مقاله در مورد تاثیر شیوه های فرند پروری بر مشکلات رفتاری کودکان

مقاله در مورد تاثیر شیوه های فرند پروری بر مشکلات رفتاری کودکان

تاثیر شیوه های فرند پروری بر مشکلات رفتاری کودکان
مقدمه :
رابطه بین کودکان و والدین و سایر اعضاي خانواده را میتوان به عنوان نظام یا شبکهاي دانست که در کنش متقابل با یکدیگر هستند. این نظام به طور مستقیم و غیر مستقیم، از طریق سبکها و روشهاي مختلف فرزند پروري در کودکان تاثیر میگذارد.اکثر روانشناسان صرفنظر از مکتبی که به آن معتقدند، کنشهاي متقابل میان والدین و فرزندانشان را اساس تحول عاطفی تلقی میکنند (بالبی 1969 ،و فروید 1964 ، به نقل از مهرابیزاده و همکاران،137)
مایزو پتیت(1997)سبکهاي فرزند پروري را اینگونه تعریف کرده اند : مجموعه اي از رفتارهاي که تعیین کننده ارتباطات متقابل والد – فرزند در طیف وسیعی از موقعیت هاست ، و اینگونه فرض می شود که موجب ایجاد یک فضاي تعامل گسترده می گردد.بامریند(1991)، از سبکهاي فرزندپروري مستبد ، مقتدر و سهلگیر نام برد. بر اساس نظریه بامریند ،سبکهاي فرزند پروري به عنوان واسطه بین متغییرهاي هنجاري آنان و جامعه پذیري کودکانشان ، عمل می کند.سبکهاي فرزند پروري هم داراي نقش حمایتی و هم غیر حمایتی هستند که البته پیامد بکارگیري هر یک از آنها بر تحول کودك متفاوت است . نتایج به دست آمده از برخی پژوهش ها ، رابطه سبکهاي فرزند پروري با شایستگی هاي اجتماعی کودکان را نشان داده است (بامریند 1991 ؛ دکوویچ و جانسنز 1992 ، ؛ دیشن 1990 ، لامبرن ، مونتز ، اشتاین برگ و دورنباخ 1991، ، بامریند (1971) بیان میکند که والدین دیکتاتور، تعاملهاي سرد همراه با کنترل زیاد را بر فرزندانشان اعمال میکنند. والدین مقتدر، کنترل خود را همراه با رابطه گرم و پاسخگویی بر فرزندانشان دارند. در حالیکه والدین سهلگیر، انتظارات اندکی از فرزندان خود داشته و هیچگونه کنترل و پاسخگویی هم نسبت به آنان ندارند.والدین دیکتاتور، اغلب فرزندان
خود را خوار میشمارند و در مورد تنبیه بکار گرفته شده، هیچگونه توضیحی نمی دهند واجراي تادیبهاي قوي، سبب اختلال در پردازش کودکان نسبت به پیامها و صحبتهاي والدین و دیگران می شود و آنان در ترس دائم به سر می برند (هارتوپ و لارسن 1993 ،؛باربر 2000 ،ولایبل و تامپسون 2002)
والدین مقتدردر عین حالیکه روشهاي کنترلی را بر فرزندانشان اعمال میکنند، در مورد انجام آن توضیح داده وهمچنین روشهاي تقویتی را براي تغییر رفتار کودکانشان بکار میگیرند.در این سبک، مجموعهاي از حمایت اجتماعی، ارتباط دوسویه، پذیرندگی، پاسخگویی، شکیبایی و خشنودي نسبت به فرزندان دیده . می شود(بامریند، 1971 ؛پتیت ومایز 1995،؛ گرول نیک و رایان 1989 ،؛کوریدو ،وارنر وایبرگ 2002،1995 )نشان داد سبک فرزندپروري مقتدرباسازمان دهی، پیشرفت تحصیلی و جهت گیري عقلانی کودکان رابطه مثبت دارد.
بیان مسئله
رفتارهای نامناسب کودکان باعث بروز مشکلات فراوانی در مدرسه می شود و علاوه بر این که به تحصیل کودک خدشه وارد می کند، باعث پایین آمدن عزت نفس و شکست در سال های بعدی زندگی فرد خواهد شد (هیل، هو، دویت و کوری؛2001). شناسایی کودکان دارای مشکلات رفتاری در سنین پایین منجر به مداخلات اثربخش در زمینه درمان و بهبود رفتار و جلوگیری از ادامه رفتارهای نامناسب تا سنین بزرگسالی خواهد شد. رفتارهای برون زا مانند پرخاشگری، بدون مداخلات تخصصی موثر فرد را در سنین بزرگسالی در معرض رفتارهای ضداجتماعی و زهکارانه قرار می دهد؛ و مشکلات درون زا مانند افسردگی باعث کندی و حتی توقف رشد روانی کودک خواهد شد. مداخله آموزشی و درمانی موثر، مستلزم ارزیابی و سنجش رفتار کودک و شناخت ضعف ها و توانایی ها و نیازهای اوست و در واقع یکی از اهداف اولیه سنجش، تسهیل تصمیم گیری در مورد مشکلات و تضخیص آنها به منظور بهبود روند درمان می باشد (ریتمن، هامل، فرانتز و گراس؛ 1998).
ارزیابی مشکلات کودکان، روندی پیچیده دارد و اکثر اوقات چندین جنبه از عملکرد کودکان را در بر می گیرد. بهترین ارزیابی، زمانی است که توسط گروهی درمانگر، با استفاده از شیوه های مناسب و متفاوت صورت گیرد، در این راستا استفاده صحیح از ابزارها اهمیت بسزایی دارد. جهت تشخیص مشکلات کودکان دو روش متفاوت وجود دارد، نظام طبقه بندی روانپزشکی و نظام بندی ابعادی، در مقایسه با نظام طبقه بندی روانپزشکی؛ در نظام طبقه بندی ابعادی درجه و میزانی که کودکان الگوهای ویژه ای از رفتار را نشان می دهند، مد نظر است. در این نظام فرض بر این است که هر کودکی شماری از ویژگی های رفتاری را به درجه ای داراست (نلسون، بابیاک، کنزالز و بنر؛ 2003). در این جا رتار کودکان دچار مشکلات رفتاری از لحاظ کیفی با رفتار کودکان
عادی تفاوت ندارد، رفتارهای عادی و غیر عادی بخشی از یک پیوستار هستند و دره رفتار که خود تابعی از میزان تحمل قضاوت کنندگان است، کودک دچار مشکلات رفتاری را از کودکان عادی جدا می کند (نلسون، بابیاک، کنزالز و بنر؛ 2003). رویکرد ابعادی، بررسی رفتار کودک در یک بعد خاص یا چندین بعد رفتار را میسر کی سازد، در این رویکرد درک بیشتری از رفتار کامل کودک میسر است. نظام طبقه بندی ابعادی مبتنی بر طبقات منتج از تجربه است. در این نظام، نمرات الگوها یا سندرم های رفتاری با عملکرد گروه هنجار مقایسه می شود.
یکی از ابزارهای رایج سنجش رفتار کودکان، براساس نظام طبقه بندی ابعادی، مقیاس درجه بندی کانرز است که مشتمل بر پرسشنامه های متعدد رفتاری مخصوص کودکان می باشد. این مقیاس که در فرهنگ های غربی استفاده زیادی داشته است (فانتوزو، گریم، موردل و مک درموت و همکاران، 2001؛ الحسن الاواد و سونوگابارک، 2002)، یکی از شناخته شده ترین مقیاس های مشکلات رفتاری کودکان است و به دلیل داشتن خصوصیات مثبت زیادی بیش از 30 سال است که در مطالعات متعدد و در بستر پژوهشی و بالینی مورد استفاده و توجه قرار گرفته است (مارگالیت، 1983؛ هیل، هو، دویت و کوری، 2001؛ کانرز، سیتارنیوس، پارکر و اپستین، 1998). نمره گذاری توسط، توسط ارزیابان مختلف و در نظر گرفتن دیدگاه های والدین و معلمین، داشتن فرم هعای گوناگون کوتاه و بلند که بر اساس شرایط مورد استفاده قرار می گیرند و تایید روایی و پایایی آن در فرهنگ های متعدد از عواملی هستند که موجب استقبال بسیار زیاد از این مقیاس ها در سطح بین المللی شده است.
ساخت مقیاس های چند گانه کانرز در سال 1960 توسط کیت کانرز آغاز شد. مقیاس درجه بندی کانرز برای اولین بار جهت ارزیابی تاثیر داروهای محرک روی کودکان بیش فعال و جهت تمیز کودکان بیش فعال از کودکان عادی ساخته شد. در ابتدا، سوالات
این مقیاس از طریق گردآوری غیر رسمی اطلاعات از والدینی که کودکان خود را به مرکز درمانی دانشگاه جان هاپکینز ارجاع دادند، اخذ شد. کانرز، در سال 1973 مقیاس 93 گویه ای ویژه والدین، که اختالات کودکان در 25 حیطه مختلف را می سنجید، معرفی کرد. سپس در تحلیل عوامل از بین این حیطه ها، 7 عامل مورد تایید قرار گرفت (جیاناریس، گولدن و گرین،، 2001). بعد از 8 سال با حذف تعدادی از عوامل، فرم کوتاه این مقیاس با 48 گویه توسط گویت، کانرز و اولریچ در 1978 فراهم آمد. علاوه بر نسخه ذکر شده، نسخه تجدیدنظر شده ای با استفاده از نسخه اصلی ساخته و چاپ شده است (ریتمن، هامل، فرانتز و گراس، 1998).
اهمیت و ضرورت موضوع
محیط اطراف ما نیز مانند وراثت ژنتیکی مان زمینه را برای رشد آماده می سازد محیط مجموعه ای چند لایه از عوامل تاثیر گذار است که برای کمک به سلامت جسمانی و روانی ما با هم ترکیب می شوند . و هیچ بستری از نظر قدرت و گستره تاثیر با خانواده برابری نمی کند . خانواده بین افراد پیوند هایی بر قرار میکند که منحصر به فرد است دلبستگی به والدین و خواهر و برادرها معمولا مادام العمر است و وظیفه الگویی را برای روابط در دنیای وسعیتر محله ,مدرسه ,و جامعه بر عهده دارد . کودکان در خانواده ,زبان , مهارتها و ارزشهای اجتماعی و اخلاقی فرهنگ خود را می آموزند . پیوندهای صمیمی و خشنود کننده ,سلامت جسمی و روانی در سر تاسر رشد را میسر می سازد  و در مقابل انزوا از خانواده یا بیگانگی با آن اغلب با مشکلات زیادی کودک را روبرو خواهد کرد (لورا ای برک .1386).خانواده به عنوان نهادی که زمینه و بستر آموزش و رشد روانی –اجتماعی فرزندان را فراهم می سازد نقش بسزایی در وضعیت روانی فرزندان دارد . خانواده به شیوه های گوناگون نقش بنیادی خود را در مهیا سازی امکانات گذر از وابستگی دوران کودکی به استقلال دوران بلوغ و رشد و احساس مسئولیت , اعتماد به نفس , سازگاری و انطباق کودکان ایفا می کند .بدیهی است تصویر
هر گونه سازگاری , اعتماد به نفس و احساس مسئولیت والدین در کودک منعکس شده در جامعه طی ترکیب با تجربه ها و شکل گیری انتظار های جدید به کار بسته میشوند .به همین خاطر است که گفته می شود خانواده میتواند به عنوان یک سیستم اجتماعی پیچیده در کودک هویت یک بیمار را پدید آورد .برای انتقال مسئولیت از والدین به فرزندان چهار چوب خانوادگی امن و پایدار با تصویری پایدار و ثابت از والدین بسیار با اهمیت است . فرزندانی که چهار چوب خانوادگی امن و پایدار ی برای رشد نداشته اند از ناهماهنگیهای جدی رنج می برند عوض شدن خانواده و سرپرستان , تغییرات خانوادگی , از موسسه ای خیریه به موسسه دیگر سرگردان بودن  می تواند آسیب زا باشد هر چند برخی از کودکان چنین تجربه هایی را به خوبی پشت سر می گذارند اما بیشتر آنها با مشکلاتی از قبیل احساس ناامنی , عدم اعتماد به نفس , پرخاشگری ,اشکال در اعتماد و ابراز علاقه به دیگران رشد می کنند .چگونگی رفتار والدین با فرزندان نیز در شکل گیری نظام رفتاری کودکان نقش مهمی ایفا می کند . محدود سازی , آزاد گذاری , دشمنی , طرد و نظم و ترتیبی که بر نشان دادن قدرت متکی است (مانند تنبیه بدنی ) بی ثباتی و همانند اینها را می توان به رفتار های ضد اجتماعی , فقدان کنترل و فقدان رفتار های موافق اجتماع در کودک مر بوط دانست . بر عکس گر می , پذیرش تحریک ,پاسخگویی , محدود نکردن و استدلال کلامی در نظم و ترتیب , با امنیت اجتماعی عاطفی ,شایستگیهای هوش و رفتارهای موافق اجتماع در کودک پیوند دارد .عوامل خاص دیگری نیز ممکن است در گسترش مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان موثر باشند مانند افسردگی والدین بخصوص افسردگی مادر (ولکیند1981) مراقبتهای دراز مدت موسسه ای (ولکیند 1974تیزارد و هاج1978)از دست دادن یکی از والدین بر اثر مرگ یا طلاق – در این میان نقش طلاق به علت وجود کشاکش خانوادگی پاینده و ماندگار از فقدان واقعی یکی از والدین مهمتر است .(والراشتاین و کلی1980)نبود پدر نیز در عملکرد هوشی ,سازگاری کودک با اجتماع ,شناخت نقش جنسی پسرها و رفتار اجتماعی پسرها اثر منفی میگذارد . دراین امر سن کودک ,مدت غیبت پدر ,علت عدم
حضور پدر , نحوه کنار آمدن خانواده با این کمبود و کیفیت حضور قبلی پدر دخالت می کند .
اهدف تحقیق
هدف کلی :
تاثیر شیوه های فرند پروری بر مشکلات رفتاری کودکان
اهدف جزئی:
بررسی تاثیر شیوه مقدرانه بر مشکلات رفتاری کودکان
بررسی تاثیر شیوه سهل گیرانه بر مشکلات رفتاری کودکان
بررسی تاثیر شیوه آزاد منشانه بر مشکلات رفتاری کودکان
فرضیه های تحقیق
شیوه مقدرانه بر مشکلات رفتاری کودکان تاثیر گذار است.
شیوه سهل گیرانه بر مشکلات رفتاری کودکان تاثیر گذار است.
شیوه آزاد منشانه بر مشکلات رفتاری کودکان تاثیر گذار است.
تعاریف نظری و عملیاتی
سبک فرزند پروری : سبک فرزند پروري به عنوان مجموعه اي از نگرشها نسبت به کودک در نظر گرفته مي شود که منجر به ايجاد جو هيجاني مي شود که رفتار هاي والدين در آن جو بروز مي نمايد . اين رفتارها در بر گيرنده هم رفتارهاي مشخص (رفتارهايي که در جهت هدف والدين است ) که از طريق آن رفتارها والدين به وظايف والديني شان عمل ميکنند
اشاره به تمرينهاي فرزندپروري دارد )و هم رفتارهاي غير مرتبط با هدف والديني مانند ژستها ، تغيير در تن صدا يا بيان هيجانهاي غير ارادي مي باشد (دارلينگ و استنبرگ، 1993. اين تعريف سبک فرزندپروري با تعدادي از تحقيقات اوليه اي که در دهه هاي
سوم و چهارم قرن بيستم در مورد اجتماعي کردن صورت گرفته ،همخوان بود .در واقع فرزندپروري فعاليتي پيچيده و در برگيرنده رفتارهاي خاصي است که يا به طور مجزا يا با هم رفتارهاي کودک را تحت تاثير قرار مي دهد .هر چند رفتارهاي فرزندپروري خاص ،نسبت به الگوهاي وسيع فرزندپروري در پيشگويي بهزيستي کودک اهميت کمتري دارند (دارلينگ و استنبرگ ، 1993.بيشتر محققاني که تلاش کرده اند محيط فرزندپروري را توصيف کنند ،به مفهوم سبک فرزندپروري ديانا بامريندتکيه کرده اند. سازه سبک فرزندپروري به منظور تفاوت در تلاشهاي والدين براي کنترل واجتماعي کردن فرزندانشان به کار مي رود (بامريند ،1991).
در این پژوهش منظور از سبک های فرزند پروری نمره ای است که فرد در آزمون فرزند پروری بامریند بدست می آورد .
تعریف نظری اختلال رفتاری :
اختلال سلوک :اختلالی است که با ویژگی هایی همچون رفتار پرخاشگرانه نسبت به مردم و حیوانات ، تخریب اموال ، حقه بازی ها یا دزدی ، نقص جدی مقررات و… که قبل از 13 سالگی مدرسه گریزی را شروع کرده اند و در رفتارشان تخریب قابل ملاحضه بالینی در عملکرد اجتماعی، تحصیلی یا شغلی بوجودآورد(انجمن روانشناسی امریکا،2001؛نقل از بشیری، حسن؛1386).
بیش فعالی- کمبود توجه : تشخیص باید صرفاً موقعی داده شود که اطلاعات مربوط به کودک با دقت جمع آوری شده و کودک مزبور به وسیله ی یک پزشک ، یک روانشناس با تجربه مورد مطالعه ی دقیق قرار گرفته باشد ، همچنین این بررسی باید برای مدتی ادامه یافته باشد. برای تعیین چگونگی رفتار کودک در مدرسه ، جویا شدن نظر معلم و مدیر مدرسه دراین باره ضروری است . قبل از تشخیص بیش فعالی همراه با کمبود توجه باید کلیه ی عوامل ممکن دیگر مانند عوامل عاطفی ،اضطراب محیطی و

فایل : 9 صفحه

فرمت : Word

38900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط