مقاله کامل مدرنیسم ایرانی و عقلانیت خودمدار

مقاله کامل مدرنیسم ایرانی و عقلانیت خودمدار

مدرنیسم ایرانی و عقلانیت خودمدار:چارچوبی برای تببین آسیب‌های اجتماعی
چکیده
این نوشتار تحلیلینظری با تدوین چارچوبی متشکل از دو مفهوم «مدرنیسم ایرانی» و «عقلانیت خودمدار» به چرایی آسیب‌های اجتماعی پرداخته است. مدعای این نوشتار آن است که به دلیل نمود شکل خاصی از مدرنیسم در ایران، نوعی عقلانیت متشکل از عقلانیت ابزاری و فردگرایی مدرن شکل گرفته که با خودمداری تاریخی و تفرد ایرانی عجین شده و نوعی عقلانیت سیاه بهوجود آورده است که خودمدار، خودشیفته، همهچیزخواه، رقابتجو و کاسبکار، بهشدت حسابگر و نفعطلب، نسبت به پیامدهای اجتماعی کنش خود بیتوجه و به غایت هدفگرا است.
به دلیل نبود نهادهای مدرنی که این شکل از عقلانیت را محدود کند و کمرنگشدن اخلاق سنتی و در غیاب اخلاقی مدرن، این شکل از عقلانیت مبنای کنش بخش زیادی از جامعه شده و در نتیجه بسیاری از آسیب‌های اجتماعی را که جنبهای رفتاری دارند رقم زده است.
کلیدواژهها: آسیبهای اجتماعی، مدرنیسم ایرانی، عقلانیت خودمدار.
طرح مسئله
آمار رسمی نشان از روند افزایشی آسیب‌های اجتماعی در کشور دارد. مطابق آمار پزشکی قانونی در سال 1395 از کل نزاعهایی که در کشور رخ داده، 547021 مورد آن به دلیل جراحات وارده، به پزشکی قانونی ارجاع شده است. 1براساس آمار سازمان ثبت احوال نسبت طلاق به ازدواج از رقم 2/10 در سال 1383 به 89/23 در سال 1394 افزایش یافته است. مطابق
یافتههای پیمایشی که درخصوص گرایش به همباشی در بین دانشجویان دانشگاه گیلان انجام شده است، 30 درصد از دانشجویان نگرش مثبتی به همباشی داشتهاند، بیش از 30 درصد آنها تمایل دارند که همباشی را تجربه کنند و بیش از 7 درصد آنها معمولاً وارد یک رابطة همباشانه شده‌اند (یعقوبی چوبری و همکاران، 1394). براساس آمار مرکز ملی پیشگیری از ایدز ایران، تعداد مبتلایان به ایدز از 26125 نفر در سال 1391 به 30727 نفر در سال 1395 رسیده است. سهم زنان نیز از 2/10 درصد در سال 1391 به 15 درصد در سال 1395 افزایش یافته است. جالب آنکه انتقال از طریق رابطه جنسی نیز از 12 درصد در سال 1391 به بیش از 18 درصد در سال 1395 افزایش یافته است که خود نشان از افزایش نابسامانیهایی در حوزة روابط جنسی است. براساس آمار سازمان بینالمللی شفافیت، نمره شفافیت ایران در سال 1391 حدود 28، در سال 1392 به 25، در سال 1393 و 1394 به 27 و در سال 1395 به 29 رسیده است که اگرچه در کل رو به بهبود است، از آنجایی که این نمره از 100 محاسبه می‌شود نشان از رتبة بالای ایران در فساد دارد. براساس داده‌های سازمان یادشده، رتبه ایران در سال 1395 در بین 176 کشور 131 بوده است.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد که از سال 1390 به بعد آمار ازدواج در کشور منفی شده است و هر سال نسبت به سال قبلی از تعداد افرادی که ازدواج میکنند کم میشود (ارحامی و مرتجی، 1395). آمار مرکز مطالعات بینالمللی زندانهای جهان نشان میدهد که تعداد زندانیان کشور از 185000 نفر) 237 در صدهزار) در سال 1380 به 226220 نفر در
سال 1392 (294 در صدهزار) افزایش یافته است. این در حالی است که این تعداد برای سال 1390 حدود 250000 نفر (331 در صدهزار) بوده است. مطابق داده‌های سالنامه آماری سال 1394 مرکز آمار ایران، درخصوص وضعیت پرونده‌های مختومه در دادگاه‌های عمومی، قتل غیرعمد از 15421 در سال 1375 به 16889 در سال 1390، ایراد ضرب و جرح از 236845 در سال 1375 به 387870 در سال 1390، تخریب از 45952 در سال 1375 به 68879 در سال 1390، سرقتاز 138543 در سال 1375 به 166799 در سال 1390، شُرب خَمر از 18240 در سال 1375 به 30609 در سال 1390 افزایش یافته است. همچنین پروندههای مختومه در دادگاهها، دادسراها، شوراهای حل اختلاف نیز از 10156792 در سال 1385 با رشد بیش از 16 درصدی به 11878710 در سال 1392 رسیده است. براساس پروندههای تشکیل شده در حوزة استحفاظی نیروی انتظامی نیز، ضرب و جرح و صدمه از 60524 در سال 1375 به 144021 در سال 1394، تهدید از 656 در سال 1375 به 6301 در سال 1394، اجبار و اکراه از 792 در سال 1375 به 3639 در سال 1394 و مسمومکردن عمدی از 99 در سال 1375 به 314 مورد در سال 1394 افزایش یافته است. پروندههای تشکیلشده در مورد اقدام به خودکشی نیز از 2818 در سال 1375 به 4720 در سال 1394 افزایش یافته است. فوتشدگان بر اثر خودکشی نیز از 1705 در سال 1375 به 3234 در سال 1394 افزایش یافته است.
علاوه بر ازدیاد آسیبهای قبلی، آسیبهای نوپدیدی بروز مییابند و وضعیت را پیچیدهتر و وخیمتر میسازند. در گذشتهای نه چندان دور مهمترین آسیب اجتماعی کشور اعتیاد بود اما بعد از چند دهه برنامهریزی و تلاش برای ازمیانبرداشتن اعتیاد، نه تنها اعتیاد از میان نرفته که دامنه و گسترة آن بیشتر شده است و در کنار آن آسیبهای جدیدی بروز و نمود یافتهاند.آسیبهایی چون افزایش نرخ طلاق، ارتباطات فرازناشویی، همباشی، خانه‌های مجردی مردان متأهل، کلاهبرداری، بداخلاقیهای اجتماعی، انواع مختلف خشونت، نزاعهای خیابانی، جرائم مسلحانه، قتل، تجاوز به عنف و…
مطالعة آسیبهای اجتماعی ایران نشان از درهمتنیدگی آسیبهای اجتماعی از یک سو و فراگیرشدن آنها از سوی دیگر دارد. جامعة ایرانی در شرایط کنونی مرحلة خاصی را تجربه می‌کند که مستلزم نظریهپردازیهای کلان درخصوص آن است، حال آنکه مطالعاتی که درخصوص آسیب‌های اجتماعی در کشور انجام می‌شود عموماً عوامل خرد و بعضاً میانی را بررسی میکنند. از سوی دیگر، پژوهشها عموماً آسیبی خاص را مدنظر قرار میدهند. برای مثال در اکثر پژوهشهایی که درخصوص طلاق انجام شده است به متغیرهایی همچون عدم همکفوی و سنخیت فرهنگی، دخالت اطرافیان، برآوردهنشدن انتظارات زوجین (نصرتینژاد و دیهول، 1390)،مشکلات ارتباطی، اعتیاد، دخالت زوجین و بیماری روانی همسر (زرگر و نشاطدوست، 1386)،امنیت اقتصادی، رضایت از زندگی، ارضای نیازهای عاطفی، احساس تعلق به خانواده، پایبندی دینی، تأثیرپذیری از گروه دوستان (عنایت و همکاران، 1392)،ناسازگاری ناشی از انواع ناهمسان همسری (شهولی و
رضاییفر، 1390)،عدم مهارتهای ارتباطی (هنریان و یونسی، 1390)،عدم این پژوهش به صورت فراتحلیل انجام شده است.
تفاهم اخلاقی، اعتیاد، دخالت خانواده‌ها (قطبی و همکاران، 1382) ارجاع میدهند. اما پرسشکلیدی که کمتر درخصوص آن سخن گفته شده است این است که چرا این متغیرها در این برهة زمانی اهمیت پیدا کرده است؟ چرا نسلهای گذشته که ازدواجهای تحمیلی بیشتری داشتند، به لحاظ معیشتی و اقتصادی معمولاً از زوجهای جوان امروزی در وضعیت نامناسبتری قرار گرفته بودند، دخالت اطرافیان در زندگیهایشان بهمراتب بیشتر از امروز بود، نوعی سلطة مردانه بر بسیاری از خانواده‌ها حاکم بود، بسیار کمتر طلاق را تجربه میکردند؟ چرا متغیرهای اقتصادی و فرهنگی در گذشته کمتر موجب طلاق میشدند ولی امروز بهراحتی سبب جدایی زوجین از یکدیگر میشوند. جالب آنکه در کنار ازدیاد پدیدة طلاق، پدیدة دیگری رخ نمایان کرده و براساس شواهد موجود این پدیده نیز رو به فزونی است. همباشی که برخی به غلط آن را «ازدواج سفید» نام نهادهاند، پدیدهای است که با افزایش طلاقها نیز رو به فزونی گذاشته است. این پدیده که در بسیاری از کشورهای توسعهیافتة دنیا در حد بسیار زیادی وجود دارد، در ایران نیز رو به تزاید است. اما برخلاف بسیاری از کشورها که بهعنوان فرمی مقبول از زندگی دو جنس پذیرفته شده است و به دلیل وجود اخلاق، تعهد و مسئولیتپذیری طرفین می‌توان آن را ازدواج غیررسمی دانست، در ایران نهتنها پذیرش اجتماعی چندانی ندارد، بلکه به دلیل زیرزمینیبودن و در بسیاری از موارد عاریبودن از قواعد اخلاقی، تعهد و مسئولیتپذیری، عملاً به یک رابطة جنسی فروکاسته شده است که در آن واحد در چند رابطه در جریان است و به همین دلیل در فرم امروزیاش آن
را باید آسیبزا دانست. البته به دلیل جاذبة آن انتظار میرود بر تعداد این شکل از زندگی نیز افزوده شود. پدیدة کلاهبرداری را که در حوزه‌های مختلف حیات اجتماعی حتی در حوزة نظام خویشاوندی بهوفور قابل مشاهده است چگونه میتوان تبیین کرد؟ افزایش شمار سرقت، روند رو به رشد پدیدهای مثل تکدیگری، پدیدة فرار دختران از خانه و… را چگونه می‌توان تبیین کرد؟ مفروض اصلی این نوشتار آن است که همة آسیبهای اجتماعی در ایران بهنوعی به هم مرتبط هستند. چه از این نظر که یکدیگر را تولید و بازتولید میکنند، همانند رابطة اعتیاد و طلاق و چه از این منظر که عموماً برآمده از علیتهای مشابهی هستند. عموم پژوهشهایی که در ایران انجام شده‌اند به آسیبهایی خاص پرداختهاند و این پرسش که علت اینهمه آسیب اجتماعی و همهگیرشدن آن در کشور چیست، کمتر مورد توجه واقع شده است. در حالی که در جامعهای که با کثیری از آسیب‌های اجتماعی روبهرو است، روند آسیب‌ها روبهرشد است و با آسیب‌های نوپدیدی روبهرو هستیم، تبیین اینهمه آسیب مستلزم نظریهای است که بتواند حداقل حجم زیادی از آسیبها را تبیین کند. در چنین شرایطی منطق علم اجتماعی به علتهای زیرینی ارجاع میدهد که بروز چنین آسیبهایی را بهوجود میآورد. توجه به تاریخ جامعهشناسی از این منظر بسیار راهگشاست. برای مثال نظریهپردازی دورکیم درخصوص جامعة فرانسه قرن نوزدهم نه تلاش برای بررسی تکتک آسیبهای اجتماعی جامعة فرانسه بلکه ارائة نظریهای درخصوصکلیت جامعه است که چنین پدیده‌هایی را بروز داده است. هم از این رو است که دورکیم آسیبهای اجتماعی جامعة فرانسه و نظم ازدسترفتة آن را ناشی از گذار از جامعة مکانیکی به جامعةارگانیک میداند یا تونیس گمینشافت را در مقابل گزلشافت قرار داده یا پارسونز اجتماع
(کامیونیتی) را در مقابل جامعه (سوسایتی) قرار داده و راهحل را در شکلگیری اجتماع جامع وی (سوسایتال کامیونیتی) میداند. وضعیت امروز جامعة ایران نیز چنین شرایطی است. از این رو بر عالمان اجتماعی است که بهجای پژوهش در باب طلاق، خودکشی، فرار دختران، همباشی و… به این پرسش اساسی بپردازند که چرا جامعة ایرانی با اینهمه آسیب روبهرو است؟ این نوشتار تلاش می‌کند چارچوبی مفهومی ارائه کند که با استناد به آن بتوان حجم زیادی از آسیبهای اجتماعی در کشور را تبیین کرد.
پیشینه تجربی
گرچه درخصوص تکتک آسیبهای اجتماعی در ایران پژوهشهای بسیاری انجام شده است، پژوهشهای اندکی وجود دارد که بیش از یک آسیب اجتماعی را بررسی کرده باشد و پژوهشهای نادری وجود دارد که تلاش کرده باشد تا چرایی بروز انواع آسیبهای اجتماعی در کشور را تبیین کنند. پژوهشهای دستة اول و دوم که یک آسیب اجتماعی را تبیین کردهاند یا به دو آسیب پرداختهاند، به دلیل اینکه تلاشی برای تبیین کلیت آسیب‌های اجتماعی در کشور نکردهاند از حوزة این مطالعه خارج هستند اما مطالعات یا تحلیلهایی که به تبیین آسیب‌های اجتماعی در ایران پرداختهاند نیز بسیار اندک هستند.
سراجزاده و فیضی (1394) تلاش کردهاند تا با تلفیق رویکردهای موجود در حوزه جامعهشناسی مسائل اجتماعی ازجمله رویکرد بیسازمانی اجتماعی، تضاد ارزشی و برساختگرایی، آسیبهای اجتماعی حوزة زنان را تبیین کنند. نویسندگان با تأسی از رویکرد بیسازمانی اجتماعی، افزایش مسائل اجتماعی را ناشی از عدم تعادلهایی دانستهاند که ناشی از تغییرات اجتماعی در نظام زندگی شهری و تغییر
موقعیت و نقش زنان است. از نظر آنها این وضعیتْ ارزشها و هنجارهای اجتماعی را تضعیف و نظام کنترل اجتماعی را ناکارآمد کرده است و بهنوعی موجب بیسازمانی اجتماعی شده است. پس از آن با استفاده از رویکرد تضاد یادآور شده‌اند که این وضعیت تضادهای اجتماعی و فرهنگی موجود همچون تضادهای جنسیتی را فعال کرده و تضادهای جدیدی را دامن زده است. این تضادهای جدید موجب بروز تعارضهای ارزشی و منفعتی بین گروه‌های اجتماعی شده است. در نهایت با اتکا به رویکرد برساختگرایی نشان دادهاند که فضای بیسامان و تضادآمیز یادشده، ارزشهایی را خلق و فعال می‌کند که موضوعاتی را که سابقا مسئله قلمداد نمیشد مسئله می‌کند. بر مبنای این تبیین، مسائل اجتماعی حوزة زنان ناشی از بیسازمانی اجتماعی و تعارضهای ناشی از آن است که فهم جدیدی را برای زنانرقم زده است و به واسطة آن مسائل اجتماعی جدیدی را بروز داده است.
شفیعی (1394) با اشاره به وضعیت فقر در ایران مهمترین آسیب اجتماعی در کشور را فقردانسته و معتقد است که بسیاری از آسیب‌های اجتماعی همچون اعتیاد، طلاق، تنفروشی، بزهکاری و … معلول فقر است. از نظر ایشان علتالعلل آسیب‌های اجتماعی در کشور فقر است که شرایط ساختاری را به وجود آورده است که موجد سایر آسیب‌های اجتماعی است.
رهنمایی و همکاران (1389) علت اصلی آسیبهای اجتماعی در کشور را ناشی از گسترش شهرنشینی و الگوی حاکم بر آن که دارای دو مؤلفة رشد شتابان و توزیع نامتعادل و ناموازی جمعیت شهری است، میدانند. این وضعیت نوعی شهرنشینی مشکلزا به وجود آورده است که موجب شکلگیری پدیدة مهاجرت از روستاها به شهر و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و کلانشهرها شده و زمینهساز آسیب‌های دیگری شده است. ازجملة
این آسیب‌ها از نظر نویسندگان حاشیهنشینی است که خود موجد آسیب‌های دیگر است.
ایمانی جاجرمی (1394) علت اصلی بروز آسیب‌های اجتماعی در کشور را نابرابری میداند. از نظر ایشان آسیب‌های اجتماعی در کشور معلول افزایش نابرابری و شکافهای طبقاتی است. افزایش نابرابری و شکاف طبقاتی در کشور نیز مولود نظام اقتصاد بازار است که بر جامعه حاکم شده است.
جلاییپور) 1394) در پاسخ به این پرسش که چرا جامعة ایران با رشد «فزاینده» آسیب‌های اجتماعی روبهرو است، از منظری کلان به موضوع نگریسته است و علت بروز و افزایش آسیب‌های اجتماعی در کشور را نتیجة پنج عامل کلان میداند. عامل اول از نظر ایشان دوبرابرشدن جمعیت است که مسائل مهمی را در دوره‌های مختلف بهوجود آورده است و در شرایط فعلی مهمترین پیامدش بیکاری گسترده است که رشد پدیده‌های اعتیاد، فقر، حاشیهنشینی، جرم و سایر انحرافات را شتاب بخشیده است. عامل دوم عدمِ در مسیر توسعه قرارگرفتن جامعه است که نتیجة مدیریت ناکارآمد کلان جامعه است. عامل سوم رشد فزایندة اندازه و حوزة عمل دولت به قیمت تضعیف جامعة ایران است که به واسطة درآمدهای نفتی اتفاق افتاده و موجب بزرگشدن دولت و مداخلة آن در همة بخشهای زندگی مردم و در عین حال مانع از کارآیی و پاسخگویی دولت شده است، زمینة فساد ساختاری در جامعه را فراهم آورده است، جامعه مدنی را تضعیف و در حوزة اقتصاد مانع از شکلگیری یک بازار تولیدی رقابتی، قانونمند و مولد شده است. این عامل از نظر ایشان عامل اصلی است. عامل چهارم نبودِ یک نظام تأمین اجتماعی فراگیر و کارآمد است که بتواند مانع از بروز برخی آسیب‌های اجتماعی شود. مضاف بر موارد گفتهشده، کوتاهی روشنفکران و نخبگان فرهنگی در
زمینة معرفی جامعة آرمانی عامل پنجمی بوده است که آسیب‌های اجتماعی را در جامعة ایران تشدید کرده است.
البته جلائیپور در کتاب جامعهشناسی ایران: جامعه کژمدرن به شکل دیگری به موضوعپرداخته است. در بخش ششم فصل دوم ذیل عنوان «سنخ جامعه مدرن بدقواره» از منظری کلانو سنخشناسانه و با نقد سنخشناسیهای قبلی مثل «جامعه در حال گذار»، مدرنشدن جامعةایران را مفروض میگیرد اما این مدرنشدن را دارای چند نوع بدقوارگی ازجمله عدم تناسبهایبیرونی (گستردگی بخش دولتی نسبت به بخش غیردولتی، حاشیهنشینی در اغلب شهرهای بزرگ، تراکم آسیب‌های اجتماعی در شهرها و کلانشهرها، توسعة نامتوازن همة شهرها و مناطق، کوچکی طبقة متوسط و کیفیت نامناسب آن و نابرابری جنسیتی)،نارساییهای درونی (فقدان یا نقصان روابط مدنی، فرسایش سرمایة اجتماعی، کوچکی عرصة عمومی، بیتوجهی به ناسیونالیسم)،عدم تناسب در اقتباس (خصوصاً اقتباس در حوزة علوم انتقادی) و کاستی در کنشهای جمعی، ذیل سنخ مرضی آن دستهبندی می‌کند. در چارچوب سنخشناسی جلائیپور، مسائل جامعة ایران اعم از مسائل اجتماعی و غیراجتماعی محصول همین مدرنشدن بدقواره است. البته باید به نکته نیز توجه داشت که علیرغم تحلیل یادشده در فصل ششم کتاب که به موضوع «آسیب‌ها و آشفتگیهای اجتماعی» میپردازد، با نقد عواملی مثل رشد جمعیت، فقر، توطئة خارجی و عادت فرهنگی که معمولاً علل آسیب‌ها شناخته می‌شود، ضمن دارای نقش دانستن عوامل یادشده، آنها را جزو علل مؤثر ندانسته و علل مؤثر در بروز آسیب‌های اجتماعی را سیاستهای آرمانگرایانة غیرواقعگرایانه یا همان سیاست شعاری مسئولان عنوان می‌کند.

فایل : 29 صفحه

فرمت : Word

38900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط