مقاله در مورد اصول طراحی از ديدگاه لبوو

مقاله در مورد اصول طراحی از ديدگاه لبوو

اصول طراحی از ديدگاه لبوو
از تاخير بسيار طولاني كه در نوشتن پيش اومد معذرت مي خوام . زندگي است و هزار دردسر! ولي خب قول مي دم از اين به بعد مرتب بنويسم.
داشتم مي گفتم كه اصلا اين ساخت گرايي و يا ساختار گرايي و يا سازندگي و يا هرچي كه شما دلتون بخواد اصلا چي هست و از كجا اومده و حرف حسابش چيه!
در مورد طراحي در رويكرد ساخت گرايي مطالب كوتاهي رو براتون نوشتم و اما بعد…
لبوو پنج اصل رو كه مبتني بر ارزشهاي ساخت گراست و در طرحهاي آموزشي موثر واقع مي شه ارايه كرده
اصل 1- حفظ حائلي ميان فراگيران و تاثيرات مخرب فعاليتهاي آموزشي از طريق:
–         تاكيد بيشتر بر حيطه عاطفي يادگيري
–         ارايه تدريس مبتني بر ويژگيهاي فردي فراگير
–         كمك به فراگيران براي توسعه مهارتها، نگرشها و باورهايي كه8 از خودتنظيمي پشتيباني مي كند.
–         ايجاد تعادل بين تمايل به كنترل موقعيت يادگيري و تمايل به كسب استقلال فردي
اصل2- فراهم آوردن زمينه اي براي يادگيري كه استقلال و وابستگي را توامان پشتيباني مي كند.
اصل3- جاي دادن دلايل در فعاليتهاي خود يادگيري
اصل 4- حمايت از يادگيري خودسالمان بخش از طريق رشد مهارتها و نگرشهايي كه موجب افزايش احساس مسوليت فراگير نسبت به فرايند تجديد ساختار تحولي مي شود.
اصل 5- تقويت تمايل فراگير براي درگير شدن در فرايندهاي يادگيري ارادي به ويژه تشويق راهبردهاي كوشش و خطا
اين اصول از بسياري ديدگاههاي ساخت گرايي حمايت مي كنه كه براي وقايع و رخدادها هيچ معني منطقي رو قايل نيستند، بلكه معتقدند فرد هريك از اين رخدادها رو تفسير مي كنه و معني اونها رو بر اساس تجربه شخصي و باورهاش مي سازه.
طراحی آموزشی از منظر رويکرد ساخت گرايی
من خيلی خوشحالم آخه يه مقاله بکر از دکتر هاشم فردانش پيدا کردم که تصميم دارم تو چند مرحله براتون بنويسم:
۱- اصول وپيش فرضهای ساخت گرايی برای طراحی آموزشی چيست؟
روشها و راهبردهای آموزشی ساخت گرايان معطوف به کمک به شاگرد برای بررسی موضوعها و شرايط پيچيده و تفکر در زمينه ای مانند فردی متخصص است . بنابراين از شاگرد خواسته می شود تا به ساختن درک فردی خود از موضوع از طريق تعاملهای اجتماعی اقدام کند. در اين رويکرد محتوا از پيش تعيين نمی شود و دستيابی به منابع مختلف مورد تاکيد است.
برخی از اصول طراحی در اين رويکرد عبارتند از :
– تاکيد بر مشخص کردن زمينه ای که مهارتهای يادگيری شده در آن کاربرد خواهد داشت(يادگيری در زمينه های معنا دار)
– تاکيد بر کنترل اعمال شده از سوی شاگرد و کار شاگرد روی اطلاعات(بکارگيری فعال آموخته ها).
– رائه اطلاعات از راههای متنوع ومختلف(برخورد با اطلاعاتدر زمانها و زمينه ها و با هدفهای مختلف و از ديدگاههای مختلف)
– مبتنی بودن ارزشيلبی بر انتقال دانشها و مهارتها(در شرايطی که با شرايط مورد استفاده در زمان آموزش متفاوت باشد).
وجوه چند گانه ساختارگرايی
برای بتی فيبل دانش آموز يک دبيرستان ساختارگرا اولين روز مدرسه جالب اما گيج کننده بود. در درس تاريخ اروپا معلم از هر دانش آموز خواست نامه ای از طرف يک اشراف زاده فرانسوی به يک اشراف زاده ايتاليايی بنويسد و در آن يک حادثه کليدی از انقلاب فرانسه را تشريح کند. در درس فيزيک معلم از دانش آموزان خواست پيش بينی کنند اجسام سنگين سريع تر سقوط می کنند يا اجسام سبک؟ چقدر سريع و چرا؟ سپس گروههای حوچک دانش آموزان آزمايشهای خود را طراحی کردند تا نظريه های خويش را بيازمايند. در جبر هنگامی که دانش آموزان در
حال يادگيری مهارتهای اصلی ساده کردن عبارت جبری بودند معلم اصرار داشت بحثی راجع به مفهوم ساده کردن راه بيندازد: آيا عبارتهای ساده شده همان معادله های ساده شده هستند؟ در زنگ زبان انگليسی بعد از آن که دانش آموزان آشنا با شب را خواندند معلم از آنان خواست آن را با يکی از مراحل زندگی خود مرتبط سازند.بتی فيبل انتظار داشت در دبيرستان ساختار گرا همه معلمان به روش ساختارگرا تدريس کنند و همين اتفاق هم افتاد . اما به راستی روش ساختارگرايانه به چه معناست؟ايفای نقش و اجرای نمايش؟ انجام دادن آزمايش؟ تجزيه و تحليل؟ يامرتبط دادن با زندگی خويش؟ از نظر او هر معلمی کاری متفاوت با ديگری انجام می داد.بسياری از معلمان مستعد و باتجربه نيز مبانی نظری و عملی ساختارگرايی را به دلايلی نه چندان متفاوت با بتی گيج کننده می دانند. به نظر اين گروه از معلمان ساختارگرايی فقط يک معنای واحد وانعطاف پذير ندارد و معنای آن هر چه باشد مدافعانش گاهی در حمايت و دفاع از آن زياده روی و مبالغه کرده اند و در همه جا پای آن را به به ميان کشيده اند!
با اين همه که تا کنون گفتيم نظر شما چيست؟
کدام نوع ساختارگرايی چه زمانی به کار می آيد؟
مشکلات و دشواريهای ساختارگرايی اهميت به کار گرفتن روشهای ساختارگرايانه به صورت عاقلانه در جای صحيح و با هدفی صحيح آشکار می سازد.چگونه يک معلم می تواندبه مسايل و مشکلات يادگيرنده پاسخهای ساختارگرايانه مناسب و هدفمند بدهد؟يک رويکرد برای حل اين چالش اين است که برای دانستنی هايانواع متفاوتی قايل شويم :دانستنی های ساکن و لخت.دانستنی های کليشه ای . مفاهيم مشکل و دانستنی های بيگانه.
دانش لخت(ساکن):
دانش لخت در مغز انسان جا خوش می کند و تا زمانی که آن را به نحو ويژه فرا نخوانيم در جای خود باقی می ماند.متاسفانه بيشتر دانشی که تمايل داريم فعالانه به
کار گرفته شود دانش لخت است.وقتی دانشی که تدريس می شود به سمت ساکن و لخت شدن پيش می رودساختارگرايی چه راه حلی را پيشنهاد می دهد؟يک راهبرد درگير کردن يادگيرنده در فرايند حل مساله به طور فعال و به گونه ای است که دانش او را با توجه به جهان اطراف به کار گيرد.يک رويکرد ديگر درگير کردن دانش آموزان در يادگيری مساله محور است . در اين نوع يادگيری آنان دانش مورد نظر را از طريق مواجهه با مسايل و سوالات واسطه يا پروژه ها کسب می کنند.
دانش کليشه ای :
دانش بی اثر و کليشه ای بيشتر حالت تکراری و بی معنا دارد. اين نوع دانش همان چيزی است که در آداب ورسوم فردی واجتماعی خود همه روزه از ان استفاده  می کنيم.واکنش ساختار گرايی نسبت به دانش کليشه ای تلاش در جهت معنادار کردن آن است. برای مثاليک معلم می تواند چنين دانشی را با يک رويکرد حل مساله به چالش بيندازد. دانش آموزان می توانند درباره ريشه های عقلانی و فايده های دانش کليشه ای از طريق بحث گروهی به نتايجی دست يابند.
ساختارگرايی وتنوع آن به چه معناست؟
هر کسی که در عرصه آموزش دستی داردبه خوبی می داند که ساختارگرايی بيش از يک معنای واحد دارد. اما چه چيزی اين تنوع را توجيه می کند ؟
فيلسوفی به نام فيلیپس سه مشخصه روشن برای ساختارگرايی ذکر می کند . ما اين سه مشخصه را با عنوان يادگيری فعال و يادگيری اجتماعی و يادگيری خلاقانه می شناسيم.يادگيری فعال:به دست آوردن فعالانه دانش و اطلاعات ومفاهيم.ساختارگرايی معمولا نقش فعالی برای يادگيرنده در نظر می گيرد. او به جای اينکه فقط بشنود بخواند و به حل تمرينات کاملا تکراری و عادی بپردازد بايد بحث کند فرضيه بسازد تحقيق و طراحی کندو ديدگاههای ديگران را دريافت دارد.يادگيری اجتماعی:بنا کردن دانش و مفاهيم به صورت اجتماعی و همراه با ديگران.ساختارگراها اغلب تاکيد می کنند که دانش و مفاهيم تا حد زيادی اجتماعی هستند و نمی توانيم آنها را به طور انفرادی بنا کنيم. ما از طريق گفتگو با
ديگران به مفاهيم دست می يابيم .يادگيری خلاقانه:خلق کردن يا دوباره پديد آوردن مفاهيم و دانش ها. ساختارگرايان فرض را بر اين می گذارند که دانش آموزان بايد خودشان دانش را خلق کنند . اين کافی نيست که يادگيرنده در موضع فعال قرار بگيرد. بلکه معلم بايد او را هدايت کند که نظريه های علوم مختلف را دوباره کشف نمايد .کاملا طبيعی است که بپرسيم اين مشخصه های ساختار گرايی چگونه به هم مرتبط می شوند ؟ برای يک يادگيرنده داشتن نقش فعال موضوع اصلی است و در عمل جنبه های اجتماعی و خلاقانه ای با اين نقش همراه اند. اما منطقا لازم نيست که يادگيرنده فعال الزاما دو مشخصا ديگر را هم داشته باشد.معلم می تواند تجربيات يادگيری را به روش فعال به گونه ای سازمان دهی کند که مستلزم درگير شدن دانش آموز در يادگيری مفاهيم به صورت اجتماعی يا خلق و نو اوری نظريه ها و ديدگاههانباشد.
باز هم ساختارگرايی
از تاخير طولانی مدتی که در نوشتن مطالب پيش آمد معذرت می خوام.راستش رو بخواين فرصت ترجمه نداشتم ولی حالا مطالب جالبی پيدا کردم که براتون بنويسم…داشتيم می گفتيم که در تئوری ساختارگرايی تاکيد بر جايگاه دانش آموزدر برابر معلم است . يادگيرنده ای که روابط متقابلی با موضوعات و مطالب و پيشرفتهای علم داردويژگيهای اصلی موضوعات و مطالب را در فهم خود نگه می دارد. بنابراين يادگيرنده خودش مفهوم سازی و حل مساله را می سازد. خلاقيت و ابتکار يادگيرنده پذيرفته می شود و مورد حمايت قرار می گيرد. ديدگاه يادگيری ساختار گرا به ساختار ذهنی منتج می شود . فراگيران به وسيله متناسب کردن اطلاعات جديد با آنچه که آنها از قبل می دانستند به يادگيری دست می يابند .انسانها موقعی بهترين يادگيری را دارند که در ساختن فهم و درک ان فعاليت داشته باشند.در نظريه ساختار گرايی همچنين يادگيری با محتوا و عقايد و نگرشهای يادگيرنده درارتباط موثری قرار دارد.يادگيرندگان به وسيله ابداع راه حلها و تلاش بر روی عقايد و فرضياتشان مورد حمايت واقع می شوند.
برای خلاصه…
ساختارگرايی…
*تاکيد بر روی يادگيری و نه تدريس
*حمايت و پذيرش خلاقيت و ابتکار يادگيرنده
*در نظر گرفتن يادگيرنده به عنوان موجودی دارای هدف واراده
*در نظر گرفتن يادگيری به عنوان يک فرايند
*حمايت پرسشهای يادگيرنده
*تصديق نقش حياتی تجربه در يادگيری
*پرورش کنجکاوی طبيعی يادگيرندگان
*مد نظر قرار دادن مدلهای ذهنی يادگيرنده
*تاکيد بر تجربه وفهم هنگام ارزشيابی
*اساس دانستن نظريه شناختی در اين الگو
*استغاده وسيع از اصول شناختی از قبيل پيش بينی و ايجاد وتحليل
*در نظر گرفتن چگونگی يادگيری دانش آموزان
*حمايت دانش اموزان به منظور ايجاد تعهد در گفتگو با ديگر دانش آموزان و معلم
*حمايت از يادگيری جمعی
*وارد کردن دانش آموزان در وقايع جهانی
*تاکيد بر محتوايی که در يادگيری اتفاق می افتد
*در نظر گرفتن اعتقادات و نگرش يادگيرنده
*قرار دادن فرصتهايی در اختيار يادگيرنده برای ايجاد دانش جديد و درک تجربه های اصيل
نقشی متفاوت برای تکنولوژی
وقتی که آموزش طراحی شد باید اجرا گردد.پايه های طراحی آموزشی در تکنولوژی به اين معناست که آموزش غالبا با ديد اجرا از طريق نوعی تکنولوژی طراحی می شود يعنی ادعاها و سرزنشها در مقابله هم!همچنين ماهيت تکليف مدار طراحی آموزشی بدين معنی است که هميشه به سوی محتوای معينی جهت گيری می شود.روشن است که ساخت گرايان به اين نحو عمل نمی کنند. آموزش در زمينه های محتوايی طراحی نمی گردد و برای تدريس برنامه های کامپيوتری نوشته نمی شود. بلکه در حيطه هايی به گستردگی نقد ادبی و پزشکی قلب وعروق استفاده می شود.تمايز بين کاربرد تکنولوژی برای تدريس محتوا و کاربرد آن برای ترغيب يادگيری را ذاکر ماگليا بيان کرده است. او بين تکنولوژيهای پر و تکنولوژيهای خالی تفاوت قايل می شود. تکنولوژيهای دسته اول به سبب برخورداری از اطلاعاتی برای انتقال به دانش آموز پر تلقی می شوند.نمونه های آنها آموزش به کمک کامپيوتر و نظامهای تدريس خصوصی هوشمندانه است.تکنولوژيهای دسته دوم صدفهايی هستند که هر محتواي طراحی شده را که به دانش اموزان امکان مکاشفه و ساختن معانی برای خود می دهند می پذيرند. اين تکنولوژيها به عنوان نظامهای آموزشی عمل نمی کنند بلکه ابزارهايی هستند که دانش اموزان برای تدوين مهارتهای شناختی از آنها بهره می گيرند.
تاکيد بر يادگيری به جای عملکرد۲
اما در آموزشهای مبتنی بر ساختارگرايی دانش آموزان راهبردهای يادگيری و غالبا اهداف کلی وجزيی خود را انتخاب وتدوين می کنند. در اينجا طراح به جای تجويز راهبردهای آموزشی به دانش آموز از انواع متفاوتی از راهبرد استفاده می کند. اين راهبرد به طراح امکان می دهد تنها در هنگام بروز نياز دانش آموزان را هدايت کند و شيوه خاصی از يادگيری رابه او تحميل نکند.در نتيجه ساخت گرايان بر آموزش و عملکرد تاکيد نمی ورزند.بخش اعظم مسوليت تصميم گيری برای يادگيری يک موضوع ونحوه يادگيری آن به دانش آموز واگزار می
شود.نقش معلم يا نظام آموزشی آن است که از آنچه دانش آموز قصد دارد بياموزد پشتيبانی کند.با تاکيد بر يادگيری در اين رويکرد بر توانايی وسيع و عمدتا ناديده گرفته شده دانش آموزان در پديد آوردن تفسيرهای بديع برای خود و بر درگيری فعالانه با امور تا جذب کامل آنها سرمايه گذاری می شود. همچنين اين روندباعث می شود که طراحان به جای اينکه رويه های منظور شده در الگوی طراحی آموزشی را به طور مکانيکی اعمال کنند با استفاده از اطلاعاتی که در مورد نحوه تفکر و يادگيری افراد به دست می آورند به استدلال بپردازند. اين نحوه استدلال از نظريه اساسی يادگيری باعث می شود که طراحان هنگام مواجه شدن با مسايلی که از ناکارامدی تجويزهای نظريه آموزشی ناشی می شود آسان تر با اين مشکلات برخورد کنند.
تاکيد بر يادگيری به جای عملکرد وآموزش
پايه های رفتاری طراحی آموزشی در اين فرضها ريشه دارد:اگر شما درباره دانش آموزانتان و انچه که بايد به اندازه کافی اطلاعات داشته باشيدمی توانيد راهبردهايی انتخاب کنيد ومدلهای اموزشيی بسازيد که سبب تغييرات قابل پيش بينی در دانش ومهارت اين دانش اموزان شود.تنها راه اگاهی از اينکه آيا در اين راه موفق بوده ايد يا نه مشاهده عملکرد دانش اموز است.چنين تاکيدی بر اموزش و عملکرد وتدريس دانش و مهارت بنيادی در حيطه های اطلاعاتی نسبتا نظام يافته موثر بوده است.اما پاسخهايی که طراحان آموزشی به اين مقاله ها داده اند چيرگی بر دانشی در حيطه های بدون ساختار يا غير نظام يافته را طلب می کند. در اينجا پيجيدگی چيزی که بايد آموخته شود پيش بينی رفتار دانش آموز را مبهم می سازد. به اين سبب تعيين عملکرد قابل قبول برای دادرسی مشکل می شود اين امر به برداشت متفاوتی از راهبردهای آموزشی نياز دارد.به طور سنتی اهداف کلی وجزيی را تدوين کنندگان برنامه وطراحان آموزشی تعيين می کنند. راهبردهای آموزشی را طراحانی انتخاب می کنند که انتظار می رود اين اهداف را به دانش آموزان بياموزند. بنابراين هم محتوا و هم راهبرد از بيرون به دانش آموزان تحميل می شود.اما در آموزشهای مبتنی بر ساختارگرايی…
مراحل اجرای الگوی تدريس ساخت گرايی
الگوی تدریس ساخت گرایی دارای چهار مرحله اساسی است. مراحل مورد نظر عبارتند از :کاوش .تشریح . گسترش . ارزشیابی.
۱-کاوش:منظور از کاوش در نظام ساخت گرایی جستجوی راههایی برای دانش سازی است . یادگیرنده با استفاده از همه حواس خور برای ساخت دانش تلاش می کند .بخشی از دانش سازی در طی فرایند کاوش صورت می گیرد. کاوشگری از طریق همیاری بیشترین سودمندی را در بر دارد. بنابراین توصیه می شود همیاری را در فعالیتهای کاوشگری تشویق کنید و دانش آموزان رابرای طرح سوال وپاسخگویی به سوالهای طرح شده راغب سازید. ۲-تشریح:در این مرحله معلمان با دانش آموزان به تعامل می پردازند تا دیدگاههایی را که عرضه می شود دریابند . معلمان باید برای برقراری تعاملی اثر گذار به طرح سوالهای مربوط و متناسب با مرحله نخست بپردازند. وظیفه دیگر معلمان این است که یادگیرندگان را یاری کنند تا باور ها و اندیشه هایی را که از طریق کاوش شکل داده اند با دیگران در میان بگذارند .به دیگر سخن فراگیران باید دیگران را در یافته های خود سهیم کنند. ۳-گسترش:معلمان در این مرحله به دانش آموزان کمک می کنند تا به گسترش فعالیتهای ذهنی وحرکتی یا مهارتهای خود بپردازند .یادگیرندگان به کمک معلم اندیشه های خود را پیراسته می کنند و مهارتهایشان را بهبود می بخشند.معلم در این مرحله به ارئه دانش می پردازد تا اندیشه های فراگیران پربار شود و مهارتهای آنان فزونی یابد. ۴-ارزشیابی :معلم باید یافته های دانشی و مهارتهای اکتسابی و کیفی سازی دانش آموزان را بیازماید تا از تغییرات به وجود آمده در تفکرات و میزان تسلط بر مهارتها آگاهی یابد و بازخوردی هم به فراگیران عرضه
کند .بهتر است در سنجش آموخته ها و تولیدات دانش یادگیرندگان از سوالات تفکر برانگیز استفاده شود . افزون بر این دانش آموزان باید به مرحلهارزشیابی نیز هدایت گردند. بر گرفته از مجله رشد تکنولوژی اموزشی
مفاهيم اساسی الگوی تدريس ساختارگرايی
الگوی تدريس حاضر بر مبنای چند مفهوم اساسی استوار است .يکی از مفاهيم مفهوم ساخت است. منظور از ساخت شبکه درهم تنيده ای از مفاهيم است . مفاهيم مربوط به يک حادثه يا رخداد و يک نظام دانش شبکه ای مفهومی را شکل می دهند. ساخت گرايان بر اين باورند که يادگيرنده بايد به صورت آگاهانه و به منظور معنا بخشيدن به انواع پديده های هستی ساختهای ذهنی ايجاد کند .انسانها بر اساس ساختهای ذهنی خود که باورها اعتقادات و دانش انها را دربر می گيرد به تفسير هستی می پردازند . بنابر اين از نظر ساخت گرايان انسانی موفق است که بتواند واقع بينانه ترين تفسير را از هستی داشته باشد . دانش سازی يا ساخت دانش مفهوم ديگری است که نقش اساسی در نظريه ساخت گرايی ايفا می کند . دانش سازی به معنای توليد ذهنی اطلاعات است.نظام يادگيري مبتنی بر ساخت گرايی اطلاعات يادانش ویژه ای را برای یادگیرنده تجویز نمی کند . بنا بر نظریه ساخت گرایی دانش اموز باید مسولیت یادگیری و طرز یادگیری خود را برعهده گیرد. افزون بر اين گفته شده است که دانش اموز خود بايد به امتخاب يا تدوين راهبردهای يادگيری اقدام کند و اهداف يادگيری را معين سازد.يکی ديگر از مفاهيمی که توجه بيشتر روانشناسان وفيلسوفان ومربيان تعليم وتربيت را به خود جلب کرده واقعيت است.واقعيت در نظريه ساخت گرايی به انچه که در جهان و درمکان خاص وخارج از ذهن انسان است اطلاق نمی شود. ساخت گرايان بر اين باورند که واقعيت به مفاهيمی گفته می شود که شخص انهارا از جهان ساخته است .بر اين اساس نقش معلمان در حوزه تدريس دگرگون می شود به اين معنا که انانوظيفه دارند باورها وتصميمات ويژه يادگيرندگان را مورد حمايت قرار دهند.
الگوی تدريس ساختار گرايی
۱-انسانهامی توانند هر چيزی را بياموزند به شرط آنکه بتوانند آنها را در ذهن خود معنا دار سازند.۲-ساخت گرايان می گويند ذهن اساس و ابزار تعبير و تفسير رخدادها .اشيا و چشم اندازهای جهانی است.۳-يادگيرندگان به کمک معلم انديشه های خود راپيراسته می کنند و مهارتهايشان را بهبود می بخشند.۴انسانها بر اساس ساختهای ذهنی خود که باورها .اعتقادات ودانش آنهارا در بر می گيرد به تفسير هستی می پردازند.۵-ساخت گرايان بر اين باورند که واقعيت به مفاهيمی گفته می شوند که شخص آنها را از جهان ساخته است.در تدريس بايد تاکيد بر تعامل بين يادگيرنده وآينده او باشد نه بر ايجاد کنش و واکنش بين يادگيرنده وگذشته بزرگسالان. خرد و استدلال بزرگسالی آينده شناسی خوبی برای رشد وتعالی يادگيری بنا نمی نهد.يادگيرندگان اطلاعات را در زمينه تجارب خود تفسير می کنند .تفسير انان هر چه باشد مسيری فرد گرايانه است .لازم به يادآوری است که مواد آموزشی که معلم به صورت عينی برای يادگيری طراحی می کنددانش آموزان انها را درقالب تجارب و دانسته های خود تفسير خواهند کرد ومتناسب با نياز زمينه ها و علاقه شخصی به ساختن معنای ويژه خواهند پرداخت .ساخت گرايان توصيه می کنند که به جای تلاش برای مجسم کردن ساختی از يک واقعيت بيرونی برای يادگيرندگان بايد به انها کمک کرد تا خود به تجسم معناداری از دنيای بيرونی دست يابند.
ساختارگرايی عملی و واقع بينانه
اغلب جملاتی که درباره ساختارگرايی بيان می شود حالت ايدئولوژيک وشعارگونه دارد .اما انديشه هاي ساختارگرايانه ای که در اينجا مطرح شد همه چيز هستند
غير از شعار !اين انديشه ها چيزی را به وجود می آورند که به آن ساختار گرايی عملی وواقع گرايانه می گوييم. پيام و درخواست اصلی اين نوع ساختارگرايی اين است که به آن به چشم يک جعبه ابزار نگاه کنيم.دانستنی های مشکل آفرين از هر نوعی که باشند از پاسخهای ساختارگرايانه دعوت می کند به کمک آنها بيايند و بر مشکلات غلبه کنند والبته هيچگاه يک روش مشخص و جزمی توصيه نمی شود .اگر نتوان از طريق يک روش ويژه مساله را حل کرد راه های ديگری نيز وجود دارد:روشهايی چون اکتشاف محور .از پيش ساخته شده وهر کار ديگری که جواب دهد . در جاهايی که دانستنی ها مشکل افرين نيستند می توانيد به راحتی يادگيری فعال .يادگيری جمعی ويادگيری خلاقانه را فراموش کنيد.گاهی ممکن است تدريس به شيوه سخنرانی هم خيلی جذاب باشد.با چنين ديگاه انعطاف پذيری يادگيری به روشهای گوناگونی اجرا می شود .البته يادگيری فعال بايد در بيشتر موارد فصل مشترک همه تدريس ها باشد.با وجود اين بعضی مثالها بيشتر بر جنبه اجتماعی ساختارگرايی تاکيد دارند .برخی پاسخهای ساختار گرايانه در مورد مفهوم های مشکل از يادگيرنده می خواهد که فرضيه ها و نظريه ها ی شخصی خود را ابداع کند و سپس به عرصه تحقيق بگذارد. اما امکان دارد پاسخهايی که به دانستنيهای بالقوه داده می شود به سادگی پيش زمينه يک کاربرد گسترده و معنا دار درباره آن دانش باشد.
ساختارگرايي چرابله؟وچرانه؟
چرا طی چند دهه ساختار گرايی همچنان قابل دفاع باقی مانده است ؟يک دليل ساده اين است که ما دائما در
جستجوی روش های بهتر يادگيری وياددهی هستيم. پژوهشگران ومعلمان دريافته اند که به کارگيری روشهای سنتی سبب کاهش مداوم فهم ودرک دانش آموزان ومشغول شدن آنان به دانش انفعالی در همه سطوح تحصيلی وحتی دانشگاهها شده است.يک استدلال فلسفی نيز از روشهای آموزشی ساختار گرايانه پشتيبانی می کند .محرکهايی که دريافت می کنيم وشامل پيامهايی است که از ديگران می رسد هرگز برای رسيدن به معنی کافی نيست. در بعضی زمينه ها يک فرد بايد دائما معنی چيزها را بنا يا تجديد بنا کند .براین اساس روشن می شود که يادگيری بايد باتوجه به اين واقعيت سازماندهی شود.نوعی استدلال ديگر نگاهی به منابع روانشناختی دارد. پژوهشهای فراوانی نشان داده است که درگير شدن فعالانه در يادگيری .به يادسپاری بهتر .فهم بهتر وکاربرد فعالانه دانش منجر می شود.يک بعد اجتماعی يادگيری که معمولا يادگيری مشارکتی ناميده می شود يادگيری را بسط می دهد.گاهی درگير کردن دانش آموزان در فرايند اکتشاف به انها شور وشوق فراوانی می بخشد وفهم عميق تری را به ارمغان می اورد.تجربيات يادگيری ساختارگرايانه مستلزم به کارگيری سطح بالای شناخت به وسيله يادگيرنده است و همه يادگيرنده ها نمی توانند به اين چالش پاسخ صحيح بدهند .امکان دارد روشهای ساختارگرايانه حتی گمراه کننده وعوام فريب باشند.چرا به جای انکه چيزی را که می خواهيد بدانم به من بگوييد آن را به يک راز بزرگ تبديل می کنيد؟ چنين پرسشی هميشه يک پرسش نابخردانه نيست.
نتيجه گيری
به طور خلاصه ساختار گرايی الگويی است که به قصد توصيف يادگيری ايجاد شده است .اين الگو بيان می دارد که :۱- دانش آموزان در هنگامی که فرايند يادگيری فعال باشد ياد می گيرند.۲-فرايند يادگيری فرايند درک و فهم است .يادگيری از طريق انتقال صورت نمی گيرد بلکه از طريق تفسير يافته ها انجام ميشود.۳-تفسير يافته ها هميشه تحت تاثير دانش پيشين قرار دارد.
۴-تفسير يافته ها از طريق روش های آموزشی که دانش اموزان را به مباحثه در مورد نظريات يکديگر وادار می کند پشتيبانی می شود.بر حسب ديدگاه های متفاوتی که در مورد ساختار گرايی وجود دارد بعضی از مربيان فقط به استفاده از اين الگو به مثابه يکی از مبانی و اصول بهبود روش های تدريس بسنده می کنند و بعضی ديگر همچون گلاسترفلد برای آن حيطه ای بسيار گسترده قايلند .او می گويد : در ساختار گرايی نکات و مسايلی اساسی و بنيادين درباره معرفت شناسی و هستی شناسی وجود دارد .با ان که می توان از اين الگو در عمل استفاده کرد فکر نمی کنم که بدون در نظر گرفتن چار چوب فلسفی پشتيبان آن بتوان از تمام توان آن بهره گرفت.
به واقع ساختار گرائی چيست؟
کانون تو جه ساختار گرائی بر درک و فهم است.به نظرمن اين مهمترين دليل برای جايگزين شدن بسيار سريع ساختا رگرائی به جای نظريه رشد شناختی به مثابه پايه و اساس تحقيقات و روش های عملی آموزش علوم است.علاوه بر آن يکی از جذابيت های ساختارگرائی,سادگی تام و تمام آن است.اين سادگی تا حدی است که ممکن ست عده ی بگويند که اين عقيده به طور اشکار بديهی است.با وجود اين,برداشت عمومی از مفهوم ساختا ر گرائی,تا حد قابل ملاحظه ای آشفته و تا حدی مناقشه بر انگيز است.با وجود سادگی ,به نظر ميرسدکه اين عبارت برای افراد گوناگون,معانی متفاوتی دارد.ساختارگرائي برای عده ی معنی نداشتن پيچيدگی و بی پيرايگی بيشتر است.اين گروه عقيده دارند که امکان دارد توصيف عمل گرايانه يادگيری ,تدريس را د رجهت مثبت تغيير مسير دهد و آن را هدايت کند.گروهی ديگر برا ين باورند که ساختا ر گرائی بيشتر يک فلسفه درباره دانش و معرفت است.افرادی که تمايلات فلسفی شديد تری دارند(و به ساختار گراهای تندرو معروف شده اند)می گويندکه ساختا رگرائي يک بنياد فلسفی برای اين تفکر است که معرفت و شناخت,يک سازگاری زيستی است که در خدمت سازمان دهی تجربيات يک فرد قرار ميگيرد.اين سازمان دهی فرد را يه سمت کشف حقيقت و واقعيت چيزها هدايت ميکند.اما به واقع ساختار گرائی

فایل : 15 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...