مقاله فارسی حاكمان و خانواده در قرآن

مقاله فارسی حاكمان و خانواده در قرآن

حاكمان و خانواده در قرآن
خانواده، كوچك ترین واحد اجتماعی است، لكن چون جامعه بشری از اعضای خانواده ها تشكیل می شود، تاثیر عمیق خانواده بر جامعه غیرقابل انكار است. از این منظر نگاه قرآن كریم به خانواده به دو بخش قابل تقسیم است: الف) خانواده به عنوان واحد مستقل اجتماعی. ب) خانواده به عنوان واحد موثر در زیرساخت واحدهای بزرگ تر اجتماعی. در این نوشته به نقش دوم خانواده و تاثیر و تاثر افراد آن بر واحدهای بزرگ تری كه مدیریت آنها را به عهده دارند، پرداخته شده است. در عین حال به بخش اول نیز اشاره شده است. ●بخش اول: ویژگی های خانواده رهبران و حاكمان در كنار ویژگی های عمومی خانواده ها، هر صنف و گروه اجتماعی ویژگی های خاص خود را دارد. از نگاه قرآن كریم، خانواده حاكمان، مدیران و گروه های بالاست (اجتماعی، معنوی و …) ویژگی های خاص و گاه برتری نسبت به دیگران دارند. برخی از این خصوصیات چنین است. ۱- آگاهی بیشتر در سوره احزاب آیه ۳۴ بعد از آنكه خداوند دستوراتی به خانواده پیامبر به عنوان پیامبر و رهبر جامعه اسلامی می دهد، می فرماید:«و اذكرن مایتلی فی بیوتكن من آیات الله و الحكمه ؛ و آنچه از آیات خدا و حكمت در خانه های شما تلاوت می شود را به یاد آورید.» ۲- موقعیت برتر
علاوه بر آگاهی بیشتر، انتساب به حاكمان، رهبران موقعیتی برتر، برای زنان پدید می آورد. به این آیه توجه كنیم: «یا نساء النبی لستن كاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول…(احزاب /۳۲) ؛ ای زنان پیامبر! (شما) همچون یكی از زنان (معمولی) نیستید؛ اگر خود نگهداری (و پارسایی) كنید، پس به نرمی (و ناز) سخن مگویید… خداوند متعال در آیات سوره احزاب، هفت دستور ویژه به همسران پیامبر داده است؛ مانند: عفت، شایسته سخن گفتن، در خانه ماندن، نماز، زكات، اطاعت خدا و اطاعت رسول (ص) لكن این احكام برای همه است و حكمت تكیه آیات بر زنان رسول (ص) به عنوان تاكید است، درست مثل اینكه به شخص دانشمند بگوییم تو كه دانشمندی، دروغ نگو(۱). در تفسیر نمونه درباره این آیات آمده است. «اگرچه مخاطب در این سخنان همسران پیامبرند، ولی محتوای آیات و نتیجه آن همگان را شامل می شود. مخصوصاً كسانی كه در مقام رهبری خلق و پیشوایی و تاسی مردم قرار گرفته اند. آنها همیشه بر سر دو راهی قرار دارند؛ یا استفاده از موقعیت های ظاهری خویش برای رسیدن به زندگی مرفه مادی و یا تن دادن به محرومیت ها برای نیل به رضای خدا و هدایت خلق.» (۲) ۳- الگو بودن همان گونه كه حاكمان و رهبران و به طور كلی افراد دارای موقعیت برتر همواره مورد توجه افراد پایین دست بوده و الگوی آنان قرار می گیرند، خانواده آنان نیز همین كاركرد را دارند و خواسته و ناخواسته رفتارشان مورد تقلید و آرزوی دیگر خانواده ها قرار می گیرد. از این رو گروه هایی كه همواره در طبقات فوقانی هرم
های اجتماعی، علمی، سیاسی و معنوی قرار دارند، اگر صالح باشند، موجب صلاح طبقات پایین تر خواهند شد و در صورت فساد آنان، به سبب نظام الگوگیری از پایین به بالا، فساد تدریجی طبقات پایین نیز آغاز خواهد شد. همین كاركرد است كه زورمداران جهان را همواره به فاسد كردن زمامداران و قشرهای موثر جوامع واداشته است. در تفسیر نمونه ذیل آیه ۳۰ سوره احزاب به این واقعیت كه خانواده مدیران و رهبران الگوی عملی و نماد راه طی شده و موفقیت آمیز برای دیگران هستند، توجه شده است. «همیشه مقامات حساس و افتخارآمیز، وظایف سنگینی نیز همراه دارد. چگونه زنان پیامبر می توانند ام المومنین باشند ولی فكر و قلبشان در گرو زرق و برق دنیا باشد؟ … نه تنها پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مقتضای آیات پیشین «اسوه» مردم است، كه خانواده او نیز باید اسوه خانواده ها و زنانش مقتدای زنان با ایمان تا دامنه قیامت گردند.»(۳) آری در حقیقت ملاك اصلی در این آیات شخصیت و موقعیت اجتماعی است، لذا علاوه بر همسران پیامبر، تمام افراد صاحب موقعیت اجتماعی را هم شامل می شود و شاید بتواند گفت این افراد در كنار بعد شخصی، دارای بعد اجتماعی هستند و از این لحاظ در روند رویكردها، رفتارها و گزینش های عمومی در جامعه اثر گذارند و به همین دلیل باید به آثار اجتماعی كردارشان توجه شود. ۴- طمع دیگران آگاهی بیشتر، موقعیت برتر و الگو بودن، عوامل مهمی برای جلب طمع فرصت
طلبان و موقعیت جویان است و در طول تاریخ، خانواده حاكمان، رهبران و زعمای سیاسی و مذهبی از این جهت در معرض آسیب بوده اند. به عبارت دیگر این امتیاز بزرگ همواره بزرگ ترین آسیب رسان به رهبران و اهداف آنان بوده است. از این رو خانواده حاكمان باید این خطر را احساس كنند و به عنوان عنصر خط دهنده در رفتارهای خود آن را فراموش نكنند. چنین خطر مهمی است كه موجب می شود خداوند از پیامبر بخواهد به همسرانش بگوید: «ای زنان پیامبر! شما مانند هیچ یك از زنان نیستید، اگر تقوا پیشه كنید، پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید كه بیمار دلان در شما طمع كنند و سخن شایسته بگویید و در خانه هایتان بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین (میان مردم) ظاهر نشوید و نماز را بر پا دارید و زكات را بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت كنید…»(۴) باید توجه كرد كه خداوند در آغاز این آیات می فرماید: «شما اگر تقوا پیشه كنید، مانند زنان دیگر نیستند»، آنگاه تكالیفی كه بین همه زنان مشترك است رامی آورد. دلیل چنین كاری چه می تواند باشد؟ به نظر علامه طباطبایی خداوند تكلیف آنها را مورد تأكید قرار می دهد و گویا می فرماید: شما مثل دیگران نیستید، پس واجب است در این گونه تكالیف بیشتر از دیگران، مواظبت كنید. مضاعف شدن پاداش خیر و شر هم گویای همین است، این چون مضاعف شدن پاداش جدای از موكد بودن تكلیف نیست.(۵) ۵- مسئولیت فزون تر مسئولیت هر كسی در یك نظام عادلانه و معقول براساس میزان كارایی و
شایستگی های او تعیین می شود. از این رو خانواده رهبران و حاكمان كه به دلیل الگو بودن كارایی فزون تری در جامعه دارند، مسئولیت بیشتری هم خواهند داشت و تكالیف آنها سنگین تر خواهد شد و چون میزان ثواب و عقاب متناسب با مسئولیت است، ثواب و عقاب آنان هم افزون تر است. «ای زنان پیامبر! هر كس از شما (كار) زشت آشكاری (به جا) آورد، برای او عذاب دوچندان افزوده می شود و آن بر خدا آسان است. و هر كس از شما برای خدا و فرستاده اش با فروتنی فرمانبرداری كند و (كار) شایسته ای انجام دهد. پاداشش را دوبار به او خواهیم داد؛ و روزی ارجمندی برای او آماده كرده ایم.»(۶) لذا علامه طباطبایی ذیل آیه ۲-۳۱ سوره احزاب یادآور می شود كه: «مضاعف شدن جزا از مؤكد بودن تكلیف جدا نیست.»(۷) با این توضیح می توان معنای این آیات را بهتر درك كرد: ●بخش دوم: حاكمان و خانواده همكاری خانواده با حاكمان و مدیران اینك كه ویژگیهای خانواده و رهبران بیان شد، می توان چگونگی تعامل آنها را دقیق تر ترسیم كرد. در این جا باید از دو طرف به موضوع نگریست. ابتدا تعامل سازنده با حاكمان و آنگاه مانع سازی آنان برای حاكمان. البته وظایف رهبران در برابر خانواده (به عنوان طرف دیگر تعامل) هم در این قسمت جای می گیرد كه به دلیل اهمیت بحث در بخشی جداگانه به آن خواهیم پرداخت. ۱- تعامل سازنده مواضع خانواده و بستگان در مقابل رهبران، گاه تعامل مثبت و زمانی تعامل منفی است. یكی از مهم ترین نمونه های تعامل سازنده را می توان همكاری كامل حضرت
خدیجه(س) با پیامبر اكرم(ص) در سخت ترین شرایط مكه دانست؛ شرایطی كه تصور دشواری آن، غیر ممكن به نظر می رسد. علاوه بر این الگوی جاوید، باید از همسر حضرت علی(علیه السلام) یعنی فاطمه زهرا (علیهاالسلام) یاد كرد.(۸) به عنوان نمونه قرآنی از همسر حضرت ایوب(۹) نیز یاد می كنیم. در آیاتی از سوره احزاب نیز خداوند همسران پیامبر اكرم(ص) را به همراهی با وی تشویق می كند. (و من یقنت منكن لله و رسوله و تعمل صالحاً نوتها اجرها مرتین و اعتدنا لها رزقا كریما) (احزاب/۳۱) هر كس از شما خاضعانه از خدا و پیامبرش فرمان برد و كار شایسته كند، اجرش را دوبار به او می دهیم و برای او عطایی ارجمند آماده كرده ایم. گرچه مخاطب در این سخنان همسران پیامبرند ولی محتوای آیات و نتیجه آن همگان را شامل می شود خصوصاً كسانی كه در مقام رهبری خلق و پیشوایی و تأسی مردم قرارگرفته اند (نمونه ج۱۷ ص۲۸۲) از میان فرزندان هم می توان به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم (علیهماالسلام) اشاره كرد كه الگوی تعامل مثبت است. (صافات/۱۳۷) ۲- تعامل منفی (مانع سازی) همسران برخی پیامبران چون نوح و لوط، فرزندان تعدادی از آنان مانند فرزند نوح و آدم؛ بستگان برخی پیامبران مانند پیامبر اكرم(ص) از آن جمله اند. درباره نوح می خوانیم: «]نوح[ گفت: ای قوم من، به من خبر دهید، اگر از جانب پروردگارم دلیلی روشن داشته باشم، و او از نزد خود رحمتی به من ارزانی داشته باشد كه بر شما ]به
سبب اعراضتان[ ناشناخته مانده است، آیا ما می توانیم آن را با این كه از آن كراهت دارید بر شما تحمیل كنیم؟ (احزاب/۲۸)
●بخش سوم: وظایف رهبران در برابر خانواده وظایف حاكمان به تناسب كاركرد ویژه خانواده هایشان، بیشتر از اشخاص دیگر خواهد بود. نگاهی به قرآن كریم نشان می دهد كه وظیفه ابتدایی آنان آموزش خانواده است. قدم دوم، حفظ آنان از خطر و سرانجام در صورت مثمر ثمر نبودن آن، جدا كردن راه خود از آنان است. ۱: آموزش و تبیین حق سیره پیامبران (علیهم السلام) مبتنی بر این روش است. به عنوان نمونه به آیاتی اشاره می كنیم: «و ابراهیم و یعقوب پسران خود را به آن (آیین) سفارش كردند؛ ای پسران من! در حقیقت خدا برای شما این دین را برگزیده است؛ پس نمیرید مگر در حالی كه مسلمانید. آیا هنگامی كه مرگ یعقوب فرا رسید (شما) شاهد بودید؟ وقتی كه به پسرانش گفت: «پس از من چه چیز را می پرستید؟» گفتند: معبود تو و معبود نیاكانت؛ ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می پرستیم و ما تنها تسلیم او هستیم.» (بقره/ ۱۳۳) مفسران در ذیل این آیات به مسئولیت پدر در تربیت فرزند و حقوق فرزند بر پدر پرداخته اند(۱۰) اما روشن است كه این اشخاص به عنوان پیامبران الهی و رهبران دینی هم باید مورد توجه باشند. این رهبران خانواده های خود را آموزش می دهند و در حساس ترین لحظات (هنگام مرگ) آموزه های خود را به صورت توصیه و
وصیت مورد تأكید قرار می دهند. براساس آیه ۳۸ سوره احزاب نیز پیامبر(ص) هنگام مواجهه با مانع سازی همسران، ابتدا به تبیین راه حق و باطل می پردازد و به این ترتیب به آنها توضیح می دهد كه: «توسعه زندگی و بهره گیری از زندگی و زینتها با همسری پیامبر و زندگی در كنار او قابل جمع نیست. همین طور هر یك از دوطرف (دنیا-آخرت) را مقید به طرف دیگر می كند و منظور از «اراده حیات دنیا و زینت هایش» اصل قرار دادن آن است؛ چه آخرت را هم اراده كنند یا نه و مراد از «اراده حیات آخرت» هم اصل قرار دادن آن «در تعلق قلب به آن» است، چه توسعه دنیوی ایجاد شود یا نه».(۱۱) ۲: حفظ خانواده از خطر رهبران و حاكمان علاوه بر آموزش خانواده و تبیین حق و باطل و مواضع خطر، باید در عمل هم برای حفظ خانواده از خطر بكوشند. این كار می تواند با ایجاد حریم یا امر و نهی تحقق یابد. اینكه به توضیح دو راهكار مذكور می پردازیم. اول: ایجاد حریم اولین توصیه، ایجاد حریم بین اعضای خانواده و دیگران است؛ به گونه ای كه لزوم حفظ حرمت و كرامت اعضای خانواده، موجب قطع طمع شود و امكان آسیب رسانی به دیدگاهها، گرایش ها، رفتارها و اظهارنظرهای آنان از بین برود. نمونه هایی از آموزه های قرآنی چنین است: .۱ دستور حجاب به زنان پیامبر(ص) (احزاب/۵۹) ؛ با این كه حجاب حكم عمومی است. .۲ دستور به سخن نگفتن با صدای نازك. (احزاب/۳۲)
.۳ ماندن در خانه و تبرج نكردن. (احزاب/۳۳) .۴ سخن گفتن با رعایت حریم، با زنان پیامبر(ص) «ای كسانی كه ایمان آورده اید، به خانه های پیامبر داخل نشوید… و چون از آنها (زنان پیامبر) چیزی خواستید، از پشت حجاب بخواهید. این برای قلب شما و قلب آنها پاكیزه تر است.» (احزاب/ ۵۳) نكته مهم در این است كه آیات می پذیرند كه مردم ناچار از ارتباط با خانواده رهبران و مدیران هستند كه این هم به كاركردهای ویژه آن خانواده ها در جامعه، برمی گردد. بنابراین با پذیرش اصل این نیاز و ضرورت، قرآن كریم راهكارهایی ارائه می دهد كه این ارتباط، سالم و نظام مند باشد و راه سوء استفاده ها بسته شود. این رویكرد به معنای محدود كردن زنان و خانواده نیست، بلكه هدف از ایجاد مصونیت برای خانواده و پیشگیری از طمع ورزیهایی است كه می تواند اهداف رهبران را مخدوش سازد. از سوی دیگر حاكمان هم برای پیشبرد اهداف خود، گاه ناچارند از خانواده استفاده كنند؛ بخصوص در حوزه هایی كه خود حضور ندارند یا توان ایجاد ارتباط و تعامل موجود نیست. نمونه ای از این ارتباط را می توان در اوایل نوبت پیامبر(ص) (انجام برخی امور توسط حضرت خدیجه(س)، زمان امام علی(ع) (فعالیتهای حضرت فاطمه(س)، زمان امام حسین(ع) (تلاشهای حضرت زینب(س)) و دوره امام عسكری (ع) و امام زمان(ع) (زحمات حضرت نرجس خاتون و حكیمه خاتون) هم دید. دوم: امر و نهی خانواده علاوه بر ور نگاه داشتن خانواده از خطر، عنصر امر و نهی
به طور خاص جایگاه مهمی در آسیب زدایی درونی از خانواده و رهبران و مدیران دارد؛ همین طور كه این عنصر، در تمام طبقات اجتماعی چنین كاركردی دارد: (یا ایها الذین ءآمنوا قو انفسكم و اهلیكم نارا وقودها الناس و الحجاره…»(تحریم/۶) ای كسانی كه ایمان آورده اید، خودتان و خانواده تان را از آتشی هیزم آن مردم و سنگهاست، حفظ كنید.» ازجمله نكات مربوط به بحث دراین آیه می توان به این مطالب اشاره كرد: ۱- تعبیر به «قوا» (نگه دارید) اشاره به این است كه شما وظیفه دارید كه آنها را از سقوط در آتش دوزخ حفظ كنید. (۱۲) همانطور كه وظیفه دارید خودتان را حفظ كنید. ۲-براساس آیه،مردان مسئولیت بیشتری در برابر خانواده خود دارند. آیه كریمه با تأكید زیادی به این مسئولیت اشاره می كند. ۳-وقتی از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد چگونه خود و اهل خود را از آتش حفظ كنیم، فرمود:«تامرو نهن و تنهونهن،آنها را امر و نهی كنید» پرسیده شد: عمل نمی كنند! فرمود: وقتی امر و نهی كردید،آنچه را كه برعهده تان بود، انجام داده اید. (۱۳) ۴- علامه مجلسی درتوضیح چگونگی نگه داشتن خانواده از آتش می نویسد: الف) دعوت آنان به اطاعت خدا ب) یاد دادن فرائض و واجبات. ج) نهی از بدی وامر به خوبی. (۱۴) درنگاه به آیات قرآن روشن می شود كه پیامبران بارها خانواده خود را امرو نهی
می كردند و بایدها و نبایدها را معین می نمودند و نكته مهم تر این كه آیه (قوا انفسكم و اهلیكم)؛ دقیقا بعد از ماجراهای زنان پیامبر (نافرمانی، افشای اسرار، تقاضاهای مادی …) آمده است. ۳:جدا سازی راه اگر روش های پیشین یعنی موعظه و آموزش، حفظ خانواده از راه ایجاد حریم و امر نهی سودی نبخشد و خانواده بر انحراف خود اصرار ورزید، حاكمان باید راه خود را جدا سازند. لذا خداوند متعال از بشر می خواهد محدوده اطاعت از خانواده را بدانند و تا جایی مطیع آنان باشند كه به خروج از محدوده الهی نینجامد. (عنكبوت/ ۸) و تصریح می كند كه در صورت تزاحم (واتبع سبیل من اناب الی) (لقمان/۱۵)؛ از راه كسانی كه به من روی كرده اند، پیروی كن. علاوه بر این خطاب عمومی، خداوند درخطاب به رهبران الهی هم این مرزها را مشخص كرده و خواهان جداسازی مسیر شده است.
حاكميّت و ولايت در خانواده
ملت و امت، يك جامعه بزرگ و خانواده، يك جامعه كوچك است. همان طوري كه جامعه، نياز به حكومت و ولايت دارد و بدون آن، زندگي اجتماعي به هرج و مرج و آشفتگي كشانيده مي شود، خانواده نيز بي نياز از حاكميت و ولايت نيست.(1).براي حاكميت و ولايت در جامعه، مي توان دو بعد مشخص كرد:.1. شخص يا اشخاصي كه بر مسند ولايت و حكومت تكيه زده و واجد شرايط زمامداري هستند، واجب الاطاعه بوده و بر افراد مكلف لازم است كه امر و نهي آنها را نيز زير پا نگذارند و دستورات آنها را اطاعت نمايند.زمامدار اگر پيامبر يا يكي از ائمه معصومه باشد، وجوب اطاعتش مطلق است و هيچ قيد و شرطي آن را مقيد و محدود نمي كند و اگر غير از آنها باشد، وجوب اطاعتش نمي تواند و نبايد مطلق باشد، بلكه مقيد و مشروط به اين است كه اطاعت او مستلزم عصيان خداوند نباشد.2. زمامداري كه واجد شرايط ولايت و حاكميت اسلامي است، حق دارد كه بر طبق مصالح جامعه، در اموال عمومي تصرف كند و در اختلافات مردم به داوري بنشيند و پيمان هاي اقتصادي و دفاعي و فرهنگي منعقد كند و فرمان جنگ و صلح بدهد و خلاصه در هر موردي كه يك مسؤول مشخص، براي تصميم گيري وجود ندارد، حق دخالت و نظارت پيدا مي كند و نسبت به اطفال صغيري كه پدر و جد پدري ندارند و ديوانگاني كه جنون آنها متصل به دوران كودكي نيست وزنان شوهرداري كه طلاق آنها ضرورت دارد و… به حسب مصلحت، تصميم گيري مي كند.
ابعاد حاكميت و ولايت در خانواده.
در خانواده نيز براي حاكميت و ولايت، همين دو بعد وجود دارد.بعد اول: وجوب اطاعت است. درمبحث (حقوق والدين) ديديم كه فرزندان در هر سن و سالي باشند، موظفند از دستورات پدر و مادر خويش اطاعت كنند و حق تخلف از دستورات آنها را ندارند، مگر اين كه اطاعت دستور آنها مستلزم نافرماني پروردگار باشد و در محبث (زن ايدآل و نمونه) درباره قنوت ديديم كه: زن نيز بايد مطيع شوهر باشد و تا آن جا كه اطاعت شوهر، مستلزم نافرماني خداوند نيست، از دستوراتش تخلف نكند. در مبحث: (چگونگي رفع اختلافات خانوادگى) و (نشوز و شقاق) نيز اطراف و جوانب اين مسأله مهم، بررسي شده است.بعد دومِ حاكميت و ولايت خانوادگى، حق تصميم گيري و تصرف است. اين حق، براي شرهر و پدر و مادر وجد پدري است.آنچه به مادر ارتباط پيدا مي كند، همان حق حضانت است كه در مبحث (حضانت) به تفصيل درباره آن بحث كرده ايم و در اين جا اضافه مي كنيم كه: فقهاي ما در توضيح مفهوم آن مي گويند:.حضانت، ولايت و تسلط بر تربيت كودك و نگاهداري و سرمه كردن و نظافت و شستشوي لباس اوست. در عين حال، مادر مي تواند اين حق خود را اسقاط يا در برابر آن مطالبه اجرت كند، همچنان كه شيردادن نيز چنين است.(2).
البته، همان طوري كه به تفصيل بحث كرده ايم، حق حضانت مخصوص مادر نيست، بلكه پدر و جد پدري نيز چنين حقي دارند.
گره زناشويي به دست كيست.
در موقع بسته شدن پيمان زناشويي خود زن يا ولي او بايد موافقت كنند، اما اگر لازم شد كه پيوند زناشويي به وسيله طلاق، از بين برود اختيار به دست زن يا ولي او نيست، بلكه اختيار به دست شوهر يا ولي اوست. گاهي هم كه شوهر يا ولي او نه حاضر به انجام وظايف خود هستند و نه حاضر به طلاق و احياناً در موارد ديگر، قاضي شرعي مي تواند اقدام به طلاق كند. در اين جا دقت در آيه قرآني زير، مفيد و لازم است:.وَإنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَريضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إلاّ أنْ يَعْفُونَ أوْ يَعْفُوَا الَّذي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ وَأنْ تَعْفُوْا أقْرَبُ لِلتَّقْوى؛(3).اگر زنان را پيش از آن كه با آنها در آميزيد، طلاق دهيد و براي آنها مهري معين كرده باشيد، بايد نصف مهريه را به آنها بدهيد، مگر اين كه آنها يا كسي كه گره زناشويي به دست اوست، عفو كنند و عفو كردنتان به تقوا نزديك تر است.(4).مفاد روايات اين است كه گره زناشويي به دست شوهر، يا ولي اوست.اين كه قرآن تعبير به (گره زناشويى) مي كند، مؤيد اين است كه در حقيقت، يك زن و مرد به وسيله زناشويي به يكديگر گره خورده و از بيگانگي به يگانگي رسيده اند.
گسستن اين گره، به دست شوهر است و اگر صغير يا مجنون باشد، (به شرط اتصال جنون به دوره كودكى) به دست پدر يا جد پدري اوست و اگر غايب باشد، يا طلاق به مصلحت و ضرورت و عنوان ثانوي باشد، به دست محكمه است. تا حقي از زن تضييع نشود.خلاصه اين كه طلاق به حسب عناوين اوليه به دست شوهر و ولي اوست و به حسب عناوين ثانويه، به دست محكمه شرعي است.پس ولايت بر طلاق در خانواده، ولايت بر تصرف در گره زناشويي و تصميم گيري در مورد باز كردن آن است و صد البته كه سوء استفاده از اين ولايت، براي شوهر بسيار نارواست.
ولايت بر كودكان.
چنان كه واضح است، كودك تا به مرحله بلوغ نرسيده است، نياز به پناهگاه و تكيه گاه دارد و پدر و مادر براي او بهترين پناهگاه و تكيه گاهند.حق حضانتي كه اسلام براي پدر و مادر مقرر داشته و خود نوعي ولايت است، در رابطه با تأمين دو نياز است: يكي نياز كودك به پرستاري و محبت شدن و ديگري نياز والدين به محبت كردن.پدر و جد پدري بر اطفال نابالغ ولايت دارند و مي توانند دراموال آنها آن چنان كه به مصلحت است، تصرف كنند و امور اقتصادي آنها را تنظيم نمايند و مخارج آنها را از اموالشان، درحد متعارف بدهند و درحفظ و بهره برداري صحيح از ثروت و اندوخته آنها كوشش كنند و اگر شايستگي و توانايي آن را نداشتند، بر محكمه است
كه: يا ضم امين كند يا قيم مستقل، تعيين نمايد.ولايت پدر و جد پدري در مورد مجنوني كه جنونش به دوره كودكي اش متصل است و بالغي كه هنوز از نظر رشد و بلوغ اقتصادى، شايستگي ندارد، نيز ثابت است و قرآن در اين باره مي گويد:.وَابْتَلُوْا الْيَتامي حَتّي إذابَلَغُوْا النِّكاحَ فَإنْ ءانَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إلَيْهِمْ أمْوالَهُمْ؛(5).يتيمان را بيازماييد، تا هنگامي كه به سن زناشويي رسيدند، اگر به رشد آنها پي برديد، اموالشان را به آنها بدهيد. اين دستور، يك دستور جامع است و پدر و جد پدري و وصي و قيم همه بايد با رعايت ضابطه فوق، عمل كنند. اصولاً، قرآن اجازه نمي دهد كه مال به دست آدم سفيه و كم خرد داده شود. اين گونه افراد، حتماً بايد تحت ولايت باشند.قرآن در اين باره مي گويد:.وَلاتُؤتُوا السُّفَهاءَ أمْوالَكُم الَّتي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِياماً وَارْزُقُوهُمْ فِيها واكْسُوهُمْ وقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛(6).اموالتان را به دست سفيهان ندهيد كه خداوند قِوام زندگي شما را در آن قرار داده است، از آن اموال، روزي و لباس آنها را بدهيد و با آنها به نيكي سخن بگوييد.دايره اين ولايت، تنها محدود به امور تربيتي و اقتصادي و اين گونه تصرفات نمي شود، بلكه در صورتي كه مفسده اي براي صغير نباشد ولي مي تواند براي او زن بگيرد، يا او را به شوهر بدهد.در ميان فقها، بحثي هست كه: اگر ولى، صغيري را زن يا شوهر دارد، آيا هنگامي كه صغير، بالغ و رشيد شد مي تواند عقد را فسح كند يا نه نظر مشهور اين است
كه: خير.البته با وجود پدر و جد پدرى، هر دو در عرض هم و به طور مستقل ولايت دارند و هر كدام كه قبل از ديگري به ولايت طفل، كاري انجام دهد، صحيح است و اگر هر دو باهم انجام دادند، كاري كه جد انجام داده، صحيح است.وصي نيز – به قول بعضي از فقها – در صورتي كه در وصيت به او اجازه داده شده باشد، مي تواندبه صغير زن يا شوهر بدهد و همچنين در صورتي كه صغير بالغ بشود و نيازمند ازدواج باشد و رشد نداشته باشد مي تواند به او زن يا شوهر بدهد.بديهي است كه اگر ولي و وصي نباشد، وظيفه حاكم شرع است كه نسبت به اموال صغار و تصرفات لازم، تصميم گيري كند و حتي اگر به مصلحت بود، در مورد ازدواج آنها نيز اقدام كند. اين ولايت، درمورد آنهايي كه بعد از بلوغ، ديوانه يا سفيه مي شوند نيز ثابت است.
يك مسأله بسيار مهم.
آيا پدر و جد پدري در خصوص ازدواج، بر دختري كه هنوز شوهر نكرده است ولايت دارند، يا ندارند.بديهي است كه طرح سؤال فوق، صرفاً، در محدوده ازدواج است اما در مسائل اقتصادي و ديگر جنبه هاي زندگى، بدون هيچ ترديدى، پدر وجد پدري ولايت ندارند، همچنان كه آنها بر دختر بيوه خود نيز هيچ گونه ولايتي ندارند.درحقيقت، سؤال اين است كه: آيا پدر و جد پدرى، هيچ گونه ولايتي بر دختري كه
به حد بلوغ و رشد رسيده و هنوز ازدواج نكرده است ندارند يا اين كه ولايت آنها در مورد ازدواج او ثابت و محفوظ است.پاسخ اين سؤال از نظر روايات و فتاواي فقها دشوار است.صاحب شرايع كه يكي از فقهاي بزرگ مذهب ماست مي گويد:.ظاهرترين روايات، دلالت دارد بر اين كه پدر و جد پدري بر دختر باكره رشيده، در عقد دائم و عقد منقطع، ولايت ندارند. بنابراين، اگر يكي از آنها او را عقد كند، عقد صحيح نيست، مگر اين كه دختر راضي شود.(7).شيخ الفقها و امام المحققين، مرحوم شيخ محمد حسن نجفى، صاحب كتاب جواهر الكلام، پس از نقل رواياتي كه مؤيد نظريه صاحب شرايع است، مي گويد:.بنابراين، استدلال به اين نصوص، بر آنچه مورد نظر است، تمام است و جمع ميان روايات مخالف و موافق، از راه فرق گذاشتن ميان عقد دائم و عقد منقطع و اعتقاد به اين كه در اولي ولايت هست و در دومي ولايت نيست، قابل قبول نيست. چنان كه عكس آن هم درست نيست، زيرا اين فرق ها تنها از راه يك نوع ملاحظه واعتباري است كه نمي تواند مدرك حكم شرعي باشد.(8).در مجموع، اقوال و فتاوايي كه در اين مسأله وجود دارد، به قرار زير است:.1. اختيار او فقط به دست پدر يا جد پدري است.2. اختيارش فقط به دست خودش است.3. در عقد دائم اختيارش به دست خودش و در عقد منقطع، اختيارش به دست پدر يا جد پدري است.4. درعقد منقطع اختيارش به دست خودش و در عقد دائم اختيارش به دست
آنهاست.5. هيچ يك استقلال ندارند؛ بنابراين، ازدواج او در صورتي صحيح است كه هم خودش راضي باشد و هم پدر يا جد پدرى.معمولاً مراجع فتوا در عصرما بنا را بر احتياط مي گذارند و توصيه مي كنند كه براي رعايت احتياط، به قول اخير عمل بشود.آية اللّه سيد محمد كاظم يزدي صاحب عروة الوثقي – رضوان الله عليه – مي گويد:.نبايد احتياط ترك شود و بايد ازدواج هم به اجازه دختر و هم به اجازه ولي باشد.بديهي است كه اجازه گرفتن از پدر يا جد پدري براي دختري كه تجربه ندارد و ممكن است گرفتار احساسات و عواطف تند بشود و زرق و برق ظاهري او رافريفته گرداند، بهتر است.در حقيقت، يك عقل آزموده در اين جا به كمك دختر مي آيد و ضمن اين كه به خواست و رضاي او احترام مي گذارد، با راهنمايي و ارشاد، او را از سقوط در ورطه بدبختي و دربه دري حفظ مي كند؛ مخصوصاً كه پدر يا جد پدرى، جز خير و سعادت فرزند دلبند خود چيزي نمي خواهند و به همين جهت است كه: اگر او را از ازدواج با مردي كه مورد علاقه و كفو اوست، منع كنند و مرد ديگري به همان شرايط براي ازدواج با دختر، موجود نباشد، ولايت آنها – بدون هيچ ترديدي – ساقط مي شود.براي اين كه دوشيزگان متعهد و مكتبى، بيشتر به جنبه اخلاقي اين موضوع توجه كنند، روايت زير را در اين جا مي آوريم:.دختري پيش پيامبر آمد و عرض كرد: پدرم مرا به عقد برادرزاده خود درآورده و
از اين راه خواسته، جبران خساست و پستي وي كند و من نمي پسندم. پيامبر فرمود: آنچه پدرت انجام داده، اجازه ده. گفت: اجازه نمي دهم؛ زيرا رغبتي به آن ندارم، فرمود: برو و با هر كه مي خواهي ازدواج كن. دختر گفت: رغبتي به آنچه پدرم انجام داده، ندارم، ليكن مي خواستم اعلام كنم كه پدرها هيچ اختياري درمورد دختران خود ندارند.(9).پدرها و اجداد پدري هم توجه داشته باشند كه: ازدواج تحميلي موجب سعادت و خوشبختي فرزندانشان نخواهد شد، بلكه ممكن است در آغاز يا نيمه راه زندگى، مجبور به متاركه وجدايي شوند.
منابع:
www.aftab.ir
http://arak.schoolnet.ir/hfs/e/e/eslam.html
پانوشتها:۱- تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۲۹۰۲- همان، صص ۲۸۲و ۲۸۴۳-همان، ص ۲۷۹، ور. ك: همان، ج ۱۷ ص ۲۸۴، با توجه به این استدلال نتیجه می گیرند كه مفهوم مضاعف یا مرتین افزایش ثواب و عذاب و عقاب است نه دو یا چند برابر شدن آن.۴-احزاب، ۳۲، ۳۳: رك، تبیان، ج ۸، ص ۳۳۴، مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۵۴، تفسیركبیر، ج ۲۵، ص ۲۰۷۵و ۶و ۷ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۰۷۸-تفصیل فداكاریها و همكاریهای سازنده این دو بانوی بزرگوار دركتب تاریخی فریقین آمده است.۹- المیزان، ح ۱۴، ص ۳۱۴
۱۰- تفسیركاشف، ج ۱، ص ۲۰۹۱۱- المیزان، ج ۱۶، ص ۳۰۵۱۲- تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۸۷۱۳- نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۸۲۱۴- بحار الانوار، همان(مركز فرهنگ ومعارف قرآن)
پينوشتها:
1.ما در كتاب حكومت در قرآن، ديدگاه اسلام و قرآن را درمورد ولايت و حاكميت درامت اسلامي مشخص كرده ايم.2.جواهر الكلام، ج‏31، ص‏283 و 284 (با تلخيص).3.بقره (2) آيه 237.4.نظر به اين كه ذكر مهريه در ازدواج دايم لازم نيست، دستور اسلام اين است كه

فایل : 23 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...