پایان نامه نقش EARENDValue در كنترل پروژه

(مفاهيم پروژه)

فصل اول

مفهوم پروژه:

امروزه فعاليتهاي عمده واصلي غالبا توسط سازمانها وموسسات در دو غالب عمليات دورهاي ومداوم و

(پروژه )اجرا ميشود. اين دو غالب دارا ي مشخصات زير هستند:

فعاليتهاي عمده و اصلي آنها توسط نيروهاي متخصص انجام ميشود.

فعاليت هاي عمده واصلي با محدوديت استفاده از نابع كاري همراه است.

فعاليتهاي عمده واصلي ابتدا برنامه ريزي ميشوندسپس به اجرا گذاشته ميشود وتا پايان كار به صورت مداوم كنترل ميگردند.

اختلاف اساسي وعمده بين دورويكرد فوق اين است كه عمليات; مداوم ومستمرهستنددر حاليكه پروژهها موقتي ومنحصربه فرد ميباشد.

لذاپروژه مجموعه تلاشهاي موقتي براي تحقق يك تعهد وتقبل درايجاد يك محصول يا ارائه خدمت مشخص ميباشد.اصطلاح موقتي يعني پروژه در زمان معين شروع ودر زمان معين خاتمه ميابد.  اصطلاح مشخص نيز به مفهوم آن است كه خدمات كاملا تعريف شده وروشن بوده واز نتايج حاصل

از اجراي پروژههاي ديگر متمايز ميباشد.

نحوه اجراي هر يك از پروژه ها از سايرين متمايز است .بطوريكه مراحل اجراي نتاييج هر مرحله وكليه خدمات از ابتدا تا به انتها به تفصيل كامل و همراه با ارائه راهكارهاي مربو طه مشخص ميباشد . لذا در ابتدا روشهاي اجرايي و نتايج مورد انتظار هر مرحله و ساير مشخصات پروژه بطو كلي بيان ميشود و به مرور كه پروژه فعال ميگردد ساير مشخصه ها نيز تعيين ونتايج مئرد اتظار با وضوح بيشتري مشخص ميشوند.

تفصيل فزاينده :

محصول يا نتا يج پروژههايكتا ومنحصر به هر يك ازآنها بوده و مشخصه هاي اين نتايج منحصر به فرد, ميبايستي از ابتدا تا انتها به طور فزاينده بسط داده شود .

مفهوم( فزاينده) روند صعودي مستمر وبدون بازگشت و( تفصيل) نيز بسط توسعه يافته براي تكميل تبيين ميباشد .

تفصيل فزاينده مشخصه هاي محصول حتي الا مكان از همان ابتداي پروژه آغاز وبه تدريج همزمان با تكميل گروه مديريت پروژه دقيق وكامل گردد.

مفهوم مديريت پروژه :

مديريت پروژه  ,بكارگيري دانش , مهارتها , ابزارها وتكنيكهاي لازم در اداره جريان اجراي فعاليتها بمنظور رفع نيازهاي پروژه از طريق تحقق فرايندهاي آغازين , برنامه ريزي, اجريي ,كنترلي و اختتامي است. اين انتظارات در سه بخش مختلف (( محدوده ,زمان ,هزينه كيفيت پروژه )) ,((متوليان ,نيازها وانتظارات گوناگون آنها )),((نيازهاي مشخص و انتضارات نامعين در پروژه)) متبلور ميگردد.

فصل دوم

در پايان اجراي يك برنامه از پروژه عموما يك ارزيابي عملكرد انجام ميشود. ابتدا كليه امور سپري شده مورد بررسي سريهع و اجمالي قرار ميگيرد و اشكالات و ابهامات احتمالي براي ادامه كار پروژه مشخص وراه كارهاي اصلاحي وتكميلي چاره انديشي شده واقدامات اصلاحي در كايه اركان پروژه معمول ميگردد. تعداد مراحل ارزيابي در پروژهها ي با فعاليتهاي قطعي وغير احتمالي به مراتب كمتر از پروژههاي با فعاليت هاي غير قطعي واحتمالي است.

دست اندر كاراران ومجرين پروژههابراي مديريت آنها وهمچنين برخي ملاحظات سازماني

(مانند افزايش بهروري در كار , زمان ونيروي انساني )آنهارا به مراحل مختلفي تقسيم مينمايند.

مراحل مختلف پروژههارا چرخه حيات آنها مينامند.چرخه حيات پروژهها عموما داراي مشخصه هاي كلي زير ميباشند:

ميزان هزينه هاواستفاده از نيروي انساني در مراحل اوليه اجراي پروژهها  عموماكمتربود   ,بمرور افزايش يافته وهنگاميكه پروژه به خاتمه نزديك ميشود اين ميزان سريعا كاهش ميابد.

در مراحل آغازين پروژه احتمال موفقيت در انجام تعهدات و حصول كامل به نتايج ازپيش

تعيين شده كمتر است و بدين لحاظ ميزان ريسك وعدم قطعيت بيشتر ميباشد.

اين احتمال بمرور پيشرفت كار پروژه و با شناسايي وتسلط به جوانب كار ومحيط كا ر پروژه تعديل ومتناسب ميگردد.

3) اغلب براورد ها و پيش بينيها در مراحل اغلزين پروژه دقيق نيست.لذا تاثير آرا ونظرات مجريان در تعيين مشخصه هاي محصول وهزينه هاي نهايي در اوايل پروژه بسيار زياد است.

اما بمرور ودر مراحل بعدي وبا پيشرفت پروژه وكسب مواني دقيق تر وكسر فاصله زماني بين پيش بيني و اجرا بمرور از اعلام نظرات متوليان كاسته شده و بنا به مقتضاي كار وواقعيت ملموس مشخصه هاي پروژه ومراحل آن  تبيين وتعيين ميشود.

ساختار سازماني

ساختار سازمان اجرايي پروژهها اغلب متاثر از اقتضا ومحدوديتهاي استفاده از منابع كاري در آنها ميباشد.با توجه به وظايف, مسوليتها ,اهداف ومقتضاي پروژ, ساختار سازماني ميتواند بين

دو طيف وظيفه اي و پروژهاي ويا امتزاجي از هر دو طيف و به صورت ساختار ماتريسي طرح ريزي ميشود.

در سازمانهاي با ساختار وظيفهاي , كليه بخشها مانند طراحي ومهندسي به طور مستقل ازساير بخشها(مانند ساخت يا بازار يابي ) انجام وظيفه مينمايند.

در سازمان با ساختار وظيفه اي , پروژه طراحي يك محصول جديد فقط به بخش طراحي آن

واگذار ومهندسين زير مجموعه آن در اين پروژه در گير خواهند شد حال اگر در هنگام طراحي براي كارشناسان طراح مسئله اي در ارتباط با ساخت آن مطرح شود ابتدا اين موضوع به صورت سلسله مراتبي به مدير بخش منعكس ميشود. سپس مدير بخش مهندسي نيز موضوع را بامدير بخش ساخت در ميان گذاشته وپس از اخذ نظرات كارشناسان آن بخش , پاسخ مجددا از مسير طي شده (بطور معكوس) به طراحان انتقال ميابد.

اما بر خلاف سازمان وظيفه اي اغلب درسازمان پروژهاي اعضاي تيم اجرايي باهم ودر كنار هم ميباشند.همچنين مديران پروژه نيز با اختيارات كافي داراي استقلال كامل بوده و همه منابع سازماني هم در كار پروژه در گير ميشوند . يك سازمان پروژه اي اغلب داراي واحد هاي مختلف سازماني بوده وهر يك از انها را يك بخش مينامند . هر يك از اين واحدها ميبايستي يا بطور مستقيم به مدير پروژه گزارش دهند و يا به پروژههاي مختلف خدمات پشتيباني ارائه دهند.سازمانهاي ماتريسي , ساختارهاي جديدي از تركيب مشخصه هاي سازمان وظيفه اي وسازمانهاي پروژهاي ميباشد.دراين سازمانها مدير بيشتر نقش يك هماهنگ كننده ويا پيگيري كننده است. هر چه از ويژگيهاي ساختار پروژهاي بيشتر استفاده شود ساختارهاي سازماني ماتريسي كاملي پديد مييايد .در اين سازمانها مديران با اختيارات قابل توجه به همراه گروه اجرايي مشخص و به طورتمام وقط در اختيار پروژه ميباشد .

هم اكنون سازمانهاي پويا از ساختار هاي سازماني گوناگوني استفاده مينمايند.

ارتباطات

موضوع اصلي ارتباطات تبادل اطلاعات است . ارسال كننده اطلاعات, مسؤل تهيه اطلاعات واضح وكامل ميباشد به نحوي كه دريافت كننده بتواند آن اطلاعات را به طور صحيح در يافت نمايد. در يافت كننده نيز مسؤل ايجاد اطمينان از دريافت بدون عيب ونقص اطلاعات و همچنين تفهيم وارسال آنها به مراجع ذيربط ميباشد .

فهرست:

پایان نامه نقش EARENDValue در كنترل پروژه