info@articlefarsi.ir پشتیبانی 10 صبح تا 2 شب ادرس

مقاله در مورد قلندریه

مقاله در مورد قلندریه

قلندریه
آمدن قلندربان به منطقه آناتولی مربوط به دوره حمله مغول است. در اين دوره سلسله های مختلفی از جمله کبرويه، سهروديه، حيدريه، وفائيه و يسويه به منطقه مذکور وارد شدند. ابوبکر نکساری از جمله صوفيانی بود که به آناتولی آمده و خانقاهی تأسيس کرد. پيروان او به جولاقيه مشهور شدند. او زمان جلال الدين مولوی را درک کرده و با وی در ارتباط بوده است. وفائيه نيز از سلسله های مهم قلندری بودند که در قرن سيزدهم در شورش بابا الياس نقش عمده ای داشتند. موسس اين سلسله تاج العارفين سيد ابوالوفاء بود که در بين ترک ها شهرت زيادی داشت. وفائيه نيز هم چون يسويه ريشه در ملامتيان خراسان داشتند. اين دو سلسله با مذهب سنی رسمی جامعه مخالفت می ورزيدند که در نيجه مطرودجامعه گشتند. تاثير عمده وفائيه بر دولت عثمانی از دو منظر قابل توجه است: نخست اين که شيخ ادب عالی که موسس معنوی سلسله عثمانی بود متاثر از وفائيه بود. ديگر اين که موسس سلسله بکتاشيه که پيروان فراوانی ميان سربازان عثمانی داشت، حاجی بکتاش ولی بود که ازاعضاي خانقاه وفائيه به شمار می رفت. شيخ عمر گرهی، حاجی مبارک حيدری و خليفه شيخ محمد حيدری از ديگر صوفيان مهم اين دوره هستند. ايبک بابا و بارک بابا دو صوفی مهم ديگری هستند که ابتدا در سلطانيه ايران فعاليت داشتند. اطلاعات مربوط به بارک بابا بیشتر در منابع عربی ضبط شده است زيرا او از دمشق آمده بود. پيروان بارک بابا در ايران با حمايت مغولان به فعاليت خود ادامه می دادند. البته آداب و عادات ايشان مورد پسند جامعه نبود و به هر مملکت که می رفتند مطرود جامعه قرار می گرفتند. تنها کتابی که اطلاعات مفيدی راجع به بارک بابا دارد رساله کلمات بارک بابا است که در آماسيه استنساخ شده است. به هر حال اين گروه در دعوت مردم به اسلام و نيز فعاليت های سياسی بين مغولان نقشی آشکار داشتند.البته مردم آن روزگار ايشان را حيدری خطاب می کردند.
شمس تبريزی، اوحدالدين کرمانی و فخر الدين عراقی از صوفيان بزرگ آن دوران محسوب می شدند که به دليل شرايط نامساعد جامعه امکان فعاليت پيدا نکردند.
الف.قلندريه
در جامعه آناتولی آن روزگار چهار طايفه قاضيان، اخيان، ابدالان و باجيان وجود داشت. اعتقاد بر اين است که ابدالان روم در سال 1240م و پس از شورش باباييان تشکيل شده ودر اصل بخشی از يسويه و حيدريه است. هم چنين ايشان را قلندری و بکتاشی نيز دانسته اند. اما در واقع ابدالان، نامی بود که بر مريدان بابا الياس نهاده شد. اين گروه از دنيا بريده، بدنه شجاع دولت جنگجوی در حال تشکيل عثمانی بودند و بيشترين اطلاعاتي كه امروزه از اين گروه در دست است، به جماعت گيوک لو بابا و مريدانش مربوط می شود.
ب.قلندريان در قرن پانزدهم ميلادی
خوشبختانه درباره قلندريان در قرن پانزدهم ميلادی اطلاعات بيشتری در دست است. در اين دوره دو نام ديگر به سلسله های قلندريه افزوده شد. اين دو نام ايشيک و تورلاق است. کای گوسوز ابدال شيخ قلندريه پس از موسی ابدال گيوکلو بابا بود. او را درويش عريان می خواندند. او پس از طی دوره ای از زندگانی در
آناتولی، به مصر مراجعت كرد. سيد علی سلطان و سيد رستم ازديگر شخصيت های قلندريه در اين دوره بودند. حاجيم سلطان نيز از قلنديان حيدری و از طايفه حاجی بکتاش بود. قلندرمعروف ديگر، سلطان شجاع الدين بود که نه تنها در بين قلندريان معتبر بود بلکه در بين قاضيان عثمانی نيز اعبتار زيادی داشت. او امروزه نيز بين علويان آناتولی جايگاه ويژه دارد. قويون بابا از شخصيت های ديگر قلندريان بود که در عصر سلطان محمد فاتح می زيست. او که از خراسان آمده بود، در عثمانجيک ساکن شده و زندگی صوفيانه ای داشت. قويون بابا از قلندريانی غير حيدری بودكه مزارش را سلطان بايزيد دوم بنا کرد.
عثمان بابا شخصيتي است كه از تمامي قلندران ديگر قرن پانزدهم اطلاعات بيشتري از او در اختيار داريم، زيرا يکی از مريدان او به نام کوچک ابدال که در طول زندگی با او می زيست، کتابی در شرح زندگی او به نام مناقب نامه تحريركرده كه اكنون موجود مي باشد. عثمان بابا در دوره حمله تيمور به آناتولی وارد شده بود. او شمايل و هيأتی خاص داشت و تمامی موهای سر و صورت و ابروی خود را می تراشيد. عثمان بابا به همراه مريدانش شهر به شهر می گشت و مخصوصا در منطقه بالکان فعاليتی گسترده داشت. با اين که او هميشه با حاکمان مشکل داشت، اما روابطش با سلطان محمد فاتح خوب بود و در فتح بالکان نيز نقشی عمده ايفا كرد. در واقع عثمان بابا بر سلسله قلندريه مهر تثبيت زد. بقعه عثمان بابا در شهر وارنا است.با بررسی فعاليت های صوفيان ذکر شده می توان اهميت و نقش قلندريان را در قرن پانزدهم دريافت.
قلندريان در منابع عثمانی در اين دور ايشيک، ابدال و حيدری خوانده می شدند و در بالکان نام های درويش و تورلاق بر ايشان اطلاق می گرديد. ايشيک اصطلاح عام برای مخاطب ساختن همه. طريقت های مختلف قلندريه بود، اما قلندريان خود را به اين اصطلاح نمی خواندند.
ج قلندريان در قرن شانزدهم و هفدهم ميلادی
مصداق اصطلاح قلندري در اين دوره، صوفيانی بودند که از ايران به آناتولی مهاجرت می کردند. تربت بطال غازی و تربت سيد غازی مهمترين مراکز قلندريان در اين دروه بود. اين گروه که برای تبليغ اسلام به دورترين نقاط شرق و غرب مسافرت می کردند، مورد اتهام جاسوسی قرار می گرفتند. هر چند که ظاهرا دولت عثمانی نتوانست چنين بهره ای از قلندريان ببرد.
حيدريان که لباس صوفيانه می پوشيدند و موهای سر و صورت را می تراشيدند،در اين دوره بيشتر به همراه مريدان در سفر بودند. ظاهرا در اين سفرها راهزنی نيز می کرداند. اين گروه مواد مخدر نيزاستعمال می کردند و در مراسم مذهبیرا با کارد می زدند.جاميه سلسله ديگری از قلندريان در اين دوره بود که اعضايش ظاهری زيبا و آراسته داشتند و به سياحت و موسيقی علاقه فراوان داشتند.
قلندريه در قرون شانزده و هفده نتوانست حمايت شايسته دولت عثمانی را به دست آورد و دولت عثمانی سلسله رسمی تصوف يعنی بکتاشيه را حمايت کرد. بنابر اين اعضاي قلندريه نيز بکتاشيه را به عنوان نقاب خود قرار دادند. در زمان تاسيس دولت عثمانی قلندريان صاحب امتياز شدند زيراسعی دولت بر اين بود که آنان را جلب کند. از طرفی به ايشان اجازه داده نمی شد که اعمال خلاف عرف جامعه مرتکب شوند. پس از فتح استانبول چندين قلندر خانه به حمايت دولت تاسيس شد. اين قلندرخانه ها اولين و آخرين نمونه های قلندرخانه هايی بود که به دست دولت ساخته می شد. پس از اين دوره قلندرخانه ها تعطيل

فایل : 3 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...