مقاله کامل خودباختگی و توکل بر خدا
مقاله کامل خودباختگی و توکل بر خدا
خودباختگی و توکل بر خدا
در بسيارى از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى و سرگذشت انبياء و اولياء و صالحان و در كتب علماى اخلاق و ارباب سير و سلوك روى مساله توكل به عنوان يك فضيلت مهم اخلاقى كه بدون آن نمى توان به مقام قرب الهى رسيد، ياد شده است.
منظور از توكل سپردن كارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زيرا «توكل » از ماده «وكالت » به معنى انتخاب وكيل نمودن و اعتماد بر ديگرى كردن است، بديهى است هر قدر وكيل توانايى بيشتر و آگاهى فزون تر داشته باشد شخص موكل احساس آرامش بيشترى میكند، و از آنجا كه علم خدا بى پايان و تواناييش نامحدود است هنگامى كه انسان توكل بر او میكند آرامش فوق العاده احساس میكند، در برابر مشكلات و حوادث مقاوم میشود، و از دشمنان نيرومند و خطرناك نمى هراسد، در سختيها خود را در بن بست نمى بيند و پيوسته راه خود را به سوى هدف ادامه میدهد.
انسانى كه بر خدا توكل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمى كند بلكه به اتكاى لطف خدا و علم و قدرت بى پايان او خود را پيروز و فاتح میبيند و حتى شكست هاى مقطعى او را مايوس نمى سازد.هرگاه توكل به مفهوم صحيح كلمه در جان انسان پياده شود به يقين اميدآفرين، نيروبخش و باعث تقويت اراده و تحكيم مقاومت و پايمردى است.
مساله توكل در زنگى انبياى بزرگ الهى درخشش فوق العاده اى دارد، بررسى آيات قرآنى در اين زمينه نشان میدهد كه آنها هميشه در برابر مشكلات طاقت فرسا خود را زير سپر توكل قرار میدادند، و يكى از دلايل مهم پيروزى آنها داشتن همين فضيلت اخلاقى بوده است.
با اين اشاره به آيات قرآن بازمى گرديم و با توجه به ترتيب تاريخى سرگذشت انبياء مساله توكل را در زندگى آنان مورد بررسى قرار میدهيم(از نوح(ع) شروع كرده به پيامبر اسلام(ص) پايان میدهيم):
1- وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلا تُنْظِرُونِ (سورهيونس،آيه71(
2- إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ (سورههود،آيه56)
3-رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (سورهابراهيم،آيه37)
4-إِنْ أُرِيدُ إِلا الإصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ (سورههود،آيه88)
5- وَقَالَ يَا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (يوسف،67)
6-وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ ×فَقَالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (سورهيونس،آيات84و85)
7-وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (سورهبقره،آيه250)
8-فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (سورهتوبه،آيه129)
9-وَمَا لَنَا أَلا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (سورهابراهيم،آيه12(
10- مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ… (سورهطلاق،آيه3(
ترجمه
۱- سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام كه به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر تذكرات من نسبت به آيات الهى، بر شما سنگين(و غير قابل تحمل) است، (هر كار از دستتان ساخته است بكنيد) من بر خدا توكل كرده ام! فكر خود و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد، سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند(تمام جوانب كارتان را بنگريد) سپس به حيات من خاتمه دهيد و (لحظه اى) مهلتم ندهيد!
۲- من، بر «الله» كه پروردگار من و شماست توكل كرده ام!
۳- پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى، و در كنار خانه اى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند، تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز، و از ثمرات به آنها روزى ده، شايد آنان شكر تو را بجاى آورند!
۴- من جز اصلاح – تا آنجا كه در توانايى دارم – نمى خواهم! و توفيق من جز به(كمك) خداوند نيست. بر او توكل كردم و به سوى او بازمى گردم!
۵- و(هنگامى كه میخواستند حركت كنند، يعقوب) گفت: «فرزندان من! از يك در وارد نشويد، بلكه از درهاى متفرق
وارد گرديد(تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود)! و(من با اين دستور) نمى توانم حادثه اى را كه از سوى خدا حتمى است از شما دفع كنم! حكم و فرمان، تنها از آن خداست!(براى پيروزى شما) بر او توكل كرده ام و همه متوكلان بايد بر او توكل كنند»!
۶- موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ايمان آورده ايد، بر او توكل كنيد اگر تسليم فرمان او هستيد»! – گفتند: «تنها بر خدا توكل داريم، پروردگارا! ما را مورد شكنجه گروه ستمگر قرار مده!
۷- و هنگامى كه در برابر «جالوت » و سپاهيان او قرار گرفتند گفتند: «پروردگارا! پيمانه شكيبايى و استقامت را بر ما بريز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعيت كافران، پيروز بگردان!
۸- اگر آنها(از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا كفايت میكند، هيچ معبودى جز او نيست، بر او توكل كرددم، و او صاحب عرش عظيم است!
۹- و چرا بر خدا توكل نكنيم، با اينكه ما را به راه هاى(سعادت) رهبرى كرده است، و ما به طور مسلم در برابر آزارهاى شما صبر خواهيم كرد(و دست از رسالت خويش برنمى داريم) و توكل كنندگان بايد فقط بر خدا توكل كنند»!
۱۰- و هر كس بر خدا توكل كند كفايت امرش را میكند… .
تفسير و جمع بندى
بازتاب توكل در زندگى پيامبران
در آيات قرآن مجيد، به ويژه در تاريخ انبيا، صفت «توكل » به عنوان يكى از بارزترين صفات آنها در طول
تاريخ مشاهده میشود كه همواره در برابر حوادث سخت، مشكلات طاقت فرسا و دشمنان بى رحم اعتمادشان بر خدا و تكيه گاهشان ذات پاك او بوده است، و از وابستگى و اعتماد بر ما سوى الله مبرى بوده اند.نخست از نوح(ع) پيامبر بزرگ خدا شروع میكنيم:
در نخستين آيه مورد بحث میخوانيم: هنگامى كه نوح(ع) در برابر دشمنان نيرومند و لجوج و متعصب قرار گرفت، با اعتماد به خداوند و توكل بر ذات پاكش در برابر همه آنان مقاومت كرد، قرآن در اين زمينه به پيامبر اسلام(ص) میگويد: «سرگذشت نوح(ع) را براى آنها(مسلمانان نخستين كه در چنگال دشمنان زورمند گرفتار بودند) بخوان، در آن هنگام كه به قوم خود گفت: اى قوم من! هرگاه موقعيت من و يادآورى هايم نسبت به آيات الهى بر شما سنگين(و غير قابل تحمل) است، (هر كار از دستتان ساخته است بكنيد، من ترس ندارم) من بر خدا توكل كرده ام، نيروى خود و نيروى معبودهايتان را جمع كنيد، سپس چيزى بر شما مخفى نماند و بعد به حيات من پايان دهيد و لحظه اى مهلتم ندهيد(اما بدانيد در برابر قدرت خداوند كارى از شما ساخته نيست!)»، (وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلا تُنْظِرُونِ) (۱)
راستى اين چه عاملى بود كه نوح(ع) را با مؤمنان اندكى كه اطراف او بودند، در برابر دشمنان قدرتمند و سرسخت، شجاعت و شهامت میبخشيد كه اين چنين ايستادگى كردند و قدرت آنان را به باد مسخره گرفتند و بى اعتنايى خويش را به نقشههاو افكار و بتهاى آنها نشان دادند، و به اين وسيله ضربه اى محكم روانى بر آنان وارد ساختند.
آرى اين عامل چيزى جز ايمان به خدا و توكل بر ذات پاك او نبود، و عجب اينكه نه تنها اظهار بى اعتنايى نسبت به آنها و معبودهايشان كردند بلكه آنان را بر مخالفت تشجيع نموده و به مبارزه طلبيدند، آرى اين قدرت نمايى تنها زيبنده متوكلان است!
با توجه به اينكه سوره يونس كه اين آيه در آن است مكى است، خداوند میخواهد به گروه اندك مسلمانان كه در مكه همچون پروانههاگرد شمع وجود پيامبر اسلام(ص) جمع شده بودند و در چنگال دشمنان نيرومند سرسختى قرار داشتند، قوت و قدرت روحى ببخشد و به آنها نشان دهد كه از اين قدرت هاى پوشالى در برابر اراده خدا كارى ساخته نيست.
تعبير به «شركائكم » ممكن است اشاره به بتها باشد كه شريكهاى ساختگى بت پرستان براى خدا بودند، و در موارد ديگر قرآن نيز كرارا اين تعبير براى بتها آمده است.
