info@articlefarsi.ir پشتیبانی 10 صبح تا 2 شب ادرس

مقاله فارسی سبک خراسانی

مقاله فارسی سبک خراسانی

سبک خراسانی
چکیده
سبک خراسانی را متعلق به رودکی میدانیم و بیشترین شعری که از این دوره داریم مربوط به اوست شعر هایی که از این دوره داریم از سه قسم خارج نیست و بسیاری از شاعران دوره سامانی بعد از رودکی پا به عرصه سخنوری نهاده اند که از انها به مختصر یاد شده است
مقدمه
دوره های طاهریان و صفاریان امده است که در سبک سبک شعر فارسی دری را از اغاز نیمه دوم قرن سوم تا پایان قرن پنجم را سبک را سبک خراسانی میگویند از انجا که نخستین اثار نظم و نثر زبان جدید فارسی بعد از اسلام در ناحیه خراسان بزرگ پیدا شد به سبک این اثار خراسانی می گویند خراسان بزرگ شامل خراسان کنونی و افغانستان و تاجیکستان کنونی و دیگر مناطق بود از این رو در بحث های تاریخ ادبیات و سبک شناسی حدود نیم قرن پیش گاهی به سبک خراسانی سبک ترکستانی هم گفته اند خراسان در لغت به معنی شرق است جایی که خورشید بیرون می اید پس سبک خراسانی یعنی سبک اثار نخستین و کهن زبان فارسی که اغلب در مشرق شکل گرفته است اثار متفرقه دیگری هم که در همان دوران کهن بیرون از خراسان افریده شده است
سبک خراسانی به لحاظ تاریخی سلسلهای طاهری وصفاری وسامانی وغزنوی را در بر می گیرد البته بحث اصلی مربوط به دوره سامانیان و غزنویان است در کتب تاریخ ادبیات بحث هایی در مورد نخستین شعر فارسی و شاعرشناسی چندان مهم نیست مخصوص که در صحبت انتساب برخی از این اشعار تردید است مهمترین اشکال سبک شناسی در بحث شعر های کهن معتبر در دست
سبك خراساني كه به سبك تركستاني نيز مشهور است در اواسط نيمه دوم قرن سوم هجري پديد آمد و تا قرن ششم هجري رواج داشت.
به سبب آنکه نخستين آثار نظم و نثر در زبان جديد فارسی بعد از اسلام در ناحيه خراسان بزرگ پيدا شد، به آن سبک خراسانی گفته اندخراسان بزرگ شامل خراسان کنونی و افغانستان و تاجيکستان کنونی و سرزمينهای ماوراء النهر و ترکستان هم بود. از اين رو گاهی به سبک خراسانی سبک ترکستانی هم گفته اند. به هر حال و به طور کلی اين سبك در مشرق ايران شکل گرفته است به لحاظ تاريخي سبک خراسانی سلسله های ((طاهری)) و ((صفاري))و ((سامانی)) و((غزنوی)) را در بر می گيرد، اما اين سبك بيشتر مربوط به دوره سامانيان و غزنويان است.
در سبک خراسانی آرایه هایی چون تشبیه و استعاره و ایهام وجود دارد؛ اما غالباً محسوس و قابل درک است و نیازی به تأمل زیاد ندارد. اشعار این سبک از حیث نوع بیشتر قصیده است و از لحاظ لفظ ساده ساده و روان و عاری از ترکیبات دشوار است و لغات عربی در آن اندک است. همچنین از لحاظ معنی صداقت و صراحت لهجه، تعبیرات و تشبیهات ساده و ملموس و محسوس، از اختصاصات مهم این سبک است. به عبارت دیگر در سبک خراسانی اصل بر ساده گویی است و هر کلمه درست برای همان معنی وضع می شود که شاعر اراده کرده و همه از آن یک معنی دریافت می کنند.
مضمون بیشتر اشعار این سبک وصف طبیعت و مدیحه و شرح فتوحات پادشاهان و گاهی نیز پند و اندرز بود است.
این سبک تا قرن ششم هجری رواج داشته است.
می دانیم که شعر فارسی در خراسان بزرگ و ماوراء النهر یا میان دورود( یعنی ترکمنستان و تاجیکستان و ازبکستان فعلی) در دربار طاهریان و سامانیان و نیز در دربار یعقوب لیث صفاری در سیستان آغاز به رشد کرد و ریشه دوانید.
یعنی از آغاز نخستین جنبش های استقلال طلبانهء سلسله های ایرانی بر ضد حاکمیت خلفای عرب.
این سخن سیستانی ِ بزرگ یعنی یعقوب لیث صفاری مشهور است ، هنگامی که به شاعران ِ ایرانی ِ عربی سُرای خود گفت :
«به زبانی که من اندر نیابم چرا باید گفتن ؟» (نقل از چهارمقالهء نظامی عروضی).
نظامی عروضی در چهارمقاله می گوید : پس از این جمله بود که شاعران به سرودن قصاید فارسی پرداختند.
و این سنت با پیدایی شاعران بزرگی همچون شهید بلخی و رودکی سمرقندی تداوم یافت تا به دوران پادشاه ترک زاده و ترک نژاد غزنوی یعنی به سلطان محمود رسید و دربار اورا به بزرگترین قصیده سرایان ِ کلّ ِ تاریخ ایران تبدیل کرد و به این «شاه غازی » ترک که به قول بیهقی« از بهر عباسیان را انگشت به در کرده بود و قرمطی می جُست» و می کشت و بدین گونه خود را شمشیرزن و «دین گستر» خلفای عربِ عباسی می نامید ، افتخار هم عصری با بزرگمرد طوس ، یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی را عنایت کرد. تا آنجا که استاد طوس، شاهنامه ــ یعنی این سند هویت ایرانی و این نجات بخش ِ فرهنگ ایران و زبان فارسی را به او تقدیم داشت. اگرچه «شاه غازی» شایستهء چنین موهبتی نبود.
به هر حال مجموعهء ویژگی های زبانی یعنی وجود ِ واژگان ِ کهن و شرقی زبان فارسی (دری) و نیز ساختمان نحوی زبان و وجود ِ نکاتِ گرامری کهنی که در شعر شاعران قرن سوم
هجری یعنی در شعر شاعران ِ برخاسته از خراسان ِ بزرگ و سیستان منعکس است ، سبکی را در شعر فارسی ایجاد کرده که به سبک خراسانی(1) مشهور شده است.
اما چون مدت ها مرکز حکومت سامانیان ( بخارا ) در آن سوی رود جیحون ( ماوراء النهر ) قرار داشت و آن منطقه را ترکستان می نامیدند، به جای سبک خراسانی ، سبک ترکستانی ، هم به کار برده می شود .
این مکتب شعری ، همراه با جابه جایی های سیاسی و فرهنگی و با برآمدن و تسلط سلسه های گوناگون ترک و انتقال قدرت به نواحی مرکزی و شمالی، و رواج زبان فارسی در این مناطق ، سرمنشاء سبک جدیدی شد به نام «سبک عراقی».
سبك خراساني در دوره سامانيان:
شعر دوره سامانی، به لحاظ زبان، همان مختصات فارسی کهن را دارد: لغات مهجور کهن و نزديک به زبان پهلوی دارد؛ در آن تکرار ديده می شود؛ بيشتر مبتنی بر ايجاز است؛ از نظر فکری، حماسی و متضمن پند و اندرز (ادب تعليمی) است؛ شعری شاد و دور از يأس و بدبينی است؛ از اصطلاحات علمی – چون نجومی و طبی – خالی است؛ به آيات و احاديث اشاره ای ندارد؛ فرهنگ اسلامی در آن – نسبت به دوره های بعد بازتاب وسيعی نيافته است.
از نظر ادبی، شعر اين دوره به لحاظ تشبيه – بخصوص تشبيه تفصيلی – بسيار قوی است. در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم استعاره هم زياد به کار می رود. صنايع بديعی در حد اعتدال است و بيشتر از صنايع بديع لفظی استفاده می شود تا بديع معنوی؛ و برای نمونه، انواع ايهام يا حسن تعليل يا اغراق را به کار نمی برند. در اين دوره قالب هاي شعري قطعه و مثنوی و رباعی مرسوم است.
از سوي ديگر در ايــن دوره لغات عربی کمتر كاربرد دارند ولي در عيــن کم بودن گاهی شاعران به جای لغات مستعمل و معمول فارسی لغت عربی به كار مي برند؛ مثلا به جای سخت(( صعب)) و به جای جنگ ((حرب)) می گفتند.
گشاده شاه جهان پيش او به تيغ و سپر هزار قلعه صعب و هزار شارستان
فرخي سيستاني
از خصوصيات مهم سبك خراساني در اين دوره در مقايسه بـا سبك عراقي و سايـر سبك ها خردگرايي شاعران اين دوره است. ستودن خرد در نزد اين شاعران عموميت دارد و در بيشتر اشعار شاعران ابياتي در مورد عقل و خرد و ستايش آن مي بينيم.
خردمند گويد خرد پادشاست كه بر خاص و بر عام فرمانرواست
مختصات زباني شعر در دوره سامانيان:
زبان فارسی در اين دوره زبان مادری گويندگان است؛ يعنی گويندگان اين دوره بر خلاف دوره های بعد زبان فارسی را از روی آثار ادبی پيش از خود نمی آموختند. از اين رو، زبان ايشان طبيعی و ساده و روان است و در آن تعقيد و ابهام نيست. با اين همه، اگر امروز برخی از لغات آن برای ما مهجور و دشوار می نمايد، به سبب آن است که خراسان بزرگ منطقه اي بسيار وسيع بود و لهجه های مختلفی چون «سغدی» و «خوارزمی» در آن رايج بود.
همين امر باعث شده است که در شعر اين دوره نام شهرهای قديم خراسان بزرگ و نواحی همجوار آن آمده باشد؛ مانند: «خلج» و «چگل» و «نوشاد» و «قيروان» و «ختا» و «ختن» و …
شعر اين دوره مشتمل بر مجموعه ای از لغات است که بسامد آن در دوره های بعد کم می شود و يا يکسره از بين می رود مانند: «سعتری» و «عرعر» و «ساتگين»و «چرخشت» و «بسد» و …
برخی از لغات پر استعمال در اين سبک از نظر فکری هم جالب اند. يکی از آنها واژه «آز» به معنای طمع و فزونخواهی است که اغلب جاندار انگاشته شده است. علت آن هم اين است که آز در اساطير ايرانی نام ديوی است و – چنانکه در «يشت»ها آمده است – «ديوی است که همه چيز را فرو بلعد. اگر چيزی نصيبش نشود، خود را بخورد. او خبيثی است که اگر همه اموال جهان به او داده شود، او را پر نکند و قانع نسازد».
سوی آز منگر که او دشمن است دلش بَرده ي جان اهرمن است
مختصات فكري شعر در دوره سامانيان:
1- شعر اين دوره شعری شاد و پرنشاط است و روحيه تساهل و خوشباشی را تبليغ می کند و از محيطهای اشرافی و گردش و تفريح و باغ و بزم سخن می گويد. علل آن يکی روحيه ايرانيان کهن؛ و دوم رفاه سياسی و اقتصادی در زمان «سامانیان» و سوم زندگانی خود شاعران است که صله های گران می گرفتند و مرفه می زيستند و به دربارها رفت و آمد داشتند.
2- شعر اين دوره واقعگراست و اوضاع دربارها محيط زندگی روابط ارباب و کنيز و غلام و تفريحات و …را منعکس می کند.
3-شاعران با معارف پيش از اسلام آشنایند و از اين رو تلميح به اسم قهرمانان و شاهان – چون «نوشيروان» – و اعياد و مراسمی چون «نوروز» و «سده» و ((بهمنجنه)) به چشم می خورد. اين تلميحات برگرفته از «شاهنامه فردوسی» نيستند و بايد رد آنها را در منابع مختلف جست.
4- معشوق مقام والايی ندارد؛ معشوق گاهی کنيز است و از اين رو هميشه صحبت از وصال است، نه فراق. اين مشخصه از مشخصات بارز اين سبک است.
5- جنبه های عقلانی و تعادل بر جنبه های احساسی و اغراق چيره است؛ از اين مثلا در مدح و هجو هم متعادل است و غلو به صورت دوره های بعد ديده نمی شود.
6- روحيه حماسی بر اشعار اين دوره حاکم است، حتی در پند و اندرز. در اين دوره، در باب می و معشوق نيز کلام حماسی است.
7- شعر در اين دوره برونگراست٬ هرچند دقايق امور عينی را وصف می کند؛ اما با دنيای درون و احساسات و عواطف و هيجان و مسائل روحی سر و کار ندارد.
8- موضوعات شعــری از قبيل ((مرثيه)) و ((حکمت)) و ((موعظه)) و ((لغز)) و ((چيستان)) و ((خمريه)) (که قديمي ترين نمونه آن در شعر رودکی و بشار مرغزی است) و حماسه و غنا (تغزل) و داستان سرايی در آن هست؛ اما موضوع اصلی مدح ممدوح و سپس وصف بزم می و معشوق است. همه مهارت و اطلاعات شاعر در خدمت اين قصد اصلی (قصيده) – يعنی مدح – است.
9- اشاره به معارف اسلامی و حدیث و قرآن در آن کم است و آنچه هست عمیق نيست؛ و باصطلاح مورد بحث و فحص و بسط قرار نمی گيرد و شاعر از آن مضمون نمی سازد يا از آن استفاده تمثيلی نمی کند.
10- شعر اين دوره از پند و اندرز خالی نيست٬ ولی اين پندها بيشتر جنبه عملی و ساده دارند و يادآور پندهايی اند که از بزرگان ايران باستان چون انوشيروان و بزرگمهر مانده است.
سبك خراساني در دوره غزنويان
در زمان غزنویان، تغییر عمده ای نسبت به عهد سامانيان در سبک صورت نگرفت. وقتی که غزنویان به حکومت رسیدند، در رسوم درباری و قوانین اجتماعی تغییراتی ناگهانی و بنیادی رخ نداد؛ و از این رو، تغییر محسوس شدیدی در سبک ادبیات این دوره دیده نمی شود. با
این همه، در حکومت و بینش غزنویان با سامانیان اختلافاتی است که باعث تغییراتی در سبک زندگی و تفکر مردم و – در نهایت – سبک ادبیات هم شده است.
شعر دوره غزنوی شعر نیمه اول قرن پنجم است و برخی از شاعران این عهد پرورده سامانیان اند؛ کسانی مانند کسایی مروزی٬ فردوسی طوسی٬ عنصری.
مختصات زباني شعر در دوره غزنويان:
از نظر زبانی، نسبت به دوره سامانی، لغات عربی افزونتر شده و از میزان لغات مهجور فارسی کاسته شده است. از نظر فکری، مدح محور اصلی است و در «تشبیب»قصايد ازمعشوق و طبیعت هم سخن می رود. تصویرسازی و مضمون آفرینی از «ترک» هم دیده می شود؛ همچنین، به «مسیح» و «زرتشت» توجه دارند. اشاره به معارف اسلامی در حال افزایش است؛ و مقام معشوق همچنان پست است.
از نظر ادبی، اساس همچنان بر تشبیه محسوس به محسوس است؛ اما تشبیه محسوس به معقول هم در حال رشد است و همچنین برخی به تشبیه خیالی توجه دارند. در دوره سامانی، تشبیهات تفصیلی فراوان دیده می شد. در این دوره، تشبیهات رو به کوتاهی و ایجاز دارند. تشبیهات عهد سامانی مورد تقلید قرار می گیرد. بسیاری از شاعران به تشبیهات شعر عربی هم توجه دارند.
شعرای معروف این سبک عبارتند از: رودکی، شهید بلخی، فردوسی، منوچهری، عنصری، ناصرخسرو، فرخی و …
رودکی
استاد ابو عبد الله جعفر بن محمد رودکی که استاد شاعران و شاعر تیره چشم روشن بین دربار ال سامان از ان معروف تر است که در باب زندگی وی به تحقیق نیاز افتاد خاصه ان که استاد سعید نفیسی این کار را با دقت و استقضای کامل به پایان اورده و کتابی بزرگ در
احوال وهشعار وی پرداخته اند وی علاوه بر فضل تقدم شاعری سخت پر کار بوده است و اگر احصایی که از تعداد شعر های وی کرده اند و چیش از این از ان سخن رفته است درست باشد هیچ شاعری در زبان فارسی از لحاظ کثرت تعداد شعر بدو نمی رسیده و بعد از این هم نخواهد رسید
تپیر رودکی در تکامل و ترقی شعر فارسی تا به ان حد بوده است که گروهی وی را نخستین شاعر فارسی زبان می پندارند که در کار خویش به حد کمال رسیده و اطلاق نام شاعر بدو سزاوار بوده است
بد بختانه از گنجینهبسیار گران بهای ادب وهنری که رودکی به یادگار نهاده کمتر از هزار بیت پراکنده به یادگار نمانده است شعر هایی نیز که از او به یادگار مانده است قسمتی به دیگران نسبت داده شده و استاد گرد اورنده ان در حوهشی کتاب گرانبهای خود این نسبتها را یاداور شده اند بنابر این نمی توان گفت که انچه به نام رودکی ثبت دفتر شده است یکسره از وی باشد بلکه در باب انتساب بسیاری از همین ابیات پراکنده به رودکی نیز میتوان تردید روا داشت وقسمتی دیگر نیز به یقین از او نیست
ابو شکور بلخی
دیگر از شاعران نامدار این دوره ابو شکور بلخی است که از زندگانی وی اطلاعی در دست نیست و حتی تاریخ تولد و وتاش نا معلوم است تنها می دانیم که از مردم بلخ است ومثنوی به نام افرین نام دارد که به سال 333 هجری از نظم ان باز پرداخته و چون در هنگام اغاز کردن ان نامه سی و سه ساله بوده است مولد وی موخر از سال 300 ه . ق . نیست وی افرین نامه را به نام نوح بن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی که 331 تا 343 ه . ق . سلطنت می کرده پرداخته است شعرهای باز مانده ابو شکور تمام استادانه و دلیل کمال قدرت طبع و صفای قریحه اوست و سخن سرایان نامی قرن های بعد در برابر قدر رفیع وی سر فرود اورده
و نام وی را به تعظیم در عداد رودکی و استاد شهید بر زبان را نداده اند ابو شکور به حکمت نیز شهرت داشته اند یا دست کم ملقب به حکیم بوده است
از شعر های این استاد بر روی تا کنون 443 بیت فراهم امده است که 438 بیت ان را اقای محمد دبیر سیاقی در کتاب گنج باز یافته گرد اورده اند و استاد رفیعی در تعلیقات لباب الا لباب خویش پنج بیت دیگر از نسخه کهنسال فرهنگ اسدی کتابخانه ملی ملک استخراج و بر ان مزید کرده اند
شعر ابو شکور امتیازی خاص بر شعر رودکی ندارد جز ان که غالب شعر
او بیش از دو ثلث اشعار باز مانده اش به عنوان شاهد لغتهای نادر در فرهنگ ها ثبت شده است و قطعات مستقل که بتوان از روی ان خصوصیات شعر های وی را دریافت کمتر از رودکی ازو بازمانده است

فایل : 11 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...