مقاله در مورد زندگي نامه صديقه دولت ابادي
موضوع :
زندگي نامه صديقه دولت ابادي
دبير راهنما :
سركارخانم فقري
تهيه و تنظيم :
كيميا اولادغفاري
كلاس سوم تجربي
مدرسه فرزانگان
پاييز 91
صدیقه دولتآبادی
صدیقه دولتآبادی در کهنسالی
صدیقه دولتآبادی (۱۲۶۱-۱۳۴۰) روزنامه نگار ایرانی و از فعالان انقلاب مشروطه و جنبش زنان در ایران است.
او از موسسان انجمن مشروطهخواهانه انجمن مخدرات وطن بود[۱]. همچنین، بعداً از نخستین فعالان حقوق زنان در ایران شد و نشریه زبان زنان را درباره حقوق زنان منتشر کرد[۲].
زندگی
دولتآبادی در سال ۱۲۶۱ هجری شمسی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا هادی دولت آبادی و مادرش خاتمه بیگم نام داشت. پدرش از روحانیان متجدد آن زمان محسوب میشد. صدیقه دولت آبادی تحصیلات خود را در فارسی و عربی در تهران آغاز نمود، سپس تحصیلات متوسطه را در دارالفنون ادامه داد. پانزده ساله بود که با دکتر اعتضاد الحکما ازدواج کرد، ولی ازدواجشان با شکست مواجه شد. در سال ۱۲۹۶ شمسی به همت او یکی از نخستین دبستانهای دخترانه، به نام «مکتب شرعیات» تاسیس شد.
یکی از دفعاتی که صدیقه دولتآبادی برای فعالیتهایش دستگیر شده بود، رئیس نظمیه به وی گفت: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمدهاید» صدیقه دولتآبادی پاسخ داد:[۳]
آقا من صد سال دیر متولد شدهام، اگر زودتر به دنیا آمده بودم نمیگذاشتم زنان چنین خوار و خفیف و در زنجیر شما اسیر باشند.
صدیقه دولت آبادی در روز ۶ مرداد سال ۱۳۴۰ هجری شمسی در سن ۸۰ سالگی در تهران چشم از جهان فروبست. وی در جوار برادرش در قبرستان امامزاده اسمعیل در زرگنده به خاک سپرده شد. عدهای مقبره وی را پس از انقلاب ۱۳۵۷ ویران کردند.
فعالیتهای صدیقه دولت آبادی
فعالیت در انجمن مشروطهخواهانه مخدرات وطن. او از موسسان این انجمن بود.[۱].
تاسیس مدرسه دخترانه در سن ۱۴ سالگی. به دلیل فشار خانواده نتوانست خودش مدیر این مدرسه شود و دوستش مدیر آن شد. بعد از سه ماه نیز به دست مخالفان به زندان افکنده شد و مدرسه بسته شد[۴].
مخالفت با قرارداد ۱۹۰۷ میلادی که ایران را تحت نفوذ انگلستان و روسیه قرار داده بود. او همراه با سایر زنان همفکر خود مخالفتش با این قرارداد را با تحریم کالاهای وارداتی و رفتن به قهوهخانهها و تشویق آنها به عدم استفاده از قند خارجی نشان میداد.
در سال ۱۲۹۸ به منظور آشنا کردن زنان با حقوقی هچون آموزش، استقلال اقتصادی و حقوق خانوادگی خود، اقدام به انتشار اولین نشریه حقوق زنان در خارج از تهران و سومین آن در ایران به نام «زبان زنان» نمود. او در این نشریه به مباحثی نظیر حجاب و نقش انگلستان در ایران انتقاد میکرد[۴].
در سال ۱۳۰۰ انجمنی به نام انجمن آزمایش بانوان در تهران دائر کرد و بر علیه استفاده از کالاهای خارجی اقدام نمود.
در سال ۱۳۰۱ به آلمان رفت و در کنگره بینالمللی زنان در برلین شرکت کرد. او اولین زن ایرانی بود که در یک کنگره بینالمللی به نمایندگی از زنان ایران حاضر شد و سخنرانی کرد.
در سال ۱۳۰۵ش در دهمین کنگره بینالمللی برای حق رای زنان، به نمایندگی از زنان ایران شرکت کرد.
در سال ۱۳۲۱ش به انتشار مجدد «زبان زنان» اقدام نمود، و آن را به صورت مجلهای ۴۸ صفحهای منتشر کرد [۵]
صديقه دولت آبادي از خانواده معروف دولت آبادیها و از عناصر مهم تجدد طلب، طرفدار آزادی زنان، یکی از حامیان کشف حجاب و از فعالان سياسي دوره مشروطه است. در اين نوشتار تلاش شده است كه وضعيت خانوادگي و فعاليتهاي سياسي ـ اجتماعي وي مورد بررسي قرار گيرد.
وضعیت خانوادگی
پدر صديقه دولت آبادي (ميرزا هادي) و برادرانش، ملبس به لباس روحانيت بودند. به همين دليل، برخی معتقدند كه صديقه دولت آبادي در خانوادهاي مذهبي و روحاني پرورش يافته است. با اين حال گروهي از موّرخان بر این نکته تاکید ميكنند كه دولت آباديها با آنكه ملبس به لباس روحاني بودند، «بابي يا بهائي» بودند؛ و اساساً اعتقادي به دين تشيع نداشته و اين لباس را بنا به مصالحي پوشيده بودند.[1]
صديقه دولت آبادي دختر هادي دولتآبادي اصفهاني ميباشد. او داراي يك خواهر و پنج برادر بود كه مشهورترين آنها، يحيي دولت آبادي است.[2] وی خواندن و نوشتن را در محيط خانواده آموخت. صدیقه دولت آبادی در اوایل نوجوانی و خیلی زود در سن پانزده سالگي با مردي به نام اعتضاد الحكما ازدواج كرد.[3] اما این ازدواج دیری نپایید و پس از مدت كوتاهي از او جدا شد.
ازدواج ناموفق دولت آبادی و نقش آن در پرورش روحیات فمنیستی
شكست در این ازدواج، بعدها در نگرش او نسبت به جنس مرد و سفارش به تاخير در ازدواج دختران بيتاثير نبود. ايشان آنقدر نسبت به جنس مرد حساسيت داشت كه اصرار داشت كه در روزنامه خودش تنها مقالاتي را به چاپ برساند كه از طرف زنان و دختران باشد و حتي اگر مقالهاي از مردان در مورد مباحث مورد توجه اين روزنامه هم بود باز هم به چاپ نميرسيد.[4]
انتشار روزنامه در حمایت از تجدد طلبی زنان
صديقه دولت آبادي از خانواده با نفوذ و متمولي بود؛ به طوري كه با اتكا به اين امتياز در شرايطي كه حتي داشتن روزنامه سياسي براي مردان به سختي ممکن بود، توانست به تدريج روزنامه خود را به ارگان سياسي زنان تجدد طلب ايران تبديل كند.[5] دولت آبادي با تكيه بر همين ثروت خانوادگي توانست در سال 1297ش انجمني به نام «شركت خواتين اصفهان» ايجاد كند.[6] برخی معتقدند كه او براي زمينه سازي بيحجابي در بين زنان، شركت «خواتين اصفهان» و دو سال بعد شركت «آزمايش بانوان» را تشكيل داد.[7] وجود بعضي از قوانين خاص در شركت او مثلا اگر دختري در سنين پايين ازدواج ميكرد، حق نداشت ديگر در شركت او كار كند،[8] صحت اين فرضيه را تقويت ميكند.
حضور در انجمن های سری
در دوران مشروطه، «انجمنهاي سرّي» از رونق خاصي برخوردار بودند و بسياري از سران آزادي خواه و تجددطلب مشروطه از اعضاي اين نوع محافل سرّي بودند. به موازات رونق گرفتن انجمنهاي سرّي مردان، زنان تجددطلب و آزادي خواه نيز به تبع مردان، انجمنهايي تأسيس كردند كه معمولاً زنان و دختران شاه يا وابستگان رجال سياسي در آن شركت داشتند. صديقه دولت آبادي، در اين انجمنهاي مخفي شركت ميكرد و سمت منشي انجمن مخدرات وطن را به عهده داشت.[9]
در ذيحجه 1328(ه.ق) گروهي از زنان تجدد طلب، انجمني به نام انجمن مخدّرات وطن را تشكيل دادند. اعضاي اين انجمن، به زنان و دختران فعالان سياسي، زنان دربار، اعيان و اشراف محدود ميشد. از آن جمله دختر سپهسالار تنكابني و همسر صديقالسلطنه، دختر سردار افخم[10] و عزالسلطنه و عزيزالسلطنه (همسران ناصرالدين شاه) را ميتوان نام برد.[11] رياست اين انجمن به عهده آغابيگم دختر شيخ هادي نجمآبادي معروف بود.[12] یکی از فعالان این انجمن صدیقه دولت آبادی بود.
جالب اينجاست كه اين انجمن، براي اولين بار در ايران، اقدام به برگزاري مجالس ساز و نوا و رقص (گاردن پارتي) نمود. در اين مجالس در كنار سخنراني، نمايشنامه و برنامههاي تفريحي و سرگرم كننده ( عمدتاً توسط ارمنيها) اجرا ميشد. از اين رو، با مخالفت صريح علما و اقشار مذهبي مواجه شد.[13]
تشکیل مدرسه دخترانه
در سال 1334(ه.ق) مدرسهای دخترانه به اسم «امالمدارس» به عنوان نخستین مدرسه دخترانه توسط صديقه دولت آبادي در اصفهان تاسیس شد.[14] در بسياري از اين نوع مدارس كه به سبك جديد تأسيس شده بود، ارزشها و هنجارهاي ديني رعايت نميشد، بلكه آشكارا نقض ميشد. به همين دليل مدرسه صديقه دولت آبادي به خاطر عدم رعايت شئونات ديني و قوانين معارف در مدرسه تعطيل شد.[15] و او را به مدت سه ماه در وزارت فرهنگ زنداني كرده، از خانوادهاش تعهد گرفتند كه پس از اين در اين زمينه به فعاليتي نپردازد.[16] حتّي هنگامي كه
صديقه دولت آبادي، دبستان دخترانه ديگري به نام «مكتب خانه شرعيّات» تأسيس كرد، بار ديگر اين دبستان به سرنوشت مدرسه «ام المدارس» دچار شد.[17]
بر اثر این اقدامات، صديقه دولت آبادي نيز عليه سنن و اعتقادات مذهبي خود قيام كرد.[18] و ضمن مخالفت با آموزش سنتي زنان ايران، در روزنامه زبان زنان از دولت و وزارت معارف خواست تا امكانات لازم را براي گسترش تحصيل زنان به سبك اروپايي فراهم آورند.[19]
صدیقه دولت آبادي در سال 1299 (ه.ش) نشريه «زبان زنان» را در اصفهان و تهران و با هزینه شخصی منتشر كرد. اولين شماره اين نشريه در روز 20 شوال سال 1337(ه.ق) فعاليت خود را در اصفهان آغاز كرد و آخرين شماره آن ( شماره 57) در 21 ربيع الثاني 1339(ه.ق) منتشر شد. «زبان زنان» در ابتدا به مباحث مربوط به خانهداري بچهداري، شوهر داري و بهداشت ميپرداخت.[20] اما به تدريج مباحثي همچون سوسياليسم و سوسيال دمكراسي را مطرح كرد كه اقشار مذهبي جامعه را به عكس العمل وا ميداشت.[21]
صدیقه دولت آبادی و کشف حجاب
دولت آبادي كه در مقالاتش وضعيت زنان در كشورهاي ديگر را به رخ زنان ايراني ميكشيد و خودش 10 سال پيش از كشف حجاب، عملاً، حجاب را به كناري گذاشته بود و بدون روسري در خيابانها ظاهر ميشد، به تدريج حساسيت افكار عمومي بهويژه اقشار مذهبي را برانگيخت به طوري كه حتي برخي از زنان نيز به مخالفت با او پرداختند. به تدريج خانم دولتآبادي با مشكل بزرگي روبرو شد به گونهاي كه او را مورد لعن و نفرين قرار ميدادند و روزنامهاش را در خيابانها ميسوزاندند.[22]
دولت آبادي، نقش موثري در جريان كشف حجاب در ايران ايفا كرد و در اين راه تدابير مختلفي را، همچون مجالس سريّ مختلط، روزنامه و تاسيس مدرسه دخترانه، به كار بست. او اولين زن ايراني است كه بعد از مشروطه بدون چادر از منزل خارج شد.[23] و با لباس و كلاه اروپايي (بدون روسري و حجاب اسلامي) در كوچه و خيابان ظاهر شد.[24] در همان زمان شغل بازرس مدارس دخترانه به او محول شد.[25]
ریاست بر کانون بانوان
در سال 1314ش، رضا شاه به وزير معارف، علي اصغر حكمت، دستور بر پايي جمعيتي از زنان آزادي خواه تهراني را صادر كرد. بعدها اين جمعيت به نام «كانون بانوان» ناميده شد. اين كانون به رياست شمس پهلوي و تحت نظارت وزارت معارف در تاريخ 32 ارديبهشت 1314 براي تحقق كشف حجاب تأسيس گرديد. رياست بعدي آن را بر عهده خانم «هاجر تربيت» و سپس «صديقه دولت آبادي» گذاشتند.[26]
خانم دولت آبادي از آن زمان تا سال 1340ش در كانون بانوان فعاليت داشت. وي تمام عمر خود را در راه كشف حجاب از زنان ايراني سپري كرد و گامهای زیادی را در این راه برداشت و توسط قلم و رفتار با تکیه بر ثروت خود و همچنین برنامههای رضا شاه در این راه کوشش فراوانی به خرج داد و حتي در لحظات آخر زندگي نيز دست از اين تلاش بر نداشت و اين چند سطر را در وصيت نامه خود جا داد: «مرا از محل «كانون بانوان» به آرامگاه ابديم ببريد و در مراسم تشييع جنازهام حتي يك زن با حجاب شركت نكند».[27]
صديقه دولت آبادي، در وصف آزادي و تجدد بسيار سخن گفت، مقاله نوشت و حتّي در انجمنهاي سري مشروطه خواهان شركت كرد، به گونهاي كه گروهي از نويسندگان او را زني
تجدد طلب و پيشرو در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي معرفي كردند.[28] اما در واقع وی به مهرهاي براي پيشبرد سياستهاي اجتماعي و فرهنگي که رضاشاه بدون فهم و درک مسائل فرهنگی، دینی و اجتماعی ایران از جامعه غربی الگو گرفته بود، تبديل ميشود.
سرانجام صدیقه دوات آبادی که وصیت كرده بود، در مرگش سوگوارى نكنند و سیاه نپوشند، پس از مدتى بیمارى در سن هشتاد و دو سالگى درگذشت
صدیقه دولت آبادی، از عناصر تجدد طلب و از فعالان سیاسی دوره مشروطه است. در این نوشته تلاش شده است که به دور از جانبداریهای مرسوم وضعیت خانوادگی و فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی وی مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد. شمهای از زندگی نامه صدیقه دولت آبادی صدیقه دولت آبادی دختر هادی دولت آبادی اصفهانی میباشد. او دارای یک خواهرو پنج برادر بود که مشهورترین آنها، یحیی دولت آبادی ـ نویسنده معاصر ـ است. یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، چاپ دوم، ج 1، انتشارات فردوسی، تهران، 1361، صص 12و 13. صدیقه دولت آبادی خواندن و نوشتن را در محیط خانواده آموخت. او در سن پانزده سالگی با مردی بنام اعتضاد الحکما ازدواج کرد محمد حسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی از آغاز تا مشروطه، انتشارات سروش، 1374، ص 142 اما پس از مدت کوتاهی از او جدا شد. شکست در ازدواج، بعدها در نگرش او نسبت به جنس مرد و سفارش به تاخیر در ازدواج دختران بیتاثیر نبود: «ایشان آنقدر نسبت به جنس مرد حساسیت داشت که اصرار داشت که در روزنامه خودش تنها مقالاتی را به چاپ برساند که از طرف زنان و دختران باشد و حتی اگر مقالهای از مردان در مورد مباحث مورد توجه این روزنامه هم بود باز هم به چاپ نمیرسید.محمد حسین خسرو پناه، هدفها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص 241. صدیقه دولت آبادی از خانواده با نفوذ و متمولی بود به طوری که با اتکا به این امتیاز در شرایطی که حتی داشتن روزنامه سیاسی برای مردان به سختی میسور بود، او توانست به تدریج روزنامه خود را به ارگان سیاسی زنان تجدد طلب ایران تبدیل کند. محمد حسین خسرو پناه، هدفها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، نشر پیام امروز، تهران، 1381، ص 133. دولت آبادی با تکیه بر همین ثروت خانوادگی توانست در سال (1297ش) انجمنی به نام «شرکت خواتین اصفهان» ایجاد کند. بدر الملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، انتشارات ابن سینا، تهران، 1347، ص 51. بعضی از نویسندگان معتقدند که او برای زمینه سازی بی حجابی در بین زنان، شرکت «خواتین اصفهان» و دو سال بعد شرکت «آزمایش بانوان» را تشکیل داد. محمد حسن رجبی، همان، ص 142 شاید بعضی از قوانین خاص شرکت او (مثلا اگر دختری در سنی پایین ازدواج میکرد حق نداشت دیگر در شرکت او کار کند.) ر. ک: محمد حسین خسرو پناه، همان، ص 81 صحت این فرضیه را تقویت میکند. وضع خانوادگی صدیقه دولت آبادی پدر صدیقه دولت آبادی (میرزا هادی) و برادرانش، ملبس به لباس روحانیت بودند. به همین دلیل، بعضی از نویسندگان معتقدند که صدیقه دولت آبادی در خانوادهای مذهبی و روحانی پرورش یافت. با این حال گروهی از موّرخان تصریح میکنند که دولت آبادیها با آنکه ملبس به لباس روحانی بودند، «بابی یا بهائی» بودند؛ و اساساً اعتقادی به دین تشیع نداشتند و این لباس را بنا به مصالحی پوشیده بودند. یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج 4، ص 401. احمد کسروی معتقد بود که میرزا هادی دولت آبادی ( پدر صدیقه دولت آبادی)
نیابت میرزا یحیی صبح ازل صیح ازل، لقب «میرزا یحیی فرزند میرزا عباس از اهالی نور مازندران و مؤسس فرقه ازلیان است. ازلیان و بهائیان دو فرقهاند که پیشوای هر یک از این دو دسته خود را جانشین سید علی محمد باب شیرازی میدانند. چنانکه میدانیم سید علی محمد در (1260 ه. ق ) دعوی بابیت و سپس دعوی مهدویت کرد. سرانجام به سال 1266 در تبریز به دار آویخته شد. پس از سید باب، پیروان او بر میرزا بحیی صبح ازل گرد آمدند و «بهاء اللّه برادر او نیز متابعت وی را پذیرفت لیکن سرانجام میان دو برادر جدائی افتاد و کار به قدح و لعن و افتراء کشید: به تدریج اختلاف دو برادر بیشتر شد تا آنکه دولت عثمانی برای پایان دادن به جدال این طائفه، آنان را به «ادرنه» تبعید کرد. در دوران تبعید، بهأاللّه، دعوی من یظهره الله و زعامت فرقه را آشکار کرد و بابیان را به سوی خود خواند. جمعی از صبح ازل نیز برگشته و به او پبوستند. در نتیجه اختلاف و نزاع بین فریقین بالا گرفت و حکومت عثمانی که متوجه انشعاب بابیان گردید. صبح ازل و. اتباعش را به جزیره قبرس و بهأالله و پیروانش را به عکا تبعید کرد، (لغتنامه دهخدا مدخل «صبح ازل» ). ـ رئیس فرقه أزلیان یکی از دو فرقه منشعبه از بابیّه ـ را عهده دار بود. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، چاپ نوزدهم، تهران: امیرکبیر، 1378، ص 291. مؤلف «تاریخ بیداری ایرانیان» نیز این نکته را تأیید کرد و مینویسد؛ میرزا هادی بعدها نیابت خویش را به حاجی میرزا یحیی (پسرش) واگذار کرد. محمد ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیر جانی، چاپ، پنجم، تهران: نشر پیکان، 1377 و 1376، بخش اول، ص 649. از سوی دیگر یحیی دولت آبادی، ( فرزند میرزا هادی) در کتاب خودش، از فرقه بابیّه و بهائیت مکرراً تمجید کرده و شورشهای آنها را توجیه میکند. ر. ک: یحیی دولت آبادی، همان، ج 1، صص 316ـ 317. او بابیها و بهاییهای اصفهان را انسانهایی مظلوم و بی پناه دانسته که توسط مراجع دینی شیعیان (خصوصاً آقا نجفی اصفهانی) در معرض انواع شکنجه و تلف شدن قرار گرفتهاند. حیات یحیی. ص 318 یحیی دولت آبادی میافزاید که مجتهدین فقط برای کسب شهرت با بابیها طرف شده و آنها را آزار میدهند. همان، ص 317. انتساب خانواده دولت آبادی به فرقه بابیه به جایی است که ـ به گفته یحیی دولت آبادی ـ مردم به صورت دسته جمعی در محلات اصفهان راه افتاده و در صدد قتل خانواده ایشان بر میآیند. عین عبارت یحیی دولت آبادی در این خصوص چنین است: «به خیال آنکه جمعیت آنها زیاد شده و بتوانند به محله احمد آباد که خانه ما در آن محله است ریخته و برادرم را کشته… که اطرافیان و بستگان دولت آبادیها مسلح شده و در صدد مدافعه بر میآیند و کنسول روس نیز افراد مسلحی برای دفاع از آنها اعزام میدارد و خودش نیز مستقیماً به دفاع از این خانواده بر میخیزد. همان. ص 311، 320 عبارت یحیی دولت آبادی چنین است «کنسول روس…. چند نفر مسلح همراه دارد به جمعیت اشرار پیغام داده آنها را تهدید مینماید» دولت آبادی مسبب اصلی حمله مردم به آنها را مجتهد طراز اول اصفهان «آیت الله آقا نجفی اصفهانی» دانسته و مینویسد: «آقای نجفی خطر بزرگی بخانواده نگارنده متوجه (کرد). همان، ص 319 نکته جالب توجه اقدام مستقیم کنسول روس در دخالت و کمک مستقیم او به خانواده دولت آبادیها است، در حالی که میتوانست به فرستادن نیروها اکتفا کند. این واقعه، نشان دهنده شدت اهمیت خانواده دولت آبادیها و دفاع از آنان برای روسیه میباشد. اطرافیان سید محمد طباطبائی نیز از جمله کسانی هستند که اتهام بابیه و بهایی بودن را به خانواده دولت آبادیها وارد کردهاند. همان، ص 263 شیخ فضل الله نوری و بعضی از علمای دیگر که در ماجرای مشروطه به قم مهاجرت
کردند، همواره با خانواده دولت آبادی کدورت داشتهاند. همان، ج 2، ص 82 به گفته یحیی دولت آبادی، شیخ فضلالله سالها با خانواده دولت آبادیها ضدیتی داشته و در مجالس علناً نسبت به خانواد ه ایشان بدگویی میکرده است. همان، ج 2، ص 106 سید عبدالله بهبهانی نیز از جمله کسانی بود که مسئله «بابی» بودن دولت آبادیها را سر زبانها انداخت. ر. ک: یحیی دولت آبادی، ج 2، ص 218ـ216 از آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که اتهام بابی گری و بهایی گری و به قول کسروی «نائب رئیس فرقه ازلی بودن» ـ به خانواده دولت آبادی جدی است. فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی صدیقه دولت آبادی 1 ـ شرکت در انجمنهای سرّی در دوران مشروطه، «انجمنهای سرّی» و بعضاً ماسونی از رونق خاصی برخوردار بودند و بسیاری از سران آزادیخواه و تجددطلب مشروطه از اعضای این نوع محافل سرّی بودند. به موازات رونق گرفتن انجمنهای سرّی مردان، زنان تجددطلب و آزادیخواه نیز انجمنهایی تأسیس کردند که معمولاً زنان و دختران شاه یا وابستگان رجال سیاسی در آن شرکت داشتند. صدیقه دولت آبادی، در این انجمنهای مخفی شرکت میکرد و طبق نقل «بدر الملوک بامداد» «سمت منشی انجمن مخدرات وطن» را به عهده داشت. بدر الملوک بامداد، همان، ص 15 در ذیحجه 1328(ه.ق) (یک سال بعد از مشروطه دوم)، گروهی از زنان تجدد طلب انجمنی به نام انجمن مخدّرات وطن را تشکیل دادند. اعضای این انجمن، به زنان و دختران فعالان سیاسی، زنان دربار، اعیان و اشراف محدود میشد. از آن جمله دختر سپهسالار تنکابنی و همسر صدیق السلطنه، دختر سردار افخم. ر. ک: بدر الملوک بامداد، همان، ص 15 و عز السلطنه و عزیز السلطنه (همسران ناصرالدین شاه ) را میتوان نام برد. «لایحه انجمن مخدرات وطن» روزنامه شرق، شماره 79، دوشنبه 21 ربیع الثانی 1328 ص 3. ریاست این انجمن به عهده آغابیگم دختر شیخ هادی نجم آبادی معروف بود. بدر الملوک بامداد همان، ص 15. جالب اینجاست که این انجمن، برای اولین بار در ایران، اقدام به برگزاری مجالس ساز و نوا و رقص (گاردن پارتی) نمود. در این مجالس در کنار سخنرانی، نمایشنامه و برنامههای تفریحی و سرگرم کننده ( عمدتاً توسط ارمنی ها) اجرا میشد. از این رو، با مخالفت صریح علما و اقشار مذهبی مواجهه شد. ر. ک محمد حسین خسرو پناه. همان. صص 151و 152. شاید به همین دلیل، بسیاری از دعوت شدگان در این مجالس شرکت نمیکردند. چنانچه در روز 26 ربیع الاول 1328 با وجود اینکه برای 360 نفر از مخدرات رجال و اعیان و فامیل سلطنتی دعوت نامه فرستاده شد، تنها عده قلیلی در جلسه شرکت کردند. «لایحه انجمن مخدرات وطن» روزنامه شرق، شماره 79، دوشنبه 21 ربیع الثانی 1328. یکی دیگر از انجمنهای مخفی که صدیقه دولت آبادی در آن عضو بود، انجمن حریت زنان بود. سایر زنانی که در این انجمن عضو بودند عبارت بودند از: محترم اسکندری، هما محمودی، شمس الملوک جواهر الکلام. این انجمن مختلط بود و مردان نیز در جلساتشان شرکت میکردند. از زنان خاندان سلطنتی، افتخار السلطنه و تاج السلطنه از اولین اعضای این انجمن بودند. 2 ـ تاسیس مدارس دخترانه در اصفهان در سال 1334 ( ه.ق) همزمان دو مدرسه دخترانه به اسامی «ام المدارس» توسط صدیقه دولت آبادی و «دبستان اناث گلبهار» توسط آقای حاج سید سعید نائینی به مدیریت بیبیخانم**محمد حسین خسرو پناه. همان، ص 221. تأسیس شد. در بسیاری از این نوع مدارس که به سبک جدید تأسیس شده بود، ارزشها و هنجارهای دینی رعایت نمیشد بلکه آشکارا نقض میشد. «خانم مهر تاج درخشان» در گزارشی که در ماه صفر 1338(ه.ق) مصادف با نوامبر 1919 درباره مدارس دخترانه تهران، در روزنامه زبان
زنان به چاپ رساند، مینویسد: اگر حقیقت امر را بخواهید بیش تر از چهار یا پنج مدرسه دخترانه با معنی در طهران نداریم. مابقی مرکباند از چند باب تجارت خانه، دلالخانه، تقلب خانه و هر کدام مراکز انواع مفاسد اخلاقی از روز اولی که دختر داخل آن تقلب خانهها میشود، تخم رشوت گیری و رشوت دهی در کله ساده او کاشته میشود. روزنامه زبان زنان، سال 1، شماره 9، شنبه 21 ثفر، 1338، ص 4. به همین دلیل مدرسه صدیقه دولت آبادی ـ که یکی از فارغ التحصیلان مدرسه دخترانه آمریکایی تهران به نام بدرالدجی درخشان پوران فرخزاد، دانشنامه زنان فرهنگ ساز ایران و جهان، ج 1، انتشارات زریاب، تهران 1378، ص 875. مدیر آن بود ـ به خاطر عدم رعایت شئونات دینی و قوانین معارف در مدرسه تعطیل شد خاطرات قهر تاج دولت آبادی، نامه، نوشتهها و یادها، ج 3، ص 53. و او را به مدت سه ماه در وزارت فرهنگ زندانی کردند و از خانواده اش تعهد گرفتند که پس از این در این زمینه به فعالیتی نپردازد. پوران فرخ زاد، همان، ص 875. حتّی هنگامی که صدیقه دولت آبادی، دبستان دخترانه دیگری به نام «مکتب خانه شرعیّات» به مدیریت «بتول کاوه» تأسیس کرد، بار دیگر این دبستان به سرنوشت مدرسه «ام المدارس» دچار شد. محمد حسن خسرو پناه، همان، ص 222. ناگفته نگذاریم که بافت غیر دینی مدارس جدید دختران به دین گریزی، تجدد طلبی، خود باختگی بنیان گذاران آن در برابر فرهنگ بیگانه باز میگردد. صدیقه دولت آبادی نیز علیه سنن و اعتقادات مذهبی خود قیام کرد پری شیخ الاسلامی، زن در ایران و جهان، تهران، 1351، ص 89 و ضمن مخالفت با آموزش سنتی زنان ایران، در روزنامه زبان زنان از دولت و وزارت معارف خواست تا امکانات لازم را برای گسترش تحصیل زنان به سبک اروپایی فراهم آورند: باید از دولت بخواهیم که در ولایات مدارس دختران تأسیس کند…. لازم است که وزارت معارف یک عده معلم مخصوص صاحب فنون از اروپا بخواهند. روزنامه زبان زنان، سال 1، شماره 11 شنبه 19، ربیع الاول، 1338 3 ـ راه انداختن نشریه مخصوص زنان دولت آبادی در سال 1299 ش، 1919م، نشریه «زبان زنان» را در اصفهان و تهران منتشر کرد. اولین شماره این نشریه در روز 20 شوال سال 1337(ه.ق) فعالیت خود را در اصفهان آغاز کرد و آخرین شماره آن ( شماره 57) در 21 ربیع الثانی 1339ه.ق منتشر شد. «زبان زنان» در ابتدا به مباحث مربوط به خانه داری بچه داری، شوهر داری و بهداشت میپرداخت. محمد حسین خسرو پناه، همان، ص 236. اما به تدریج مباحثی همچون سوسیالیسم و سوسیال دمکراسی را مطرح کرد که اقشار مذهبی جامعه را به عکس العمل وا میداشت. روزنامه زبان زنان، شماره 34، 30 شواال، 1338. در برخی از مقالهها از سیاست اتحاد شوروی دفاع کرد و در بعضی دیگر شعار «زنده باد آزادی دنیا، زنده باد آزادی ایران، زنده باد سوسیالیزم» را سر داد. روزنامه زبان زنان، شنبه 7 ربیع الثانی، 1339، ص 4. دولت آبادی که در مقالاتش وضعیت زنان در کشورهای دیگر را به رخ زنان ایرانی میکشید و خودش 10 سال پیش از کشف حجاب، عملاً، حجاب را به کناری گذاشته بود و بدون روسری در خیابانها ظاهر میشد، به تدریج حساسیت افکار عمومی بویژه اقشار مذهبی را برانگیخت به طوری که حتی برخی از زنان نیز به مخالفت با او پرداختند.به تدریج خانمدولتآبادی با مشکل بزرگی روبرو شد به گونهای که او را مورد لعن و نفرین قرار میدادند و روزنامهاش را در خیابانها میسوزاندند. پری شیخ الاسلامی، همان، ص 97 4. رفتن به فرانسه در سال 1300(ه.ش) از اصفهان عازم تهران شد. در سال 1301(ه.ش) عازم فرانسه شد و در دوره کالج شبانه روزی مخصوص زنان سالمند به تحصیل
پرداخت. پری شیخ الاسلامی، همان، ص 89 درسال1307(ه.ش) به ایران بازگشت. محمد حسن رجبی، همان، ص 142 در بازگشت به ایران که مصادف با حکومت رضا شاه بود با اینکه همگی زنهای ایرانی همراه دولت آبادی دارای حجاب کامل بودند، او بدون حجاب بود. بدرالملوک بامداد، همان، ص 51 از آن تاریخ بدون حجاب در انظار عمومی ظاهر شد که موجبات جریحه دار شدن احساسات عمومی را فراهم آورد و مخالفتهای زیادی را علیه خود بر انگیخت. محمد حسن رجبی، همان از آنجایی که بسیاری از روشنفکران ایرانی بعد از مسافرت به فرنگ تحت تأثیر پیشرفتهای مادی، نظریه تقلید از غرب را مطرح میکردند، دولت آبادی نیز از این قاعده مستثنا نبود. او در سال 1924 م. در مقالهای با عنوان «ایران و فرانسه» طرح اصلاح و توسعه اقتصادی ایران را با همکاری دولت فرانسه ارائه کرد. ر. ک. صدیقه دولت آبادی، ایران و فرانسه، روزنامه میهن.، سال 6، شماره 33، 6 ذیقعده 1342 5 ـ دولت آبادی و کشف حجاب دولت آبادی، نقش موثری در جریان کشف حجاب در ایران ایفا کرد و در این راه تدابیر مختلفی را، همچون مجالس سریّ مختلط، روزنامه و تاسیس مدرسه دخترانه، به کار بست. او اولین زن ایرانی است که بعد از مشروطه بدون چادر از منزل خارج شد. ر. ک. پری شیخ الاسلامی همان، ص 93 اولین زنی بود که با لباس و کلاه اروپایی ( بدون روسری و حجاب اسلامی) در کوچه و خیابان ظاهر شد. پری شیخ الاسلامی، همان. ص 98 درست در همان زمان شغل بازرس مدارس دخترانه به او محول شد. بدر الملوک بامداد، همان، صص 51 و 52 در سال 1314 رضا شاه به وزیر معارف، علی اصغر حکمت، دستور بر پایی جمعیتی از زنان آزادی خواه تهرانی را صادر کرد. بعدها این جمعیت به نام «کانون بانوان» نامیده شد. این کانون به ریاست «شمس پهلوی» و تحت نظارت وزارت معارف در تاریخ 32 اردیبهشت 1314 برای تحقق کشف حجاب تأسیس گردید. ریاست بعدی آن را بر عهده بانو «هاجر تربیت» و سپس «صدیقه دولت آبادی» گذاشتند. ر.ک: تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکز بررسب اسناد تاریخی و وزارت اطلاعات، تهران، 1376، ص 383 و 382 بنابراین از سال 1316 ـ پس از صدور فرمان کشف حجاب ـ سرپرستی کانون بانوان که متصدی فراهم کردن زمینههای فرهنگی کشف حجاب بود به امر رضاخان به ایشان سپرده شد. بدر الملوک بامداد، همان، صص 51 و 52 و پری شیخ الاسلامی، همان، ص 79 دلیل انتخاب دولت آبادی برای چنین منصبی روشن است. او که یک بانوی غرب گرا و تجدد طلب بود ر.ک. همان و مدتها در راه تساوی همه جانبه زن و مرد از طرق مختلف خصوصاً نشریه «زبان زنان» تلاش کرده بود، بهترین نامزد برای پیشبرد فرمان رضا شاه ـ کشف حجاب ـ بود. خانم دولت آبادی از آن زمان تا سال 1340 در کانون بانوان فعالیت داشت. وی تمام عمر خود را در راه کشف حجاب از زنان ایرانی سپری کرد و حتی در لحظات آخر زندگی نیز دست از این تلاش بر نداشت و این چند سطر را در وصیت نامه خود جا داد: مرا از محل «کانون بانوان» به آرامگاه ابدیم ببرید و در مراسم تشییع جنازهام حتی یک زن با حجاب شرکت نکند. پری شیخ الاسلامی، همان، صص 98و 99 برادرش، یحیی دولت آبادی، نیز در کتاب «حیات یحیی» از کشف حجاب دفاع میکند و افتخار میکند که دختران خود را در جشن فارغ التحصیلی بدون پوشش اسلامی شرکت داده است. او در ادامه کشف حجاب را از کارهای سترگ رضا شاه دانسته و مینویسد: «تصدیق باید کرد که جز با قدرت و اراده محکم شاه پهاوی رفع حجاب، از ایران بسیار مشکل بود». یحیی دولت آبادی، همان، ج 2، ص 409 یحیی به گوشهای از فعالیتهای کانون بانوان در ترویج فرهنگ بیحجابی
اشاره کرده و مینویسد: «ده سال پیش اجتماعهای کوچک زن و مرد در مجلسهای تقریباً مخفی دچار چه مشکلات بود و البته همان بذر است که اکنون سرسبز شده. کانون بانوان، در ایران، مجالس تشکیل میدهد و صدها از رجال و اعیان و اشراف مملکت با خانمهای روگشوده خویش در آنجا و در مجالس عمومی دیگر حاضر میگردند و در سایه قدرت حکومت نظامی کنونی هیچگاه زبان در هیچ دهان جرئت اعتراض کردن ندارد». همان، ج 4، ص 421 پس از اعلام رسمی کشف حجاب در تهران، مخالفت شدیدی در میان عموم مردم شکل گرفت. در حومه تهران و شهرهای بزرگ مقاومت بسیار زیاد بود. در خراسان تظاهراتی علیه رفع حجاب بر پا گردید. مردم در صحن حضرت رضا(ع) متحصن شدند و قتل عام معروف مسجد گوهرشاد اتفاق افتاد. آیتاللهحاج شیخ عبدالکریم حائری ـ زعیم حوزه علمیه قم ـ از غصه این موضوع بیمار گردید و حدود یکسال پس از کشف حجاب از دنیا رفت. بسیاری از زنها تا آخر سلطنت رضا شاه از خانه خارج نشدند. ر.ک. فاطمه استاد ملک، حجاب و کشف حجاب در ایران، موسسه مطبوعاتب عطائی، تهران، 1367: صص 142و 241 شایان گفتن است که برادر صدیقه دولت آبادی ـ یحیی ـ از قانون کشف حجاب و لباسهای متحد الشکل بی نصیب نماند. یحیی دولت آبادی گر چه تا مدتی بعد از سال 1332(ه. ق ) ملبس به لباس روحانیت بود ولی همیشه آرزو میکرد از لباس روحانیت خارج شود. حیات یحیی، ج 2، ص 409 نهایت در سن پیری، زمانی که رضاخان دستور متحدالشکل بودن لباس مردان و زنان را صادر کرد ایشان این فرصت را مغتنم شمرد و از کسوت مقدس روحانیت خارج شد. او خود در این خصوص میگوید: «ذاتاً به در برداشتن لباسی که در همه جای دنیا نتوان آن را پوشید علاقه مند نبوده و نیستم و تا کنون ملاحظات مانع بوده است اکنون که آن ملاحظات بواسطه این قانون بر طرف شده مغتنم میشمارم که خود را از این قید خلاص نمایم. یاد دارم در سنه 1222 از سفر خارجی، به ایران بر میگشتم، در نزدیکی سرحد میخواستم به زحمت برای خود عمامه حاضر نمایم. به همراهان میگفتم چه میشد که دولت حکم میکرد این مندیل بر سر پیچیدن موقوف میگشت. حالا آن آرزو برآورده شده است. همان، ج 4، ص 401 6. دولت آبادی و استبداد رضاشاهی سرگذشت سیاسی صدیقه دولت آبادی با سرگذشت مشروطه خواهان دوآتشهای همچون تقی زاده، وثوق الدوله، سید محمد صادق طباطبائی، مخبرالسلطنه، ابراهیم حکیمی و ولی اله خان نصر، شباهت زیادی دارد. تاریخ سیاسی معاصر ایران نیک به یاد دارد که روشنفکران لائیک به رغم همه شعارهای تجدد طلبانه و آزادی خواهانه بالاخره در ساحل استبداد رضاشاهی پهلو گرفتند و از جمله خدمتگزاران وفادار او شدند. صدیقه دولت آبادی و برادرش بحیی، در وصف آزادی و تجدد بسیار سخن گفتند، مقاله نوشتند و حتّی در انجمنهای سری مشروطه خواهان شرکت کردند؛، به گونهای که گروهی از نویسندگان او را زنی تجدد طلب و پیشرو در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی معرفی کردند. محمد حسین خسروپناه، همان، ص 132 اما هنوز مرکب شعارهای آتشین صدیقه دولت آبادی در نشریه زبان زنان ـ که با تیتر «حق با آزادی است» شروع شده و با شعار «سرنگون باد استبداد» تمام شده بود ـ خشک نشده که به مهرهای برای پیشبرد سیاستهای اجتماعی و فرهنگی رضاشاه تبدیل میشود. نشریه زبان زنان وِ شماره 6 او پس از بازگشت از فرانسه با راه اندازی مدارس دخترانه و انجمنها فرهنگی و شرکت بدون حجاب در آنها، به زمینه سازی برای پیشرفت سیاست رضاخان در کشف حجاب زنان مسلمان همت گمارد. بعدها نیز با حکم شاه، رسماً به ریاست کانون بانوان منصوب شد. و به ترویج سیاست فرهنگی و اجتماعی رژیم
فایل : 13 صفحه
فرمت : Word