مقاله فارسی آریائیان
1- آريائيان (هند و ايرانيان)
ايرانيان گروهي از مردمان شرقي نژاد هستند كه آنها را هند و اروپايي مينامند. اين نژاد را از آن جهت هند و اروپايي مينامند كه امروزه از اسپانيا پرتقال در اروپا تا ايران و افغانستان و پاكستان و هند در آسيا گسترده شده است. هند و اروپائيان خود به دو گروه شرقي و غربي تقسيم ميشوند. گروه غربي ملل اروپايي را تشكيل ميدهد و دستهي شرقي آنها شامل هنديها و ايرانيها است كه هند و ايراني نام دارند. منظور از ايرانيان ساكنان ايران زمين بزرگ يا هفت كشور است كه نام اين هفت كشور در اوستا ذكر شده است(رضايي، 1372 : صفحه 21 – 15).
در مورد خاستگاه هند ايرانيان در ميان دانشمند اختلاف نظر وجود دارد. بعضي از اين دانشمندان خاستگاه هند و اروپائيان راشبه جريزه اسكانديناوي دانستهاند و دليل كوچ آنها را سرماي شديد ذكر كردهاند. و برخي ديگر جايگاه نخستين اين عده را در شمال آلمان و جنوب دانمارك و در دشتهاي وسيع قسمت از اروپا دانستهاند و دستهي ديگر محل سكونت اوليه اين عده را آسيا ميدانند و نواحي اطراف تاجيكستان كنوني و دامنههاي پامير را خاستگاه هند و اروپائيان ميدانند (همان، 1372 : صفحه 21- 15). اما فريضهي ديگري وجود دارد كه بدون توجه به خاستگاه هند و ايرانيان ميكوشد تا محل تجمع بزرگ آنها را در دوران پيش از تاريخ نشان دهد. بنابراين فرضيه از ميان اين گروه هند و اروپايي قسمتي به شرق آمده و قسمتي ديگر به سوي غرب رفتند. و مركز تقريبي اين پراكندگي از اسپانيا تا هند و ايران است. آنچه پذيرفتنيتر به نظر ميرسد آن است كه در روزگاران بسيار دور پيش از تاريخ اين اقوام هند و ايراني در كنار هم ميزيستند و در دشتهاي گستردهي آسيا مركزي به سر ميبردند.
اين قبايل زندگي شباني داشته و چادرنشين بودند. و در پهنهي گستردهاي از آسياي مركزي كه گويا در آن روزگاران آب و هواي مناسبتر و چراگاههاي گستردهتري داشت پراكنده بودند و به
واسطهي همين آب و هواي مناسب داراي چهارپايان فراوان و مردم بسيار بودند و شدند. و همين افزوني و در نتيجه تنگي جاي حاصل از آن سبب مهاجرت اين عده به مناطق گستردهي جنوبي گرديد. اين مردمان به سه دسته تقسيم شدند. گروهي به فلات ايران راه جستند گروهي به سوي دشتهاي آسياي صغير و گروهي نيز به سمت سرزمينهاي گرم و گسترده هند و پاكستان رهسپار شدند (همان ، 1372 : صفحه 21- 15). مهاجرين مذكور كه چابك سواراني دلاور و جنگاوراني سرآمد بودند پرورش اسب را رواج دادند. ايرانيان از نژاد اين مهاجران آريايي هستند. واژهي آريا كه در اوستا ريشه و پيشينه دارد و به معناي شريف و نجيب و پاك آزاده به كار رفته و همه جا در مورد ايرانيان به كار رفته است. ريشهي اين واژه در اوستا «اَيْرِيَهْ» آمده است.
كه به معني پاك، پاكنژاد و پاكزاد و ارجمند است و هميشه در مورد ايرانيان به كار رفته است(اسماعيل پور، سال 1377 : صفحه 111) آريائيان مهاجر با ساكنان بومي ايران زمين درآميختند و افكار و عقايد خود را در ميان آنان رواج دادند. كه از جمله اين عقايد پرستش عناصر طبيعت همچون ماه خورشيد و باد بود. آنان ايزدان گوناگون داشتند كه از مهمترين اين ايزدان ميتوان به مهر يا ميترا الههي خورشيد اشاره كرد( امامي، سال سوم : 19 – 5 ). ميترا يا مهر پدر خداي آرايائيان كه با ورود به فلات ايران همراه با آريائيان موجب تغيراتي در نگرش ديني و آئيني اقوام ساكن در بلاد ايران گرديد. و جاي مادر خداها يعني ايزد بانوهاي اقوام بومي ساكن در اين سرزمين را گرفت.(سنگاري، 1383: صفحه 139- 133)
2- آيين مهري :
مهر پرستي (mehr- parasti) يا ميترائيسم (mitraism)، آيين پرسش مهر يا ميثره (سانسكريت ميترا) يكي از خدايان هند و ايراني. اين آيين در آسياي صغير شكل خاص و سرّي به خود گرفت و از آن جا به روم و اروپا رفت، و مخصوصاً در ميان سربازان رومي رواج و انتشار يافت و مدتي از رقيبان سر سخت مسيحيت شد، ولي سرانجام با پيروزي قطعي مسيحيت در اواخر قرن 4 م. از ميان رفت. (اسماعيل پور، سال 1377 : صفحه 5 و 6)
مهرپرستي از همان آغاز آييني براي گروهها و دستههاي كوچك بود، و اين امر از معابد كوچك مهر كه اكنون در اروپا پيدا شده است معلوم ميشود. در اصل معابد مهر در غارها بود.
آن جا كه خاك زمين براي بناي معابد غاري و زيرزميني مساعد نبود معابد مهر را بر روي زمين بنا ميكردند.
حوادثي كه به مهر نسبت داده شده است عبارت است از تولد او از سنگ و تيراندازي او به تخته سنگي براي بيرون آوردن آب و تعقيب گاو نز و كشتن او از روي اكراه و اتحاد او با خداوندگار خورشيد و شركت با او در ضيافت و عروج به آسمان در گردونهي خورشيد. (همان، سال 1377 : صفحه 7)
در آيين مهرپرستي انقلابيون (صيفي و شتوي) و اعتدالين (خريفي و ربيعي) موجب جشن و سرور و برگزاري تشريفات با شكوه بوده است. (همان، سال 1377 : صفحه 8)
مهر پرستان داراي هفت پايه يا درجه بودند كه ظاهراً از سيارات هفت گانه گرفته شده بود، كلاغ، داماد، سرباز، شير، ايراني، پيك مهر، و پدر. (همان، سال 1377 : صفحه 8)
در آيين مهرپرستان طبقات و تعيّنات اجتماعي وجود نداشت، و به اصطلاح شاه و گدا در برابر هم مينشستند. در اين آيين، مهر به عنوان آفريننده و نجات دهندهي انسان در روز بازپسين نظم نويني برقرار ميكند كه در آن مومنان واقعي در نعيم جاوداني خواهند بود. (همان، سال 1377 : صفحه 8)
3- ميترا در نخستين و واپسين مدرك
در سال 1906 ميلادي در بغازكوي آسياي صغير الواح رُسياي مربوط به 1380 سال قبل از ميلاد پيدا شده كه متن آن به خط ميخي و زبان هيتي تحرير شده و شرح معاهدهاي ميان شاه هيتي و شاه ميتاني دربارهي حوزهي قلمروشان بوده است در اين ميان از 4 ايزد نام برده شده كه شامل ورونا، ميترا، ايندرا، دوناسيتاست. اين پيماننامه را وينكلر در ميان الواح بغازكوي يافته است. ميتيوزه پادشاه ميتاني در اين الواح به برترين خدايان خود سوگند ميخورد و از آن 4 خدا ياد ميكند در اين الواح كه از جنس خاك رس هستند از ميترا و خدايان آسماني براي پايداري اين پيمان استعانت شده است. بر سر اين پيمان موافقت شده و انعقاد آن را در 14 قرن پيش از مسيح دانستند (بهار، 1381 : صفحه 453) و (صمدي، 1367 : صفحه 17). اما آخرين مدركي كه محتوي برنامه ميترا است در غرب يافته شده و مربوط به پنج قرن پس از مسيح است. پس قرون متمادي ناظر احترام مومنان نسبت به اين خدا بوده است (ورمازرن، 1381 : صفحه 15).
4- اشتقاق نام واژه مهر
ايزد مهر در سانسكريت به معني دوست و در اوستا و سنگ نوشتههاي فارسي به نام ميترا آمده در پهلوي مانوي و در فارسي ميانه و فارسي دري و نو به معني عشق و محبت و دوستي خورشيد است و همچنين هفتمين ماه سال شمسي و روز 16 هر ماه، مهر ناميده ميشود(پورداوود، 1347 : صفحه 392). براي معني نام واژه مهر خاورشناسان معاني گوناگوني را ذكر كردهاند. برخي آن را با واژهي معادل سانسكريت يكي دانستند. و دوستي معني كردهاند. برخي آن را با خورشيد كي دانسته اندو او را خداي خورشيد پنداشتند. اما بيشتر پژوهشگران ايراني بر معني پيمان، اصرار ميورزند و آن را تقريباً پذيرفتهاند. ميترا نام ايزد فروغ و فرشتهي روشنايي است.
در گامتها به معني پيوستگي و تعهد به كار ميرود. ميترا در” وداها ” نامهي ديني هنديان واژه مونث به معني دوست است. و واژه مذكر نام يكي از خدايان بزرگ آن آئيني است (عالي خاني، 138 : صفحه 82)
دارمستتر كلمه مهر را به معني دوستي و محبت ميداند. يوستي ميگويد مهر واسطهي بين فروغ محدث و فروغ ازلي است. و واسطه بين آفريدگار و آفريدگان است. هيچ يك از اين معاني مخالف يكديگر نيستند و معني اصلي واژه يعني معني ريشهي آن، پيوستن و واسطه بدون است. معناهاي ديگر بعدها به واسطهي شغل اين فرشته برخاسته است ( شفق، شماره 4 و 5 : ) و همچنين از ديدگاه ريشه شناختي ميثره ايراني باستان و مهر فارسي نو به معني عشق و رحمت دو واژه جداگانهاند. اگرچه با هم اشتراكات لفظي دارند و باهم مرتبطاند. نويسندگان ريشههاي گوناگوني را براي لفظ مهر مطرح كردند و بر پايهي همان نظريه به تغيير در معناي آن پرداختند (عالي خاني، 138 : صفحه 82).
5- تولد و مرگي اسرارآميز
مورخين تولد مهر را پس از زردشت و در سال 51 شاهنشاهي اشكاني نوشتند. در نيمهي شبي ميان شنبه 24 دسامبر و يك شنبه 25 دسامبر در سال 272 پيش از ميلاد و درميان يك تيرهي سكايي از مادرش بانو ناهيد متولد شد. درميان مردمان شرق ايران (ورمازون، سال 1383 : صفجه 93). در نوشتههاي تاريخي سال تولد او 65 سال پيش از ملك اسكندر بوده. مادر او ناهيد در آدينهاي برابر با 5 فروردين برج بَرِه نويد مييابد او بعد از 275 روز در نيمهي شبي ميان 3 و 4 ديزاده ميشود (مقدم، سال 1338 : صفحه : 79-64). در برخي نوشتهها تولد او بسيار عجيب و سحرآميز شرح داده شده. بر پايه اين نوشتهها نيرويي باطني و اسرارآميز سبب تولد او ميگردد. او سنگ زاد است صخرهاي آبستن ميشود و او پاي به جهان هستي ميگذارد(ورمازون، سال 1383 : صفحه 93) . در سن 24 سالگي مبعوث ميشود. 40 سال در ميان مردم به دعوت پرداخته و در نيمه شب روز 4 شهريور جهان را بدرود گفت.
اين دوشنبه برابر است با 27 رجب كه شب معراج است. و ميترا هم در همين شب با آسمان عروج ميكند (مقدم، سال 1380 : صفحه 94 و 29).
6- ميترا در ديگر نوشتهها
گذشته از الواح بغازكوي و كتيبههاي برجاي مانده از هخامنشيان به نام ميترا در نوشتههاي ديگر از جمله كتب ديني برميخوريم كه به شكلي خلاصه به برخي از آنها اشاره ميكنيم. در ريگ ودا كتاب ديني هندوان سرودهايي كه در آنها نام ميترا به تنهايي ذكر شده باشد بسيار اندك است. اما نام ميترا به همراه وِرونا بيش از دويست بار در اين كتاب به كار رفته. در ريگ ودا به طبقهبندي خدايان برميخوريم. كه اگر ما هر كدام از اين طبقهها را بپذيريم ميترا و وِرونا در رأس خدايان قرار دارند (اسماعيل پور، 1377 : 117- 113).
در اوستا بخش گاتها كه قديميترين بخش اوستا است. چهره ايزداني چون مهر كمرنگتر است.
نام مهر در اين بخش فقط براي يكبار با كار رفته و آن هم نه به عنوان فرشته فروغ و روشني بلكه به عنوان لفظي معادل پيمان اما ديگر بخش هاي اوستا پر است از سرودهايي كه علو درجه مهر را نشان ميدهد ( همان ، سال 1377 : صفحه 132) يشتها عبارت است از سرودهايي كه در ستايش و نيايش ايزدان زردشتي كه عمدتاً متعلق به دروان هند و ايراني و پيش از زردشت است از ميان اين سرودها، يَشتِ دهم كه موسوم است به مهريشت و بعد از فروردين يشت، قديميترين و بلندترين يشت ميباشد. منحصراً به توصيف اين خدا ميپردازد و صفات و خويشكاريهاي او را به خوبي شرح ميدهد. يشتهاي ديگر كه در آنها اشارهاي به ميترا شده است عبارت است از فروردين يشت- هرمزديشت- ارتيشت- يشت 14- يشت 19- يشت 17 و ويشتاسب يشت (همان ، سال 1377 : صفحه 134- 133)
در نوشتههاي دورهي اشكاني بسيار به نامهايي برميخوريم كه با نام مهر آغاز شده است. كه نشان دهندهي اهميت اين ايزد در اين زمان است. از نوشتههاي اين دوره درمييابيم كه نام بسياري از شهرياران اشكاني ميتره داد- ميتراداد بوده است ( مقدم ، 1338 : صفحه 79- 64).
در نوشتههاي پهلوي دوره ساساني نامي از ايزد مهر نميبينيم و با نام خداي ماه آمده است. و فقط از اين دوره مجسمههايي در دست است كه او را در حالي كه سوار برگردونهاش است و به آسمان عروج مي كند. نشان ميدهد و در بندهشت ايزد مهر تنزل مقام مييابد و به مقام چهارده درميان ايزدان ميرسد (پورداوود ، سال 1347 : صفحه 402). و در ديگر نوشتههاي اين دوره هم چنين وضعي دارد وصفت برجسته او در اين نوشتهها قضاوت و داوري است.
7- ميترا در ادوار مختلف
در زمانهاي بسيار دور يعني دروان پيش از ظهور زردشت ميترا در ميان اقوام هند و ايران به عنوان يادگاري از نياكانشان از اهميت و اعتبار خاصي برخوردار بود. او از حيث اهميت در ميان خدايان همزمان مقام اول را به خود اختصاص داد اما زماني كه زردشت به عنوان يك پيامبر ظهور كرد به دلايل مختلفي از آن جمله شرايط اقتصادي و اجتماعي ايرانيان با مهرپرستي به مخالفت برخاست. او با اتكا بر شعار رفتار نيك- پندار نيك- گفتار نيك. قرباني كردن چهارپايان را كه سبب فقر در زندگي مردمي كه شغلي جز شباني نداشتند سبب ميگرديد محروم كرد.
همچنين او بسياري از افكار و عقايد گذشته را رد كرد اما موفق به حذف كامل آنها نشد و ناچار گرديد قسمتي از اين عقايد را گرچه ناچيز در انجمن، گاهاني خود بپذيرد. و اين بود كه ميترا اين دوره هم توانست به زندگي خود به عنوان ايزد نگهبانِ پيمان در كنار ايزدان ديگر ادامه دهد(بزرگمهر، دوره 24 : (1189- 1179) در دوران بعد از زردشت تا دو قرن ما اطلاعاتي از چگونگي پرستش مهر در دست نداريم كه اين دوران برابر است با ابتداي حكومت سلسله هخامنشيان. در كتيبههاي داريوش هخامنشي فقط نام اهورامزدا را ميبينيم. و اثري از مهر نيست اما در كتيبههاي اردشير دوم و شاهان بعد از او نام ميترا به چشم ميخورد.
دكتر معين در مقالهي خود با نام سهروردي و حكمت اشراق مينويسد نام ميترا 5 بار در كتيبههاي اردشير دوم و اردشير سوم به كار رفته از آن جمله كتبيه اردشير دوم (404- 359) در شوش چنين آمده است «اين ايران را داريوش اول از نياكان من بنا كرد. پس در زمان اردشير اول پدربزرگ من طعمهي آتش شد. من به درخواست اهورامزدا و آناهيتا و ميترا دوباره اين ايوان را ساختم. آنها مرا از دشمنان بپايند آن چه من ساختهام آسيب ميرسانند. » (دكتر معين، سال 1348 : صفحه ).
كتيبههاي ديگري هم وجود دارد كه در آنها شاهان هخامنشي از ميترا استعانت ميجويند. با وجود اينكه پرستش ميترا در زمان اشكانيان عمق بيشتري داشته در اين زمانه است كه بيشترين نفوذ را در خارج ايران دارد. اما متاسفانه جز درباره صفحات شمال غربي امپراطوري اشكانيان اطلاعات چنداني در مورد نقش ميترا در زمان اشكانيان و در ميان مردم نداريم و فقط ميتوانيم با توجه به اين فرضيه كه دين مهري حاكم بر حكومت هاي محلي و دستنشانده اشكانيان از دين حاكم بر مركز حكومت هاست. بپذيريم دين مهري در زمان اشكانيان هم دين رسمي حكومت و مردم بود چرا كه اگر غير از اين بود دولت مركزي ميكوشيد تا حكومتهاي دست نشانده را تابع خود بكند (مقدم، سال 1338 : صفحه 79- 64). اما ساسانيان در بهرهگيري از دين، بسيار شبيه به صفويه بودند آنها براي تشكيل حكومتي مركزي و جلوگيري از پراكندگي آن دست به تحريف دين جابجايي آن و وضع قوانين از طرف خود ميزدند و همين سبب شد كه مهر پرستي در اين دوره بسيار متحول شود و با عقايد زردشتي درآميزد و شعبهاي از دين مرزديستا به شمار آيد. محققين بر اين عقيدهاند كه مهرپرستان در دورهي ساسانيان به عقايد و افكار زرواني توجه داشتند ( همان، سال 1338 : صفحه 79- 64)
اگرچه رفته رفته اين آئين كمرنگ تر گرديد اما تاثير بسياري در اديان بعد از خود برجاي گذاشت.
8- مهرپرستي در خارج از ايران
رفته رفته در خارج از ايران مهرپرستي نفوذ كرده و پيرواني بسيار براي خود جمع كرده است. در فرهنگهاي ديگر نشانههايي از مهرپرستي مشاهده ميشود. براي نمونه در بابل و آشور شمس يا خداي خورشيد را ميپرستيدند. همچنين دين مردم يمن ستارهپرستي بود و به خصوص به خداي ماه اعتقاد خاصي داشتند. اما مهرپرستي در خارج از ايران بيشترين تأثير را در امپراطوري روم گذاشته است. مهرپرستي از ايران به روم رفت و تا سدههاي دوم پيش از ميلاد پيرواني بسيار داشته و مقارن با مسيحيت دين رسمي آنجا بود. و بعدها به صورت مهمترين دين امپراطوري درآمد و تا چند سده مقام خود را حفظ كرد و فقط در سدههاي چهارم ميلادي مسيحيت از رونق آن كاست. و جاي آن را گرفت (دكتر شميسا، سال 1375 : صفحه 24). داستان كشيده شدن خدايان ايراني به اروپا داستاني است بسيار عجيب. مارتين وِرمازرِن در كتاب آئين ميترائيسم به نقل از پلوتارك كه يك قرن بعد از مسيح ميزيسته مينويسد : روميان ميترا را از دريا زنان سيليسي كه يكي از ايالات آسياي صغير است شناختند. تهديدات اين راهزنان به آن جا رسيد كه امپراطور پومپه مجبور شد با آنها نبرد كند. او مينويسد همين دريا نبردان كساني بودند كه در پراكندن آئين ميترا كوشيدند و اين احتمال وجود دارد كه پس از آنكه دريا زنان شكست خوردن و امپراطور روم را به ايتاليا كوچ داد دين ميترا را با خود به آنجا بردند. و در آن جا رواج دادند (ورمازرن، 1381 : صفحه 38). اما دكتر محمد مقدم در مقاله خود با عنوان ياد داشتي در مورد مهر و زمان او نظر پلوتارك را رد ميكند و آن را ناشي از يك سوء تفاهم ميداند. به عقيدهي او اين سربازان رومي بودند كه دين مهري را به آنجا بردند و اين آتش افروزان يا پيران دين مهري بودند كه آن را به روميان آموختند. و بعد آن در تمام روم منعكس شد (دكتر مقدم، سال 1338 : صفحه 79- 64) و اكنون ميدانيم كه مهر كه دين او سراسر جهان باستان در دروهي هخامنشيان و اشكانيان فرا گرفته بود تحول شگرفي در دين و هنر پديد آورد كه آغاز دورهي نويني در تاريخ بشريت بوده است.
9- رابطه ميترا با خورشيد
از زماني كه انسان به زندگي كشاورزي روي آورد. به نقش و اهميت خورشيد در زندگي خود بيش از پيش پي برد و دريافت كه اين خورشيد است كه باروري زمين، پرورش گياهان و نيرو بخشيدن به انسانها را سبب ميشود. همين دريافت زمينهاي شد تا او اين عنصر عزيز طبيعت را به عنوان خدا برگزيند. و به نيايش او مشغول ميشود. و كيش خورشيد پرستي را به وجود آورد(شفق ، شماره 40 و 5 : صفحه ) ميزان علاقه آنها به خورشيد حتي در زمان مرگشان هم آشكار است. در دوران پيش از تاريخ يا در دورهي مهرپرستي گورهاي بسيار ديده شده كه به شكل ويژهاي به تابش خورشيد توجه دارد و از گردش خورشيد پيروي ميكند. ميترا هم در بسياري از تصاوير به شكل خورشيد نمايان ميشود.
و برخلاف آن چه تصور ميشود خورشيد نيست. بلكه او پيش از طلوع آفتاب با جامهاي زرين و زيورهايش از بالاي كوه البرز بر سرزمين آريائيان مينگرد. استرابو مينويسد : خورشيد و مهر به مناسبت نزديكيشان با هم يكي دانستهاند و خورشيد را به عنوان مهرميپرستيدند و ميستايند. نخستين ايزدي كه با مهر زورآزمايي كرد خورشيد بود. چون در اين مبارزه خورشيد شكست خورد، به ناچار با مهر پيمان ياري بست و در ازاء اين پيمان به نشانهي دوستي از دست مهر پيروزمند تاج درخشاني دريافت كرد و هميشه در گردش خود آن را بر سر حفظ ميكرد.
و آن دو براي يكديگر هميشه يار و ياور گرديدند. بعدها كه مهرپرستي از آسيا به اروپا رفت مهر با نام خورشيد مغلوب نشدني پرستيده شد (كومون ، سال 1383 : صفحه 123 به بعد) اما از خود اوستا برميآيد كه مهر و خورشيد يكي نيستند. در اوستا غالباً از مهر سخن رفته و خورشيد به مقام دوم تنزل كرده است (پورلاورد ، سال 1347 : صفحه 306) در يشتها دو سرود مجزا در نيايش هر يك از اين خدايان وجود دارد. در دو فقره 13 و 95 مهريشت از برخاستن مهر پيش از
طلوع خورشيد و گردش او پس از فرو رفتن آن سخن رفته. همچنين در فقره 145 همين يشت ميخوانيم كه ما ستارگان و ماه و خورشيد و مهر شهريار ممالك را ميستائيم( همان ، سال 1347 : صفحه 306) علاوه بر اين با توجه به آئين زردشتيان درمييابيم كه روز 16 هر ماه متعلق به ايزد مهر و روز 11 هر ماه متعلق به ايزد خورشيد است. پس بنابر شواهد بالا شكي بر جاي نميماند كه اين دو باهم يكي نيستند. اما از زمان قديم به واسطه نقطه اشتراك نور و روشني اين دو باهم مشتبه شدند.
فهرست
1- آريائيان (هنر ايرانيان) 1
2-آيين مهري 3
3- ميترا در نخستين و واپسين مدرك 4
4- اشتقاق نام واژه مهر و ميترا 5
5- تولد و مرگي اسرارآميز 6
6- ميترا در ديگر نوشتهها 7
7- ميترا در ادوار مختلف 9
8- ميترا در خارج از ايران 11
9- رابطه ميترا با خورشيد 12
فایل : 16 صفحه
فرمت : Word