مقاله ديه اعضاي مختلف بدن

مقاله ديه اعضاي مختلف بدن

ديه اعضاي مختلف بدن
فصل اول : ديه مو
ماده 368 : هرگاه كسى موى سر يا صورت مردى را طورى از بين ببرد كه ديگر نرويد عهده دار ديه كامل خواهد بود و اگر دوباره برويد نسبت به موى سر ضامن ارش است و نسبت به ريش ثلث ديه كامل را عهده دار خواهد بود .ماده 369 : هر گاه كسى موى سر زنى را طورى از بين ببرد كه ديگر نرويد ضامن ديه كامل زن مى باشد و اگر دوباره برويد عهده دار مهر المثل خواهد بود و در اين حكم فرقى ميان كوچك و بزرگ نيست .تبصره : اگر مهرالمثل بيش از ديه كامل باشد فقط به مقدار ديه كامل پرداخت مى شود.ماده370 : هر گاه مقدارى از موهاى از بين رفته دوباره برويد و مقدار ديگر نرويد نسبت مقدارى كه نمى رويد با تمام سر ملاحظه مى شود و ديه به همان نسبت دريافت مى گردد.ماده371: تشخيص روئيدن مجدد مو ونروئيدن آن با خبره است و اگر طبق نظر خبره ديه يا ارش پرداخت شده و بعد از آن دوباره روئيد بايد مقدار زائد بر ارش به جانى مسترد شود .ماده 372 : ديه موهاى مجموع دو ابرو در صورتيكه هرگز نرويد پانصد دينار است و ديه هر كدام دويست و پنجاه دينار و ديه هر مقدار از يك ابرو به همان نسبت خواهد بود اگر دوباره روئيده شود در همهء موارد ارش است و اگر مقدارى از آن دوباره روئيده شود و مقدار ديگر هرگز نرويد نسبت به آن مقدار كه مجدداً روئيده شود ارش است و نسبت به آن مقدار كه روئيده نمى شود و ديه با احتساب مقدار مساحت تعيين مى شود .
ماده 373: از بين بردن موهاى پلك چشم موجب ارش است خواه دوباره برويد خواه نرويد و خواه تمام آن باشد و خواه بعض آن .ماده 374 : از بين بردن مو در صورتى موجب ديه يا ارش مى شود كه به تنهايى باشد نه از بين بردن عضو يا كندن پوست و مانند آن كه در اين موارد فقط ديهء عضو قطع شده يا مانند آن پرداخت مى گردد.
   فصل دوم : ديه چشم
ماده 375 : از بين بردن دو چشم سالم موجب ديهء كامل است و ديه هر كدام از آنها نصف ديه كامل خواهد بود .تبصره : تمام چشم هائيكه بيناى دارند در حكم فوق يكسانند گرچه از لحاظ ضعف و بيمارى و شبكورى و لوچ بودن با يكديگر فرق داشته باشند .ماده 376 : چشمى كه در سياهى آن لكه سفيدى باشد اگر مانع ديدن نباشد ديه آن كامل است و اگر مانع مقدارى از ديدن باشد بطوريكه تشخيص ممكن باشد به همان نسبت از ديه كاهش مى يابد و اگر به طور كلى مانع ديدن باشد در آن ارش است نه ديه .ماده 377 : ديه چشم كسى كه داراى يك چشم سالم و بينا باشد و چشم ديگرش نابيناى مادرزاد بوده يا در اثر بيمارى يا علل غيرجنائى از دست رفته باشد ديه كامل است و اگرچشم ديگرش را در اثر قصاص يا جنايتى از دست داده باشد ديه آن نصف ديه است .ماده 378 : كسى كه داراى يك چشم بينا و يك چشم نابينا است ديه چشم نابيناى او ثلث ديه كامل است خواه چشم او مادرزاد نابينا بوده است يا در اثر جنايت نابينا شده باشد .ماده 379 : ديه مجموع چهار پلك دو چشم ديه كامل خواهد بود و ديه پلك هاى بالا ثلث ديه كامل و ديه پلكهاى پائين نصف ديه كامل است .
  فصل سوم : ديه بيني
ماده 380 : از بين بردن تمام بينى دفعتاً يا نرمهء آن كه پايين قصب و استخوان بينى است موجب ديه كامل است و از بين بردن مقدارى از نرمهء بينى موجب همان نسبت ديه مى باشد.ماده 381 : از بين بردن مقدارى از استخوان بينى بعد از بريدن نرمهء آن موجب ديه كامل و ارش مى‌باشد.ماده 382 : اگر با شكستن يا سوزاندن ياامثال آن بينى را فاسد كنند در صورتى كه اصلاح نشود موجب ديهء كامل است و اگر بدون عيب جبران شود موجب يكصد دينار مى باشد .ماده 383 : فلج كردن بينى موجب دو ثلث ديه كامل است و از بين بردن بينى فلج موجب ثلث ديه كامل مى‌باشد.ماده 384 : از بين بردن هر يك از سوراخهاى بينى موجب ثلث ديه كامل است و سوراخ كردن بينى بطورى كه هر دو سوراخ و پرده فاصل ميان آن پاره شود يا آنكه آن را سوراخ نمايد در صورتى كه باعث ازبين رفتن آن نشود موجب ثلث ديه كامل است و اگر جبران و اصلاح شود موجب خمس ديه مى باشد .ماده 385 : ديه از بين بردن نوك بينى كه محل چكيدن خون است نصف ديه كامل مى باشد.
  فصل چهارم : ديه گوش
ماده 386 : از بين بردن مجموع دو گوش ديهء كامل دارد و از بين بردن هر كدام نصف ديه كامل است و ازبين بردن مقدارى از آن موجب ديهء همان مقدار با رعايت نسبت به تمام گوش خواهد بود. ماده 387 : از بين بردن نرمه گوش ثلث ديه آن گوش را دار و از بين بردن قسمتى از آن موجب ديه به همان نسبت خواهد بود.
ماده 388 : پاره كردن گوش ثلث ديه دارد .ماده 389 : فلج كردن گوش دو ثلث ديه و بريدن گوش فلج ثلث ديه را دارد .تبصره : هر گاه آسيب رساندن به گوش به حس شنوائى سرايت كند و به آن آسيب رساند يا موجب سرايت به استخوان و شكستن آن شود براى هر كدام ديه جداگانه اى خواهد بود. ماده 390 : گوش سالم و شنوا و گوش كر در احكام مذكور در موارد فوق يكسانند.
  فصل پنجم : ديه لب
ماده 391 : از بين بردن مجموع دو لب ديه كامل دارد و از بين بردن هر كدام از لب ها نصف ديه كامل و از بين بردن هر مقدارى از لب موجب ديه همان مقدار با رعايت نسبت به تمام لب خواهد بود .ماده 392 : جنايتى كه لب ها را جمع كند و در اثر آن دندانها را نپوشاند موجب مقدارى است كه حاكم آن را تعيين مى‌نمايد .ماده 393 : جنايتى كه موجب سست شدن لب ها بشود بطورى كه با خنده و مانند آن از دندانها كنار نرود موجب دو ثلث ديه كامل مى باشد .ماده 394 : از بين بردن لب هاى فلج و بى حس ثلث ديه دارد .ماده 395 : شكافتن يك يا دو لب بطورى كه دندانها نمايان شوند موجب ثلث ديه كامل است و در صورت اصلاح و خوب شدن خمس ديه كامل خواهد بود .
  فصل ششم : ديه زبان
ماده 396 : از بين بردن تمام زبان سالم يا لال كردن انسان سالم يا ضربه مغزى و مانند آن ديه كامل دارد و بريدن تمام زبان لال ثلث ديه كامل خواهد بود.ماده 397 : از بين بردن مقدارى از زبان لال موجب ديه همان مقدار با رعايت نسبت به تمام زبان خواهد بود ولى ديه قسمتى از زبان سالم به نسبت از دست دادن قدرت اداى حروف خواهد بود.ماده 398 : تعيين مقدار ديه جنايتى كه بر زبان وارده شده و موجب از بين رفتن حروف نشود لكن باعث عيب گردد با تعيين حاكم خواهد بود.ماده 399 : هر گاه مقدارى از زبان را كسى قطع كند كه باعث از بين رفتن قدرت اداى مقدارى از حروف باشد و ديگرى مقدار ديگر را كه باعث از بين رفتن مقدارى از باقى حروف گردد ديه به نسبت از بين رفتن قدرت اداى حروف مى باشد .ماده 400 : بريدن زبان كودك قبل از حد سخن گفتن موجب ديه كامل است .ماده 401 : بريدن زبان كودكى كه به حد سخن گفتن رسيده ولى سخن نمى گويد ثلث ديه دارد و اگر بعداً معلوم شود كه زبان او سالم و قدرت تكلم داشته ديه كامل محسوب و بقيه از جانى گرفته مى شود.ماده 402 : هرگاه جنايتى موجب لال شدن گردد و ديهء كامل از جانى گرفته شود و دوباره زبان به حال اول برگردد و سالم شود ديه مسترد خواهد شد .
  فصل هفتم : ديه دندان
ماده 403 : از بين بردن تمام دندانهاى بيست و هشتگانه ديه كامل دارد و به ترتيب زير توزيع مى شود:  1- هر يك از دندانهاى جلو كه عبارتند از پيش و چهارتايى و نيش كه از هر كدام دو عدد در بالا دو عدد در پائين مى رويد و جمعاً دوازده تا خواهد بود. پنجاه دينار و ديه مجموع آنها ششصد دينار مى شود.  2- هر يك از دندانهاى عقب كه در چهار سمت پايانى از بالا و پايين در هر كدام يك ضاحك و سه ضرس قرار دارد و جمعاً شانزده تا خواهد بود بيست و پنج دينار و ديهء مجموع آنها چهار صد دينار مى شود .ماده 404 : دندانهاى اضافى به هر نام كه باشد و به هر طرز كه روئيده شود ديه اى ندارد و اگر در كندن آنها نقصى حاصل شود تعيين مقدار ارش آن با قاضى است و اگر هيچگونه نقصى حاصل نشود ارش نخواهد داشت ولى به نظر قاضى تا 74 ضربه شلاق محكوم مى شود. ماده 405 : هرگاه دندانها از بيست و هشت تا كمتر باشد به همان نسبت از ديه كامل كاهش مى يابد خواه خلقتاً كمتر باشد يا در اثر عارضه اى كم شده باشد .ماده 406 : فرقى ميان دندانهائى كه دارى رنگهاى گوناگون مى باشد نيست و اگر دندانى در اثر جنايت سياه شده و نيافتد ديه آن دو ثلث ديه همان دندان است كه سالم باشد و ديه دندانى كه قبلا” سياه نشده ثلث همان دندان سالم است .ماده407 : شكاف (اشقاق) دندان كه بدون كندن و از بين بردن آن باشد تعيين جريمه مالى آن با حاكم است .ماده 408 : شكستن آن مقدار از دندان كه نمايان است با بقاء ريشه ديه كامل آن دندان را دارد و اگر بعد از شكستن مقدار مزبور كسى بقيه را از ريشه بكند جريمه آن با نظر حاكم تعيين مى شود خواه كسى كه بقيه را از ريشه كنده همان كسى باشد كه مقدار نمايان دندان را شكسته يا ديگرى .ماده 409 : كندن دندانهاى شيرى كودك كه ديگر بجاى آن دندان نرويد ديه كامل آن را دارد و اگر بجاى آن دندان برويد ديه هر دندان شيرى كه كنده شد يك شتر مى باشد .ماده 410 : دندانى كه كنده شود ديهء كامل دارد گرچه همان را در محلش قرار دهند و دوباره مانند سابق شود.
ماده 411 : هرگاه دندان ديگرى بجاى دندان اصلى كنده شده قرار گيرد و مانند دندان اصلى شود كندن آن ديهء كامل دارد.
  فصل هشتم : ديه گردن
ماده412 : شكستن گردن بطورى كه گردن كج شود ديهء كامل دارد. ماده 413 : جنايتى كه موجب كج شدن گردن شود و همچنين جناتى كه مانع فرو بردن غذا گردد جريمه آن با نظر حاكم تعيين مى شود.ماده 414 : هرگاه جنايتى كه موجب كج شدن گردن و همچنين مانع فرو بردن غذا شده اثر آن زايل گردد ديه ندارد فقط بايد ارش پرداخت شود گرچه بعد از برطرف شدن اثر آن با دشوارى بتواند گردن را مستقيماً نگه بدارد يا غذا را فرو ببرد.
  فصل نهم : ديه فك
ماده 415 : از بين بردن مجموع دو فك ديهء كامل دارد و ديهء هر كدام آنها پانصد دينار مى باشد و از بين بردن مقدارى از هر يك موجب ديهء مساحت همان مقدار است و ديهء از بين بردن يك فك بامقدارى از فك ديگر نصف ديه با احتساب ديه مساحت فك ديگر خواهد بود .ماده 416 : ديه فك مستقل از ديه دندان مى باشد و اگر فك با دندان از بين برود ديه هر يك جداگانه محسوب مى‌گردد.ماده 417 : جنايتى كه موجب نقص فك شود يا باعث دشوارى و نقص جويدن گردد تعيين جريمه مالى آن با نظر حاكم است .
  فصل دهم : ديه دست و پا
ماده 418 : از بين مجموع دو دست تا مفصل مچ ديه كامل دارد و ديه هر كدام از دستها نصف ديه كامل است خواه منجى عليه داراى دو دست باشد يا يك دست و دست ديگر را خلقتاً يا در اثر سانحه اى از دست داده باشد .ماده 419 : ديه قطع انگشتان هر دست تنها تا مچ پانصد دينار است .ماده 420 : جريمه مالى بريدن كف دست كه خلقتاً بدون انگشت بوده و يا در اثر سانحه اى بدون انگشت شده است با نظر حاكم تعيين مى شود. ماده 421 : ديه قطع دست تا آرنج پانصد دينار است خواه داراى كف باشد و خواه نباشد و همچنين ديه قطع دست تا شانه پانصد دينار است خواه آرنج داشته باشد خواه نداشته باشد .ماده 422 : ديه دستى كه داراى انگشت است اگر بيش از مفصل مچ قطع شود و يا بالاتر از آرنج قطع گردد پانصد دينار است به اضافه ارش كه با در نظر گرفتن مساحت تعيين مى شود .ماده 423 : كسى كه از مچ يا آرنج يا شانه اش دو دست داشته باشد ديه دست اصلى پانصد دينار است و نسبت به دست زائد قاضى به هر نحو كه مصلحت بداند نزاع را خاتمه مى دهد. تشخيص دست اصلى و زاهد به نظر خبره خواهد بود. ماده 424 : ديه ده انگشت دو دست و همچنين ديه ده انگشت دو پا ديه كامل خواهد بود، ديه هر انگشت عشر ديه كامل است .ماده 425 : ديه هر انگشت به عدد بندهاى آن انگشت تقسيم مى شود و بريدن هر بندى از انگشتهاى غير شست ثلث ديه انگشت سالم و در شست نصف ديه شست سالم است. ماده 426 : ديه انگشت زائد ثلث ديه انگشت اصلى و ديه بندهاى زائد ثلث ديه بند اصلى است .ماده 427 : ديه فلج كردن هر انگشت دو ثلث ديه انگشت سالم است و ديه قطع انگشت فلج ثلث ديه انگشت سالم است .ماده 428 : احكام مذبور در مواد اين فصل در پا نيز جارى است .
  فصل يازدهم : ناخن
ماده 429 : كندن ناخن بطورى كه ديگر نرويد يا فاسد و سياه برويد ده دينار و اگر سالم و سفيد برويد پنج دينار است.
  فصل دوازدهم : ديه ستون فقرات
ماده 430 : شكستن ستون فقرات ديه كامل دارد خواه اصلا” درمان نشود يا بعد از علاج به صورت كمان و خميدگى در آيد يا آنكه بدون عصا نتواند راه برود يا توانايى جنسى او از بين برود يا مبتلا به سلس و ريزش ادرار گردد و نيز ديه جنايتى كه باعث خميدگى پشت شود يا آنكه قدرت نشستن يا راه رفتن را سلب نمايد ديه كامل خواهد بود.ماده 431 : هرگاه بعد از شكستن يا جنايت وارد نمودن بر ستون فقرات معالجه مؤثر شود و اثرى از جنايت نماند جانى بايد يكصد دينار بپردازد.ماده 432 : هرگاه شكستن ستون فقرات باعث فلج شدن هر دو پا شود براى شكستن ديهء كامل و براى فلج دو پا دو ثلث ديه كامل منظور مى گردد.
  فصل سيزدهم : ديه نخاع
 
ماده 433 : قطع تمام نخاع ديه كامل دارد و قطع بعضى از آن به نسبت مساحت خواهد بود.ماده 434 : هر گاه قطع نخاع موجب عيب عضو ديگر شود اگر آن عضو داراى ديه معين باشد بر ديه كامل قطع نخاع افزوده مى گردد و اگر آن عضو داراى ديه معين نباشد ارش آن بر ديه كامل قطع نخاع افزوده خواهد شد .
  فصل چهاردهم : ديه بيضه
ماده 435 : قطع دو بيضه دفعتاً ديه كامل و قطع بيضه چپ دو ثلث ديه و قطع بيضه راست ثلث ديه دارد.تبصره : فرقى در حكم مذكور بين جوان و پير و كودك و بزرگ و عنين و سالم و مانند آن نيست .ماده 436 : ديه ورم كردن دو بيضه چهار صد دينار است و اگر تورم مانع راه رفتن مفيد شود ديه آن هشتصد دينار خواهد بود.
  فصل پانزدهم : ديه دنده
 
ماده 437 : ديه هر يك از دنده هايى كه در پهلوى چپ واقع شده و محيط به قلب مى باشد بيست و پنج دينار و ديه هر يك از ساير دنده ها ده دينار است .
  فصل شانزدهم : ديه استخوان زير گردن
 
ماده 438: شكستن مجموع دو استخوان ترقوه ديه كامل دارد و شكستن هر كدام از آنها كه درمان نشود يا با عيب درمان شود نصف ديه كامل است و اگر بخوبى درمان شود چهل دينار مى باشد. 
  فصل هفدهم : ديه نشيمن گاه
 
ماده 439 : شكستن استخوان نشيمن گاه (دنبالچه) كه موجب مى شود مجنى عليه قادر به ضبط مدفوع نباشد ديه كامل دارد و اگر قادر به ضبط مدفوع باشد و قادر به ضبط باد نباشد ارش پرداخت خواهد شد.ماده 440 : ضربه اى كه به حد فاصل بيضه ها و دبر واقع شود و موجب عدم ضبط ادرار يا مدفوع گردد ديه كامل دارد و همچنين اگر ضربه اى به محل ديگرى وارد آيد كه در اثر آن ضبط ادرار و مدفوع در اختيار مجنى عليه نباشد. ماده 441 : از بين بردن بكارت دختر با انگشت كه باعث شود او نتواند ادرار را ضبط كند علاوه بر ديه كامل زن، مهرالمثل نيز دارد . 
  فصل هجدهم : ديه استخوان ها
 
ماده 442: ديه شكستن استخوان هر عضوى كه براى آن عضو ديه معينى است خمس آن مى باشد و اگر معالجه شود و بدون عيب گردد ديه آن چهار پنجم ديه شكستن آن است و ديه كوبيدن آن ثلث ديه آن عضو و در صورت درمان بدون عيب چهار پنجم ديه خرد شدن استخوان مى باشد. ماده 443 : در جداكردن استخوان از عضو بطورى كه آن عضو بى فائده گردد دو ثلث ديه همان عضو است و اگر بدون عيب درمان شود، ديه آن چهار پنجم ديه اصل جدا كردن مى باشد .
  فصل نوزدهم : ديه عقل
 
ماده 444 : هرجنايتى كه موجب زوال عقل گردد ديه كامل دارد و اگر موجب نقصان آن شود ارش دارد. مادهء 445 از بين بردن عقل يا كم كردن آن موجب قصاص نخواهد شد. ماده 446 : هر گاه در اثر جنايتى مانند ضربه مغزى و شكستن سر يا بريدن دست، عقل زايل شود براى هر كدام ديه جداگانه خواهد بود و تداخل نمى شود.
ماده 447 : هرگاه در اثر جنايتى عقل زايل شود و ديه كامل از جانى دريافت شود و دوباره عقل برگردد ديه مسترد مى شود و ارش پرداخت خواهد شد.ماده 448 : مرجع تشخيص زوال عقل يا نقصان آن دو نفر خبره عادل مى باشد و اگر در اثر اختلاف رأى خبرگان زوال يا نقصان عقل ثابت نشود قول جانى با سوگند مقدم است .
  فصل بيستم : ديه حس شنوايي
 
ماده 449 : از بين بردن حس شنوائى مجموع دو گوش ديه كامل و از بين بردن حس شنوائى يك گوش نصف ديه كامل دارد گرچه شنوائى يكى از آن دو قوى تر از ديگرى باشد .ماده 450 : هر گاه كسى فاقد حس شنوائى يكى از گوش هاباشد كر كردن گوش سالم او نصف ديه دارد .ماده 451 : هر گاه معلوم باشد كه حس شنوائى بر نمى گردد يا دو نفر عادل اهل خبره گواهى دهند كه برنمى گردد ديه مستقر مى شود و اگر اهل خبره اميد به برگشت آن را پس از گذشت مدت معينى داشته باشد و با گذشتن آن مدت شنوايى برنگردد ديه استقرار پيدا مى كند و اگر شنوائى قبل از دريافت ديه برگردد ارش ثابت مى شود و اگر بعد از دريافت آن برگردد ديه مسترد نمى شود و اگر مجنى عليه قبل از دريافت ديه بميرد ديه ثابت خواهد بود. ماده 452 : هر گاه بريدن هر دو گوش شنوائى از بين برود دو ديه كامل لازم است و هر گاه با بريدن يك گوش حس شنوائى بطور كلى از بين برود يك ديه كامل و نصف ديه لازم مى شود اگر با جنايت ديگرى حس شنوائى از بين برود هم ديه جنايت لازم است و هم ديه شنوائى .تبصره هرگاه دو نفر عادل اهل خبره گواهى دهند كه شنوائى از بين نرفته ولى در مجراى آن نقصى رخ داده كه مانع شنوائى است همان ديه شنوائى ثابت است.ماده 453 : هرگاه كودكى كه زبان باز نكرده در اثر كر شدن نتواند سخن بگويد جانى علاوه بر ديه شنوائى به پرداخت ارش محكوم مى شود .ماده 454 : هر گاه در اثر جنايتى حس شنوائى و گويايى از بين برود دو ديه كامل دارد .ماده 455 : اگر كسى سبب پاره شدن پرده گوش ديگرى شود محكوم به پرداخت ارش است .ماده 456 : در صورت اختلاف جانى و مجنى عليه هر گاه با نظر خبره معتمد موضوع روشن نشود  مورد از باب لوث است و مجنى عليه با قسامه ديه را دريافت خواهد كرد .
  فصل بيست و يكم : ديه بينايي
 
ماده 457 : از بين بردن بينائى هر دو چشم ديه كامل دارد و از بين بردن بينائى يك چشم نصف ديه كامل دارد .تبصره : فرقى در حكم مذكور بين چشم تيزبين يا لوچ يا شب كور و مانند آن نمى باشد .ماده 458 : هر گاه باكندن حدقه چشم، بينائى از بين برود ديه آن بيش از ديه كندن حدقه نخواهد بود و اگر در اثر جنايت ديگر مانند شكستن سر، بينائى از بين برود هم ديه جنايت با ارش آن لازم است و هم ديه بينائى .ماده 459: در صورت اختلاف بين جانى و مجنى عليه با گواهى دو مرد خبره عادل يا يك خبره مرد و دو زن خبره عادل به اينكه بينائى از بين رفته و ديگر برنمى گردد يا اينكه بگويند اميد به بازگشت آن هست ولى مدت آن را تعيين نكنند ديه ثابت مى شود و همچنين اگر براى برگشت آن مدت متعارفى تعيين نمايند و آن مدت سپرى شود و بينائى برنگردد ديه ثابت خواهد بود  و هر گاه مجنى عليه قبل از سپرى شدن مدت تعيين شده بميرد ديه استقرار مى يابد و همچنين اگر ديگرى حدقه او را بكند ديه بينائى بر جانى اول ثابت خواهد بود و هر گاه بينائى برگردد و شخص ديگرى آن را چشم بكند، بر جانى اول فقط ارش لازم مى باشد .ماده 460 : هر گاه مجنى عليه مدعى شودكه بينائى هر دو چشم يا يك چشم او كم شده به ترتيب با آزمايش و سنجش با همسالان يا با مقايسه با چشم ديگرش به نسبت تفاوت ديه پرداخت مى شود و در صورتى كه از طريق آزمايش علم حاصل نشود از طريق قسامه اقدام مى شود.ماده 461 : هر گاه مجنى عليه ادعا كند كه بينائى او زايل شده و شهادتى از متخصصان در بين نباشد حاكم او را با قسامه سوگند مى دهد و به نفع او حكم صادر مى كند.تبصره : قسامه براى كورى دو چشم شش قسم و براى كورى يك چشم سه قسم و براى كم شدن بينائى به نسبت كم شدن آن مى باشد اعم از اينكه مدعى به تنهايى قسم ياد كند يا با افراد ديگر .
  فصل بيست و دوم : ديه حس بويايي
ماده 462 : از بين بردن حس بويائى هر دو مجراى بينى ديه كامل دارد و در صورت از بين بردن بويائى يك مجرى نصف ديه است و قاضى در مورد اخير قبل از صدور حكم بايد به طرفين تكليف صلح بنمايد.ماده 463 : در صورت اختلاف بين جانى و مجنى عليه هر گاه با آزمايش يا با مراجعه به دو متخصص عادل از بين رفتن حس بويائى يا كم شدن آن ثابت نشود با قسامه (طبق تبصره ماده 461) به نفع مدعى حكم مى شود.ماده 464 : هر گاه حس بويائى قبل از پرداخت ديه برگردد ارش آن پرداخت خواهد شد واگر بعد ازآن برگردد بايد مصالحه نمايند و اگر مجنى عليه قبل از سپرى شدن مدت انتظار برگشت بويائى بميرد ديه ثابت مى شود .

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...