مقاله کامل تبیین ماهیت تصویر افکار عمومی آمریکا از ایران بر مبنای نظریه تصویر در روابط بین الملل
مقاله کامل تبیین ماهیت تصویر افکار عمومی آمریکا از ایران بر مبنای نظریه تصویر در روابط بین الملل
تبیین ماهیت تصویر افکار عمومی آمریکا از ایران بر مبنای نظریه تصویر در روابطبین الملل
چکیده
تصمیمگیرندگان در کشورهای دمکراتیک معمولا سعیمیکنند نظرها و دیدگاههای جاری در جامعه را مورد توجه قرار دهند. یکی ازروشهای معمول در شناخت افکار عمومی درباره یک موضوع، انجام نظرسنجی است. نظرسنجی می تواند فهم موجزی از دیدگاههای مردم یک کشور درباره یک موضوعبه دست دهد، اما اگر بخواهیم تصویر جامعی از یک جامعه درباره کشوری دیگر داشته باشیم می بایستدیدگاههای افکار عمومی را از ابعاد مشخصی مورد بررسی قرار داد.ازاینرو پژوهش حاضر سعی دارد با توجه به نظریه تصویر در روابط بینالملل، سه بُعد را در برسازی تصویر مردم آمریکا از ایران مورد بررسی قرار دهد. ازآنجاکه افکار عمومی در آمریکا یکی از عوامل تأثیرگذار بر فرایند تصمیمگیری سیاست خارجی این کشور است و تصویر مردم آمریکا از ایران تأثیر مهمی در چگونگی رابطه آمریکا با ایران دارد، سؤال اصلی این پژوهش را این گونه مطرح کردیم که افکار عمومی آمریکا چه تصویری از ایران داشته و شامل چهویژگیهایی است؟ نتایج پژوهش حاضر که با روش مطالعه موردی و براساس نظریه تصویر به دست آمده است نشانمیدهد تصویر مردم آمریکا از ایران به تصویرکلیشهای «دشمن نسبی» شباهت دارد که این موضوع از طریق بررسی سه بعد موقعیت، میزان توانمندی وارزشهای سیاسی ایران از دیدگاه افکار عمومی آمریکا حاصل شد که به ترتیب شامل تهدیدآمیز، قدرت نسبی و ارزشهای سیاسی متفاوت است.
کلیدواژهها: ایران؛ آمریکا؛ تصویر؛ تهدید؛ افکار عمومی؛ ارزشهای سیاسی
مقدمه
افکار عمومی به خصوص در کشورهای دمکراتیک از اهمیت خاصی برخوردارند؛ چرا که مسئولان برای انتخاب مجدد به آرای مردم نیاز داشته و ازاین رو نمی توانند تصمیماتی اتخاذ کنند که با دیدگاه عمومی فاصله زیادی دارد.از این منظر گفتهمیشود افکار عمومیبهویژه در آمریکا یکی از عوامل تأثیرگذار بر فرایند تصمیم گیری سیاست خارجی است (Holsti, 2004: 163-239). این امر ناشی از اهمیت مشروعیت در جوامع دمکراتیک است که به رضایت عمومی نیاز دارد واشارهای است به این موضوع که باید میزان قابل توجهی از هماهنگی (یا حداقل رضایت عمومی) بین افکار عمومی وسیاستهای دولت وجود داشته باشد. تحقیقات تجربی نشاندادهاند که در بسیاری از موضوعات سیاست خارجی آمریکا چنینرابطهای معمولاً وجود دارد (Powlick, 1995: 428).