يا اينكه منظور دوستان و بستگان آنها باشد، يعنى تمامى نيروهايتان را بر ضد من بسيج كنيد!
دومين آيه از زبان هود پيامبر(ص) است كه بعد از دوران نوح(ع) میزيسته هنگامى كه از سوى قوم بت پرستش تهديد به مرگ میشود، با صراحت به آنها میگويد: «من خدا را گواه میگيرم و شما هم گواه باشيد كه از همتايانى كه براى خدا قرار داده ايد بيزارم – همه شما براى من نقشه بكشيد، و لحظه اى مرا مهلت ندهيد(اما بدانيد كارى از شما ساخته نيست چرا كه) – من توكل بر خداوندى كرده ام كه پروردگار من و شماست »! (… قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (54)مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لا تُنْظِرُونِي إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ)(۲)
جالب اينكه نه تنها به قدرت عظيم مخالفان بت پرست و توطئههاو شرارتهاى آنها اعتنا نمى كند، بلكه آنها را تحريك به قيام بر ضد خود مینمايد، تا به آنان ثابت كند قلب و روح او به جاى ديگرى وابسته است كه با توكل بر ذات پاك او كمترين واهمه اى از توطئه هاى دشمنان ندارد، هر چند قوى و نيرومند و سرسخت و لجوج باشند، و اين خود نشان میدهد كه توكل بر خدا تا چه اندازه به انسان شجاعت و شهامت و پايمردى و استقامت میبخشد!
راستى شگفت آور است كه انسانى تك و تنها يا با يارانى بسيار اندك، در برابر گروهى عظيم و متعصب و زورمند، اين گونه بايستد، و اين چنين تهديدهاى آنها را به باد سخريه بگيرد، آرى اين از آثار ايمان و توكل بر خداست!
منظور از توكل سپردن كارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زيرا «توكل » از ماده «وكالت » به معنى انتخاب وكيل نمودن و اعتماد بر ديگرى كردن است، بديهى است هر قدر وكيل توانايى بيشتر و آگاهى فزون تر داشته باشد شخص موكل احساس آرامش بيشترى میكند، و از آنجا كه علم خدا بى پايان و تواناييش نامحدود است هنگامى كه انسان توكل بر او میكند آرامش فوق العاده احساس میكند.
يكى از مفسران پيشين به نام «زجاج » میگويد: اين آيه از مهمترين آيات مربوط به پيامبران است كه پيامبرى تنها در برابر امتى عظيم از مخالفان بايستد و اين چنين با آنها سخن بگويد، شبيه همين تعبير را در داستان نوح(ع) و جريان پيامبر اسلام (ص) نيز خوانديم.
شايان توجه اينكه در ادامه اين آيه، هود(ع) در مقام استدلال براى كار خود میگويد: نه تنها شما، «هيچ جنبنده
اى در جهان نيست مگر اينكه در قبضه قدرت و فرمان خداست »! (مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا)(۳)
سپس میافزايد: او قدرتمندى نيست كه قدرتش موجب خودكامگى باشد بلكه «پروردگار من همواره بر صراط مستقيم است »! (ان ربى على صراط مستقيم)
بنابراين من بر كسى تكيه كرده ام كه قدرتش بى پايان و كارهايش عين صواب و عدالت است.در سومين آيه اشاره به گوشه اى از سرگذشت ابراهيم(ع) و توكل او بر خدا در يكى از مشكل ترين ساعات زندگانيش میكند، و میفرمايد: «پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى در كنار خانه اى كه حرم توست(به فرمان تو و با توكل بر تو) ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند، اكنون تو دلهاى مردم را متوجه آنها كن و از ثمرات به آنها روزى ده، تا شكر تو را بجا آورند»، (رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ)(۴)
آيا اگر ايمانى همچون كوه، و دلى همچون دريا، و توكلى در سطح بسيار بالا نباشد، ممكن است انسان همسر و فرزند دلبند شيرخواره اش را در سرزمينى خشك و سوزان و بى آب و علف – تنها براى امتثال فرمان خدا – رها كند، و از آنجا به وطن خويش بازگردد؟!
اين جريان يادآور جريان ديگرى در زندگى ابراهيم(ع) است در آن هنگام كه بت پرستان لجوج و متعصب و خشمگين او را به خاطر در هم شكستن بتهايشان به محاكمه كشيده بودند و ابراهيم در يك قدمى مرگ قرار داشت، با اين حال
معبودهايشان را به سخريه میكشيد و با دلايل محكم، منطق خرافى آنها را در زمينه بت پرستى در هم میكوبيد. (۵)
چهارمين آيه اشاره به ماجراى شعيب(ع) میكند كه مدتى بعد از هود، و كمى قبل از موسى میزيسته كه او هم در مقابل سرسختى قوم مشرك و بت پرست و تهديدات آنها میگويد: «من(با اين برنامه هاى الهى) چيزى جز اصلاح تا آنجا كه در قدرت دارم، نمى خواهم، و توفيق من تنها از خداست، فقط بر او توكل كرده ام و به سوى او بازمى گردم »، (… إِنْ أُرِيدُ إِلا الإصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيب)(۶)
آرى من با داشتن ايمان به خدا و توكل بر ذات پاك او از چيزى نمى ترسم و با قدرت راه خود را ادامه میدهم.قابل توجه اينكه: شعيب(ع) براى دست زدن به اصلاحات همه جانبه در اجتماع فاسد آن زمان بر سه اصل تكيه میكند: نخست فراهم شدن مقدمات از سوى پروردگار كه با كلمه «توفيق » به آن اشاره شده، سپس داشتن اراده نيرومند براى شروع به كار كه با «توكل» به پروردگار حاصل میشود، و سپس دارا بودن انگيزه اى صحيح و سازنده كه با «اليه انيب» (به سوى او بازمى گردم و همه كارهايم براى خداست) به آن اشاره میكند.
در پنجمين آيه سخن از يعقوب كه جد والاى بنى اسرائيل است به ميان آمده، آن زمان كه در تنگناى شديدى قرار گرفته بود از يكسو فرزند عزيزش يوسف(ع) را از دست داده، و از سوى ديگر قحطى شديد در كنعان همه مردم، و از جمله خاندان او را تحت فشار قرار داده است، و به حكم اجبار، فرزند دلبند ديگرش بنيامين را به دست برادران بد سابقه و نامهربان! سپرده، تا براى به دست آوردن آذوقه بار ديگر به سرزمين «مصر»بروند و از «عزيز مصر» كمك بطلبند،
در اينجا بود كه يعقوب سفارشى به اين مضمون به فرزندان خود كرد: «فرزندان من!(به مصر كه میرويد) همه شما از يك دروازه وارد نشويد، بلكه از درهاى متفرق وارد شويد(مبادا ورود يك جمعيت غير بومى در مصر حساسيت مردم را برانگيزد و به آنها آسيبى برسانند)»! ( وَقَالَ يَا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ …) (۷)
سپس افزود: «من با اين دستور نمى توانم حادثه اى را كه از سوى خدا مقرر شده است از شما برطرف سازم، حكم و فرمان مخصوص به خداست، بر او توكل كردم، و همه توكل كنندگان بايد بر او توكل كنند(و از او استمداد نمايند)»، (…وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ) (۸)
به اين ترتيب يعقوب دستورهاى لازم را براى پيشگيرى از حوادث قابل اجتناب به فرزندان خود داد، ولى تاكيد كرد كه من با اين دستورها نمى توانم جلو هر ۲حادثه اى را بگيرم و در برابر همه مشكلات تدبيرى بينديشم، بلكه ما بايد آنچه در توان داريم انجام دهيم و در بقيه بر خدا توكل كنيم و همه بايد بر او توكل كنند.
در واقع يعقوب با اين سخن هم توصيه به توكل میكند و هم دليل آن را ذكر مینمايد، میگويد: چون همه چيز به فرمان خداست، پس بايد بر او توكل كرد، چرا كه در برابر اراده خدا از ديگرى كارى ساخته نيست.روشن است كه منظور از «حكم » در اينجا «حكم تكوينى » پروردگار در عالم آفرينش است كه بازگشت به عالم اسباب میكند و ناظر به حكم تشريعى نيست(دقت كنيد).
در ششمين آيه نوبت به ماجراى موسى(ع) و بنى اسرائيل میرسد در آن هنگام كه موسى(ع) دعوت خويش را آشكار كرد،
فایل : 35 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.