مقاله کامل واژه تاريخ و تعريف آن

مقاله کامل واژه تاريخ و تعريف آن

واژه تاريخ و تعريف آن
واژه «تاريخ» ( History ) از زبان يونانى گرفته شده و هرودوت (هرودوتوس Herodotus ) مُبدع و «پدر تاريخ» شناخته شده است. تاريخ، از نظر هرودوت، به معناى مطالعه و يا بررسى روزگاران گذشته است. البته چيستى تاريخ از پرسش هايى است كه تاكنون پاسخى جامع، دقيق و مورد اتفاق نداشته، همه تعريف هاى آن با ايراد يا انتقادهايى رو به رو بوده است; زيرا گروهى معناى تاريخ را بس گسترده دانسته، احوال گذشته جهان و حتى پديده هايى كه انسان در آن مؤثر نيست، موضوع آن به شمار مى آورند; دسته اى آن را به وقايع مشهور و حوادث روزگار پادشاهان و دولت ها محدود مى كنند و جمعى مشخص ساختن احوال انبيا، ائمه (عليهم السلام) ، فرمانروايان، وزيران و حوادث بزرگى مانند جنگ ها و فتوحات بر حسب زمان را معناى اصطلاحى تاريخ مى دانند ابن خلدون، مورخ بزرگ، تاريخ را دانشى سرچشمه گرفته از حكمت و بيان گر سرگذشت ملت ها، سيرت پيامبران و سياست پادشاهان مى داند  با در نظر گرفتن دو عنصر موضوعى تاريخ يعنى «انسان» و «زمان»، مى توان گفت: تاريخ مجموعه اى از اطلاعات خام يا تحليل شده درباره گذشته انسان ها است كه امورى چون نقل و تحليل هدايت، گمراهى، تكامل، انحطاط، پيروزى، شكست، خوشبختى يا بدبختى ملت ها را در بر دارد. از آن جا كه هر يك از تعريف هاى يادشده بُعد خاصى از تاريخ را بيان مى كند و از جهتى با اشكال جامع يا مانع نبودن رو به رو است و نيز به دليل گسترده شدن مسائل مربوط به تاريخ، برخى از انديش مندان، علوم مربوط به تاريخ را تقسيم كرده، براى هر قسم تعريفى خاص ارائه كرده اند. فيلسوف شهيد مطهرى(ره) تاريخ را يكى از منابع معرفت انسانى دانسته، علم تاريخ را به دو بخش نقلى و علمى تقسيم مى كند و قواعد استنباطى تاريخ علمى را به حال و آينده قابل تعميم مى داند.
تاريخ نقلى
تاريخ نقلى علم به وقايع و حوادث سپرى شده و آگاهى از اوضاع و احوال گذشتگان مى باشد. زندگينامه ها، فتحنامه ها و سيره ها، از اين مقوله است. علم تاريخ در اين معنا، به يك سلسله امور جزئى و فردى مربوط است; و در واقع علم به «بودن»هاست; چرا كه به گذشته تعلق دارد.
تاريخ علمى
تاريخ علمى يعنى مطالعه، بررسى و تحليل وقايع گذشته و استنباط قواعد و سنت هاى حاكم بر زندگى گذشتگان. در واقع محتواى تاريخ نقلى ـ حوادث و وقايع گذشته ـ «مبادى» و مقدمات اين علم شمرده مى شود و براى استنباط قوانين كلى و عمومى و كشف طبيعت حوادث تاريخى و روابط علّى و معلولى آن ها سودمند است
فايده تاريخ
شايد از خود پرسيده باشيد آشنايى با انبوه نام ها، حوادث، فراز و نشيب ها، طلوع و افول ها و عملكرد نياكان و ديگر انسان ها در زندگى روزمره و شكل گيرى زندگى آينده ما چه نقشى دارد؟ اگر بپذيريم هر حادثه اى مولود علت يا علت هاى پيش از خويش و نيز دست كم انگيزه سلسله حوادث بعدى است، بدين نتيجه مى رسيم كه زندگى ملت ها چون رشته اى دراز است و مجموع انسان هاى يك عصر تنها يكى از مهره هاى آويخته بدين رشته به شمار مى آيد. استوارى و نااستوارى هر مهره به چگونگى پيوند آن به مهره پيشين و پسين وابسته است. پس زندگى مردم يك عصر در هر كشور از زندگانى گذشتگان و آيندگان جدا نيست و براى يافتن علت حوادث نامطلوب و راه رويارويى با آن ها، بايد به تحقيق در گذشته ملت ها پرداخت تاريخ نه مايه سرگرمى بلكه نوعى پل ارتباطى ميان نسل هاى متوالى بشر براى دستيابى به تجربه ها و اندوخته هاى پيشينيان است. مطالعه تطبيقى و تحليلى تمدن هاى گوناگون، كوشش براى يافتن رابطه اى علّى ميان حوادث زنجيره اى تاريخ و دقت در آنچه براى انسان ها رفته است، سرمايه مناسبى است كه مى تواند انسان را در پى ريزى يك زندگى سالم و خردمندانه يارى دهد. افزون بر اين، بررسى تاريخ پاسخى مثبت به آرزوهاى هميشگى انسان است كه اصرار دارد از خود و ديگران آگاهى حاصل كند، (3) علل و انگيزه ظهور و سقوط تمدن ها را بشناسد، حق را از باطل تميز دهد و با راه تكامل و سعادت دنيوى و اخروى خود آشنا شود. بنابراين، مصلحان بزرگ و انسان هاى متعالى در تجربه هاى انسانى تاريخ دقت مى كنند و در بهره گيرى از آن مى كوشند. امام على (عليه السلام) به فرزندش امام حسن (عليه السلام) و همه انسان ها مى فرمايد: فرزندم، هر چند من عمر همه كسانى را كه پيش از من زيسته اند، سپرى نكرده ام; ولى در اعمال همه آن ها نگريسته، در اخبارشان انديشيده ام. براى شناخت تاريخ آنان چنان در آثارشان به تفكر پرداخته ام كه چون يكى از آنان شده ام. به سبب آگاهى از سرگذشت آنان، گويا با همه آن ها، از اولين فرد تا آخرين شان زندگى كرده، زلال و پاكى زندگانى آنان را از تيرگى هاى آن و نفع و سودمندى اش را از زيان آن بازشناخته ام. خداوند متعال در بيش تر سوره هاى قرآن به بيان سرگذشت انبيا و ملت هاى پيشين پرداخته است. در مكتب اسلام، (6) تجربه پيشينيان چنان اهميت دارد كه خداوند به پيامبرش فرمان مى دهد در راه اعتلاى كلمه توحيد و رستگارى و هدايت بندگان از تاريخ استفاده كند
اعتبار و ارزش داده هاى تاريخ
گروهى به علم تاريخ و داده هاى آن بسيار بدبين و بى اعتمادند. اينان علم تاريخ را نورى ضعيف مى دانند كه در مسير ناهموار زندگى كم تر مى توان بدان اعتماد كرد دشوارى ارزيابى دقيق علل رفتارها، روابط علّى و معلولى آن ها (در تاريخ علمى)، هم چنين مشكل تاثير بسيار غرض ها، تعصب ها، منافع و اهتمام خودكامگان و سياستمداران به تدوين تاريخ، اين بدبينى را دو چندان كرده است. به عقيده بيش تر محققان، نگاهى چنين بدبينانه نسبت به شناسنامه تمدن ها واقع بينانه نيست; (3) زيرا اولا ماهيت برخى از وقايع به گونه اى است كه امكان تحريف و دروغ در آن ها راه ندارد; و ثانياً نمى شود همه افراد بشر را متهم كرد كه «هميشه»، مطابق منافع و خواسته هاى خود، حوادث را ثبت و نقل كرده اند. (4) نگاه عبرت آموز و مثبت امام على (عليه السلام) به تاريخ بر درستى اين ديدگاه گواهى مى دهد. امام على عليه السلام مى فرمايد: پيمان و شخصيت خود را در گرو آنچه مى گويم قرار مى دهم و ضمانت آن را به عهده مى گيرم، بى گمان هركس به روشنى از پيش آمدهاى تاريخى و
فرجام بد امت ها در گذشته عبرت گيرد، پيوسته آن ها را در نظر داشته باشد، ژرف در آن ها بنگرد و قوانين و نواميس حركت جوامع را از آن حوادث دريابد، واقع بينى و پروادارى او را از غلتيدن در جايگاه هاى شبهه ناك و هلاكت بار باز مى دارد.
فلسفه تاريخ
در بحث از فلسفه تاريخ بشر، حقيقت و علت وجودى و نتايج رويدادها و تحولات تاريخ بررسى مى گردد و گذشته بشر چراغ راه آينده اش قرار مى گيرد مقصد و شيوه حركت تاريخ، محرك و منازل برجسته مسير حركت آن (فلسفه نظرى تاريخ)، نقاط ضعف و قوت علم تاريخ، قانون مندى تاريخ، اصول حاكم بر آن و روش هاى پژوهش تاريخ (فلسفه علم تاريخ) بخشى از مسائلى است كه در فلسفه تاريخ مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد. هرچند انديشه حركت تاريخ و بحث درباره روح، اراده، قانون، مبدأ و مقصد آن و… پيشينه اى ديرين دارد و به افلاطون (428 ـ 347 ق. م) و «اگوستين» قديس، متكلم و مجتهد كليسا (430 ـ 354 م) منسوب است; ولى بيش تر محققان، دانشمندِ معروف مسلمان عبدالرحمن بن خلدون را پايه گذار تاريخ نگارى تحليلى و فلسفه تاريخ مى دانند.
اصول و سنن حاكم بر تاريخ
يكى از معانى كلمه «سنت»، راه، روش و رفتارى است كه استمرار داشته باشد. اين واژه به همين معنا در زبان عربى و قرآن كريم در مورد خداوند و انسان به كار رفته است. ناگفته پيداست يك سنت واحد مى تواند، از لحاظ نسبتش با «فاعل» به خداى متعال و از لحاظ نسبتش با «قابل» به انسان ها اضافه شود. البته الهى بودن يك سنت به معناى صدور مستقيم و بىواسطه افعال خاص از خداوند نيست; بلكه ممكن است اسباب طبيعى، عادى و يا غيبى در كار باشد. بنابراين، سنن يعنى روش هايى كه امور جهان و انسان بر پايه آن ها تدبير و اداره مى شود. (6) اين سنت ها اقسام بسيار دارد; بخشى از آن ها عبارت است از:
 اختيار انسان در شؤون اجتماعى و تعيين سرنوشت خويش
هر انسان عاقل و هر جامعه بيدار وقتى كه شايستگى موقعيتى را احساس كرده و قدرت حركت و تكاپو براى وصول به آن موقعيت را در خود ديده است با كمال جديت حركت كرده و آن موقعيت را به دست آورده است. بر اين اساس، جزئى ترين حركت ها تا پيچيده ترين پديده ها ناشى از اختيار انسان و عوامل معين است
سير صعودى و تكاملى داشتن كاروان بشريت
    با همه اختلاف نظرهايى كه در تفسير تكامل، آثار و لوازم آن وجود دارد، امورى چون فلسفه قابل قبول زندگى و آغاز و انجام داشتن و هدف دار بودن نظام آفرينش و مسؤوليت انسان، كه هرگز با اختيار منافات ندارد، روند تكاملى زندگى بشر را تأييد مى كند
قرار داشتن اساس شخصيت انسان در متن خلقت او و تكامل و به فعليت رسيدن تدريجى آن
ارتباط و تأثير متقابل فرد و جامعه
حاكميت اصل عليت بر تحولات تاريخى
سنت هدايت انسان ها به وسيله انبيا
امداد الهى به همه انسان هاى مؤمن و غيرمؤمن
    البته امداد اهل باطل محدود به حدودى است، ولى امداد اهل حق مرز ندارد.
عوامل محرك تاريخ
هرچند نمى توان همه تغييرات جوامع مختلف در طول تاريخ را تكامل و پيش برنده ناميد، ولى سير متعالى جوامع و زندگانى انسان در مجموع، امرى انكارناپذير است. عامل پيش برنده تاريخ از مباحث مهم فلسفه تاريخ شمرده مى شود و نظريه هاى گوناگونى درباره
آن ارائه شده است. علامه محمدتقى جعفرى افزون بر 20 نظريه در اين خصوص مى شمارد برخى از مهم ترين آن ها عبارت است از:
تاريخ بر پايه نژاد
طبق اين نظريه، تنها بعضى از نژادها استعداد تمدن و فرهنگ آفرينى دارند. فقط برخى مى توانند علم، فلسفه، صنعت، هنر، اخلاق و غيره توليد كنند و ديگران صرفاً مصرف كننده اند. كنت گوبينو; فيلسوف معروف فرانسوى، معتقد است نژاد معناى تاريخ را روشن مى كند و براى پيشوايى، خون اصيل است نه هوش
تاريخ بر پايه جغرافيا
طبق اين نظريه، عامل سازنده تمدن، فرهنگ و صنعت، اقليم خاص و محيط طبيعى است. محيط هاى معتدل مغزهاى نيرومند و مزاج هاى معتدل بهوجود مى آورد. منتسكيو، جامعه شناس فرانسوى، معتقد است دليل مغلوب شدن متعدد اقوام جنوب به دست اقوام شمال، اختلاف آب و هواى اين دو منطقه است.
تاريخ بر پايه قهرمانان
بر اساس اين نظريه، منشأ تحولات تاريخ در ابعاد مختلف علمى، سياسى، اقتصادى، اخلاقى و غيره نوابغ اند. تنها نوابغ كه افرادى استثنايى اند و از هوش، عقل، ذوق، اراده و ابتكار خارق العاده بهره مى برند، در حركت چرخ هاى تاريخ تأثير مى گذارند. ساير مردم مصرف كننده انديشه آنانند و در پى آن ها حركت مى كنند. كارلايل، فيلسوف معروف انگليسى مى گويد: اگر در وجود بشر سودى هست، همانا وجود مردان بزرگ است
نظريه اقتصادى تاريخ
بر اساس اين نظريه، عامل اساسى تاريخ در هر عصرى اقتصاد است; زيرا مجموع روابط توليدى بناى اقتصادى اجتماع را مى سازد و بناى اقتصادى، پايه واقعى روبناهاى قانونى،
سياسى و غيره است. به اعتقاد كارل ماركس، عوامل اقتصادى در كمين هر حادثه بزرگى نشسته است و غايات و جمله بندى هاى اخلاقى و دينى پوششى بر آن است
گردش چرخ هاى تاريخ بر پايه مشيت الهى
طبق اين نظريه، تاريخ جلوه گاه مشيت حكيمانه و حكمت بالغه الهى است. بوسوئه، مورخ و اسقف معروف، معتقد است تاريخ، گستره بازى اراده مقدس الهى است و هر حادثه اى درس عبرتى است كه آسمان به زمينيان مى دهد. با توجه به اين كه نسبت مشيت الهى به همه اسباب و علل متحول و ثابت جهان يكسان است، بحث در اين است كه مشيت الهى زندگى انسان را با چه نظامى و رازى آفريده كه متحول شده است; در صورتى كه زندگى جانداران ديگر فاقد آن «راز» است. بنابراين، اين نظريه بى ربط است.
نظريه جريان هستى براساس حق وگرايش ذاتى انسان به آن
براساس اين نظريه، هرچند باطل نفى نمى شود ولى نسبى و تبعى شمرده مى شود. لذا انسان در عين برخوردارى از آزادى و اختيار، بالفطره گرايش به صداقت، امانت، عدالت و… دارد. حنيف و حق گرا است. لذا در جريان هستى و «سرنوشت نهايى تاريخ» حق پيش برنده و پيروز است.
تفسير تاريخ بر اساس ابعاد چهارگانه روح انسان (حس كنجكاوى، نيكى، زيبايى و مذهبى);
تكامل تاريخ بر پايه عامل درونى و غرايز
تبيين حركت تاريخ بر اساس اصطكاك تمدن ها و تلاقى امت ها
نقش ناسيوناليسم و قوم گرايى در تحول و پيش برد تاريخ
نظريه سنخى و يا تيپ شناسى در حركت تاريخ
نظريه افزايش جمعيت
نظريه حوادث غيرمترقبه جوى و زمينى و عوامل مخفى
نظريه محركيت فكر و انديشه
تكامل و پيشرفت تاريخ بر پايه نيازهاى مادى و معنوى انسان
    نكته قابل توجه در همه يا بيش تر اين نظريه ها تفاوت ننهادن ميان شرايط و زمينه هاى مساعد در شكوفايى تمدن و پيشرفت تاريخ و علل سازنده و نيروهاى محرك واقعى تاريخ است. پاى فشارى بر عامل واحد در ساختارهاى اجتماعى و فلسفه تاريخ از آموزه هاى اسلام دور مى نمايد. بر اساس اين آموزه ها، مى توان مجموعه اى از عوامل درونى (گرايش هاى فطرى بشر چون حق جويى، كمال طلبى) و عوامل بيرونى (نيازهاى اجتماعى و…) را عامل حركت تاريخ و شكل گيرى فرهنگ ها و تمدن ها به شمار آورد.البته اين بيان منافاتى با پيروزى حق در سرنوشت نهايى تاريخ ندارد. چون از نظر قرآن و ساير آموزه هاى اسلامى، تأثير غلبه ظاهرى و موقت باطل حتى تشكيل حكومت اهل كفر و ظلم در تمدن بشر پذيرفته است، امّا پيروزى نهايى از آنِ حق و طرفداران آن است و آخرين حلقه كمال و سرنوشت نهايى بشر با غلبه حق رقم مى خورد
اهميّت و ارزش تاريخ اسلام
جوامع چون موجودى زنده اند; هر يك هويتى مشخص دارند و در حركت خويش از سمت گيرى و كارمايه هاى ويژه خود بهره مى برند. شناسنامه هر ملتى بر اساس «ميراث هاى تاريخى»اش شكل مى گيرد. ميراث هاى تاريخى و فرهنگى جهان اسلام در واقع حافظه تاريخى ملت هاى مسلمان را شكل مى دهد; پيكر جامعه اسلامى را نيرو و نشاط مى بخشد و سبب پايدارى، استوارى و وحدت جهانى مسلمانان مى شود. بى ترديد آگاهى از تاريخ اسلام و بارور نگاه داشتن اين ميراث فرهنگى در پيروزى انقلاب جهانى اسلام، اثرى بنيادين دارد. تلاش دولت هاى استكبارى در جهت تغيير خط، زبان، آداب و رسوم ملل مسلمان براى از بين بردن همين حافظه تاريخى و خود آگاهى مسلمانان بوده است، زيرا يادآورى روزهاى عظمت و قدرت، مسلمانان زير سلطه و تحقير شده را از نيرو و اميد برخوردار مى سازد و مكتب شعب ابوطالب و مقاومت حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) در آغاز نهضت، به حركت هاى اصلاحى و رهايى بخش، درس ايستادگى و نهراسيدن از توطئه ها و محاصره ها مى دهد. افزون بر اين:
اثبات مسأله وحى و پيوستگى پيامبرخدا (صلى الله عليه وآله) به منبع لايزال الهى و معجزه جاويدان وى از طريق برخى از بررسى هاى تاريخى قابل تبيين و ارائه است.
آگاهى از رازهاى توفيق بسيار پيامبراكرم (صلى الله عليه وآله) در دگرگون ساختن بنياد نظام قبيله اى جاهليت و تبديل آن به يك حكومت منسجم، پويا و زنده، در پرتو تحقيق در زواياى پيدا و پنهان گذشته تاريخ اسلام ممكن است.
دستيابى به بخش گسترده اى از مبانى نظرى و سنت عملى پيامبرخدا (صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار (عليهم السلام) در عرصه هاى اجتماعى، سياسى، اقتصادى و… تنها با ژرف نگرى در آينه حوادث تاريخ و دقت در گفتار و كردار آنان در برخورد با آن حادثه ممكن است.
   از آن جا كه سرنوشت مردم مسلمان ايران با سرنوشت و فرهنگ اين آب و خاك گره خورده و اسلام و ارزش هاى دينى مبنا و رمز ماندگارى اين فرهنگ شمرده مى شود، وظيفه ملى ماست كه از پيشينه آنچه سرنوشت ملى و ميهنى ما بر آن استوار است، آگاهى يابيم.
تاريخ نگارى در اسلام
بذر افكار تاريخى كه در قرآن و احاديث پيامبرخدا (صلى الله عليه وآله) جوانه زده بود، از همان آغاز ظهور اسلام روييدن آغاز كرد. تاريخ نگارى در اسلام با جستوجو، گردآورى و نقل اخبار و رواياتى درباره رويدادهاى خاص، كه تا آن زمان سينه به سينه نقل مى شد، آغاز گرديد. اين تلاش در مدتى كوتاه به بار نشست و با تنوع و ژرفاى ويژه اش در ميان ساير دانش هاى اسلامى جايگاهى والا و برجسته يافت. به تدريج دانشى مدون شكل گرفت كه نه تنها شاخه هاى جداگانه و مستقل داشت; بلكه از ادبيات متنوع و «روش هاى خبريابى» و «پژوهشى» ممتازى برخوردار بود. مورخ مسلمان مى كوشيد تا اخبار را با نقد و ارزيابى و تحقق صلاحيت راويان آن بپذيرد; به طورى كه بعدها «علم رجال» و «فن جرح و تعديل» در شمار ابزارهاى اصلى او قرار گرفت. از آن جا كه شخصيت پيامبرخدا (صلى الله عليه وآله) و زندگى پربار آن حضرت (صلى الله عليه وآله) الگوى همه مسلمانان بود، تاريخ نگاران مؤمن كار خود را با ثبت سيره نبوى و امور مربوط به نبردهاى وى آغاز كردند; سپس تاريخ عمومى نگارش يافت و به تدريج در علم تاريخ و فلسفه آن كتاب هايى نوشته شد.هرچند تاثير فعاليت ها و منابع پيش از اسلام، مانند قصه هاى ايام، انساب و… در روش هاى تاريخ نگارى اسلامى قابل انكار نيست; ولى گروهى بر اين باورند كه اين فعاليت ها به پيدايش عقيده تاريخ نگارى خاصى نينجاميد و تنها شاخه هاى متنوع تاريخ نگارى اسلامى را شكوفا ساخت
شعبه هاى تاريخ نگارى اسلامى
در باور بسيارى از پژوهشگران، تاريخ نگارى، بخش عظيمى از فرهنگ مكتوب عصر اسلامى را به خود اختصاص داده و با تكامل عمومى نهضت فكرى و علمى در اسلام همداستانى داشته است. تاريخ از معدود دانش هاى هماره زنده تمدن اسلامى به شمار مى آيد; زيرا گروهى از دانشوران، تدوين تاريخ را از مصاديق واجب كفايى دانسته اند برخى معاصران در طبقه بندى گونه هاى تاريخ نگارى اسلامى، اسامى كتب نوشته شده را ملاك قرار داده و بر اين اساس، نوشته هاى تاريخى مسلمانان و شعب تاريخ نگارى را به هفت گروه عمده تقسيم كرده اند كه عبارتند از: (3) سيره نگارى و شرح حال نويسى; تك نگارى در مسائل و وقايع مهم; تاريخ نويسى عمومى و تقويمى; تاريخ نگارى براساس نسب شناسى; سبك خبرى و پيوسته; تاريخ نگارى محلى و تاريخ نگارى فرهنگى و اجتماعى. برخى ديگر عنصر زمان، مكان و موضوع را لحاظ كرده و براى تاريخ نگارى اسلامى شش روش عمده معرفى كرده اند كه بسيارى با تقسيم بالا مشترك است. (1) بايد توجه داشت كه اولا برخى شيوه هاى فوق

فایل : 21 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط