مقاله فارسی سعدی

مقاله فارسی سعدی

سعدی
آرامگاه سعدی

زندگینامه
استاد سخن : سعدی شیرازی در قرن هفتم هجری(سال 606ه.ق) در شهر شیراز به دنیا آمد. مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت و سپس در حدود سال 620 برای اتمام تحصیلات به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه آن شهر به تحصیل پرداخت .او به مسافرت علاقه ی زیادی داشت و سالها به کشورهای مختلف سفر کرد و تجارب زیادی به دست آورد.او دو کتاب به نامهای گلستان و بوستان دارد و در این کتابها با زیباترین کلمات و جملات و در قالب حکایات شیرین به خواننده پند و اندرز می دهد. همچنین غزلیات ، قصاید ، قطعات ، رباعیات و مقالات و اشعار عربی هم دارد که همه ی آنها در کتابی به نام کلیات سعدی جمع آوری شده و به چاپ رسیده اند. سعدی پس از سالها سیر و سفر به زادگاهش ، شیراز بازگشت ودر سال 695 ه.ق، همانجا از دنیا رفت. آرامگاه او در شهر شیراز است. روانش شاد.
آرامگاه
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا می‌گذرانده و سپس در همانجا دفن شده‌است. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبره‌ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال ۹۹۸ به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقب نماند. تا این که در سال ۱۱۸۷ ه.ق. به دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲ طبقه بود. طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع می‌شد. در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود. در اطاقی که سمت شرق راهرو بود، قبر سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود. قسمت غربی راهرو نیز موازی
قسمت شرقی، شامل دو اطاق می‌شد، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت دفن شد. طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت که بر روی اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال ۱۳۳۱ ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. رو به روی این هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.[۱]
گلستان کتابی است به نثر همراه با نظم ، شامل حکایات شیرین و پند و اندرزهای سعدی و دارای هشت باب است؛ به این ترتیب:
باب اول: در سیرت پادشاهان
باب دوم: در اخلاق درویشان
باب سوم: در فضیلت قناعت
باب چهارم: در فواید خاموشی
باب پنجم: در عشق و جوانی
باب ششم: در ضعف و پیری
باب هفتم: در تأثیر تربیت
باب هشتم: در آداب صحبت
سعدی در مقدمه ی گلستان از نعمتهای پروردگار یاد می کند و می گوید بندگان خدا باید شکرگزار باشند و یادشان باشد که خداوند همه چیز را برای آسایش و آرامش آنان آفریده است:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
سعدی مسلمانی بسیار مومن و متدین بود و اشعار و سخنانش نشان دهنده ی ایمان قلبی اوست ، برای همین به دل خواننده می نشیند و در او تأثیر می گذارد.
حتماً بارها این ضرب المثل را شنیده اید: ادب از که آموختی ؟ از بی ادبان. ادب به معنای دانش ،فرهنگ، معرفت، روش پسندیده و خوی خوش می باشد. سعدی ماجرای این ضرب المثل رادر باب دوم گلستان، چنین بیان نموده است:
لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان ؛ هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم.
نگیرند از سر بازیچه حرفی کزان پندی نگیرد صاحب هوش
وگر صد باب حکمت پیش نادان بخوانند آیدش بازیچه در گوش
اگر بخواهیم این حکایت را به ساده بیان کنیم ، می توانیم بگوییم : از لقمان پرسیدند : از چه کسی ادب را یاد گرفتی؟ گفت: از افراد بی ادب ، به این ترتیب که کارهای زشت آنها را دیدم اما انجام ندادم. افراد دانا هر حرفی که می شنوند از آن پند می گیرند اماافراد نادان اگر صد جمله و سخن حکمت آمیز هم بشنوند، آن را شوخی و بازیچه می پندارند و پند نمی گیرند.
بسیاری از گفته های شیخ سعدی، به شکل ضرب المثلهای رایج در آمده اند و مردم آنها را در گفتگوهای خود به کار می برند.مانند:
*یکی را گفتند: عالِِمِ بی عمل به چه مانَد؟ گفت: به زنبور بی عسل.
زنبور درشت بی مروت را گوی
باری، چو عسل نمی دهی نیش مزن.
*تلمیذِ بی ارادت ، عاشق بی زرست ، و رونده ی بی معرفت مرغ بی پر، و عالِمِ بی عمل درخت بی بر و زاهد بی علم خانه ی بی در.
(تلمیذ=دانش آموز)
*هرکه در زندگانی نانش نخورند، چون بمیرد نامش نبرند.
*اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی گردد.یعنی آنان که دست قّوّت ندارند سنگ خرده نگه دارند تا به وقت فرصت دَمار از دماغ ظالم برآرند.
*مُشک آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید. دانا چون طبله ی عطارست، خاموش و هنرنمای. و نادن خود طبلِ غازی بلند آواز و میان تهی. (غازی= جنگجو) (طبله=قوطی)
از باب هشتم هم این حکایت را بخوانید:
دو کس دشمن مُلک و دینند : پادشاه بی حلم و زاهد بی علم.
بر سر مُلک مباد آن مَلک فرمانده
که خدا را نبود بنده ی فرمانبُردار
سعدی با این حکایت به پادشاهان و امیران پیام می دهد که برای اداره ی کشور،صبر و شکیبایی و ایمان به خدا و اطاعت از فرمانهای الهی لازم است و اگر پادشاهی این خصوصیات را نداشته باشد، کشور را به باد فنا می دهد. همچنین شخص دیندار باید ازمسائل دینی ،اطلاع کامل داشته باشد و تنها به عبادت خشک و خالی قانع نباشد، زیرا افراد نادان وبه ظاهر دیندار، با تعصب کورکورانه ی خود به دین آسیب می زنند و باعث بدبینی دیگران نسبت به دین می شوند.
به این حکایت توجه کنید:
خبری که دانی دلی بیازارد تو خاموش تا دیگری بیارد.
بلبلا مژده ی بهار بیار
خبربد به بوم بازگذار
سعدی اینگونه سفارش می کند که سعی کنیم همیشه خوش خبر باشیم و هرگز اخبار نگران کننده را به کسانی که می دانیم از شنیدنش ناراحت ، و درنتیجه به ما بدبین می شوند ، نرسانیم.
و این حکایت:
دشمن چو از همه حیلتی فروماند ، سلسله ی دوستی بجنباند، پس آنگه به دوستی کارهایی کند که هیچ دشمن نتواند.
این هشداری است تا دشمن را دست کم نگیریم و از دشمن دوست نما غافل نشویم.
این حکایت از باب هفتم گلستان است:
هندوی نفط اندازی همی آموخت. حکیمی گفت: تو را که خانه نیین است بازی نه اینست.
تا ندانی که سخن عین صوابست مگوی
وانچه دانی که نه نیکوش جوابست مگوی
(نفط اندازی: یکی از فنون جنگی بوده که به وسیله ی آن به لشکر دشمن با آتش حمله می کردند و نیز نفت اندازی ، فن تهیه ی آتش بازی بوده است.)
می توانیم از این حکایت چنین برداشت کنیم: شخصی که خانه اش از نی ساخته شده بود ، داشت آتش بازی می کرد. یکی به او گفت: تو که خانه ات از نی ساخته شده، نباید چنین بازی خطرناکی بکنی. از یک بیت شعر هم می فهمیم که برای سخن گفتن باید فکر کرد و همه چیز را خوب سنجید تا بعد پشیمان نشد.
معنی این حکایات کاملاً واضح است و اگر با دقت بخوانیم، متوجه می شویم که هرکدام از این سخنان ، دنیایی از تجارب ارزشمند سعدی ، با زیباترین کلمات هستند.
این حکایت راهم در کتاب بوستان می خوانیم:
فرو کوفت پیری پسر را به چوب بگفت ای پدر بی گناهم ، مکوب
توان بر تو از جور مردم گریست ولی چون تو جورم کنی چاره چیست
به داور خروش ای خداوند هوش نه از دست داور برآور خروش
بوستان دارای ده باب می باشد و کتابی منظوم است، با حکایاتی شیرین و آموزنده. غزلیات سعدی هم، بسیار شیوا و شیرین وکم نظیر هستند. مانند این غزل:
هزار جهد کردم که سِرِّ عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسَّرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند نه هوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه باز نشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن سخن چه فایده گفتن چو پند می ننیوش
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
به این قطعه توجه کنید:
دامن آلوده اگر خود همه حکمت گوید به سخن گفت زیباش بدان به نشوند
وانکه پاکیزه رود گر بنشیند خاموش همه از سیرت زیباش نصیحت شنوند
واین می رساند که سعدی معتقد بوده که تنها با گفتار نمی توان روی دیگران تأثیر گذاشت بلکه کردار انسان در درجه ی اول اهمیت قرار دارد. بیشتر سخنان سعدی ریشه در اعتقادات پاک و ایمان قلبی او دارد. این هم از رباعیات سعدی :
*مردان همه عمر پاره بردوخته اند قوتی به هزار حیله اندوخته اند
فردای قیامت به گناه ایشان را شاید که نسوزند که خود سوخته اند
سخن سعدی سهل ممتنع است یعنی در ظاهر ساده و آسان به نظر می رسد اما گفتنش کار هر کسی نیست و تنها سعدی بوده که توانسته کلمات را اینچنین زیبا در کنار هم بیاورد وجملاتی پرمعنا بسازد.بسیاری از افراد خواستند از سعدی تقلید کند اما هیچکدام نتوانستند مثل او سخنوری نمایند و
شکست خوردند. شادروان محمدعلی فروغی در باره ی سعدی می گوید:«شیخ سعدی نه تنها یکی از ارجمندترین ایرانیان است، بلکه یکی از بزرگترین سخن سرایان جهان است.سعدی مانند فردوسی و مولوی و حافظ نمونه ی کامل انسان متمدن حقیقی است که هرکس باید رفتار و گفتار او را سرمشق قرار دهد. اگر نوع بشر روح خود را به تربیت این رادمردان پرورش می داد، دنیا که امروز جهنم است ، بهشت می شد.»
در سالیان گذشته، کتاب گلستان کتاب درسی بچه های دبستانی بود. بچه ها گلستان را می خواندند و از روی آن می نوشتند. مرحوم فروغی با این کار مخالف بوده و توصیه می کند که :«گلستان را به دست کودکان ندهند و درس و بحث و مطالعه و از برکردن آن را برای دوره ی تحصیلی دبیرستانی بگذارند؛ هنگامی که جوانان هم به محسنات لفظی آن پی برند و هم از معنیش استفاده کنند و عبرت حاصل نمایند.»
سعدی گلستان را با این ابیات به پایان می برد:
ما نصیحت به جای خود کردیم روزگاری در این بسر بردیم
گر نیاید به گوش رغبت کس بر رسولان پیام باشد و بس
و بااین ابیات عربی :
یا ناظراً فیه سل بالله مرحمه علی المصنف واستغفر لصاحبه
واطلب لنفسک من خیر ترید بها من بعد ذلک غفراناً لکاتبه
یعنی: ای نظرکننده ی در کتاب ، تو را به خدا(از خدای یکتا) برای مصنف آن رحمت بخواه و برای صاحب کتاب (سعدبن زنگی) امرزش بخواه.و برای خود هرچیزی که خواهی بطلب و پس از آن برای نویسنده ی کتاب آمرزش بخواه.
در اینجا بد نیست اشاره ای به تخلص شعری شیخ مصلح الدین یا مشرف الدین که هر دو را لقب سعدی گفته اند ، داشته باشیم. سعدی تخلص شعری اوست.او در اواسط قرن هفتم که ابوبکر سعدبن زنگی از اتابکان سلغری در فارس فرمانروایی داشت به شیراز بازآمد و در سال655 ه.ق کتاب بوستان و یک سال بعد گلستان را نوشت و در نزد اتابک ابوبکر و دیگر بزرگان ، مخصوصاً پسر ابوبکرکه سعد نام داشته و شیخ انتساب به او را برای خود تخلص قرار داد قدر و منزلت یافته است.سعدی دیباچه ی گلستان را به نام او پرداخته است. آنجا که می گوید:
ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین فرورفته و قصب الجیب حدیثش …………تا آنجا که:
زانگه که ترا برمن مسکین نظر است آثارم از آفتاب مشهورتراست
گر خود همه عیبها بدین بنده دَرَست هر عیب که سلطان بپسندد هنرست
منظورش اشاره به سعدبن بوبکر زنگی است.سعدی در سوگ او ترجیع بندی دارد که مطلع آن چنین است:
غریبان را دل از بهر تو خونست دل خویشان نمی دانم که چون است
و در هر قسمت این بیت تکرار می شود:
نمی دانم حدیث نامه چونست همی دانم که عنوانش به خونست
سخن درباره ی سعدی به درازا کشید اما هنوز هم نتوانستم آن طور که شایسته است حق مطلب را ادا نموده و سعدی و آثارش را معرفی نمایم. دوستانی که به بزرگان ادب کشورمان علاقه دارند باید ی آثار این عزیزان را مطالعه کنند و از آنها بهره مند گردند. این مقوله را بااین شعر او به پایان می برم:
خداوندی چنین بخشنده داریم که با چندین گنه امیدواریم
که بگشاید دری کایزد ببندد بیا با هم درین درگه بنالیم
خدایا گر بخوانی ور برانی جز انعامت در دیگر نداریم
سرافرازیم اگر بر بنده بخشی وگرنه از گنه سر برنیاریم
ز مشتی خاک ما را آفریدی چگونه شکر این نعمت گزاریم
تو بخشیدی روان وعقل و ایمان و گرنه ما همان مشت غباریم
تو با ما روز و شب در خلوت و ما شب و روزی به غفلت می گذاریم
نگفتم خدمت آوردیم و طاعت که از تقصیر خدمت شرمساریم
مباد آن روز در درگاه لطفت به دست ناامیدی سر بخاریم
ز درویشان کوی انگارما را که از خاصان حضرت برکناریم
ندانم دیدنش را خود صفت چیست جز این را کز سماعش بیقراریم
شرابی در ازل او داد ما را هنوز از تاب آن می در خماریم
چو عقل اندر نمی گنجد تو سعدی بیا تا سر به شیدایی برآریم.
«گلستان» و حقوق طبیعی انسان
سعدی گلستان را برابر نهاد «طبق گل»خوانده است که حکایت از سرنوشت‌ها، ماجراها، تجربه‌ها و فراز و نشیب‌های زندگانی افراد بشر دارد. گل که بقای شکننده (پنج شش روزه)اش بر سعدی نادوام آمده بوده، جای خود را به رویداد‌های عالم انسانی داده که از حکایت کرده‌ها و زیسته‌های انسان سپنجی سرشت دارند، ضمن آن که خود از این سرنوشت سپری شدن درامان و ماندگارند. انسان‌ها می‌آیند و می‌روند، ماجراهایی که از فعالیت و زندگی آنها دست می‌دهد، از آرمان‌ها و خواسته‌های دست نیافته‌شان روایت دارند که در عین حال چشم انداز آینده را رقم می‌زنند، بر خصلت فانی عمر آدمی فایق می‌شوند و از آن چه فی نفسه زودگذراست، یادمان‌های سرمدی می‌شوند.
همه فرهنگ شناسان و ادب پژوهان گلستان سعدی را گنجینه‌ای می‌دانند که منادی حکمت عملی، ارزش‌های اخلاقی و دوراندیشی فرهیختاری است که درآن تجربه‌های سالیانی زندگی آدمی اندوخته گردیده است و گلستان این غنای فرهنگی را در جای جای حکایت‌های خود برجسته و تاکید می‌کند. نظر همگان این است، آن چه از آموزه‌های اخلاقی و تربیتی گلستان تراوش می‌یابد، مبیّن فرزانگی حرمت انسانی، صلح و آرامش، تدبر و دوراندیشی‌های تجربه شده در گفتار و رفتار آدمی است.
با توجه به این خصوصیات گلستان، طبیعی می‌نماید که مفاهیم و عبارت‌های نام برده، واژه‌های کلیدی‌ای باشند که خواننده / شنونده را با کنه نکات درون ـ مایه‌ای یا پیام حکایت‌های گلستان مرتبط می‌کند. بنابراین چنان چه بنا باشد از سمت و سوی ارزش‌های عملی گلستان تحلیلی معطوف به جایگاه نقش آن در اصلاح اجتماعی صورت گیرد، توجه به اهمیتی که همین مفاهیم در بازنمایی ارزش‌های مختلف این اثر دارند، بسیار روشنگر و راهگشا خواهد بود. از این لحاظ می‌توان گفت حکایت‌های گلستان حالت رسانه‌ای دارند که سعدی نظرات و نیت‌های اجتماعی خود را از بستر آنها به خواننده ابلاغ کرده است. به عبارتی، این که گلستان سعدی به راستی چه
می‌گوید و طرح تربیتی ـ اخلاقی آن به چه می‌انجامد، بستگی به آن دارد که ازکدام واژه‌های معنی‌ساز متن عزیمت می‌شود و چگونه از خصلت چند معنایی (پلی فونی) مفاهیم کلیدی حکایت‌ها استفاده‌ پژوهشی می‌شود.
البته طبیعی است که تحلیل متن ممکن است بر عناصر و جنبه‌های متفاوت حکایت تاکید گذارد، ولی مهم آن است که از متن عزیمت شود تا برداشت‌های گوناگون از غنای سخن مؤلف نشأت گیرد و تفاوت‌ها منطق ذاتی خود را دارا باشد، ضمن آن که پژوهنده و خواننده قرائت و برداشت خاص خود را از اندیشه‌های متن دارد، در نهایت به یک ارتباط انضمامی که بازتاب دهنده‌ روح گلستان است، به عنوان دریافت شخصی نایل شود.
می‌دانیم که بحث مسئله تعلیم و تربیت در کشور ما پیشینه کهن دارد که دست کم از فارسی میانه سر می‌گیرد و در نوشته‌های قرن‌های نخستین هجری بازتاب درخور و تداوم بعدی خود را در فرهنگ ما داشته است. گذشته از این فراموش نشود که گلستان دارای مایه‌های قوی سخنورانه (بلاغتی) است که اهمیت آن را نمی‌توان در اثر بخشی احساسی و زیباشناختی حکایت‌ها و آموزه‌های اخلاقی و نفوذ انتقال اندیشه به حساب نیاورد.
در این رهگذر مناسبت دارد به نقش مکاتب و آثار اروپای باستان که در تقویت بلاغت گلستان بسیار مؤثر بوده است نیز اشاره شود. جای تردید نیست که افکار و آراء فیلسوفان باستان به ویژه افلاطون، ارسطو و برخی از متفکران رواقی نزد ایرانیان بیگانه نبوده و به ویژه درفرهنگ دوران اسلامی تاثیر شایان توجه داشته و این به ویژه در قلمروی تعلیم و تربیت. نفوذ ریطوریقای ارسطویی بر ادبیات روزگار متحول سعدی ناشناخته نیست و نثر سعدی نیز ضمن استفاده از این منابع، به آن محتوا و صیقل بعدی داده که مبیّن اصالت و سنت بومی این اثر است.
به سخن دیگر، گونه‌ای همسنخی بیانی بین سنت فلسفه اخلاق یونان باستان و اندیشه‌های تربیتی گلستان به چشم می‌خورد. بیشتر حکایت‌های گلستان به روش نوعی «خرده گفتمان» (محاوره)، در ابعاد اصطلاحا مینیاتوری نگارش یافته که یاد گفتگو‌های افلاطونی (سقراطی) یا گزینه گویی‌های ازوپی را به ذهن خواننده می‌آورد، گفت و شنودهای گذرایی که گره داستان در آنها به صورت تقابل اندیشه مطرح می‌شود، در حین برخورد عقايد و آراء، موجب بازگشایی گره داستان و خروج از بن بست می‌شود.
گذشته از بازتاب وجوه مشترک تجربه‌ها و عقاید تربیتی کشورهای همسایه که پیامد طبیعی روابط و داد و ستد فرهنگی همجواری است، در واژه‌های کلیدی یاد شده‌ حکایت‌های گلستان ما به مفاهیمی برمی‌خوریم که بر حرمت، صیانت نفس انسان، خرد و دوراندیشی بشری دلالت دارند که بر موضع گلستان سعدی در امر آموزش و پرورش پرتو خاص می‌افکند: رنگ فرافردی تعلیم و تربیت طرف توجه گلستان را که دارای خصلت اجتماعی ـ سیاسی است، آشکار می‌کند.
گفتنی است که درجوامع بالنسبه پیشرفته یک مرجع یا نهاد منحصر به فرد امور تربیتی را در دست ندارد، بلکه فضاها و نهاد‌های مختلف اجتماعی دراین رهگذر اعمال قدرت و تاثیر می‌کنند ـ خانواده، گروه‌ها، نهاد‌های رسمی، نشریات و جزآن. هر یک از این زمینه‌ها دایره‌ تأثیرگذاری‌ها و استلزام‌های اجتماعی خود را دارند و نفوذ، تاثیر و تعهدشان بر تربیت افراد و جامعه متفاوت است.
قانون گذاری درتعلیم تربیت هنجارمند و رسمی کار نهاد‌های حکومتی (و دینی) بوده است و با آن که می‌توان از هدف‌های همسان یا نامتباین این نهادها سخن گفت، ولی غایت، روش و چشم انداز رسیدن به هدف و نوع هدف آنها مختلف است. در این مورد مناسبت دارد اشاره شود که گلستان سعدی (درکنار کلیله و دمنه) نزدیک به دویست سال است که به عنوان مرجع تربیت اخلاقی
درسطوح گوناگون مقاطع آموزشی تدریس می‌شود، ضمن آن که جای بررسی دارد، تا چه اندازه این امر درجهت انتظار‌های سعدی عمل کرده و تاثیر گذار بوده است.
بنابراین ضمن آن که تمام حوزه‌هایی فرهنگی مؤثر در تاثیرگذاری تربیتی نقش روشنگر (مستقیم یا نامستقیم) دارند، بخش ادبیات (و هنر) که «گلستان» نیز از آن زمره است، قلمروی آزاد و ضمنا ناملزم پرورش افکار به شمار می‌آمده و می‌آید، امری که ضمن محدودیت و نامکلف بودن آن را نسبت به تعلیم و تربیت حکومتی معین می‌کند.
ادبیات (لذا «گلستان») در تصویرها و مثال‌های خود بیشتر زیسته‌ها و تجربه‌ها، انتظار و آرزوهای زندگی روزمره‌ مردم را منعکس می‌کنند؛ شاعران و هنرمندان در واقع نمایندگان فرهنگ همگانی‌اند و آثارشان معرف ارزش‌ها و جنبه‌های انتقادی رفتار و گفتار انسان به طورکلی است که تاثیر تربیتی آنها ضمنی و نامستقیم است.
حکایت‌های گلستان نیز برشی فشرده، متراکم از زیسته‌ها و تجربه‌هاست که در رفتار و گفتار اشخاص خود، الگوهای اخلاقی موافق یا جایگزین هنجارهای رفتاری جاری ارایه می‌کنند.
با توجه به این نکات، این مسئله که ازحکایت‌های گلستان چه حقوق فردی یااجتماعی ـ شهروندی استنتاج شدنی است، پاسخ مستقیم دیده نمی‌شود، لذا باید از روابط عناصر و فحوای درون مایه حکایت‌ها نتیجه‌گیری شود.
مطالعه باب‌های اول و باب هشتم گلستان نشان از توصیه و زنهارهای هشدار دهنده‌ شاعر به پادشاه یا حاکم دارد که متوجه نقض آشکار حقوق ابتدایی یعنی حقوق طبیعی انسان است؛ در حکایت‌ها حقوقی از متهم، مغضوب و یا خطاکار فرضی سلب می‌شود که عنصر وجودی موجود انسانی است، تهدید صیانت نفس اوست.
منظور (نیت) سعدی از مقابلهی فرد انسان با پادشاه ـ هر اندازه هم دستاویز مجاز ادبی، سرگرم کننده یا هنرنمایی داشته باشد، معطوف به حکم ناعادلانه پادشاه یا امیر است، وجاهت آن را زیر سؤال می‌برد و حکایت گلستان این امر را به روشن‌ترین وجه به نمایش می‌گذارد؛ این همان هشدار اخلاقی به نقض حقوق طبیعی انسان از جانب حاکم است.
سعدی در«سیرت پادشاهان» پارادکسی را مجسم می‌کند که کلاً بارزه مناسبات مردم با حاکم یا پادشاه است: یعنی تباین بین اصل ضروری رفتار عادلانه و همدلی با مردم برای حفظ و بقای مملکت (و حکومت) و سرکوب خشن هرگونه اعتراض، اشتباه، عدم تمکین افراد از سوی دیگر، که نقض مشروعیت و وجاهت نظام اجتماعی ـ سیاسی ا

تحقیق در مورد آداب دوستی

ست.
در گلستان روابط متقابل پدیده‌ها و به طور عمده افراد بیشتر خصلت نمادین دارند؛ برای مثال، فرد نماد توده‌ مردم و شخص پادشاه یا حاکم نماد تمام نهاد‌های قانون‌گذاری و اجرایی جلوه می‌کند وگرنه ضرورت ندارد که فرد حقیقی مستقیما با کیفر شخص پادشاه به عنوان جزا رو به رو شود. چنان چه این تعبیر دور از واقع نباشد، آن‌گاه جا دارد فرض شود که آن چه تحت پرخاش به پادشاه، فرار از وظیفه یا اتهام در مورد افراد عنوان می‌شود، به واقع واکنش نماد ستم، بی‌عدالتی و بی‌غمی نسبت به محنت دیگران است.‌
می‌توان نتیجه گرفت آن‌جا که عمل حاکم پشتوانه مشروع و قانونی ندارد، پای ترحم، عفو، بخشودگی نسبت به متهم از روی دلخواه یا بنا به حال و هوای حاکم پیش می‌آید.
از این نظر می‌توان گفت روش مواجهه با ناروایی‌های اجتماعی در«گلستان» درامتداد واکنش‌هایی است که در ادبیات حکایتی پیش از سعدی، مثلا در مخزن الاسرار و جزآن نیز دیده می‌شود، البته با این تفاوت که درآثار مقدم بر گلستان سعدی، حکایت‌ها بیشتر خصلت تمثیلی و مایه‌های آرمانی ـ رمانتیکی دارد و روابط علت و معلولی اشخاص داستان غالباً تخیلی است، حال

تحقیق در مورد آداب دوستی

فایل : 10 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...