info@articlefarsi.ir پشتیبانی 10 صبح تا 2 شب ادرس

مقاله عدل چيست ‏

مقاله عدل چيست ‏

عدل چيست :
اولين مسئله ای كه بايد روشن شود اين است كه عدل چيست ؟ ظلم چيست ؟ تا مفهوم اصلی و دقيق عدل روشن نشود هر كوششی بيهوده است و از اشتباهات مصون نخواهيم ماند . مجموعاً چهار معنی برای اين كلمه وجود دارد :
الف) موزون بودن :اگر مجموعه ای را در نظر بگيريم كه در آن ، اجزاء و ابعاد مختلفی بكار رفته است و هدف خاصی از آن منظور است ، بايد شرايط معينی در آن از حيث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ كيفيت ارتباط اجزاء با يكديگر رعايت شود ،و تنها در اين صورت است كه آن مجموعه می تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ايفا نمايد . مثلاً يك اجتماع اگر بخواهد باقی و بر قرار بماند بايد متعادل باشد ، يعنی هر چيزی در آن به قدر لازم (نه به قدر مساوی ) وجود داشته باشد . يك اجتماع متعادل ، به كارهای فراوان اقتصادی ، سياسی ، فرهنگی ، قضايی ، تربيتی احتياج دارد و اين كارها بايد ميان افراد تقسيم شود و براي هر كدام از آن كارها به آن اندازه كه لازم و ضروري است افراد گماشته شوند . از جهت تعادل اجتماعی ، آنچه ضروری است اين است كه ميزان احتياجات در نظر گرفته شود و متناسب با آن احتياجات ، بودجه و نيرو مصرف گردد. اينجاست كه پای مصلحت به ميان می آيد ، يعنی مصلحت كل ، مصلحتی كه در آن ، بقا و دوام «كل» و هدف هايی كه از كل منظور است در نظر گرفته مي شود . از
اين نظر ، «جزء» فقط وسيله است ، حسابی مستقل و برای خود ندارد .
ب) تساوی و نفی هرگونه تبعيض: گاهی كه می گويند : فلانی عادل است ، منظور اين است كه هيچگونه تفاوتی ميان افراد قائل نمی شود . بنابراين ، عدل يعنی مساوات .
و اما اگر مقصود اين باشد كه عدالت يعني رعايت تساوی در زمينه ی استحقاقهای متساوی ، البته معنی درستی است ؛ عدل ، ايجاب مي كند اينچنين مساواتی را ، و اينچنين مساوات از لوازم عدل است ؛ ولي دراين صورت بازگشت اين معنی به معنی سومی است كه ذكر خواهد شد .
ج) رعايت حقوق افراد و عطا كردن به هر ذی حق (صاحب حق) ، حق او را : و ظلم عبارت است از پا مال كردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق ديگران . معنی حقيقی عدالت اجتماعی بشری ، يعنی عدالتی كه در قانون بشری بايد رعايت شود و افراد بشر بايد آنرا محترم بشمارند همين معني است . اين عدالت متكي بر دو چيز است :
يكی حقوق و اولويتها ، يعنی افراد بشر نسبت به يكديگر و در مقايسه با يكديگر،نوعی حقوق و اولويت پيدا می كنند .
يكی ديگر خصوصيت ذاتی بشر است كه طوری آفريده شده است كه در كارهای خود الزاماً نوعی انديشه ها كه آنها را انديشه اعتباری می ناميم استخدام می كند.
د) رعايت استحقاقها در افاضئه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود يا كمال وجود دارد .
موجودات در نظام هستی از نظرقابليّتها و امكان فيض گيری از مبدأ هستی با يكديگر متفاوتند ؛ هر موجودی در هر مرتبه ای هست از نظر قابليّت استفاضه ، استحقاقی خاص به خود دارد .
سرمنشأ اصلی :
از نظر ما ريشه ی اصلی و ريشه ی ريشه های طرح های علمی و عملی مسئله ی عدل را در جامعه ی اسلامی ، در درجه اول ، در خود قرآن كريم بايد جستو جو كرد قرآن است كه بذر انديشه ی عدل را در دلها كاشت و آب ياری كرد و دغدغه ی آنرا چه از نظر فكری و فلسفی و چه از نظر عملی و اجتماعی در روح ها ايجاد كرد . اين قرآن است كه مسئله ی عدلو ظلم را در چهره هاي گوناگونش : عدل اخلاقي ، عدل اجتماعي طرح كرد . قرآن كريم تصريح مي كند كه نظام هستيو آفرينش ، بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابليّتها است . گذشته از آيات زيادي كه صريحاً ظلم را از ساحت كبريائي بشدت نفي مي كند ، و گذشته از آياتي كه ابلاغ و بيان و اتمام حجت را از آن جهت از شؤون پروردگار مي شمارد كه بودِ اينها نوعي عدل ، و هلاك بشر با نبود آنها است معرفي مي نمايد ؛ گذشته از همه اينها در برخي از آيات ، از مقام فاعليّت و تدبير الهي بعنوان مقام قيام به عدل ياد مي كند :
شَهِدَ اللّهُ اَنِّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ الْمَلائِكَهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ (آل عمران آيه 18)
و يا عدل را ترازوي خدا در امر آفرينش مي داند :
وَالسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ (الرحمن آيه 7)
در قرآن كريم تصريح شده كه حكمت بعثت و ارسال رسل اين است كه عدل و سقط بر نظام زندگاني بشر حاكم باشد :
لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَاَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ. ( حديد آيه 25)
«همانا فرستادگان خويش را با دلائل روشن فرستاديم و همراه آنها كتاب و مقياس (قانون) فرستاديم تا مردم بدينوسيله عدل را بپا دارند ».
قرآن كريم ، امامت و رهبري را «پيمان الهي »و مقامي «ضدّ ظلم» و «توأم با عدل» مي داند . قرآن آنجا كه درباره ي شايستگي ابراهيم براي امامت و رهبري سخن مي گويد ، برداشتش چنين است :«آنها كه ابراهيم از همه ي كوره ها خالص درآمد به او ابلاغ شد كه تو را به امامت و رهبري برگزيديم . ابراهيم درخواست كرد ـ و يا استفهام نمود ـ كه اين موهبت الهي در نسل او ادامه يابد . به او پاسخ داده شد كه : امامت و رهبري ، پيماني است الهي و ستمكاران را در آن نصيبي نيست :«لايَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ». (بقره آيه 124 )
قرآن ، انسان اخلاقي را به عنوان «صاحب عدل» نام مي برد . در چند جاي قرآن كه سخن از داوري و يا گواهي
انسانهايي است كه از نظر تربيتي و اخلاقي و روحي قابل اعتماد باشند ، آنها را به همين عنوان كه گفتيم نام مي برد ؛ مثل اينكه مي فرمايد :«يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ».(مائده آيه 25)؛ يا مي فرمايد : «وَ اَشْهِدوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ».(طلاق آيه 2 )
پس از ترجمه ي آثار يوناني در جهان اسلام ، اين جمله افلاطون معروف شد كه «عدالت ، مادر همه ي فضائل اخلاقي است » ولي در حدود دو قرن پيش از آنكه سخن افلاطون در ميان مسلمين شناخته بشود ، مسلمين از زبان قرآن اين سخن را شنيده بودند .
چگونه ممكن بود مسأله اي كه در قرآن تا اين پايه بدان اهميت داده شده كه هم جهان بيني است ، و هم معيار شناخت قانون ، و هم ملاك شايستگي زعامت و رهبري ، و هم آرماني انساني ، و هم مسؤوليتي اجتماعي ، مسلمين با آن عنايت شديد و حساسيت فراواني كه در مورد قرآن داشتند نسبت به آن بي تفاوت بمانند .
اين است كه ما معتقديم دليلي ندارد كه در پي علتي ديگر برويم و فكرخود را خسته نماييم كه چرا از آغاز نهضتهاي فكري و علمي مسلمين ، همه جا كلمه ي «عدل» به چشم مي خورد؟
علت اصلي حساسيت مسلمين نسبت به اين مسأله ، و علت راه يافتن اين اصل در كلام و در فقه و در حوزه هاي اجتماعي اسلامي ، بلاشك قرآن بود . اما علت جبهه گيريهاي مختلف در اين مسأله كه برخي آن را عريان و
بدون لفّافه پذيرفتند و برخي با يك سلسله توجيهات و تأويلات آن را از اثر انداختند چيزهاي ديگر است كه برخي رواني است ، و برخثي اجتماعي و بخي سياسي . اين است نظر ما درباره ي سرمنشأ اصلي طرح اين مسأله در جامعه ي اسلامي .
مسأله عدل :
بحث جبر و اختيار خود به خود بحث «عدل» را به ميان می آورد . زيرا رابطه مستقيمی است ميان اختيار و عدل از يك طرف و جبر و نفی از طرف ديگر؛ يعنی تنها در صورت اختيار است كه تكليف و پاداش و كيفر عادلانه، مفهوم و معنی پيدا می كند . اگر انسان ،آزادی و اختيار نداشته باشد و در مقابل اراده ی الهی و يا عوامل طبيعی ، دست بسته و مجبور باشد ، ديگر تكليف و پاداش و كيفر ، مفهوم خود را از دست مي دهد .
متكلمين اسلامی دودسته شده اند :دسته اي كه از همان ابتدا‌‌ «معتزله » ناميده شدند طرف داران عدل و اختيار ،و دسته ديگر يعني گروه اهل حديث كه بعدها «اشاعره»ناميده شدند طرفدار جبرواضطرار گرديدند. البته منكران عدل ،صريحا‌ً نگفتند كه منكر عدل الهي هستيم زيرا قرآن كريم كه هر دو دسته ، خود را حامي آن دانستند ،با شدّت ،ظلم را از خداوند نفي ، و عدل را اثبات مي كند . آنها عدل الهي را به گونه اي خاص تفسير كردند ،گفتند :عدل ، خود حقيقتي نيست كه قبلاً بتوان آنرا توصيف كرد و مقياس و معياري براي فــعل وردگار قرار داد . اساساً معيار و مقياس براي
فعل الهي قرار دادن نوعي تكليف و وظيفه ، و تحديد وتقييد مشيّت و اراده براي ذات حق محسوب مي شود . مگر ممكن است براي فعل حق ، قانوني فرض كرد و آن قانون را حاكم بر او و فعل او قرار داد ؟ همه قوانين ، مخلوق او و محكوم اوست و او حاكم مطلق است .هر نوع محكوميّت و تبعيّت ، بر ضدّ علوّ و قاهريّت مطلق ذات اقدس الهي است . معني عادل بودن ذات حق ،اين نيست كه او از سر منشئا عدل است ، آنچه او مي كند عدل است نه اينكه آنچه عدل است او ميكند . عدل و ظلم، متأخر و منتزع از فعل پروردگار است . عدل ، مقياس فعل پروردگار نيست؛فعل پروردگار ، مقياس عدل است «آنچه آن خسرو كند شيرين بود ».
معتزله كه طرفدار عدل بودند گفتند : عدل ،خود حقيقتي است و پروردگار به حكم اينكه حكيم و عادل است كارهاي خود را با معبار و مقياس عدل انجام مي دهد . ما آنكه كه به ذات افعال نظر مي افكنيم ، قطع نظر از اينكه آن فعل ، مورد تعلق اراده تكويني يا تشريعي ذات حق قرار دارد يا ندارد،مي بينيم كه برخي افعال در ذات خود با برخي ديگر متفاوت است ؛برخي افعال در ذات خود عدل است ، مانند پاداش به نيكوكاران؛ و برخي در ذات خود ، ظلم است مانند كيفر دادن به نيكوكاران؛ و چون افعال در ذات خود با يكديگر متفاوتند و ذات مقدس باري تعالي خير مطلق و كامل مطلق و حكيم مطلق و عادل مطلق است كارهاي خود را با معيار و مقياس عدل انتخاب مي كند.

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...