مقاله کامل تعریف سکونت
مقاله کامل تعریف سکونت
مسئله چيست و مشكل كدام است؟ يكي از كاملترين توصيفاتي كه درباره خانه آمده توصيفي است كه جبران خليل جبران در كتاب «پيامبر» خدا آورده: (خانه كالبد بزرگتر شماست) در اين بيان خانه به شدت به وجود انسان وابسته است و از وجود و ويژگيهاي انساني متاثر ميباشد و واسطهاي است كه انسان بين خود و جهان پيرامونش برگزيده.
خانهها و الگوهاي زندگي انسان با تحول و تكامل او رشد كرده و با ويژگيها و نيازهاي او سازگار ميگردند و از محدوديت و يا انبساط ذهنيت او متاثر ميشوند. در واقع آنچه كه در راس همه عوامل تجارب خانه سازي انسان موثر بوده و روان متحول و رو به كمال انساني است . فرويد هم فكر مي كرد مردم تغيير مي يابند و از نظر رواني تكامل پيدا مي كنند به همين دليل ميتوان ادعا كرد كه خانه ارگانيسمي متغير بوده و مفاهيم متعدد و پيچيدهاي دارد.
تحولات عظيم و تجربه خانهسازي در دوران معاصر اين امر را به روشني نشان ميدهند با عوض شدن شيوه زندگي مفهوم و مصداق خانه و
سكونت جاي خود را به واحد مسكوني و اسكان واگذار كرده و نسلهاي جديد راه و روش و شيوه و منش ديگري را براي زندگي خصوصي و اجتماعي خود برگزيدهاند.
نكته قابل اهميت اين است كه سازمان فضايي خانه نيز تحت تاثير اين رويكرد به شدت دگرگوني شدن و اين تاثير عميقي است كه بر جاي مانده و براحتي قابل لمس ميباشد. خانههاي كوچك و جمع و جور و راحت جاي خانههاي بزرگ و قديمي و پردردسر را گرفتهاند و امكانات بينظير و آسايش خانههاي جديد مورد استقبال نسل امروز واقع شده و دلمشغولي معماران و مسئولان امروز مفاهيمي چون مسكن اجتماعي با زيربنايي محدود ضرورت اسكان در ارتفاع و بحثهايي از اين قبيل را تشكيل ميدهد و اين در حالي است كه اين قبيل مسائل در گذشته مطرح نبوده است. خانهها جعبههايي هستند كه روي هم گذاشته شدهاند. و اين تغييرات تا جايي پيش رفته كه به ناديده گرفتن برخي مباني اوليه بنيادين نيز منجر گرديده و الگوي فضا به بسياري از موارد بياعتنا شده است. فضاي خانههاي كنوني حتي اگر بزرگ و گران قيمت باشد تاثيري انفعالي
و بعضا مخرب بر ساكانانشان دارند. در خانههاي امروز ما از ارزشهاي خصوصي بودن باطني بودن و دروني بودن محروم شدهايم.
در اين كلام با وجود آنكه به ظاهر قادر به حل تمامي مشكلاتمان هستيم تجربه نشان داده است كه مشكلاتمان چند برابر شده و فضاهاي زندگي ما در برآوردن بسياري از توقعات درمانده و ناتوانند و نتايج آموزشها و بررسيهاي زيبايي شناختي نتايج قانع كنندهاي نبوده است. خانهها به لحاظ محتوا فقير و بر شدت گرفتار مد و يكنواختي بيروح و كسل كنندهاند و سكونت امروز چيزي جز يك رفتار و تصاحب خانه نيست.
همين كه از داشتن هر گونه سرپناهي راضي و خشنود ميباشيم و بحث درباره خانه را نوعي تجملگرايي خيال پردازي و ناديده گرفتن اولويتها تلقي ميكنيم جاي تامل بسيار دارد.
اما بحث ما در اينجا ارائه تحليل سطحي و يا جامع از نارساييهاي موجود و پرداختن فوري به راه حل و راهكارها نيست بلكه اين اعتقاد قوي وجود دارد كه اين مسائل ريشه دارتر و عميقتر از آن ميباشند كه تنها در ذكر چند
واژه خلاصه شوند و بايد پرسيد كه منشاء اين مشكلات در چيست.
ـ چه عواملي روشها و تجارب (سنت) گذشته را بياعتبار كرده و به وضعيت موجود انجاميده است؟
ـ و مهمتر آنكه چه بستر و زمينهاي و چه دلايلي كارايي شيوهها و وضعيت موجود را زير سوال ميبرد؟
با وجود تكامل خانهها باز هم اين توافق به طور گسترده وجود دارد كه خانههايي كه ما در آنها زندگي ميكنيم براي مردم امروز طراحي شدهاند و شرايط نشان ميدهد كه ما به فرم جديد و ساختار كاملاً متفاوتي از خانهها نياز داريم كه پاسخگوي ويژگيها و شرايطمان باشد چرا كه به نظر ميرسد خانههاي امروز معناي جديدي پيدا كردهاند. با روند رو به رشد و فزاينده جمعيت بحران فضا امري بديهي است. مسلما فضاي زندگي محدودتر ميشود و بايد پرسيد در اين شرايط سكونت چه معنايي دارد؟ همين طور خانه ديگر در طبيعت ساخته نميشود و در نتيجه روابط مسكن و فضا ساختگي و تصنعي است. همين طور استفاده رو به گسترش از فنآوري ديجيتال و ارتباطات – محدوديت
فضاي زندگي – توجيه اقتصادي – نحوه عملكرد و زندگي ما – نياز به فضاهايي براي تفكر و تناسب فيزيكي و سلامتي روان تغذيه روح انساني – ارتباط با محيط شهري و در عين حال برخورداري از خلوتي دروني و شخصي و…
فرم خانه دائماً تكامل يافته است و ما نميتوانيم به برداشت و تصور قبليمان از خانه ادامه دهيم و در عين حال مشكلات را برطرف سازيم يكي از اشتباهات كم بها دادن به امكانات الگوهاي جديد و پافشاري بيمورد بر الگوهاي رايج و يا گذشته است در حاليكه بسياري از پيشتازان اين زمان معتقدند كه ما در انتقلاب صنعتي ديگري هستيم و هزاره آينده خانههايمان را گريز از طرحها و كانسپتهاي بنيادين فرداهاي ديروز ميدانند.
در انتهاي اين بحث براي تاكيد به چنين برداشت و رويه غلطي كه ما در ايران در نتيجه تحليلهاي سطحي و راه حلهاي فوري در پيش گرفتهايم بايد خاطرنشان كرد كه در ايران بجز الگوي سنتي سكونت كه همه آنرا ميشناسيم الگوي ديگري وجود ندارد و آنچه پس از آن شاهد هستيم عاريت و التقاط ميباشد بايد به اين نكته توجه كرد كه اصرار به
تعريف يك الگوي ويژه ايراني در ابتدا كاملاً اشتباه است و ما را از بحث اصلي دور ميسازد ما نيز همگام با بسياري از ملل ديگر از مزاياي دستاوردهاي جهاني بهره ميگيريم و البته اين به معناي تناقض نيست و ايراني بودن ما را زير سوال نميبرد. اما مبين اين مطلب است كه در چنين شرايطي نميتوانيم بر واقعيت پافشاري نماييم كه ديگر وجود خارجي ندارد.
در جامعه و نظام اجتماعي ايران ديگر خبري از خانوادههاي گسترده نيست و ما ديگر هزينه و يا زمين كافي براي احداث خانه – باغهاي گذشته (البته اگر چنين تعبيري كاملا صحيح باشد) در اختيار نداريم.
واقعيتهاي امروز چيزهاي ديگري است كه بايد با آنها روبرو شده و آنها را صميمانه بپذيريم ما در طول اين زمان سپري شده به عنوان يك جامعه انساني مسير تحول را پيمودهايم و محول شدهايم و بدين ترتيب با نسلهاي گذشته در جهان بيني و ويژگيهاي انساني و شيوه زندگي تفاوتهاي قابل ملاحظهاي داريم.
از طرفي همانطور كه گفته شد در حال حاضر ايدههاي زيادي در اين خصوص عرضه شده و بكار گرفته ميشوند همينطور كانسپتهاي زيادي كه در آينده ارائه شوند نيز دور از ذهن نخواهند بود. اين چنين الگوهايي حال انديشه و پژوهش بسياري از پيشتازان اين زمان است كه طي جرياني نه چندان پيچيده به ما نيز عرضه ميشود.
واضح است كه چنين راهكارهايي براي همه و از جمله ما كارايي صد درصد را نخواهد داشت و اين قضاوت ربطي به ديدگاههاي مغرضانه و يا ناآگاهانه ما ندارد. بلكه مردم براستي تعابير گوناگوني از سكونت خود دارند در مناطقي از جهان مردم جامعه نياز را پشت سر گذاشته و به جامعه آرزو نزديك شدهاند و كاملاً بجاست كه ما حدود و شرايط خودمان را داريم و بايد تعبير ويژه خود را متبلور سازيم و اگر اين دستاورد براستي حاصل شرايط بروز شده و واقع بينانه باشد مورد قبول و پذيرش عام قرار ميگيرد. عصر جديد يك واقعيت است و بي توجه به پذيرش يا عدم پذيرش ما وجود دارد و هيچ كس نميتواند از امكانات زمان خود و تجربه بشري خود دست بكشد.
واضح است كه هر چهارچوب به نوعي از اين اعتقاد سرچشمه ميگيرد و الگوي سكونت ما به عنوان چهارچوبي كلي كه فعاليتها و عرصههاي زيستي و سازمان و الگوي فضاي زندگي سرچشمه ميگيرد و در اين اعتقاد هم بشريت با هم يكدلند. با اين وجود انسانها الگوهاي متنوعي را براي سكونت برگزيدهاند و اين امر مبين اين حقيقت است كه مفهوم سكونت چگونه نزد انسانها تعابير گوناگوني دارد. بدين ترتيب ميتوان براي روشن نمودن مساله پرسشي درباره الگوي سكونت مطرح نمود.
الگوي سكونت امروز ما متاثر از چه رويكردي است و ريشه آن در كجاست؟
برداشتهاي ما از مفهوم سكونت بر الگوي سكونت تاثير ميگذارند و در معماري خانه امروز چگونه تجلي مييابند؟
آيا الگوهاي سكونت ميتوانند ثابت تعميم پذير و يا تكراري باشند؟ آيا ميتوان در اينجا به دنبال يك هنجار و يا عرف بود؟ آيا در زمانه نوگراي ما دستيابي به نظم جامعيت و هنجار امكانپذير است؟
چه چيز به راستي زندگي افراد را در زمانه ما غنا مي بخشد؟
فراگيري و وسعت مسئله
در اينجا ميتوان چنين خاطرنشان كرد كه مصاديق (الگوهاي زندگي و تعريف سكونت) تحت تاثير مفاهيم (مفهوم سكونت و حس قلمرو از نظر انسان رو به كمال) تغيير مييابند. بشر بسوي بهتر زيستن پيش ميرود. اما تحول مفاهيم و نتيجتاً مصاديق امروزه سرعت زيادي به خود گرفته است و هر روز با بدعتي نو و وسوسهاي جديد مراجعه مي گردد.
فنآوري ديجيتال و ارتباطات ما را از مرزهاي جغرافيايي زندگي و از انزواي حدود طبيعي رها نموده و جزيي از اجتماع جهاني ساخته است. در واقع با وجود ايراني بودن ديگر فقط ايراني نيستيم. چنين وضعيتي را جهان وطني بودن تعبير كردهاند. ما جهان وطن ميشويم جهاني شدن تحت عنوان جهاني سازي و سلطه رسانهها و رويكرد زمانه ماست و مردم با احساسات متفاوت و خواستههاي گوناگون بصورت يك توده در ميآيند حس همگاني بودن در همه جا رواج كرده و اين مسئله آثار مثبت و منفي را به دنبال داشته است.
از طرفي به كمك رسانهها و تحرك بالقوه آنها ميتوانيم به طور همزمان در چندين مكان حضور
داشته و در حال گفتگو باشيم و هرچند كه جسما در اين مكان هستيم اما وجوداً همزماني اين مكانها را تجربه ميكنيم. اين چنين شرايطي تصور جديدي از فضا را ايجاد ميكند كه در گذشته وجود نداشته و در واقع همين تصور جديد فضايي است كه به ما ميگويد انسان امروز چگونه در جهان حضور دارد و زندگي مي كند به همين دليل ميتوانيم ادعا كنيم كه تصور خانههاي ساكن گذشته تغيير كرده و خانههاي امروز از هر زمان ديگر تحرك بيشتري پيدا كردهاند.
همين طور بازاريابي در دنياي امروز ابعاد وسيعي يافته و چرخه متقابل عرضه و تقاضا را به عرضه صرف و تقاضاي صرف تبديل نموده است. همه چيز تابع جرياني مصرفي شده است ما مصرف كننده خوراك پوشاك اشياء و حتي الگوها و فضاها هستيم بدون اينكه در اين روند مشاركت نماييم. پويايي و تنوع چنين بازاري در حد و اندازه جهاني عرصه را براي رقابت تنگ و تنگتر مي كند و تازگي و پسند روز بودن تنها راه رويايي با آن است و اين روند به محدوده ارزشها سبكهاي زندگي محصولات فرهنگي و معماري هم كشيده شده است. نوگرايي و نو شدن
فایل : 14 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.