افکار عمومی به ندرت تأثیر مستقیم بر تصمیمات سیاسی یا اجرای سیاستهای خاص دارند و تأثیرات غیرمستقیم آن بسیار مهمتر است. در واقع نقش اصلی مردم در لیبرالدمکراسیها، تأثیر بر فرایند ائتلاف سازی در میان گروههای نخبگان است. از این رو گفته میشود مدلهای بالا به پایین (نخبهگرایی) یا پایین به بالا (پلورالیسم دمکراسی) برای تبیین چگونگی تأثیر افکار عمومی بر تصمیم گیریهای سیاست خارجی در آمریکا بسیار سادهانگارانه است (Risse-Kappen, 1991: 510). یکی از راههای کشف دیدگاههای افکار عمومی، انجام نظرسنجی است. امروزه ا کثریت قریب به اتفاق مطالعات مربوط به ارتباط افکار عمومی با سیاست خارجی به شدت بر روی دادههای نظرسنجی برای توصیف نگرش عمومی متکی هستند (Powlick, 1995: 430).
ازسوی دیگر ازآنجاکه در چهل سال گذشته آمریکا مهمترین بازیگر تأثیرگذار بر سیاست امنیتی و خارجی ایران بوده، درک عوامل تأثیرگذار بر تصمیمگیری این کشور علیه ایران
اهمیت دارد. از این منظر و با لحاظ این نکته که تمرکز این پژوهش بیشتر بر دورهریاستجمهوری بارا ک اوباماست، سؤال اصلی پژوهش عبارت است از: افکار عمومی آمریکا چه تصویری از ایران داشته و این تصویر دارای چهویژگیهایی است؟ در پاسخ به پرسش ذکر شده فرضیه مقاله به این شرح است: «تصویر مردم ایالات متحده آمریکا از ایران با توجه به افکار عمومی این کشور در مورد ایران که حاصل تکیه بر موقعیت سرزمینی و راهبردی این سرزمین، ارزشهای سیاسی و میزان توانمندی کشور ماست،بیانگر نوعی تصویر کشور دشمنِ تهدیدآمیز، برخوردار از توان نسبی و ارزشهای سیاسی متمایز از آمریکا و مجامع غربی است.»
در این پژوهش از نظرسنجیهای متعددی که توسط برخی مؤسسات نظرسنجی معتبر در آمریکا همچون شورای شیکا گو درباره امور جهانی، مؤسسه افکارسنجی گالوپ، مؤسسه تحقیقاتی پیو و برخی رسانههای بزرگ و معتبر در آمریکا طی چند دهه اخیر درباره ایران انجامدادهاند استفاده شده است تا تصویر مردم آمریکا از ایران را ترسیم کنیم. ما این بررسی را به صورت هدفمند درباره سه بُعد موقعیت (فرصت یا تهدید بودن(، میزان توانمندی وارزشهای سیاسی ایران از دیدگاه مردم آمریکا انجاممیدهیم.در واقعبراساس ادبیات موجود در نظریه تصویر که در بخش چارچوب نظری توضیح داده خواهد شد، ما فرصت یا تهدید بودن ایران، میزان قدرت آن وارزشهای سیاسی این کشور در دیدگاه مردم آمریکا را با استفاده ازنظرسنجیهای انجام شده مورد بررسی قرارمیدهیم تا به تصویر افکار عمومی آمریکا از ایران پی ببریم.
رویکرد پژوهشی مقاله حاضر تبیینی و روش تحقیق مطالعه موردی است. رویکرد مطالعه موردی،یکی ازمتداولترینروشهای
تحقیقات محسوب میشود که از منابع اطلاعاتی زیاد برای بررسینظاممند افراد،گروهها،سازمانها یارویدادها استفاده می کند.مطالعه موردی هنگامی انجاممیشود که پژوهشگر نیازمند فهم یا تبیین یک پدیده به مثابه یک مورد مطالعاتی مشخص است. «از این نظر مطالعه موردی بیشتر به روش کیفی و با تأکید بر فرایندها و درک و تفسیر آنها انجاممیشود. «مورد» چنان انتخابمیشود کهنمایانکننده وضعیت یا حالت کلی تحت مطالعه، یا مثالی ازپدیده (های) مورد نظر باشد که پژوهشگرمیخواهد درباره آنها به درک عمیقی دست یابد» (سرمد، بازرگان و حجازی، 1376: 89). روش گردآوری اطلاعات پژوهش،کتابخانهای و اسنادی است وهمانطور که عنوان شد از نتایج نظرسنجیهای متعدد انجام شده نیز استفادهمیشود. در ادامه ابتدا به پیشینه پژوهش اشارهمیشود و سپس مبانی نظری بحث توضیح داده خواهد شد. آنگاه به عوامل مؤثر در شکل گیری افکار عمومی آمریکا در موضوعات سیاست خارجی خواهیم پرداخت و سپس دیدگاه افکار عمومی آمریکا درباره ایران را بر اساس سه بُعد پیش گفته از طریق نظرسنجیهای متعدد کاوش خواهیم کرد.
