مقاله در مورد عصمت انبياء از ديدگاه عقل و نقل
موضوع:
عصمت انبياء از ديدگاه عقل و نقل
نام پژوهشگر:
مجيد دهبان
پايهي تحصيلي: 3
نام استاد: استاد ارجمند حجتالاسلام و المسلمين زرّين پر
سال تحصيلي: 1388-1387
موضوع پژوهش: عصمت انبياء از ديدگاه عقل و نقل
دانشپژوه: مجيد دهبان
پايهي تحصيلي: 3
نام استاد: حجتالاسلام و المسلمين زرينپر
سال تحصيلي: 1388-1387
تقديم به ساحت مقدس امام زمان (عج)
تقدير از جابر نيرومند ـ سيد محمد حسين حسيني
چكيده
عصمت از 2 ديدگاه عقل و نقل در اين مقاله بررسي خواهد شد در ديدگاه عقل 2 راه وجود دارد. راه اول راه اعتماد كه تفصيلش در صفحات بعد گردآوري شده است راه دوم نيز راه تربيت است و از ديدگاه كتاب (نقل) آيههايي از سورههاي ص و نساء بررسي خواهد شد.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه 1
مطلع 1
(1) ادلهي عقلي 2
1ـ الف: دليل اعتماد 2
بـ ب: دليل تربيت 3
(2) ادلهي نقلي 4
2ـ الف: سورهي ص آيه 82 4
2ـ ب: سورهي نساء آيه 63 4
2ـ ج: سورهي بقره آيهي 124 5
منابع تحقيق 6
مقدمه
مشعل فروزان پيامبران، آسمان انسانيت را روشن كرد و تنها هراز چندگاهي ابر جهالت و غمام ضلالت، مانع آن فروغ و رداع آن طلوع گرديد. نحس هر زمان كه دستان پليد ضلات و جهالت به هم برآمد و اين دو پديدهي هستي كنار هم آمد، تيرگي و گمراهي سايهافكن شد و غلظت غبار و تراكم دود ضلات مانع رويت جمال پيامبران گرديد و گاهي كه ظهور و طلوع نور پيامبران كاملتر شده و موانع به كناري رفت، هدايت و بهرهگيري بيشتر نمود داشت اما حقيقت عصمت پيامبران چيست؟ منشاء پيدايش آن كدام است؟ مراتب و درجات آن چگونه است؟ و سرانجام، ميدان حضور و حضيرهي ظهور و ترانهي بروز وحي تا كجاست؟
مطلب اين مقاله در مورد عصمت پيامبران از طريق كتابالله عزيز و گفتههاي ائمه و عقل بشري اثبات ميشود.
مطلع
عصمت پيامبران از 2 راه اثبات ميشود از راه دليل عقلي و دليل نقلي. عنصر محوري نبوت را 2 چيز تشكيل ميدهد يكي قانون كه همان وحي است و ديگري آورندگان وحي كه پيامبران عظيمالشان هستند كه ما در اين مقاله به بحث عصمت اين آورندگان كلامالله ميپردازيم.
گسترهي بحث عصمت بر ذمهي حكمت و كلام است و آنچه در اين رساله از راه عقل اثبات ميشود. صبغة مقدمي نسبت به حل بعضي از آيات متكفل جريان عصمت ميباشد.
مسالهي عصمت و جريان دين و خاستگاه آن از منظرههاي گوناگون در فنون مختلف ـ جامعهشناسي، روانشناسي و… بحث ميشود كه هيچ يك از آنها در اين نوشته منظور نيست.
اكنون به بحث دلايل عقلي و نظري ميپردازيم.
ـ دلايل عقلي
1- دليل اعتماد
هدف اصلي از بعثت انبياء راهنمايي بشر بسوي حقايق و وظايفي است. كه خداي متعال براي آنها تعيين فرموده و ايشان نمايندگان الهي در روي زمين براي هدايت آدميان ميباشند حال اگر اين نمايندگان كه سرمشق بشري هستند پايبند به دستورات الهي نباشند و خودشان برخلاف گفتهي خود عمل كنند مردم رفتارشان را متناقض با گفتارشان تلقي ميكنند و ديگر به گفتارشان هم اعتماد لازم را پيدا نميكنند در نتيجه هدف از بعثت انبياء به طور كامل تحقق نخواهد يافت. پس حكمت الهي اقتضاء دارد كه پيامبران افرادي پاك و معصوم از گناه و خطاي عمدي باشند و حتي كار
ناشايستهاي از روي سهو و نسيان هم از ايشان سر زند تا مردم گمان نكنند كه ادعاي سهو و نسيان را بهانهاي براي ارتكاب گنه قرار دادهاند.
2ـ دليل تربيت
انبياء علاوه بر اينكه موظفند محتواي وحي در رسالت را به مردم ابلاغ كنند همچنين وظيفه دارند به تزكيه و تربيت مردم هم بپردازند به ديگر سخن ايشان علاوه بر تعليم و راهنمايي وظيفهي تربيت و راهبري را نيز به عهده دارند آنها تربيتي كه شامل مستعدترين و برجستهترين افراد جامعه نيز ميشود و چنين مقامي درخور كساني است كه خودشان به عاليترين مدارج كمال انساني رسيده باشند و داراي كاملترين ملكات نفساني (ملكه ي عصمت) باشند.
اين 2 دليل عقلي بود كه بر عصمت انبياء تقديم حضور شد.
حال به بحث دلايل نظري ميپردازيم. دلايل نظري را از 2 ديدگاه قرآن و احاديث ميتوان بررسي كرد. ما در اين مقاله فقط از ديدگاه قرآن آنهم به تمام آيات مربوطه را، بلكه برخي از آيات را كه اصل عصمت را اثبات كرده ميپردازيم.
دلايل نقلي
(1) قال فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين الّاعبادك منهم المخلصين
سوره ص 82، 83
در اين آيه به كلمهاي به نام مخلصين (به فتح لام) برخورد ميكنيم اخلاص شده براي خدا حتي ابليس هم طمعي در گمراه كردن ايشان ندارد و آنجا كه سوگند ميخورد كه همهي فرزندان آدم را گمراه ميكنم انسانهاي مخلص را استثناء كرده است. بيشك طمع نداشتن ابليس در گمراهي ايشان بخاطر مصونيتي است كه از گمراهي و آلودگي دارند وگرنه دشمني وي شامل ايشان هم ميشود.
بنابراين عنوان مخلصين مساوي با معصوميت عدهاي است و آن عده بيشك در درجهي اول انبياء الهي بعد اولياء خدا ميباشند.
(2) و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله
نساء 63
اطاعت مطلق از پيامبران در صورتي صحيح است كه در راستاي اطاعت خداوند جليل باشد و پيروي از آنها منافاتي با اطاعت از خداي متعال نداشته باشد وگرنه امر به اطاعت مطلق از خداي متعال و اطاعت مطلق از كساني كه در معرض خطا و انحراف باشند موجب تناقض خواهد شد. پس در نهايت به عصمت پيامبران ميرسيم.
(3) لاينال عهدي الظالمين
124 بقره
قرآن كريم مناصب الهي را اختصاص به كساني داده است كه به ظلم آلوده نباشند و در پاسخ حضرت ابراهيم (عليهالسلام) كه منصب امامت را براي فرزندانش درخواست كرده بودند آيهي بالا را ميفرمايد.
ميدانيم كه هر گناهي دست كم ظلم به نفس ميباشد هر گنهكاري در عرف قرآن كريم ظالم ناميده ميشود پس پيامبران يعني صاحب منصب الهي نبوت و رسالت منزه از هرگونه ظلم و گناهي خواهند نمود وگرنه اگر كمي ظلم كنند عهد خداوند متعال به آنها نخواهد رسيد.
مجيد دهبان 4 فروردين 1388
فایل : 12 صفحه
فرمت : Word