مقاله کامل مهارتهاي روانشناسي

مقاله کامل مهارتهاي روانشناسي

مهارت از بين بردن ترديدها
تعريف:
انسان ها براي تغييرات نياز دارند ابتدا خود را بشناسند، در صفات مذموم خود را بشناسند و بپذيرند كه موجودي مذموم هستند تا بتواند در رفع زمام خود، موفق باشند و سپس در مرحله‌ي بعدي با ثبات و استحكام قدم در راه گذاشته، با عزمي استوار، تيشه به ريشه‌ي صفات ناپسند خود بزنند. شايد بتوان ترديد را شوم ترين و بدترين پديده‌ي رواني داشت و از طرفي مهارت بدست آوردن تثبيت را بزرگترين مهارت داشت: تثبيت ها، زمينه هاي تغييرات و دگرگوني هاست.
سوم 491-488
ترديدها اضطراب آورند، و اضطرابات، پريشاني و پژمردگي مي آورند.
اول 1457-1456
ترديدها، وسوسه‌ي شيطاني است، در نتيجه همان گونه كه نبايد به وسوسه‌هاي شيطاني توجه كرد، به ترديدها هم نبايد توجه نشان داد:
پنجم 163-161
شك و ترديد، مي تواند وسوسه باشد، از طرفي عاملي براي جهت وجود يافتن و كاوش است و از طرفي ديگر مي تواند مخرب باشد و انسان را از هر جواب و كاوشي بازدارد. و اين امر به زمينه هاي دروني انسان بر مي گردد
بدين معني كه اگر شك و ترديد را عاملي براي يافن و دانستن قرار دهد هميشه در تكامل و پيشروي خواهد بود و اگر اين شك و ترديد مابقي باشد كه هر چه را مي داند، بر اساس شك خود، باطل بداند و بدنبال يافتن درست و درستي‌ها نرود ويرانگر و نابود كننده است. پس رشك و ترديدي تواند اساس ايمان باشد، ايمان واقعي به نظر مولانا به شك و ترديد مي تواند يك عمل مستمر و پوينده باشند.
شك و ترديد فقط براي انسانهاي معمولي نيست، حتي اولياء و مقربين هم به شك و ترديد دچار مي شوند، اما تفاوت رويكرد اين دو انسان، به علت قرار گرفتن در دو وادي و مرحله‌ي مختلف است. به طور كلي مي توان گفت شك هميشه برانگيزاننده است و محرك و مشوق به دانستن و يا طرد كردن و ابطال دانسته هاي پيشين، پس شك هميشه مي تواند پيش برنده باشد، حتي اگر باعث شود كه انسان به خوانده ها و شنيده ها نيز، به طور كامل اعتماد ننمايد، باز هم سازنده خودهد بود زيرا باعث مي شود در همان يافته ها، عميق تر بنگرد و تحليل و تجزيه نمايد:
اول 1460-1459
مهمترين مواردي كه مولانا درباره‌ي شك و ترديد عنوان مي كند عبارتند از:
– شك عقبه راه حق و زمينه ساز يأس و تنهايي است. (3 : 493-488)
– پرهيز از سئوال و جواب و اعتراض، زيرا پرسشگري حجاب انديشه‌ي آدمي است (همان، 1876-1847)
– تنها زداينده شك و ترديد ايمان آوردن و يقين به امور نفسي است. (همان، 45-39)
– مولانا سه اصل را عامل گرايش به شك و ترديد مي داند: دم غنيمتي، يأس گرايي و لجاجت (همان، 95-4786)
– انسان نبايد به امور مافوق ادراك خود با ترديد بنگرد، اين ترديد حاصل عجز انسان از ادراك ماهيت و حقيقت هستي است. (همان، 57-3635)
ترديد مادر انسان مانع از ابتكار عمل مي شود افراد ترديد كننده داراي توقعاتي سطح پايين در مورد تجارب لذت بخش و موفقيت آميز هستند. آنها ميل دارند تعاملات اجتماعي را تنش زا تفسير مي كنند و به آينده اميدوارانه نگاه نمي كنند. افراد ترديد كننده داراي احتياطي بيش از حد لازم هستند. بنابراين از عبارات خود تحقير كننده استفاده مي كنند ؟ منفعل و دنباله‌رو و مضطرب هستند و از استرس و نارضايتي از مقالات اجتماعي خود به رنج مي‌برند.
مولانا مهارت از بين بردن ترديدها را از سه بعد تبيين مي نمايد:
ترديد سازنده:
سخن مولانا اين است كه همه‌ي ترديدها، مخرب نييست، بلكه ترديد مي تواند براي انسان سازنده باشد.
مولانا در داستاني بسيار زيبا از صحبت جغدان و باز صحبت مي كند. جغدان، باز را مجرم مي شناسند چرا كه باز مسكن آنان را ويرانه مي خواند و شك و ترديد درون آنان مي افكند.
ششم 963 ، 961-959
باز عامل شك و ترديد در جغدان مي شود و خيال راحت آنان را بر مي‌آشوبد، و مسكن آنان را ويرانه مي خواند. اين شك و ترديد مي تواند سازنده و ؟؟ مي باشد. براي پايين مكان والا و متعالي.
تبعات و نتايج ترديدها:
مولانا عقيده دارد كه اگر ترديدها سازنده نباشد، مي تواند نتايجي منفي به بار آورده انسان براي تبعات انجام اين كار بايد انديشه اي استوار داشته باشد،
ترديدها و ترددها مانعي بزرگ براي ايجاد تغييرات است بنابراين، بايد ترديدها از بين بروند؟
سوم 490-488
ترديد عزم انسان را براي يادگيري و تفسير ضعيف مي كند. ترديدها، انسان را هميشه به سر دو راهي قرار مي دهند. بنابراين يكي از مهارتهاي انساني اين است كه سعي كند در عقيده و نظر خود، تثبيت نظر داشته باشد.
ششم 204
38-2- مهارت از بين بردن حيرت ها
تعريف:
حيرت هم در انديشه‌ي مولانا، به نوعي سرگشتگي است و دو سو به و دو وجود دارد از سويي سازنده است و از سويي مخرب است. سخن اين است كه بايد بين شيفتگي زدگي نسبت به باورها و يافته ها و طرد تمامي آنها، تميز قائل شود. كه هر دو از آفات معرفتي و تفكر انساني است.
اول 312
اين ضدها و اختلافات، براي انسان هاي پويا، مراحل مقدماتي رسيدن به يقين و شتاب است كه روزي زندگي خوب است. مولانا ميان شكاكيت و حزم و ترديد تفاوت، قائل است و شرط آزادي و رهايي است انسان را در اين مي داند كه در مواردي ؟ ظن و گمان بد باشد.
سوم 279-276
حيرت در آدمي، بايد باعث احتياط شود. به همان ميزان كه حيرت مانع از اطمينان كامل مي شود، بايد باعث جست و جو هم باشد، وگرنه اطمينان نكردن و نپذيرفتن و بدنبال صحت و سقم هم نرفتن، آفتي بزرگ است.
بنابراين حيرت كه مقدمه‌ي يقين نباشد. عقبه اي خطرناك براي آدمي است.
(3714)
39-2- درك بواطن امور
تعريف:
يكي از مهارتهايي كه در مثنوي مكرر از آن سخن رفته است، درك بواطن امور است. اين امر به حدي مهم و ضروري است كه شايد بتوان آن را سرلوحه همه‌ي مهارتها دانست بدين معني كه اگر انسان توانايي و مهارت درك بوالطن و كنه امور را داشته باشد از هر گونه خطا و لغزش به دور مي ماند. مولانا درك بواطن امور به معناي آن است كه بدانيم هر ظاهري در هر آشكار مي آيد باطن و يك بعد پنهاني نيز دارد كه ما بايد موفق شويم آن را درك كنيم:
اول 1246
مولانا در دفتر چهارم، انسان ها را به باطن امور توجه مي دهد. بدانند هر ويراني مقدمه‌ي سازندگي است. داستان مردي كه به شكافتند و تخم زننده‌ي زمين، اعتراض مي كند كه چرا زمين را ويران مي كني.
چهارم (2342 و 2241)
مرد شكافنده‌ي زمين در مقابل پاسخ مي دهد كه تو چون عل و چراي را درك نمي كني و نمي فهمي كه هر خربي مقدمه‌ي سازندگي است. اين گونه اعتراض مي كني:
چهارم 2344 و 2343
مقدمه‌ي هر سازندگي، ويراني است. تا ويران نكنيم، نمي سازيم و اين امر در مورد تمام مسايل زندگي، قابل تسري است بدين معني كه تمام جنبه‌هاي هويت و عملكردها و زندگي انساني مانند نظرات و عقايد و صفات بد وجود آدمي را در بر مي گيرد و در هر زمينه تا انسان ها ضربه به ويرانگري نباشد، سازندگي در پي نخواهد بود.
چهارم 2340
مولانا مهارت درك بواطن را در سه بعد تببين مي نمايد:
عوامل موثر در درك بواطن امور:
1- زمينه ها و استعدادات دروني افراد.
مولانا عقيده دارد كه آدميان، بايد زمينه هاي دروني وجود خويش را براي درك بواطن امور آماده كنند. براي مثال، عصا را براي موسي قبل از اين كه به پيامبري برسد فقط يك چوب بي خاصيت بود ولي براي خداوند همان عصاي اژدها بود.
اول 1240
لذا ما بندگان تا به توانايي درك را پيدا نكنيم هم خيال به ظواهر بسنده مي كنيم:
اول 1239
2- دانايي، عامل مهم در درك باطن امور است:
اول 1238
مولانا در داستان عطارد مرد گل خوار ضرر و عاقبت سوء عدم درك نكردن بواطن امور را تبيين مي نمايد.
چهارم 625
مرد گل خوار همين كه چشمش بر گل ترازدي افتد به فكر پيدا كردن فرصتي مي افتد براي گل خواري و مرد عطار نيز متوجه اين امر مي شود ولي از آن جايي كه هر چه گل ترازو كم تر باشد، عطار كمتر مي تواند جنس بفروشد اما به همان ميزان اوليه فرد دريافت كند، لذا خود را به نديدن مي زند تا مرد بيشتر گل خوار مي نمايد.
چهارم (644-639)
40-2- مهارت ويران گري و تحول پذيري:
همان طور كه پيشتر ذكر شد، مهم ترين پايه و اصل سازندگي، ويران كردن است. نخست انسان بپذيرد كه بايد ويران نمايد پس از ويراني سازندگي بنمايد. پس تا ويران نكنيم، نمي توانيم بسازيم. اين امر ديده‌ي دورن نگردد و حقيقت بين مي خواهد:
بنابراين نخست بي وجود شدن و آزاد شدن از رنگ و لون است.
اول 1141
سخن مولانا بسيار زيباست. او انسان را سرآمد جهان مي داند. پس چرا حال كه جهان دايماً در تغيير و دگرگوني است. انسان كه اشرف مخلوقات است. نبايد نو شود و تحول يابد:
اول (1145-1144)
دنيا دايم در حال تغييرات اما ما بي خبر از اين همه تغيير در همان جسد و كالبد خويش مي پوسيم.
مولانا بين جسم و جان تعبيري مي آفريند، جان باعث ويراني جسم است. اما در همين ويراني، جسم را آبادان مي نمايد:
اول 307-306
پس از اين ابيات، چندين مثال مي آورد تا ويراني را براي ما تبيين نمايد.
اول 308
در جوي آب خوردن روان نيست، پس ابتدا راه آب را مي بندد، جو را خشك مي‌گرداند، سپس جوري را پاك مي كند تا آب قابل خوردن در آن جريان يابد و اين امر به ظاهر بستن راه آب است اما در واقع گشودن راه آب مناسب است «مثال ديگر در مورد ويران كردن قلعه است و بعد از آن بر ساختن صد برج و سد قلعه ويران كرد و از كافر ستد.
اول 310
بنابراين ويراني ها، مقدمه‌ي سازندگي هاست. بنابراين بيمي از ويراني نيست و من چه غم دارم كه ويراني بود. زير ويراني گنج سلطاني بود .
اول 1744
آدمي از راه پيكار با نفس مي تواند به كمال لايق خود برسد مجاهده‌ي با نفس، وقتي سودمند و نتيجه بخش است كه در خُلق و خَلق، دگرگوني و تحول ايجاد نمايد مولانا عقيده دارد كه ؟؟ اگر بخواهد، مي تواند خود را متحول نمايد:
دوم 1425-1420
41-2- حقيقت نگري
تمام گفت و گوها و مباحث انديشه ها بر سر اين است كه واقعيت چيست؟ و حقيقت كدام است؟ و براي رسيدن به حقيقت مطلوب چه بايد كرد؟ يكي از مهم‌ترين و اساس ترين دغدغه هاي مولانا هم اين است كه انسانها بايد حقيقت نگر باشند و بتوانند از دوره هاي مختلف حقيقت را دريابند واقعيت وجودي خود را تغيير دهند و با آن تطبيق دهند. اگر حقيقت دانسته شود، آن دقت تمام اختلافات ظاهري كنار گذاشته مي شود و انسانها مي فهمند كه از يك رنگ و عقيده صحبت مي دارند و اين اختلافات و تفاوتهاي ظاهري نمي تواند مانعي براي نزديكي و اتحاد آنها باشد.
اول 73
مولانا مهارت حقيقت نگري را از سه بعد تبيين مي نمايد:
ابعاد حقيقت نگري از نظر مولانا:
1- صورت و معني

فایل : 66 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط