مقاله کامل گور خفتگان عصر آهن

مقاله کامل گور خفتگان عصر آهن

مقدمه:
مهاجرت یکی از مهمترین مسایل در ادوار پیش از تاریخ بوده است. بسیاری از آثاری که در محوطه های پیش از تاریخ یافت می شود مانند مهر و سفالهای گوناگون مشترک در بسیاری از نقاط گویای این مسأله است که مردمان آن زمان برای پیشرفت خود نیازمند به ارتباط بوده اند که این ارتباط از طرق مختلف از جمله مهاجرت انجام می گرفته است. با نگاهی اجمالی در دوره های پیش از تاریخ می توان دریافت که انسان از زمانی که در دشت اسکان یافت و به یکجا نشینی خو گرفت در فکر محکم کردن جایگاه خود و نیز جستجو برای محلی که بتواند در آنجا زندگی راحت تری را داشته باشد بوده. متروک شدن ناگهانی یک محل و در مقابل پیشرفت یک منطقه دیگر در همان برهه زمانی و بسیاری از مسایل دیگر می تواند توجیهی بر این نظر باشد. اما با همه این موضوعات هر نظری که ارایه می شود باید در کنار آن استدلال منطقی برای اثبات آن نیز به کار گرفته شود تا از نظریه های یک طرفه که هیچ گونه معرفت شناسی در آن بکار برده نشده و باعث اغراق در نظریه ها می شود دوری شود.
عصر آهن در ایران براستی یکی از مهم ترین دوره ها از دوره بندی های پیش از تاریخ ایران است، برای مثال می توان گفت که این عصر(آهن1و2و3)، آخرین پله ترقی برای رسیدن به اولین نظام واحد شاهنشاهی در ایران است و همچنین اینکه این عصربه عقیده بسیاری از پژوهشگران نظیر گوردون چایلد و گیرشمن و کایلر یانگ دوره ای است که اقوام مهاجر و یا مهاجم به فلات ایران بصورت گسترده ای وارد شدند و در کل مسبب دگرگونی های فرهنگی این عصر را به نوآوری، مهاجرت و انتشار نوآوریها از راه مهاجرت این اقوام ربط داده اند. عصر آهن در ایران از حدود نیمه دوم هزاره دوم قبل از میلاد آغاز می شود و بطور کلی سفال خاکستری و بوجود آمدن قبرستان از ویژگی های خاص آن است.(وضعیت فرهنگی عصر آهن بطور دقیق تر در بخش های بعدی این مجموعه درج شده است)
برای بازسازی ساختارهای اجتماعی و تغییرهایی که در روند شکل گیری طبیعی اجتماعات مختلف بوجود می آید بهترین روش به عقیده بسیاری از باستانشناسان از جمله کن.آر.دارک ، بررسی گورستانها و به کارگیری داده های حاصل از تدفینهای باستانی است. بررسی موشکافانه بر روی گورها می تواند به باستان شناسان اطلاعات جامعی را بدهد به عنوان مثال می شود اعتقادات گورخفتگان را با بررسی نحوه تدفین،اشیای داخل آنها و محل قرارگیری آنها تا حدی بازسازی کرد و یا اینکه با کمک انسان شناسان به بومی بودن یا نبودن فرد متوفی پی برد.
با پایگیری باستان شناسی نو و ایحاد تفکرات جدید در این زمینه و پیدایش الگو هایی نظیر معرفت شناسی، باستان شناسی روند محور و… بسیاری از نظریات
باستان شناسان سنتی مورد تجدید نظر قرار گرفت و به موجبات آن نظریه های جدید تری ارایه داده شد.
نگارندگان این مجموعه در مطالعات پراکنده ای که در مورد این عصر داشته اند به نظریات متناقضی خصوصا در مورد مساله مهاجرت برخورد کردند که این تناقضات را می توان در نتیجه تحولاتی دانست که در باستان شناسی بوجود آمده است. هدف نگارندگان در نگارش این مجموعه نیز نشان دادن این اختلافات و البته رسیدن به جوابی در زمینه دلیل تحولات در این عصر است، تکامل و یا تحول از ورود اقوام جدید؟؟
همچنین دلیل انتخاب بررسی گورستانهای این عصر برای رسیدن به این جواب بخاطر گورستانهای زیادی است که از این دوره حفاری شده است، همچنین با تحقیق بر روی تدفینها و مقایسه آنها با دوره قبل تر، چه از لحاظ اشیا و چه از لحاظ نوع تدفین و قبور و از همه مهمتر تحقیقات انسان شناسی بر روی اسکلتهای گورخفتگان (که متاسفانه تحقیقات در این زمینه بسیار کم شده) به ماهیت آنها پی برد.متاسفانه تا کنون هیچگونه مطالعات جداگانه ای در مورد گورستانهای عصر آهن صورت نگرفته است.
منطقه مورد بررسی، فلات ایران می باشد که بدلیل تعدد گورستان های عصر آهن در قسمت غرب و شمال غرب بیشتر مطالب به آن مناطق اختصاص داده شده است.
نگارندگان این مجموعه با گرداوری گزارشهای حفاری گورستانهای این عصر وتجزیه و تحلیل داده های باستان شناختی بدست آمده از گورها و همچنین کنار هم گذاشتن نظریات متفاوت در مورد آنها سعی در رسیدن به یک جواب منطقی در زمینه مهاجرت می باشد.
موقعیت جغرافیای قلمرومورد بررسی:
ایران سرزمینی نسبتا مرتفع در آسیای غربی با حدود 2600000کیلومتر مربع مساحت. فلات ایران از غرب به شرق، از رودهای دجله و فرات تا دره رود سند و پالمیر و از شمال به جنوب از دریای خزر و بیابان توران در رود جیحون، تا خلیج فارس و اقیانوس هند ممتد است. کناره های کوهستانی این فلات از در غرب با کوه های زاگرس، در شمال با کوه های البرز، و در شرق با کوه های سلیمان نمایان است. این رشته کوه های کناره ای در شمال غرب به گرانکوه ارمنستان و در شمال به کوه های هندوکش متقارن هستند. کوه های قفقاز و رود کورا مرز شمال غربی فلات ایران می باشند. در حقیقت فلات ایران حلقه اتصال میان خاور دور و خاور میانه است.(فهیمی،1381،17)
اگر به نقشه برجسته ایران نگاهی بیاندازیم متوجه خواهیم شد که ایران طبیعتی کوهستانی و فلاتی دارد. کوه های شمالی و غربی تفاوت هایی با یکدیگر دارند بطوریکه کوه های شمالی یعنی البرز مانند رشته کمربندی تقریبا بدون بریدگی است. ویژگی دیگر این فقدان دشت و زمینهای پست ساحلی است. تنها استثنا در این مورد دلتای پست کارون است که از نقطه نظر زمین شناسی آن را باید ادامه طبیعی زمینهای پست بین النهرین محسوب کرد. از ویژگیهای قسمت های داخلی ایران ارتفتاع کم آنها از سطح دریا است که قسمتهای کویر ایران را تشکیل می دهند یعنی دو صحرای وسیع شمالی که کویر و صحرای جنوبی که دشت نامیده می شوند. رشته کوه هایی که ایران را از اطراف در بر گرفته اند به آن حالت حوضچه ای را می دهند که بیش از نیمی از آبهای سطحی به این حوضچه وارد می شوند.
حدود نیمی از ایران را چشم انداز بیابانی و نیمه بیابانی می پوشانند و نزدیک به یک چهارم آنرا چراگاههایی تشکیل می دهند که بخش بزرگی از آن فقط به طور فصلی قابل استفاده بوده و یا اینکه به علت چرای ممتد و بی رویه متروک گشته.همچنین جنگلها به مفهوم عام کلمه فقط 10% مساحت کشور را می پوشانند،که فقط یک دههم آنرا می توان به معنی خاص کلمه جنگل واقعی دانست.(ملک شهمیرزادی،1382،79)
باتوجه به موقعیت جغرافیایی فلات ایران و ارتباتی که بین آن و دریای خزر وجود دارد، بخوبی می توان دریافت که تقریبا تنها راه ارتباطی منحصر قسمت میانه فلات ایران و ارتباطی که بین آن و دریای خزر وجود دارد، بخوبی می توان دریافت که تقریبا تنها راه ارتباطی منحصر قسمت میانه فلات ایران به حوزه دریای خزر و عبور از کوه های البرز، در گذشته از طریق دره سفید رود بود که در دشت قزوین و در ابتدای آن قرار داشت.
آب و هوای کنونی فلات ایرا هم خشک است بخصوص در قسمت مرکزی که به کویر لوت مشهور است و حتی یکی از گرمترین نقاط دنیا محسوب می شود. به استثنای گیلان و مازندران و سواحل خلیج فارس که بارندگی در آنها زیاد است،
در سایر نقاط ایران مجموع میزان بارندگی در طول سال از 22 تا 28 سانتی متر تجاوز نمی کند.(فهیمی،1381،18)(تصویر1)
وضعیت فرهنگی ایران پیش از عصر آهن و در عصر آهن:
برای درک بهتر و دقیق تر عصر آهن باید نگاهی به دوره های پیش از آن انداخت تا با توجه به آن به تغییراتی که در عصر مورد بحث به وقوع پیوسته بهتر آشکار گردد.
به طور کلی می توان گفت که دوره مفرغ ایران عبارت است از: 1-مفرغ قدیم(2000-2900ق.م)،2- مفرغ میانه(1600-200ق.م)،و3- مفرغ جدید(1200-1600ق.م)(فهیکی،1381،35)
اگر در هزاره دوم ق.م سفال را شاخص طبقه بندی قرار دهیم می توان فلات ایران را به چند منطقه فرهنگی تقسیم کرد که در زیر به نمونه هایی از آن که به موضوع مورد بحث هم ربط دارد اشاره می شود:
فرهنگ یانیق:
نام این فرهنگ از تپه حفاری شده یانیق(سوخته) گرفته شده است که در شمال شرقی دریاچه ارومیه قرار دارد. نفوذ فرهنگ یانیق در اواخر هزاره 3 ق.م به شمال غربی ایران در خلال مهاجرت مردم به شرق آناتولی، شمال غربی ایران و منطقه قفقاز صورت گرفت.آثار این فرهنگ در مناطق یاد شده بسیار است، ولی اینکه مسکن اولیه و اصلی این مردمان کجا بوده است هنوز معلوم نیست.آثار این فرهنگ که جایگاه اصلی آن در شمال غربی ایران است در تپه های دیگر از جمله حسنلو(VII)، گوی تپه(K) و… دیده شده است. تجزیه و تحلیل شیمیایی فلزات این طبقه گوی تپه نشان می دهد که در آنها از ترکیب مس و آرسنیک استفاده شده است که این نوع ترکیب شیمیایی در فلزات در حدود هزاره 2 ق.م در ایران از بین رفته و جای آنرا آلیاژ مس وقلع گرفته است، در نتیجه بر اساس مدارک موجود می توان گفت که پایان فرهنگ یانیق در حدود هزاره دوم بوده است و خود یانیق تپه بعد از این تاریخ متروک شده. در این جا حدود 500 سال برای باستان شناسان مبهم است و نمی دانند که در این مدت چه اتفاقی افتاده که بعد از آن در اواخر هزاره2 تا شروع دوره آهن فرهنگ پلی کروم(سفال رنگارنگ) جایگزین آن شده است. به هر حال این تپه در اواخر هزاره دوم به عنوان قبرستان مورد استفاده مجدد قرار گرفته(1100-1500 ق.م) سفالهای دفن شدگان دست ساز و تقریبا خاکستری رنگ هستند و از نظر شکل همانند کوزه های دسته دارند( قابل مقایسه با حسنلوV، گوی تپهCوD)(طلایی ،1374)
فرهنگ حصارIII:
گستره این فرهنگ شامل شمال شرق ایران و قسمتهای شرقی فلات مرکزی ایران است و با سفالهای خاکستری ظریف و براق مشخص شده است.استقرار های عصر برنز تپه حصارIIIc و یاریم تپه اختمال دارد بر اثر حمله اقوام کوچنده _از طرف شرق ایران_ به پایان رسیده باشد، در حالیکه استقرارهای همزمان در تورنگ تپه و شاه تپه تا بروز تحولات بزرگ فرهنگی (عصر آهن) به حیات خود
ادامه داده اند. تجزیه و تحلیل اشیای پیدا شده نشان می دهد که بین منطقه شمال شرق ایران با دره سند، بین النهرین و آسیای صغیر و شاید هم چین ارتباط تجاری برقرار بوده است. از نظر قدمت، تاریخ تقریبی 1900-1800 ق.م برای پایان فرهنگ حصار پذیرفته شده است( که البته بنا به دلایلی در قبول این تاریخ باید تردید کرد از جمله شباهتهای سفالهای حصارIIIc و سفالهای دوره آن از جمله سیلک و…). گرچه بنا بر بسیاری از شواهد باستان شناسی شروع عصر آهن در ایران را نمی توان جلوتر از 1500 ق.م تاریخگذاری کرد . به هر ترتیب به استثنای تورنگ تپه، استقرارهای فرهنگ حصار، به طور ناگهانی از بین رفتند، در نتیجه شکاف زمانی ای که بین پایان فرهنگ حصار و آغاز دوره آهن از شمال شرقی ایران بوجود آمده، یکی از مسایل غیر قابل حل باستان شناسی هزاره 2ق.م ایران است. این مساله باعث شده که نظریه های مختلفی از سوی دانشمندان باستان شناس مطرح شود، از جمله این نظریه که علت این توقف ناگهانی در مسیر فرهنگ حصار، حمله اقوام کوچنده از آسیای مرکزی بوده است!!!(طلایی،1374،17)
به هر ترتیب فلات ایران بعد از یک مدت که برای باستان شناسان گنگ است وارد عصر آهن می شود و در مورد عصر آهن و اقوام مهاجر و یا مهاجم در این عصر می توان به قرار زیر به صورت کلی توضیح داد:
با پایان دوران مفرغ و شروع عصر آهن از نظر فرهنگی مرحله جدیدی در ایران شروع شد که ساختارهای فرهنگ مادی و معنوی مردم ساکن فلات ایران را دگرگون ساخت، که می توان از آن به عنوان مرحله آغاز تاریخی در بیشتر مناطق ایران و همینطور پیش درامد فرهنگهای ماد و هخامنشی یاد کرد.(طلایی،1374،30)
در حقیقت دوران معروف عصر آهن در باستان شناسی ایران یکی از بحث انگیز ترین و کم شناخته ترین دورانهای باستانشناختی است. باستان شناسان محدوده گاهنگاری این دوران را نیمه دوم هزاره دوم ق.م(1500ق.م) تا تشکیل اولین شاهنشاهی ایرانی(555ق.م) در نظر گرفته و سپس در درون این دوران هم تقسیماتی بوجود آوده اند. بر این اساس عصر آهن به 3 دوره قدیم(1000-1500ق.م) یا I، میانی(1000-800ق.م) یا II ،جدید(550-800ق.م) یا IIIتقسیم شده است. برخی نیز در این تقسیم بندی دوره دیگری را هم وارد کردند(آهنIV) که در بر گیرنده دوره هخامنشیان و آغاز اشکانی است. بطور کلی نتایج مطرح شده در باستان شناسی عصر آهن ایران بیش از همه بر کاوش های تپه حسنلو در دره سلدوز در حوزه دریاچه ارومیه استوار است. تامس کایلر یانگ در سال 1965، برای اولین بار با تجزیه و تحلیل سفالهای غرب ایران در محدوده زمانی 550-1500ق.م دست به ارایه یک گاهنگاری تطبیقی برای عصر آهن ایران زد. وی در این پژوهش دوران مورد نظر را به سه “افق سفالی” تقسیم کرد که از فدیم به جدید عبارتند از: افق سفال خاکستری غربی قدیم، افق سفال خاکستری غربی جدید، افق سفال نخودی غربی جدید. اندکی بعد دایسن
فقط با تغییر نام این افق ها به ترتیب با عصر آهن 1، 2و3 با این تقسیم بندی سه دوره ای موافقت کرد.(وحدتی،1382،129).
در زمینه مهاجرت اقوام آریایی باید چنین نوشت که اصولا باستان شناسان به طور سنتی وجود تغییرات ناگهانی(و گاه همه جانبه) در داده ای باستان شناسی را همچون بازتابی مادی از تغییر فرهنگی و ورود اقوام جدید قلمدادمی کنند. مسآله تغییر در آثار فرهنگی دوره معروف به عصر آهن1 نسبت به آثار دوره پیش ا آن نیز باعث چنین رویکردی شده است، یعنی جایگزینی سفالینه های خاکستری-سیاه داغدار بجای سفالینه های منقوش ادوار پیشین را نشانی از ورود اقوام جدید در نظر گرفته اند. از زمانی که گوستاو کوسینا در مقاله ای نوع مشخصی از سفالینه ها را (سفال با تزیین طنابی) به یک قوم معین نسبت داد، مکتب بزرگی در باستان شناسی پدید آمد که در همین راستا بسیاری از باستان شناسان به طور سنتی پیدایش سفالینه های داغدارتپه حصار،ترنگ تپه و… را به ورود اقوام جدیدی تحت عنوان اقوام ایرانی نسبت دادند(وحدتی،1382،138) و این در حالی است که مطالعات زبان شناسی بر روی اسناد میان رودانی متعلق به اوایل هزاره2 ق.م (آشور قدیم و بابل قدیم) هیچگونه اشاره ای به حضور قبایل هند و ایرانی و نام و مکان های استقراری آنها در نیمه غربی فلات ایران ندارد.(سرلک،1382،130) و در عین حال داده های باستان شناختی محوطه های مورد کاوش عصر آهن درنواحی شمال غرب،غرب، حاشیه کویر مرکزی و جنوب دریای مارندران و محوطه های همزمان با این مناطق در نواحی قفقاز، آسایاس صغیر، آسیای مرکزی،نشانگر دگرگونی های محسوسی در ساختار مواد فرهنگی نسبت به ادوار قبل از آن دارد(همان،131).
لویی واندنبرگ بر اساس تجزیه و تحلیل آثار قبرستانی دوره آهن لرستان مشخصات عصر آهن را چنین عنوان میکند(بصورت مختصر): دیگر مرده ها را در کف خانه ها دفن نمی کردند، بوجود آمدن قبرستانهایی خارج از محدوده استقراری، بیشتر اشیای داخل قبر ظروف سفالین است خصوصا ظروف لوله دار ،اشیای فلزی بیشتر از برنز می باشد،در ساخت قبور بطور کلی از سنگ استفاده می شد و….(طلایی،1374،57)
رومن گیرشمن درباره مهاجرت اقوام ایرانی به فلات ایران یک الگوی پیشنهادی طرح کرده که شامل 3 قسمت است: 1- اقوام شمال شرقی فلات ایران بر اثر فشار خارجی در حدود قرن 11 ق.م بسوی غرب و جنوب غرب حرکت می کنند(او آثار این تغییر مکان را در گورستان الف سیلک می بیند).2- در خوروین، در 80 کیلومتری شمال غرب تهران، اختلاطی میان “تمدن” گورستان الف و فرهنگی که “تحت فشار آن تغییر مکان انجام گرفته” صورت می گیرد(وی فرهنگ موثر و اختلاط مذکور را شرح نمی دهد). 3- “تمدن” گورستان ب در سیلک حاصل “این اختلاط و نتیجه آن نیروی جدید بود که علت همه تغییرات دامنه داری بود که در فلات ایران در آخر هزاره2 صورت گرفت.(موسوی،1377،16) همچنین گیرشمن آخرین نظریه خور را در مورد

فایل : 76 صفحه

فرمت : Word

27500 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط