مقاله فارسی زندگي شهري چگونه شكل گرفت

مقاله فارسی زندگي شهري چگونه شكل گرفت

زندگي شهري چگونه شكل گرفت
ناصر مشهدي زاده
پيش درآمدي بر فرهنگ شهر نشيني در ايران
آرمانشهر را تنها در وجود خودمان ، در روابط و در زندگي مشرتك و جمعي مان مي توانيم جستجو كنيم.
سرنوشت بشر نه در ستارگان و نه در ميان روستاها كه در شهر تعيين خواهد شد .
اگر بپذيريم كه شهر نشيني عبارتست از هنر زيستن انسانها در كنار هم ، پس شهر سالم محلي است متشكل از انسانهايي سالم ، با ايده هايي گوناگون اما سالم ، كه در محيط زيستي مطلوب ، در كنار يكديگر و با تشريك مساعي شهر سازان ، مسءولان و مديران شهري در ايجاد محيطي بهتر ، سالمتر ، مرفه تر و زيباتر به منظور رسيدن به اهداف والاي الهي و انساني خود تلاش مي كنند .
اين وجود انسانها و تلاش و فعاليت آنان و تماس و همزيستي آنها در كنار يكديگر است كه به كالبد بيجان شهر روحي تازه مي بخشد و زندگي را چون خوني در رگهاي شهر به جريان مي اندازد . شادابي و طراوت ، سلامتي و زيبايي ، تندرستي و دوام عمر شهر بي شك بستگي تام به كار مداوم و دقيق هر يك از اندامهاي شهري ، تغذيه شهري درست و سلامتي فكري ، جسمي ، روحي و رواني اصلي ترين عضو جامعه يعني انسان است .
شهر چگونه جايي است ؟ متخصصين و دست اندركاران بسياري در پاسخ به اين پرسش نظرات خود را مطرح ساخته اند . آمار گران . جامعه شناسان ، شهرسازان ، جغرافيدانان ، معماران ، جمعيت شناسان ،
مهندسين و مديران محيط زيست ، تاريخدانان ، شاعران ، نويسندگان ، نظريه پردازان سياسي و … هر كدام ديدي خاص به شهر دارند . امما آيا هر كدام از اين ضوابط براي تعريف و شناخت شهر كافي است ؟ آيا ملاكهايي چون داشتن تعداد جمعيت كافي ، قرار داشتن در مقر و موقع جغرافيايي مناسب ، داشتن ساختمانها و تاسيسات عظيم ، غالب بودن مشاغل خدماتي و صنعتي ، داشتن پيشينه تاريخي و يا دارا بودن نهادها ، ادارات و سازمانهاي شهري و اجتماعي به تنهايي كافي است ؟ چرا شهر شناسان معتقدند شهر ها روزي زاده مي شوند ، رشد مي كنند ، به تكامل مي رسند و روزي هم عاقبت به زوال و انحطاط مي رسند و مي ميرند ؟ چرا بايد براي بسياري از شهرها آينده اي تاريك ، ويران و خراب را انتظار داشت ؟
شهر به خودي خود نمي تواند وجود داشته باشد . تجربه هاي شهر سازي بسياري در قرن حاضر ، جون ساختن “ برازيليا ” در آمريكاي جنوبي و يا شهرهايي چون آبادان ، فولاد شهر ، شاهين شهر ، مسجد سليمان و … در كشور خودمان نشان مي دهد خواه ناخواه عواملي كه در شكل گيري و پويايي اين شهرها موثر بوده اند ، در نظر گرفته نشده اند . به طور مثال ، خانم سالمندي كه از زندگي در فولاد شهر خسته شده بود ، به هنگام ترك اين شهر گفت : اين شهر مانند پادگاني است كه ابوابجمعي آن با خانواده هايشان يكجا زندگي مي كنند آيا شهر نبايد به مكاني مورد علاقه و قابل زيست براي ساكنانش باشد كه به آن اظهار تعلق كنند و از زندگي در آن راضي باشند ؟
اگر بپذيريم كه شهر نشيني عبارت است از هنر زيستن انسانها در كنار هم ؛ پس شهر محلي است در برگيرنده انبوه انسانها كه از سويي افكار ، عقايد و ايده هاي گوناگون شخصي و خصوصي دارند و از سوي ديگر داراي ويژگيها و خصوصيات ،آرزوها ، اميال و هدفهاي مشترك و جمعي هستند . در هيمن مكان است كه انسانها براي شكل گيري و رشد خلاقيتها ، اختراعات و ابداعات ، استعدادها و
نمودهاي بارز انساني گرد هم مي آيد ، برخورد عقايد صورت مي گيرد و آثار و انديشه هاي جديد خلق مي شوند . شهر سالم ، محلي است متشكل از انسانهايي سالم ، با ايده هايي گوناگون كه در محييط زيستي مطلوب ، در كنار يكديگر و با تشريك مساعي شهر سازان ، مسئولان و مديران شهري در ايجاد محيطي بهتر ، سالمتر ، مرفه تر و زيباتر ، به منظور رسيدن به اهداف والاي الهي و انساني خود تلاش مي كنند . شايد به همين منظور است كه لوفور گفته است : “ سرنوشت بشر نه در ستارگان و نه در ميان روستا كه در شهر تعيين خواهد شد . ”
اين وجود انسانها و تلاش و فعاليت آنان و تماس و همزيستي آنها در كنار يكديگر است كه به كالبد بيجان شهر روحي تازه مي بخشد و زندگي را چون خوني در رگهاي شهر به جريان مي اندازد. شادابي و طراوت ، سلامتي و زيبايي ، تندرستي و دوام عمر شهر بي شك بستگي تام به كار مداوم و دقيق هر كدام از اندامهاي شهري ، تغذيه شهري درست و سلامتي فكري ، جسمي ، روحي و رواني اصلي ترين عضو جامعه يعني انسان ، دارد .
كلمات و عباراتي چون محبت و دوست داشتن ، صفا و صميميت ، دوستي ، ايثار و از خود گذشتگي ، صبر و فداككاري ، عدالت خواهي ، نوعدوستي و رعايت حقوق ديگران ، احترام به قانون ، تعاون ، همياري و همكاري و … روي كاغذ و يا در گفتار صرف ، خشك و بيروح هستند . رسيدن به نهايت زيبايي و كمال چنين واژه ها بي شك در دميده شدن روح عمل و كاربرد ، درآنها است . و به عبارتي عينيت بخشيدن به آنها توسسط انسان و بالفعل شدنشان است . شهر سالم در واقع آميزه اي است از انسانهايي پاك و خوب و وجود آن چه كه براي خوب زيستن لازم است ؛ از نهادها ، سازمانها ، خدمات كافي ، قوانين مناسب و شرايط ايده آل گرفته تا امكانات و تجهيزات و تسهيلات مختلف .
روياي رسيدن به چنين جامعه اي از قديم الايام تا كنون ، انديشمندان ، شاعران ، نويسندگان و متفكران زيادي را وا داشته است تا در جست و جوي آرمانشهر و راههاي رسيدن به چنين جامعه اي به كندو كاو بپردازند ؛ در عالم تخيل شهري آرماني را جست و جو كنند و در آثارشان از سرزمينن ايده آل بنويسد . همه از مدينه فاضله سخن مي رانند كه بايد وجود داشته باشد .
بحث و بررسي افكار و انديشه اين بزرگان را به فرصتي ديگر وا مي گذاريم ، اما توجه به اين نكته ضروري است كه آيا نمي توان و نبايد آرمانشهر را در وجود خودمان ، در جامعه مان ، در روابطمان و در زندگي مشترك و جمعي مان جست و جو كنيم ؟ آيا نمي توان كوشيد تا شهري داشت با تمام خصوصيات جامعه اي كه طالب آنيم و در آرزوها و خيال در جست و جويش هستيم ؟ اگر چه دستيابي به مدينه فاضله واقعي در اين جهان ناممكن مي نماياند ، اما به هر حال تلاش براي رسيدن و شدن ، بي شك ما را به زندگي بهتر ومطلوبتر رهنمون خواهد كرد .
برنامه ريزي براي رسيدن به خواستهايمان ، متضمن رعايت سه نكته است : شناخت كامل از گذشته ، توجه به حال و پيش بيني متفكرانه و حساب شده براي آينده در اين راستا بالا رفتن سطح فرهنگ شهري و شهروندان ، همكاري مستمر ، مداوم و مفيد آنها را با برنامه ريزان و متخصصين ميسر مي سازد.
در اين مقوله قبل از هر چيز شناختي لازم است تا بدانيم كه چه بوده ايم ، چه كرده ايم و چه شده ايم و در كجاي راه هستيم . و به عبارتي روشنتر ، شهر نشيني و شهر سازي در كشور ما چه روندي را طي كرده است ؟ چه شرايطي بر آن حاكم بوده است و از چه عواملي تاثير پذيرفته است ؟ باييد دانست آنچه كه بنام جمعيت روز افزون شهري با آن روبرو هستيم ، براتي طي روند سالم شهر نشيني است يا نوعي شهر گرايي آنهم سريع ، بدون ضابطه و اصول و ناهماهنگ با رشد شهر سازي است ؟ آيا بسياري
از شهرهاي ما در حقيقت روستاهاي بزرگي نيستند با همان فرهنگ روستايي كه تنها انبوه ساكنانشان ، اطلاق عنوان شهر به آنها را سبب شده است ؟
بررسي سير تحول شهر نشيني و شهر سازي در كشورمان به ما اين امكان را مي ده كه ضمن دستيابي هر چندمحدود از گذشته و بررسي اوضاع فعلي ، براي آينده اي بهتر بتوانيم برنامه ريزي كنيم. در چنين شناختي ، اين فرصت به ما دست خواهد كه به مزايا و معايب روند شهر نشيني كشورمان پي ببريم و در راهي كه پيش رو داريم به برطرف كردن نقاط ضعف و به كارگيري نقاط قوت و تقويت آنها بپردازيم . چرا كه شهر هاي امروز ما نه شهرهاي قديم هستند با آن ويژگيهاي زماني و سرزميني خاص خودشان و نه شهرهايي جديد ، منطبق با اصول و مباني و ضوابط شهر سازي دوران حاضر . بسياري از شهرهايمان نه از پيش انديشده شكل گرفته ، رشد كرده و وسعت يافته اند و نه با برنامه و نظمي اصولي به سوي آينده رهسپارند. بر پيكر شهر هاي قديمي ما وصله هاي ناجور بسياري چسبانده شده است و به طوري كه هر تازه واردي اين چند گانگي را در نگاه اول در سيماي شهر مي بيند .براستي چه سبكب را و چه الگويي و چه روند مستقلي و قابل قبولي را كه شهر سازي در پيش گرفته ايم ؟ چه هويتي بر كالبد و فضاي شهر هاي ما حاكم است ؟ آيا روند شهر نشيني و شهر سازي در كشور ما ملقمه اي از الگوهاي ديگران و آمييزه اي از تقليد سبكهاي بيگانه است يا مطابق با ويژگيهاي سرزمين ، جغرافييايي و اقليميي ، اقتصاديي ، معماري ،
فرهنگي و اجتماعي ، سياسي و … حاكم بر جامعه خودمان و با هويت و استقلال خاص خود ؟ آيا بسياري از تحصيل كردگان ما در رشته هاي مرتبط با شهر ـ چه در داخل و چه در خارج ـ پس از اتمام تحصيل ، با استقلالي علمي و فكري و ضمن آگاهي از تكنولوژي پيشرفته ي شهر سازي جديد و با شناخت و درك ويژگيهاي با ارزش جامعه سنتي است به كار امور شهري و شهر سازي شده اند ؟ يا

فایل : 6 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...