مقاله تاريخ شاهنشاهي پهلوي

مقاله تاريخ شاهنشاهي پهلوي

فهرست مطالب

1-در مورد رضاخان

2-در مورد مدرّس و مصدّق

3-ضدّيت با روحانيت

4-لباس متّحد شكل

5-سانسور مطبوعات

6- كشف حجاب اجباري

7- قانون نفت

8- اجباري شدن كلاه شاپو

9- كناره گيري اجباري از پادشاهي

10- خاتمه ي كار

 

 

1- درمورد رضا خان

رضا خان ، معروف به (پالاني – مير پنج – پهلوي) ، سر سلسله ي خاندان پهلوي در ايران بود ، كه نيم قرن بر اين سرزمين از سال(1299 ه  ش مطابق 1921 م الي 1357 ه ش مطابق 1979 م ) حكومت كردند .

وي در 24 اسفند ماه 1257 ه ش مطابق 15/مارس/1878 م ، برابر ربيع الاوّل سال 1295 هجري قمري ، در يكي از بلوك مازندران ، در روستاي متروك اين شهر ،به نام آلاشت ، در منطقه سواد كوه متولّد شد . سواد كوه ، يكي از نواحي مازندران ، و يكي از استان هاي ساحلي درياي خزر است .

جدّ اعلي وي ، (مراد علي خان) معروف به (باوندي) بود ، و با درجه ي سرگردي در فوج (سوادكوه) خدمت مي كرد ، ويكي از صحنه هاي آن جنگ كشته شد .

پدر او  ، سرگرد عباسعلي خان باوندي بود ، كه او نيز مانند پدرش ، مردي نظامي بود ، و به درجه ي سرگردي رسيد ، و فرمانده ي فوج  اوّل هفتم سواد كوه بود ،  كه روز 8/آذر ماه/1255 شمسي (درحدود 8 ماه از تولّد رضا خان) ، بدرود حيات گفت ، و سرپرستي و تربيت او ، به عهده ي برادرش نصرالله خان ، كه فرمانده ي جنگ سواد كوه بود ، محوّل شد ، و به توصيه و راهنمايي او ، برادر زاده اش كه خود عشق سپاهيگري داشت ، در سال 1267 شمسي ، وارد فوج سوادكوه شد .

خيلي ها ازاو شنيده اند كه مي گفته : مادرم در شير خوارگي مرا از تهران به سوادكوه مي آورده ، در بين راه گرفتار بوران شده ، وقتي به يكي از كاروانسراهاي سنگي بين راه رسيده  ، مرا مرده پنداشته و در آخور طويله اي انداخته و رفته است ، بعد از ساعتي بر اثر گرمي طويله من جان گرفته ، سر و صدا راه انداخته ام ، يكي از افراد قافله ي بعدي كه مادرم را مي شناخته ، از نشاني كاروانسرا داركه زني را به اين نشان ديده كه به اين طويله با يك بچّه وارد شده ، دانسته است من بچّه ي همان زن آشناي او هستم ، و مرا برداشته ، ودر منزل به مادرم رسانده است واين حقيقت را امروز هم روستايي هاي حول و حوش اين كاروانسرا براي يكديگر و عابـرين ، سينه به سينه ، نقل مي كنند و معروف است .

سرهنگ سيد جواد خان صوفي نقل مي كند كه رضاي قزاق روزي براي تفريح به دولاب و قهوه خانه آنجا مي رود ، قهوه چي ، از او احترامي بجا نمي آورد ، و چند باري كه براي او چاي مي آورد ، سرد و كم رنگ و از قوري پس آب بوده است ، و رضا ناراحت چيزي نمي گويد ، ولي فردا صبح كه قهوه چي به قهوه خانه مي آيد ، نيمكت بزرگ و سنگين خود را نمي بيند ، پس از تحقيق آن را در وسط خندق پيدا مي كندو دانسته مي شــود كه رضاقزاق به انتقام چاي هاي قهوه چي ، نيمكت را تنهايي و در نيمه شب به خندق مي اندازد ، و از آن روز ، قهوه چي به او احترام مي گذاشت .

2-در مورد مدرّس و مصدّق

مدرّس و مصدّق ، دو رهبر بزرگ دوران شاهنشاهي پهلوي بودند ، دو فردي كه سر تا سر عمرشان را در راه دين و وطن ، آزادي و استقلال و حفظ تمامّيت ارضي و امنّيت كشور صرف كردند .

مقاله تاريخ شاهنشاهي پهلوي

27900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط