مقاله کامل انگ و استیگما، بستر رویش آسیبهای اجتماعی در عصر فضای مجازی
مقاله کامل انگ و استیگما، بستر رویش آسیبهای اجتماعی در عصر فضای مجازی
انگ و استیگما، بستر رویش آسیبهای اجتماعی در عصر فضای مجازی
مقدمه: در رویکردی به آسیبهای اجتماعی، ایدهای شکل گرفته که انگزنی را مانع تکرار ارتکاب جرم و بزه از طریق مشروعیتزدایی از شخص میداند و معتقد است که میتواند عامل پیشگیری جرائم باشد. این ایده در ایران و آمریکا آزموده شد اما چون نتیجه موردنظر را نداشت، به آن پایان داده شد.
روش: روش این مقاله مروری بوده و از نوع مرور روایتی استفاده شد و آنچه از منابع که مرتبط با موضوع و هدف مطالعه تلقی میشد، با رویکردی نقادانه مورد تحلیل قرار گرفت.
بحث: تاتو، داغزدن، بریدن و سوزاندن بخشی از پوست بردگان، مجرمان یا خائنان به کشور در دنیای باستان روشی جهت معرفی آنان بهعنوان افراد مملوک و یا مفسدان اخلاقی بود که بعدها در دوره مدرن این داغ و ننگها به سوزاندن شخصیت و هویت افراد بهمنظور منزوی و از میدان بیرونکردن آنان انجامید که مباحث مربوط به بحران هویت و الیناسیون و مسخ در ادبیات کلاسیک دوران جدید بهمنظور تحلیل و تفسیر این فرایند بازتاب داده شد که ادغام این فرایند با ویژگیهای فضای مجازی بخصوص در ایران، تحلیلها و سیاستگذاریهای جدیدی را میطلبید.
نتیجه: از چند جنبه پیامدی بخصوص ظهور فضای مجازی، رویکرد استفاده از کارکرد مثبت انگ و استیگما برای مقابله با گسترش آسیبهای اجتماعی و تلاش برای کنترل و پیشگیری آن ناکارآمد تلقی شد.
واژههای کلیدی: آسیبهای اجتماعی، انگ، فضای مجازی، مسخ و الیناسیون، هویت.
مقدمه:
در بخشی از رویكردهای مواجهه با آسیبهای اجتماعی و بخصوص مثلا اعتیاد، ایده ای شك لگرفته و این تلقی را دارد كه انگ زنی مانع تكرار ارتكاب جرم و بزه از طریق مشروعیت زدایی از شخص میشود و معتقد است كه با انگ و انگشت نما كردن فرد، از ارتكاب جرم و یا تكرار آن توسط فرد مجرم جلوگیری كرده و یا حداقل مرجعیت و مشروعیت او را برای آن بخش از جامعه كه در معرض تقلید از آنان و یا الگو قرار دادن هستند را بی اعتبار میكند. سالهای نه چندان دور در برخورد با اراذل واوباش، در ایران سیاست تراشیدن سر و آفتابه در گردن و گرداندن در شهر بهمنظور بی اعتبار كردن این دسته از بزهكاران آزموده شد كه درواقع رویكردی به استفاده از كاركرد مثبت و احتمالی انگ و استیگما بود. در قوانین كیفری جدید ایران مصادیق انگ زنی در مراحل تحقیق و تعقیب، كیفرگذاری و حتی اجرای مجازات طی مواد 23 و 36، شامل انتشار حكم محكومیت و در قانون آیین دادرسی كیفری مواد 96 و 499، به نحوی پیش بینی شده است (منصورآبادی و زارع، 1396).
در آمریكا هم دولت فدرال سیاستهایی برای ایجاد محدودیت ارائه خدمات عمومی برای افراد مجرم و معتاد و قاچاقچی مواد مخدر ازجمله در مورد اجاره مسكن را آزمود كه البته باعث خسارات و نقض غرض شد (آلارد، 2002) و در سال 2012 مؤسسه ملی مواد مخدر آمریكا پایان چنین طرحهایی را خواستار شد (نیدا،2102) كه پایان استراتژی انگ زدن به منظور كنترل و كاهش جرائم و آسیبها بود.
برای پایاندادن به پروژه انگ چنین استدلال شد كه از چند جنبه پیامدی، رویكرد استفاده از كاركرد مثبت انگ و
استیگما برای مقابله با گسترش آسیبهای اجتماعی و تلاش برای كنترل و پیشگیری آن مؤثر و كارآمد نبوده است. اولا، انگ و طرد باعث میشود كه برخی از حاملان بیماریهای مسری مانند ایدز جهت مداوا، كنترل و جلوگیری از شیوع بیماری مراجعهنكرده و جامعه را با خطر مواجه كنند. ثانیا، درواقع راه حل اساسی در این رویكرد آن است كه گونه رفتاری بزهكار و مجرم انگ زده شود نه اینكه فرد دچار داغ دیدگی شده و داغ ننگ بر پیشانی بخورد. ثالثا، انگشت نما شدن بخصوص برای زنان، زندگی بعد از آزادی از زندان مثلا برای استخدام، اسكان، تحصیلات، نقش مادری و غیره را محدود كرده و باعث سقوط اخلاقی و تخریب زندگی عادی آنان میشود و نكته چهارم و بدیع اینكه اكنون گروههای رقیب اقلیت ضد اجتماع به عنوان خردهفرهنگ در فضای مجازی شكل گرفته است كه با قدرت و آگاهی بر فضای جدید، میتواند انگ خوردگان و رانده شدگان را جذب و در قالب گفتمانها و گروههای اجتماعی جدید سازمان دهی كند.
تاتو یا داغ زدن یا بریدن یا سوزاندن بخشی از پوست بردگان، مجرمین یا خائنین به كشور در دنیای باستان جهت معرفی آشكار آنان به عنوان افراد مملوک، ملكوک (بدنام) و یا مفسدن اخلاقی بود كه این اشخاص معمولا حق ورود به اماكن عمومی را نداشته و غالبا احساس متفاوت و بیارزش بودن نسبت به افراد عادی جامعه داشتند. بعدها در دوره مدرن این داغ و ننگها به سوزاندن شخصیت و هویت افراد بهمنظور منزوی و از میدان بیرون كردن آنان انجامید كه مباحث مربوط به بحران هویت و الیناسیون و مسخ در ادبیات كلاسیك دوران جدید بهمنظور تحلیل و تفسیر این فرایند بازتاب داده شد. مفهومی كه اروین گافمن یك چارچوب نظری برای مطالعه آن ایجاد و آن را به عنوان نسبتی تعریف كرد
كه بی اعتباری عمیق درون یك تعامل اجتماعی خاص را تقویت میكند. در بحث دوزخیان روی زمین، فرانتس فانون نیز این نظریه را به نوعی طرح میكرد كه با درونی شدن استیگما برای انگ خورده وی هویت خود را ازدستداده و فرد باور میكند كه اساساً دارای انگ و حامل ننگ است.
به نظر فانون، استعمار برای خلع ید آفریقا از انسانیت خودش و برپایی هویت امپریالیستی در جهان، از زبان (واژه) – انگ و استیگما- استفاده كرد و هویت مستعمره را به لحاظاجتماعی، فرهنگی و سیاسی نشانه گرفت (فانون، 1389). مسخ و الینه شدن فرانتس كافكا هم معنای بی هویتی را متبادر میكند و معتقد است زیر فشار زندگی ماشینی، زندگی در مناسبات شهری، زندگی كردن برای دیگران، روزمرگی محض، آنقدر انسان را از خود و دیگران دور میكند كه به تعبیر گافمن هویت او تباه میشود (گافمن، 2009). در نگاه گافمن، هدف از انگ زدن، بی اعتبار كردن و آلوده كردن هویت فرد به یك ننگ و عار است تا بدینوسیله رقیب یا حریف از گردونه رقابت و یا مقابله یا مواجهه خارج و حذف شود .بحث انگ، الیناسیون و مسخ، آسیبهای فراوان اجتماعی و حتی خودكشی در پی دارد كه در مباحث مدرن جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی در قالب آسیبهای منبعث از مدرنیته و در آثار كسانی چون دوركیم و ماركس و وبر و دیگران بهكرات موردبحث قرار گرفته است. در این نوشتار نیز، ارتباط انگ و استیگما با بروز آسیبهای اجتماعی بررسی شده است.
بر این اساس، در این مقاله در پی پاسخ مناسب به این پرسش خواهیم بود كه با توجه به مستندات و شواهد، آیا
انگ زنی بهمنظور كاهش یا كنترل جرائم اجتماعی و حتی سیاسی، روشی كارآمد برای مقابله و مواجهه با آسیبهای اجتماعی و سیاسی است یا با توجه به ویژگیهای دنیای جدید و بخصوص گسترش شبكههای اجتماعی در فضای مجازی كه حاشیهها تبدیل به متن شده و در اختیار رانده شدگان قرار میگیرد، راهبرد انگ زنی و به حاشیه راندن رقیب، نقض غرض بوده و خود منشأ تولید آسیبهای اجتماعی جدیدی میشود؟
روش: روش این مقاله مروری بوده و از نوع مرور توصیفی یا روایتی است كه در آن مسئلهای مطرح شده و تلاش میشود از طریق مرور كتب و مقالات معتبر علمی و تركیب نتایج آنها با نقد و تحلیل و طبقهبندی تحقیقات انجامشده به پاسخی قانعكننده دست یافت تا دورنمای موضوع موردبحث در آینده و ارزیابی و مقایسه راهكارها ارائه شود. درواقع هدفاصلی این مقاله با روش مرور روایتی، فراهم كردن یك دیدگاه سازماندهی شده و منسجم از كارهای انجامشده در موضوع انگ و استیگما بود كه با استفاده از ك لیدواژههای «انگ و استیگما»، «هویت»، «دگرسازی»، «نظریه استیصال»، «فضای مجازی» و «ایران» در پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، مگیران، نورمگز و كتابخانهها و منابع در دسترس به جستجوی موضوع پرداخته و بیش از 30 كتاب و مقاله موردبررسی قرار گرفت. در روش مرور روایتی برخلاف مرور سیستماتیك، صلاحیت، تجربه و نگرش علمی مرورگر برای انتخاب منابع ملاک عمل و معیار انتخاب قرار میگیرد و استخراج و تحلیل دادهها بر اساس استفهام نویسنده است.
در این مقاله مروری فرایند روشی فوق رعایت و به اجرا درآمده است.
شرح و بسط نظری:
انگ و استیگما:
به تعبیر گافمن انگ یك نسبت عمیقا بی اعتبار ك نندهای است كه جنبه ای از زندگی اجتماعی فرد و فردیت او را تخریب میكند تا محافظت اجتماعی او در برابر صدمات و آسیبها را از بین ببرد (پاچانكیس و دیگران،2018). انگ از طریق دو مكانیسم بروز پیدا میكند. اول؛ انگ ابزاری و دوم انگ نمادین. وقتی انگ ابزار میشود كه تهدیدی برای سلامتی و سعادت فرد باشد؛ یعنی اگر فردی انگ بیماری بخورد، مردم از اطراف او پراكنده شده و او را از روابط اجتماعی ضروری محروم میكنند كه خود موجب بروز ناسلامتی و افسردگی و ایضا بیماری میشود (دارلینگتون و هودسون،2017،هانی بلاد و دیگران،2018). از زمانی كه یك فرد بیمار خطاب میشود و برچسب بیماری میخورد، نوعی از انگ بر او تحمیل میشود. درواقع واژه «بیماری» در اینجا بار انگ زایی دارد (بتی،2018؛ پتیت، 2008)، بهاین معنا كه شبكه اجتماعی فرد را تضعیف كرده، به ناتوان سازی كه باعث افسردگی و آن هم به نوبه خود موجب كاهش كیفیت زندگی میشود، كمك میكند. مثلا فقر شبكه اجتماعی فرد، در بیماران اسكیزوفرنی منجر به افزایش پذیرش انگ منفی و درونی كردن آن میشود (سی بیتز و دیگران، 2011) كه درنتیجه، این دسته از بیماران تمایل پیدا میكنند تا بیماری خود را فاجعه آمیز توصیف كرده و كنترل شخصی خود بر درد را از دست بدهند كه پیامد آن رنج بیشتر انگ خورده و انگ پذیرفته است. درونی كردن انگ همان معضلی است كه فرانتس فانون در مورد مردم مستعمره آفریقا گفته
بود كه نه تنها پذیرش انگ و ننگ مانند مفهوم«كاكا سیاه» از سفیدپوستان استعمارگر، بلكه انتساب آن به عنوان توهین به هم رنگ و هم تبار و حتی خویشاوند خود از طرف سیاهان متداول شده بود كه نمادی از مسخ اعلا بود. بر اساس یك روایت تاریخی كه به زن سیاه پوستی به نام «هاریت تابمن» ملقب به موسای سیاه نسبت میدهند، زمانی كه برده داری در آمریكا رایج بود، بعد از فرار از دست بردهدار خود، گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری میداد. بعدها از او پرسیدند:
سختترین مرحله كار تو برای نجات بردگان چه بود؟ او عمیقا به فكر فرورفت و گفت: قانع كردن بعضی بردگان به اینكه تو برده نیستی و باید آزاد باشی…!. اگرچه این روایت در حوزه آكادمی محل چالش و تردید است، اما در فضای مجازی انگلیسی و فارسی زبان و نزد افكار عمومی و ادبیات جهانی در سطح وسیعی پذیرش یافته و از آن چنین مستفاد میشود كه مسخ و انگ، زمینه اسارت و بندگی را مهیا میكند.
تصور كنید كه این فرایند انگ زنی و پذیرش آن در سطح ساختاری و در مقیاس جامعه ای شكل بگیرد كه جمعیتی و یا گروههای نژادی، قومیتی و جنسیتی و اقلیتهای فرهنگی بهطور سیستماتیك و نهادی در معرض انگ و انواع برچسب قرار گیرند و بدینوسیله فرصتها ومنابع و امكانات جامعه برای بهبود وضعیت آنان از دسترس خارج شود و دچار ناتوانی و درونی كردن آن شده و به حاشیه جامعه رانده شوند (هاتزن بوهلر، 2014). قانع كردن چنین جمعیتی كه تو میتوانی وضعیت خودت را تغییر بدهی و تزریق باور به
چنین ملتی كه تو میتوانی توسعه پیدا كنی، بسیار دشوار خواهد بود.
برچسب غیرخودی و احساس استیصال:
یكی از مظاهر دوگانه سازی هویتی جامعه از طریق انگخودی و غیرخودی و «ما» و «دیگری» صورت میپذیرد. به قول زیگموند بومن دوگانه ای از «ما» و «آنها» شكل میگیرد كه بسیار هم طبیعی به نظر میرسد، درحالیكه هویتهای اجتماعی درواقع طبیعی نیستند، بلكه ساخت یك نظم اجتماعی بهوسیله گروههای در قدرت و صاحب قدرت است كه با این دوگانگی در پی سلطه و برتری بر گروههای دیگر هستند (بومان، 1990).
هیتلر در زمان جنگ جهانی دوم از چنین زبانی برای حذف قوم یهود استفاده كرد كه مآلامآلاً نفرت مردم آلمان از آنها، جنگ را مشروع جلوه میداد. قتل عامی در سال 1994 در كشور رواندا رخ داد و دو قبیله هوتی و توتسیس نسل كشی به راه انداختند كه طی صد روز 800 هزار نفر زن و كودک و مردم عادی سلاخی شدند. این فاجعه بشری، محصول یك گفتمان دگرسازی تقسیم هویتی بین «ما» و «آنها» و انگ زدن «ما» به «آنها» و متقابل اتفاق افتاد. یك گفتمان دگرسازی هم با انگ «ما» و «دیگری» در اروپا اتفاق افتاد كه مستشرقین و شرق شناسان اروپایی برای تفاوت گذاری بین خود و مردم مستعمرات و ایجاد سلطه در ادامه استعمارگری، نسبتهای عجیب وغریبی به مردم مناطق شرق داده و در نوشتار تاریخی به جامانده از آنان عناوینی چون مرموز، شهوت ران و فریبكار و دروغگو و… را برای توصیفآن مردم به كاربرده اند كه ادوارد سعید بهتفصیل این گفتمان را نقد و بررسی كرده است (ترنر، 1384). فرایند انگ زنی
دیگری توسط اروپائیان در دوره پسااستعمار و در دوره پست مدرن اما این بار به مهاجران مردم سرزمینهای شرق شكل گرفت كه با پای خود به سرزمین استعمارگران سابق خود مهاجرت كرده بودند. خاطرات زیادی از تحقیر كودكان مهاجر توسط فرزندان ساكنان اصلی سرزمینهای مهاجرپذیر یا مقصد روایت میشود كه حاكی از تشكیل، تكثیر و تثبیت نفرت در میان جمعیت و بخصوص مهاجران بود كه اخیرا در قالب طرفداران اروپایی داعش ظهور پیدا كرد و نخبگانی به عنوان كادر رهبری داعش از همین كودكان متولد و یا رشد یافته اروپا بودند كه سطح منازعه را به لحاظ دانشی و مهارت و تكنولوژی به مرتبه بالایی ارتقاء دادند كه جهان بی رحمی زائیده نفرت از دگرسازی و انگ و استیگما را مشاهده كرد. این اتفاق در اروپایی افتاده بود كه گفتمان انگ و استیگما از طریق دگرسازی و تقسیم هویتها و نفی مفهوم تعلق از سطح مدارس تا جامعه رشد یافته و نفرت را در لایههای زیرین اجتماع پرورش داده بود كه در موقع مناسب به وجه خشونت باری تجلی پیدا كرد. این الگوی شورش داغ دیدگان در هر زمان و مكان دیگری تابع شرایط، امكان تشكیل و تجلی مجدد را دارد و این تحلیل را موجه میكند كه انگ و لكه دار كردن رقیب یا مخالف و به طوركلی «دیگری» باعث نفرت و شورشهای خشن و بی رحم آنان علیه حاكمیت میشود.
انگ، مردم را در قالب گروههای متفرق و دگرگون دسته بندی كرده، اقلیت را به حاشیه رانده و در آنان حس غربت و غریبه بودن با جامعه ایجاد میكند كه همبستگی اجتماعی را مخدوش و حس نفرت نسبت به جامعه را در رانده شدگان به وجود میآورد كه همین حس ضد اجتماع و جامعه، بستر بروز آسیب، بزه و جرم و بازتاب طبیعی آن ارتكاب جنایت و
فایل : 31 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.