مقاله کامل فاطمه زهرا سلام الله علیها الگوی حضور اجتماعی سیاسی زن مسلمان
مقاله کامل فاطمه زهرا سلام الله علیها الگوی حضور اجتماعی سیاسی زن مسلمان
فاطمه زهرا سلام الله علیها الگوی حضور اجتماعی سیاسی زن مسلمان
چکیده
تبلور شخصیت و هویت انسانی به عوامل گوناگونی از جمله امکان تاثیرگذاری از رهگذر حضور در عرصه اجتماعی وابسته است. از این رو، در حرکت احیاگرانه پیامبران الهی و از جمله پیامبر اعظم (ص) توجه ویژهای به این موضوع مبذول گردید تا آنجا که با هدف پاسداشت هویت و کرامت انسانی زن، با در نظرگرفتن حقوق متناسب با توانمندیهای او به همراه انتظار انجام تکالیف و وظایفی در شأن وی، از کهتری مقام زن در برابر مرد کاسته شد و از این طریق امکان تحقق استقلال شخصیتی و رفتاری برای جنس زن فراهم آمد. رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله در زدودن خرافات جاهلیت و معرفی جایگاه شامخ زن در حیات اجتماعی-سیاسی، در رفتار آن بزرگوار با فاطمه زهرا علیهاالسلام تجلی یافت. به رغم همه این اقدامات درپی وفات آن حضرت (ص)، باردیگر بیم آن میرفت که با تقویت تفکیک عرصه خصوصی از عمومی، جنسیت بر هویت غلبه یابد و انسانیت زن در پیشگاه مردانگی مرد ذبح گردد. از اینرو، اقدامی قاطع لازم میآمد که با گرامیداشت مقام زن، کرامت انسانیت را پاس نهد و این مهم جز از رهگذرخاندان نبوت و آن هم به دست تربیت شده بلافصل نبی، شدنی نبود.
کلیدواژه ها: جنسیت، هویت، زن، حضور، رفتار جمعی، فاطمه زهرا «س»
1) طرح مسأله
در مقام دفاع از جایگاه زن وتامین شأن مناسب وی، برخی با الهام از آموزههای نظری فلاسفه یونان، نفی کامل تفاوت میان حوزههای فعالیت زن و مرد را لازم و ضروری انگاشته و بیتوجه نسبت به ضرورت اهتمام به پیریزی هویتی زن، صرفاً
بر تشابه کامل جنسیتی و تحقق اصل مساوات تأکید نمودهاند. در برابر این منطق تشابه محور، اسلام همسو با سایر ادیان الهی با عنایت به حکمت الهی در آفرینش و کمال نوع انسان، برتناسب محوری و طرح تکالیف ناظر به حقوق متفاوت به رغم توجه به مشابهتها و همسانیها در اصول و غایات تأکید دارد. در این آموزه که بر محور تناسب میان تکوین وتشریع استوار است، تعالی، کمال، آرامش و امنیت روانی زنان در افقی فراتر از ابعاد مادی تصور میگردد. در نتیجه چنین بینشی، تکالیف اختصاصی ناظر به ویژگیهای خاص مردان (نظیر وجوب جنگ و جهاد) شامل حال زنان نمیشود و برعکس، در تکالیف ناظر به توانمندیهای انسانی مشترک میان آن دو (نظیر حساسیت نسبت به اوضاع پیرامونی) تمایز اساسی میان زن و مرد وجود ندارد.
الگوی رفتاری پیامبر اعظم(ص) در تبیین تکلیف مداری زن و مرد در امور مشترک ناظر به هویت انسانی، حضور همگان در عرصه سیاسی را ایجاب مینمود وگرچه در زمینه حضور زنان رعایت ضوابط و حدودی به لحاظ حفظ شأن و مقام انسانی آنان مورد تاکید بود، اما این مسأله تغییری در اصل موضوع «حضور» ایجاد نمیکرد. در دوران پس از پیامبر با استناد به اصول ذوقی چون استحسان، مشابهت حقوقی با هدف تامین برابری زن و مرد در زمینههایی مثل ارث، شهادت و… دنبال شد تا با جلب نظر عامه، از حساسیتهای ناشی از فقدان مشروعیت نظام سیاسی کاسته گردد و بدینگونه با کاهش میزان حضور ناظر به کارکرد ساختار سیاسی که فارغ از جنسیت متوجه همگان بود، امت اسلام به مصیبتی گرفتار آمد که شناخت قبح وناپسندی آن، گام نخست جهت برون رفت از آن بهشمار میآمد.
مقاومت علی بن ابیطالب (ع) در راستای آگاه سازی امت اسلام از عمق انحراف ایجاد شده و تبیین کوتاهی آنان در
قیام به تکلیف الهی نظارت بر روند امور جامعه شاید شائبه مخاطب قرار گرفتن صرف مردان را در پی میداشت و برکناری زنان از این مهم را به بهانه تفاوت ساختار طبیعی، موجه جلوه میداد.
بررسی الگوی رفتاری حضرت زهرا (س) و ایستادگی وی در برابرظلم وجور عهد پسا نبوی (با رعایت همه ضوابط دینی خاص زنان) و حضور دلاورانه او در عرصه عمومی، حساسیت نسبت به امور پیرامونی که از حق انسانی زن مسلمان ناشی میشود را به نمایش میگذارد و ضرورت اتخاذ سیاست حضور زن و مرد در حوزه عمل سیاسی برای حفظ اصالت آموزههای آیین نبوی در همیشه تاریخ را آشکار میسازد.
2) ضرورت حضور اجتماعی در آیات الهی
دین از آن جهت که بشر را با دید جمعی مینگرد و برای انسان یک هویت جمعی قائل است، یک سلسله وظایفی را به عنوان مسائل اجتماعی مطرح میکند و دینداران را به انجام آن وظایف فرا میخواند. آنها که از نبوغ برخوردار نیستند، یا تک اندیشند، خطوط کلی اجتماعی را درک نمیکنند یا اگر خطوط کلی جامعه را درک کردند، توان نثار و ایثار ندارند، لذا در صحنه اجتماع قدم نمینهند. اگر کسی اهل قیام و اقدام بود، معلوم میشود که هم مسأله هویت اجتماعی بشر را خوب درک کرده و هم لزوم فداکاری برای گرامیداشت هویت جمعی را خوب تحصیل کرده است. بر این اساس، قرآن کریم در آیه 62 سوره نور، مؤمنین راستین را چنین معرفی میکند: «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه علی امر جامع لم یذهبوا حتی یستاذنوه»؛ مضمون آیه به این معنا است: (مؤمنین راستین کسانی هستند که هم از نظر عقیده به خدا و پیامبرش معتقدند و هم از نظر درک مسائل اجتماعی و هوش جمعی،
جامعه را خوب میشناسند و در مسائل جمعی همواره حضور دارند و منزوی نیستند).
«امر جامع»، همان مسائل جمعی یک نظام است. مثلا نماز جمعه یک امر جامع است، تظاهرات علیه طغیان و استکبار، حضور در انتخابات، تأیید رهبری و مسئولین اسلامی، تأیید خدمتگزاران راستین، امر به معروف عمومی و نهی از منکر جمعی و صدها نمونه از این قبیل همه امور جامع هستند؛ لذا خداوند میفرماید مؤمنین راستین کسانی هستند که در هیچ امر جامع رهبرشان را تنها نمیگذارند و بدون کسب اجازه از مقام رهبر، صحنه را ترک نمیکنند؛ قصه «حنظله» غسیل الملائکه که به اجازه رسول خدا صلی الله علیه و آله موقتا صحنه جنگ را ترک کرده بود، در ذیل همین بخش از آیات آمده است: «فاذا استاذنوک لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم واستغفرلهم الله ان الله غفور رحیم» (نور، 62) آنگاه اگر کسی معذور بود و به اذن مقام رهبری صحنه را ترک کرد، باز هم فضیلتی را از دست میدهد، از این رو ذات اقدساله به فرستادهاش (ص) دستور میدهد که تو برای آنهایی که با عذر صحنه را ترک میکنند و با کسب مجوز و اعلام عذر در صحنه نمیآیند، استغفار کن. از این تأکید مشخص میشود که اگر کسی موفق نشد در یک مساله اجتماعی حضور پیدا کند، از فیضی بیبهره مانده است که باید با استغفار رسول خدا (صلیاللهعلیهواله) ترمیم شود.
3) مبانی قرآنی حضور اجتماعی زنان
آنچه بیان شد، نموداری از وظیفه جمعی افراد جامعه است که قرآن آن را ترسیم میکند و در این بخش فرقی بین زن و مرد نیست. از مهمترین مواردی که در آن وظیفه جمعی بر دوش زن ومرد سنگینی میکند، برپایی عدالت است که فراتر از تلاش مردان، نیازمند تواناییهای زنان نیز میباشد؛ چرا که زنان نیز میتوانند در این امر، در جنبههای فکری،
شخصیتی و اجتماعی مؤثر باشند. بیتردید نقشهای ویژهای که بر مبنای جنسیت استوار شده است، نمیتواند مانع انجام نقشهای عمومی شود.
در دیدگاه اسلام هرگز نقش انسانی زن در زندگی اجتماعی کوچک شمرده نمیشود؛ اما در چگونگی شرکت زن در مسائل اجتماعی، نظریات گوناگونی ابراز شده است. آیا زن میتواند به عنوان اهرمی در خدمت عدالت قرار گیرد و آیا اسلام، چنین نقشی را برای زن جایز شمرده است؟
به نظر میرسد اسلام چنین نقشی را برای زن تحریم نکرده است؛ زیرا استدلال تمامی افرادی که با نقش زن در بُعد اجتماعی مخالفند، بر پایه مسائل اخلاقی استوار است. آنان بر این عقیدهاند که شرکت زن در کار و یا مسائل اجتماعی، موجب انحطاط اخلاقی او میشود و هر عملی که فساد اخلاقی او را به دنبال داشته باشد، در نگرش اسلام حرام است.
برخی نیز در مقام نفی حضور اجتماعی سیاسی زن به خدشهدار شدن اخلاق عمومی از رهگذر حضور زنان تمسک جستهاند؛ در حالی که اگر غرایز درونی بتواند انسان را به انحراف بکشاند، بیتردید میان مرد و زن، هیچ تفاوتی وجود ندارد و از سوی دیگر جوهره عقل، تلاش و ایمان نیز در مرد و زن یکسان است؛ بنابراین چنین ادعایی هیچ مبنای فکری خاصی ندارد و یا بر مبنای آماری خاصی استوار نیست، بلکه به موازات فساد اخلاقی زنان، انحرافات مردان نیز قابل توجه است.
گذشته از بعد اخلاقی بعضی در نفی ضرورت حضور زنان در عرصه عمومی به برخی دلایل نقلی نیز توسل جستهاند؛ اما اگر به راستی اسلام نقش زن را محدود میکند و او را برای رهبری مناسب نمیداند، پس چگونه است که خداوند در قرآن، به معرفی زنی میپردازد که فرمانروایی سرزمینی را به
عهده دارد و طایر اندیشهاش در مدیریت و برخورد با مسائل، از مردان، بلند پروازتر است؟
:«انه من سلیمان و انّه بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ أَلّا تَعْلوا علیّ و اتونی مسلمین قالت یا أیها الملأ افتونی فی امری ما کنت قاطعه امراً حتی تشهدون» (]ملکه سبا[ گفت: ای سران ]کشور[ نامهای ارجمند برای من آمده است که از طرف سلیمان است و ]مضمون آن[ این است: به نام خداوند بخشنده مهربان، بر من بزرگی مکنید و مرا از در اطاعت درآیید. [ملکه سبا] گفت: ای سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بیحضور شما [تا کنون] کاری را انجام ندادهام) (نمل، 32-30).
چنین زن فرمانروایی، هرگز استبداد در رأی ندارد. هنگامی که نامه سلیمان بر او رسید، بزرگان مملکت خود را گِرد آورد و نامه را که تهدیدی برای آنان شمرده میشد، برای همه خواند و به آنها گفت: پیشنهادات خود را ابراز کنید، من مستبد نیستم و نمیخواهم ایده خود را به شما بقبولانم، هر چند فرمانروای شما هستم، اما در چنین مواردی که سرنوشت مردم را رقم میزند، باید با اندیشمندان مشورت شود تا رأیی مناسب ابراز گردد. مردان در پاسخ او گفتند: «قالُوا نَحْنُ اُولوا قوة وَ اُولوا باس شدید و الْاَمْر اِلَیْکِ فَانْظُری ماذا تَأمُرینَ» (گفتند: ما سخت نیرومند و دلاوریم، [ولی] اختیار کار با توست، بنگر چه دستور میدهی؟) (نمل، 33) آنان نیروی بدنی خود را به او عرضه کردند، اما او نیازمند قدرت بدنی آنها نبود، بلکه در پی بهرهمندی از نیروی فکر و اندیشه آنان بود. با این وجود، هنگامی که سران قوم او را تنها گذاردند و او در اضطراب و پریشانی نظر دادن فرو رفت، غرق در اندیشه شد و پس از مدتی گفت: «اِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً اَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أعِزَّةَ اَهْلِها اَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَفْعَلوُن وَ اِنّی مُرْسِلَةٌ اِلَیْهِمْ بِهَدیَّةٍ فَناظِرَةُ بِمَ
یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ». (پادشاهان چون به شهری در آیند، آن را تباه و عزیزانش را خوار میگردانند و اینگونه میکنند و [اینک] من ارمغانی به سویشان میفرستم و مینگرم که فرستادگان [من] با چه چیز بازمیگردند) (نمل، 35- 34).
ملکه سبا با همه زنانگی خویش به خوبی با شرایط آشناست. او اینک در پی آن است که دریابد آیا سلیمان(ع) پیامبر است و یا یکی از پادشاهان میباشد؟ اگر پادشاه باشد، شیوه برخورد مناسب با خود را میطلبد و اگر پیامبر باشد، باید از زاویه دیگری به شرایط نگریست. ملکه سبا با چنین بینشی برای حضرت سلیمان(ع) هدیه فرستاد. سلیمان(ع) نیز در پی فرجام این ماجرا بود. هنگامی که هدیه به سلیمان(ع) رسید و پس از مدتی ملکه سبا به ویژگیهای سلیمان پی برد و مدتی در فضای حکومت سلیمان ماند، بیآنکه چون زنی متعصب که با چنگ و دندان از میراث پادشاهی خود دفاع میکند، به جنگ با سلیمان برخیزد، حقیقت را دریافت و با تمام وجود گفت: «… اسلمت مع سلیمان للّه رب العالمین» (و [اینک] با سلیمان در برابر خدا پروردگار جهانیان تسلیم شدم) (نمل، 44)
بیشک مقصود قرآن از ترسیم چنین تصویری، طرح و توضیح حکم شرعی نیست، بلکه در دل خود، مفهومی پسندیده را میپرورد و آن اینکه زن نیز میتواند به موازات مرد، پیش رود و بهگونهای طبیعی رهبری امّتی را به دست گیرد.
در اسلام، زنان چون مردان در بیشتر مسایل اجتماعی پایگاه و جایگاهی مناسب دارند و از حرکتهای اجتماعی و فعالیتهای گروهی منع نگردیدهاند؛ بلکه طبق تعالیم مسلم قرآن، مسئولیتهای اجتماعی بهطور یکسان متوجه مرد و زن است؛ چه آنکه در آئین توحیدی اسلام زن همپای مرد، تکامل پذیر و اوجگرا است و در پرتو شناخت و عمل به معراج می رود و به تعالی ممکن برای نوع انسانی دست مییابد. در
این نیز تردیدی نیست و آیات قرآنی نسبت به آن صراحت دارد. قرآن هر گاه از کمالات و ارزشهای والایی که انسانها بدان میرسند، سخن میگوید، زنان را نیز همدوش و همسان مردان مطرح میکند:
«ان المسلمینَ و المسلماتِ و المؤمنینَ و المؤمنات و القانتینَ و القانتاتِ والصادقین و الصادقاتِ و الصابرینَ و الصابراتِ و الخاشعینَ و الخاشعاتِ و المتصدقین و المتصدقاتِ و الصائمینَ و الصائماتِ و الحافظین فروجَهُم و الحافظاتِ و الذاکرین الله کثیراً و الذاکراتِ اَعدّ الله لهم مغفرة و اَجراً عظیماً» (احزاب، 35).
در این آیه کریمه، اسلام و ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع، صوم، خویشتنداری، پاکدامنی و ذکر کثیر و … برای مرد و زن برابر آمده و اثبات شده است که هر یک از دو جنس میتوانند به این مقامات دست یابند و در تکامل و عروج یکسان باشند و به مقامات بالای قرب و معنویت برسند.
«فاستجابَ لَهُم ربهُم اَنّی لا اُضیعُ عملَ عامِلٍ منکم من ذکرٍ او انثی بعضکم مِنْ بعضٍ» (آل عمران، 195).
«ومَنْ یَعمَل من الصالحات من ذکر اَوْ اُنثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه و لا یُظلمون نقیراً» (نساء، 124).
«من عمل صالحاً من ذکر اَو انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» (نحل، 97).
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم» (توبه، 71).
در این فرمودة خداوند، زنان چون مردان دارای مسئولیت بزرگ سرپرستی، ولایت و مدیریت اصلاحی میباشند؛ از اینرو،
به هدایتگری و امر به معروف و بازدارندگی از زشتیها و ناهنجاریها میپردازند.
با گستردگی مفهوم منکر و معروف در اسلام،گستره دخالتهای اجتماعی زن روشن میشود. بنابراین در همه عرصههایی که مردان میتوانند دخالت کنند، زنان نیز میتوانند دخالت کنند و مسائل سیاسی و حکومتی در راس هرم مسائل اجتماعی قرار دارد و زنان نیز چون مردان باید در آن دخالت کنند و نقش داشته باشند.
به استناد چنین شواهدی این تعبیر که در موازنه «حق» و «تکلیف» روی هم رفته، زن و مرد با هم فرق میکنند و یا این که زنان حقوق کمتری نسبت به مردان یا مردان وظایف بیشتری نسبت به زنان دارند، تعبیر بسیار جاهلانهای است. قرآن کریم به طور صریح در این مورد میفرماید: «لَهُنّ مثلُ الذى عَلَیهن» (بقره، 228) «لَهُنّ»، اشاره به حقوق و «علیهنّ» اشاره به تکالیف میکند. حقوق زن به همان اندازهای میباشد که تکالیف اوست. برای زنان و به نفع آنان، حقوق بسیاری وضع شده و هرگز کمتر از تکالیف آنها نیست. همان گونه که در سیره رفتاری حضرت فاطمه آشکار است، حقوق زنان همان قدر است که وظیفه آنهاست.
با این همه، هرچند تفاوتی بین زن ومرد به لحاظ هویتی وجود ندارد، اما نباید این مسأله را به دیگر شئون تسری داد؛ چه آنکه همانگونه که در این مجال هویت زن از رهگذر حق برابرحضور اجتماعی پاس داشته میشود، برابری جویی در سایر عرصهها نه تنها به چنین هدفی معطوف نیست، بلکه چه بسا به هدم و ضعف شخصیت و هویت زن هم تمام شود. از اینرو تفاوت میان این دو جنس در برخی از احکام و مقررات اعتباری به هیچ وجه به معنای برتری شخصیت و منزلت یکی بر دیگری نیست؛ بلکه به این معنا است که زن و مرد در عین این که هر دو انسان دارای شخصیت انسانی هستند،
دوگونه انسانند با دو نوع خصلتها و دوگونه روانشناسی که طرح آن در متن آفرینش ریخته شده است. طبیعت از این دوگونگیها، هدف حکیمانهای داشته است. شرط اصلی سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشری این است که این دو جنس در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند (جوادی آملی، 1369: ص295). الکسیس کارل نیز درضرورت حفظ تفاوت های طبیعی زن ومرد به منظور پاسداشت هویت انسانی هر یک میگوید: «. . . به علت عدم توجه به این نکته اصلی و مهم است که طرفداران نهضت زن فکر میکنند که هر دو جنس میتوانند یک قسم، تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسئولیتهای یکسانی به عهده گیرند. زن در حقیقت در جهات زیادی با مرد متفاوت است. یکایک سلولهای بدنش و هم چنین دستگاههای عضوی و مخصوصاً سلسله عصبی، نشانه جنس او را بر روی خود دارند . . . نبایستی برای دختران جوان نیز همان طرز فکر و همان نوع زندگی و تشکیلات فکری و همان هدف و ایدهآلی را که برای پسران جوان در نظر میگیرند، معمول داریم. متخصصین تعلیم و تربیت باید اختلافات عضوی و روانی جنس مرد و زن و وظایف طبیعی ایشان را در نظر داشته باشند و توجه به این نکته اساسی در بنای آینده تمدن ما حائز کمال اهمیت است» (کارل، 1354: صص104-101).
4) فاطمه(س)، اسوه حضور فراجنسیتی معطوف به هویت
آدمی را از ابعاد گوناگونی میتوان تحلیل کرد و زن و مرد را شناخت. یک وجهه تحلیل، وجهه و هویت انسانی یا «وجهه روانشناختی انسان شناختیِ» اوست و وجهه دیگر، وجهه و هویت اجتماعی یا «وجهه جامعه شناختی» اوست.
در «وجهه فردی، انسانی و روان شناختی»، به هویت انسانی، شخصیت فردی و جریان روانشناختی شخصیت و زندگانی فرد توجه میشود و ابعاد معرفتی، عقیدتی، اخلاقی و رفتاری،
فایل : 29 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.