مقاله فارسی انگور

مقاله فارسی انگور

فهرست مطالب
انگور 1
مبداء پيدايش و محل توسعه 1
تاريخ توسعه 5
انگورهاي محلي آمريكا 5
توسعة انگورهاي آمريكا در اروپا 6
اهداف اصلاح مدرن 7
تكنيك هاي اصلاح 8
نمو گل 8
جمع آوري ، نگهداري و تست دانه گرده 9
اخته كردن 10
جوانه زني بذر 10
ريز ازديادي 11
سيتمهاي اصلاح نژادي 11
وراثت و ژنتيك متغير در مو 12
مقاومت به سفيدك دروغي 12
مقاومت به سفيدك پودري 13
مقاومت به Botrytis 13
مقاومت به ساير بيماريهاي قارچي 14
مقاومت به بيماري حفره دار بودن (pierce) 14
مقاومت به گال تاج و قسمتهاي فوقاني گياه 15
منابع 16
انگور
توليد ساليانه انگور بالغ بر 65 ميليون تن مي باشد . انگورها در حدود 9 ميليون هكتار از سطوح زير كشت را به خود اختصاص مي دهند. كه بيشترين مصرف آن براي توليد نوشابه هاي الكلي است . همچنين براي تازه خوري و توليد كشمش نيز از آن استفاده مي شود.
اين متن بيشتر دربارة انگورهايي بحث مي كند كه vinifera Vitis خالص نيستند . Vitis قسمت كوچكي از توليد كل جهان را به خود اختصاص مي دهد. اغلب برنامه اي اصلاحي كولتيوارهايي را تعقيب مي كنند كه توسط قلمه و پايه وژرم پلاسم ازدياد مي شوند.
منابع رژم پلاسمي كه vinifera نيستند داراي مقاومت به حشرات ، بيماريها و تغييرات شديد محيطي هستند كه در vinifera يافت نمي شود . گونه هاي nonvinifera همچنين بهترين منبع ژني براي كلون هاي مولكولي و انتقال به كوليتوارهاي vinifera هستند. بكارگيري هيبريدهاي بين گونه اي نتايج خوبي در گسترش رشد انگور در مناطقي كه كشت vinifera نا موفق بوده (بعلت آفات و يا تغييرات شديد دما) داشته است . در كل توسعة پايه خيلي فعال است و تماماً بستگي به رژم پلاسم nonvinifera دارد.
مبداء پيدايش و محل توسعه
كشت انگور يك هنر باستاني است . مدارك و اسناد نشان مي دهد كه كشت انگور و درست كردن شراب در مصر به 5000 تا 6000 سال پيش باز مي گردد. قبل از شروع قرن اول ، انگور و شراب در نظر مردم خاورميانه و مديترانه مهم جلوه مي كرد. انگور نه تنها از نقطه نظر توليد شراب اهميت داشت ، بلكه از لحاظ تازه خوري نيز مدنظر بود. انگور داراي كالري زياد و در حدود 20تا25 % قند است . انگور خشك شده در حدود 80% قند دارد و يكي از منابع متعدد قندي است كه مي توانند ذخيره و براحتي مصرف شوند.
مناطقي كه تمدن انسان نخستين از آنجا صورت گرفته ، جايي بين درياي سياه و درياي كاسپين است كه انگورها هنوز بصورت وحشي يافت مي شوند vinifera را نيز مي توان از قديمي ترين انگورهايي دانست كه در آنجا رشد كرده است . محل پيدايش اوليه، منطقة مديترانه بوده كه بطرف نواحي ساحلي گسترش يافته است. در قرن 15 كشت انگور در جزاير قناري و Maderia پايه گذاري شد. سپس به آفريقا جنوبي ، استراليا و آمريكاي جنوبي كشده شد. اولين انگورهاي شرابي در قرن 18 از مكزيكو به كاليفرنيا آورده شدند و در نيمه اول قرن 18،
پرورش انگور و ساختن شراب ابتدا در كاليفرنيا انجام شد و بسرعت از سال 1860 تا1900 به ساير نقاط پراكنده شد.
خانوادة ويتاسه كه خانوادة انگور بشمار مي رود. شامل 14 جنس و بالغ بر 1000 گونه است و گستردگي زيادي از نواحي گرمسيري و نيمه گرمسيري گرفته تا مناطق معتدله را دارد. جنسي كه اهميت اقتصادي زيادي را دارد، Vitis است . ديگر گونه ها كه شامل Cissus antartica , Ampelopsis, partheno cissus است بيشتر جنبه تزئيني دارند. Vitis داراي دو زير جنسي است كه Muscadinae و EuVitis ناميده مي شوند كه فقط از لحاظ تعداد كروموزوم با هم تفاوت دارند. در Muscadinae 40=n2 ودر EuVitis 38=n2 است و امكان هيبريداسيون بين آنها وجود ندارد. زير جنس EuVitis برحسب منطقة پراكندگي به سه دسته تقسيم مي شود . گونه هاي وحشي و بومي امريكا ، داراي ارزش زيادي براي اصلاح كنندگان هستند. ولي در مقابل آفت فيلوكرا، حساس بوده و نابود مي شوند. از مهمترين آنها مي توان به مواد زير اشاره كرد.
.V.rapestris در مناطق شني و سنگلاخي جنوب آمريكا و مكزيك پراكنده است و نيز جنوب ميسوري ، ايلينويس ، آركانزاس ، كنتاكي ، تنسي، اوكلاهما و تگزاس شرقي و
مركزي مقاوم به فيلوكسرا و بيماريهاي قارچي ريشه است .
ريشه ها داراي فعاليت بسياري بوده و تا اعماق زمين فرو مي روند. مقاوم به سفيدك پودري و خشكي و آهك بيش از حد خاك است .
V.ripria مناطق وسيعي از كانادا تا تگزاس و از غرب تا يوتا. داراي مقاومت بسيار به فيلوكسرا و اغلب بيماريهاي قارچي است و متحمل سرماي زمستان و داراي قدرت سازگاري بسيار بالايي است . داراي ريشه هاي قوي است و به آساني تكثير مي شود. حساس به آهك زياد خاك است . زود گل بوده و داراي ميوة زود رس است . ميوه داراي قند واسيد زياد است.
V.monticola در كوههاي تگزاس بسيار است . داراي مقاومت بسيار به آهك است . مقاوم بهفيلوکسراو اغلب بيماريهاست . رشد كمي داشته و ازدياد آن مشكل است . بندرت در هيبريداسيون ها بكار مي رود.
V.vulpina انگور زمستاني است . داراي محدوده اي از پراكندگي از درياچه هاي بزرگ تا فلوريد است . داراي قدرت زياد، مقاوم به فيلوكسرا و حساس به آهك زياد خاك است . از آن در فرانسه بندرت بعنوان پايه
استفاده مي شود. مقاوم به سفيدك داخلي و بيماريهاي ريشه است .
V.aestivalis انگور تابستاني است . از نيوانگلند تا جرجيا واز آركانزاس بطرف رودخانه مي سي سي پي است . مقاوم به فيلوكسرا ولي نسبت به چند بيماري قارچي مقاومت چنداني ندارد. داراي ميوه هاي مطلوبي است.
V.biocolor در قسمتهاي شمالي و شرقي آمريكا يافت مي شود . V.aestivalis argentifolia نيز ناميده مي شود. خصوصياتي شبيه V.aestivalis دارد.
V.candicans انگور وحشي برگرفته از تگزاس ، آركانزاس ، اوكلاهماست . داراي مقاومت به فيلوکسرا و قدرت سازگاري بسيار با گرما و خشكي است . كمتر از آن بعنون پايه استفاده مي شود. زيرا پيوند آنها كمتر مي گيرد. و ريشة ضعيفي دارند. حساس به آهك زياد خاك هستند. مقاومت به سفيدك دروني و پوسيدگي ريشه بسيار بالاست.
V.cinerea انگوري است از مركز و جنوب شرقي ايالات متحده . مقاوم بهفيلوکسرا. سفيدك داخلي ، سفيدك سطحي، پوسيدگي ريشه، اما با آهك بالاي خاك سازگار نيست. ريشه دهي ضعيف و پيوند آن مشكل است .
V.berlandieri انگور اسپانيايي ، از تگزاس و مكزيكو . مقاوم به فيلوکسرا. مقاوم به آهك
زياد خاك و خشكي و نماتدهاي خاك. سيستم ريشه اي ضعيف ، پيوند كمتر مي گيرد. شاخساره ها داراي مقاومت خوبي به انواع سفيدكها هستند.
V.Labrusca انگور روباه ، از نيوانگلند تاجرجاي شمالي و اينديانا و در امتداد رودخانة‌اوهايو، مقاوم به سرما و داراي ميوه هاي بزرگي است . مقاومت آن به فيلوکسرا كم است ولي مقاومت بسيار عالي در برابر سفيدك داخلي دارد. نسبت به پوسيدگي سياه ريشه ضعيف است.
V.acerifolia انگور شني يا انگور ساحلي. داراي طعم متوسط ، مقاومت عالي به سرماي زمستاني و مقاوم به سفيدك دروني و سطحي. مقاومت كم به فيلوکسرا و نيز حساس به مقدار كم آهن است . مقاوم به شوري است .
V.champinii مقاوم به بيماريها ، خشكي وفيلوکسرا و پوسيدگي سياه ريشه و نماتدهاي ريشه است . بعلت حساس بودن به كمبود آهن و پيوند مشكل ،از آن بطور گسترده استفاده نمي شود. در محدوده هاي طبيعي خود در خاكهاي آهكي رشد مي كند.
تاريخ توسعه
V.vinifera داراي بالغ بر 14000 كوليتوار است كه در سرتاسر جهان پرورش داده مي شود. تعدادي از گياهشناسان Vinifera هاي وحشي را به دو زير گونه تقسيم مي كنند. اوليGmel Sylvestris در اروپاي مركزي و جنوبي ، آفريقاي شمال غربي ، غرب تركيه و اسرائيل موجود است كه البته انگورهاي وحشي در اسرائيل زياد شناخته شده نيستند. و دومي caucasia كه در جنوب روسيه، آمريكا ، قفقاز، آناتولي ، ايران ، تركستان و كشمير يافت مي شود. در گونه دوم تنوع ميوه را مشاهده مي كنيم . انگورهاي كشت شده اي كهD.C sativia ناميده مي شوند گاهاً بعنوان زير گونه سوم مورد مطاله قرار مي گيرند كه هنوز مورد بحث گياهشناسان است .
Galet در سال 1988 اظهار كرد كه دو گونة vinifera بنام V.vinifera و V.sylvestris موجودند . محلي پيدايش اغلب Vinifera هاي كشت شده در گذشته از بين رفته است . Galet در سال 1990 بالغ بر 229 گونه انگور را معرفي كرد كه در ميان 1500 گونه، شباهت زيادي بهم داشتند. وي مداركي از 259 گونه از انگورها را نشان داد كه V.vinifera بودند كه اين مدارك دال بر اين بود كه اكثر اين گونه ها در فرانسه بوده اند . 59 كوليتوار از اين كوليتوارهاي
كشت شده بالغ بر 20000 هكتار از اراضي زير كشت را اشغال كرده اند كه در سرتاسر جهان بالغ بر 55% كل انگورهاي كشت شده مي شود.
انگورهاي محلي آمريكا
اغلب گياهشناسان معتقدند كه انگورهاي Vinifera مختص امريكا بوده اند كه در امريكاي شمالي شرقي رشد مي كرده اند . تلاش براي اصلاح از اوايل قرن 17 شروع شده وتاكنون نيز ادامه دارد. امروز ما مي دانيم كه اين ارقام نسبت به بيماريهاي محلي, وآفات خاك و دماي پايين در زمستان مقاوم شده اند.
امروزه درامريكا تلاشهاي گسترده اي براي يافتن اطلاعات جديد در مورد انگور انجام مي گيرد، بخصوص در Davis كاليفرنيا.
Isabella,catawba و concord ارقامي هستند كه در سالهاي 1800 تا 1850 شناخته شده اند و توسط اصلاحگران نيز اصلاح شده اند، هيبريدهاي بين گونه اي Vinifera هستند . يكي از اين اصلاحگران بنام E.S.rogers كه در سالهاي 1899-1826 در ماسا چوست زندگي مي كرد،labrusca رابا Black Hamburg و white chasselas تلاقي داد. چندين مورد از اين تلاقي ها ، نامگذاري نشدند, ولي ارقام ديگري نيز بودند كه از آنها در سطح تجارتي استفاده مي شد كه يكي از آنها
بنام Agarram تا سال 1960 در سطح تجارتي پرورش داده مي شد.
توسعة انگورهاي آمريكا در اروپا
در اواخر قرن نوزدهم ، وقتي كه در فرانسه انگورهايي كه روي پايه هاي مقاوم پيوند زده شده بوند, توسط فيلوکسرا نابود شدند، دورگ گيري از انگورهاي بومي امريكا به فرضي مهم بدل شد.فيلوکسراحشره اي است بومي شمال ، مركز و شمال امريكا جنوبي، از ريشه هاي مؤ تغذيه مي كند و در برخي از گونه ها، در روي برگ گال درست مي كند، بومي مناطق گرمسيري است، اين حشره ، احتمالاً وقتي كه قبل از سال 1860 به فرانسه برده شد، روي ريشه هاي مو اسكان گزيد. زيرا آنها به سفيدك مقاوم بودند. براي تركيب اغلب صفات مطلوب از گونه هاي مختلف ،‌تلاقي هاي بين گونه اي زيادي در ميان گونه هاي متنوعي از انگورهاي امريكا و Vinifera و نيز بين خود انگورهاي امريكايي انجام شد . اصلاحگران زيادي از خود امريكا، يا فرانسه و يا با مشاركت يكديگر در اين طرح انجام وظيفه كردند.
اهداف اصلاح مدرن
اهداف معمول در اغلب برنامه هاي اصلاحي در انگور بشرح زير است . a. سازگار كردن با توليد در محلهاي مختلف .b . توليد ارقامي باعملكرد بالا و كيفيت مطلوب. اهداف ديگر اين برنامه توليد تركيبي از گونه هاي سازگار باعوامل محيطي و كيفيت بالاي ميوه است. انگورها معمولاً در نيمكرة شمالي بين 20تا 51 عرض جغرافيايي پرورش داده مي شوند . اغلب، كوليتوارهاي V.vinifera در درة راين در آلمان ، بريتيش كلمبيا و كانادا كشت مي شوند. از طرف جنوب نيز به داخل هندوستان وارد مي شوند. در نيمكره جنوبي انگورها بين 20تا40 عرض جغرافيايي پرورش داده مي شوند . مهمترين عواملي كه باعث مي شوند اين انگورها در اين نواحي رشد كنند. طول فصل رشد (كه بايد براي بلوغ ميوه وخود مو مناسب باشد) و ديگري سرماي زمستان است . Vinifera در دماي 0C 20- آسيب مي بيند. مهمترين بيماري در اكثر زمينهاي زراعي ، سفيدك مي باشد كه توسط قارچ uncinela necator حادث مي شود. اين بيماري در سالهاي بين 1800 تا 1850 از امريكاي شمالي به اروپا آورده شد. سپس پوسيدگي سياه ريشه ، مناطق گسترده اي از اروپا و امريكاي شمالي و شرقي را تحت پوشش قرار
داد. منبع مقاومت به همة اين بيماريها ممكن است در ارقام بومي آمريكايي موجود باشد . بيماري ديگري كه در مناطق گرم و مرطوب شايع شد، بيماري آنتراكنوز بود. Elsinoe ampelina . بيماري باكتريايي xylella fastidosa نيز در فلوريدا و مناطق گرم شايع شد.
نماتدها نيز ممكن است به ريشه هاي انگور حمله كنند. در كاليفرنيا همة كوليتوارها و اغلب پايه هايي كه بصورت تجارتي كشت مي شدند آسيب ديدند.
تكنيك هاي اصلاح
يك برنامه اصلاحي شامل تعيين صفات خوب و تركيب آنهاست و بايد بوسيلة كنترل گرده افشاني و سپس توليد بذر و پرورش وكاشت بذر صورت گيرد. تكنيكهاي اصلاح به آگاهي اساسي از نمو گل و جوانه زني بذر بستگي دارند كه بعداً تكنيكهاي اصلاحي از طريق انتقال ژن نيز به آن اضافه شده است.
نمو گل
تشكيل خوشة گل يا در واقع گل انگيزي در فصل رويش سال قبل اتفاق افتاده و تا اواخر فصل رشد جاري ادامه مي يابد. در جوانه هايي كه گل انگيزي آنها دير صورت مي پذيرد ، تمام اجزاي گل طي فصل جاري تكميل نمي شود. اجزاء مختلف گل بترتيب زير است:
كاسبرگها ، گلبرگها ،‌پرچمها و مادگي . رشد اين اعضاء تا هنگام گلدهي و تلقيح تقريباً سريع و سهل است . گلبرگها از قسمت فوقاني بهم چسبيده و يك كلاهك را تشكيل مي دهند. پرچمها حدود سه هفته پس از ظهور برگها شروع به رشد كرده و ميله و بساك آن ديده مي شود. حدود يك هفته بعد ، مادگي و اجزاء آن يعني كلاله ، خامه و تخمدان قابل مشاهده اند گل انگور دو يا سه برچه اي است كه در هر برچه 2 تخمك وجود دارد . پس از آنكه پرچمها كاملاً رشد كردند رشد دانه هاي گرده شروع شده و همزمان با آن تخمكها مي رسند. آنتزيز اغلب ميان 6تا 9 صبح با گرم شده دماي هوا اتفاق مي افتد و ممكن است از ساعت 2تا4 بعد از ظهر نيز اين عمل انجام شود . روشي گرده افشاني هنوزمورد بحث است اما احتمالاً اغلب گلهاي هر مافروديت خود گرده افشان هستند. لولة گرده در خامه و سه ساعت پس از گرده افشاني در دماي 0C 27-16 شروع به رشد مي كند . با روي 2تا 3 روز پس از گرده افشاني ديده مي شود.
جمع آوري ، نگهداري و تست دانه گرده
گرده توليد شده بوسيلة گلهاي هر مافروديت ، در سه رقم از انگورها در هر بساك 3790-1242 عدد گزارش شده است . توليد دانة‌گردة زنده بستگي به كلون
ودر تعدادي از ارقام بسته به درجة هرس است . كنترل گرده افشاني ممكن است بوسيلة‌گذاشتن كيسه روي گل انجام مي شود.
خوشه را اخته نيز مي توانيم بكنيم و سپس دانه گرده غير را توسط برسي به روي كلاله بماليم . گرده از گلهاي تازه باز شده جمع آوري مي شود. مي توانيم گل را از خوشه جدا كرده و در روي يك بشقاب شيشه اي خشك كنيم و پس دانة گرده را جمع آوري مي كنيم . olme در سال 1924 خوشه را با نيمي از گلهايش برداشت كرده و روي يك بشقاب شيشه اي خشك كرده و گرده هايش را جمع آوري كرد. گرده ها جمع آوري شده و در داخل شيشه هاي كوچك يا كپسولهاي ژلاتيني قرار داده شد. مواد سپس توسط الكل ضدعفوني شدند تا دانه هاي گردة ناخواسته (عقيم) از بين بروند. دانة گرده براي استفاده ممكن است تا 4 سال نگهداري شود. كه نگهداري در دماي متوسط (0C 12-) و رطوبت نسبي 28% امكانپذير است كه داخل آب و اسيد سولفوريك ودر داخل يك دسيكاتور انجام مي شود. نكتة جالب اينجاست كه درصد جوانه زني اين گرده ها حدود 6% بهتر از دانه هاي گردة تازه است . منابع ديگري نيز معتقدند كه
موفقترين انبار داري در شرايط (80C +) –(12-) و رطوبت نسبي% 56-0 است.
البته دانه گرده ارقام مختلف شرايط نگهداري متفاوتي دارند. گرده ممكن است در داخل ازت مايع در حدود 64 هفته نگهداري شود، بدون اينكه كمترين كاهش در درصد جوانه زني داشته باشد.
روش معمول براي تست دانة گرده و جوانه زني آن hanging drap مي باشد كه در داخل آب و با 20% ساكارزو در دماي50-25 درجه سانتيگرادو يا بدون اينکه دماي بخصوصي اعمال شود, انجام مي گيرد. مي توان اسيد بوريکppm 20-5 را نيز براي افزايش جوانه زني اضافه كرد. مدت زمان كشت دانة گرده 12-6 ساعت است . كه آگار (%2-5/0) با 10-5% ساكارز در دماي 0C 26 بمدت 24-2 ساعت پيشنهاد مي شود.
اخته كردن
از آنجائيكه اغلب انگورها داراي گلهاي هر مافروديت مي باشند و خود با رورند . براي كنترل گرده افشاني ، گلها بايد اخته شوند. ابتدا كلاهك و پرچمها بوسيلة يك انبرك برداشت مي شوند. كلاهك را در ميان شكافها بوسيلة انبر گرفته و با يك حركت آنرا برداشت مي كنيم.
جوانه زني بذر
بذور انگور اغلب درصد جوانه زني كمي دارند. بذور Vitis معمولاً توسط بلندر و پس از بلوغ ميوه بوسيله اصلاحگر برداشت مي شوند. بذور پس از جدا شدن با اسيد سولفوريك ، اسكاريفيه مي شود . سپس بمدت سه ماه در دماي 0C 10-8 استراتيفيه مي شوند . بدون استراتيفيكاسيون بذوري كه تازه برداشت شده اند ، بهتر از بذور خشك جوانه مي زنند. بدون استراتيفيكاسيون، درصد جوانه زني بذور حتي با هورمونها نيز زياد چشمگير نيست. هيدروژن سياناميد براي شكستن درمانسي در بذور انگور بسيار مؤثر است.
ريز ازديادي
تكنيكهايي براي تكثير شاخساره از طريق كشت In Vitro بصورت گسترده توسط Jona و Webb در سال 1978 بررسي شد. هنوز تكثير توسط شاخساره از پر مصرف ترين تكثير هاست و از تكنيكهاي استاندارد بشمار مي رود. كشت بافت اصولاً براي اهداف زير مورد علاقه است و بخوبي پا گرفته است. 1 سرعت تكثير ارقام جديد 2 ازدياد و
نگهداري مواد گياهي عاري از ويروس 3 نگهداري رژيم پلاسم در دماي پايين و يا با رشد كم در شرايط In Vitro 4 بدست آوردن پايه هاي عاري از ويروس 5 تست in Vitro براي مقاومت به بيماريها، حشرات و تنشهاي محيطي.
سيتمهاي اصلاح نژادي
تغييرات در فنوتيپ انگورها ممكن است توسط دو رگ گيري طبيعي يا كنترل شدة بين و درون گونه اي اتفاق بيافتد كه با تفكيك ژني صفات اختصاصي همراه است . ژنتيك سلولي هسته ها در توليد مثل جنسي ممكن است قبل از باروري درگرده يا تخمك عقيم و يا بعد از باروري در دانه هاي سقط شده اعمال شود. تلاقي هاي بين گونه اي EuVitis ممكن است بسهولت جواب دهد. اين گونه ها اختلاف بسيار كمي دركاريوتيپ دارند. ميوز بجز در مورد چند كروموزوم تأخير انداز بطور مرتب انجام مي گيرد. عمده ترين مشكلات آنجاست كه در برخي از گونه ها ، گياه دو پايه باشد و يا اينكه در برخي هيبريدها گرده عقيم است . تلاقي بين Muscadinia, EuVitis كه در تعداد كروموزوم اختلاف دارند به سختي نتيجه مي دهد.
وراثت و ژنتيك متغير در مو
در مورد وراثت صفات خاص محدودي كه بسادگي تجزيه و آناليز مي شوند كارهايي انجام گرفته است . بواسطة چرخة زندگي طولاني ،‌تعداد زياد كروموزوم و عقيمي جزيي تخمك و جوانه زني كم بذور ، انگور گياه مناسبي براي آناليز ژنتيكي نيست. در ليست 53 ژني Delattin 6 تاي آنها متعلق به سري هاي پلي آللي اند. اين ژنها در توليد آنتوسيانين ، تشكيل كلروفيل، كركدار بودن، شكل و ساختار برگ ، تعداد لپه ها و اندامهاي پيچنده، سازگاري با محيط و انرژي زايي گياه نقش دارند. با توجه به اينكه بيشتر ژنهاي ليست شده از كروموزومهاي هاپلوئيدند، بايد بين اين صفات لينكاژ اتفاق بيافتد.
مطابق نسبتهاي مندلي ،‌اين ژنها نيز در F2 تفكيك مي يابند . برخي از اين ژنها بطور غير مستقيم اهميت خاصّي دارند. مثلاً De lattin ارتباط بين وراثت آنتوسيانين و سميّت و مقدار قند سته ها رانشان داده است.
مقاومت به سفيدك دروغي
اكثر گونه هاي امريكايي و آسيايي به سفيدك دروغي مقاومند . تحت شرايط كنترل شده افزايش ازت باعث كاهش در مقاومت گياه ميزبان مي شود. توليد فيتو آلاكسين با مقاومت به سفيدك در ارتباط است . ولي اين احتمال پيش بيني ضعيفي براي پاسخ ژنوتيپي است . زيرا محيط نيز تأثير گذار است . اوليگومرهاي X-Vinferin,
E-vinferin, Stilbene ارتباط بسيار نزديكي با مقاومت به بيماري سفيدك دروغي دارند. مقاومت به سفيدك دروغي در Vitis بدو سيستم ژنتيكي بستگي دارد. يك ژن بر روي پاسخ شديد بافتهاي روزنه اي در موقع آلودگي كه V-vinfera هموزيگوس مغلوب است. گونه هاي مقاوم هموزيگوس غالب هستند. چندين ژن نيز براي ممانعت رشد ميسيليوم ميزبان وجود دارد.
مقاومت به سفيدك پودري
مكانيزم مقاومت به سفيدك پودري شامل تشكيل سته هاي مكانيكي است . از قبيل پرزها و رسوبات سيليس در ديوارة سلولي يا نزديك ديوارة‌سلولي كه درمقاومت مؤثرند. همچنين ارتباط بين ضخامت كوتيكول ديواره سلولي برگهاي جوان و مقاومت به سفيدك مورد توجه واقع شده است . كود ازتة بيش از حد ممكن است مقاومت
به سفيدك را كاهش دهد. برگهاي جوان بيشتر از برگهاي بالغ حساس به آلودگي هستند. مقاومت به سفيدك سطحي به سيستم پلي ژنيك بستگي دارد. تكنيك ها و فنون براي انتخاب بموقع نشاء مقاوم بوجود آمده اند اما دقت كاملي ندارد پرورش دهندگان بايد دقت داشته باشند كه چگونه مقاومت را تعيين مي كنند: برگهاي concord ممكن است درصد بالاي آلودگي سطوح برگ را نشان دهند اما با كاهش جزيي درفتوسنتز با white Riesling برابري مي كند. در white Riesling خسارت در سلولهاي نردباني خيلي بيشتر از cancard است.
مقاومت به Botrytis
اختلاف ژنتيكي براي مقاومت به Botrytis در بيشتر گونه هاي انگورV.vinifera مشاهده شده است . مكانيزم مقاومت شامل توليد فيتو آلاكسين stilbene توسط برگها و سته ها ست . فاكتور ديگر در ارتباط با حساسيت به Botrytis وجود سوراخهاي μm 2-5/0 در كوتيكول است . عدم وجود حفره ها با افزايش سطح مقاومت ارتباط دارد. در تستهاي استاندارد ارزيابي برگها، مقاومت به Botrytis در ژنوتيپهاي جديد توسعه يافته اند.
مقاومت به ساير بيماريهاي قارچي
در آب و هواي گرم و مرطوب آنتراكنوز اهميت ويژه اي پيدا مي كند . در ارزيابي مقاومت با استفاده از مشاهدات چندين سال انگور، ممكن است كه 2 ژن غالب ، حساسيت (An2,An6) و يك ژن مقاومت را كنترل كنند (An3) . احتمالاً مقاومت در شاخ و برگ ميوه ها بطور جداگانه به وراثت بر مي گردد. مشاهدات محدود روي سه نسل نشان مي دهد كه حساسيت كم به phomopsis احتمالاً غالب بوده و شامل 3-2 ژن است . پوسيدگي سياه ، بيماري مخربي است كه در اکثر مناطق توليد انگورهاي آبدار وجود دارد. منشاء بيماري امريكاي شمالي است ولي رفته رفته در اروپا حائز اهميت مي شود و نيز اصلاح نژاد براي آن نيز كم كم اهميت پيدا مي كند . زيرا كنترل طبيعي روي اين بيماري وجود ندارد. مقاومت به پوسيدگي سياه در ميوة Blue lake توسط دو ژن غالب ايجاد مي شود. برخي ژنوتيپها مانند V.rupestris وV.cinerea ژن غالب با مقاومت بالايي را انتقال مي دهند. اما اختلافات زيادي درميان صفات اختصاصي گياهان همگروه ،‌براي مقاومت وجود دارد. هيبريد هاي امريكايي – فرانسوي منابع خوبي براي مقاومت به پوسيدگي سياه هستند.
مقاومت به بيماري حفره دار بودن (pierce)
بيماري pierce بيشتر مربوط به آب و هواي گرم است . جائيكه زنجره هاي موجود در جوانه ناقل هستند. مقاومت به pierce نيازمند سه ژن غالب pd6 pd2, pd3, است . منابع مقاومت شامل چندين گونة EuVitis مي شوند.
مقاومت به گال تاج و قسمتهاي فوقاني گياه
بيماري گال تاج بيشتر در آب و هواي سرد و مربوط بهV.v infera است ولي در نقاط مختلف جهان نيز رخ مي دهد. عامل اصلي A. Tume faciens bioVour است كه باعث انتقال ژنهاي غير طبيعي به گياه مي شود. آلودگي طبيعي متعاقب انتقال بارژنتيكي به ميزبان رخ مي دهد. اين قطعات DNA ژنهاي كنترل كنندة بيماري زايي را كُده كرده و مي سازند, كه در حالت وسيع باعث ايجاد گال مي شوند.
مقاومت ژنتيكي ممكن است در V.Labrusca و گونه هاي آسياي شرقي ، از قبيل V.emuvensis يافت شود. مقاومت در V.amuvensis به گال تاج گزارش شده كه مسئول آن يك ژن

فایل : 23 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...