۱. پیشینه پژوهش
ادبیات پژوهش حاضر رامیتوان در دو بخش مجزا مورد بررسی قرار داد. در بخش نظری پژوهشهای بسیاری با رویکرد ادرا کی به طور عام و نظریه تصویربهطور خاص در سیاست خارجی انجام شده است. از پژوهشهای کنث بولدینگ که برای نخستین بار از مفهوم تصویر برای تحلیل سیستمهای بین المللی استفاده کرد(Boulding, 1956,959)، تاهالستی که از تصاویر فردی با عنوانسیستمهای اعتقادی نام برد و نقش آنها را
در فرایند شناختی فرد برجسته کرد (Holsti, 1976: 19-20) و البتهمفهوم پردازیهای جرویس (Jervis, 2017) درباره تأثیر سوءبرداشت در تصمیم گیری رهبران در فرایند تصمیمگیری سیاست خارجی همگی با زیربنایروانشناختی و رویکرد ادرا کی انجام شده است.با اینحال نظریه تصویر بیشتر مرهونتلاشهای نظری افرادی همچون ریچارد کاتم،مارتا کاتم وبهخصوص ریچارد هرمن (Herrmann, 2013, 2001, 1997, 1988, 1986) است. در پژوهش حاضربرمبنایمفهومپردازی و نظریات این افراد در قالب نظریه تصویر بحث را تبیین خواهیم کرد.
اما در بُعد عملیوبهویژه درباره روابط ایران و آمریکا ا کثر پژوهشها به تحلیل دیدگاه (و نه تصویر) یک جامعه از کشور دیگر درباره یک موضوع مشخص پرداخته اند. این پژوهشها عمدتاً با بررسی و تحلیلنظرسنجیهای مختلف درباره یک موضوع سعی می کنند دیدگاه مردم یک کشور درباره دیگری را نشان دهند. به عنوان مثال بیات و دهقانی فیروزآبادی درمقالهای به «بررسینگرشهای موجود در دو جامعه ایران و آمریکا درباره موضوع هسته ای ایران»پرداختهاند (بیات و دهقانی فیروزآبادی،1394). ایتن گیلبوآ نیز همین بررسی را صرفاً از دیدگاه مردم آمریکا انجام داده است (Gilboa, 2010). بیات در پایاننامه کارشناسی ارشد خود به تأثیر ساختارهای ذهنی معاصر در ایران و آمریکا بر مذا کراتهستهای ایران پرداخته است.وی نشانمیدهدعلاوهبر موضوعات مادی همچون منافع،قدرت و موازنه قوا؛ عوامل غیرمادی همچون انگارهها، تجربیات تاریخی،برداشتها، فرهنگ و افکار عمومی نیز در مذا کرات هسته ای ایران باقدرتهای بزرگ تأثیرگذارند. او با بررسی ساختارهای ذهنی در دو سطح رهبران و جوامع ایران و آمریکا نشان می
دهد برخیتفاوتها و شباهتهای ذهنی – فرهنگی مانع از رسیدن طرفین به توافق شده (بیات، 1390) و در تکمیل پژوهش خود عنوان می کند فقط تغییر تصاویر دو کشور در نزد یکدیگر می تواند به شکل گیری یک توافق پایا بیانجامد (همان، 1395).
اما برخی دیگر ازپژوهشها با رویکردهای فرهنگی به بررسی درک جوامع ایران و آمریکا از یکدیگرپرداختهاند.بهعنوان مثال مباشر به موضوع مهاجرین ایرانی در آمریکا بعد از انقلاب اسلامیمیپردازد و تأثیر چالش سیاسی میان ایران و آمریکا بر روابط مهاجرین ایرانی با شهروندان آمریکایی را تحلیل می کند.او تلاشمیکند درک طرفین از یکدیگر به خصوص بعد از وقایعی همچون بحران گروگان گیری را با استفاده از مصاحبه، نظرسنجی و مشاهدهای مشارکتی نظام مند نشان دهد (Mobasher, 2012).
استینینگر نیز در رساله دکتری خود یک مطالعه کیفی در مورد نگرش گروهی از نخبگان آمریکایی نسبت به ایران انجام داده است. او تلاش کرده به سه سؤال اصلی پاسخ دهد. اول آنکه افراد بافرهنگهای مختلف تا چه اندازه در تفکر، استدلال و تصمیمگیری متفاوت هستند؟ دوم آنکه علل اصلی این اختلافات چیست؟ و سوم آنکه این اختلافات تا چه حد مسئول سوءتفاهمها و سوءرفتارها بینفرهنگهاست؟ محققان آمریکایی که در این پژوهش با آنها مصاحبه شده است با فرهنگ، زبان و تاریخ ایران آشنایی داشتند و بر تأثیر دین زرتشت و اسلام، غرور ایرانی و تاریخ ایران بر نحوه تفکر ایرانیها تأ کید کرده اند (Steininger, 2010).
اما کتابی با عنوان ایرانیها در ذهن آمریکاییها که اخیراً منتشر شده است بهدرک آمریکاییها از ایرانیها با رویکرد میان فرهنگی می پردازد (Shahghasemi, 2017). شاهقاسمی در دو فصل از کتاب سعی می کند زمینههای تاریخی
و سیاسی که به تصویر ایران در ذهنیت آمریکاییها شکلمیدهد را بررسی کند و سپس با نظرسنجی از 1752 نفر آمریکایی از منظر طرحوارههایمیانفرهنگی تلاش می کند تا دیدگاهآمریکاییها درباره مردم ایران را متوجه شود.
با این حال تمامیپژوهشهایپیشگفته دارای یکی از این دو ضعف بوده که یا فقط به بررسی دیدگاه (و نه تصویر) یک جامعه از دیگری پرداخته و این کار را به یک موضوع خاص تقلیل داده یا از جنبه نظری از نظریه تصویر در روابطبین الملل استفاده نکرده اند. از این نظر پژوهش حاضر با توجه به پوشش این دو موضوع کاملاً بدیع بوده و می تواند به لحاظ نظری نیز فتح بابی برای پژوهشهای دیگر باشد.
2. مبانی نظری
یکی از رویکردهای مهم در تحلیل سیاست خارجی،رویکرد ادرا کی است که بر مبانیروانشناختی متکی است و بر سطح ادرا ک فردی تمرکز دارد. رویکردروانشناختی در تحلیل سیاست خارجی بربرداشتها، تصورات، ارزشها و روابط بینافردی تأ کید دارد. منظور از ادرا ک؛ تفاسیر اشخاص از محیط و نگرشها، باورها، تصورات وطرحوارههایی است که در نتیجه تجربه آنها شکل میگیرند (Bar-Tal, 2002: 173-180). البته رویکرد ادرا کی منکر تأثیر شرایط محیطی و مادی بر ایدهها و ادرا کات نیست؛ اما معتقد است سیاست خارجی یک دولت نه در برابر جهان خارجی آن چنان که هست، بلکه در برابر تصویر سادهشدهای از آن شکل می گیرد که در ذهن تصمیم گیرندگان سیاست خارجی است (مشیرزاده، 1396: 152).
یکی ازنظریههای ذیل رویکرد ادرا کی، نظریه تصویر است. بولدینگ تصویر را مجموع ساختار شناختی، عاطفی وارزشگذارانه از رفتار یک کشور و یا نگاه آن به خود و جهان خارج تعریف کرد. به نظر او تصاویری که در نظامهای بینالمللی مهم هستند شامل تصویری است که یک ملت از خود
و از دیگران در محیط بینالمللی دارد. وی استدلال کرد درک خصومت یا دوستی و همچنین درک قدرت یا ضعف یک کشور، ازویژگیهای اصلی تصویر یک فرد از آن کشور است (Boulding, 1959: 124). اندیشمندان نظریه تصویر معتقدند آنچه اهمیت دارد خود «واقعیت» نیست؛ بلکه تصویر واقعیت برای کنشگر است. در واقع تصاویر ذهنی، تفاسیری از واقعیت هستند که سیاست را به پیش می برند (مشیرزاده، 1396: 161).
در این نظریه با اتکا به مباحث مربوط به باور و برداشت، نوعی دسته بندی از برداشتهای رهبران و تصمیم گیرندگان حوزه سیاست خارجی ازدولتهای دیگربهعنوان تصویر ارائه میشود و میان این تصاویر وسیاستها ارتباط برقرار میشود. بنابراین باید گفت نخستین گام در شناخت و درک دیگری، گنجاندن او یا موقعیتش درطبقهای شناخته شده است. وقتی فردی یا موقعیتی در یک طبقه قرار گرفت، افراد تصورات قالبی سازمانیافتهای را در شکل یک طبقه یاطرحواره، برای پردازش اطلاعات مربوط به آن فرد یا موقعیت به کارمیبرند تا درباره وی تصمیم بگیرند. تصورات قالبی در واقع باورهایی پیشینی درباره ویژگیهای افراد،گروهها یا طبقات اجتماعی است (Alexander, Brewer and Hermann, 1999: 78-93).
در عرصه بینالملل نیز همچون عرصه اجتماعی،طبقهبندی شناختی توسط افراد وتصمیمگیرندگان انجاممیشود و دولتها با تصاویر مختلفی درک و شناساییمیشوند. بااینحال باید توجه داشتتصمیمگیرندگان سیاست خارجی در خلأ اقدام به تصمیمگیرینمیکنند و تحت تأثیر عوامل مختلفی هستند که یکی از آنها افکار عمومی است.نظریهپردازان تصویر معتقدند تصویربهصورت بین الاذهانی میان فرد و جامعه شکلمیگیرد؛ بنابراین رهبران (تصمیم گیرندگان) در فرایند تصمیم گیری متأثر از دیدگاههای مردم جامعه خود یا افکار عمومی هستند.
در ادبیات نظریه تصویر در روابط بینالملل چند تصویر کلیشه ای مطرح است که شامل دشمن، متحد، امپریالیست و مستعمره میشود. این تصاویربراساس ادرا ک فاعل شناسا از ابعاد برسازنده تصویر شکل می گیرند و از یکدیگر تمییز دادهمیشوند.
ریچارد کاتم سه بُعد برسازنده تصاویر را چنین برمی شمارد:بُعد اول به موقعیت (تهدید یا فرصت) «دیگری» در برابر ما مربوط میشود. بُعد دوم میزان قدرت (قوی تر یاضعیفتر) «دیگری»نسبت به ماست.و بُعد سوم تقریب فرهنگی «دیگری»به ماست؛ اینکه فرهنگی شبیه یا متفاوت از ما دارد. ریچارد هرمن نیز همین سه بُعد را به کار میبرد والبته در برخیپژوهشهای خود از «فرایند تصمیمگیری» به جای «فرهنگ» استفاده کردهاست (Herrmann etal., 1997: 411). به عنوان مثال ا گر برداشت فاعل شناسا از یک کشورشامل موقعیتتهدیدآمیز، میزان توانمندی و فرهنگی برابر باشد و یا فرایند تصمیم گیری آن یکپارچه تصور شود، چنین تصویری به تصویرکلیشهای «دشمن» شباهت دارد.
با توجه به بُعد مسافت و عدم ارتباط جوامع ایران و آمریکا و توجه بیشتررسانهها به موضوعات سیاسی، اطلاعات مردم آمریکا درباره مسائل سیاسی ایران به نسبت بیشتر از فرهنگ ایران است. به همین دلیل در پژوهش حاضر به جای فرهنگ،ارزشهای سیاسی بررسی شد. در این بُعد سه متغیر نظام سیاسی، حقوق بشر و رفتار بینالمللی ایران لحاظ شد. به این ترتیب تصاویر کلیشه ای مطابق جدول 1 خواهد بود.
جدول 1. تصاویر کلیشه ای در روابط بین الملل بر اساس سه بُعد مورد بررسی پژوهش حاضر
مأخذ: کاتم و دیگران، 1386: 73 با تغییرات نویسندگان.
بر این اساس ا گر فاعل شناسا موقعیت ابژه مورد شناخت را تهدیدآمیز، توانمندی آن را برابر و ارزشهای سیاسی آن را متفاوت از خود بیابد، تصویر او از کشور مورد نظر به
تصویرکلیشهای دشمن شبیه خواهد بود. اما ا گر موقعیت تهدیدآمیز و ارزشهای سیاسی متفات باشند و میزان توانمندی، نسبی بنماید (نه فرادست یا برابر و نه خیلی فرودست) به تصویرکلیشهای «دشمن نسبی» شباهت خواهد داشت. در واقع شرط لازم برای تصویر دشمن انگارانه از یک کشور، موقعیت تهدیدآمیز وارزشهای سیاسی متفاوت آن و شرط کافی میزان توانمندی آن است؛ که ا گر «برابر یا فرادست» باشد تصویر، «دشمن کامل »خواهد بود و ا گر «نه برابر و نه خیلی فرودست» باشد تصویر «دشمن نسبی» خواهد بود. به این ترتیب زمانی که «دیگری» در یکی از طبقه بندیهای تصاویرکلیشهای قرار داده شد، با توجه به خصوصیات رفتاری مفروض در آن طبقه، بدیلهای رفتاری برای برخورد با او در قالبسیاستگذاریهای راهبردیپیشبینی و اجرا میشود. بیان این نکته مهم است که بررسی ما از تصویر افکار عمومی آمریکا نسبت به ایران با توجه به نظریه تصویر که بر مبانی سطح تحلیل فردی استوار است بدون اشکال بوده، چرا کهدیدگاههای فردی را به صورت تجمیعی مدنظر قرار می دهیم و تا کنونپژوهشهای مختلفی در اینبارهبراساس نظریه تصویر انجام شده است (Zhang, 2012: 18).
3. عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری افکار عمومی در آمریکا
استفن والت نظریه پرداز مشهور روابط بین االملل معتقد است مردم آمریکا اطلاعات زیادی درباره موضوعات سیاست خارجی ) برخلاف موضوعات داخلی) ندارند و در واقع افراد تأثیرگذار در سیاست خارجی آمریکا دارای اختیارات قابل توجهی برای شکل دادن به دیدگاههای مردم آمریکا درباره مسائل کلیدی سیاست خارجی هستند (Walt, 2018: 151). این دیدگاهواقعگرایانه که در برابر دیدگاه تجدیدنظرطلبانه قرار می گیرد در واقع ادامه اجماع سنتی آلموند – لیپمن است که افکار عمومی را با عنوان نگرشهای بی ثبات، فاقد
فایل : 33 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.