مقاله کامل درباره اهميت بلوغ

مقاله کامل درباره اهميت بلوغ

اهميت بلوغ:
ما ضمن مباحث گذشته به تناسب از اهميت دوران نوجواني و طبعاً مسأله بلوغ سخن مي آوريم و اينك براي تكميل آن مباحث و فراهم آوردن مدخل و مقدمه اي براي مباحث بعدي با رعايت اختصار مواردي را عرضه مي داريم:
شرايط اين مرحله:
دوران بلوغ را به دليل اهميت و نفوذ بخشي و هم از جهت روابط و مراودت با عناويني نسبتاً گويا به صورت زير معرفي كرده اند:
– دوران انتقال: به دليل انتقال نوجوان از مرحله كودكي و وابستگي به مرحله استقلال و ورود به دنياي بزرگترها.
– دوران عصيان و نافرماني نسبت به بزررگترها به دليل احساس بزرگي و استقلال.
– دوران اضطراب به دليل شرايط خاص دنياي بلوغ و ريختن هورمونهاي غدد در خون.
– دوران غرور و مستي، بدليل رؤياها، احتلامها و آينده بيني هاي شيرين.
– دوران تولد جديد كه به نظر هال تكامل يافته ترين خصايص انساني در اين مرحله ظاهر مي شود. سونيز دوران بلوغ را دوران تولد جديد مي خواند.
– دوران بحران است (erise) به ويژه كه براي او بحران انطباق با شرايط جديد، محيط جديد و خواسته هاي جديد پيش مي آيد و او در اين انديشه است كه با هوس هاي خويش چگونه كنار آيد.
بروز مشكلات و تغييرات:
تغييرات متعددي در شرايط رشد و حيات او پديد مي آيد كه آن خود عامل توجيه بروز بحران است. در درون او آشوبهايي از شرايط هوسمندي نو وخواسته هاي غير قابل دسترس وجود دارد كه ذهن او را به خود مشغول مي دارد، به طوري كه براي اقناع آن در حال نقشه كشي است.
بلوغ را دوران طوفان زندگي خوانده اند. اين طوفان نشأت گرفته از درون است زيرا كه غدد بيدار شده و هورمونهاي آن همچون سربازاني از درون قلعه وجود به او حمله آورده و در معرض رگبارهاي خود قرار مي دهند و او وامانده است كه با اين هجوم ها چه كند و چگونه خود را آرامش بخشد. مرحله انقلاب است و اين انقلاب همه وجود و شخصيت او را نيز نفوذ قرار داده و شور و هيجاني در زندگي او ايجاد مي كند. به نظر برخي از صاحب نظران بلوغ نمايندة حقيقي تحولي عميق در سازمان روان است و ذهن و عاطفه و روان همانند جسم نوجوان تحت فشارها و نفوذهاي آن است. مشكلاتي كه به او رخ مي نمايند به علت توسعه بحران شخصيت تراكم و تغيير ناگهاني عواطف، فشار و طوفان مربوط به تحمل وضع گذشته خانه و مدرسه است كه او خط و روش و بنياد آن را زير سؤال مي برد. او را از اين پديده اي اعجاب انگيز بايد خواند كه با بروز صفات ثانويه از يك سو قابليت هايي و از سوي ديگر احساس نگراني هايي براي او حاصل مي شود.
اهميت شرعي بلوغ:
دوران بلوغ از نظر شرعي اهميت فوق العاده اي دارد. از آن بابت كه مهمترين وضع و شرايط براي حيات است و آدمي جهت ورودي به عرصه تكليف الهي و كار براي خدا و معامله با خدا آمادگي پيدا مي كند و در شرايطي قرار مي گيرد كه مي تواند با او رابطه مستقيم پيدا كند. در اسلام براي او جشن بلوغ است، نه تنها بلوغ عبادتي و نماز و روزه، بلكه بلوغ جنسي كه او وارد دنياي مردان و زنان مي شود و خداوند با او معامله يه انسان كامل را خواهد داشت. وعده بهشت، نعمت، رحمت، امداد عيني براي او نيز چون ديگران مطرح است و باب ضيافت الهي بر او نيز گسترده است. او با ورود به بلوغ حلم، بلوغ نكاح و بلوغ اشد در مقررات تكليفي بسياري وارد مي شود چون:
– عبادات كامل: نماز، روزه، حج، زكات، نيابت از حج، نظارت اجنماعي و …
– معاملات چون ازدواج، اجراي عقد، مضاربه، مزارعه، مساقات، اجاره، شركت، ضمان، حواله، شهادت و …
حقوق مثل قضاوت، اجراي حدود، ديات، قصاص، تعزيرات و …
و در كل آدمي براي رسيدن به مرحله تكامل بايد مرحله اي چون اين مرحله را طي كند و وارد دنيايي شود كه در آن مسئوليت خواهي و خيرانديشي، در خور ثواب و عقاب است.
ديد روان شناسانه به بلوغ:
از نظر روان شناسي تحولي كه در جنبه زيست بر اثر بيداري غدد پديد مي آيد چنان دگرگوني و شوري در افراد به وجود مي آورد كه همه ابعاد وجودي آنها را تحت نفوذ قرار مي دهد. ما در مورد جنبه هاي اين تحول به تفضيل سخن خواهيم گفت ولي فعلاً به اختصار متذكر مي شويم كه اين بيداري غدد و ريزش هورمونها در خون:
– اثري فوق العاده در ذهن دارد آنچنان كه همه فكر و كنجكاوي و قصور و تخيل نوجوان را تحت شعاع قرار داده و او را از انديشه و اهتمام به درس و كار و تحصيل باز مي دارد.
– اثري در عواطف دارد آنچنان كه گاهي موجد ترسهاي جديد است. تعجب او را در برابر امور و جاذبه هاي طبيعي برمي انگيزد، در او عشق به وجود مي آورد كه عامل رفتارهاي شبيه مستي است، محبت او را به سويي خاص جهت مي دهد.
– ادراك و اراده او را تحت تأثير قرار مي دهد. او را به سويي ويژه مي راند، آ‍زادي و استقلال او را به گونه اي ديگر مي سازد، ستايش ونيايش او و زيبادوستي او را تحت شيوه اي خاص در مي آورد.
– نفس بلوغ پديد آورنده جمالي ويژه و جمال دوستي ويژه است. موريس دبس مي گويد:« اين جمال و زيبايي مخصوص بشر نيست، بلكه در اغلب حيوانات نيز نوعي شكفتگي بدني ديده مي شود به خصوص در نزد طيور، آن هم در نوع آوازها و رنگ هاي تند و جاذب پرو بالها». در كل برخي، از نظر روان شناسي و روان پزشكي به جاي بلوغ ترجيح داده اند از كلمه جواني استفاده كنند تا جانشيني براي سن كودكي باشد.
خصايص عمدة آنان:
آنچه در رفتار و كردار نوجوان به چشم مي خورد بس مهم و عظيم است و گاهي اين رفتارها منشأ خير و بركت است و زماني منشأ نفرت. ما جوانب و ابعاد آن را در ضمن مباحث بعدي بررسي خواهيم كرد ولي آنچه كه در اين عرصه قابل ملاحظه و عرضه است عبارتند از:
– برقراري روابط جديد با دوستان، افراد همجنس و زماني هم با جنس مخالف؛
– تمايل به اجراي نقش اجتماعي جنس مذكر و مؤنث و گاهي هم به مرحله عمل رساندن آن؛
– صرف قواي بدني در راه و خطي كه در موارد بسيار انديشيده نيست و جز اتلاف وقت ثمري ندارد؛
– درخواست شغل و كار براي داشتن استقلال اقتصادي و رهايي از قيد خانواده ها؛
– توسعه مهارتهاي عقلاني و رسيدن هوش به اوج خود؛
– توسعه صلاحيت هاي مدني و اجتماعي و تلاش در جهت جذب شدن در جامعه؛
– ابراز علاقه به رفتاري كه ناشي از احساس مسئوليت اجتماعي است.
– علاقه به تحصيل و فهم و دانش و اخلاق بدون اين كه براي آن سرمايه گذاري كند.
– تمايل به ازدواج، در عين آگاهي از ضعف و ناتواني خود در امر اداره زندگي.
– در كل بلوغ را نقطه عطف خوانده اند. زيرا نوجوان برخلاف كودك كه مي خواهد از ديگران تقليد كند او دوست دارد خودش باشد، خودش بفهمد و عمل كند، ديگران به او امر و نهي نكنند و او هم حاضر نيست حرف ديگران را گوش كند. اگر در مواردي تقليد مي كند حاكي از احساس ضعف و درماندگي اوست و خودآگاه است كه اين رفتارش از شدت ناچاري است.
مرحله مهم رشد:
آري، آدمي در مسير حيات مراحل متعددي را پشت سر مي گذارد، حيات را از مرحله جنيني آغاز مي كند و وارد دنياي كودكي، نوجواني، جواني، ميانسالي، بزرگسالي و پيري و فرتوتي مي شود و سرانجام هم بسوي خدا باز مي گردد. هر كدام از اين مراحل دوران مهم و سرنوشت سازي هستند، اما مرحله بلوغ مرحله مهمي از زندگي و داراي اهميت بيشتري است. پايه گذاريهاي مهم درحيات، سعادت و شقاوت تكليفي، بهشتي شدن و جهنمي شدن اغلب مربوط به اين دوره است و والدين و مربيان را در اين مرحله تكليفي بس سنگين است. در اسلام راجع به اين دوره مباحث درخور عنايتي وجود دارد. در غرب افرادي چون موريس دبس واستانلي هال مطالعات خوبي را در اين عرصه انجام داده اند. استانلي هال را به جهت آن كه نخستين كسي است كه در غرب با روش علمي به بررسي اين مرحله پرداخته است، پدر روان شناسي بلوغ نام نهاده اند
تحولات ذهني:
خون اثرات عميقي در ذهن فرد بالغ دارد و وضع انديشه و تعقل، تخيل و تصور و نيز حافظه او را دگرگون مي سازد. بررسي ها نشان داده اند كه گاهي اين اثرات به گونه و در حدي است كه صاحب نظران آن را اختلال ذهني مي نامند. مثلاً دختران به هنگام قاعدگي ممكن است گرفتار چنان اختلال ذهني گردند كه حتي دست به سرقت بزنند و يا از خانه بگريزند. برخي از آنان و حتي پسران در موقع بروز حالت جنسي دچار چنان تحولي مي شوند كه گويي تمام ارگانيزم بدنشان تحت شعاع قرار مي گيرد. خيلي زود خسته و اندوهگين مي شوند و پژمرده و متفكر مي گردند. اين حالات ناشي از آن است كه تعادلي كه در دوره دبستان برقرار شده بود به مناسبت بلوغ جنسي مختل مي گردد. بحث در مورد دامنه تحولات ذهني در دوران بلوغ وسيع و بخشي از آن شامل موارد زير است:
الف) در مورد هوش:
در دوران نوجواني و به ويژه در دوران بلوغ اكثر نوجوانان از نظر هوشي در سطح و درجه نسبتاً بالايي قرار مي گيرند. مي دانيم بر اساس نظربينه و روان شناسان فرانسوي بالاترين درجه هوش آدمي در سنين 14 سالگي است و بر اساس نظر روان شناسان آمريكايي چون ترمن اوج هوش در سنين 16 سالگي قرار دارد و اين درست در سنين بلوغ و شكوفايي فرد است. پس از اين مرحله تجارب عملي زمينه ساز رشد عقل است، بدون آنكه بر ميزان هوش اضافه گردد و اين رأيي است كه اكثريت برآنند، اگرچه پاره اي از بررسي ها حكايت از افزايش هوش در سنين بعد (بر اثر مراقبت هاي غذايي، محيطي و احياناً دارويي) دارند.
ب) در مورد فكر:
اساس انديشيدن به هم پيوستن و يا در كنارهم قرار دادن مهره هاي دانايي در ذهن است كه بر اثر آن آدمي به كشف مجهول و يا به حل مسأله اي توفيق مي يابد، با افزايش رشد فكر، نوجوان به ترقي خود ادامه مي دهد و راه خود را به سوي رشد كمال طي مي كند. بر اساس اظهارنظر روان شناسان در عين اينكه جنبه انفعالي بلوغ بر سر جاي خويش است فكر نوجوان به سوي رشد راه خود را طي مي كند. تفكر او مجرد است و به گفته پياژه اين امر اوج پرواز فكري يك انسان و يك راز و يك واقعيت است. بعداً تفكر مجرد با واقعيت آشتي مي كند و به تدريج نوجوان خود را با واقعيت وفق مي دهد. بد نيست متذكر شويم در سنين 11-15 سالگي يك دختر به طور پيوسته از پسر همسال خود به مقدار دو سال كامل جلوتر است.
ج) در جنبه عقل:
عقل همان هوش عملي است كه در سايه دانايي و تجارب بر دامنه آن افزوده مي شود، «اَلعَقلُ غَريزَهُ تَزيدُ بِالعِلم وَ التَجارِب» (نهج البلاغه). اين مرحله از عمر دوره حركت به سوي تكامل عقل است و نوجوان در شرايطي است كه از قانون عليت خوب سر در مي آورد و مي تواند روابط امور و اشياء را دريابد البته شكل گيري و اتمام آن در سن 28 سالگي ذكر شده، « يَنتهي عَقلُهُ لِثمانٍ و عِشْرينَ سَنهً إلا التّجارِب».
موقعي كه احساسات و تمايلات غريزي به هيجان مي آيند و زماني كه شهوت يا غضب طغيان مي كند و يا وجود نوجوان طوفاني مي گردد چراغ عقل ضعيف مي شود و فروغ آن به خمودي مي گرايد و نيروي مقاومت خود را از دست مي دهد. و اين همان مسأله اي است كه دامنگير نوجوان شده و والدين با آن مواجه مي شوند. نارسايي عقل نوجوانان و اختلالات فكري آنان در بحران بلوغ و تكليف، به يك كشور و نژاد معين اختصاص ندارد، بلكه كليه فرزندان بشر در سراسر گيتي با اين مسأله روبرو هستند. بدين سان نبايد مسأله اي نگران كننده به حساب آيد. نوجوان بيش وكم خودش نيز به اين امر آگاه است و از تاثير متقابل خود و محيط آگاهي دارد.
د) در حافظه:
ما نمي گوئيم حافظه نوجوان در سنين بلوغ ضعيف مي شود، بلكه مي گوييم حافظه يك استعداد است و استعدادها با گذشت زمان رو به توسعه و رشد مي گذارند. اما واقعيت اين است كه نوجوان در مرحله بلوغ برخي از مسائل حال و حتي برخي از آنان دوران قبل از بلوغ خود را فراموش مي كنند و گاهي هم ممكن است مسأله اينگونه باشد كه دوران حال را از ياد مي برند و بيشتر به فكر و ياد دوران گذشته اند. اين فراموشي و ضعف حافظه بدان دليل است كه ذهن آنان مشغوليت هاي جديد پيدا كرده و چنان نيست كه تنها سرگرم يك يا چند مسأله محدود باشد. در گذشته همه همّ و غمّ آنان متوجه غذا لباس و نمره و محبوبيت نزد معلم و والدين و … بوده است ولي امروز آنان را دنيايي ديگر است. بخشي از حافظه و ذهن نوجوانان متوجه زندگي آينده، رؤياها و خواب و خيال هاي غريزي است و اين مسائل ديگر جنبه هاي زندگي را تحت شعاع قرار مي دهد.
ه‍ ) در استعداد:
در اين مرحله از عمر استعدادها به مرحلة ظهور و بروز مي رسند و چه بسيار از افراد كه حتي قادر به سرودن شعر، كشف و ابداع و يا يافتن فرمولي براي حل مسأله مي شوند و اين امر را رابطه اي است با بلوغ و اوج گيري آن. همچنين تا
سنين 18 سالگي اين شرايط و امكان روبه رشد است. اين نكته قابل ذكر است كه هر چه به سنين بلوغ نزديك تر مي شويم استعداد عملي نوجوان نيرومندتر و شكوفاتر مي شود، بهتر مي تواند اشياء را دستكاري كند و از كنه آنها سر درآورد. استعداد يادگيري زبان در اين مرحله به اوج مي رسد و البته در سنين بعد رو به كاهش مي گذارد.
و) قدرت تخيّل:
قدرت تخيّل در اين مرحله از سن اوج مي گيرد، آنچنان كه ممكن است به خيال بافي كشانده شود و غوطه ور شدن نوجوان را در دنياي خود به دنبال آورد. اين امربه ميزاني نيرومند است كه ما در برخي از كودكان نوعي حالت رجعت يا بازگشت به كودكي را مي بينيم و آنها به واقع از مسير واقعيت دور مي مانند. در امر تخيّل دختران جلوتر از پسران و بيشتر از آنها عمل مي كنند تا حدي كه به گفته موريس دبس دختران مي توانند در وسط زندگي روزانه خواب و خيال هايي كه در بيداري انجام مي گيرد ادامه دهند و به همين نظر صوري از مرض ميتوماني؛ يعني علاقه به دروغ پردازي و افسانه بافي در آنها ديده مي شود. پناه بردن به دنياي خيال مقداري از نابساماني هاي رواني نوجوان را كاهش مي دهد ولي اين خطر وجود دارد كه به تدريج او را فردي خيالباف بار آورد كه در آن صورت بايد با فردي پراكنده گو مواجه باشيم.
ز) گرفتاري اوهام:
دنياي بلوغ و فشارهاي هيجان انگيز آن ممكن است در مواردي نوجوان را دچار اوهام سازد و ما در اين زمينه مي توانيم از ترس هاي وهمي و از رؤياها و احلام زيباي او ياد كنيم كه گاهي در بيداري عارض او مي شود. بر اثر غلبه اوهام گاهي دچار بزرگ نمايي و گزافه گويي مي شود كه آن نيز جلوه اي از تخيّل است. او با خود مي نشيند و بافندگي هايي را در ذهن براي خود ايجاد مي كند و براي بازگو كردن آن چندبار به تكرارش در ذهن مي پردازد ولي پس از ساعاتي همين يافته ها براي او يقيني شده و آن را بصورت يك جريان واقعي بيان مي كند.
بر اثر اوهام، او بزرگ نمايي مي كند، اغراق گويي دارد، مسأله اي كوچك را چنان مهم و عظيم نشان مي دهد كه آدمي از شنيدن آن حيرت مي كند. مسأله ميتوماني دختران هم مي تواند در اين رديف در خور مطالعه و تحقيق باشد.
توقف هوش:
جا دارد در اينجا از عارضه اي نام ببريم كه به عقيده برخي بر اثر پيشرسي بلوغ پديد مي آيد. بر خلاف تصوّر عوام، بسياري از صاحبنظران معتقدند بچه هايي كه زود به بلوغ مي رسند غالباً خپله تر وكودن تر از ديگران هستند و كلاً تغييرات بلوغ باعث مي شود كه برخي احساس كنند نوجوان در هوش دچار سقوط مي شود و نظرش به موارد ديگري از زندگي جلب مي گردد ومسائل اساسي حيات او تحت شعاع مسائل فرعي قرار مي گيرد وكارش به جايي مي رسد كه حتي به درس و بحث خود بي اعتنا مي گردد.
تحوّلات عاطفي:
از تحوّلات مهم و اساسي دوران بلوغ، تحوّل عاطفي است. اصولاً در دوران بلوغ و شكوفايي آن، ترس، خشم، كينه و حسادت حال وهواي ديگري پيدا مي كند و نگرش ها نسبت به ديگران و مخصوصاً علائق و رغبتها عوض مي شوند. بيداري هاي عاطفي، نوسان عاطفي، حال وهيجان و نزه، اضطراب و افسردگي و … از شرايطي است كه ما بيش و كم با آن مواجه هستيم. دوره بلوغ دوران آشوب و دوران نگراني ويژه اي است. تغييرات دوران بلوغ جنسي با خصايص فيزيولوژيك و اميال اجتماعي- عاطفي يا به عبارت ديگر نظرها و تمايلات جنسي همراهند كه در مراحل بعد نيز ادامه دارند. عواطف تغيير جهت مي دهند و حتي گاهي مي توانند خطرآفرين باشند. احساسات شكفته مي شوند و تمايلات متنوع مي گردند. مهر و محبت، عشق و تعجب، عفو و اغماض، بخشش و جانبازي، فداكاري و يتيم نوازي در آنان پديد مي آيد. اين دوران كلاً دوران نگران كننده و در عين حال اميدوار كننده اي است و برخي از والدين را به هراس مي افكند. ما در اين عرصه مواردي را با رعايت اختصار بيان مي داريم:
الف) بروز ترسها:
در اين مرحله ترس هاي گوناگوني براي نوجوان پديد مي آيد تا حدي كه آن را دوران غلبه بر ترس خوانده اند. ترس از اين كه آبرويش در معرض خطر قرار گيرد. ترس از انتقام ديگران از اعمال او، ترس از حسابرسي خداوند و ترس از اين كه نقص جنسي او را از مرد بودن و زن بودن باز مي دارد. گاهي دختري كه با اولين قاعدگي غير منتظره مواجه مي شود، متوحش مي گردد به ويژه در وقتي كه احساس كند جلوي ريزش خون را نمي تواند بگيرد، تداعي احساس ناخوشايند با خونريزي ممكن است او را براي هميشه در برابر قاعدگي بترساند. همچنين است دردهاي قبل از قاعدگي كه براي برخي از دختران پديد مي آيد و يا ناراحتيهاي اشتهايي و گوارشي و احساس سستي و ضعف در دوران قبل از قاعدگي و يا در حين قاعدگي، اصولاً ترس هاي دوران بلوغ از حالت موضوعيت مادي خارج و با نوعي انزجار، تنفر و پرهيز همراه است.
ب) خشم او:
در تمام دوران بلوغ و شكوفايي آن، نوجوان فردي كم حوصله وگرفته به نظر مي آيد و تنها در انديشه ارائه شرايط عاطفي خويش است. بلوغ مرحله جدايي عاطفي است. نوجوان همچون اسپند با اندك حرارتي از جاي مي جهد و نسبت به ديگران پرخاش مي كند. چنان است كه گويي صبر خود را از دست داده و مقاومت خويش را از ياد برده است. اگر سخني خلاف ميل و خواسته او بر زبان جاري شود و يا اگر اعتراض و انتقادي متوجه او گردد پريشاني به او دست داده و
خشمگين و عصباني مي شود. نمونه هاي رفتار خشمگينانه او را در مدرسه، خانه و حتي در روابط معاشرتي به عيان مي بينيم. رشد، توانمندي، افزايش قدرت بدني و تمايل به اعمال استقلال شخصي، در تشديد حالت تعرض و حمله نوجوان نقش مهمي دارند.
ج) محبت او:
بلوغ را دوره نگراني آور خوانده ايم. بخشي از اين نگراني متوجه تندروي نوجوان در همه امور از جمله در عرصه احساسات ناشي از محبت است. در اين مرحله علائق تغيير يافته و جهت شان عوض مي شود. نوجوان دوستان خود را با نگرش جديدي مي بيند، به سوي جنس مخالف و گاهي همجنس روي مي آورد. ظرفيت و علاقه اي به ارتباط عشقي پيدا مي كند و حساسيت او نسبت به عشق به گونه اي است كه آن را موهبتي سحرآميز مي پندارد كه زندگي را معجزه آسا تغيير داده و بر همه موانع و مشكلات پيروز مي شود. عواطف محبتي در روحيه نوجوان انفعال و تسليم پديد مي آورد، آنچنان كه گاهي خود را تسليم محبت مي كند. خواهشهاي نفساني با قدرت و نيرومندي بروز مي كنند، تمايل شهوت جنسي، عشق به تجمل، خودآرايي، تمناي قدرت و تفوق طلبي … اعمال او را به كلي تغيير مي دهند. در بسياري از آنها عشق به خود پديد مي آيد و آن همان حالت نارسيسم يا خودشيفتگي است كه نبايد زياد طولاني شود زيرا در چنين صورتي ممكن است او را به نوعي پندار توأم با اغراق و پر توقعي بكشاند. نوجوان به دنبال كساني است كه به او محبتي مي كنند. در خامي عاطفي با اولين برخورد گمان دارد كه به پايدارترين عشق ها دست يافته و اين يك خطر است.
د) تعجب و شگفتي:
او در شرايطي است كه همه چيز براي او زيبا، شگفت انگيز و جالب جلوه مي كند. به گفته دانشمندي همه چيز براي او عجيب است: آسمان پرستاره، وحدت و انس زن وشوهر، دعواي پدر و مادر، زيباي هاي زندگي و … او در وضع و حالتي است كه گويي گلها را زيباتر مي بيند، از رنگ ها با وجه شفاف تري سر در مي آورد و تركيب رنگها براي او لذت بخش و جالب است. در صورت و چهره كسي خيره مي شود، گويي او را زيباتر و با رونق تر مي بيند. گاهي روبان سر دختري ممكن است دل او را بلرزاند و زماني حركت هاي قهرماني، تهوّرآميز و ظريف پسري ممكن است احساسات دختري را به جنبش درآورد. چه بسيار اشياء و اموري كه از نظر هنري، زيبايي خاصي ندارند مثل پاره اي از اعضاي بدن، اما همان قسمتها به نظر نوجوان جاذب و سحرآميز مي آيند. به گفته شهيد مطهري (ره) همان اعضاء وسيله اي براي تحقق خواست آفرينش در تداوم نسل است. در كل بايد گفت ميزان شگفتي نوجوان زياد است تا حدي كه همه پديده ها براي او حيرت آفرينند و او دوست دارد از كنه امور سر درآورد و البته اگر اين تعجب جهت يابد، به كشف و ابداع منجر خواهد شد.
ه‍ )در هيجانات:
عواطف در نوجوان رقيق شده و به هيجان و شور تبديل مي گردد. در اين رابطه دكتر هارلوك مي گويد:«حالات هيجاني در نوجوان پنج ويژگي دارد: شدت، فقدان كنترل، افسردگي، خلق متغير، عدم ثبات يا تغيير ناگهاني آنچنان كه به سادگي از غم به شادي و از شادي به غم سير مي كند». متأسفانه بسياري از آنان در شرايطي قرار مي گيرند از هيجان كه دچار ناامني و پريشاني هاي نسبتاً شديدي مي شوند. و اين امر در دختران به علت شروع قاعدگي نسبتاً جدي تر است. اينان در مقابل وقوع قاعدگي احساساتي بين ضربه ناگهاني تا شادي فراوان از خود نشان مي دهند. ضربه ناگهاني معمولاً در صورتي روي مي دهد كه دختر از مورد قاعدگي خود كاملاً بي خبر باشد.
و) نوسان عاطفي:
در دوران بلوغ و شكوفايي آن نوسان عاطفي شديد است. گاهي احساسات نوجوان ظريف است و زماني خشن. گاهي دچار غرور از قدرت و زيبايي است و زماني دچار احساس حقارت. گاهي خود را برترين و زيباترين مي داند و زماني از عيان شدن وضع چهره و قامت خود در نزد ديگران احساس شرم دارد. نوجوانان به هنگامي كه تنها در برابر آئينه اي هستند راجع به خود احساس غلو دارند. ولي وقتي در ميان جمع و گروه قرار گرفتند احساس كوچكي مي كنند. گاهي براي زندگي زيبايي و شأني قائلند و زماني آن را پوچ و پست مي شناسند. گاهي داراي غرور و احساس عظمت هستند و زماني داراي احساس مظلوميت و در كل وضع و شرايط ثابتي از نظر عاطفي در آنان ديده نمي شود.
ز) ديگر جنبه هاي عاطفي:
شرح همه آنچه كه در اين مرحله در خور ذكر است كار ما را به درازا مي كشاند و ما ناگريز به رعايت اختصاريم و بايد به بيان برخي از آن موارد بسنده مي كنيم از جمله:
– دوران بلوغ را دوران اضطراب، دلهره و گاهي توأم با اختلالات رواني مي شناسيم.
– نوجوانان گاهي به علل عاطفي دچار بيماريهاي شديد عاطفي مي شوند مثل بيماري ماليخوليا به علت از دست دادن يك دوست و يا بي وفايي او.
– ترس از عقب افتادگي قاعدگي ديگران ممكن است آنها را دچار اضطراب سازد.
– در مواردي با مواجه شدن دختري با قاعدگي ممكن است آنها حالت انكار پيدا كنند.
– گاهي وسوسه توانايي روابط جنسي در او پديد آمده و به دنبال برقراري روابط مي گردد.
– زماني او دچار توهم است و غوطه ور در دنياي ناآشنا و پر از اوهام.
– گاهي خواب هاي شيرين شهواني او را در كلاس درس هم به رويا فرو مي برد.
– علاقه به ماديات و گاهي هم بي علاقگي به آن تضادهايي را در او به وجود مي آورد.
– زماني به علت داشتن لكه اي در صورت دچار عقده حقارت است و زماني به دليل وجود همان لكه داراي احساس برازندگي است.
– حالت خلوت طلبي درپسران و دختران و سرگرمي به امور ممنوعه از ديگر حالت آنها است.
– او همچنين ممكن است گاهي به خود بپردازد و سرگرم بازي ممنوعه اي با خود شود.
– زماني ممكن است احساس بدبختي و محروميت كند كه چرا از لذائذ مورد نظر دور است.
– از اين كه او را بچه اش بدانند ناراحت است، در حاليكه گاهي هوس رجعت به كودكي دارد.
– گاهي غرق در شادي و زماني صوفي منش است.
– برخي از نوجوانان از احساس بزرگ شدن ترس دارند بدان دليل كه در صورت تحقق آن بايد پذيراي مسئوليت شوند در صورتيكه دردرون نسبت به اين امر احساس ناتواني مي كنند.
– زماني دختران از پيدايش نخستين علائم زنانگي خود ممكن است دچار ترس و نگراني شوند.
– و بالاخره اوج اين احساس ها كه رنگ و هواي جنسي دارند از سنين 13-19 سالگي ممكن است تداوم يابد.
تحولات رواني:
در مرحله بلوغ تحولات گوناگوني در زندگي نوجوان رخ مي نمايد كه از جمله آن تحول رواني است. شايد مهمترين بخش اين تحول را از نظر رواني تحول در هويت در برابر آشفتگي و اغتشاش ذهني بدانيم. اصولاً روان شناسان سن 11-16 سالگي را مرحله احساس هويت نام نهاده اند. نوجوان در اين مرحله در انديشه آن است كه خود را كشف كند، از رمز و راز هستي خود سر درآورد. بدين ترتيب آگاهي از خويشتن آغاز شده و به تدريج دامنه آن گسترش مي يابد. شرايط رواني كه از دوران قبل ار بلوغ آغاز شده بود به تدريج روبه گسترش و دامنه آن روبه افزايش مي گذارد. ما با رعايت اختصار به جواني از آن اشاره خواهيم داشت:
الف) در فهم و ادراك:
بي شك با توسعه مطالعات و جهان بيني نوجوان با چيزهايي كه در مدرسه و كلاس خوانده، ديده و شنيده است و با رشد استدلال و برهان آوري كه از سنين پس از 12 آغاز شده است. او در مرحله اي از فهم و ادراك و دانايي قابل قبول قرار مي گيرد. اين كه او از نظر مذهب مكلف ومسئول خوانده مي شود، امري بي حساب نيست. مي دانيم كه اجراي واجبات و مسئوليت در زمينه تكاليف شرعي و نيز اجراي حدود و تعزيرات، درباره كساني است كه داراي فهم و درك كافي و مناسب و درخور بازخواست باشند. اما مسأله مهم اين است كه ادراك ناشي از تعقّل او با احساس درآميخته است و در مواردي فهم و درك او رنگ هوسي مي يابد به همين جهت نمي تواند در همه امور و جريانات درخور اعتماد و اتكا باشد و نبايد زياد بر او تأكيد ورزيم.
ب) در جنبه اراده:
نوجوان اراده دارد ولي اراده اي بي ثبات و متزلزل، جز در موارد احساسي و تعصبي كه بر آن پاي مي فشرد در همين جنبه نيز مي توان او را از شرايطي به شرايط ديگر تغيير داده و جابجا كرد. با مختصر محبتي و با اندك ارائه روزنه عشقي مي توان او را از موضع خود بيرون كشيد و به موضعي ديگر منتقل نمود. علائق و رغبتهاي آميخته به شرايط غريزي و جنسي در او چنان طوفان و هيجاني ايجاد كرده كه نمي تواند درباره قولي كه در خلاف مسير و جريان آن داده ثابت قدم و پابرجا بماند. گاهي عشق و محبتي او را به خود مي خواند و او در آن عرصه چنان پافشاري دارد كه سخنان والدين و مربيان و واعظان براي او بي معني مي شود.
ج) در جنبه آزادي:
او خواستار آزادي است ولي آزادي بي حدّ و مرز و كلاً دوست ندارد تابعيت فرمان ديگري را داشته باشد. حتي در مواردي افراد در اين سن مزاحم دولت و جامعه مي شوند و قانون و ظابطه دولت را ناديده مي گيرند. بيشترين آزادي خواهي و استقلال طلبي او رنگ و هواي جنسي دارد، دربقيه موارد تا حدود زيادي حاضر به رعايت و پذيرش قواعد است. او دوست دارد احساسات خود را براي هر كس بيان كند و در اين راه كسي مانع راه و برنامه او نشود. پدران و مادران در اين عرصه اگر بر او سخت بگيرند موجبات قطع رابطه و جدايي خود را با فرزندان فراهم مي نمايند، لذا اين منع ها بايد با ظرافت هايي همراه باشد كه ما در فصول بعدي به آنها اشاره خواهيم كرد.
د) جنبه هاي فطري:
فطرت و وجدان كه در دوران قبل از بلوغ بيدار شده بود اينك همچنان به بيداري خود ادامه مي دهد و حتي از جهاتي مي توان آن را پاك و شفاف و سالم و درخشان ديد. ولي متأسفانه شرايط خاص بلوغ مي تواند سبب بروز تغييراتي در آن شود به طوري كه ابر و غبار شهوت فطرت پاك نوجوان را تحت پوشش قرار دهد. فطرت او پاك است ولي خيلي زود مي تواند تحت پوشش هاي مختلف هوسها و خواسته هاي گناه آلود قرار گيرد و در نتيجه فروغ آن مخفي و پنهان شود. ولي عكس قضيه نيز درست است اگر فطرت هدايت و تقويت شود مي تواند زمينه ساز سعادت و رشد او باشد و اين مسئوليتي براي اوليا و مربيان است.
ه‍ ) جنبه هاي عالي روح:
او در شرايطي قرار دارد كه عدالت دوست است، حقيقت طلب است، زيبا دوستي و حتي زيباپرستي دارد. اهل ستايش و نيايش است، خواستار پيوند با ابديت است، دوستدار كمال است و اهل دفاع از رشد و پاكي و فضيلت است. مي خواهد با خداي خويش سخن گويد و … در عين حال اين خطر نيز وجود دارد كه اگر اين جنبه ها و تمايلات مورد حمايت قرار نگيرند و جهت درست و استواري نيابند براي آنان انحراف ايجاد كرده و اين امر به سوي ديگري جهت پيدا مي كند. در اين صورت ستايش و نيايش او به جاي اينكه به سوي خدا باشد متوجه دوستان ناباب خواهد شد و او را به پستي و انحراف خواهد كشاند.
و) ابتلائات رواني:
طوفان بلوغ و فشارهاي وارده بر نوجوان در مواردي زمينه اختلالات و بيماري هاي عصبي و رواني را فراهم مي آورد كه برخي از نمونه هاي آن را تاكنون بر شمرده ايم و اينك به ذكر برخي ديگر از آنها اشاره كرده و والدين و مربيان را به
توجه نسبت به آنها و موضع گيري درست در قبال آنها هشدار مي دهيم:
– بيماري افسردگي كه رقم آماري آن در دختران بيشتر است.
– بيماري هپرفرنيگ كه نوجوان را وا مي دارد تا به رفتار احمقانه اي تن در دهد.
– بيماري متيوماني يا دروغ پردازي و گزافه گويي كه قبلاً نيز از آن نام برديم.
– بيماري مانيك مثل قسم خوردن بي جهت، فرياد زدن بي حساب و وراجي كردن.
– بيماري جنون به انواع مختلف خود شامل پارانوي و كاتاتوي يا رفتار ضد اجتماعي.
– بيماري هيستري به صورتهاي مختلف مثل پا به زمين كوبيدن.
– اختلالات ناشي از عدم تحمل، احساس خستگي، عدم اعتماد و …
در نهايت:
به هر ميزان كه زمينه سازي براي ورود به دنياي بلوغ از قبل كمتر باشد مشكلات و دشواري آن بيشتر است و هر قدر تمرين تعديل در هيجانها و واكنش ها زيادتر باشد مشكلات رواني نوجوان كمتر خواهد بود. اصولاً رشد نوجوان يك محتواي دروني دارد و يك محتواي بيروني ونوجوان نوبالغ در هر دو جنبه اين محتوا بايد ساخته و پرداخته شود. تغيير نگرش ها و علائق او حد تيف ندارد، همچنان ادامه مي يابد تا او به سنين حدود 16-18 سالگي برسد كه در آن صورت براي او آرامش نسبي وجود خواهد داشت و ما در بخش مربوط به دنياي پس از بلوغ به آن خواهيم پرداخت. در تمام دوران بلوغ و شكوفايي آن، نوجوان در تب وتاب و دچار نوعي بي ثباتي است. قادر به حفظ خود و تعادل خويش نيست و هم قادر به حفظ اسرار نمي باشد و به همين جهت در مواردي بسيار وضع و شرايط خود را برملا مي سازد.
شرايط رشد:
وضع و شرايطي كه براي نوجوان وجود دارد به گونه اي است كه او خود را مي تواند در شرايط همسري، پدري يا مادري ببيند، اين امر در رابطه با دختران جدي تر است تا حدي كه يكي از نويسندگان مي نويسد:
«قاعدگي ندايي است كه از اين به بعد او قادر است حامله شود و نوزادي رابپروراند و بر اين اساس است كه او به آساني و سادگي مي تواند شخصيت خود را با زنان ديگر يكسان نمايد و به راه سالم و مثبتي قدم گذارد».
شايان ذكر است رهايي از يتيمي، براي پسران احتلام است ولي اگر سفيه يا ضعيف باشد مال وثروت او را بايد همچنان حفظ و صيانت كرد و به دست او نداد تا از حالت سفاهت بيرون آيد.
نيازهاي آنان:
طي دوره هاي پرپيچ و خم مرحله بلوغ، از ظهور تاشكوفايي و تثبيت راهي است كه با دشواري هاي بسيار همراه است و آن را بدون راهنما و مرشدي آگاه نمي توان به آساني و بي خطر پيمود به ويژه كه مسأله بلوغ نخستين تجربه زندگي نوجوان است و او در اين مرحله از آگاهي و سابقه اي برخوردار نمي باشد. علاوه بر اين، متأسفانه اكثر پدران و مادران نيز در شرايطي نيستند كه بتوانند با فرزندان خود به خصوص در اين مرحله رفيق و مأنوس شوند، او را به گونه اي درست و انديشيده در ورود به دنياي بلوغ همراهي كنند و به سلامت به آن سوي پل بلوغ كه دنياي سكون و تثبيت است، رهنمون گردند. مشكل ديگر آن است كه برخي از والدين و مربيان به جنبه هاي روان شناسي اين مرحله آگاه نيستند و با اين كه خودشان روزگاري اين مرحله راطي كرده اند، اينك به ياد ندارند كه خود در اين مرحله چه ويژگيها و خصايصي داشته اند در نتيجه اتخاذ مواضع آنان در رابطه با اين نسل هم همه گاه اندشيده و درست نيست. از نظر ما، لازم است كه والدين ومربيان از دنياي اين نسل، از طرز فكر و توقعات و نيازهاي آنان سر درآورند و بر اساس آنها و نيز بر مبناي مصالح نوجوان ها بر ايشان برنامه ريزي هايي داشته باشند اما دامنه نيازهاي آنان عبارتند از :
الف) نيازهاي زيستي – جسماني:
شامل بهداشت بدن، رشد وتقويت بدن، مهارت اعضاء، تعديل غرائز، تأمين سلامت، رفع عيوب و نواقص مراقبت در برابر ابتلائات، صيانت از رشد، صرف نيروهاي اضافي در طريقي درست، مراقبت در دفع عادات مناسب در خور و خواب، حركت هاي مناسب بدني و وزشي، مقاوم سازي بدن در برابر امراض، سرما گرما، گرسنگي و تشنگي، تحمل و درك ارزش بدن و اعضاء.
ب) نيازهاي ذهني:
مانند رشد و پرورش هوش، توسعه عقلاني، بيدارسازي ابتكارات و خلاقيتها، تقويت حافظه، عادت بخشي در دقت، جهت داري كنجكاوي در مسير خير و شرف، تربيت استدلالي و برهاني، بيرون آوردن از حالت خيال بافي و حتي رويا در بيداري، تشويق به ابداع، مهره سازي ذهني در عرصه دانايي هاي لازم و عادت به چراجويي در حل مسأله.
ج) نيازهاي عاطفي:
همچون جهت داري عواطف، تعديل، جهت دهي خشم، اصلاح ترس هاي ناموهوم كه در اين سنين پديد مي آيد، جريحه دار نكردن عواطف، پذيرش و مهرورزي به او، اعلام محبت، ايجاد زمينه براي آرامش و اعتماد، تعديل احساسات، تلاش در عقلاني كردن آنها، توجيهي درست از عشق و زمينه هاي آن، آراستگي عاطفي، تعديل كينه وحسادت، اصلاح و حل مسأله اضطراب و مراقبت و كنترل وسواس ها.
د) نيازهاي رواني:
از جمله مرزداري در آزادي و استقلال، رعايت استقلال طلبي او بر اساس مرزداري و ظابطه مندي، تشويق به حق دوستي، زيبا شناسي و زيبايي دوستي، جهت دهي به ستايش و نيايش، ايجاد زمينه براي اعتماد به نفس، پرورش عزت نفس،دور داري از احساس حقارت، جلوگيري از غرور و تكبر بي حساب، دادن روح مقاومت در برابر ناروايي ها، رشد و توسعه ادراك، پرورش اراده و جهت دهي به آن، راسخ كردن اراده و عزم و بيدار داري فطرت و وجدان.
ه‍ ) نيازهاي اجتماعي:
همانند تعلق به خانواده، به گروه خودي در مدرسه، و جامعه و نيز نياز به معاشرت با افراد درست، نياز به اخلاق و
پايبندي به ضوابط، جهت داري روابط، انساني كردن آن، آشنايي به حقوق ديگران و رعايت آنها، تأكيد بر نظارت اجتماعي در قالب امر به معروف و نهي از منكر، داشتن باب انس با ارحام و خويشان، مهرورزي به كوچكترها، رعايت حرمت بزرگترها، مشاركت اجتماعي، دوري از اختلاط در روابط، پرهيز از گناه، قضاوت معقول، تمرين سازگاري و برقراري روابط، آگاهي از فنون معاشرت رعايت عدالت و دوري از تبعيض، پرهيز از تمسخر و مزاح هاي صدمه آفرين، توجه به قداست خانواده و آمادگي تدريجي براي تشكيل آن.
و) نيازهاي اقتصادي:
شامل نياز به كار و تلاش( حتي به صورتي بسيار محدود، ودر صورت امكان توليد مادي)، آشنايي با كارها و حرفه ها، زمينه داري و رغبت شغلي، دوستداري يك فن، آشنايي با مصرف و قناعت و صرفه جويي، كنترل مصرف در رابطه با اسراف و تبذير واقتار و اتراف، در خط خدمت رساني قرار گرفتن، شناخت مباحث مربوط به معاملات، مبادلات، وقف، قرض الحسنه،رعايت حقوق در كار و توليد، آشنايي با مسائل كارگر و كارفرما، پرهيز از درآمد حرام و آشنايي تدريجي با فقه كار.
ي) نيازهاي فرهنگي:
همچون شناخت فرهنگ، ارزيابي آن، جرح و تعديل جنبه هاي مثبت و منفي آن و جذب و پذيرش و توسعه آن، شناخت افكار رايج در جامعه، دستيابي به يك فلسفه روشن و قابل فهم در زندگي، آگاهي به ادبيات آشنايي نسبي با استعارات، كنايات، ضرب المثل ها و كابري مناسب آنها در مواقع لزوم، آشنايي با آداب و رسوم و شعائر و مناسك جامعه، پايبندي به سنن مذهبي، اخلاقي و عرفي انديشيده و ارزيابي شده، شناخت هنر متعهد، استفاده از آن در جهت رشد و پيشرفت مادي و معنوي و متنوع كردن زندگي، پايبندي به ارزشهاي راستين و سعي در كشف و ابداع و اختراع و مصرف درست آنها.
ز) نيازهاي سياسي:
از جمله نياز به آزادي و استقلال مشروط و مقيد، شناخت حكومت، احترام به قانون هاي مصوب و مقدس و رعايت آنها در جريان زندگي، آشنايي با سيستم هاي حكومتي و حكومت و نظام جاري در مملكت، عضويت سياسي، مشاركت سياسي، آگاهي از شرايط نظامي و توان دفاع از خود و جامعه، تقرب الهي، شناخت اجرائيات در جامعه، تأكيد بر وحدت ملي، آشنايي با مرزداري در روابط ملي، دفاع از قانون حق، مشاركت در انتخاب بهترين ها جهت ادراه امور جامعه، كنترل ادرات و انتقاد سياسي.
ط) نيازهاي معنوي:
مانند نياز به مذهب و پايبندي به آيين مقدس، اتصال با قدرتي بي نهايت، ستايش و عبادت او ( براي انجام وظيفه عبادي و نيز حفظ وجود)، كنترل خواسته ها، ايجاد آرامش در زندگي، تعديل اضطرابات، يافتن الگوهاي ديني و مقدس و عشق وعلاقه به آنها تا در خط زندگي براي او هادي و محرك باشند.
ضرورت تربيت:
شايد بتوان اين شرايط و موقعيت حساس را از جهات ابهاماتي كه در زندگي نوجوان وجود دارد از مهمترين دوره هاي حيات دانست. نوجوان به دليل بلوغ در مرحله اي بحراني به سر مي برد و همان گونه كه ديديم اين بحران همه جوانب و ابعاد زندگي او را از لحاظ فردي و اجتماعي فراگرفته است به گونه اي كه بايد گفت جسم، ذهن، عاطفه، روان و نيز همه جنبه هاي مربوط به روابط، اخلاق، مواضع اجتماعي و اقتصادي او تحت تأثير بلوغ قرار دارند. بسياري از والدين و مربيان از طرز برخورد و حالات و حركات نوجوان ها گله مي كنند و يا مدعي اند كه قادر به درك و دريافت او نيستند در حاليكه اين همان گله اي است كه نوجوانان نيز از والدين و مربيان خود دارند و ادعا مي كنند كه آنها ما را درك نمي كنند!
سن سرنوشت ساز:
نوجواني سن و موقعيت مهمي است؛ زيرا پايه گذاري هاي آنان يا والدين درسي هميشگي و برنامه اي نسبتاً بادوام براي آنهاست. ممكن است افراد در اين مرحله بر اساس موازين اخلاق و مذهب خط پيدا كنند يا برعكس، در خط انحراف و گناه قرار گيرند. چه بسيارند قداست هايي كه در اين مرحله از عمر پايه گذاري مي شوند. البته بدان شرط كه والدين و مربياني آگاه با آنها كار كنند و با برنامه ريزي انديشيده اي درباره آنها به پيش روند و شايد از همه مهمتر اين باشد كه آنها را ملازم وهمراه خود سازند و بر اساس اصل همراهي و ملازمت، آنها را در خط ثواب قرار دهند، برعكس چه بسيارند گناهان و انحرافاتي كه بر
اثر بدآموزي از دوستان، معاشران، كتب و مطبوع

فایل : 39 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط