مقاله کامل انسان و طبیعت×بحران معنوى انسان متجدد
مقاله کامل انسان و طبیعت×بحران معنوى انسان متجدد
انسان و طبیعت×بحران معنوى انسان متجدد
سید حسین نصر، احمدرضا جلیلى
چکیده
یکى از نشانههاى وضع کنونى بشریت این است که تنها، اعمال تجاوزکارانه بىشرمانهاى بر ضد طبیعتباید توجه انسان متجدد را به بحران محیط زیست جلب کند؛ اعمالى نظیر نشتهاى نفتى عمده، آتشسوزیهاى جنگلى مناطق گرمسیرى و آثار و پیامدهاى تخریب طبیعتبه دست انسان و فن آورى مخرب او، به شکل گرم شدگى آب و هوا و فرسایش لایه اوزن. بحران محیط زیست، چشمهاى معصوم فکهاى در حال احتضار را دستاویزى قرار داده تا بالاخره دل سنگ انسانها را به درد آورد و آنان را وادار سازد تا درباره آثار و پیامدهاى زندگى بر روى زمین، به نحوى که گویى هیچ جنبده دیگرى اهمیت ندارد، بیندیشند. مدتها قبل از آن که این کتاب براى نخستین بار به رشته تحریر درآید، بحران زیستبومى پیش آمده بود، اما شمار اندکى، آثار و نتایج این بحران را به چشم دیدند یا درباره آن به گفتگو پرداختند و حتى عده کمترى در صدد برآمدند تا در علل عمیقتر وقوع آن کند و کاو کنند. دیرى نپایید که اوضاع و احوال سریعا رو به وخامت محیط زیست، از این بحران پرده برداشت و در عین حال، بىخیالى همچنان ادامه داشت تا این که فقط در همین اواخر، تهدید خارجى آن قدر بالا گرفت که نوعى اعتراض و واکنش مردمى،(populi Vox) [صداى مردم]، آهسته آهسته به گوش همگان رسید و جمعى از متخصصان نیز که دست آخر با نداى غریبانه دیرین طرفداران محیط زیست و دوستداران طبیعت همراهى کرده بودند، به جمع معترضان پیوستند.
منادیان نابودى و مرگ، اکنون فراوانند و احزاب و گروههاى طرفدار حفظ محیط زیست هم مثل قارچ در همه جا روییدهاند. اما هنوز نیروى محرک این جنبشها روى هم رفته
صرفا خارجى است. براى بشریتى که در اثر خود فرآیندهاى تجددخواهى به ظواهر روى کرده، پى بردن به این حقیقت که آن بلا و مصیبتى که بر سر محیط زیست فرود آمده است، در حقیقت جلوه بیرونى فقرشدید حالت نفسانى و درونى آن بشریتى است که اعمال او باعث و بانى بحران زیستبومى است، کار چندان آسانى نیست. در نتیجه، گرماى طاقت فرساى تابستان، خشکسالى، و فکهاى در حال احتضار، به ناچار به یاد ما مىآورند که در این سراى خاکىاى که انسان متجدد به خاطر آن دست از طلب هشتبرداشت و اکنون نیز با درنده خویى بىسابقهاى آن را به تخریب مىکشاند، همه چیز بر وفق مراد نیست.
و دقیقا به سبب فقدان بعد معنویت، بیشترین تلاش کسانى که با موضوعات مربوط به محیط زیستسر وکار دارند، متوجه یکى از اشکال مهندسى محیط زیست است. بسیارى مدعىاند که مثلا اگر ما مىتوانستیم فقط وسایل حمل و نقل را تغییر دهیم و استفاده از سوختهاى فسیلى را به عنوان منبع انرژى کاهش دهیم، مساله حل مىشد، یا دست کم از شدت وحدتش کاسته مىشد. اما عده معدودى مىپرسند که چه شده است که انسان متجدد این قدر احساس نیاز به مسافرتهاى زیاد مىکند؟ چرا منزل و ماواى بیشتر انسانها این قدر نفرتانگیز و زندگى تا به این حد ملالانگیز شده است که نوع انسان که بیش از هر عامل دیگرى مسبب بحران محیط زیست است، ناگزیر به فرار از مناطقى شده است که خود او به بدنام کردن آنها دامن زده است و آلودگى را با خود به چند منطقه هنوز خوب مانده زمین ببرد تا آن اماکن را نیز به آلودگى بکشاند؟ چرا باید مصرف انسان این قدر زیاد باشد و به اصطلاح، نیازهاى خود را صرفا از نظر ظاهرى اشباع کند؟ چرا توانایى برداشت از منبع تغذیه باطنى را ندارد؟ نیازى به گفتن ندارد که ما مخالف مراقبتبهتر از این سیاره، از
طریق کاربرد ابزار خردمندانهتر تولید، حمل و نقل و جز آن، نسبتبه ابزارى که اکنون وجود دارند، نیستیم. باید از اشکال فنآورى جایگزین استقبال کرد و از نهادهایى نظیر مؤسسه کیمیاى نو، (Alchemy New) در کیپ کاد (1) آمریکا تعریف و تمجید کرد. اما این کارهاى عظیم علمى و مهندسى به تنهایى حلال مشکلات نخواهند بود. چارهاى نیست جز پاسخگویى به این پرسشها و نظایر آنها و مورد توجه قرار دادن بعد معنوى و ریشه هاى تاریخى بحران زیستبومى که تا به امروز بسیارى از توجه به آن سر باز مىزنند.
یکى از علل عمده این عدم پذیرش بعد معنوى بحران زیستبومى، ماندگارى آن علمزدگىاى است که همچون گذشته، علم نوین را نه به عنوان نحوه خاصى از شناخت طبیعت، بلکه به عنوان فلسفهاى کامل و تمامیتخواه (توتالیتر) معرفى مىکند که کل عالم واقع را به قلمرو مادى ارجاع و تحویل مىکند؛ و بر آن نیست که تحت هیچ شرایطى امکان وجود جهانبینىهاى غیرعلم پرستانه را بپذیرد.
جهان بینى هاى بدیل برگرفته از آموزه هاى سنتى، در عین حال که مشروعیت آن علمى را که به بعد مادى عالم واقع محدود و منحصر شود انکار نمىکنند، پیوسته از آن شبکه ارتباطى باطنىاى آگاهند که طبیعت مادى را به عالم معنا، و وجه ظاهرى اشیاء را به واقعیتباطنىاى پیوند مىدهد که اشیاء، هم آن را محجوب مىدارند و هم مکشوف مىسازند. در حالى که این نوع از تحویلگرایى و علمزدگى، علم غربى را در اکثر موارد از روى آوردن به علتهاى درونى تر بحران محیط زیستبازداشته است، بسیارى از دانشمندان، یکایک، بیش از پیش به مسائل زیستبومى علاقهمند مىشوند و حتى تا حدودى بیشتر احساس مىکنند که در قبال اثرات غالبا فاجعه آمیز تحقیقات «بیطرفانه» و «نظرى» خودشان مسئولیت دارند.
طى دو دهه اخیر به موازات رشد آگاهى از بحران محیط زیست، گروههاى صریح اللهجه و حتى حزبهاى سیاسى عدیدهاى قد برافراشتهاند تا از محیط زیستحراست کنند. اما تا همین چندى پیش، بیشتر این گروهها و حزبها تمایلات چپ گرایانه همراه با لحنى قاطعا مخالف با ادیان مرسوم داشتهاند؛ هرچند که این وضع اکنون تا حدودى در حال تغییر است. در حالى که برخى در صدد بودهاند که جنبش زیستبومى را به یک دین تبدیل کنند، عده بسیارى که به دین علقه و دلبستگى دارند، به جنبشهاى دینى داراى خاستگاه مشکوک، و به هر تقدیر خارج از مذاهب رسمى غرب، روى آوردهاند. در این حیص و بیص، دستگاههاى دینى تا همین چندى پیش واکنشى نشان ندادند، تا بلکه بتوانند نوعى «الهیات زیستبومى» ابداع کنند که از دل سنت مسیحى بیرون آمده باشد؛ مانند آنچه براى اولین بار در این کتاب پیشنهاد شد. در همین اثنا، چند شخصیت کم اهمیت که از یک دیدگاه کلامى مسیحى، بحران زیستبومى را جدى گرفتهاند، یا از راست دینى الهیاتى فاصله گرفتهاند و یا از سوى مذاهب رسمى عمده طرد شدهاند. با این همه، همین که میراث معنوى پارهاى از شاخههاى سنت مسیحى صحیح الاعتقاد، نظیر کلیساى سلتى (2) با دلبستگىاى که به طبیعت دارد، بتدریج در برخى از مناطق جهان جان تازه مىگیرند، نشانه امیدى است.
در این میان، بسیارى از دانشمندان، مورخان و حتى معدودى از الهیدانان، بیشترین بار مسئولیتبحران زیستبومى را، نه بر دوش پارهاى از پیشرفتها و تحولات در تمدن غرب که از اواخر قرون وسطى، رنسانس و قرن هفدهم آغاز شد، بلکه، آن گونه که در آثار شخصیت پر آوازهاى مانند آرنولد توین بى (3) به چشم مىخورد، بر دوش کل سنت توحیدى مىنهند.چنین متفکرانى از یاد بردهاند که توحید ناب اسلام که به
همان سنت ابراهیمىاى تعلق دارد که یهودیت و مسیحیت متعلق به آنند هرگز از قداست طبیعت آنچنان که در قرآن آمده غفلت نکرده است و مسیحیت و یهودیتشرقى [نیز] هرگز نگرش سلطه و چپاول صرف طبیعت را، که بعدها در تاریخ غرب رواج یافت، از خود بروز ندادهاند.
نتیجه این حمله مستقیم به ادیان توحیدى عموما و به مسیحیت غربى خصوصا، به ستبسیارى از حامیان یک سیاست زیستبومى معتدل و معقول، که تا همین اواخر با نوعى بیگانگى الهیدانان مسیحى صحیحالاعتقاد با اهمیت دینى طبیعت و نیاز به «تقدس بخشیدن دوباره» به آن در آمیخته بود، در بسیارى از موارد به پیوند عجیب و غریبى بین جنبشهاى زیستبومى و همه انواع فرقه هاى شبه مذهبى جوراجور یا به پیدایش به اصطلاح «ترکیبهاى» دگراندیش و در حقیقتخطرناکى از قبیل «دین جدید» مکتب تیار (4) انجامیده است. در هر دو مورد، على رغم موارد ادعاى خلاف این قضیه، جنبش زیستبومى از نسیم روحبخش معنوى اصیل بىبهره شده است و اهمیتبعد معنوى واقعى بحران زیستبومى به دست فراموشى سپرده شده است. زیرا هیچ معنویت اصیلى بدون درست آیینى، به کلىترین معناى این اصطلاح، وجود ندارد.
انسان متجدد که با بحران بىسابقه ساخته و پرداخته دستخود، که اکنون حیات کل این سیاره را تهدید مىکند، رو به رو شده، همچنان از یافتن این که علل واقعى این مساله در کجاست، سر باز مىزند. به سفر تکوین و بقیه کتاب مقدس به منزله خاستگاه بحران چشم مىدوزد، به جاى این که به تقدس زدایى تدریجى از کیهان که در غرب روى داد و بویژه به خردگرایى و انسانگرایى رنسانسى نظر اندازد که انقلاب علمى را پدید آورد و پیدایش علمى را موجب شد که عملکرد آن به قول فرانسیس بیکن
فایل : 12 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.