مقاله کامل درباره اضطراب خود را دور بریزیم

مقاله کامل درباره اضطراب خود را دور بریزیم

مقدمه :
هر فردي در زندگي خود فشار رواني را تجربه كرده است، از مهندس عمران گرفته تا يك دانشجوي زبان يا مدير بلند پرواز يك شركت تجاري يا يك مادرعامي. انسان در سراسر تاريخ ؛ فشار رواني را تجربه كرده است، در حقيقت فشار رواني بخش جدايي ناپذير زندگي آدمي است كه در خلال قرن ها در آينه هنر و ادبيات به تصوير كشيده شده است.
گسترش فشار رواني در جامعه به شيوه هاي گوناگون در گفتار ما جلوه گر مي شود، شما ممكن است بگوييد احساس كوفتگي، فرسودگي، فشار، تنش، وحشت زدگي، سستي و نگراني مي كنند، اين عبارتها همگي حكايت از آن دارند كه فشار رواني و اضطراب در زندگي همه ما وجود دارد.
فشار رواني اغلب بخشي از زندگي روزانه است انسان مي تواند به خوبي با آن كنار بيايد. بسياري از افراد با مشكلاتي مانند اضطراب، هراس، دلهره هاي توانكاه، عدم اعتماد به نفس، مشكلات زناشويي، اختلاف خانوادگي، مشكلات تحصيلي و برنامه ريزي و… دسته پنجه نرم مي كنند. در صورت تداوم و شدت گرفتن اين فشارهاي رواني ممكن است افراد نياز به كمك حرفه اي داشته باشند. غالبايك پزشك عمومي از عهده اينكاربر ميايد.
اضطراب چيست
ذهن و روان ما انسانها همواره گوش به زنگ علائم خطر است كه پيرامون ما وجود دارند بعد از وقوع رخدادهاي نا خوشايند يا آسيب زننده به ما آگهي مي دهند.
اضطراب عبارتست از ترس از يك عامل ناشناخته و نامعلوم كه موجب پريشاني فكر و گاه بروز علايم احساس خطر از جمله تپش قلب و رنگ پريدگي نيز مي شود. بنابراين در فرآيند اضطراب بر خلاف ترس طبيعي و واقعي يك عامل حقيقي ترس آور يا خطر ناك يا آسيب زننده وجود ندارد بلكه فقط به طور خودكار ذهن آدمي دچار احساس خطر مي شود. حالت اضطراب غالبا در هنگام شب تشديد مي شود و فرد را از خوابيدن باز مي دارد و شايد بدين علت كه در شب به علت تاريكي خود بخود ذهن انسان حساس تر و حواس او تيز تر مي شوند و لذا مغز آمادگي بيشتري براي توليد فرآيند احساس خطر پيدا مي كند.
نگراني را مي توان يك حالت مزمن و منتشر به شمار آورد كه پيش درآمد اضطراب است. هر گاه ذهن ما در اثر تنشهاي رواني و استرسهاي عصبي و حوادث نا خوشايند و ناگواري كه در زندگي مكررا برايمان رخ مي دهد از روال عادي خارج شودو حساسيت بيش از حد به رخدادهاي آتي و احتمالي پيدا نمايد، دچار اضطراب مي شويم و كم كم به حالتي مي رسيم كه فكرمان فقط بر اتفاقات ناگوار يا بيماريهاي لا علاج و كشنده گواهي مي دهد و آرامش و امنيت در اين ميان گم و فراموش مي شود. هرچه بيشتر نگران مي شويم بيشتر احساسهاي خطر و هراس به سراغمان مي آيد و در نتيجه بيشتر در جهت افكار مضطربانه مي انديشيم. در گفته هاي بزرگان مي بينيم كه نگراني به ندرت به آدمي كمك كرده است، حتي
در همان موارد اندك نيز كه ترس ما بي مورد نبوده نگراني پيشاپيش مدد چنداني نتوانسته بكند. فيلسوف بزرگ فرانسوي مونتين در اين زمينه
بيان كرده است:( زندگي من سرشار از نگون بختي ها و بد اقبالي هاي دهشتناكي بود كه غالب آنها هرگز اتفاق نيفتاد! )
نگراني براي ما مضر است
نگران بودن از حوادث نا خوشايند يا خطرناكي كه احنمال دارد به وقوع بپيوندند و هنوز در محيط پيرامون ما نمود ندارد نه تنها براي روح و جسم ما مضر و آسيب زننده است بلكه وقت و انرژي ما را نيز هدر مي دهد و آثار سوء بر تن و روان ما مي گذارد.
اثرات مخرب بر احساسات
– احساس گيجي منگي و سر در گمي مي كنيد.
– بيش از حد احساسات شما گوش به زنگ نشانه هاي يا دردهاي جسماني مي شوند و احساس ترس منتشر، وجودتان را فرا مي گيرد.
– احساس تسليم و ناتواني مي كنيد و قدرت مقابله با مشكلات يا بيماريها را در خود نمي بينيد.
– احساس مرگ قريب الوقوع به علتي نا معلوم در وجودتان رخنه مي كند.
اثرات مخرب بر جسم
– قادر به آرامش و خواب راحت نيستيد.
– احساس خستگي و كوبيدگي و ضعف جسماني داريد.
– تنيده و برانگيخته هستيد
– سر درد، درد قفسه سينه درد پا يا دست، درد شكم، سوء هاضمه و كم اشتهايي به سراغتان مي آيد.
نگراني به چه دردي مي خورد
امروزه واقعا اين سئوال مطرح مي شود كه نگراني با شيوع فراوان آيا واقعا اثر سودمندي دارد. يكي از دلايل دشواري غلبه بر احساس نگراني آنست كه سوء ظن پنهاني و پيگير ناشي از آن در پاره اي موارد به نفع انسان تمام مي شود و لذا چشم پوشي از اين سوء ظن يا بدبيني متعارف و عادتي آسان نيست حتي اگر بارها و بارها به خود يا ديگران بگوييم، نگراني فايده اي ندارد، يا نگران بودن تو را به جايي نمي رساند باز نمي تواني بطور كامل اين حس قوي و ريشه دار را از مخيله خود بزداييم.
نگراني : يك اعلام خطر طبيعي
– نگراني مي تواند انسان را از يك اختلال يا يك رخداد غير طبيعي آگاه سازد. مثلا شدت يافتن يا به درازا كشيدن سرفه هاي مزمن مي تواند آدمي را به فكر اختلالات شديد ريوي يا سرطان ريه متوجه سازد.
نگراني : چكانه عملكرد
نگراني باهمه بدي هايش ميتواند انسان را به سوي عمل سوق دهد. نگراني باعث احساس نا امني در شما مي شود و نهايتا وقتي اين احساس شدت گرفت. همچون ماشه يي كه چكانده شود، موجب انفجار مي گردد و عملكرد فرد را به دنبال دارد. فرد در اين لحظه از جاي برمي خيزد و به اقدامي دست مي زند كه حس نا امني را از ميان ببرد و آرامش خاطر را به او با ز گرداندة همچون مبادرت به مطالعه به منظور آمادگي براي امتحان يا انجام آزمايشات طبي براي اطمينان از سلامت كلي، يا تعويض لاستيكهاي فرسوده و ساييده ي اتومبيل پيش از سفر.
شما با انجام اين اقدامات به نوعي آرامش و طمأنينه مي رسيد. بنابراين نگراني مفيد است به شرط آنكه در حد متعارف، ودر جهت استراتژي منطقي باشد.
نگراني : تمرين مبارزه
نگراني همچون روغنداني است كه دستگاه ستيزه گر و پدافندي بدن را روغنكاري مي كند و فعال نگاه مي دارد. همين احساس خطر هاست كه ما را به مطالعه، كسب مهارت هاي گوناگون، پرهيز از كشيدن سيگار، تعمير و تعويض به موقع قطعات اتومبيل و غيره، ترغيب مي نمايد.
نگراني : چاره جويي
نگراني غالبا به صورت يك احساس نا خوشايند از يك حادثه مبهم است كه در آن، آنچه قرار است اتفاق است بيفتد به وضوح معلوم نيست در حقيقت در اين حالت شما با چشمان فكر و مخيله خويش تصاوير مبهم و احتمالي از حوادثي نا خوشايند را تصور مي كنيد و دچار اضطراب مي شويد. با اين حال همين نگراني باعث اقدامات پيش گيرنده و آمادگي براي مقابله با وضعيت احتمالي آتي مي گردد. بنابراين گاهي اوقات نگراني انسان را به فكر چاره مي اندازد و از اين نظر مي تواند سودمند واقع گردد و از اين ديدگاه در پاره اي موارد خرافه قديمي و موهوم كه مي گويد : هر وقت آدم نگران چيزي باشد اتفاق نمي افتد، درست از آب در مي آيد. بنابراين به يك نتيجه كلي مي رسيم :
* نگرانيهاي سودمند آنهايي هستند كه ما را به فكر چاره جويي مي اندازند.
* نگرانيهايي كه فقط ما را پريشان و مضطرب مي كند، مضر هستند.
نگراني: يك فرآيند دامنه دار
احتمال داردكه افرادي كه در كودكي دچار رخدادهاي ناگواردر زندگي ميشوند در سنين بلوغ وبزرگسالي دچار اضطراب وترس از بروز حوادث مشابه گردند. با اين حالاضطراب به هر علت و عاملي كه باشد قابل علاج است حتي اگر فرض كنيم كه ما يك نگران مادرزاد هستيم.
چگونه از چنگ 90% نگراني ها رهايي يابيم
سه موضوع كلي وجود دارد كه اكثر نگراني هاي ما پيرامون و درباره آنهاست در حالي كه اين سه مورد ارزش نگراني را ندارند :
1 ) موضوعهاي بي اهميت
2) موضوعهاي بعيد و نامحتمل
3) موضوعهاي رخ نداده
اگر اين سه دسته موضوع را از جريان فكري خود حذف كنيد خواهيد ديد كه تا چه حد به آرامش رواني مي رسيد و نگراني و اضطراب شما برطرف مي شود.
شعار زير را آويزه گوش خود كنيد تا 90% نگرانيهاي شما برطرف شود:
دنيا به كام تو شد شد نشد نشد خسرو غلام تو شد شد نشد نشد
1) موضوعهاي بي اهميت
به سهولت مي توان فكر و زندگي روزمره را از چيزهاي بي اهميت پر كرد و غالب اوقات را با پرداختن به موضوعات ناچيز تلف نمود حتي در بسياري موارد كه موضوع مورد نگراني كوچك نيست ولي با كمي توجه و تعمق مي توان دريافت كه بي اهميت است، براي حذف اينگونه
موارد، كافي است به محض بروز نگراني از خودتان در مورد اهميت آن موضوع سئوال كنيد و ببينيد آيا موضوع مورد نظر اهميت نگران شدن و اتلاف وقت را دارد يا نه ؟ براي اين منظور بي درنگ از خود بپرسيد : از چيزي كه من در موردش اين همه نگران شده ام چقدر اهميت دارد ؟براي يافتن پاسخ از سه استراتژي زير كمك بگيريد تا به آرامش برسيد.
استراتژيهاي سه گانه آرامش
الف ) قانون صد سال ديگر
اين يك مكانيزم دفاعي براي غلبه بر نگراني است يعني در نظر گرفتن زمان، اگر توجه كرده باشيد حتي مهمترين يا هراس انگيز ترين حوادث پس از گذشت زمان به صورت خاطرات تلخ و يا غالبا شيرين در مي آيند كه ديگر اهميت ندارند و چه بسا نگراني و غصه هاي خود در آن زمان را به باد تمسخر بگيريد. فرض كنيد انسان صد سال ديگر هستيد وداريد به حوادث كنوني نگاه ميكنيد.خواهيد ديدكه بسيباري از موضوعات نگران كننده، به ويژه آنهايي كه مربوط به روابط شما و ديگران و خرده گيري ها وحساسيتهاي فردي هستند، كاملا رنگ مي بازند و مسخره جلوه مي كنند. وقتي از فاصله دور به كوهها نگاه ميكنيد دآنها را همچون تپه هاي ناچيز مي بينيد اما از پايين به قله تپه هاي كوچك نگريستن، آنها را همانند چكاد هاي دست نيافتني مي نماياند.
البته در پاره اي موارد كافيست موضوع را براي يك هفته بعد تصور كنيد تا ببينيد در آن هنگام چقدر بي اهميت خواهد بود.
ب) ارزيابي
در مواقعي كه نگران موضوعي هستيد از خود بپرسيد : نتيجه آنچه كه بخاطرش اين همه نگرانم چقدر مهم يا خطير است.تجربه هاي دهشتناك ميتواند دور نماي ديگري در زندگي روزمره ما براي غلبه بر نگرانيهاي كوچك باشد چرا كه در برابر چنين حوادثي، رخدادهاي ديگر واقعا رنگ ميبازند.البته لازم نيست تجربه اي به خطرناكي رفتن تا پاي مرگ داشته باشيد تا اين درس را بگيريد. كافيست از اين قبيل تجارب راكه مربوط به خودتان يا ديگران است همواره در نظربگيريدتاديگر ازمسائل كوچك دچار اضطراب نشويد.هنگاميكه خانمي داراي فشار رو.اني و اضطراب است،برسر موضوعاتي باهمسرش بحث كند وتوافق نداشته باشد،فورا چنين نتيجه ميگيرد كه آنهااز يكديگر جدا خواهند شدو خود را در معرض يك فاجعه زناشويي ميبيند. البته بديهي است كه يك زن بايد از احتمال قطع روابط زناشويي خويش احساس ناراحتي كند ولي نبايد آن را به عنوان يك سانحه كشنده يا تحديد كننده حيات بشمارد.وقتي به آن خانم آرامش داده شود،ترس و نگراني اش در مورد احتمال طلاق و ترس شديدش از جدايي بر طرف گردد تازه متوجه ميشود كه موضوعي كه باعث احساس بي توافقي وي با شوهرش شده است نه يك قله مرتفع بلكه يك تپه پست بوده است.
ج) غنيمت شمردن فرصت ها
از خود بپرسيد:(اين موضوع چقدر ارزش نگراني دارد؟)ما در طول حيات خويش مقادير زيادي زمان، انرژي و عمر در اختيار داريم ولي به سهولت اين منابع محدود رابراي موضوع هاي بي ارزش هدر ميدهيم.هر جا با مسأله نگران كنندهاي برخورد كرديد ابتدا از خود بپرسيد كه آيا اين موضوع ارزش نگرانيو
عصبانيت را دارد يا نه و اگر دارد تا چه حد ؟ هميشه پيش از اقدام،مطمئن شويد
كه موضوع مورد بحث ارزش پيگيري را دارد. در حقيقت بسياري از ما ساعات گرانبهاي عمر و اندوخته سلامت جان و تن خويش را براي رفع مشكلات ناچيز وبي اهميت تلف مي كنيم.
2) موضوع هاي غير محتمل
پارهاي از اضطرابهاي ما در مورد رخداد هاي تقريبا ناممكن يا بسيار نادر است.در حقيقت هميشه جملات افراد مضطرب با اين عبارات شروع مي شود:
“”اگر چنان بشود چه…؟ “”
“”اگر چنين نشود چه…؟ “”
بله، بديهي است كه هر چيزي در دنيا احتمال وقوع دارد، ولي آيا احتمال توقف چرخش كره زمين تا ساعاتي ديگر،با احتمال فرو افتادن ليوان شيشه اي از دست كودك دو ساله، يكسان است؟آيا بايد براي هردو به يك ميزان نگران بود ؟مسلماٌ پاسخ منفي است.پس چرا برخي از ما عادت كرده ايم نگراني رابه يك به همه پديده هاي نا گوار تعميم ؟.
در واقع افراد مضطرب دچار نوعي بد بيني شده اندكه ذهن آنها را از يك سو متمركز بر وقوع رخدادهاي فاجعه آميزوناخوشايند ميكند واز سوي ديگراحتمال وقوع آنها را بيش از آنچه كه هست مي نماياند و نيز احتمال چاره جوييو رفع مشكلات را پس از وقوع، در فكر آنها به حد اقل مي رساند. به همين علت شخص مضطرب دچارنوعي استيصال و درماندگي مي شود.او در ضمير پنهان خود احساس مي كند كه اين نگرانيها بي مورد است اما از هجوم افكار منفي در امان نيست.
بنابر اين يك شعار كلي همچون سطل آبيبر آتش سوزان افكارو تخليات هراس انگيز است آويزه گوش خود كنيد:
** هرگز اين اتفاق نخواهد افتاد. **
** اين اتفاق غير ممكن است. **
3) موضوع هاي رخ نداده
نگرانيهاي پيش ازموقع وقوع اتفاقات، كاملاٌپوچ و واهي استو زود قضاوت كردن هانيز نشانه اضطراب است و تمامي قضاوت هاي پيش از موقع مضطربانه هستند.
حتي در مواردي احتمال وقوع موضوع مورد نگراني زياد باشد،باز هم دليلي وجود ندارد انسان پيشار وقوع حادثه اي نگران باشد.اين نكته را كه كمي هم خرافه آميز به نظر مي رسدبه ياد داشته باشيد،** هر قدر در موردي وسواس به خرج دهيد ونگران باشيد احتمال آنكه به آن دچار شويد بيشتر است.**
درمان اضطرابهاي مزمن و پايدار
اگر بتوانيد موضوع هاي نگران كننده اي راكه بي اهميت، نامحتمل،يا رخ نداده هستند از جريان افكارحذف نماييد نزديك%90نگراني هاي شما كاملاٌ بر طرف خواهد شد.براي و از ميان بردن نگراني هاي مقاوم وشديد، دو دسته استراتژي وجود دارد:
(1)استراتژيهاي رهايي بخش
دراين روشها با استفاده ازترفندهاي رواني،سعي ميشودفشار حاصل از نگراني از بين برود.اين استراتژيهاشامل دستورالعمل هاي زير است:
الف)تبديل نگراني به عمل
موضوع هايي كه اصلاٌ ارزش نگراني را ندارند به دو دسته تقسيم ميشوند: يكي موضوعاتي كه مي شودبه خوبي آنها را حل كرد وبا روشهاي عملي پوچ بودن آنها راحل كرد و با روشهاي

فایل : 25 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط