مقاله کامل تأثیر نقص عضو بر اعتماد به نفس دانش اموزان

مقاله کامل تأثیر نقص عضو بر اعتماد به نفس دانش اموزان

تأثیر نقص عضو بر اعتماد به نفس دانش اموزان
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر نقص عضو بر اعتماد به نفس دانش اموزان است. نقص عضو تأثیر زیادی بر میزان اعتماد به نفس افراد دارد. افراد دارای نقص عضو غالبا به دلیل رفتار اطرافیان و به خصوص والدین به خاطر شرایطشان اعتماد به نفس پایین و ضعیفی دارند.
مهمترین نقشی كه والدین میتوانند در تربیت كودكان خود ایفا كنند، پرورش توانایی خلاقیت و كمک به شکل گیری حس اعتماد به نفس آنهاست. زیرا خلاقیت و اعتماد به نفس به نحوی بلامنازع عوامل كلیه پیشرفتهای بشری هستند. امکان بروز خلاقیت افراد وقتی مهارتها وانگیزه خلاقیت در كودكی پرورش یابد، بسیار بیشتر است. شاید از آن مهمتر این واقعیت است كه، چنان كه بسیاری از روانشناسان تأكید دارند، خلاقیت و صلاح روح و روان همراه و همگاماند. بدین ترتیب شاید به جرأت بتوان گفت خلاقیت و اعتماد به نفس كلید طلایی خوشبختی هستند. (بررسی تأثیر معلولیت جسمی- حركتی، علی اكبر سیف) خلاقیت بدون شور و ذوق امکان پذیر نیست پس خود شخص باید در پی خلق چنین فضایی باشد.
پژوهش از نوع كیفی و روش تحقیق روایی است. براساس یافته ها، نقص عضو، معلولیت تأثیر بسیار زیادی بر حس اعتماد به نفس افراد دارد. اهداف جزئی این تحقیق شامل:
بررسی تأثیر رفتار والدین بر شخص دارای نقص عضو بر روی اعتماد به نفس
راه های افزایش اعتماد به نفس افراد دارای این نقص
بررسی رفتار معلمان و مسئولین مدرسه با این افراد
مقدمه
ما دانشجویان دانشگاه فرهنگیان كرمان هستیم كه طی درس پژوهش روایی می خواهیم تحقیقی انجام دهیم. محققین به
این نتیجه رسیدند كه از روایت یا خاطره ای كه در ذهن داریم مسئله ای درآورده و برای حل آن اقدام كنیم. ما مطابق با این نظر می خواهیم در مورد تاثیر نقص عضو بر اعتماد به نفس دانش اموزان دوره ی راهنمایی بحث كنیم و در اخر راهکارهایی برای ان ارائهدهیم. از نظر ما وجود نقص عضو در كودكان و چگونگی برخورد اعضای خانواده و به خصوص پدر و مادر با این مسئله در ایجاد حس اعتماد به نفس در این كودكانبسیار حائز اهمیت است پس بر ان شدیم تا در مورد این موضوع، پژوهشی را انجام دهیم.در طی دوران تحصیل توجه ما به فردی جلب شدكه دچار نقص عضو (دست راستش فقط دو انگشت داشت)، عدم موفقیت در تحصیل و عدم اعتماد به نفس بود.
اهمیت و ضرورت
قران كریم تنها كتاب اسمانی است كه در مورد تساوی حقوق و شأن انسانی افراد معلول با افراد عادی ایات متعدد آورده است و خدا افرادی را كه با عبوسیت و ترشرویی با معلولین رفتار می كنند توبیخ می كند و مورد عتاب قرار می دهد. (محمد نوری، ذیل ده آیه نخست سوره عبس و دو آیه ۴1 و ۴2 سوره ص). خداوند متعال نظام آفرینش را بر اساس علم و حکمتش نظام علت و معلول قرار داده به این معنا كه برای هر حادثه و پدیده ای در عالم علتی وجود دارد و هر علتی معلولی مختص به خود دارد و هیچ علتی از معلول و هیچ معلولی از علت خود جدا نیست در بعضی مواقع والدین بدون در نظر گرفتن این مسائل خداوند را مسئول این نقایص می دانند و به اعتراض و كفرگویی می پردازند. (محمد علی نژادیان، موقعیت شناسی)
وصوّركم فحسن صوركم ورزقکم مِّن الطّیِّباتِ ذلِکم اللّه ربّکم (الغافر 6۴)
و شما را شکل بخشید و شکل هایتان را زیبا بیافرید و خوراكی های پاكیزه نصیبتان نمود. آن كه چنین (الطافی) درحق شما كرده است الله است.
لقد خلقنا الإِنسان فِی أحسنِ تقوِیمٍ (تین/۴)
كه ما انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم.
إِنّ اللّه لا یظلِم مِثقال ذرّةٍ (نساء/۴0)خداوند ذره ای ظلم روا نمیدارد.
پیشینه
از آنجا كه یکی از آسیب ها ی روحی_روانی بشر احساس پوچی بودهاو همواره به دنبال رهایی و فرار از این احساس است هدف دار نبودن، نداشتن پشتکار، شکست پذیری، استقامت نداشتن در كارها، منفی نگری، تحمل نداشتن در رویارویی با موانع وشکست ها و بی توجهی به نقاط قوت و حالات و روحیاتی از این دست همگی منجر به این امر روانی شده است كه انسان نتواند با شرایط كنار بیاید. (مطالعات اسلام و روانشناسی، سید محمدرضا لواسانی، 1391)
برای انسان اهمیت دارد كه به اهداف زندگی اش برسد؛ بنابراین با سعی و تلاش مسیر پرفراز و نشیب را می پیماید. اكنون سرنوشتی كه برای آدمی رقم زده می شود بخشی است كه به توانایی هایش مربوط می شود و همگی تحت قدرت و توجه فرد به قوای بالقوه اش است. باور به توانمندی های خود مانند مصالحی است كه در ساختمان شخصیت ادمی به كار رفته و حتی انگیزش و هیجان را مدیریت می كند. (دویل ژنتری، 2007، ص 19۴)
اغلب روان شناسان مانند ویلیام جیمز، احترام به خود را به عنوان عامل اصلی در سازگای اجتماعی _ عاطفی در نظر میگیرند؛ اگر فرد به سطح خواسته های خود رسیده باشد،
نتیجه ان، حس ارزشمند بودن و حرمت خودِ بالا است و اگر فاصله بسیاری بین این دو مرحله باشد، ناكارامدی و بی ارزشی حاصل می شود. (شجاعی، 1388، ص32۴)
افسردگی و كمبود اعتماد به نفس به عنوان مهمترین اختلال های روان شناختی، در نوجوانان در حال گسترش هستند. با این حال مطالعات اندكی وجود دارند كه به كشف رابطه بین الگوی تعلق والدینی و افسردگی و كمبود اعتماد به نفس نوجوانان آنها پرداخته باشد. طبق نتایج این تحقیق میزان افسردگی و كمبود اعتماد به نفس در دختران و پسرانی كه الگوی رفتاری والدینشان دارای ویژگی مراقبت اندک بوده است بیشتر از نوجوانانی است كه تحت تأثیر سایر الگوهای تعلق والدینی بوده اند. (تأثیرات الگوی تعلق والدینی بر افسردگی، مسعود بحرینی، 1391)
بیان مسئله
سال سوم راهنمایی دانش اموزی به كلاس ما امد كه به طور مادر زادی نقص عضو اشکاری داشت. با اینکه با بیشتر بچه ها اشنایی داشت ولی خیلی با كسی زیاد حرف نمی زد و اخت نبود. همین گوشه گیری ها و تنهایی های همیشگی اش دلیل این شد تا بخواهیم بیشتر با او اشنا شویم و در موردگوشه گیری و انزوایش بدانیم.
تصور ما از باران این بود كه او اصلا دلش نمی خواهد در مورد خودش با دیگران صحبت كند و ترجیح می دهد سرش در لاک خودش باشد. اما وقتی بیشتر با او اشنا شدیم فهمیدیم كه ما اشتباه فکر می كردیم و او بههیچ وجه چنین ادمی نیست ودلیل رفتار هایی كهمشاهده كردیم این بوده كه دید مناسبی به بقیه نداشته و فکرش این بوده كه دیگران از سر ترحم و دلسوزی به طرفش می ایند و همین تفکرات باعث دوری او از جمع می شد.
طبق صحبت هایی كه از او شنیدیم بیشترین عاملی كه او را از داشتن چنین وضعیتی ناراحت و دلخور می كرد برخورد والدینش بود. او می گفت كه در زمان كودكی به دلیل این كه پدر و مادرش هر دو شاغل بوده اند مجبور به زندگی در كنار پدر بزرگ و مادر بزرگش بوده و در ان زمان گاهی اوقات شاهد جر و بحث هایی بین انها بود و حتی نارضایتی انها را در مورد نگهداری از خودش را شنیده بود.
در مورد چگونگی برخورد والدینش همین بس كه انها از داشتن چنین فرزندی احساس خجالت و سر شکستگی می كردند اما با وجود اینکه می دانستند با عمل جراحی تا سن پانزده سالگی شاید شرایط باران بهتر می شد، نسبت به این قضیه بی اهمیت بوده و اقدامی نکردند.
او همیشه در مدرسه از امتحان شفاهی و كتبی واهمه داشت و هیچ وقت با این مسائل به راحتی كنارنمیامد.میگفت: بیشتر معلمانش دوست و همکار مادرش بودند و همیشه از وضعیت نامناسب درسی او شکایت می كردند. مادرش بعد از شنیدن گلایه های ملعمان، او را سرزنش و با دوستانش مقایسه می كرد. باران هیچگاه از طرف والدینش تشویق نشده بود. او همیشه در عوض تأمین عاطفی، تأمین مالی میشد.
او دلش می خواست كه پدر و مادرش كمی از او تعریف كنند اما انها هیچوقت این كار را نکردند. باران دختری مهربان، با استعداد و كنجکاو بود، به خواندن كتاب های رمان و هم چنین دیدن فیلم علاقه ای خاص داشت، به علاوه حفظیاتش هم خوب بود.
او سعی می كرد رفتارش به گونه ای باشد كه كسی از او دلخور و ناراحت نشود اما رفتار دیگران با او گاهی اوقات باعث شکایت ها و قهر های طولانیش با خدا میشد، كه در اثر ان ها از نماز خواندن و دعاكردن سر باز می زد، وقتی دلیل نماز نخواندنش را می پرسیدیم میگفت: چرا برای
خدایی كه مرا دوست ندارد و به بهتر شدن شرایطم كمک نمیکند نماز بخوانم، چرا باید با من چنین رفتار كنند، چرا كسی توانایی ها و ویژگی هایم را نمی بیند، برای چه از روی ترحم با من برخورد می كنند و میگفت: كه چرا من باید این نقص عضو را داشته باشم. او از اینکه باعث ایجاد حس خجالت در والدینش و به خصوص مادرش شده بود احساس گناه می كرد و برای همین سعی می كرد كمتر با او بیرون برود. باران به دلیل گریه های زیادی كه در كودكی و مقطع دبستان كرده بود دیگر نمی توانست به راحتی اشک بریزد حتی زمانی كه به شدت ناراحت بود و به گریه كردن نیاز داشت و این مسئله هم دلیلی بر ناراحتی و عدم ارتباط او با خدا بود و صحبت های ما هیچ اثری روی او نداشت، او فقط به حرف ها و كنایه های دیگران فکر می كرد.
او هر كاری كه دلش می خواست بدون اجازه و مشورت والدینش انجام می داد، هر جایی كه می خواست می رفت، هر چیزی را می خواست تجربه كند و همین احساسات باعث ورود او به رابطه با یک پسر شد، كسی كه خیلی زود نقاط حساس روحیه ی باران را فهمید و ان را به بازی گرفت، مدتی بود كه باران به بهانه ی گرفتن سی دی فیلم به مغاره ی ان پسر می رفت، صاحب مغازه كه از لحاظ سنی پخته تر از باران بود فضا را برای حرف زدن با باران اماده می كرد و از شرایط زندگی و كارش برای او میگفت: و از باران می خواست تا بیشتر از خودش برای او بگوید، در طول این مدت حرف هایی به باران زده بود و او را به خود جذب كرده بود و حتی یکبار به او گفته بود كه پدر و مادرم خانه نیستند و انها میتوانند چند ساعتی در خانه باهم باشند، اما باران به او گفته بود كه قرار نیست تا این حد با هم راحت باشند.
باران كه از والدینش محبت كافی ندیده بود خیلی سریع به اودلبسته شد، او دختری بود كه وقتی به كسی وابسته می شدنمی توانست به راحتی او را فراموش كند، اما این بار به خاطر پیشنهادی كه ان پسر به باران داده بود و او را از هدف شومش با خبر كرده بود حس تنفر را در باران به وجود اورد.
روش تحقیق
روش تحقیق روایی و نوع پژوهش “كیفی” است كه منظور از پژوهش روایی، پژوهشی كه از روی یک قصه، حکایت و یا روایت صورت می گیرد.
نوع پژوهش روایی در این تحقیق “زیست نگارانه” و ویژگی اصلی ان “تجربیات فردی” است و نوع طرح ان “روایت و حوادث زندگی” است.
اهداف
هدف كلی: بررسی تأثیر نقص عضو بر اعتماد به نفساهداف جزئی:
بررسی تأثیر رفتار والدین بر شخص دارای نقص عضو بر روی اعتماد به نفس
راه های افزایش اعتماد به نفس افراد دارای این نقص
بررسی رفتار معلمان و مسئولین مدرسه با این افراد
گرد اوری اطلاعات
روش گرد آوری اطلاعات كتابخانه ای است كه از اینترنت، سایت های معتبر، كتاب و مقالات استفاده شده است و ابزار آن مصاحبه است.
طبق تحقیقات به دست آمده حالت پسندیده این است كه: 1)خانواده نقص عضو فرد را به شکل منطقی بپذیرد و تکالیفی با توجه به وضعیتش به عهده ی او بگذارد. تاثیرات حضور فردی با این وضعیت در خانواده می تواند باعث: احساس گناه، خشم و پرخاشگری، اختلال روابط
زناشویی و افسردگی والدین شود. خانواده باید بداند كه راه حل اصلی كنار آمدن با این مسئله پنهان كردن فرد یا عضو ناقصش نیست بلکه باید با كمال شهامت كم توانی او را طبیعی جلوه دهند و از اطرافیان بخواهند كه او را درک كنند و به او نگاهدلسوزانه و ترحم انگیز نداشته باشند. (هدایت الله ستوده، آسیب شناسی اجتماعی، ص192)
شخص باید در خانواده محبت ببیند، احساس شخصیت كند، استقلال داشته باشد و به خاطر نقص جسمانی اش از طرف خانواده طرد نشود كه در صورت نادیده گرفته شدن این موارد از طرف خانواده، شخص به طرق مختلف سعی در كسب این مؤلفه ها از كانونی غیراز خانواده می كند.
2) واژه “self-confidence”یااعتماد به نفس كه از قرن هفدهم به كار گرفته شده همان باور ادمی به توانایی های خود است. (مطالعات اسلام و روان شناسی، سید محمدرضا لواسانی)
هر فردی از شخصیت خودش، دیدگاهش و نقاط ضعف و قوتش یک تصویر ذهنی دارد. این تصویر از دوران كودكی شکل می گیرد.
به این تصویر «خودانگاره» می گویند. یعنی تصوری كه شخص از خویشتن در ذهن خود دارد.
“خودانگاره” در شکل گیری اعتمادبه نفس شخص نقش بسیار مهمی ایفا می كند. بسیاری از این تصورات براساس تعامل ما با دیگران و تجربیات زندگی مان شکل می گیرد. اعتماد به نفس به این موضوع بستگی دارد كه شخص احساس می كند از نظر دیگران تا چه حد مورد قبول و علاقه است و همچنین خودش چقدر احساس ارزشمند بودن دارد. (مشاوره خانواده)
یک انسان با اعتماد به نفس سالم و طبیعی می تواند احساس خوبی نسبت به خود داشته باشد. ارزش خود را بداند و به خاطر قابلیت ها و مهارت ها و موفقیت هایش احساس غرور و رضایت كند. اما كسی كه اعتماد به نفس ضعیفی
دارد، احساس می كند كه مورد قبول و علاقه هیچ كس نیست و نمی تواند هیچ كاری را درست انجام دهد.
از آنجایی كه خودانگاره هركس با گذشت زمان تغییر می كند، پس اعتماد به نفس فرد هم ثابت نمی ماند و در طول زندگی تغییر می كند و بنابراین می توان اعتماد به نفس را بهبود بخشید. برای دستیابی به یک اعتماد به نفس سالم دو مساله را باید در نظر گرفت:1ـ نظر و رفتار دیگران نسبت به شخص چگونه است؟ 2ـ خود او، خویش را چگونه می بیند؟
3) در دوره نوجوانی كه ارزش ها و عقاید نوجوان در حال شکل گیری است، نظرات مربی، پدر و مادر، معلم یا دیگر افراد در به وجود آوردن خودانگاره نوجوان بسیار موثر است. قطعاً فردی كه نوجوان قبول دارد، مانند والدین یا معلمان دائماً از او عیب جویی كند، سبب تخریب اعتماد به نفس او می شود. گاهی هم انگار از درون به نوجوان القا می شود كه توانایی انجام درست كارها را ندارد. (بحران درونی) كه این مساله هم به اندازه انتقاد و سرزنش دیگران مخرب است.
انتظارات نابجا و غیرواقعی هم می تواند اثر منفی بر روی اعتماد به نفس بگذارد. افرادی كه توانایی های خود را می شناسند و تحسین می كنند، از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند، ولی اگر احساس كنند كه فاقد توانایی های درخور تحسین هستند حتماً از اعتماد به نفس ضعیفی برخوردار می شوند. (مشاوره خانواده)
ایده ها
به نظر ما اگر والدین و اطرافیان به بارن بیشتر اهمیت می دادند و میدانستد كه رفتار انها می تواند چه تاثیری
روی زندگی و اینده یاو داشته باشد هرگز چنین رفتار نمی كردند.
به نظر ما اگر والدین باران به جای حمایت مالی به احساسات و نیازهای عاطفی او پاسخ می دادند شاید باعث تقویت حس اعتماد بهنفس در او می شدند.
به نظر ما اگر والدینش در پی عمل جراحی باران بودند شاید این عمل می توانست باعث بهبودی شرایط باران شود.
به نظر ما اگر خود باران به جای شکایت كردن و نق زدن از وضعیتش انرژی خود را صرف انجام كارهای دیگر مثل درس خواندن میكرد شاید می توانست فرد موفقی شود.
تجزیه و تحلیل
1) رفتار والدین چه تأثیری بر زندگی فرد دارد؟
به طور كلی رفتار والدین از بدو تولد با فرزندان نقش حائز اهمیتی در موفقیت و شکل گیری شخصیت آنها دارد به خصوص بچه هایی كه به طور مادر زادی دچار بیماری، معلولیت یا نقص عضو هستند. این دسته از بچه ها به دلیل شرایط خاص نسبت به سایرین نیاز به درک و توجه بیشتری از سوی والدین دارند. اگر والدین به دلیل عدم آگاهی و یا تفکرات اشتباه برخورد نامناسب و غیر اصولی با این بچه ها داشته باشند این رفتار به سادگی می تواند باعث تباهی زندگی حال و آینده ی فرزندانشان شود. والدین این بچه ها باید تلاش خود را در جهت افزایش آگاهی نسبت به وضعیت موجود آنها به كار ببرند و با شیوه ها ی پزشکی مناسب كه می تواند به بهبودی شرایط فرزندشان كمک كند آشنا شوند و در صورت داشتن توانایی مالی اقدامات لازم را انجام دهند. والدین باید به فرزندان خود در مورد وضعیت و شرایطی كه دارند و در مورد توانایی های انها و اینکه چه كارهایی می توانند انجام دهند آگاهی لازم را بدهند و به آنها درجهت شکوفایی استعدادهایشان كمک كنند نه اینکه به خاطر

فایل : 13 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط