مقاله کامل کارآفرینی و اشتغال زنان روستایی

مقاله کامل کارآفرینی و اشتغال زنان روستایی

کارآفرینی و اشتغال زنان روستایی
چکیده
مطالعه برنامه‌ها، استراتژيها سیاستها و راهکارهاي مختلف توسعه (در سطوح مختلف) همراه با بررسی تجربه عملی کشورهاي مختلف در زمینه توسعه روستایی و توسعه کارآفرینی و اشتغالزایی در روستاها، درسها و نکات کلیدي بسیار مهمی را پیش روي ما گذاشته است. اگرچه الزاماً نمیتوان عیناً از این تجربیات و رویکردها استفاده نمود، اما توجه به آنها و “یادگیري” درست نکات، باعث روشن شدن فضاي موضوع کارآفرینی و اشتغالزایی در روستاها و تسهیل و تسریع فرآیند سیاستگذاري در این زمینه خواهد شد. به علاوه میتوان در بسیاري از موارد با به کارگیري رویکرد “بومیسازي” با استفاده از ابتکارات و دانش سایر ملل، بهگونهاي اثربخش روشها، طرحها و برنامه‌هاي محلی را طراحی و اجرا نمود.
واژه هاي کلیدي: کارآفرین، کارآفرینی، اشتغال زنان، روستا.
مقدمه
واژه کارآفرینی هم اکنون براي بیان معانی و اهداف مختلفی به کار برده می‌شود از یک سو به معناي یک رویکرد توسعه اقتصادي است که مورد توجه برخی از کشورها قرار گرفته و از طریق اقتصاد کارآفرینی توانسته اند به توسعه دست یابند. در این راستا تعداد کسب و کارهاي جدید یک شاخص توسعه یافتگی است. در این عرصه رقابت میان کشورها به رقابت میان شرکت ها تبدیل شده است. از سوي دیگر این واژه به معناي روحیه سرزندگی و فضیلت و یا به تعبیري عمیق تر، شوق خلقت می‌نامند. از نگاهی دیگر توانایی راه اندازي کسب و کار و فروش یک ایده،محصول یا خدمت جدید را
کارآفرینی می‌نامند کارآفرینی از موضوعات مهم روزگار ماست و عصر امروز را می‌توان عصر کارآفرینی نامید.
کارافرینان امروزه از احترام خاصی برخوردارند و روز به روز به تعداد آنها افزوده می‌شود. به حق این افراد سربازان و قهرمانان توسعه اقتصادي هر کشوري هستند. کارآفرینی فرایندي است پیچیده، طولانی مدت و علاوه بر آمادگی و علاقه مندي شخص از دوران کودکی، نیاز به آموزشی و پرورشی نیز دارد وبا فراهم شدن بسترهاي آن از طریق دولت و مردم وحمایت هاي آنان شکوفا می‌شود. پس از روشن شدن ضرورت توجه به کارآفرینی، آشنایی با مفهوم کارآفرینی و خصوصیات کارآفرین، پرورش روحیه کارافرینی در افراد غیر کارآفرین از اهمیت فوق العاده اي برخوردار می‌شود.
چرا کارآفرینی در روستا:
از آنجاییکه در اکثر مناطق جهان، روستاها از جمله نواحی فقیر درحالفرسایش محسوب میشوند، اندیشمندان و سیاستگذاران تمامی کشورهاي دنیا توجه خاصی را معطوف به امر توسعه روستایی و رفع مشکلات و معضلات آنها نمودهاند. امروز صاحبنظران بینالمللی بر این اعتقاد هستند که باید جداي از سیاستها و استراتژيهاي کلان توسعه و توسعه اقتصادي (که بسیار مهم هم هستند) به طور ویژه و مشخص به امر توسعه روستاها و ریشهکنی فقر گستردهاي که بر آنها حاکم است نیز پرداخت.
مشکلات و معضلات روستاها در تمامی جهان ناشی از دو مساله اساسی است: یکی کمبود امکانات اجتماعی (ضعف زیرساخت) و دیگري کمبود درآمد (ضعف اقتصادي). از جمله امکانات اجتماعی میتوان به خدمات بهداشتی، آموزشی، بیمه و تامین اجتماعی، خطوط ارتباطی (حملونقل و مخابرات)، امنیت، آب آشامیدنی، سوخت، برق و امثالهم اشاره کرد. اگرچه بسیاري
از دولتها برنامه‌هاي گسترده و پرهزینهاي را براي بهبود این زیرساختها انجام دادهاند (همچون دولت ایران) اما مشاهدات نشانگر آن است که این امر خود بهتنهایی نتوانسته است معضلات زندگی روستایی را حل کرده و آنان را از فقر برهاند و سیل مهاجرت از روستا به شهر را کاهش دهد.
کمبود درآمد عامل مهمی است که اگر براي آن چارهاي اندیشیده نشود اجازه نمیدهد طرحهاي توسعه روستایی به ثمر بنشیند و روستاها توسعه یافته و از حرکت به سمت شهرهاي بزرگ بازایستند. کمبود درآمد روستاییان ناشی از چندین مساله است:
افزایش جمعیت روستاییان (مقدار مطلق)
بیکاري (کامل یا فصلی)
بهرهوري پایین افراد و منابع
عدمجذابیت براي سرمایهگذاري
ضعف فضاي کسب‌وکاري مطالعات مختلف نشان داده است که یکی از مهمترین اهداف توسعه اقتصادي (چه در شهرها و چه در روستاها) ایجاد اشتغال و مهمترین سازوکار و ابزار آن، کارآفرینی است. کارآفرینی باعث کاهش بیکاري و افزایش بهرهوري افراد و منابع، و بالتبع افزایش درآمد مردم جامعه میگردد. اگرچه نباید گفت که کارآفرینی خصوصی تنها راهکار اشتغالزایی و افزایش درآمدهاي مردم روستایی است، اما قطعاً میتوان گفت بهترین و بهرهورترین نوع آن است. اقتصاددانان آن را مهمترین پیشران توسعه اقتصادي روستاها، سیاستمداران آن را یک استراتژي کلیدي براي جلوگیري از اغتشاشات و ناآرامی در روستاها، کشاورزان و روستاییان آن را ابزاري براي بهبود درآمد خویش، و زنان آن را امکانی براي اشتغال در مجاورت محل سکونت خود که میتواند
خودمختاري، استقلال و کاستن از نیازهاي اجتماعی آنان را در پی داشته باشد، میدانند. [1]در ایران طبق آمار 1375، تنها 1/12% زنان ده ساله و بیشتر کشور از نظر اقتصادي فعالند که بیشترین فعالیت را در بخش خدمات (8/45%) و حدود 7/16% در بخش صنعت (ساخت)، اشتغال دارند. حدود 71% شاغلان بخش خدمات در گروه هاي آموزشی، بهداشت و مددکاري مشارکت دارند. بیشترین شاغلان زن در گروه حقوق بگیران قرار دارند (60%) و تنها 9/0% شاغلان کارفرما هستند. زنان شاغل بیشتر در نقاط شهري (56%) سکونت دارند [2].. از آمار ذکر شده مشخص است که:
تعداد کمی از زنان در ایران کار می‌کنند
از بین کسانی که از نظر اقتصادي فعالند، بخش بسیار کمی از آن ها در روستاها زندگی می‌کنند.
زنانی که کار می‌کنند اغلب حقوق بگیر هستند و تنها بخش بسیار کمی از آن ها کارفرما می‌باشند.
شغل هاي مشخصی همچون کارهاي آموزشی و بهداشتی وجود دارد که زنان به آن می‌پردازند. در واقع همانند این است که زنان تنها شغل هاي خاصی را مربوط به خود می‌بینند.
وقتی بحث کارآفرینی می‌شود، معمولاٌ شغل هایی به ذهن می‌آید که فرد در خلق و ایجاد آن نقش داشته باشد، در واقع یک کارآفرین باید یک ایده جدید را بپروراند یا دست کم اگر سرمایه گذار یک پروژه فرد دیگر است،فرد کارآفرین باید نقش تعیین کننده اي در شکل گیري آن داشته باشد. می‌توان گفت که استخدام در یک شرکت دولتی(اعم از معلمی یا پرستاري و …)که اغلب زنان به آن می‌پردازند، چندان خلاقیت احتیاج ندارد(البته نوع شرکت و کار آن هم مهم
است)،در واقع به معناي این می‌تواند باشد(با کمی اغماض)که زنان کارآفرین کمی در کشور وجود دارند. موانع کارآفرینی زنان را می‌توان در سه دسته تقسیم نمود[3].
موانع فردي:مدودیت هاي خانوادگی فردي و شخصی و محیطی که یک زن در آن پرورش می‌یابد.
موانع سازمانی:موانع مربوط به یک شرکت اعم از بازاریابی و مالی و غیره است
موانع محیطی موانع عمدتا فرهنگی اجتماعی و تا حدي قانونی
بسیاري از روستاییان به علت تعلقات مذهبی یا مسایلی که در عرف یک مردم یک روستا وجود دارد، از فعالیت هاي اقتصادي دختران یا همسران خود جلوگیري می‌کنند (موانع فردي). خیلی از سازمان ها خصوصاٌ سازمان هایی که کارهاي بازاریابی انجام می‌دهند، از استخدام زنان خودداري می‌کنند، چراکه فکر می‌کنند، ممکن است مردان (که اغلب وظیفه تامین معاش خانوار را بر عهده دارند) حاضر نباشند،با زنان برخورد داشته باشند(موانع سازمانی). از طرفی در ایران زنان از کار کردن در بسیاري از مشاغل بدون اجازه همسرانشان محرومند، یا قانون اجزه نمی دهد که زنان در برخی از مشاغل فعالیت داشته باشند. (موانع محیطی).
زنان کارآفرین در روستا با دو مشکل اساسی در هنگام ایجاد یک شغل و یا پایه ریزي یک ایده کارآفرینانه روبرو هستند که در شهرها ممکن است این مشکل کمتر نمود داشته باشد که عبارتند از:
مسایل فرهنگی که در ایران شامل عرف و عقاید مذهبی می‌شود
مسایل مالی که زنان معمولا با منابع کم مالی براي سرمایه گذاري روبرو هستند.
شاید مروجین در حل مسایل فرهنگی و اعتقادي بتوانند نقش مثبتی داشته باشند و در مورد مسایل مالی می‌توان صندق هاي اعتباري را ایجادکرد که با مدیریت خود زنان اقدام به وام دهی با بهره کم نمایند [3].
کارآفرینی روستایی چیست؟
تعاریف بسیار مختلفی از کارآفرینی وجود دارد. بعضی آن را به معناي نوآوري، بعضی معادل مخاطرهپذیري، برخی به عنوان نیروي ثباتدهنده و متعادلکننده بازار، و تعدادي نیز آن را مترادف با ایجاد یک کسب‌وکار جدید (یا ایجاد یک کسب‌وکار بر مبناي یک ایده جدید) یا توسعه کسب‌وکار موجود میدانند.
قدمت واژهي کارآفرین به سال 1709 میلادي برمیگردد. سی، اقتصاددان قرن هجدهم، کارآفرین را فردي تعریف کرد که “منابع اقتصادي را از حوزهاي با بهرهوري پایینتر بیرون میکشد و آنها را به حوزهاي با بهرهوري و سود بیشتر منتقل میکند، در نیمه اول قرن بیستم، شومپیتر،اقتصاددان و نظریهپرداز اجتماعی، مطالب گستردهاي پیرامون کارآفرینی و تأثیر آن بر اقتصاد نوشت. تز شومپیتر این بود که کارآفرینانِ نوآور موجب نوعی “عدم تعادل پویا “در اقتصاد میشوند. وي، فرد کارآفرین را یک “تخریبگر خلاق” قلمداد میکرد که با تجاريسازي نوآوري و جاانداختن آن در محیطی که قبلاً فاقد آن بوده، تعادل اقتصادي را برهم میزند [4]..
کارآفرینی روستایی اساساً تفاوتی با کارآفرینی در شهر ندارد جز اینکه باید آن را در فضاي روستا تصور نمود. پترین (1994) کارآفرینی روستایی را مجموع سه گزاره ذیل تعریف مینماید[1].
1. نیرویی که سایر منابع را براي پاسخگویی به یک تقاضا بیپاسخ بازار بسیج میکند
2. توانایی خلق و ایجاد چیزي از هیچ
3. فرآیند خلق ارزش به وسیله امتزاج مجموعه واحدي از منابع درراستاي بهرهگیري از یک فرصتآنچه در مجموع میتوان براي تعریف مقوله کارآفرینی روستایی بکار برد عبارتست از:”بکارگیري نوآورانه منابع و امکانات روستا در راستاي شکار فرصتهاي کسبوکاري“
یافته‌هاي کلیدي و راهکارهاي توسعه کارآفرینی روستایی
از بررسی و تحلیل مجموعه مطالعات نظري و اکتشافی (موردکاويها) انجامشده، میتوان به یافته‌هاي کلیدي و درسهاي اساسی ذیل اشاره کرد:
بدون وجود یک استراتژي کلان توسعه و توسعه اقتصاديِ مشخص، نمیتوان توفیق فراوانی در امر توسعه روستایی و توسعه کارآفرینی در روستاها بدست آورد. قطعاً باید تمرکززدایی یکی از مهمترین و اساسیترین سیاستهاي کلان توسعه کشور باشد.
استراتژي توسعه اقتصادي کشور باید بخوبی جایگاه روستاها و رویکرد توسعه روستایی مطلوب را مشخص ساخته و براي آن ارزش و اهمیت کافی قایل شود. مثلاً نمیتوان با انتخاب یک استراتژي صنعتیشدن (همچون کشور ما که اخیراً توسط وزارت صنایع و معادن معرفی شده است) به توسعه روستایی (و توسعه کشاورزي) دست یافت.
توسعه روستایی معادل توسعه کشاورزي نیست. توسعه کشاورزي باید به عنوان زیرمجموعه توسعه روستایی تلقی شود. بعلاوه کشور نباید صرفاًبر توسعه کشاورزي متمرکز گردد، چون توسعه کشاورزي الزاماً به توسعه روستایی منتهی نمیگردد.
بهترین استراتژي توسعه روستایی، ترکیبی از رویکرد ساختارهاي سلسلهمراتبی سکونتگاه‌ها، توسعه روستایی یکپارچه و توسعه پایدار است.
لازم به ذکر است توسعه پایدار ما را مجاز به بهرهبرداري بیشینه از زمین و منابع طبیعی نمیداند. جالب است که بدانیم بسیاري از کشورهاي پیشرفته (همچون آلمان) به کنترل و محدودسازي کشاورزي و استفاده از جنگلها و مراتع خود پرداختهاند و بیشتر مایلند اینگونه مواد و محصولات موردنیاز خود را از دیگر کشورها تامین کنند تا محیط زیستشان سالم باقی بماند.
5) توسعه روستایی صرفاً از طریق توسعه زیرساختهاي عمرانی و ارایه خدمات اجتماعی رخ نمیدهد. بلکه نیازمند اشتغالزایی درآمدزا برايروستاییان و تسریع توسعه فرهنگی آنان (در مقابل جذابیتهاي فرهنگی- اجتماعی شهرها) است.
6) سروساماندهی به ساختار سلسلهمراتبی سکونتگاه‌هاي کشور بسیار ضروري است. باید روستاهاي مرکزيتر (بزرگتر و داراي امکانات بیشتر) روستاهاي کوچکتر و پراکنده اطراف خود را پوشش داده و این روستاها از طریق شهركها یا شهرهاي کوچک به شهرهاي بزرگ (و در نهایت کلانشهرها) ارتباط یابند. به هر حال ممکن است در این فرآیند لازم باشد تا بسیاري از مناطق دورافتادهتر یا غیرقابلدسترس (که طبق روند موجود نیز در حال تخلیه و نابودي هستند) نیز از گردونه خارج شده و ساکنان آنها به دیگر روستاها یا مناطق جدید کوچ داده شوند.
7) باید با ارایه خدمات اجتماعی و اقتصادي مناسب در نقاط واسطی همچون روستاهاي مرکزي و شهركها و شهرهاي کوچک، از مهاجرت مستقیم روستاییان به شهرهاي بزرگ جلوگیري نمود. بعلاوه وجود چنین نقاط میانجی باعث خواهد شد که بسیاري از روستاییان علاوه بر حفظ کار خود در
روستا از زندگی شهري نیز برخوردار شده و بعضاً داراي کسب‌وکار جدیدي در آن نقطه واسط (در کنار شغل روستایی خود) نیز شوند که این خود زمینه افزایش درآمد و رفاه آنان را فراهم میسازد.
8) اساساً نبایستی صرفاً توسعه روستایی و توسعه کارآفرینی روستایی را در بافت خود روستا تصور نمود. بلکه باید بدان به صورت ملی نگریست. به همین جهت از مهمترین راهکارهاي توسعه کارآفرینی و اشتغالزایی در مناطق روستایی میتوان به ایجاد شهركهاي کسب‌وکاري اشاره کرد. این شهركها با ایجاد فضاي مناسب براي رشد کسب‌وکارها و کارآفرینی همچون انکوباتوري باعث رشد شرکتها و بنگاه‌هاي روستایی میگردند.
9) در اکثر کشورهاي جهان، نسبت جمعیت روستایی به جمعیت کل کشور در حال کاهش است بطوریکه در اغلب کشورهاي پیشرفته این مقدار زیر 10 درصد میباشد. جداي از مسایل مربوط به روند رشد طبیعی شهرنشینی در تمامی جهان، علت اصلی این کاهش، محدودبودن ظرفیت تولید مناطق روستایی (به خصوص در حوزه‌هاي مربوط به کشاورزي) است. با صنعتیشدن و علمیشدن کشاورزي در کشورها، بهرهوري منابع تولید روستایی نیز افزایش یافته و بالتبع (در درازمدت) نیازمند نیروي انسانی کمتري است. این روند خودبهخود باعث افزایش بیکاري و کاهش درآمد روستاییان داراي زمین و امکانات کمتر میشود. به همین جهت یکی از استراتژيهاي اصلی اشتغالزایی در مناطق روستایی، حرکت به سمت صنایعو کسب‌وکارهاي غیرکشاورزي است. اینگونه کسبوکارها در چند حوزه اساسی قرار میگیرند :صنایع تبدیلی، صنایع فرهنگی، خدمات، امور دولتیو دیگر کسبوکارها.
10) صنایع تبدیلی از جمله مهمترین زمینه‌هاي مربوط به توسعه کشاورزي، توسعه روستایی و توسعه اشتغالزایی در
روستاها است. وظیفه اصلی این صنایع، فرآوري محصولات کشاورزي و دامی روستا و تبدیل آنها به کالاهایی نهاییتر و باارزشتر است. این امور اکثراً در صنایع و کارخانه‌هايشهري انجام میشود. انجام این امور در روستاها یا نواحی اطراف روستاها باعث خلق ارزشافزوده بیشتر در این مناطق و تحریک تولید میشود.
بعلاوه کیفیت و دوام محصولات نیز افزایش یافته و قدمی روبهجلو درراستاي تحکیم امنیت غذایی کشور برداشته میشود. توسعه این گونه صنایع که به دانش و فناوري فوقالعادهاي نیازمند نیستند، امري امکانپذیر براي نواحی روستایی محسوب میشود. بسیاري از روستاییان نیز که در شهرها نیز در همین نوع صنایع و کسب‌وکارها به کار مشغول میشوند، کمتر به مهاجرت متمایل خواهد گشت. اینگونه صنایع، امکان صادرات مستقیم محصولات و کالاها به دیگر کشورها را فراهم آورده و باعث افزایش رونق مناطق روستایی خواهد شد.
11) صنایع فرهنگی از جمله صنایع ریشهدار در مناطق روستایی محسوب میشوند و به جرات میتوان گفت زادگاه این صنایع محسوب میشوند.
اگرچه صنایع فرهنگی گستره وسیعی را در برمیگیرند، اما مناطق روستایی بیشتر بر صنایع دستی متمرکز میباشند. از آنجاییکه روستاییان وقت آزاد بهنسبه زیادي (به خصوص به صورت فصلی) در اختیار دارند، اکثراً بر زمینهاي از اینگونه صنایع وارد میشوند. اینگونه مصنوعات یا مورد استفاده شخصی و خانوادگی قرار میگیرند یا اینکه به عنوان کمکخرج (در کنار درآمد اصلی از کشاورزي) مورداستفاده قرار میگیرند. مواد اولیه موردنیاز صنایع دستی، بهوفور در مناطق روستایی موجود میباشد، بعلاوه

فایل : 21 صفحه

فرمت : Word

38900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط