مقاله در مورد نقش معماري و عوامل كالبدي محيط آموزشي بر تسهيل يادگيري كودكان

مقاله در مورد نقش معماري و عوامل كالبدي محيط آموزشي بر تسهيل يادگيري كودكان

نقش معماري و عوامل كالبدي محيط آموزشي بر تسهيل يادگيري كودكان
مژگان تركمان١،*، سارا جلاليان٢، اميد دژدار٣.
چكيده
توجه به ويژگي هاي روحي و جسمي كودكان و الگوهاي رفتاري آن ها در طراحي محیط‌های آموزشي و عوامل كالبدي موجود، می‌تواند به يادگيري كودكان و بروز استعدادها و در نهايت به رشد و شكوفايي آنها كمك كند از اين رو، طراحي مدارس با توجه به نيازهاي ويژه كودكان بين 6-12 سال، از اهميتي ويژه برخوردار است. آنچه كه اين مقاله به آن پرداخته جنبه هاي مختلف تاثير فضاهاي آموزشي و عوامل كالبدي اين فضاها بر يادگيري كودكان با رويكرد كيفي و روش توصيفي تحليلي از طريق بررسي پژوهش هاي صورت گرفته در اين زمينه است. نتيجه حاصل بيان می‌كند كه عوامل سازنده محيط آموزشي بر تسهيل يادگيري كودكان موثر است و اين اثر بخشي به گونه اي است كه مجموع اين عوامل دركنار يكديگر شرايطي را فراهم می‌كنند تا دانش آموزان بتوانند راحت تر بر روي مطالب درسي تمركز كنند و از طرفي شرايط بهتري را نيز براي معلم به وجود می‌آورد تا او نيز بتواند مطالب درسي را بهتر به دانش آموزان انتقال دهد؛ از اين طريق باعث تسهيل يادگيري براي دانش آموزان می‌شود.
واژگان كليدي: محيط آموزشي، يادگيري، روحيات كودكان، عوامل كالبدي.
1-مقدمه
كودكان حساس ترين و تأثير پذيرترين گروه سني جامعه را تشكيل می‌دهند و در حساس ترين و مهمترين سال هاي زندگيشان يعني زماني كه پايه هاي رشد شخصيتي –ذهني- جسمي و اجتماعي آنها شكل می‌گيرد تا زماني كه وارد شهر می‌شوند نيازمند اين هستند تا زندگي اجتماعي را در مقياس خود تجربه كنند؛ و اين امر مستلزم فراهم بودن فضايي كودكانه و صميمانه است فضايي به دور از هياهوي دنياي بزرگتر، دنيايي پر از شادي با رنگ هاي زيبا كه در آن كودك فرصت بيان افكار تازه و پرورش و رشد استعدادهايشان را داشته باشد، فضايي كه زمينه اي مناسب براي خلاقيت كودكان فراهم آورد (حسين پوريان، 1390:40).
آموزش و بهتبع آن محيط هاي آموزشي بيشترين اثر و نقش را بر ذهنيت و تمدن سازي جوامع به عهده دارند. نزديك به دو قرن، مدارس بزرگي بر مبناي مدل خطي يادگيري ساخته ميشدند كه در اين مدارس بايد گروه هاي همساني از بچه ها در يك فضا كه كلاس ناميده ميشود جمع شوند و در طول يك سال، فرايندي را با كسب دانشهاي گوناگون طي كنند و در پايان امتحاني از آنها بر اساس استانداردهاي تدوينشده گرفته ميشود؛ براي اينكه بتوان ازآنچه آنها بايد ميآموختند اطمينان حاصل شود و سپس آنها به كلاس و مرحله بالاتري فرستاده شوند. اين چرخه ادامه پيدا ميكند تا زماني كه آنها به سني برسند كه بتوانند اين محيط را ترك كنند و وارد بازار كار شوند. نظريه پردازان زيادي اعم از
آموزشدهندگان و معماران، اين مدل آموزشي را موردنقد قرار دادهاند. نتايج اين انتقادات به آموزش رايج در مدارس و طراحي مدارس موجود، منجر به طراحي خلاقانه تر مدارس، كلاس هاي كوچكتر و مدارس قابل اداره تر، مدارس با پلان باز، توجه به تماميت و جوانب مختلف شخصيت كودك، جايگزيني كلاس هاي آرام و منظم با محل بحثهاي گروهي و تبديل محیط‌های داخل مدرسه به اجتماعاتي با فضاي گرم و امن شد. در ادامه اين انتقادات نسبت به معماري مدارس سنتي، مطالعات زيادي نيز به تأثير معماري در كيفيت آموزش اختصاص يافت. مطالعات نشان داد كه آن دسته از كودكاني كه در مدارسي باكيفيت بهتر فضايي درس خوانده اند نسبت به كودكاني كه در مدارسي باكلاس هاي تاريك، شيشه هاي شكسته و كمبود سرويس و … درس خوانده اند پيشرفت هاي آموزشي بيشتري داشته اند. براي چند دهه مهندسين، معماران، روانشناسان و آموزش دهندگان، نقش نور و رنگ و بازي را در محيط ساخته شده در يادگيري و رفتارهاي موفق اجتماع مورد توجه قراردادند.
مطالعات، همچنين بر تأثيرات منفي سروصداي زياد در محیط‌های يادگيري تأكيد ميكنند (مظفر و همكاران، 1388:38).
درواقع محيط يادگيري مؤثر، محيطي است كه در كنار مؤلفه هاي ديگر تأثيرگذار در امر آموزش كودكان مانند برنامه درسي، آموزگاران و غيره تأثير مهمي در امر آموزش كودك داشته باشد. هرچند كه محيط فيزيكي مدرسه تنها يكي از مؤلفه هاي تأثيرگذار در يادگيري است؛ اما ميتوان گفت مهمترين مؤلفه در يك محيط فعال يادگيري به شمار می‌رود (دگرگوري 48:2007).
لازمه اصلاح كالبد آموزش و پرورش، ايجاد فضاهاي مرتبط با فعاليت دانش آموزان است؛ فضاهايي كه داراي شرايط مناسب و مطلوب براي رشد فيزيكي، ذهني، عاطفي و اجتماعي كودكان است كه تحقق اين امر از طريق طراحي جزئيات فضاها با توجه به الگوهاي رفتاري كودكان امكانپذير ميگردد. محققان روانشناسي محيط، با مطالعه الگوهاي رفتاري كودكان در محیط‌های آموزشي به مواردي مؤثر، از قبيل اندازه، نورپردازي و… كه نقش عمدهاي در افزايش يادگيري دارند، برخوردهاند (لطف عطا، 1387، 73).
2- طرح مساله و ضرورت بررسي آن
فضا با تمام ويژگيهايش در شكل گيري شخصيت افراد نقش موثري را ايفا ميكند. همين فضا به طور خاص تر براي رشد كودكان عامل مهمي محسوب ميشود، عاملي كه می‌بايست تأثير مثبتي بر رشد جسمي و عقلي كودك داشته باشد. امروزه اكثر ساختمان هايي كه بهعنوان مراكز علمي يا فرهنگي كودكان مورد استفاده قرار می‌گيرند نه از لحاظ كالبد معماري و نه از لحاظ نوع فعاليت ها، متناسب با نياز هاي حقيقي كودكان نمي باشند. كودكان نيازمند فضاهايي براي بازي و يادگيري هستند كه در عين قابل كنترل بودن، آنها را محدود نكند، جذاب باشد و بيشتر از وقفه و مكث داراي ماهيت حركت
باشد. كودكان بيشتر از هر چيز به تجربه كردن علاقه مند هستند. فضاهايي كه براي كودكان طراحي می‌شوند بويژه فضاهاي آموزشي بايد قادر باشند نيرو هاي ذهني و احساسي كودك را تحت تأثير قرار داده و از اين طريق هم در آموزش او شركت كنند و هم محيطي شاد و سرشار از انرژي را براي او بوجود آورند (آزموده، 1391: 5).
مدرسه را ميتوان خانه اي دانست با ابعادي وسيع تر كه كودكان بخشي از زندگي شان را در آن سپري می‌كنند. از اين رو، طراحي مدارس با توجه به نيازهاي ويژه كودكان بين 6-12 سال، از اهميتي ويژه برخوردار است. در سالهاي اخير روانشناسان به تاثيرات قابل توجه محيط و به ويژه فضاهاي معماري در بهبود و افزايش قابليت هاي جسمي و حركتي، ذهني و اجتماعي كودكان پي برده اند و اين وظيفه طراحان است كه در فرايند طراحي فضاهاي مربوط به كودكان، همواره اين تأثير را مدنظر داشته باشند. از عوامل اساسي در خلق يك اثر معماري مطلوب، شناخت ويژگي ها، خصوصيات و توقعات مخاطبان و كاربران پروژه و سعي در پاسخ گويي به نيازهاي فيزيكي و رواني آنهاست در طراحي فضاهاي كودكان ازجمله مدارس و مهدهاي كودك نيز، شناخت رفتار و واكنش هاي كودك نسبت به عوامل مختلف محيطي، شناخت علايق و عوامل محرك و انگيزش قوه خلاقه آنها، می‌تواند منبع الهام بخش مناسبي براي معماران در طراحي فضاهاي داخلي و خارجي، انتخاب روابط فضايي مناسب، انتخاب رنگ ها، نورپردازي ها و نوع مبلمان به كار رفته در فضاها و…باشد. در عين حال، با توجه به اهميت آموزش در دوران كودكي و هم چنين نقش تربيتي مدارس بهعنوان نخستين نهاد آموزشي، طراحي چنين فضاهايي بايد بر پايه اصول و منطق انجام شود (طوسي،1390:80).
در جوامع صنعتي كودكان بين پنج و هفت سالگي مدرسه را آغاز می‌كنند. مدرسه نظام اجتماعي كوچكي است كه كودكان در آن قواعد اخلاقي، عرف اجتماعي، نگرش ها و شيوه هاي برقراري ارتباط با ديگران و نيز مهارت هاي تحصيلي را می‌آموزند (احمدي شلماني، 1390:43).
3-روش تحقيق
حوزه هاي اصلي در اين تحقيق، شامل طراحي فضاهاي آموزشي، روانشناسي رشد كودك و روانشناسي آموزشي كودكان ميباشد. تبيين
چگونگي طراحي فضاهاي آموزشي متناسب با روحيات كودكان و در عين حال كارآمد در امر آموزش، هدف اين نوشتار است. مرور سابق موضوع قابليت هاي مختلف فضاهاي متناسب با الگوهاي رفتاري و نياز هاي كودكان در مدارس كه شامل: قابليت فضاهاي متناسب با روحيات كودكان براي رشد فيزيكي، ذهني، اجتماعي و عاطفي آن ها، قابليت اين فضاها در تحت تاثير قرار دادن نيروهاي ذهني و احساسي كودك، قابليت اين فضاها در شركت در امر آموزش كودك همزمان با ايجاد محيطي شاد و سرشار از انرژي، قابليت اين فضاها در ايجاد ميل و رغبت در كودكان براي حضور در محيط آموزشي
است كه بدنه اين نوشتار را تشكيل ميدهد. در اين مرحله از تحقيق، با مراجعه به پژوهش هاي صورت گرفته در زمينه هاي نزديك به موضوع پژوهش و روش كيفي و استدلال منطقي براي تحليل و ارائه نتايج مورد استفاده قرار گرفته است.
4-پيشينه نظري
در اين بخش از پژوهش خلاصه نتايج حاصل از مطالعات صورت گرفته بر روي مقالات محققين و پژوهشگراني كه در زمينه هاي نزديك به موضوع مقاله ارائه شده بود به صورت خلاصه در جدولي به شرح ذيل جمعآوري شد كه بيانگر عوامل مؤثر بر يادگيري كودكان است (جدول 1 و 2).
جدول 1 : نتايج حاصل از پژوهش هاي محققين داخلي
جدول 2 : نتايج حاصل از پژوهشهاي محققين غير ايراني
روش آموزشي با تأكيد بر گسترش آموزش در فضاي بيرون باعث تنوع در برنامه درسي ميشود بدين گونه كه ارائه ايده هاي متفاوت در مورد نحوه استفاده از طبيعت براي آموزش در شرايط متفاوت و با توجه به فرهنگ و شرايط متفاوت و وضعيت هر درس و معلم صورت ميگيرد.
آنچه بين تمام اين ايدهها مشترك است اين است كه معلم و دانشآموز را به دنبال كسب نتايج يادگيري فراتر از كلاس درس ترغيب ميكند .اين نشان ميدهد كه اين شيوه آموزش معتقد نيست كه آموزش‌هاي خارج از محيط كلاس از آموزش هاي كلاس محور بهتر هستند؛ بلكه تنها بيانگر اين مطلب است كه برخي آموزش ها بهتر است در خارج از محيط كلاس ارائه شوند و در معناي كليتر بايد آموزش هاي داخل كلاس با آموزش‌هاي خارج از كلاس با يكديگر تركيب گردند (هيگينز و نيكول، 2002: 2).
5-تأثير عوامل محيطي بر يادگيري و رفتار در محيط هاي آموزشي
در معماري مدارس نيز توجه به خواسته ها و نيازهاي كودكان الزامي است، زيرا توجه به نيازمندي‌ها از پارامترهاي مؤثر به شمار می‌آيند.
يكي از عوامل موثر تربيتي در آموزش و پرورش نوين، چگونگي معماري فضاي مدرسه است. معلم، مربي، كتاب، دانش آموز، روش هاي تدريس، مديريت آموزشي و خانواده از جمله عواملي هستند كه معمولا در فرايند يادگيري موثر هستند و مورد بررسي و كند و كاو قرار می‌گيرند. در حالي كه در تعليم و تربيت جديد، فضاي فيزيكي مدرسه، نه تنها يك محيط خشك و بي روح فاقد تاثير در فرايند يادگيري محسوب نمي شودبلكه به عنوان عاملي زنده و پويا در كيفيت فعاليت هاي آموزشي و تربيتي دانش آموزان ايفاي نقش می‌كند. به عقيده صاحب نظران تعليم و تربيت، در يك نگاه چگونگي معماري مدارس و عناصر تشكيل دهنده آن نظير رنگ، نور، صدا، تجهيزات، حياط مدرسه و… می‌تواند در كنار ساير عوامل آموزشي و تربيتي اثرات قابل توجهي به فراگيران و دانش آموزان باقي گذارند (حسين پور و نجفي، 10:1364).
مدرسه زيبا يادگيري را آسان كرده، نشاط و شادابي را براي كودكان و نوجوانان به ارمغان ميآورد و مدرسه نامناسب، تنگ وتاريك خشك و بي روح، كسالت و افسردگي را براي دانش آموزان به همراه خواهد داشت و بر ميزان يادگيري و حضور فعال و با نشاط آنان در مدرسه تأثير منفي دارد. براي رسيدن به فضاي آموزشي مطلوب، ابتدا بايد به شناخت نيازهاي گروه هاي سني پرداخت. در اين ميان، مطالعه الگوهاي رفتاري در محیط‌های آموزشي شناخت نيازمندي ها را سهل خواهد نمود. در اين باب باركر روانشناس اكولوژيك، عقيده دارد: بين ابعاد فيزيكي- معماري و رفتاري (قرارگاه هاي فيزيكي-رفتاري) رابطه خاصي وجود دارد. در اين پي، نيمكت هاي كلاس درس، طرز چيدن آنها بر رفتار و يادگيري آنها تأثير خواهد گذاشت (غفاري، 67:1378).
6- نقش معماري متناسب با روحيات كودكان براي رشد فيزيكي، ذهني، اجتماعي و عاطفي آن ها
6-1. گوشه هاي تنهايي و فضاهاي امن
يك فضاي امن، محيطي آشناست كه كاربر در آن احساس آرامش می‌كند و می‌داند هر چيز در كجا قرار دارد و می‌تواند در آن تمركز داشته باشد در حالي كه كسي مزاحمش نمي شود. وجود يك فضاي امن، براي جماعتي چند نفري نيز لازم است. بدون چنين فضايي ارتباط اجتماعي با ديگران نيز ناممكن خواهد بود. چرا كه اگر شما فضايي نداشته باشيد كه بگوييد متعلق به خود شماست، نميتوانيد موقعيت خود را درك كنيد .به همين دليل بسيار مهم است كه بچه ها بتوانند اشيايي را كه در كلاس- مثلا صنايع دستي- ساخته اند در جاهايي قرار دهند كه از آن مطمئن باشند و دلهره خراب شدن آنها را نداشته باشند (هرتزبرگر، 1388: 53).
6-2. پلكان
شايد تا مدت زمان طولاني اين تصوير وجود داشت كه در فضاهاي داخلي محيط هاي يادگيري( به ويژه براي بچه ها) بايد از ايجاد اختلاف سطح پرهيز كرد اما امروزه در طراحي داخلي مدارس، بالا و پايين رفتن به عنوان يك شاخصه موثر بر كيفيت يادگيري مطرح است. از اين رو استفاده از پلكان و اختلاف سطح می‌تواند در اين زمينه مورد نظر باشد (هرتربرگر، 2008:23).
6-3. تنوع سقف
در طراحي داخلي محيط هاي يادگيري توجه به سقف به عنوان يكي از اجزاي شكل دهنده فضا می‌تواند بر تعريف كيفيت هاي مختلف فضاهاي داخلي موثر باشد. استفاده از سقف هاي شيبدار علاوه بر ايجاد تنوع در فضا حاوي مضامين نشانه شناسي فضايي براي كودكان (خاطره كلبه) است .
7- نقش معماري متناسب با روحيات كودكان در تحت تاثير قرار دادن نيروهاي ذهني و احساسي كودك
7-1. تشخيص ميزان نور متناسب با عملكرد فضا
بهره گيري از نور روز خيلي خوب است؛ اما در جاهاي نيمه تاريك، اشيا را با وضوح كمتري می‌بينيم و از اين رو آگاهي هاي از دست رفته را با تصور و تخيل مان پر می‌كنيم. بطور كلي هرجا اطلاعات كمتري براي انسان وجود داشته باشد، مجال وي براي خيال پردازي بيشتر خواهد شد. البته بسته به عملكرد فضاست كه ميزان روشنايي تعيين شود. بخش مركزي اتاق ها كه فضاي حركت و جنبش است و فضاهايي كه در آن فعاليت آموزشي رخ ميدهد، ميبايست روشن و سرزنده باشند اما گوشه ها و بخش هايي از فضاهاي بازي ميتوانند براي خيال انگيز بودن نيمه تاريك باشند (آزموده، 1391:37).
7-2. رنگ در فضاهاي آموزشي
رنگ به عنوان عنصر تفكيك ناپذير معماري تأثير فراواني بر روحيه و رفتار كاربران فضاها و ساختمان ها دارد و حالات رواني و عاطفي آنها را شديدا تحت تأثير قرار ميدهد. در مدارس، رنگ فضاها وتجهيزات آموزشي به دليل شرايط سني و روحي كودكان و نوجوانان از حساسيت بيش تري برخوردار است؛ زيرا اين امر می‌تواند باعث شادابي و نشاط، آرامش رواني و تحرك و تلاش دانش آموزان شود و فرايند يادگيري را افزايش دهد. همچنانكه می‌تواند زمينه كسالت، خمودگي، بي تحركي، عصبانيت، اضطراب و افسردگي آنان را فراهم آورد. انتخاب رنگ از نظر روانشناسي مفهومي خاص دارد، ولي براي تجزيه و تحليل و نتيجه گيري از آن حتما بايد عامل سن كودك را در نظر داشت. بين استفاده از رنگ ها و زندگي عاطفي كودك حالتي موازي وجود دارد. كودكان بيش تر رنگ هاي اشباع شده و خالص را ميپسندند چون برايشان ساده و جذاب اند. تجربه نشان داده است كه كودكان خيلي سريع نسبت به تفاوت هاي جزئي نور و رنگ حساسيت نشان می‌دهند، به عنوان مثال كودكان با رنگ هاي طبيعت و زمينه هاي رنگ هاي پوستي انسان رابطه بهتري برقرار می‌كنند با اينكه اين رنگها جز رنگ هاي اصلي نيستند.
آنچه اهميت دارد اين است كه رنگ ارزش ذاتي دارد و داراي خصوصيات حركت و هدايت است. رنگ هاي گرم تحريك كننده، سبب فعاليت و جنب و جوش، الهام بخش روشني و شادي زندگي و مولد حركت و برعكس رنگ هاي سرد موجب حالت هاي انفعالي، سكون و بيحركتي و تلقين كننده غم و اندوه هستند (كامل نيا، 9:1389).
8- نقش معماري در شركت در امر آموزش كودك همزمان با ايجاد محيطي شاد و سرشار از انرژي
8-1. راهروها
در معماري براي كودكان، طراحي فضاهاي ارتباط دهنده و فضاهاي مكث به اندازه خود فضا مهم باشند. فضاهاي ارتباطي براي بزرگسالان تنها به مثابه جايي هستند كه بين اتاقها ارتباط برقرار می‌كنند، اما براي كودكان، جايي براي انجام تجربيات مختلف به صورت آزادانه و رها از قيد بندهاي
داخل اتاق به شمار می‌روند. علاوه بر اين با ايجاد فضاهاي مكث در راهروها، راهروها كمتر تنگ، تاريك و طولاني به نظر می‌رسند و جذابيت بيشتري براي ادامه راه ايجاد ميشود. از طرفي با ايجاد راهروهاي يك طرفه كه امكان ارتباط با فضاي بيروني را ايجاد می‌كند، كودك ديگر احساس حبس شدن در فضا را نخواهد داشت؛ اما بدليل اينكه راهروهاي يكطرفه از لحاظ اقتصادي و انرژي به صرفه نيستند، ميتوان با تركيبي از راهروها يك و دو طرفه اين مشكل را تعديل كرد (آزموده، 1391:38).
8-2. ابعاد ظاهري كلاس
وب (1976) در تحقيقي، تأثير محيط فيزيكي مدرسه را در مقايسه با تسهيلات سنتي و جديد، بر روي رفتار و عملكرد تحصيلي دانش آموزان مورد بررسي قرار داد. وي تئوري لوین (1398) مبني بر «محيط آموزشي جز اساسي آموزش است» و نظريه پروهاسكي (1970) مبني بر «مؤثر بودن محيط بر رفتار و عملكرد دانش آموزان» را مورد تأييد قرار داده است. همچنين وات كينز (1993) در تحقيقي اثر محيط مطلوب و معمولي آموزش را بر 323 دانش آموز دبيرستاني در كلاسهاي علوم مورد بررسي قرار داد. نتايج به دست آمده نشان داد كه محيط مطلوب عمق يادگيري را افزايش ميبخشد( معين پور، 3:1383).
8-3. حرارت و تهوية كلاس
همفريز (1974) به بررسي اثر دماي كلاس و باد و باراني بودن هوا بر رفتار دانش آموزان می‌پردازد و تأثير اين گونه عوامل فيزيكي محيط را بر رفتار نشان ميدهد .در اين تحقيق كه طي دو سال متوالي در كلاس هاي اول و دوم ابتدايي و به روش مشاهدة ميداني انجام گرفت، 48 آموزگار، پرسشنامه هايي را تكميل كردند. از پرسشنامه هاي فوق دو عامل به نامه اي كوشش (ميزان كوشش و همكاري با معلم) و ميزان فعاليت هاي كلاس و تحرك استخراج شد. سپس رابطة اين دو جنبة رفتاري با دماي هوا و ساير ويژگي هاي هوا (رطوبت، باد و باران) درساعات صبح و بعد ازظهر مجدداً بررسي شد .اين تحقيق نشان می‌دهد كه رفتار دانش آموزان به طور معناداري تحت تأثير دما و كيفيت هوا قرار ميگيرد .به عنوان مثال، حرارت بيش از 21 درجه سانتيگراد موجب كاهش تحرك و بي حالي دانش آموزان ميشود (معين پور، 1383:4).
8-4. صدا و متغيرهاي مربوط به آن
صدا نيز به عنوان يكي از عوامل مهم تأثيرگذار بر يادگيري محسوب مي‌شود. با اينكه گاهي صداهاي بيرون از كلاس به داخل كلاس راه می‌يابد، دانش آموزان قدرت شنوايي خود را در اختيار صداي معلم قرار داده و فقط مطالبي را به مغز راه می‌دهندكه از معلم ميشنوند. اگر صداهاي بيرون از كلاس بر صداي معلم تفوق يابد، دراين صورت فراگيران ناخواسته قدرت شنوايي خود را در اختيار
صداهاي بيرون نهاده يا حداقل به هيچكدام از صداها حتي به صداي معلم نيز گوش فرا نمي‌دهند. غالباً در اين مواقع آشفتگي در فراگيران به وجود می‌آيد و اهميت موقعيت مكاني كلاس در اينجا مشخص ميگردد .عواملي كه بر قابليت شنوايي افراد تأثير مي‌گذارند، عبارتاند از: شكل اتاق، وسايل اتاق، وضعيت منبع صدا و زمان برگشت كه اين عوامل نيز در زمان ساخت فضاي آموزشي بايد مورد توجه خاص قرارگيرد (ذوفن و لطفي پور، 1377: 12).
8-5. سازماندهي و آرايش كلاس
مهمترين تحول در فضاهاي آموزشي، شكستن خط نگاه معلم ودانش آموزان و ايجاد فضا براي تعامل دانش آموزان با يكديگر است. بدين منظور اساساً رديف هاي خطي، مغاير با روحيات دانش آموزان شناخته می‌شود. دركلاس هاي سنتي كه صندلي هاي دانش آموزان در رديفهاي منظم و پشت سرهم چيده می‌شود و ميز معلم درجلوي كلاس قرار ميگيرد، تمام توجه به معلم متمركز ميشود و ارتباط ميان دانش آموزان اندك است.
اين نظم و ترتيب هنگامي كه معلم درسي را براي همة كلاس ارائه می‌دهد، ممكن است بسيار مطلوب باشد، اما يادگيري از همكلاسي ها وكارگروهي را غير ممكن می‌سازد. دانش آموزان رديف آخركلاس، در فاصلة زيادي از معلم قرار دارند و به احتمال زياد آسان هستند كه مشكلات انضباطي و بي نظمي را ايجاد می‌كنند.
در برخي از كلاسها صندليها دور ميزها چيده می‌شود و ميز معلم درحاشيه قرار ميگيردكه اين نوع آرايش دركلاسهاي علوم تجربي به كار گرفته ميشود .اگر امكانات كلاس به صورتي باشد كه آرايش دانش آموزان به شكل دايره يا u شكل سازماندهي شود، دانش آموزان با يكديگر و با معلم ميتوانند ارتباط متقابل برقرار كنند در اين صورت، معلم جزئي از دانش آموزان محسوب شده و می‌تواند علاوه برتدريس، به راهنمايي و هدايت بحثهاي جمعي دانش آموزان نيز بپردازد. در هر حال، هنگام بررسي طرز چيدن صندلي‌ها دركلاس، توجه به همة دانش آموزان، شايان اهميت است. يكي از نيازهاي اساسي كودكان اين است كه مورد توجه دبيران قرار گيرند و چنانچه فضاي فيزيكي كلاس مشوق ايجاد اين احساس در دانش آموزان باشد، بدون ترديد از ميزان مسائل و مشكلات انضباطي نيز به طور چشمگيري كاسته خواهدشد (صيامي، 15:1380).
8-6. الگوهاي معماري داخلي در محيط هاي يادگيري
تمامي اجزا معماري داخلي بايد در راستاي يالا بردن مهارت هاي مختلف يادگيري بچه ها بوده و نقش موثري را در اين خصوص داشته باشند. به طور مثال استفاده از كف سازي هايي كه بتواند موضوعاتي را به بچه ها ياد دهد (مانند جدول ضرب، الفبا و…) و يا حتي ابزاري براي بازي و سرگرمي بچه ها باشد، می‌تواند جذاب باشد.
براي يك محيط يادگيري، الگوهاي طراحي مختلفي وجود دارد. اين الگوها در حوزه‌هاي مختلفي می‌تواند مورد توجه باشد؛ از نحوه سازمان دهي مدرسه و رابطه با زمينه گرفته تا طراحي كوچك ترين اجزاي داخلي (مانند دستگيره در) همه در زمره مواردي هستند كه می‌توانند بسيار مورد توجه باشند.
8-7. خيابان هاي يادگيري
راهروهاي مدارس تبديل به خيابان هاي يادگيري شدند كه در آنها فعاليت هاي متنوع و گوناگوني اتفاق می‌افتاد؛ فضاهاي گفت گو و بحث، گوشه هاي نشستن، ايستگاه هاي كوچك كاري، كمدهاي فردي براي بچه ها، نمايش كارها، كارگاه‌ها از اين زمره هستند. در حقيقت راهروها فضاهاي قابل گسترش كلاس ها و ادمه آنها به شمار می‌روند.
٩-نقش معماري در ايجاد ميل و رغبت در كودكان براي حضور در محيط آموزشي
9-1. ورودي هاي دعوت كننده
براي كودك، مهمترين عامل تشويقكننده به رفتن مدرسه ديدن دوستانش است؛ بنابراين اگر ورودي فضا به گونه اي طراحي شود كه قبل از ورود كودك به فضا، سيمايي از حضور كودكان ديگر به او نمايش داده شود، بهترين نوع دعوتكنندگي اتفاق خواهد افتاد. تعبيه ورودي جداگانه و شاخص براي كودكان نيز ميل آنها را براي ورود بيشتر ميكند.
9-2. آب و درخت
وجود عناصري كه بيشتر در محيط طبيعي بيروني ديده ميشود مانند آب و درخت، می‌تواند حس سرزندگي را به داخل فضاي آموزشي اضافه كند؛ بنابراين نه تنها به لحاظ كيفيت فضايي ايجادشده بلكه به عنوان عامل مؤثر بر احساس تعلق بچه‌ها به محيط و طبيعت و آموزش زندگي طبيعي و مهارت‌هاي وابسته به آن می‌تواند موردتوجه قرار گيرد.
3-9. ارتباط درون و بيرون (نقش طبيعت در فضاي آموزش)
لوئي كان واژه مدرسه را چنين تعريف می‌كند: تمام مكان هايي كه انسان براي تأمين خواسته خود در فراگيري، از آنها استفاده می‌كند، مدرسه نام دارد و اين مكان‌ها، تنها براي يادگيري و آموختن عقايد و نظريات نمي‌باشند؛ بلكه براي فهم و ادراك دلايل وجود هر چيز و مناسبت‌هاي دوجانبه و روابط بين انسان و طبيعت نيز مورداستفاده قرار مي‌گيرند. حضور طبيعت در فضاهاي آموزشي، اغلب به صورت بسيار محدود اتفاق ميافتد و همين حضور محدود نيز بدون در نظر گرفتن نيازهاي خاص كودكان و قابليت هاي بالاي محیط‌های طبيعي در برآوردن اين نيازها صورت می‌گيرد. لازم است طراحي محیط‌های طبيعي در مدارس باهدف تأمين نيازهاي مختلف كودكان در رشد، آموزش و پرورش مهارت‌ها صورت گيرد. اهميت حضور طبيعت و فضاهاي بيروني در مدارس از جنبه‌هاي مختلفي
موردتوجه پژوهشگران كودك قرارگرفته است .مطالعه تئوريهاي آموزشي نشان از توجه آموزشدهندگان كودك به آموزش‌هاي خارج از محيط كلاس در كنار آموزش‌هاي داخل كلاس دارد و استفاده از طبيعت بهعنوان ابزار آموزشي امروزه بسيار موردتوجه قرارگرفته است .همچنين طبيعت قابليت‌هاي زيادي براي پرورش مهارت‌هاي كودك در اختيار دارد و می‌تواند به جز ابزار آموزشي، بستر بسيار مناسبي نيز براي پرورش جنبه‌هاي مختلف رشد كودك باشد. همچنين وجود فضاهاي طبيعي باعث ايجاد آرامش روحي، طراوت فضا و حس تعلق خاطر بيشتر كودكان نسبت به فضاي مدرسه ميشود. چگونگي طراحي فضاهاي بيروني و كيفيت حضور طبيعت در آن با توجه به هركدام از جنبه هاي ذكرشده براي كودكان متغير است و بايد موردتوجه طراحان قرار گيرد. چگونگي حضور طبيعت و روش هاي صحيح طراحي براي اين امر می‌تواند بر كيفيت آموزش و پرورش كودكان تأثيرگذار باشد (مظفر و همكاران، 1388: 38). آموزش هاي خارج از محيط كلاس دربرگيرنده سه فاكتور فعاليت هاي خارج از محيط كلاس، آموزش هاي محيطي و رشد شخصي و اجتماعي است. ارتباط ميان اين سه فاكتور را مي‌توانيم در مدل زير ببينيم:
/
شكل 1. محدوده و حوزه آموزش هاي خارج از محيط كلاس، مأخذ: .16
9-3-1. مطالعات پاركاش
در ميان مطالعات اخير انجام شده در زمينه ي طراحي فضاهاي آموزشي می‌توان به مطالعات پاركاش كه الگوهايي براي طراحي فضاهاي آموزشي ارائه كرده اشاره نمود .در ميان الگوهاي ارائه شده در اين كتاب به لزوم ارتباط درون و بيرون و اهميت چشماندازهاي داخلي و خارجي بهعنوان دو اصل مهم در طراحي فضاهاي آموزشي تأكيد شده است (پاركاش ،2005).
پاركاش در مورد اهميت ارتباط درون و بيرون در فضاهاي آموزشي می‌نويسد: “موجودات زنده به طور طبيعي طوري قخل شدهاند كه نياز به ارتباط با فضاي بيرون دارند و اين نياز به ويژه در سنين پايين مشهود است .بنابراين بايد از هر فرصتي براي ارتباط فضاهاي درون و بيرون استفاده نمود .وي همچنين در مورد اهميت چشم اندازهاي داخلي و خارجي در مدارس نيز عنوان ميكند”:به اين دليل كه بيشتر يادگيري در مدارس در فضاهاي محدودشده اتفاق ميافتد لازم است كه افق هاي ديد دانش آموزان را به وسيله خلق خطوط قابل ديد تا حدي كه ممكن است به بيرون كلاس بسط دهيم.

فایل : 19 صفحه

فرمت : Word

39900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط