مقاله در مورد الزامات معماری در فضاهای آموزشی کودکان

مقاله در مورد الزامات معماری در فضاهای آموزشی کودکان

الزامات معماری در فضاهای آموزشی کودکان
)بررسی تطبیقی دو شهر تهران و تورنتو(
مرضیه آزاد ارمکی
چکیده
محوریت دادن به ساخت و معماری مهدکودکها در جهان، انقلابی در برنامۀ آموزشی کودکان بود که از سال 1830 شروع شد و همچنان ادامه دارد. از این زمان به بعد است که معماران و سازندگان مهدکودکها تلاش بسیاری در نوسازی مهدکودک ها کردند. گروهی از آنها بیشترین وقت خود را صرف دوام، فضا و هزینه های طراحی در مهدکودک‌ها کردند و ایجاد خلاقیت و ارتباط با محیط را در این فضاهای انسانساخت محوریت بخشیدند .امروزه در طراحی معماری خاص کودک، معیارهایی فراتر از ابعاد و اندازهها مورد مطالعه قرار می گیرند؛ هرچند در ایران همچنان مهدکودکهای طراحی شده در استانداردهای اوّلیه، دارای نواقصی بسیار هستند. مسئلهای که در این مقاله مورد توجه قرار گرفته است، شناخت مقایسهای بین معماری مهد کودک در تهران و تورنتو (دو شهر مهم و پر جمعیت و چالش) می باشد. در مطالعۀ صورت گرفته بر اساس بهرهگیری از رویکرد نظری کریستوفر دی،از روش مشاهده و مصاحبه، به مقایسۀ تعدادی مهدکودک در تهران و در مقابل تعدادی در تورنتو کانادا پرداختهایم. حاصل این تحقیق، نشان از این دارد که معماری مهدکودکهای ایران در زمینههایی چون استانداردهای فضایی، ابعاد و دید و منظر دارای ضعف میباشند، در حالی که در معماری مهدکودکهای تورنتو، معماری وابسته به آموزش، هنر و خلاقیت طراحی شده است. با توجه به نیاز اوّلّیه معماری مهدکودک به ملاحظات کودکانه به چنین جمع
بندی دست یافتیم که در معماری مهدکودک ایرانی بر خلاف معماری مهدکودک غربی ملاحظات کودکانه در کم ترین حد خود دیده شده است.
واژگان کلیدی: معماری مهدکودک، تهران، تورنتو، تناسبات فضایی.
مقدمه و بیان مسئله
از آنجا که محیط بر رشد و پرورش شخصیت انسان تعیین کننده است، شناخت نوع رابطۀبین معماری فضاهای کودکان در مهد کودک و زیست آنها موضوع اصلی در این مقاله شدهاست. ارزش های فراگرفته و مسیر انتخابی آینده و زندگی بزرگسالی کودکان، با نحوۀ ارتباطآنها با محیط و چگونگی ارتباط آنها با محیط و چگونگی یادگیریشان ارتباط دارد. لذا شکل گیری تجارب کسب شده در دوران کودکی در فهم مسئولیتهای آتی آنها نسبت به محیط پیرامونی سهیم است. ارتباط صحیح کودک با محیط خود، چون فضای مهدکودک، می تواند در رشد و تعالی کودک و در نتیجه رشد جسمی، عاطفی، اجتماعی و روانی کودک اهمیت بسزایی داشته باشد.
اغلب دریافتها و تعاملاتی به واسطۀ کنش با محیطهای اجتماعی انسان ایجاد می شوند؛ در حالی که محیطهای مکمل دیگری تحت عنوان محیطهای فیزیکی نیز وجود دارند که به اندازۀ محیطهای اجتماعی در رشد فکری کودک سهیم هستند. در سیطرۀ این محیطهاست که کودک فرصت تجربۀ فضای پیرامون خود را مییابد و در واقع خود را در محیط زیست فیزیکی خود محک زده و ارزیابی می کند. محیطهایی چون ساختمان ها و فضاهای شهری می توانند گسترۀ انگیزه های درونی کودک را برای پذیرش فرهنگ و اجتماعی شدن، افزایش دهند و سلامتی و رشد فکری، فیزیکی و اخلاقی کودکان را هدفگذاری کنند. به همین سبب است که اهمیت ساخت فضاهای خاص کودکان (منظور مهد کودکها می باشد) به اندازۀ بسیاری از
عملکردهای دیگر چون بیمارستانها و فضاهای آموزشی در شکل دهی به شخصیت و منش کودکان، در رتبۀ بالایی میباشند.
مفهوم فضا صرفاً عاملِ مؤثر صرف در فراگیری نیست؛ بلکه تعاملات انسان با محیط پیرامون خود است که موجبات رشد در فرد را پدید میآورد. پس هم مفهومی که از فضا وجود دارد و هم موقعیتی که فضا برای کنش انسانی فراهم میسازد، توامان زمینهساز زندگی و فرهنگپذیری و آموزش می شوند. بنابراین به منظور بهبود فرآیند آموزش و یادگیری ـ که متأثر از محیط هم میباشندـ، بایستی علاوه بر توجه و اهمیت نیازهای طراحان و معماران در طراحی محیط، توجه به وضعیت جسمی و روحی و ادراکات افرادی که مصرفکننده فضاهای ساخته شده خواهند بود، توجه شود. زیرا این فضاها، اداراکات جدیدی به انسان و به طور خاص به کودکان منتقل می کنند. فضا همراه با نیاز و آموزهها و سازمان آموزشی و تربیتی، همه با هم زمینه ساز شکلدهی به ذهن و رفتار کنشگران (کودکان) در محیط میباشند. پس محیط به تنهایی تعیینکنندۀ نوع درک و آگاهی افراد نیست؛ بلکه همراه با دیگر عوامل و شرایط ساخت دهنده به آن میباشند. پیاژه معتقد است «روند رشد ادراک، خطی نیست؛ بلکه به صورت شبکۀ روابطی در هم پیوند خورده و پویا است. ادراک، کنش و تعامل با دیگران آن را رشد دادهو اصلاح و تثبیت می کند. معرفت انتزاعی دیری نمیپاید و دانش هوشمندانه بدون پشتیبانییک تجربه، ناپایدار است» (Day, 2007:4).
کودک پس از خانه و پیش از رفتن به مدرسه، در محیط اجتماعی کوچکتری تحت عنوانمهدکودک با بسیاری از قواعد زندگی در عرصه های بعدی اجتماعی، البته در ابعاد کوچکترآشنا می شود. فراگیری چگونگی طراحی و اهمیت این اهداف دال بر اهمیت مسئولیت طراحان و برنامهریزان فضاست. محیطها و فضاهای خاص کودکان جهت مناسبسازی و
بهرهگیری مفید برای کودک از آن فضا، در اهم این موضوع است. لزوماً معیارهای طراحی بزرگسالان می توانند تولیدکننده درخور کودک باشند. نگاه به محیط کودک و فضای رشد او با رویکرد نگاه به بزرگسال یکسان نیست و محیط طراحی شده توسط بزرگسال نمیتواند رضایتمندی حضور در فضا برای کودک داشته باشد و محیط آرمانی و مطلوب کودک تلقی شود. در نتیجه، می توان به این اصل دست یافت که نگرش کودکان و بزرگسالان نسبت به جهان و محیط پیرامون خود بسیار متفاوت است و هر کدام محیط خود را از زاویهای متفاوت از دیگری مینگرند.
رویکرد با توسعه مکان هایی سازگار با روان و شخصیت کودک ضمن حمایت از رشد، او را در مراحل گوناگون تقویت و ترغیب می کند. بنابراین فضا برای کودکان، فرصتی برای اکتشاف را فراهم میآورد که از خلال این کشف است که به توانایی های خود و ارتباط انسان با محیط پی میبرند. آنها این اکتشافات را با استفاده از حواس پنج گانه خود به انجام می رسانند و جزئیات بهکار رفته در رنگ ها، فرمها، احجام و حتی صداها و بوها همگی در خلق فضایی یکدست برای آنها کارایی دارد. کودکان به این طریق، محیط اطراف خود را درک و تحسین می کنند. مکان برای کودک فرصتی برای کشف است و همین امر نشاندهندۀ اهمیت بسیار شدید استاندارهای طراحی برای فضاهای کودکانه است. آناتی اولدز1، روان شناس کودک این گونه اظهار مینماید که کودکان مدام در دنیای اینجا و آنجا (تخیل و واقعیت) سیر می کنند و از ظرافت در رنگ، نور، صدا، بو، حس لامسه، بافت، حجم، حرکت، فرم و ریتم اطرافشان لذت می برند. به علاوه تجربهای که کودک از محیط پیرامون خود میآموزد، به او در فهم مسولیت های آتی کمک می کند و به همین ترتیب بناها و فضاها نیز بر رشد فیزیکی و ذهنی کودکان و سطح
آگاهی آنها نسبت به محیط و اجتماع بی اثر نخواهد بود. به گفته چینگ فرم های سادهو ابتدایی بر فرم های پیچیده و نامنظم ارجحیتدارند و در کل باید بر آنها تفوقداشته باشند (چینگ، 1374).
این اتفاق در مهد کودکهای تورنتو به فراوانی دیده می شود، جایی که کودک با توجه بهفعالیت خود تصمیمگیرنده نحوۀ چینش فضا و استفاده از ابزارها است.مهدکودکهای موجوددر تهران اغلب به دلیل کمبود فضا و اختصاص دادن مهد به طبقه ای از یک ساختمان، از اصولصحیح در طراحی فضای خاص کودک برخوردار نمیباشند. همچنین مسائل مربوط به کسریدر بودجه، موجب شده است مهدکودکها همانند سایر عملکردها طبقهبندی و طراحی شود وملاحظات خاص کودک در آنها صرفنظر گردد. با نگاهی تطبیقی میتوان به معیارهای مناسب و دید کاملتری جهت طراحی فضای مهدکودکها در تهران پرداخت. در تورنتو یکی از شهرهای مهاجرپذیر و بسیار پرجمعیت کانادا، مهدکودکهای بسیاری بر اساس رویکردهای صحیح به فضای کودکانه خلق و طراحی می شود. در آنجا ریزعوامل مهم در شکلگیری فضای کودکانه مورد توجه قرار می گیرد، لذا در مقالۀ حاضر سعی شده است از مقایسۀ چنین فضایی در این دو شهر، به منظور بالابردن دانش در طراحی اصولی تر، بهره گرفته شود.
به نظر میآید در معماری مهدکودکهای تهران در مقایسه با معماری تورنتو، ما با یک نوع آذین بندی کودکانه و نه معماری کودکانه مواجه ایم. طراحی فضای خاص کودک و با توجه به نیازهای وی تأثیر بیشتری بر یادگیری و نحوۀ ایجاد ارتباط آنها با فضا دارد تا فضاهای کودکانهای که توسط بزرگسالان و با رویکرد آنها طراحی شده، ولی توسط
کودک مورد استفاده قرار می گیرد و گاهاً فضاهای غیر کودکانهای که به استفاده کودکان اختصاص داده می شود.
طراحی محیط در کیفیت تعاملات کودکان نقش دارد. محیط می تواند در راستای جوابگویی به فضا و عمکلردهای ایشان متناسبسازی گردد. بسیاری از مهدکودکها نه تنهااز لحاظ عملکردی، بلکه از نظر کیفیت کالبدی دچار کاستیهایی هستند که مانع از رشد اجتماعی و انگیزشی در میان کودکان می شود.
محیط به میزانزیادی بر رشد کودک تأثیرگذار است و ارزش های فراگرفته و مسیری که در آینده و زندگی بزرگسالی انتخاب خواهند کرد، با چگونگی یادگیری در دورۀ کودکی آنها بیارتباط نمیباشد. لذا تجارب کسب شده در دوران کودکی در فهم مسئولیتهای آتی آنها نسبت به محیط پیرامون شان دخیل است و محیط ها و فضاهای خاص کودکان باید آن گونه طراحی شوند تا مناسب بهرهگیری مفید کودک از آن فضا باشد. آیا نگاه به محیط کودک و فضای رشد او با رویکرد نگاه به محیط بزرگسال یکسان است و آن محیطی که بزرگسال را به رضایتمندی حضور در فضا میرساند، مشابه همان محیط آرمانی و مطلوب برای کودک است؟
با توجه به مجموعۀ مطالب فوق، در این مقاله تلاش بر آن است تا ویژگی های آنچه که در ایران و کانادا برای کودکان (تحت عنوان مهد کودک) ساخته می شود و کاربران آن را کودکان تشکیل می دهند، مشخص گردد. و به این سؤال پاسخ داده شود که آیا الزامات معماری در فضاهای آموزشی کودکان به طور خاص با تطابق میان دو شهر تهران و تورنتو، وجود دارد؟ درادامه، سعی شده است تا به نحوۀ ارتباط میان نیازها، تواناییها و علائق کودکان با معماریکودکانه در کانادا و ایران اشاره شده و به پاسخ به این سؤال پرداخته شود که «فضای معماریمهدکودکها در
تهران و تورنتو چگونه است؟». از سؤالات فرعیتری که پیرو این سؤال به ذهنخطور می کند میتوان به وجود یا عدم وجود تناسب میان نیازها، تواناییها و علایق کودکان بامعماری کودکانه در این دو شهر اشاره داشت .
پیشینۀ پژوهش
سالهای مدیدی مدیران و محیط زیستشناسان سعی داشتهاند کودکان را به طبیعت کشانده و آنها را به چنین فضاهایی علاقه مند کنند. این تمایل نه فقط در راستای رشد صحیح تر کودک در محیط طبیعی و سلامتی فردی او است، بلکه موجبات ارتقای و ایجاد ارتباطات صحیح با محیط و اجتماع را فراهم می آورد .کتاب های زیادی در زمینۀ کودک و محیط نوشته شده است؛ «کتاب آخرین کودک در جنگل» اثر ریچارد لوو اظهار میدارد که انسان ها ذاتاً به طبیعت علاقه مندهستند. این کتاب با هدف نجات کودکان از «اختلال کسری طبیعت» نوشته و پرداخته شده است. رئیس «اکوآمریکا»، رابرت پرکوویتز، بزرگ ترین دغدغه در مورد کودکان را بیزاری آنها از طبیعت گزارش کرده است. از این رو جامعۀ آیندۀ جهانی، کسری طبیعت را به عنوان پنجمین اصل توسعۀ جهانی عنوان کرده است.
فرآیند طراحی، اغلب هم راستای با اندیشیدن به ممکن ها و احتمالات است. یعنی توانایی تفکر دربارۀ کلیۀ احتمالات و شرایط ممکن در طراحی. امروزه برخی از معماران بر این باورند که این مهارت ها با ایجاد لحظاتِ خلاقیت در کودک، ارتباط بسیار دارد. از این رو از جمله دیدگاه های جدیدی که در زمینۀ طراحی فضا برای کودکان وجود دارد،
بهکارگیری کودکان و دخالت دادن آنها در فرآیند طراحی است. تحقیقی در دانشکده معماری دانشگاه شفیلدز روی چگونگی همکاری میان کودکان و معماران انجام شده است. اهمیت مشارکت کودکان در طراحی ازسالهای 1960 و 1970 آغاز شد. در سال 1977 کوین لینچ برنامه ریز شهری، طرح پیشگام یونسکو با عنوان «بزرگ شدن در شهرها» را آغاز کرد که اهمّ آن قابلیت در ایجادخلاقیتهای کودکانه بود .
ساندرا اسکار و کیتلین مک کارتینی از دانشگاه ییلمقالهای تحت عنوان «افراد چگونهمحیط های خود را میسازند: نظریه ژنوتیپ ها/ تأثیرات محیطی» انجام داده اند. این دونویسنده، در مجله «توسعه کودک»، نوعی نظریۀ توسعه پیشنهاد دادهاند که در آن تجربهبه واسطۀ ژنوتیپ ها نظاره می شود.تفاوتهای ژنوتیپی برای تأثیرگذاری در فنوتیپ ها، از طریق تجربه و به واسطۀ سه نوع ژنوتیپ با تأثیرات محیطی، پیشنهاد می شوند. نوع «غیرفعال» از طریق محیطهای آماده شده توسط والدین، نوع «خاطرهانگیز» ازپاسخهای برآمده از افراد، و نوع «فعال»بهواسطۀ انتخاب محیطهای گوناگون توسط افراد گوناگون، است. این نظریه سه ارتباط از نوع ژنوتیپ با محیط دارد که توسط پلومین، دوفریس و لوئهلین پیشنهاد شده است را به صورت مدل درآورده است .
در مقالۀ «بررسی نگرش استفادهکنندگان در طراحی فضای پارکهای شهری، به منظور ارتقای خلاقیتپذیری فضای بازی کودکان» کاری مشترک ازعظمتی،ضرغامیوصالحصدقپور، خلاقیتپذیری کاربران از محیط چهار عامل بازی سازی، تحرکپذیری، امنیت و تحریککنندگان فضا استخراج شده است که مهم ترین آنها بازیسازی در نظر گرفته شده است که تأثیر محیط بر کاربر جهت اجرای بازی و تغییرات کودک در محیط برای بازی از آن جمله است. در این تحقیق، تأثیر عمل بازی بر شکلگیری و کیفیت فضا بررسی شده است. این موضوع در طراحی کلی فضاهای کودکانه منجمله مهدکودکها،میتواند مورد توجه قرار گیرد که نه تنها کمک به ایجاد نشاط، بلکه سهم در نقشآفرینی خلاقیت دارد.
مقالۀ «کیفیت فضای باز شهری در تعامل با کودکان» نوشتۀ منصوری و قره بیگلو به طرح مؤلفه های کیفی فضای باز شهرها، همچون ایجاد امکان فعالیت آزاد کودک در ارتباط با این فضاها، حضور و اهمیت طبیعت، مشارکت کودکان به عنوان شهروند در طراحی و استفاده از این فضاها می پردازد. در این مقاله سعی شده است پیشنهادهایی برایبهترشدن کیفیت فضاهای باز شهری در تعامل با کودک در شهر ایرانی و ارتقای کیفیت فضای باز شهرها به «مکان» دوستدار کودک ارائه شده است. در این تحقیق اهمیت بازی کودکان به خصوص در محیطهایی که درآنها احساس تعلق و مسئولیت داشته باشند، مهم تلقی شده است و به بررسی مکانِ دوستدارکودک و کودکِ دوستدار مکان پرداخته شده است.
مقالۀ «فضایکالبدی به مثابه برنامهدرسی (پرورشخلاقیتکودکاندرمحیطمدرسه)» نوشته عظمتی است که هدف از آن ارائۀ روش هایی برای پرورش خلاقیتهای محیطی کودکان به کمک طراحی معماری و منظر مدارس است. یافتۀ تحقیق با بررسی معیارهایی چون دسترسی، جذابیت، پاسخ گویی، آسایش،
طبیعتگرایی و خوانایی به پیشنهاداتی برای طراحی مناظر مدرسه می پردازد. شرط رسیدن بهتر به نتایج مطلوب، در لزوم مشارکت هر چه بیشتر کودکان در فعالیت های مربوط به خودشان است .
از این رو چنان که مطالعات فوق نشان می دهد عمدۀ تمرکز بر ویژگی های مفهومی فضاهای کودکانه بوده است تا بررسی فضاهای واقعی کودکانه در شهرهای ایران. مسئله اصلی در این مقاله، شناخت وضعیت معماری فضاهای مورد استفاده کودکان در تهران و تورنتو به طور تطبیقی بر اساس اصول علمی و فنی است؛ زیرا شواهد نشان از فقدان رعایت اصول معماری در این بناها در تهران دارد که نتیجه آن اثرات نامناسب فضا بر آموزش و تربیت کودکان می باشد .
این مسئلهای است که در این مقاله به طور تطبیقی (مهد کودک های تهران و تورنتو) مورد بررسی قرار گرفته است .
چارچوب نظری
نظریات رابطه محیط و فرهنگ در علوم انسانی و در نهایت در معماری، در رابطه با آموزشِ تحصیلات پیش از دبستان در اوایل قرن نوزدهم در غرب متبلور شد. معماری نیز از این فضاها متأثر شد و رابطۀ محیط و فضا با شخصیت و فرهنگ به یکی از اساسیترین موضوعات و مفاهیم و بحثهای معماری تبدیل گردید. هرچند معماران تا دهه های اخیر آن را بهکار نبستند و علی رغم توسعۀ آگاهی اجتماعی شدید در زمینۀ معماری که هم زمان با جنبش مدرن متبلور شد، هیچ رابطۀ منسجمی میان نظریۀ آموزش پیش از دبستان با کاربرد رسمی آن وجود نداشت، نتیجتاً سال های متمادی مهدکودکها و پیشدبستانی ها ساختمان هایی فاقد رنگ و عملکرد بودند. طبق این دیدگاه ها، معماری بر کودکان و رفتارهای آنها مؤثر است. معماری می تواند به شرط داشتن شکلمایۀ صحیح، بر تربیتپذیری و رفتارمداری کودک نقش عمدهای داشتهباشد.

فایل : 25 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط