مقاله کامل نقش اخلاق پيامبر اعظم (ص) در اجتماع
مقاله کامل نقش اخلاق پيامبر اعظم (ص) در اجتماع
مقدمه
شخصيتهاي بزرگ و عاليقدر كه از سوي پروردگار جهان براي هدايت و راهنمايي مردم از طريق وحي مبعوث و برانگيخته ميگردند، رهبران آسماني و پيامبران الهي ناميده مي شوند. آنان در پرتو وحي كه به تمام معني آينه واقع نما هست و از هر گونه خطا و اشتباه مصون ميباشد، جامعه را به خير و رستگاري در هر دو جهان رهبري مينمايند.
به طور مسلم هر فردي لايق و شايسته مقام رهبري نيست و تنها افرادي ميتوانند منصب رهبري را بر عهده گيرند، كه يك سلسله شرايط زير را دارا باشند:
در درجهي نخست بايد معصوم از گناه باشند، و در طول زندگي كرد گناه نگرديده و دامن آنان آلوده به گناه نباشد. تنها بايد در برابر گناه و هر نوع نافرماني معصوم و بيمه گردند، بلكه بايد در ابلاغ احكام و مقررات الهي، وحتي در زندگي روزمره نيز از هر نوع اشتباه و خطا مصون و محفوظ باشند، و نيز از هر نوع (بيماري) و( نقص عضوي ) كه موجب تنفر ودري مردم از گرايش به آنها ميشود، منزه و پيراسته باشند، تا بدين وسيله، موجبات دلگرمي وعلاقه ي مردمبهگرايش بهآئيني آنان فراهم گردد.زير بناي تعاليم پيامبران را موضوع (وحي) و ارتباط با جهان غيبتشكيل ميدهد.
رمز بعثت پيامبران، از ديدگاه قرآن و حديث
از اين بيان روشن گرديد كه يكي از اهداف پيامبران و يا به تعبير ديگر يكي از علل بعثت آنان همان موضوع تعليم بشر و تكميل عقل و دانش ناقص اوست و اين حقيقت به عبارتهاي مختلف در قرآن واحاديث وارد شده است.
مثلا قرآن كريم رمز بعثت پيامبران را رفع اختلاف در ميان بشر ميداند، و ميفرمايد:« فبعث الله النبين مبشرين و منذرين و معهم الكتاب ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه»
«خداوند پيامبران را كه بشارت دهنده بيم دهنده هستند برانگيخت و به آنان كتاب نازل نمود، تا درميان مردم درباره ي مسائلي كه در آن اختلاف دارند، داوري كند»
ناگفته پيداست ،اختلاف نظر حاكي از نارسايي فكر و كوتاهي دانش مي باشد و پيامبران در پرتو وحي (كتاب) حقيقت هر موضوعي را كه مردم پيرامون آن اختلاف دارند، روشن مي سازند.
پيامبر عاليقدر اسلام ضمن روايتي تصريح ميكند كه هدف از بعثت تكميل عقول بشر است و از اين جهت است كه بايد عقل و دانش هر پيامبري ، از عقل و دانش امت وي بالاتر و برتر باشد:
«و لا بعث الله نبياً و لا رسولاً حتي يستكمل العقل و يكون عقله أفضل من عقول أمته»
«خداوند هيچ پيامبر و رسولي را نيانگيخت، جز اينكه خردها را تكميل نمايد و از اين نظر بايد عقل اوبالاتر از عقول امت وي باشد».
امير مؤمنان (ع) نيز فلسفه ي بعثت پيامبر اسلام (ص) را چنين تشريح مي فرمايد:
«إلي أن بعث الله سبحانه محمداً رسول الله لانجاذ علاقه و اتمام نبوته… و أهل الأرض يومئذ ملل متفرقه و أهواء منتشره و طوادفاً متشتئه بين مشبه لله بخلقه أو ملحد في أسمه أو مشير إلي غيره فهداهم به من الضلاله»
«خداوند محمد(ص) پيامبر خود را برانگيخت تا وعده ي خود را انجام دهد و نبوت را به او خاتمه دهد، و مردم جهان در ان روز داراي مذهبهاي گوناگون، انحرافات زياد و گروههاي پراكنده بودند: گروهي خدا را به مخلوق وي تشبيه مي كردن (براي او جسم و مكان معتقد بودند) و برخي در نامهاي وي تصرف مي نمودند، و گروهي به غير خدا اشاره مي كردند(و طبيعت را مؤثر واقعي مي دانستند) پس پيامبر آنان را از گمراهي به شاهراه توحيد هدايت نمود»
خلاصه بيان فوق اين است كه قصور و كوتاهي فكر بشر در مسائل خداشناسي و آنچه كه مربوط به مبدأ و معاد است، سبب گرديد كه خداوند پيامبر اسلام را براي هدايت ملل جهان برانگيخت تا آنان را از چنگال تشبيه خداوند به مخلوق و تصرف در نامهاي مقدس وي، گرايش به استقلال طبيعت نجات بخشند.
فصل اول
پيامبر اكرم ، بهترين الگوي الهي
«رسول خدا الگوست براي شما، يعني از پيغمبر ياد بگيريد كه چطور باشيد.» اين الگو بودن براي كساني است كه به خدا و قيامت اميد وايمان داشته باشند و يادخدا باشند.
1-1 پيامبر اكرم و امام علي، پدران امت
پيغمبر پدر ما است. امير المومنين پدر ماست.(انا و علي ابوا هذه الامه) اصلا ما كه بندگي خدا رانميكنيم… آقاياني كه، خواهراني كه نماز نمي خوانند با چه كسي صحبت مي كنند؟ آنها كه به خدا رفيق نيستند با كه رفيقند؟در دعاي جوشن كبير كه ماه رمضان مي خوانيم يكيش اين است: (يا نعم الرفيق) خدايا تو خوب رفيقي هستي. باقي رفيقان شما را براي خودشان مي خواهند خدا شما را براي خودتان مي خواهد. فرق مي كند كسي كه شما را براي خودت مي خواهد يا شما را براي خودش مي خواهد. «لكم…»به نفعتان است. «في رسول الله»آورده شده است. اين «في» چيست؟ نيامده (لقد كان رسول الله لكم أسوه) اگر عبارت اين بود: (رسول الله لكم أسوه). اين «في» نبود، عبارت (رسول الله لكم أسوه)مي آمد. يعني مثل پيغمبر باشيد. چه كسيمي تواند مثل پيغمبر و اصحاب ايشان باشد؟
2-1 پيروي از الگوهاي نيكوي جامعه
«حسنه» يعني چه؟ «حسنه» يعني نيكو. چون ما اسوه بد هم داريم. به خانم ميگوئيم چرا اينقدر مهرت گران است؟ ميگويد چه چيزي ار فلان فاميلم كمتر است؟ فاميل برايش الگو است.
شخصي اسمش (محرم) بود مي گفت من ماه محرم به عشق امام حسين ديوانه مي شوم. آن وقت شعرش اين بود ميگفت: ديوانه شود محرم در ماه محرم. دوستش گفت در ماه صفر و در ده ماه ديگر هم. تو
هميشه ديوانه هستي.«أسوه حسنه» يعني اسوه نيكو. يعني ببينيد كه چه كسي كار خوب كرد. ما بايد از او ياد بگيريم يا او از ما ياد بگيرد؟ شما يك راهي را برويد كه ديگران از شما ياد بگيرند. قرآن ميگويد چرا هميشه نگاه ميكني كه او چه لباسي پوشيد مهريه آن چقدر است او چقدر مهماني داد، چرا به آن نگاه مي كنيد؟ تو يك راهي را خلق كن آنان مثل تو باشند. تو رهبر باش، چرا آنها رهبر باشند؟ «واجعلنا للمتقين اماماً» الفرقان / 74 «واجعلنا» قرار بده براي اهل تقوا، امام. يعني من براي متقين امام باشم.
امير المومنين ميفرمايد: چرا در مديريت رودر بايستي مي كنيد؟ بگويد نمره شما شانزده است، خجالت هم نداريم. مديريت اين است. (لا يكونن) يعني نباشد (المحسن) يعني نيكوكار، (و المسيئ) يعني بدكار (عندك) يعني نزد تو (بمنزله سواء ) حضرت امير ميفرمايد مدير خوب آن است كه خوب و بد نزداش يك جور نباشد… .
«لقد كان لكم في رسول الله أسوه حسنه»( الأحزاب / 21 )پيغمبر براي شما الگو بوده است معمولا آدمهاي خوبمان، در يك زاويه خوبند. مثلا خطشان خوب است اما ممكن است صدايشان خوب نباشد. يا صدايشان خوب باشد خطشان خوب نباشد. صدا و خطشان خوب است رانندگي شان خوب نيست. صدا و خط و رانندگي شان خوب نيست. يعني هر كسي كه از هر جهت نمره اش بيست باشد اين ناياب است.
پيامبر، اسوه حسنه. اسوه حسنه يعني الگوي نمونه. در جنگ الگو بود، در صلح الگو بود، در بهداشت الگو بود، در همسري داري الگو بود، در عشق و محبت، در همه چيز الگو بودند.
3-1 سلام خدا به پيامبر، سلام پيامبر به كودكان
خدا به پيغمبر سلام ميكند، خدا در قرآن به خيليها سلام ميكند. آيه قرآن است: «سلام علي أبراهيم» (الصافات/109 )خدا به ابراهيم سلام مي كند.« سلام علي موسي و هارون»(الصافات/120) خدا به پيغمبر سلام مي كند، آن وقت پيغمبر به يك بچه سلام مي كند. از يك سمت خدا به پيغمبر سلام مي كند از يك طرف پيغمبر به بچه سلام ميكند. ميفرمود من اين حركت را تا آخر عمر رها نمي كنم. پيشانيش را براي خدا روي خاك مي گذارد، دوشش را براي بچه ها ميدان ورزش مي گذارد. پيغمبر سجده كرد (سبحانه ربي الاعلي و بحمده) بچه هاي خانه روي كمر پيغمبر باز ميكنند، پيغمبر سجده
را طول مي دهد تا اينها بازي كردند و خسته شدند آمدند پائين بعد پيغمبر سرش را برداشت. گفتند يا رسول الله سجده را طول دادي! فرمود كمرم محل ورزش بچهها بود ميخواستم بازيشان بهم نخورد. يعني همان لحظه اين كه پيشانيش براي خدا سجده مي كند، كتفش براي بچهها ميدان ورزش است.«لقد كان لكم في رسول الله أسوه حسنه»يعني از پيغمبر ياد بگيريد. همانه براي شما الگوي خوبي است. پيغمبر يك الگوي خوب است. معيار سنجشتان پيغمبر باشد. ببينيد با اين خط فاصله داريد؟ چند هزار كيلومتر فاصله داريد؟ تولدش شعلههاي آتشكده فارس را خاموش كرد. و وقتي كه مبعوث شد شعله فسادها را خاموش كرد. تولدش كاخ كسري را تكان داد، بعثتش قلب و مغزها را تكان داد. خداوند همه چيزي را به پيغمبر ياد داده بود(علم ما كان و ما يكوه الي اتقضاء خلقك) در دعاي ندبه هست. كه خداوند علم ما كان و ما يكون، يعني علوم اولي و آخري را به پيغمبر ياد داد.
سيره و روش زندگي شخصي پيامبر
ايشان نعمتهاي الهي را گر چه كم و ظريف بود بزرگ ميشمرد. هرگز چيزي را مذمت نميكرد. نميگفت اين كم است. يعني يك دانه انگور را هم با دقت نگاهش مي كرد. نقل شده است كه علامه طباطبائي وقتي ميخواستند سيب بخورد، مدتي به اين سبب نگاه ميكردند در قرآن هم داريم: «فَلَيُنظر الانسان إلي طعامه» (عبس24 )اين سيب چه تركيبي دارد با مشاهده ي سطحي آب يكي، خاك يكي، در يك باغچه يك ليمو ترش، ترش است، توت شيرين شيرين است، انار ترش و شيرين است «يسقي بماء واحد» (الرعد/4 )قرآن ميگويد با يك آب ترش ترش، شيرين شيرين، ترش و شيرين. ايشان نعمتهاي خدا را بزرگ ميشمردند. براي مسايل مادي و دنيائي عصباني نميشدند. وقتي ميخواست اشاره كند، با انگشت اشاره نميكرد، نميگفتند ايشان. به همه دست ميگفتند ايشان. يعني براي احترام، اينچنين ميكرد. خنده اش قهقهه نبود. بزرگ هر قومي را احترام مي كرد. اگر بزرگ يهوديها مي آمد احترام ميكرد، بزرگ مسيحي ها مي آمدنيز همچنين يعني حريم اجتماعي افراد را نگه مي داشت. از اصحاب احوالپرسي ميكرد. ميگفتند فلان صحابه نيست. ميگفتند مسافرت است. ميگفت خدايا سفرش را بيخطر كن. دعايش ميكرد مثلا. اگر مريض بود ميگفت برويم عيادتش. فرمود هر زن زايمان كرد به من خبر بدهيد. من پيغمبرم ميخواهم آخرين آمار را بدانم. هر
كسي هم از دنيا رفت به من خبر بدهيد. پيغمبر حساس بود، اگر خوب بود مي گفت آفرين، بد بود عبوس ميشد ميگفت چرا همچنين كردي ؟ در يك جلسه اگر حرف زشت بود يا ميگفت حرف نزن يا پا مي شد مي رفت.
اخلاق و آداب اجتماعي پيامبر
همين كه وارد يك جمعيتي ميشد، محل نشستن آخرين نقطه مجلس بود. هيچ وقت بالاي جلسه نمي نشستند و هر جا كه جا بود مي نشستند. طوري برخورد مي كرد كه هر كسي خيال مي كرد پيغمبر با او رفيق است. قبل از اين كه هم نشين هايش جلسه را ترك كنند، خود حضرت جلسه را ترك نميكرد. صبر ميكرد همه ميرفتند بعد ميرفت. يعني پا نميشدند برود جلسه را به هم بزند. هر كس از او حاجتي ميخواست، يا آنرا انجام ميداد يا با زبان خوش آنرا رد ميكرد. براي مردم پدر بود و همه مردم در رسيدن به حق در نزد او مساوي بودند. مجلس او مجلس حلم و حيا و صدق و امانت بود. در آن مجلس صداها بلند نميشد. پيران را احترام مي گذاشت. كودكان را مورد محبت قرار ميداد. نسبت به محتاجان ايثارگر بود. نسبت به افراد غريب، آنان را حفظ ميكرد. دائماً گشاده رو، نرمخو و خوش برخورد بود. خشونت و ناروا گوئي، عيب جوئي، ستايشگري نابجا در او نبود. از هر چيزي كه باب ميل ايشان نبود انتقاد نميكرد. كسي را از خودش مايوس نميكرد.
فصل دوم
نقش اخلاق در سيره عملي پيامبر اسلام(ص)
يكي از شاخصههاي پر اهميت در پيشرفت اسلام اخلاق نيك وكلام دلاويز و پر جاذبه پيامبر اكرم (ص) با انسان ها بود، اين خلق نيكو تا بدان حدي بود كه معروف شد سه چيز در پيشرفت اسلام نقش به سزايي داشت: 1- اخلاق پيامبر (ص) 2- شمشير و مجاهدات حضرت علي (ع) 3- انفاق ثروت حضرت خديجه (س). در قرآن مجيد، به نقش
فایل : 30 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.