مقاله کامل رابطه سبك هاي دلبستگي و تاب آوري با گرايش به مصرف مواد

مقاله کامل رابطه سبك هاي دلبستگي و تاب آوري با گرايش به مصرف مواد

رابطه سبك های دلبستگی و تاب آوری با گرایش به مصرف مواد

چكیده

هدف: مصرف مواد و اعتیاد به آن به عنوان یكی از مهم ترین آسیب های روانی- اجتماعی قرن حاضر،اقشار مختلف خصوصاً جوانان و دانشجویان را همواره در معرض تهدید قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبك های دلبستگی و تاب آوری با گرایش به مصرف مواد در دانشجویان پسر دانشگاه تبریز بود .

روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود . جامعه آماری این پژوهش كلیه دانشجویان پسر دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 90- 1389 بودند كه از این جامعه آماری 200 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده‌ها از مقیاس دلبستگی بزرگسال هازن و شیور،پرسش نامه تاب آوری دیویدسون و مقیاس گرایش به مصرف مواد وید استفاده شد.

یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد كه بین گرایش مثبت به مصرف مواد مخدر با سبك دلبستگی ایمن رابطه منفی و با سبك های دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی رابطه مثبت وجود دارد. از سویی گرایش مثبت به مصرف مواد با تاب آوری رابطه منفی دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد كه متغیرهای سبك های دلبستگی و تاب آوری می توانند گرایش به مصرف مواد در دانشجویان را پیش بینی كنند.

نتیجه گیری: با توجه به یافته‌های به دست آمده با افزایش دلبستگی ایمن خانواده ها با فرزندان و نیز با به كارگیری برنامه های مربوط به تاب آوری می توان گرایش به مصرف مواد را در دانشجویان كاهش داد.

كلیدواژه ها: سبك های دلبستگی، تاب آوری، نگرش به مصرف مواد

مقدمه

مصرف مواد از مشكلات بزرگ پزشكی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. با وجودعدم مقبولیت مصرف مواد افیونی از نظر اجتماعی، طبقات مختلف افراد با این مسأله به صورت جدی درگیر هستند (سیام، 1385). به طوری كه سلامت فرد، خانواده و جامعه رابه خطر می اندازد و همچنین موجب انحطاط روانی و اخلاقی فرد می شود (پرویزی، احمدی و نیكبخت نصر آبادی، 1383). امروزه مصرف مواد یكی از مشكلات بزرگرفتاری در جوامع بشری است و سازمان جهانی بهداشت از آن به عنوان رویدادی نگران كننده در دنیای اد كرده است (سازمان بهداشت جهانی، 2003). این معضل در تعاملات فردی و اجتماعی آموخته می شود. همچنین آمار كشفیات مواد مخدر در دنیا كه توسط پلیس بین الملل منتشر می شود، ابعاد این فاجعه را مشخص تر می سازد.

با نگاهی واقع بینانه به مسأله اعتیاد به مواد مخدر به راحتی در می یابیم كه مصرف مواد افیونی از قرن ها پیش وجود داشته است و اكنون نیز كشوری وجود ندارد كه از گسترش مصرف مواد در امان مانده باشد. اگر چه از دیر باز در تمام جوامع بشری سوءمصرف مواد افیونی به عنوان عادتی غیر اجتماعی و نامقبول تلقی شده است، اما با وجود عدم مقبولیت، طبقات مختلف اجتماع با این مسأله به صورت جدی درگیر می باشند. اكنون مردان و زنان زیادی، خصوصاً از سنین نوجوانی تا میان سالی مواد مخدر مصرف می كنند و به آن وابسته شده اند. این معضل یكی از آسیب های مهم اجتماعی است؛ به طوری كه سلامت روانی فرد و جامعه را به خطر می اندازد. این مشكل در میان جمعیت جوان و قشر تحصیلكرده جوامع از اهمیت بیشتری برخوردار است، چرا كه ًاولا این قشر از جمعیت كشور در واقعسرما یه‌های اصلی جامعه در تولید علم و فناوری بوده و به لحاظ منابع انسانی از پایه‌های بنیادین پیشرفت، ترقی و توانمندی هر جامعه ای محسوب میشوند؛ و ثانیاً دوران جوانی به دلیل ویژگی های خاص جسمانی و روانی آن از پرخطرترین دوره‌های تمایل و ابتلا به مصرف مواد محسوب میگردد؛ بنابراین طبیعی است كه اعتیاد بیشترین خسارت را از ناحیه تباهی نیروهای جوان، فعال، كارآمد و عمدتاً تحصیل كرده بر جوامع وارد می سازد (اسماعیلی، صفاتیان، متولی و محسنی، 1379).

بر اساس نظر بندورا (2007) مصرف مواد از یك سو به وسیله الگوبرداری، تقل ید وتقویت در حوزه روابط بین فردی آموخته میشود و از سوی دیگر تحت تأثیر عوامل درونفردی همچون خودكارآمدی، شناخت ها و باورهای فرد قرار می گیرد. به عقیده وی رفتارهای مصرف مواد از یك طرف به مصرف یا سوء مصرف مواد در میان الگوهای نقش خصوصاً والدین، دوستان و همسالان مربوط است و از طرف دیگر به نگرشها و باورهای مثبت الگوهای نقش در مورد مواد و نیز توانایی ادراك شده برای مصرف یا امتناع از موادبستگی دارد . از دیدگاه جسر، دونووان وكاستا (1991) مصرف مواد به عنوان رفتاری آموخته شده نتیجه تعامل بین عوامل فردی و بین فردی است . بنا به نظریه وی، وقتی یك نوجوان با ویژگی هایی همچون تاب آوری و عزت نفس پایین، احساس طرد و جدایی از سوی خانواده، منبع كنترل بیرونی، باورها و نگرش های مثبت نسبت به مواد در تعامل باموقعیت ها و افرادی قرار دارد كه ترغیب كننده یا تصدیق كننده مصرف مواد هستند،بیشتر در معرض مصرف مواد قرار می گیرد؛ بنابراین رفتار مصرف مواد به عنوان یك رفتاركنشی كه نتیجه تعامل بین عوامل فردی و بین فردی است تبیین و مفهوم سازی می شود.

عوامل مختلفی از جمله وجود فقر مالی، مشكلات خانوادگی و تربیت نادرست فرزندان، اختلافات زناشویی، وجود الگوهای نامناسب و تاب آوری پایین از عوامل عمده گرایش به اعتیاد می تواند محسوب شود. با وجود این كه عوامل شروع مصرف مواد ممكن است یك كنجكاوی ساده باشد، عوامل تداوم آن می تواند با سبك دلبستگی ارتباط داشته باشد. جدایی از منبع ایمنی بخش می تواند با گسستگی ارتباط فرد با منابع انسانی اطراف و گرایش او به مصرف مواد برای فرار از ترسها، اضطراب ها و پناه بردن به رؤیا و … ارتباط داشته باشد. بالبی (1973) معتقد است كه نیاز دلبستگی، یك نیازنخستین است كه از هیچ نیاز دیگری مشتق نشده است و نیازی اساسی برای تحول شخصیت است. بالبی (1980) امنیتی را كه به وسیله دلبستگی ایجاد می شود ، مهم ترین ویژگی روابط در سراسر زندگی و رابطه ی اولیه را به عنوان الگویی برای روابط اجتماعی آینده می دانست. به نظر بالبی، مراقبت های حساس و پاسخ گو با فراهم ساختن آسایش، حمایت و حفاظت و همچنین كمك به آن ها برای ایجاد الگوهای مثبت از خود و دیگران به عنوان یك پایگاه ایمن عمل می كنند. برعكس مراقبت های نامناسب را با اضطراب، عصبانیت، انكار استقلال و وابستگی به خود و سركوبی نیازها و آسیب پذیری، مرتبط می دانست. پیرو تحقیقات بالبی در مورد دلبستگی اینثورت، بلهار، واترز ووال (1978) سه سبك دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا تشخیص دادند. سبك های دلبستگی، روشهای مواجهه فرد با موقعیت های استرس زا را متاثر می سازد . افراد ایمنضمن تصدیق موقعیت به سادگی از دیگران كمك میگیرند، اجتناب گرها در تصدیق موقعیت و جستجوی كمك و حمایت با مشكل مواجهه می شوند و نشان برجسته دوسوگراها حساسیت بیش از حد نسبت به عواطف منفی و نگاره‌های دلبستگی است، به گونه ای كه سد راه خود پیروی آن ها می شود (كوباك، اسكری، 1988).

تحقیقات نشان می دهدكه سرمشق گیری و تقلید از رفتار والدین، درونی سازی ارزشها و رفتارهای خانواده و شیوه‌های كنتر ل اجتماعی و انضباطی والدین، آمادگی فرزندان را برایمصرف مواد متأثر می سازد (نوكومب، ریچاردسون، 2000). همچنین در تحقیقی كندل (1980) نشان داد كه مصرف مواد در بین اعضای خانواده‌هایی كه فاقد روابط صمیمی والدین با فرزندانشان بودند و پیوندهای ایمن را تجربه نكرده‌اند، بیشتر است. مك كالر، سوسمان، دنت و تران (2001) در پژوهشی نشان دادند كه تعارضات خانوادگی، افسردگی و اضطراب قوی ترین پیش بینی كننده مصرف مواد مخدر است. سكول كاتز، دونهام و زیمرنرمن6 (2003) در یك مطالعه ارتباط ویژگی های خانوادگی (دلبستگی به والدین و ساختار خانواده ) باانحرافات رفتاری شامل بزهكاری، مصرف مواد مخدر و سیگار در نوجوانان را مورد بررسی قرار دادند . نتایج نشان داد كه ارتباط معنی داری بین دلبستگی والدین و هر كدام از

فایل : 19 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط