info@articlefarsi.ir پشتیبانی 10 صبح تا 2 شب ادرس

مقاله در مورد زندگي و سيماي حضرت امام مهدي القائم

مقاله در مورد زندگي و سيماي حضرت امام مهدي القائم

« بسم الله الرحمن الرحيم»
موضوع تحقيق: زندگي وسيماي حضرت امام مهدي القائم (عج)
برگرفته از: کتاب هدايت گر راه نور_ علامه محمد مهدي مجلسي
تهيه وتنظيم: دانشجويان رشته حسابداري _ترم اول
احسان داسدار_ علي حيدري
حسين اميني
(1)
بخش اول: صفحه
معرفي امام مهدي 3
ميلاد امام مهدي 3
پنهان بودن ميلاد امام حجت (ع) 4
روزگار امامت حجت (ع) چگونه آغاز شد. 5
خدا داناتراست براينکه رسالت خويش را کجا قرار دهند. 6
غيبت صغري 6
شمايل وصفات امام مهدي (ع) 7
رسول خدا اوصا ف مهدي (ع) را چنين بيان مي فرمايد:
امام علي (ع) نيز درتوصيف قائم (ع) چنين فرمايد:
امام حسين (ع) اوصا ف مهدي را چنين بيان مي فرمايد:
امام رضا (ع) نيزاوصا ف مهدي را چنين بيان مي فرمايد:
بخش دوم:
1) مهدي (ع) در آيات وروايات 9
2) مسأله طول عمر 9
3) آيا امام مهدي (ع) زنده است؟ 9
4) مهدي حجت شاهد 11
5) امام حجت درکتابهاي آسماني 11
بخش سوم:
-) نشانه هاي ظهورمهدي (ع) 13
بخش چهارم:
-) سخن آخر 15
(2)
بخش اول
1) معرفي امام مهدي:
پدرش امام حسن بن علي بن محمد بن موسئ بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب(درود خداوند بر تمامي انان باد) بودئمادرش کنيزي ترک و از سلاله پاکي بود که با اوصياي عيسئ بن مريم (ع) پيوند مي يافت. نام اين کنيز نر جس يا صيقل بود. او پيش از ازدواج با امام حسن (ع) در کشور خود، به خاطر خوابي که ديده بود، اسلام آورد وهنگامي که طلايه داران سپاه اسلام به ديارش هجوم بردند خود را تسليم انان کرد تا تقدير او را به خانه امام عسگري (ع) بياورد و مام حجت خدا گردد.
2) ميلاد امام مهدي‹‹عج››:
در شب نيمه شعبان سال 255 هجري ودر شهر سامراء پايتخت خلافت در روزگار معتصم عباسي، امام حجت (ع) چشم به جهان گشود.
ولادت او را شواهدي بود که نشان مي داد خداوند براي اين نوزاد با سعادت چه اثري بر زندگي بشري تقدير کرده است.
با هم به سخنان حکيمه دختر امام محمد بن علي (ع) وعمه امام حسن (ع) گوش فرا داريم وماجراي ولادت ان حضرت را از زبان او بشنويم:
ابومحمد حسن بن علي (ع) مرا خواست وگفت : حکيمه! امشب نزد ما افطار کن. امشب نيمه شعبان است و خداوند تبارک و تعالئ حجت را دراين شب اشکار فرمايد. او حجت خدا بر زمين است.
حکيمه گويد: پرسيدم مادراين نوزاد کيست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدايت گردم! نشاني ازحمل در نرجس نمي بينم. فرمود: همين است که با تو گفتم.
حکيمه گويد: به خامه آن حضرت آمده سلام دادم و نشستم. نرجس آمد کفش ازپاي من دراورد وگفت :اي بانوي من وبانوي خانواده ام امشب چگونه اي؟ به او گفتم: تو بانوي من وبانوي خانواده مني گفت: چنين نيست. سپس کفت: عمه چه شده است ؟ به او گفتم: خداوند متعال امشب تو را فرزندي عطا خواهد کرد که در دنيا و آخرت سرور است… حکيمه گويد: نرجس از شنيدن اين سخن خجل شد وشرم کرد. چون نمازرا گزاردم، افطار کردم به بستر رفته خوابيدم. شب براي خواندن نمازازجا برخاستم. نرجس خفته بود ونشاني ازوضع حمل نداشت. نمازگزاردم وبه تعقيبات نمازپرداختم وآنگاه دوباره خوابيدم. پس از لحظه اي مضطرب برخاستم واو را ديدم که خوابيده. سپس بر خاست و نماز گزارد و خوابيد. حکيمه گويد؛ براي اينکه ببينم سپيده دميده يا نه بيرون آمدم. ديدم که هنوز فجر اول است. نرجس خفته بود. درباره سخن ابومحمد(ع) دچار ترديد شدم که ناگاه حضرت از جائي که نشسته بود با صداي بلند به من بانگ زد:‹‹عمه شتاب مکن! هنگام وعده نزديک است››. حکيمه گويد: نشستم سورههاي الم سجده وياسين را قرائت کردم.
(3)
دراين حال بودم که ناگهان نرجس مضطرب از خواب بيدار شد. به طرف او جستم ونام خدا را بر او بردم وانگاه پرسيدم: ايا چيزي احساس مي کني؟ گفت :اري عمه. گفتم:روح و دل خويش را فراهم آر(دل قوي کن واستوار باش). اين همان چيزي است که با تو گفته بودم. مرا سستي فرا گرفت واو را زايمان. ناگهان متوجه سرورم (امام زمان ‹‹عج››) شدم. از نرجس پرده بر گرفتم. ديدم نوزاد به دنيا آمده وسجده گاه هاي خويش اندامهايي که به هنگام سجده بر زمين مي نهند را بر زمين نهاده ودرحال سجده است. اورا در اغوش گرفتم. ديدم (برخلاف ساير نوزادان)تميز وپاکيزه است.
دراين هنگام ابومحمد(ع) مرا بانگ زد :عمه! پسرم را نزد من بياور. اورا خدمت امام (ع) بروم. امام دست زيررا نها و پشت بچه گرفت و پاهاي او را روي سينه خود گذارد وسپسزبان در دهانش گرد انيد و دست بر چشمان و مفصلهاي بدن نوزاد کشيد.
ازابراهيم صحابي امام حسن عسکري (ع) نقل است که گفت:
‹‹مولايم ابومحمد (ع) چهارقوچ برايم فرستاد ونامه اي نيزبه من نوشت :
بسم اﷲ الرحمن الرحيم. اين قوچ ها به خاطر(ولادت) فرزندم محمدالمهدي است. ازآنها با لذت بخورو هرکه ازشيعيان ما را ديدي بدو نيز بخوران››.
3) پنهان بودن ميلاد حجت (ع):
ولادت امام زمان (ع) بدين گونه انچام پذيرفت و به خاطرشرايط سيايسي دوران درزيرپرده ضخيمي از کتمان پوشيده ماند . امام حسن عسکري (ع) تولد فرزند خوش را جزخواص اضحاب خود درميان ننهاد. در روايتي از کتاب غيبت ازعده اي از اصحاب امام عسکري نقل شده است که گفتند:
‹‹نزد ابو محمد حسن بن علي (ع) گرد امده بوديم و ازوي درباره حجت و پيشواب پس ازاو پرسش مي کرديم. درمجلس او چهل مرد حضورداشتند. عثمان بن سعيد بن عمرعمري دربرابرآن حضرت برپا خاست وگفت: فرزند رسول خدا (ص)! مي خواهم درباره مطلبي ازشما سوال کنم که خود بدان داناتر ازمني. امام به اوفرمود: کسي بيرون نرود. هيچ کدام ازما بيرون نرفتيم. تا پس ازساعتي که امام، عثمان را با صداي رسا آوازداد: عثمان روي پاهايش برخاست. امام فرمود: آيا شما را به خاطر مطلبي که آمده ايد، آگاهي دهم؟ همه گفتند:آري اي فرزند رسول خدا ! فرمود: شما امده ايد تا درباره حجت پس ازمن پرسش کنيد:همه کفتند: آري. ناگهان پسري را ديدم مثل پاره ماه، شبيه ترکسي به ابومحمد! فرمود: اين پس ازمن پيشواي شماست و جانشين من برشما. اورا فرمان بريد وپس ازمن به تفرقه دچار نشويد که دردين خويش به هلاکت افتيد. بدانيد که شما پس ازاين روزاورا نخواهيد ديد تا عمرش تمام گردد وکامل شود. ازعثمان بن سعيد آنچه را مي گويد بپذيريد و فرمان اورا اطاعت کنيد که او جانشين امام شماست وکاربه دست اوست.
(4)
4) روزگار امامت حجت (ع) چگونه آغازشد؟
خلفاي عباسي بنابرعادت معمول خويش، هرگاه فرصتي براي کشتن اولياء الله ميافتند، فوراً آنها را به زهرازپاي درمي آوردند. معتصم نيز امام حسن عسکري (ع) را به زهر شهيد کرد وسپس درصدد يافتن فرزند آن حضرت برآمد تا اورا نيز ازميان بردارد وبه خيال خويش دنباله امامت را نيست ونابود گرداند.
معتصم عده اي را به خانه امام فرستاد تا هر که وهرچه درآنجاست توقيف کنند.
ماجرا را اززبان احمد بن عبدالله بن يحيي بن خاقان پسروزيرمعتصم دنبال مي کنيم چون امام حسن عسکري (ع) بيمارشد، پدرم به من پيغام داد که ابن الرضا (ع) بيمار شده. آنگاه خود همان لحظه سوارشود و به دارالخلافه رفت وسپس با پنج نفر ازخدام اميرالمؤمنين شتابان باز گشت. همه آنان ازافراد مورد وثوق و خواص خليفه بودند. يکي ازآنها هم نحريربود. پدرم به آنها دستورداده بود درخانه حسن بن علي باشند واوضاع واحوال اورا زيرنظربگيرند. همچنين درپي عده اي ازپزشگان فرستاده بود و به آنان دستور داده بود که درخانه حسن بن علي رفت وامد کنند وهربام وشام از او پرستاري و مراقبت کنند.
چون دو روزازاين ماجرا گذشت کسي نزد پدرم آمد وبه وي خبرداد که آحضرت (بيماريش شدت يافته) ضعيف شده است. پدرم سوارشد وبه خانه آن حضرت رفت و به پزشگان دستورداد بخوبي آن حضرت را تحت نظر بگيرند. هم چنين درپي قاضي القضات فرستاد وبه دستورداد که پيش او بيايند وده تن ازکساني را که به دين وامانتداري و پرهيزگاري آنان مطمئن است، انتخاب کند وباخود بياورد. آنگاه تمام آنها را به خانه حسن (ع) فرستاد وبديشان تکليف کرد که شبانه روزهمانجا بمانند. آنها درآنجا بودند تا آنکه حسن (ع) درکذشت.(مرگ او) چند روزگذشته ازماه ربيع الاول سال 260 واقع شد. با مرگ اوسامراء يکصدا ناله برمي آورد که ابن الرضا مرد.
خليفه عده اي را به خانه آن حضرت فرستاد تا خانه واتاقها را بازرسي کنند وهرآنچه در حانه است مُهر نمايند ونشان فرزند آن حضرت را بجويند. همچنين زناني آوردند که ازحمل وآثارآن آگاه بودند. زنان پيش کنيزان امام رفته، يکايک آنها را معاينه کردند يکي ازاين زنان ازاعا کرد که در ميان اين کنيزها، کنيزي است که نشانه حمل با خود دارد. از اين رو دستور دادند آن کنيزرا دراتاقي نگه دارند. نحريرو يارانش ونيز زناني که با اوبودند مأمورمراقبت ازاين اتاق شدند.
سپس احمد بن عبداﷲ در ادامه گفتارخويش گويد:
آنان که مأمورمراقبت ازآن کنيزکه گمان مي کردند بارداراست، بودند، دوسال واندي وي را زيرنظرگرفتند تا آنکه به تشخيص اشتباه خود پي بردند. سپس ميراث حسن (ع) ميان مادر و برادرش، جعفر، تقسيم شد ومادرش وصيت او را ادعا کرد واين امرنزد قاضي ثابت شد.
سپس وي ماجراي مخالفت جعفربا وصايا را نقل کرده تا آنجا که گويد:
(5)
‹‹ بيرون آمديم، وضع برهمين منوال بود، وخليفه تا امروزدر پي جُستن نشاني از فرزند حسن بن علي (ع) است››.
بدين گونه قدرت جاهلي واستکباري مي کوشيد، ريشه هاي امامت را ازبيخ برکند وحرکت اصيل مکتبي را دستخوش نابودي سازد اما به مقصود خود نايل نيامد که دست خداوند بر فرازدستان آنها بود.
5) خدا دانا تراست بر اينکه رسالت خويش را کجا قرار دهد؟
امام حجت را عمويي بود که جعفرنام داشت. اين جعفرادعا مي کرد که امامت پس ازبرادرش امام حسن عسکري (ع) حق اوست. بنابراين همين ادعاي باطل وي مردم را به خود مي خواند و حتي دررسيدن به مقصود خويش به قدرتهاي ستمگرا متوسل مي شد تا ازآنها کمک بگيرد بدون آنکه بداند آنچه موجب استمرار خط امامت است، مقاومت دربرابرهمين قدرتها و رهبري تودهاي مومن برضد فساد و انحراف آنهاست.
جعفرکه خود مي دانست ازشايستگيهاي کافي براي امامت بي بهره است و نيک آگاهي داشت که امت،پيشوايي او را به رسميت نمي شناسد نزد عبدالله بن يحيي بن خاقان، وزيرخليفه وقت عباسي، رفت و کوشيد ازکمکهاي اوبرخوردارشود. پسراين وزيرماجراي اين برخورد را چنين بازگو مي کند :
پسرازتقسيم ميراث،جعفرنزد پدرم آمد و بدو گفت: رابطه پدرم را براي من نيز مقرردارو هرسال 20 هزارديناربه من صله بده.
پدرم او را ازاين خواسته نهي کرد و بدو گفت: احمق! خليفه که خدايش عزت رهاد، درمورد کساني که ادعا مي کنند پدروبرادرت امامند،شمشيرخويش را آخته و تازيانه اش را بالا برده تا آنان را از اين باوربازگرداند اما اين امکان برايش فراهم نشد آنان را ازاين اعتقاد درباره آنان منصرف سازد. پس اگرتو پيش پيروان پدرو برادرت امام بودي چه نيازي به خليفه ديگرداشتي که راتبه آنها را براي تو قرار دهد؟ و اگرپيش اينان چنين جايگاهي نداري،درنزد ما هم بدان دست نيابي.
ديري نپاييد که جعفر ازاين ادعاي دروغ خود دست برداشت و به راه صواب بازگشت و امامت حضرت حجت (ع) را پذيرفت. ازاين رو پيش شيعيان که او را جعفر کذاب ناميده بودند، ملقب به ‹‹جعفر تواب›› شد.
6) غيبت صغري:
خداوند براي ولي الله اعظم حضرت حجت بن حسن (ع) غيبت صغري را مقدر فرمود. اين غيبت از سال 260 ه تا سال 329 ه به طول انجاميد. در طي اين مدت عده اي به نام وکيل پل ارتباطي ميان امام و شيعيان بودند. اينان عبارتند از:
(1)ابوعمر و عثمان بن سعيد. وي وکيل امام حسن عسکري (ع) بود و پس ار درگذشت آن بزرگوار نايب امام حجت (ع) گرديد.
(6)
(2) پس از وفات عثمان در سال 266 ه ، امام حجت(ع) فرزند وي ابوجعفرمحمد بن عثمان را نايب خويش قرار داد. مدت نيابت محمد 50 سال بود.
(3) پس از محمد بن عثمان، فردي بنام حسين بن روح به نيابت رسيد. او که از سال 304 ه بدين سمت منصوب شد براي مدت 22 سال ازجانب امام به عنوان مرجع شيعيان عمل مي کرد.
(4) پس از آنکه حسين بن روح نداي پروردگارش را اجابت گفت امام (ع)،علي بن سمري را به عنوان جانشين او تعيين کرد. علي بن محمد سه سال در اين منصب باقي ماند و چون وفاتش نزديک شد،از آن حضرت درباره کسي که پس ازوي بايد جانشين شود پرسش کرد اما آن حضرت به وي آگاهي داد که پس از وفات او دوره غيبت صغري نيز به پايان مي رسد.
روزگارپيامبربزرگ اسلام (ص)،روزگاروحي است که شاهد درهرماجرايي است. پس ازآنکه کارتبليغ رسالت کامل شد،ائمه (ع) ماموراين وظيفه شدند که آيات متشابه قرآني را تفسيرکنند. چرا که مردم خود مي بايست مستقيما به آيات محکم رجوع مي کردند. اين نکته خود گامي پيش برنده درراه برخورد با وحي تلقيي مي شود.
درروزگارامامت،بسياري ازدانشمندان مسلمان درپي فرا گرفتن فقه همت گماردند تا آنجا که برخي از آنان ازسوي ائمهماموردادن فتوا شده بودند. بعد ازاين دوره،مرحله نيابت خاصه آغاز مي شود. مردم دراين مرحله وظيفه داشتند ازطريق مراجعه به نواب امام (ع) و نه بصورت مستقيم،آن چنان که درروزگارامامت معمول بود، با آن حضرت تماس بگيرند.
اما اکنون که عصرنيابت عامه است، مسلمانان بايد به فقيهان عادلي که بنابر مقياسهاي عمومي، به شايستگيهاي آنها شناخت پيدا کرده اند،مراجعه کنند. اين صلاحيتها اززبان ائمه (ع) براي مردم بازگو و تبيين شده است.
7) شمايل و صفات امام مهدي (ع) :
اوصاف آن حضرت با دقت تمام اززبان پيامبر(ص) و ائمه (ع) بيان شده است. شايد فلسفه اين امر بدان جهت بوده که با ذکراين اوصاف جلوي هرکسي را که قصد داشته ادعاي مهدويت بکند ،بگيرد.
1) رسول خدا (ص) اوصاف مهدي را چنان بيان مي کند:
‹‹ مهدي ازمن است. او بلند پيشاني است و داراي بيني باريکي است که ميانش اندک برآمدگي دارد. مهدي ازفرزندان من است. چهره اش چون ماه تابان است. چشمان گردي دارد. رنگش، رنگ عربي و بدنش، بدن اسرائيلي است. صورتش مثل دينار(گرد و سرخ )است. دندانهايش چون اره (تيزو برنده) و شمشيرش چون سوزش آتش است››.
2)امام علي (ع) نيزدرتوصيف قائم (ع) چنين فرمايد:
‹‹ مهدي ديدگاني مشکي دارد و موها يي پرپشت. او داراي چهره سرخ و پيشان
(7)
نوراني است. صاحب خال و علامت است. دانايي است غيور و صاحب نشان است. ساحت و درگاهش ازهمه شما گشاده تر و دانش او ازتمام شما افزون تر و بيشترازهمه شما به جاي آرنده صله رحم است. به (مرغ که درآسمان پرواز مي کند) اشاره مي کند و در دستش مي افتد، و شاخي (خشک) درزمين مي کارد، سبز مي شود و برگ مي آورد››.
3) امام حسين (ع) درباره اوصاف آن حضرت مي فرمايد:
‹‹ مهدي را ازروي سکينت و وقاري که دارد و همچنين دانش او به حلال و حرام و نيازمندي مردم به او و بي نيازي او ازايشان مي شناسيد ››.
4) امام رضا نيزاوصاف مهدي را چنين بيان کرده است:
‹‹ام شبيه من وشبيه موسي بن عمران است.هاله هايي ازنور اورا احاطه کرده که به پرتو قدس درخشيدن گيرد. داراي اعتدال اخلاق استونگي شاداب دارد. در هيأت بدني به رسول خدا (ص) ماننده است نشانه اش آن است که (ازنظر سن) سالخورده است اما جوان سيماست تا آنجا که بيننده اورا چهل ساله يا کمترمي انگارد. ديگر ازعلائم او آن است که تا گاه مرگ وبا وجود گذشت روزها و شبها، اصلاً پير نمي شود.
(8)
بخش دوم:
1) مهدي (ع) در ايت وروآيات:
ظهورعزيز(ع) وبازگشت عيسي (ع) و رجعت بهرام دراديان يهودي و مسيحي وزردشتي با ظهور خاتم اوصيا ،حضرت حجت (ع) تحقق خواهد پذيرفت. تفسير پنجاه آيه قرآن و ده ها حديث از پيغمبر (ص) و صدها روايت نقل شده از اهل بيت همه با ظهور آن حضرت صورت تمام به خود مي گيرد. بيش از657 حديث درباره مهدي (ع) به تواترنقل شده است.
2) مساله طول عمر:
پروردگارسبحان بانعمت دير پا ورحمت گسترده خويش خواست حجت رابر بندگانش تمام فرمايد. بدين ترتيب که رسولان خويش را به سوي مردم فرستاد تا مبادا زمين ازوجود حجت خالي بماند.
خداوند عمرخاتم اوصيا را طولاني فرمود. چون ازدرگذشت محمد (ص) پيامبري نبود تا رشته پيوند ميان زمين وآسمان باشد. بنابراين با انقطاع وحي، ارتباط غيبي ازطريق يکي ازالياي خدا همچنان نا گسسته ماند.
ما به عنوان يک مسلمان بر اين باوريم که خداوند نوح را 950 سال و حتي بيشتر عمرداد و عيسي وادريس و عبد صالح (خضر) را تا همين حالا نيز زنده نگاه داشته است، پس چگونه ايمان نياوريم به اينکه امام حجت (ع) نيزعمر درازبرخورداراست؟
3) آيا امام مهدي زنده است؟
قبلا گذشت که مذاهب اسلامي تقريبا بر قضيه وجود خدا مصلحي که به امرخدادرآخرالزمان قيام مي کند وازنسل رسول خدا (ص) و فرزند فاطمه (ع) است، اتفاق نظردارند. کتابهاي آنان آکنده ازاحاديثي است که به تو اتربراي اثبات اين نکته وارد شده است بعلاوه بسياري ازدانشمندان مسلمان کتابهايي درباره اين موضوع به طورمشروح و مفصل نگاشته اند. البته ما منکروجود عده ديگري ازدانشمندان که با اين عقيده مخالف اند، اين عده درباره اين احاديث مي گويند: حديثهايي که داراي غرايب است پزيرفتني نيستند. اما درپاسخ به اينان نبايد گفت:احاديثي که درباره مساله مهدي وارد شده پرغرابت ترازاحاديثي که درباره امتهاي پيشين و معجزاتي که درزمان آنها روي داده و آياتي که بردست ايشان آشکار گشته است، نيستند.
دراينجا بايد نکته اي را متذکرشد وبدان پرداخت که مذاهب اسلامي درباره آن به اختلاف پرداخته اند.سوال اين است: آيا امام مهدي (ع) فعلا زنده است يا اينکه درآينده به دنيا خواهد آمد؟ پيش ازآن که وارد اين بحث شويم بايد اين نکته را يادآوري کنيم که هيچ کدام ازمذاهب اسلامي وجود امام مهدي ( عجل الله تعالي فرجه) را انکارنکرده اند اما تاويل رواياتي که دراين باره وارد شده تنها يک علت
(9)
داشته است و آن بعيد شمردن عمرآن حضرت ازسال 255 هجري تا کنون است.
قبلا در پرتو تجارب نوين علمي و اعتقادات ديني ، دراين باره سخن گفتيم. بنابراين علتي که موجب انکار آنان بشود باقي نمي ماند ليکن آن ها مي گويند دليل قاطع شما براين عقيده چيست؟
پاسخ: درباره زنده بودن امام مهدي (عج) دلايل وشواهد فراواني وجود دارد که ذيلا به پارهاي ازآن ها اشاره مي شود :
الف/ احاديث پيامبر(ص) درمورد ائمه اثني عشر، به تواترنزديک است. درزيربرخي ازاين احاديث اشاره مي کنيم:
پيغمبر (ص) مي فرمايد:
‹‹ پس ازمن دوازده اميرباشند…››.
آن گاه کلمه اي گفت که من نشنيدم . پدرم گفت:آن حضرت فرمود:
‹‹ … همه آ نها ازقريش هستند ››.
اگراحاديثي را که درنزد فريقين صحيح است و براين نکته تصريح دارند که خلفا ازقريش هستند به آن اخباررواياتي که مکارم و فضايل اهل بيت را بيان مي کنند و خاطرنشان مي سازند که آنها مثل ستارگان، زمينيان را حفظ وهدايت مي کنند، بيفزاييم و تمام آنها را به احاديثي اضافه کنيم که بيان مي کند کاردين و خلافت به آنان منتهي خواهد شد و اگرحتي دو نفردرزمين باقي باشند آنها خواهند بود، و نيزيافتيم که مهدي مي بايست ازآنها باشد و مهدي آنها آخرين ايشان است و اگربدين احاديث رواياتي را که ازپيغمبر(ص) نقل شده که فرموده است:
‹‹ آخرين اين دوازده نفرقائم امت و مهدي آن است››.
اضافه کنيم، باشناخت تمام اين احاديث، مي توانيم گفت: امام فعلا وجود دارد چون دوازدهمين ائمه ‹‹ع ›› است. يازدهمين امام حضرت حسن عسکري ‹‹ع ›› بوده که به اجماع مورخان جز يک پسرازخود برجاي نگذاشته، چنانکه دراخبارآمده است، و اين پسرهمان مهدي است. بنابراين او بايد زنده باشد.
ب/ پيش ازاين گفتيم بايد حجتي دايم برمردم باشد تا به مثابه يک حلقه مردم را با مردم مرتبط سازد . اگراين سخن ثابت شود، حيات امام و وجود فعلي او به عنوان راهبري خلق نيزثابت خواهد شد. غيبت آن حضرت مستلزم آن نيت که ازاو فايدتي نباشد. چون او به طبيعت ارتباط غيبي خويش با خداوند دانا و توانا، غيرمستقيم آنچه را که مصلحت مي بيند محقق سازد. چنانچه خداوند قادرباشد توانايي هاي شگرفي به فرشتگان مقرب خود عطا کند و آنها را ازشايستگيهاي بزرگ بهرهمند سازد، براين نيز توانا خواهد بود که به پيامبر يا جانشين او همچون امام مهدي (عج) همين تواناييها و شايستگيها را عنايت فرمايد.
اگرسنت جاري خداوند درميان بندگان اين گونه باشد که براي هرکاري سببي قراردهد و کارها را با اسباب آنها به جريان اندازد چه مانه اي است ازپذيرش تئوري سبب قراردادن يکي ازبندگان صالح ومطيع خدا ولو به صورت غيبي براي
(10)
برخي ازامور؟ چنان که ما درباره امام حجت (ع) همين عقيده را داريم.
4) مهدي، حجت شاهد:
امام حجت (ع) به رخصت خداوندي شاهد برمردم است. شناخت مومنان ازاين حقيقت موجب مي شود که آنها درنيکيها شتاب گيرند و به سرورخود اقتدا کنند و حيات خويش نسخه اي ازحيات سرور و ولي امرخود.
ازآنجا که حجت (ع) پيشواي زنده است و رهبري حقيقي ازآن اوست، بنابراين کسي جانشين اوست که بدو نزديک ترباشد و بهتربه هدايت او اقتدا کند. ازاين رو آن حضرت به منزله ميزان درانتخاب رهبري است و حتي مي تواند خط الهي را که صالحان بدان گرايش دارند ازخطوط پراکنده اي که اين ايمان راست و استوار نيستند،جدا سازد.
5) امام حجت درکتابهاي آسماني:
با اينکه کتابهاي فعلي آسماني ازتحريف درامان نمانده اند،درآنها به پاره اي ازحقايق برمي خوريم که اگرچه بذاته براي اثبات اين واقعيت مفيد واقع نمي شود اما مي توانند براي احتجاج با کساني که به همان آيين باورند مؤثر باشند آنچه در سطور بعد مي آيد قسمتهايي از کتابهاي آسماني درباره امام مهدي (ع) است:
1) ‹‹صديقان زمين را تا ابد وارث گردند››
( کتاب مزامير/ مزمور سي وهفتم)
2) ‹‹واي برامت خطا کار، مردم گرانبار کهنکار، تبار بد کنندگان ، فرزندان مفسدان، پروردگار را وا نهادند…››.
تا آنجا که مي گويد:
‹‹… سرزمين شما را غريبان پيشاوري شما مي خوردندوآن همچون واژگوني بيگانگان ويران گرديده است. پس از اين به ديار عدل وشهر امن مسمَي خواهي شد››.
(کتاب اشعياء/ اصحاح اول)
3) ‹‹خداي آسمان مملکتي را بر پاي مي دارد که هرگز منقرض نمي شود وپادشاهي آن به مردم ديگر واگذار نمي شود. تمام اين ممالک نيست ونابود مي شوند اما اين مملکت تا ابد پا برجا مي ماند››.
‹‹… خوشا آنکه منتظر ماند››.
(کتاب حجار/ اصحاح دوم)
4)‹‹پروردگار سپاهيان گفت: اين بار پس ازاندکي آسمانها وزمين ودريا وخشکي را مي لرزانم وتمام امتها را به لرزه در آورم. وپس از آن تمام امتها مي آيند واين خانه را پر مي کنند››.
(کتاب حجي/ اصحاح دوم)
5)‹‹وچنانچه رفتم وبراي شما جايگاهي مهيا ساختم دوباره بازميگردم››.
(انجيل يوحنا/ اصحاح چهاردهم)
(11)
6)‹‹چون او پس ازاندک زمان بر مي گردد و تأخير نخواهد کرد››.
(اصحاح دهم ازنامه اي که خطاب به عبرانيان بوده است)
اما زرتشتيان معتقد به رجوع انساني به نام «بهرام» هستند. معني بهرام با مهدي تفاوت چنداني ندارد.
برهماييها هم بنابر ادعاي خود معتقد به ظهور «کريشنا» هستند. شواهد ودليل بسياري در دست است مبني برآنکه عده اي از پيغمبران و صالحان با امام مهدي (ع) همراهند تا حق را بر تمام زمين آشکار کنند وچه بسا بهدام و کرتشنا در زمره همين صالحان باشند که ما نام آنها را نمي دانيم. ظهور امام (ع) در نزد ائمه (ع) «قيامت صغرئ» قلمداد مي گردد چون از هرامت، گواهي برانگيخته مي شود.
(12)
3) فصل سوم: نشانه هاي ظهور مهدي
در اين بخش ازبرخي نشانه ها که پيش از ظهور قائم (ع) ظاهر مي شوند، سخن مي گوييم. درفصل گذشته درباره برخي از نشانه هاي ظهورهمچون فراگيرشدن فساد وستم در تمام زمين وگسترش فحشا وگردنکشي ودگرگونيهاي آسماني وقحط شديد وجنگها ي خونين که دو سوم از ساکنان روي زمين را درکام خود فرو مي برد، وظهور کسي که دجال ناميده مي شود ومردم را به باطل دعوت مي کند و آنها نيز به گرد وي جمع مي شوند و بالا خره ادعاي بعضي که مي گويند او مصلح اکبراست وسپس نا کامي او در متحقق ساختن مدعايش، سخن گفتيم. مادر ذکر اين نشانه ها به رواياتي که از فرودگاههاي وحي (معصومان(ع)) صادر شده ، تکيه مي کنيم.
1) رسول خدا (ص) فرمود:
« مهدي اين امت از ماست، هنگامي که هرج ومرج دنيا را فرا گيرو فتنه ها آشکار گردند وراهها نا امن شود و برخي بر يرخي هجوم برند.
پس بزرگ به کوچک رحم نکند وکوچک پاس بزرگ را ندارد. دراين هنگام خداوند مهدي ما را مبعوث فرمايد. او نهمين کس از فرزندان حسين (ع) است. دژهاي ضلالت ودلهاي بي خبررا بگشايد، درآخرالزمان به کار دين پردازد چنانچه من در اول الزمان بدان پرداختم، زمين را از عدل وداد پر کند چنانچه ازظلم وبيداد پر شده باشد».
2) وآن حضرت درادامه چنين فرمودند:
« به خاطر داشته باش … علامت ظهور حجت اين است که چون مردم نمازرا ميراندند وامانت را ضايع کردند ودروغ را روا شمردند وربا خوردند ورشوت ستاندند وساختمانها را محکم ساختند ودين را به دنيا فروختند، سفيان ونا بخردان را به کار گرفتند وبا زنان رايزني کردند، پيوندهاي خويش را قطع کردند، پيرو هواها شدند، و خونها را کوچک شمردند…
وزنان خود را همانند مردان سازند ومردان به زنان همانند شوند، وشاهد بي آنکه از او شهادتي خواسته، باشند گواهي جزدين به تفقه بپردازد، وکاردنيا را بر آخرت ترجيح داده شود، درآن روز بهترين خانه ها بيت المقدس خواهد بود و بر مردم زماني خواهد آمد که هر کس آرزو مي کند اي کاش اوهم يکي از ساکنان بيت المقدس بود».
3)ازابوعبدلله امام صادق (ع) نقل است که فرمود:
« پيش از قيام قائم (ع) پنج نشانه باشد: يماني، سفياني، منادي که ازآسمان ندا مي دهد، خسف در بيداء ،و کشته شدن نقش زکيه. فرمود: بين(قيام) قائم آل محمد وکشته شدن نفس زکيه جزپانزده روز فاصله نباشد».
4) حضرت محمد دراين باره چنين مي فرمايند:
« خروج قائم (ع) را ده علامت باشد: نخستين آنها شکافتن رايتها در کوچکهاي
(13)
کوفه، وتعطيل مسجدها، ونرفتن حاجيان به حج، و خسف وقذف در خراسان، و طلوع ستاره دنباله دار، ونزديک شدن ستارگان، وهرج ومرج، وقتل وغارت. اينها ده نشانه اند. از يک نشانه تا نشانه ديکر شگفتي است. پس چون نشانه ها تمام وکمال گردند قائم ما قيام خواهد کرد.
4) ازامام صادق(ع) نقل کرده اند که فرمود:
« کوفه از وجود مومنان خالي خواهد شد، علم ودانش ازآن رخت بربنده ونهان شود چنانکه ماردرسوراخش پنهان مي گردد، سپس علم ودانش در دياري که بدان قم مي گويند آشکار مي شودواين شهر معدن علم وفضل مي گردد تا زماني که در زمين مستضعفي در دين باقي نماند حتي دوشيزگان پشت پرده. اين امر صورت نمي بند مگرهنگام نزديک شدن ظهور قائم ما.
پس خداوند (قم) ومردم آن را قائم مقام حجت(ع) قرار مي دهد و اگر چنين نمي بود زمين اهلش را در کام خود فرو مي برد.
(14)

فایل : 15 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...