مقاله کامل پرخاشگری

مقاله کامل پرخاشگری

/
دانشکده ………………….
واحد…………………
موضوع
پرخاشگری و عوامل موثر در بروز آن
نام استاد
………………………………..
نام دانشجو
………………………………..
پاییز 1400
فهرست مطالب

چکیده. 1

پرخاشگری… 1

انواع پرخاشگری… 2

نقش عوامل زیست شناختی… 2

1-معتقدان به ذاتی بودن پرخاشگر. 2

2-پرخاشگری به عنوان رفتار اجتماعی آموخته شده 3

1-پرخاشگری به عنوان یک آسیب نورو آناتومیک…. 3

سایر علل پرخاشگری… 4

عوامل فرهنگی در پرخاشگری… 5

علل شخصی پرخاشگری… 6

پرخاشگری در مشاغل.. 7

تیپ افراد پرخاشگر. 7

نتیجه گیری… 8

منابع و ماخذ.. 10

چکیده
نوعی رفتار آسیب رسان است که ممکن است به حالت های گوناگونی انجام گردیده و حتیآسیب های روانی نظیر تحقیر، توهین و فحاشی را نیز به همراه داشته باشد. پاسخ ناکامی، پرخاشگری است و پرخاشگری می تواند ناکامی های فشرده را رها سازد و نوعی تخلیه روانی و تسکین موقتی برای فرد را فراهم آورد. منشا پرخاشگری خصمانه، وسیله ای و یا انتقام گیری است و جهت گیری آن ممکن است درونی یا بیرونی باشد. قدیمی ترین تبیین علت پرخاشگری انسان، به طبیعت ذاتی انسان برای پرخاشگری و غریزه مرگ که به اعمال پرخاشگرانه منجر می شود، اشاره دارد اما دیدگاه های جدید، بیان می کند که پرخاشگری در انسان اگر هم ذاتیباشد قویاً تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار می گیرد و معتقدند که بروز رفتار پرخاشگرانه در یک موقعیت خاص به عوامل مختلفی نظیر تجربه های گذشته، پاداش هایی که در زمان گذشته و یا حال نصیب او می شود و ارزش ها و نگرش هایی که اندیشه مربوط به مناسب بودن و اثرات بالقوه چنین رفتاری را در این شخص شکل می دهند، تاثیر می پذیرد. از دیگر عوامل موثر در بروز رفتارهای پرخاشگرانه می توان به عوامل عصب شناختی، اجتماعی، عوامل فرهنگی، عوامل شخصی، عوامل موقعیتی و اقتصادی اشاره نمود. پرخاشگری می تواند از دیدگاهی هم سازنده و هم مخرب باشد و برای کنترل پرخاشگری می توان از تنبیه، مداخله های شناختی، تماشای الگوی غرپرخاشگرانه، آموزش مهارت های اجتماعی و آموزش جرات ورزی بهره گرفت.
پرخاشگری
معنا و مفهوم پرخاشگری از نظر لغوی در لغت نامه دهخدا غضب، غصه و انفعال ذکر شده است و پرخاشگری بهمعنی جنگجویی، فتنه طلبی، ستیزه جویی، هنگامه طلبی نیز عنوان شده است. در فرهنگ نفیس هم از واژه پرخاشگری بهمعنای خشم یعنی قهر، غضب، انفعال، غصه، خشم گرفتن، غضبناک شدن و قهر درآمدن، برآشفته شدن و پرخاش یعنی: خصومت و جنگ و جدال نیز آورده شده است.در فرهنگ معین نیز آن را به مفهوم هایی چون پرخاش به معنی نبرد، کارزار، جنگ، پیکار، ستیز، محاربه، حرب، مجادله کردن، تشر و عقاب عنوان می کند.
بر این اساس، پرخاشگری معمولاً به رفتاری اطلاق می شود که قصد آن صدمه رساندن(جسمانی یا زبانی) به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد است. پرخاشگری تمایل یه شرکت در اعمال آسیبزای فیزیکی و روان شناختی برای کنترل اعمال دیگران است. رفتاری است که متوجه فرد دیگری است و هدف آن صدمه زدن به دیگری استالبته ممکن است این نوع آسیب رسانی به حالتهای گوناگون انجام گردیده و حتی آزارهای روانی نظیر تحقیر، توهین و فحاشی را نیزبه همراه داشته باشد.در پرخاشگری، قصد و نیت مشخص کننده رفتار پرخاشگرانه می باشد. یعنی رفتاری که به دیگران از روی قصد و نیت قبلی به منظور صدمه رساندن به خود و یا دیگران انجام می شود پرخاشگری نام می گیرد. خشم و پرخاشگری ممکن است بدنی باشد(زدن – لگد زدن – گاززدن) یا لفظی (فریاد زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران(چیزی را به زور گرفتن).پاسخ ناکامی پرخاشگری است، پرخاشگری یعنی رفتار خشن وتند به هنگام عدم سازگاری با موقعیت. اینگونه رفتارها در زندگی روزمره ارتباط بسیار نزدیک با ناکامی دارد. پرخاشگری می تواند ناکامی های فشرده را رها سازد و نوعی تخلیه روانی و تسکین موقتی برای
فرد فراهم آورد. اما پایان آن نیز معمولا رضایت بخش نیست. پرخاشگری ممکن است مستقیمًاً خود مانع هدف قرار گیرد یا تغییر مسیر دهد و چیز دیگری را هدف قرار دهد یا حتی بطرف خود فرد برگردد. پرخاشگری بهصورت آسیبرسانی عمدی تعریف میشود اما تعیین اینکه عملی که باعث آسیب وارد شدن به دیگری شده است از روی قصد و عمد بوده است یا نه، کاری بس دشوار است. پرخاشگری همیشه محدود به حمله مستقیم از سوی یک شخص به شخص دیگر نمیشود.
در فرهنگ روانشناسینیز، این معانی در تعریف پرخاشگری آمده است:
1-حمله، عمل خصومت آمیز مستقیم در مقابل شخص یا شیء2- بروز انگیزه، قدرت طلبی بر دیگران3. – پاسخی که در مقابل ناکامی از انسان سرمی زند.
یکی از مسائل دارای پیچیدگیهای فراوان، پرخاشگری انسان است که گاه بدون تفکر هوشیارانه و از روی قصد و نیتهایپنهانی که نمیتوانیم آنها را مستقیماً مشاهده کنیم صورت میپذیرد. حتی افرادی که درگیر پرخاشگری میشوند اغلب نمیدانند که چرا آنگونه رفتار کردند و به چه چیزی میخواستند دست پیدا کنند.
زورگویی نیز، شکلی از پرخاشگری است که در آن پرخاشگری اساساً یک طرفه؛ یعنی یک فرد به طور مکرر به یک فرد یا بیشتر که فاقد قدرت و یا توان مقابله و تلافی است، حمله می کند. دو انگیزه اصلی آن، حفظ قدرت در برابر دیگران و انگیزه بخشی از یک گروه بودن که خشن است و بنابراین به همه اعضای خود پایگاه و اعتبار می بخشد، می باشد. در بین پسران تمایل به کسب قدرت و عضو گروه های نیرومند بودن به طور معناداری با زورگویی رابطه دارد. زورگوها و همچنین قربانیان زورگوها معمولاً دارای اعتماد به نفس پایینی هستند.
خشم و پرخاش بطور تفکیک ناپذیری از نظر زیست شناختی با یکدیگر ارتباط دارند. خشم یک عاطفه است و پرخاش ابراز آن عاطفه محسوب می شود لیکن هر دوی آنها چهره های غریزی پرخاشگری می باشند. پس می توان گفت خشم احساس عاطفی است که به اعمال پرخاشگرانه منجر می شود.
انواع پرخاشگری
پرخاشگری یک نوع رفتاری است که از خشم و عصبانیت نشأت می گیرد. این رفتار را می توان به دو گروه تقسیم بندی کرد:
-پرخاشگری خصمانه: رفتاری است که به منظور صدمه و آزار رساندن به دیگری یا دیگران ابرازمی شود؛ و هدف در آن صرفاً آزار رساندن است.
-پرخاشگری وسیلهای: رفتاری است که فرد به وسیله آن خواستار به دست آوردن هدفی دیگر است و ابداً قصد حمله به دیگران یا اذیت کردن آنها را ندارد. البته در این میان ممکن است لطمه ای نیز به کسی وارد شود.
ممکن است پرخاشگری جنبه انتقام گیری نیز داشته باشد. یعنی کودکی که مورد اذیت و آزار قرار گرفته و نتوانسته خشم خود را ابراز کند، اکنون با پرخاشگری به کاهش اضطراب خود می پردازد. در این جا پرخاشگری وسیله ای است که کودک با توسل به آن می خواهد به هدف خود یعنی کاهش اضطراب دست یابد.این نوع پرخاشگری به خاطر متعلقات است.
جهت پرخاشگری ممکن است به یکی از این دو صورت باشد:- پرخاشگری درونی.-پرخاشگری بیرونی.
-پرخاشگری درونی: خشم درونی عصبانیتو نارضایتی از خود را به وجود می آورد.چنانچه جهت پرخاشگری به طرف درونباشد، کودک خشم را به درون خود می افکند و دچار خشم فرو خورده می شود. پیامد چنین عملی می تواند افسردگی نیزباشد. کودکان افسرده در واقع از دست خودشان عصبانی هستند.
-پرخاشگری بیرونی: خشم بیرونی؛ کودک ممکن است خشم خود را به صورت رفتارهایی از قبیل فریاد کشیدن، پا به زمین کوبیدن یا پرتاب کردن اشیا بروز ده.
نقش عوامل زیست شناختی
قدیمی ترین و احتماًلاً شناخته شده ترین تبیین برای پرخاشگری انسان این دیدگاه است که انسان ها به نوعی به وسیله طبیعت ذاتی خود برای خشونت برنامه ریزی شده اند. این گونه نظریه ها معتقدند که خشونت در انسان ناشی از تمایلات ذاتی(وراثتی(به پرخاشگری کردت علیه دیگران است. معروف ترین حامی این نظریه فروید بود که معتقد است انسان با غریزه ای به نام غریزه زندگی زاده می شود و همچنین انسان غریزه ای به همان اندازه نیرومند به نام غریزه مرگ، دارد. این سائق غریزی میل به مرگ؛ به اعمال پرخاشگرانه منجر می شود. او معتقد بود که نیروی پرخاشگرانه باید به گونه ای برنامه ریزی شود و گرنه انباشته می شود و به بیماری منتهی می شود.
دیدگاه های مشابه دیگری نیز اظهار داشته اند که پرخاشگری اساساً از یک غریزه جنگیدن ذاتی ناشی می شود، هر چند بیشتر روان شناسان اجتماعی این دیدگاه را که پرخاشگری انسان عمدتاً ناشی از عوامل فطری است را رد می کنند، ولی بسیاری از آن ها این احتمال را که عوامل ژنتیکی ممکن است به نوعی در پرخاشگری انسان نقش داشته باشند را می پذیرند.
صاحبنظران حوزه علوم اجتماعی در مورد پرخاشگری به دو دسته تقسیم شده اند:
1-معتقدان به ذاتی بودن پرخاشگر
ازمیان این صاحبنظران فروید واضع مکتب روانکاری و لونز جانور شناس مشهور سوئدی را می توان نام برد که هر دو به ذاتی بودن پرخاشگری در انسان اعتقاد دارند. هم فروید و هم لونز معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است یعنی به تدریج در شخص متراکم و فشرده می شود و نیاز به تخلیه پیدا می کند. به نظر لونز اگر این انرژی بطور مطلوب و صحیح مثلا از طریق ورزشها و بازیها تخلیه شده باشد جنبه سازندگی خواهد داشت، در غیر اینصورت به گونه ای مخرب تخلیه می شود که اعمالی نظیر قتل، ضرب و شتم، تخریب و نظایر آنها از این جمله اند» در نظر گرفتن آنچه در بحث مربوط به ذاتی بودن پرخاشگری آمد می توان به دو نتیجه زیر دست یافت:
-در آدمی پرخاشگری نتیجه تعامل پیچیده ای بین تمایلات ذاتی و پاسخ های آموخته شده است.
– پرخاشگری را در انسانحتی اگر ذاتی هم باشد باید قویا تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار داد.
2-پرخاشگری به عنوان رفتار اجتماعی آموخته شده
از این دیدگاه پرخاشگری در درجه اول نوعی رفتار آموخته شده تلقی می شود. رفتاری که تقریباً به همان طریق سایر فعالیتها، کسب شده و حفظ می شود به نظر بندورا انسانها یکدیگر را مورد حمله قرار می دهند، چون:
1- از تجربیات گذشته واکنشهای پرخاشگری را یاد گرفته اند.
2- برای انجام اعمال پرخاشگرانه، انتظار یا دانش های گوناگون داشته یا بدست می آورند.
3- با شرایط اجتماعی و خاص، آنها را مستقیماً به پرخاشگری سوق می دهد. طبق این فرضیه ریشه های چنین رفتاری حدود متغیری دارد از تجربیات گذشته پرخاشگر گرفته تا یادگیری و انواع گوناگونی عوامل موقیعت خارجی.
3-پرخاشگری به عنوان یک آسیب نورو آناتومیک
تعدادی از پژوهشگران براین عقیده اند که در گروهی از افراد که پرخاشگری مزمن از خود نشان می دهند. ریشه رفتار پرخاشگرانه آسیب مغزی و عضوی واقعی است. این دیدگاه گسترش نظریه ای است که پرخاشگری را یک رفتار آموخته شده می شمارد چون افرادی را که مورد آزار فیزیکی شدید قرار گرفته اند ممکن است در اثر یادآوری آن آزار دیدگی، از نظر بیولوژیکی مستعد پرخاشگری شوند. شاید بهترین نظر این باشد که بگوییم این حالت در افراد ریشه و منشاء غریزی است و اجتماعی. بدین معنی که اصل آن در افراد غریزی است چون در اکثر افراد کم و بیش آشکار و نهان وجود دارد ولی بتدریج و در اثر اکتساب دامنه ی آن گسترش می یابد و در این امر موضع گیریها ی والدین و مربیان می تواند موثر باش.
-نظریه های سائق: طبق این دیدگاه ها، پرخاشگری انسان ناشی از یک سائق فراخوانده شده از بیرون برای آسیب رساندن به دیگران است. این نظریه ها فرض می کنند که شرایط بیرونی و به ویژه ناکامی انگیزه ای قوی برای آسیب رساندن به دیگران برمی انگیزاند. این سائق پرخاشگری به نوبه خود منجر به عمل آشکار پرخاشگری می شود. معروف ترین و شناخته شده ترین این نظریه ها فرضیه ناکامی-پرخاشگری است. طبق این دیدگاه ناکامی منجر به برانگیختن سائقی می شود که هدف اصلی ان آسیب رساندن به یک شخص یا شی است. البته باید توجه داشت که ناکامی تنها یکی از علل متعدد پرخاشگری و یک علت ضعیف برای آن است.
نظریه های نوین پرخاشگری: نظریه های نوین پرخاشگری بر یک عامل تنها(عریزه، سائق یا ناکامی) به عنوان علت اصلیپرخاشگری تمرکز نمی کنند، بلکه به کوشش های انجام شده در حوزه های مختلف روان شناسی متوسل می شوند تا بینشبهتری در مورد عواملی که نقشی در وقوع چنین رفتارهایی بازی می کنند به دست آورند. یکی از این نظریه های که به نظریه چشم انداز یادگیری اجتماعی معروف است، با یک اندیشه بسیار منطقی آغاز می شود: انسان ها با یک مجموعه بسیار بزرگی از پاسخ های پرخاشگرانه ذخیره شده در خزانه رفتاری خود به دنیا نمی آیند، بلکه باید آن ها این رفتارها را به همان شیوه ای که بیشتر شکل های پیچیده رفتار اجتماعی را کسب می کنند، بیاموزند، یعنی از طریق تجربه و یا مشاهده رفتار دیگران. از این رو بسته به تجربه های گذشته آن ها و فرهنگی که در آن زندگی می کنند، افراد شیوه های مختلف جست و جوی راه های صدمه زدن به دیگران، چه افراد یا گروه هایی آماج مناسبی برای پرخاشگری هستند، چه اعمالی از سوی دیگران تلافی کردن یا انتقام گرفتن را از جانب آن ها توجیه پذیر می کند و در چه موقعیت ها یا زمینه هایی پرخاشگری مجاز و یا حتی مورد تایید را یاد می گیرند. این دیدگاه معتقد است اینکه یک شخص خاص در یک موقعیت مفروض پرخاشگری خواهد کرد یا نه بستگی به عوامل مختلف زیادی
دارد، از جمله تجربه های گذشته شخص، پاداش هایی که از تجربه پرخاشگری گذشته یازمان حال نصیب او می شود و نگرش ها و ارزش هایی که اندیشه مربوط به مناسب بودن و اثرات بالقوه چنین رفتاری را دراین شخص شکل می دهند.
بر مبنای چشم انداز یادگیری اجتماعی چهارچوب جدیدتری که به الگوی عمومی پرخاشگری معروف است توجیه کامل تری را از مبانی پرخاشگری انسان به دست می دهد. طبق این نظریه زنجیره ای از رویدادها که ممکن است نهایتاً به پرخاشگری آشکار بینجامد می تواند به وسیله دو نوع متغیر درون داد اصلی آغاز شود: عوامل مربوط به موقعیت کنونی- عوامل مربوطبه شخص درگیر در قضیه. متغیرهایی که در مقوله اول قرار می گیرند شامل ناکامی، نوعی حمله از سوی شخصی دیگر و قرار گرفتن در معرض افراد دیگری که پرخاشگرانه رفتار می کنندو بالاخره هر چیزی که باعث می شود شخص احساس ناراحتی کند. متغیرهای مقوله دوم شامل صفاتی هستند که افراد را برای پرخاشگر بودن از پیش آماده می کنند(مثلاً زود رنج بودن شدید)، بعضی نگرش ها و باورها درباره خشونت(باور به اینکه پرخاشگری قابل قبول و مناسب است)، گرایش به درک نیت خصومت آمیز در رفتار دیگران، مهارت های ویژه مربوط به پرخاشگری. طبق الگوی عمومی پرخاشگری متغیرهای موقعیتی و فردی می توانند از طریق اثری که بر سه فرآیند بنیادی انگیختگی، حالت های عاطفی و شناخت ها دارند منجر به پرخاشگری آشکار شوند.
سایر علل پرخاشگری
رفتار پرخاشگرانه ناشی از دامنه وسیعی از متغیرهای است و عوامل مختلفی در بروز پرخاشگرینقش دارند که مهم ترین و اصلی ترین عوامل، وراثت و محیط هستند. در وراثت عواملی که در پرخاشگری موثر است عاملهای موروثی است، بدین معنی که بسیاری از جنبه های زیستی والدین و اجداد ونیز جنبه های خلق و خوی و روان که صورت تثبیت شده ای در افراد دارند، به فرزندان منتقل می شوند و یا حالات و رفتارهایی از والدین هستند که از طریق وراثت و البته در مواردی بسیار از طریق تربیت و اکتساب در نسل جدید ظاهر می شوند. معمولا تربیتهای قوی و نیرومند می توانند آثار وراثت را تحت پوشش خود داشته باشند.
علل عصب شناختی پرخاشگری: ناحیه ای به نام بادامه در مغز وجود داردکه در افراد بشر و دیگر حیوانات پست تر با رفتارهای پرخاشگرانه ارتباط دارد. هرگاه این ناحیه تحریک شود، موجودات رام و سربه راه، خشن و ستیزه جو می شوند و هنگامی که از فعالیت عصبی این ناحیه جلوگیری شود موجودات ستیزه جو، رام می شوند. اما باید توجه داشت که در اینجا نیز انعطاف پذیری وجود دارد.
علل اجتماعی پرخاشگری: گفته ها و کردارهای دیگران، شخصاً و یا بازنمایی شده در رسانه های جمعی، ناکامی، تهییج و برانگیختگی فزاینده، احتمال بسیار بالایی وجود دارد که ناکامی را علت پرخاشگری بدانیم و ناکامی را به ” احساسی که به من دست می دهد وقتی چیزی یا کسی مانع می شود که من چیزی را که در یک موقعیت می خواهم یا انتظار دارم را به دست نیاورم.” افراد ناکام شده همیشه دست به نوعی پرخاشگری می زنند ولی همه اعمال پرخاشگرانه به نوبه خود، حاصل ناکامی نیستند و ناکامی تنها یکی از عوامل متعددی است که می تواند منجر به پرخاشگری شود.
تحریک کلامی یا بدنی از سوی دیگران، یکی از نیرومندترین علت های پرخاشگری انسان است. وقتی ما دریافت کننده و هدف نوعی پرخاشگری
از سوی دیگران باشیم معمولا به مقابله برمی خیزیم و همان پرخاشگری یا حتی اندکی بیشتر را که دریافت کرده ایم به پرخاش کننده برمی گردانیم به ویژه اگر یقین داشته باشیم که شخص دیگر قصد داشته است که به ما آسیب برساند و شواهد موجود حاکی از ان است که برتری نمایی، انتقاد تند و غیرموجه به ویژه انتقادی که به خود ما به جای رفتارمان حمله کند و اظهارات اهانت آمیز نسبت به خانواده، شکل نیرومندی از تحریک هستند که مردم به سختی می توانند جلوی خشم خود را گرفته و از تلافی کردن، خودداری کنند.
انگیختگی فزایندهمی تواند پرخاشگری را در پاسخ به تحریک، ناکامی و یا عوامل دیگر افزایش دهد. نظریه انتقال برانگیختگی معتقد است که چون انگیختگی فیزیولوژیکی در طول زمان به کندی محو می شود، بخشی از این انگیختگی ممکن است در حین آنکه شخص از یک موقعیت به موقعیت دیگر حرکت می کند، همچنان موجود باشد. همچنین معتقد است که چنین اثراتی بیش از همه وقتی ممکن روی دهد که اشخاص درگیر در این وضعیت از وجود انگیختگی باقی مانده آگاه نباشند و هم چنین معتقد است که چنین اثراتی وقتی هم که اشخاص درگیر باقی مانده انگیختگی خود را تشخیص می دهند اما آن را به رویدادهایی که در موقعیت حاضر رخ می دهد اسناد می دهند، روی می دهند.
-روابط خشن خانوادگی: از جمله عواملی که می تواند پرخاشگری را بوجود آورد کیفیت نامطلوب روابط خانوادگی است. کودکی که در خانواده ای پرورش می یابد که در آن روابط پرخاشگرانه ظهور می کند، از سویی امنیت خانواده و به دنبال آن امنیت روانی کودک را در معرض تهدید قرار می دهند و از سویی دیگر، رفتار پرخاشگرانه را عملا به کودک می آموزند. عدم پاسخ گویی درست و به موقع به نیازهای کودک در خانواده و محرومیت از محبت نیز می تواند زمینه ساز پرخاشگری باشد. نزاعهای خانوادگی که حس احترام به خود را مورد تهدید قرار می دهد، ضمن ایجاد تزلزل در شخصیت و سلامت کودک و آموزش رفتارهای پرخاشگرانه به وی، پرخاشگری را در کودک زمینه ساز می نماید. والدین در روابط خود با فرزندان خویش باید به گونه ای عمل کنند که حس احترام آنها را بر انگیز اند و بطور طبیعی خود را ملزم بدانند و از والدین نیز انتظار می رود که: 1- توقعات آن ها از کودک به اندازه امکانات او باشد2 – آنچه برای کودک سنگین و طاقت فرسا است از او نخواهند 3- او را خفیف و بی مقدارنگرداند 4- با او ناسازگاری ننمایند.
جو عاطفی خانواده: منظور از جو عاطفی خانواده نحوه ارتباط و طرز برخورد افراد یک خانواده با یکدیگر است. نظر افراد خانواده نسبت به هم، احساسات و علاقه آنها به یکدیگر، چگونگی دخالت یا عدم دخالت آنها در کارهای مهم و همکاری و رقابت آنها با یکدیگر نشانگر نحوه ارتباط اعضای خانواده است. رابطه اعضای یک خانواده ممکن است به سه صورت ظاهر گردد: «1– دموکراسی2 – آزادی مطلق یا عدم دخالت در کار یکدیگر 3 – دیکتاتوری» و نتایج تحقیقات نشان می دهد که، خانواده ای که جو عاطفی آن از نوع دموکراسی است فرزندان در آن حس احترام به پدر و مادر را می آموزند، امنیت روانی فرزندان تضمین می شود به نیازهای کودک به موقع پاسخ داده می شود و تنبیهای بدنی در این خانواده ها جایی نداردو بدین صورت رفتار پرخاشگرانه در کودک کاهش می یابد.
-مدرسه :مدرسه عاملیاست که می تواند با اتخاذ روشها و طریقه درست موجبات کاهش پرخاشگری را فراهم آورد و درصورت عدم بهره گیری از روشهای تربیتی صحیح باعث افزایش اینگونه رفتارها و حرکات گشته و یا برای بروز آنها زمینهسازی نماید و حتی گاهی فرزندان خانواده هایی که از سلامت روانی برخوردارند و روابط خانوادگی آنها مبتنی بر اصول و روشهای درستی با شد با حضوردر مدرسه رفتار پرخاشگرانه از خود بروز دهد.
-محیط جامعه: کودکانی که در جامعه، شاهد برخوردهای تند بین دو نفر از افراد جامعه بوده و یا نظاره گر رفتارهای پرخاشگرانه و یا خشونت آمیز بوده ممکن است اینگونه رفتارهارا در برخود با دوستان خود استفاده کنند.»
-روابط بین اولیای مدرسه و شاگردان :دانش آموزان همانگونه که دروس معلمین را فرا می گیرند از رفتارها و حرکات آنان نیز متاثر می گردند. رفتارهای معلمان و دست اندر کاران مدرسه بخصوص در دوران دبستان اثرات فراوانی بر روی کودک بر جا می گذارد. رفتارهای تند و تهدید آمیز معلمان و دست اندر کاران مدرسه، فشارها و تحمیلهای شدید بر دانش آموزان، محول نمودن تکالیف درسی بیش از حد توان به آنها، تنبیهای بدنی، تحقیر، تبعیض، عدم محبت کافی و تشویق به موقع همه از جمله عواملی است که می تواند به عنوان زمینه های پر خاشگری محسوب شوند»
-نقش رسانه های همگانی: رسانه همگانی به عنوان وسایل ارتباط جمعی در شکل دهی وآموزش دادن رفتارهای گوناگون نقش مهمی به عهده دارند. چون ما پاره ای از رفتار های خود را از طریق مشاهده و سرمشق گیری از دیگران می آموزیم، بنابراین نمی توانیم، نقش رسانه ها را در شکل دهی رفتار پرخاشگرانه به ویژه در کودکان و نوجوانان کم اهمیت ارزیابی کنیم. رابطه بین برخاشگری و قرارگرفتن در معرض خشونتهای تلویزیونی و سینمایی در رفتار نوجوان می تواند در موارد زیر تاثیر گذار باشد :
-یادگیری از را ه مشاهده: تماشاگران راههای تازه آسیب زدن به دیگران رایاد می گیرند، روشهایی که در مجموعه رفتارهای آنها جایی نداشت.
-رفع مهار: کنترل خویش و رفع مهار تماشاگران در مقابل انجام اعمال پرخاشگرانه با مشاهده دیگران هنگام اعمال شاید تضعیف شود.
-حساسیت زدایی: با کم شدن حساسیت تماشاگران نسبت به اعمال خشن و نتایج آن، نشانه رنج کشیدن قربانی کاهش می یابد در نتیجه واکنش هیجانی آن ها در مقابل چنین تحریکاتی تضعیف شده یا از بین می رود. می توان بیان نمود که، هم عوامل شخصی و هم عوامل موقعیتی بر حالت های درونی افراد(احساسات، افکار و انگیختگی) آنها تاثیر دارند و این حالت های درونی به نوبه خود ارزیابی های افراد را به نوبه خود از درک موقعیت مورد نظر و تصمیم آن ها در مورد اینکه چگونه رفتار کنند(پرخاشگرانه یا غیر پرخاشگرانه) را شکل می دهند.
دیگر عواملی که در پیرامون انسان هستند، می توانند در بروز یا تشدید پرخاشگری یا تعدیل آن اثر گذار باشد، عبارتند از: زندگی در ارتفاع خیلی بلند، تغذیه ناقص، الگوهای اجتماعی و زندگی در محیط های شلوغ پرازدحام و پر سر و صدا. می توان گفت که، علل روانی- اجتماعی پرخاشگری شامل، ناکامی، یادگیری رفتارهای پرخاشگرانه از الگو، کمبود توجه و عاطفه، تربیت متناقض همراه

فایل : 17 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط