مقاله کامل اقدامات رضا شاه در توسعه

مقاله کامل اقدامات رضا شاه در توسعه

فهرست مطالب
مقدمه …………………………………………4
فصل اول : تعاريف اصطلاحات و مفاهيم
– نوسازي و نظريات نوسازي …………………………………………….5
– توسعه …………………………………………………………………….6
– اصلاح …………………………………………………………………….7
– تجدد ومدرنيسم ……………………………………………………………7
– جامعه شبه غربي و مدرن رضاشاهي …………………………………….7
– گفتمان مدرنيسم پهلوي اول ……………………………………………….8
فصل دوم : آموزش به سبك جديد
– نظام نوين تعليم و تربيت ………………………………………………..9
– توسعه مدارس ابتدايي و متوسطه و مدارس عالي ………………………10
– آموزش بزرگسالان و زنان ……………………………………………..12
دانشگاه تهران ………………………………………………………….13
فصل سوم : دولت نوين و ارتش مدرن
– دانشكده افسري ………………………………………………………….15
– قانون نظام اجباري ……………………………………………………….16
– ايجاد ارتش متحد الشكل ………………………………………………….17
فصل چهارم : خدمات عمومي رضاشاه
– راه شوسه و راه آهن …………………………………………………….18
– تاسيس راديو تهران ……………………………………………………..20
– تاسيس بانك ملي ايران ………………………………………………….20
– بهداشت و درمان ……………………………………………………….21
– اصلاحات اداري ………………………………………………………..21
فصل پنجم : تحول اقتصادي و صنعتي
– صنايع غذايي ……………………………………………………………23
– صنايع نساجي …………………………………………………………..24
– صنايع شيمياي و فلزي و غير فلزي …………………………………….24
– صنعت نفت …………………………………………………………….25
– صنعت كشاورزي ………………………………………………………26
فصل ششم : تحولات اجتماعي و فرهنگي وسياسي
– رضاشاه و روحانيت …………………………………………………..27
– سياست رضاشاه درباره عشاير ……………………………………….28
– زنان وتحولات جامعه ………………………………………………..28
نتيجه گيري ………………………………………30
منابع و ماخذ ………………………………………31
مقدمه :
ايران تاريخي كهن دارد و تقسيماتي كه در تاريخ ايران شده بيشتر بر مبناي شروع و پاياين كار سلسله هاي سلاطين
بوده واز فتوحات وكشتار و زندگي انها سخن رفته است. ولي با ظهور اسلام اين تاريخ به دو دوره تقسيم مي شود
كه به دوره قبل از اسلام و دوره بعداز اسلام تقسيم مي شود.كه دوره قبل از اسلام دوره باستان نيز ناميده ميشود و
دوره بعد از اسلام به دوره اسلامي ناميده مي شود . ولي دوره ديگري از تاريخ كشورمان وجود دارد كه به ان دوره
معاصر ميگويند و در اين تحقيق از اين دوره بحث ميشود. اين دوره از زمان قاجارها تا پهلوي دوم را در برميگيرد.
آغاز حكومتي نوين با يك نظم نوين و مدرن ار دوره رضاشاه پهلوي شروع به كار كرد .اين دوران تاريخي كه
تحولات سياسي اجتماعي زيادي را به دنبال داشت به عنوان يكي از مهمتر ين دوران حكومتي ايران شناخته شده است.
با روي كار امدن دولت نوگراي رضاشاه نوسازي از ديدگاه وي اغازشد.البته اين وضيعت منازعاتي را نيز در پي
داشت منازعاتي ميان ارزشهاي سنتي و عرفي و ديني و فرايند نوسازي حاصل شد.تاثيرت فكري مشروطيت وحضور
طبقه جديد تحصيل كردگان غرب در كنار طبقه حاكم بيش از هر عاملي سبب رويكرد پهلوي اول به مدرن سازي در
كشور گرديد. مردمي كه در ان زمان از عقب ماندگي فرهنگي رنج مي بردند. ولي با اغاز اين نظم نوين با آهنگي
شتابان به نظم اموزش وپرورش در ايران و اصلاحات زيادي نيز در ديگر بخشهاي جامعه را نيز به وجود اورد.
پهلوي اول در خصوص سياست نوسازي خود در برخي جهات گامهاي مثبت برداشته كه آثار ان را در حال حاضر
نيز شاهد هستيم .البته فراموش نشود كه در كنار سياستهايش در جهت نوسازي و مدرن سازي سياست هاي غلطي را
هم در پيش گرفته بود كه باعث بازماندن او از هدف اصلي اش شد.وي درعرصه نوسازي خدمات زيادي را انجام داد
كه به بررسي انها خواهيم پرداخت
فصل اول
نوسازي : Modernization
ايجاد تغيراتي در تلقيات فردي و رفتار اجتماعي و سياسي و اقتصادي است. به طور كلي هرجا سخن از تغيرات به
ميان آيد و در رفتارهاي فردي و اجتماعي و يا در اقتصاد و سياست جامعه مؤثر باشد ان را نوسازي مي گويند.
در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم اين واژه به معني رشد تعقل و ناديني گري به كار مي رفت ولي اينك نوسازي
غالبا معني رشد اقتصادي را به خود گرفته است. انچه كه به نام مكتب نوسازي معروف است حاصل مباحث و
نظرياتي است كه از سوي انديشمندان در مورد دگرگونيهاي جوامع به كار مي رود كه معمولا جوامه غربي نيز نمونه
الگوي جوامع نوين بشمار مي روند و مشخصات انها به نام “نو بودن” در نظر گرفته مي شوند.
نوسازي را از منظر “مايرون” مورد بررسي قرار ميدهيم:
“نوسازي را اصطلاحي فرار ميداند كه در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم معمولا به”
معناي ( رشد ) به (عقل روي كردن ) و ( رهايي از قيد مذهب ) بكار برده مي شد
و فرايندي بود كه آدميان را ياري مي بخشيد تا از قيد و بند رژيم هاي جابر و نيز
خرافه پرستي آزاد گردند. امروزه اين مفهوم با كلمه ديگري در هم آميخته شده
شده است و ان نيز غربي شدن است.
بنابراين نوسازي را عبارت از فرايند نو شدن و يا طي ان جوامع بشري از حالت سنتي به حالت مدرن در مي ايند.
توسعه :
توسعه گاه با رشد به يك معنا بكار برده مي شود ولي اين دو اصطلاح كاملا با يكديگر مترادف نيستند . بلكه كلمه
رشد يك مفهوم يك بعدي دارد و منظور از ان ازدياد كمي ثرئت در جامعه است و معمولا با شاخصهايي نظير درامد
سرانه اندازه گيري مي شود . اما توسعه علاوه بر ازدياد كمي ثروت در جامعه از تغير كيفي نظام اجتماعي و
اقتصادي و فرهنگي و ….نيز حكايت ميكند.
بنابراين جداي از اينها صاحبنظران براي فرق نهادن بين توسعه و رشد مشخصاتي نظير كاهش فقر و نابرابري را نيز
در مفهوم توسعه گنجاندند و توسعه به معناي ( بهبود زندگي اجتماعي ) در نظر گرفته شده است.
“مايكل تودارو” توسعه را به اين صورت معرفي مي كند:
“او توسعه را پديده اي صرفا اقتصادي نميداند و معتقد است توسعه بايد به”
عنوان جريان چند بعدي كه مستلزم تجديد سازمان و تجديد جمعيت گيري
مجموعه نظام اقتصادي و اجتماعي كشور است را مورد توجه قرار داد و
توسعه علاوه بر بهبود وضع در امدها و توليد آشكارا متضمن تغييرات
بنيادي در ساختمان نهادي – اجتماعي و اداري است و اگر چه معمولا بر
حسب يك چارچوب ملي تعيين مي شود مع الذلك تحقيق وسيع ان مي تواند
موجب اصلاحات اساسي در نظام اجتماعي و اقتصادي بين المللي شود
اين تعريف كه جامعترين تعريف از توسعه بود كه انواع مشخصه هاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي و حتي
روانشناختي نيز در ان گنجانده شده بود. همه اين تعريف راهنماي برنامه هاي توسعه از سوي برخي كشورها و
حتي سازمان ملل بود كه ارائه شده است.
اين تعاريفي كه در مورد توسعه وجود دارد اكثرا در لزوم فراهم اوردن زمينه هاي ذكر شده در زير اشتراك نظر
دارند :
– افزايش توليدات اقتصادي همراه با افزايش پس انداز انباشت سرمايه
– كشف و توسعه منابع طبيعي جديد و پرورش مهارت هاي انساني براي استفاده از اين منابع
– افزايش تحرك جغرافيايي و اجتماعي و رواني
– بالا بردن سطح كارايي دولت در جلب مشاركت مردم براي وصول به هدفهاي ملي
اصلاح :
رفرم كه در فارسي به ان اصلاح گفته مي شود اقداماتي است براي تغيير و تفويض بعضي از جنبه هاي حيات
اقتصادي و اجتماعي و سياسي صورت مي گيرد و بدون انكه بنياد جامعه را دگرگون سازد. از جمله رفرم ارضي
و يا رفرم آموزشي و اداري – بازرگاني و انتجاباتي و…. و يا به تعبير ديگري انچنان تغيراتي كه از چارچوب
نظام اجتماعي معين فراتر نميرود و همينطور تناسب قواي سياسي وضع موجود را كم و بيش منعكس مي سازد و
اين را رفرم مينامند .
.
تجدد و مدرنيسم :
در صدر مشروطيت و بعد از ان نيز تعبير يكسان و واحدي از مفهوم تجدد و مدرنيسم وجود نداشت و اين امر نيز به
ساخت جامعه ايران باز ميگردد كه عناصر سنتي در ان قدرت به حيات خود ادامه داده و اصول منبعث از مذهب و
دين و روابط و مناسبات اكثريت افراد جامعه را در عرصه هاي مختلف به وجود مي اورد.
عناصر جديد ي كه به منظور ايجاد تحول در زندگي اجتماعي و اقتصادي مردم مورد توجه قرار گرفته بودند
و در اغاز راه خود با موانع متعددي مواجه شده و از سوي ديگر مذهبيون و غير مذهبيون تجدد خواه با توجه به
درك خود از اوضاع اجتماعي برداشتهاي متفاوتي نيز از مدرنيسم داشتند.
ايراني كه در ان زمان سنتي و از پيشرفت خود باز مانده بود با تاسيس سلسله پهلوي مي خواست كه به ان تجدد و
مدرن بودن برسد . و حال با روكار امدن دولت نوگرايي رضا شاه ايران در اولين گامهاي خود به سوي تجدد و
مدرنيسم مي باشد.
جامعه شبه غربي و مدرن :
برپا كردن جامعه اي شبه غربي كه اصطلاحا به ان فرهنگي مآبي گفته مي شود روح حاكم بر عصر رضا شاه
مي باشد. حكومت مطلقه براي دستيابي به اين هدف دو ابزار را به كار گرفت:
– كوشش براي وارد ساختن بخشهايي از دانش غربي خصوصا دانش فني و دموكراسي و اصول اقتصاد و نظام
حقوقي جديد .
– تلاش براي قرارگيري الگوهاي زندگي به سبك اروپايي و تغيير وضع زندگي در ايران
براي وارد كردن دانش غربي به اعزام دانشجو به خارج پرداختند و بر اين اساس ساليانه عده اي دانشجو را براي
فراگرفتن دانش غربي به اروپا مي فرستادند و همينطور به استخدام مستشار پرداختند روي هم رفته اعزام مستمر و
گسترده دانشجويان به غرب و دعوت از متخصصان و كارشناسان غربي براي تصدي اموركليدي كشور از اين ارزش
بنيادي در تجدد حكايت مي كند كه بنا نهادن جامعه اي به سبك فرنگ كشور را پذيرفته و مترقي مي سازد .
در واقع هدف اصلي گسترش طرز تفكر و نحوه سلوك غربي و ايجاد رفتاري شبه غربي در سطح همه طبقات و گروه
هاي اجتماعي بود. و بطور كلي شبه مدرنيسم فرهنگي و اموزشي رسمي و تغيير پوشاك مردان و زنان و از جمله
راههاي گسترش غرب گرايي در ايران بود . شبه مدرن به واقع از نوع بينش فرهنگ غربي ناشي شده است . و ابن
عقب ماندگي را در سنت گرايي مي دانستند و اخذ فرهنگ غرب در كنار هم توام به يكديگر نيز توصيه ميكردند .
بر اين اساس آموزش و پرورش و فرهنگ و صنعت و ارتباطات همينطور ارتش و ساختار حقوق كشور به طرز
فراينده اي گرايش به غربي شدن را پيدا كرد. شهرها به سبك غرب در آمده و اصلاحات غير مذهبي با شدت و حدت
انجام شد.
گفتمان مدرنيسم مطلقه پهلوي :
مهمترين گفتماني بود كه در قرن نوزدهم و قرن بيستم مجموعه اي پيچيده از عناصر مختلف از جمله نظريه شاهي
ايران و پاتريمونياليسم سنتي و گفتمان توسعه نوسازي به شيوه مدرنيسم غربي و قانون گرايي و مردم گرايي بود و آن
نيز در طي زمان تركيبات بيشتري گرفت . در اين گفتمان كه بر اقتدارگرايي و اصلاحات از بالا و عقلانيت
مدرنيستي و ناسيوناليسم ايراني و مركزيت سياسي و مدرنيسم فرهنگي و سكولاريسم و توسعه صنعتي تاكيد مي شد .
دولتي كه در پرتو اين گفتمان ظهور كرد در پي آن بود تا جامعه ايران را از اين صورتبندي سنتي و ماقبل سرمايه
دارانه عبور دهد و از اين حيث نيز كار ويژه هاي زير بنايي در حوزه نوسازي اقتصادي و اجتماعي به عمل آورد .
و در اين گفتمان تمام بخشهاي سنتي جامعه و همينطور گروههاي سنتي مي بايست به عنوان اغيار گفتماني كنار
گذاشته مي شدند و از عرصه قدرت خارج مي شدند.

فایل : 31 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط