مقاله فارسی در مورد متغير (مجردات تام)

مقاله فارسی در مورد متغير (مجردات تام)

موجود را مي توان در تقسيمات اوليه (1) به دو نوع ثابت و متغيّر تقسيم كرد. واجب الوجود و كجردّات تام همان موجودات ثابتند و موجود متغيّر شامل همه ي موجودات مادي و نفوس متعلّق به ماده است. تغيّر از ماده «غير» به معناي «ديگر شدن» و «دگرگون شدن» مي باشد و از مفاهيم بديهي است زيرا نمي توان براي آن مفهوم ماهوي در نظر گرفت كه داراي جنس و فصل باشد و يا مفهوم عقلي روشني يافت كه بتوان آن مفهوم را در تغييرش بكار برد. مفهوم ثبات هم از مفاهيم بينياز از تعريف است. تغيّر از واضح ترين و مسلم ترين حقايق اين جهان است و جهان ثبات و ساكن نيست چرا كه پديده هاي آن عوض شده و اشياء آن از حالي به حال ديگر و از وضعي به وضع ديگر و از كيفيّتي به كيفيّت ديگر در مي آيند. علاوه بر تغيير طبيعت، هر يك از ما در حالات دروني مان، تغييراتي را با توجه به علم حضوري در مي يابيم. سپس نتيجه مي گيريم وجود متغيّر امر بديهي است، اماّا وجود ثابت كه هيچ تغييري نداشته باشد را بايد با برهان ثابت كرد. بسياري از علوم بشر، تحقيق درباره ي همين تغيّر ها و تبدلّها را به عهده دارند و قوانين كاشف اين متغيرهاست. بخشي از فلسفه هم تغييرات و تبدلات طبيعت را بررسي مي كند ولي اين بررسي به شكل كلي و عمومي است و ما ؟؟ علوم، مبتني بر جنبه هاي تغيّر قضاوتهاي مهمي نيست. از نظر فلسفه، طبيعت جز شدن و تغيير و تحول نيست. تغيّر مفهومي است كه براي انتزاع آن، بايد دو چيز يا دو حالت يا دو جزء يك چيز را درنظر گرفت كه يكي زايل شده و ديگري جايگزين آن گردد و يا عدم موجوي را تغيّر ناميد چرا كه وجود آن شيء تبديل به غير (عدم) شده است همچنين حدوث و پيدايش چيزي متغيّر است چون عدم قبلي تبديل به وجود مي شود.تغيّر را مي توان به دو قسم دفعي و تدريجي تقسيم كرد. در تغيّر دفعي ، نقطه و مرز مشخصي بين سابق و موقعيّت لاحق وجود ندارد و زماني بين آن ها فاصله نمي شود مثلاً تبديل شدن آب به بخار تعلّق روح
به نطفه و كنده شدن ميوه از درخت تغييرات دفعي و در يك آن انجام مي شود. تغييرات دفعي از دو وجود مثل آب و بخار يا وجود و عدم يك شيء انتزاع مي شود مانند پريدن رنگ جسم و بي رنگ شدن آن1.
تغيير تدريجي در اصطلاح فلسفه (حركت) نام دارد مانند تغيير درجه ي حرارت آب كه تدريجاً حاصل مي شود. همه ِ تحولات جهان طبيعت از راه حركت انجام مي شود. حركت به ويژه حركت مكاني از چيزهايي است كه هريك از ما از آغاز زندگي با آن سرو كار داشتيم و هرگز از پيش چشم ما و شايد از فكر و انديشه مان ناپديد نمي شود لذا با آن كاملاً آشنا بوده و آن را مي شناسيم1. براي بحث در مورد متغّير تدريجي 0حركت) ابتدا تعاريف مختلفي كه از آن شده را بيان و بررسي مي نماييم.
تعريف حركت: حركت از نظر ارسطو كمال اول است براي امر بالقوه از آن جهت كه بالقوه است.
الحركُة كمالُ اولٍ لِما بالقُوَّةِ مِنْ حيثُ اَنَّهُ بالقَّةَ.
توضيح اين نظر: حركت يك شيء بدون غايت2 نيست يعني هر جسمي كه حركتي را انجام مي دهد مقصدي را مي جويد و مي خواهد با حركت به آن مقصد برسد. سپس حركت براي شيء متحرك حكم وسيله را دارد نه هدف. بنابر اين اگر حركت يك جسم را يك جا در نظر بگيريم و آن را در مقابل هدف قرار دهيم، خود فعليّتي است كه قبل از آغاز حركت نبود و فقط امكان آن وجود داشت و همان فعليّت نسبت به هدف اصلي نهايي، قوه موجودي كه استعداد كمالي دارد. و الان آن كمال ندارد در شرايط خاصي به سمت آن كمال سير مي كند همين سير مقداري براي رسيدن به كمال مطلوب
است. كمال بدون حركت براي جسم از حيث بالقوه بودن آن است مي توانيم مثال را به اين شكل بيان كنيم كه جسم مكان را هدف قرار مي دهد تا در آن استقرار يابد و به طرف آن مي رود براي اين جسم رفتن به استقرار تقدم دارد لذا رفتن كمال اول است پس هر گاه جسم شروع به رفتن مي كند كمال برايش تحقق مي شود. و رفتن كمال مطلق جسم نيست از آن جهت كمال است كه هنوز نسبت به كمال دوم (استقرار در مكاني كه خواص آن است) بالقوه مي باشد.
اين تعريف از نظر فلسفه در ميان تعاريف ديگر دقيق تر است اما اشكال آن اينست كه نمي توان آن را به اصطلاح منطقي حد تام دانست زيرا حد تام مخصوص ، هياتي است كه جنس و فصل داشته باشند ولي مفهوم حركت از معقولات ثانيه فلسفي است كه از نحوه ي وجود متحرك انتزاع شده و در خارج ؟؟ هر يا عرضي به نام حركت نداريم.1
افلاطون حركت را خروج از حالت يكساني و برابري مي داند.
«الحركةُ هو خروجٌ عن مساوات»2 يعني حركت بيرون شدن از برابري و خارج شدن از حالت يكساني است در مورد يكساني مي توان در نوع تصور برداشت يكي اين كه دو شيء مختلف در مقايسه با هم، يكسانند. و كافي يك شيء واحد در حال و در وقت مورد نظر قرار گرفته و حكم به يكساني ان مي شود و بر هر دو حال تعريف افلاطون صدق مي كند.
اشكال تعريف افلاطون آنست كه شامل حدوث حالي دفعي هم مي شود چون شيء كه معدوم بوده و يك دفعه موجود شده، از يكساني خارج شده است در حالي كه منظور از حركت ، تغيّرات تدريجي است. در تعريفي منسوب به فيثاغورث حركت را غيريّت معرّفي نموده است.
فيثاغورث در اين تعريف حركت را واقع شدن و تحقق غيريّت براي شيء واحد در انست مختلف مي پندارد. البته حركت با غيريت در مفهومن كه يك مصداق
دارند. در جايي كه حركت شاهده مي شود ، نفس خروج شيء حالي به حل ديگر است پس حركت يعني غير بودن با حال با حال ديگر، غيريّت حالي با حال ديگر و خروج از حالي ه حال ديگر.
تعريف ديگر حركت مربوط به بوعلي سينا است وي معتقد است:
اِنَّ الحركة حالٍ قارّةٍ في الجسم يسيراً يسيراً علي سبيل اتّجاه نحو شيءٍ و الوصول به اليه و هو بالقوة او باصل .
يعني حركت……
اما قيود اين تعريف عبارتند از:
تبّدل: در كلمه تبّدل يك زوال و يك وجود نهفته شده است يك شيء چيزي را پذيرفته و واجد گرديده و چيزي را از دست داده و فاقد مي گردد. بين اين كلمه و تبادل تفاوتي مشاهده مي شود و آن اينست كه در تبادل، دو شيء مغاير متبادل مي شوند يعني با از بين رفتن يكي، ديگري جايگزين آن مي شود.
قارّة: امور متبدل با توجه به ماهيتشان دو دسته مي شوند گروهي به حسب ماهيتشان ثابتند و تدريج و عدم قرار در آن ها راه ندارد مانند انسان يا مفهوم سفيدي. به اين امور قارالذات گويند.
اما در گروهي ديگر، مفهوم تدريجي و عدم قرار، جزء ذات و مقّوم ماهيّت آن هاست. اگر مفهوم تدريجي را از اين مفاهيم بگيريم، ماهيتي ناقص خواهند داشت مثل خود حركت. به اين امور غير قارالذات گويند.
تقريباً تمام فلاسفه ي اسلامي معتقدند حركت در امور غير قارالذات معني ندارد.
في الجسم: تبّدلها را هم مي توان هم در نفس هاي مجرد و هم در جسم ديد. اما فقط تبدلّهايي كه در جسم واقع مي شود از نوع حركت است و تبدلهاي نفس مجرد از اين مسأله خارج است.
يسيراً يسيراً: منظور از اين قيد، بيان تدريجي در حركت است چرا كه، خروج از قوه به فعل ممكن است دفعي هم باشد كه آن حركت نيست.
علي سبيل اتجّاة: غايت داشتن ؟ ذات حركت است چرا كه حركت تبدلّي است كه نحوه وجودش توجه داشتن به سوي ديگر است و حركت بدون غايت معني ندارد.
و الوصول به اليه: تبدلي كه بالذات براي وصول به آن غايت صورت گيرد حركت است.
بالقوة او بالفعل: بالقوه و بالفعل بودن صفت غايت حركت است يعني آن تبدلّي سبب و علت واقعي رسيدن به آن هدف است.
عده اي از فلاسفه به تبعيّت از قدما، حركت را به «زوالٍ مِنْ حالٍ» يا «سلوك من القوة الي الفعل» تعريف كرده اند ابوعلي سينا اين تعاريف را تحت النظمي دانسته و معتقد است در اين فقط لفظ مترادفي بجاي لفظ ديگر قرار گرفته است.
ملاصدرا بهترين تعريف را در اين مورد ذكر مي كند:
الحركة هي موافاة حدود بالقوة علي الاتّصال يعني حركت عبارتست از اين كه جسم تما حدود بين مبدأ و سنتها را به صورت وحدت اتصاليع دريافت كند يعني هيچ حدّي نباشد مگر جسم «آني» در آن حد واقع شده باشد به شرطي كه اين مواناتٍ حدودع تدريجي و ممتد باشد.
البته خود وي معتقد است همه ي اين تعاريف رسم است و فقط با اين ها مي توان حركت را از غير حركت تشخيص دارد و تعريف به حد كه بتوان واقعيت حركت را بيان كرد وجود ندارد.
استاد مصباح بهترين تعريف را تغيّر تدريجي معرّفي مي نمايند و مزاياي اين تعريف را كمي الفاظ و وضوح مفاهيم مي داند اما از نظر ايشان هيچ يك از تعريف حد تام نيست زيرا همانطور كه ذكر شد حد تام براي معنا ندارد چرا كه از مفاهيم داراي جنس و فصل نيست.
«وجود حركت»
وجود حركت بعنوان امر تدريجي واحد قابل انكار نيست چرا كه برخي مصاديق حركت را مي توانيم با علم حضوري خطا ناپذير درك كنيم مثلاً ادراك تغيّر تدريجي كيفيّات نفساني را نمي توان نپذيرفت. امّا
گروهي از فلاسفه يونان باستان حركت را انكار كرده اند مسلّماً اين ها همه ي حركات مختلف دفعي پي در پي تلّقي مي كردند و آن را مجموعه اي از سكونات پي در پي مي پنداشته اند قبل از بيان دلايل مخالفين وجود حركت ؟ آن دلايل بهتر است تقسيمي براي حركت داشته باشيم تا بتوانيم پاسخ شبهات را بخوبي درك كنيم.
حركت توسطيه و حركت قطعيه
حركت به دو معني اطلاق مي شود حركت به معني القطع و حركت ، يعني التوسط. حركت به معني التوسط يك حركت سيري ثابتي است كه هيچ تقسيمي در آن راه ندارد مثلاً يك حركت مكاني مثل رفتن جسمي از نقطه اي «الف» به نقطه «ب» را در نظر مي گيريم. در همان «آن»
اول در جسم مزبور حالتي بوجود آمده، يك شيء ؟ به نام حركت براي جسم حاصل شده كه اين حالت ؟ تا زماني كه به نقطه ي ب مي رسد در آن باقي و مستمر است. اين حركت مثل سفيد شدن جسمي است كه تا «آن» ديگري كه جسم، ديگر سفيد نيست . پس حدوث در آن و بقاء در زمان است.
حركت به معني القطع: در اين نوع حركت، شيء حادث شده بي وقفه در حال حدوث است چون در هر آن، حادث و همچنين فاني مي شود يعني حدوث و فناي تدريجي دارد. اينننحوه تحقق پيدا كردن براي شيء همان حركت است. رأس مدادي كه روي كاغذ بر كنار لبه خط كش حركت مي كند، اين خط در «آن» حاصل نشده بلكه تدريجاً در حال حدوث است و اگر 1- دقيقه طول بكشد تا خط كامل شود اين يك دقيقه مدّت حدوث و تكميل خط است نه زمان بقاي خط. در اين نوع حركتع قوه اي تبديل به فعل شده و قوه اي هنوز بر حال خود باقي مانده و متحرك مي خواهد آن را تبديل به فعل كند. لازمه ي اين ديدگاه تقسيم آن، به اجزاء و سپري شدن و گذشتن تدريجي آنست همانطور كه خروج تدريجي از قوه به فعل مي باشد. حركت قطعي ، يك نوع وجود پويا است كه به اجزاي بعدي است و از يك طرف به
قوه اي كه هيچ فعلّيتي ندارد و از طرف ديگر به فعليتي كه هيچ قوه اي ندارد و منتهي مي شود.
با توجه به اين تعاريف از اقسام حركت، دو مورد از شبهات منكرين وجود حركت را بيان نموده و پاسخهايي را براي آن شبهات از كتاب آموزش فلسفه استاد مصباح مطرح مي نماييم.
«شباهات منكرين وجود حركت»
فرض وجود خارجي براي حركت، مستلزم تناقض و اتصاف آن به متناهي و غير متناهي است. توضيح مطلب آن كه:
حركتي را كه بعنوان انر ؟ واحد در خارج تصور مي كنيم بايد داراي اجزائي بوده و هر يك از آن اجزاء چون داراي امتداد است به نوبه ي خود قابل قسمت به اجزاي ديگر خواهد بود و اين تقسيمات تا بي نهايت ادامه مي يابد و لازمه اش اينست كه حركت متناهي نا متناهي شود جواب شبعه ي اول را ارسطو اين گونه پاسخ مي دهد كه ، تناهي صفت خود حركت و عدم تناهي، صفت اجزاء بالقوه آن است پس در اين تناقض، وحدت قوه و فعل وجود ندارد. همانطور كه قبلاً بيان شد حركت داراي اجزاي بالفعلي نيست كه متناهي يا نامتناهي باشند بلكه مي توان مثلاً آن را به د. بخش تقسيم نمود كه هر بخشي از آن قابل قسمت به دو يا چند بخش ديگر بوده و از هر تقسيم خارجي تعدادي موجود بالفعل بوجود مي آيد، اين تقسيمات تا بي نهايت ادامه دارد پس خود حركت متناهي است چون تناهي صفت كل حركت است ولي اجزاء حركت كه بالقوه اند نامتناهي اند و عدم تناهي صفت اجزاء بالقوه ي حركت است پس اگر تناقضي در تناهي و عدم تناهي حركت ببينيم بايد وحدتهاي تناقض در آن موجود باشد و چون اين تناقضفاقد قوه و فعل است لذا منكر تناقض در حركت مي شويم.
استاد مصباح جواب ديگري براي اين شعبه ذكر نموده اند در آن نامتناهي بودن را بسط و گسترش داده اند نامتناهي بودن حركت به دو صورت قابل فرض است يا منظور از عدم تناهي ، نامتناهي بودن عدد اجزاء

فایل : 8 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...