مقاله کامل كشاورزي پايدار توليد با كيفيت , نگاه به آينده

مقاله کامل كشاورزي پايدار توليد با كيفيت , نگاه به آينده

كشاورزي پايدار توليد با كيفيت , نگاه به آينده
كشاورزي پايدار به معناي استفاده از علوم بيولوژي، بالاترين ميزان و مناسب ترين روش توليد در كشاورزي است. در حالي كه در كشاورزي تجاري براي نيل به اهداف توليد كوتاه مدت از نهاده هاي كشاورزي به طور بي رويه استفاده مي شود. اين نهاده ها شامل كود، سم، زمين، آب و… است كه استفاده هاي بي رويه از هر كدام ناهنجاري هايي را به دنبال دارد. در حالي كه وزارت جهاد كشاورزي عزم جدي براي توليد ارگانيك و كاربرد حداقل سم و كود شيميايي را در محصولات كشاورزي دارد، اما آيا روند موجود در استفاده بيش از حد ظرفيت اراضي در كشت هاي دوم و 4/7 ميليارد متر مكعب بيلان منفي از 44 ميليارد متر مكعب آب در بخش زراعت و به عبارتي 19 درصد بيلان منفي حاكي از رويكرد بخش كشاورزي به توسعه پايدار است؟ به راستي وزارت جهاد كشاورزي مي تواند در يك نقد درون سازماني برآورد كند كه مسير گذر از كشاورزي تجاري به كشاورزي پايدار تاكنون به چه ميزان طي شده است؟
با افزايش روزافزون جمعيت و نيازهاي فراوان آن از جمله غذا، كشاورزي به روش هاي ابتدايي و سنتي با بازدهي كم، ديگر جوابگوي اين نيازها نيست. در طي سال هاي گذشته با قطع درختان جنگلي و از بين بردن مراتع، سطح زيركشت افزايش يافت و با استفاده از تكنولوژي هاي صنعتي و روش هاي نوين كشاورزي تا حدودي توانسته بر اين نيازها غلبه كند. به كارگيري روش هاي شيميايي و مكانيكي هر چند توانست كشاورزي را رونق دهد، ولي جاذبه هاي منافع كوتاه مدت كشاورزي تجاري به سيستم حساس و آسيب پذير خاك، اين اجازه را نداد كه بگويد: چه مدت مي توان از اين روش كشاورزي استفاده كرد.
در كشاورزي تجاري با استفاده بي رويه و نامتعادل از كودها و سموم كه تخريب خاك و از بين رفتن موجودات خاكزي را در پي داشت، توان توليد و حاصلخيزي خاك كاهش يافت و نتيجه اين روش كشاورزي، پايين آمدن كيفيت محصولات بود.
در اواخر دهه 60 ميلادي با پيدا شدن سموم در زنجيره هاي غذايي و تجمع عناصر در خاك و آب هاي زيرزميني، به تبع آن بروز بيماري هاي مختلف در انسان، آگاهي مردم از اثرات استفاده از اين مواد شيميايي در كشاورزي افزايش يافت. در دهه ي 70 ميلادي قيمت نفت افزايش
يافت و به دنبال آن بهاي نهاده هاي اصلي كشاورزي زياد شد. اين امر بيشتر سبب شد كه مردم به فكر فرو روند و احساس كنند كه منابع طبيعي زمين محدود و جايگزين كردن آنها كاري بس دشوار است.
در سال هاي اخير براي نيل به حفظ حيات طبيعي، تنوع زيستي، پايداري منابع خاك و آب و حفظ محيط زيست، به كشاورزي از ديدگاه پايدار و ارگانيك نگاه شده است. كشاورزي پايدار براي حصول توليد در دراز مدت و سازگار با محيط، بر نهاده هاي كم انرژي و مقادير كم مواد شيميايي متكي است و در آن اثرات متقابل و فرايندهاي اكولوژيكي ضروري مي باشد كه نتيجه آن توليد محصول و غذاي سالم تر براي انسان است.
تفاوت كشاورزي پايدار با كشاورزي تجاري كه به صورت فشرده از نهاده هاي كشاورزي استفاده مي كنند، در اين است كه در كشاورزي پايدار بر ثبات عملكرد در طولاني مدت با حداقل تاثير بر محيط تاكيد مي شود، در حالي كه كشاورزي تجاري بر اهداف كوتاه مدت و حداكثر عملكرد متكي است. بايد به اين نكته توجه كرد كه كشاورزي پايدار به معني بازگشت به گذشته نيست، چرا كه با استفاده از علوم جديد بيولوژي به بالاترين ميزان و مناسب ترين روش توليد در كشاورزي رسيد. گر چه در بيشتر جوامع با قدرت و نفوذ سياسي شركت هاي توليدكننده مواد شيميايي و نفي اثرات ناهنجار استفاده از آنها در كشاورزي، در توسعه كشاورزي پايدار خللي ايجاد كرده است، ولي با پيگيري جوامع علمي و مردم در سياست دولت ها تغيير روشي مشاهده شده كه كنترل و حذف مصرف برخي از اين مواد شيميايي را در پي داشته است.
به علت ناهنجاري هاي به وجود آمده در سيستم كشاورزي تجاري و صنعتي، جنبش كشاورزي پايدار مبتني بر اكولوژي زنده خاك شكل گرفته است و حركت هاي جهاني نشان مي دهد كه اين جنبش در حال گسترش مي باشد و اين تغييرات در كشورهاي توسعه يافته بيشتر مشاهده مي گردد.
در كشاورزي پايدار دو اصل كليدي وجود دارد كه در آن استفاده از مواد شيميايي بخصوص آفت كش ها و كودها بايد به حداقل برسد و به مزرعه به صورت جامع نگريسته شود.     در حالت كلي يكي از منابع توليد محصولات كشاورزي خاك است و اكوسيستم خاك به طور
طبيعي در جهت به حداقل رساندن حالت بي نظمي و جلوگيري از تغييرات شديد بلندمدت عمل مي كند و نتيجه ي آن حفظ ثبات درون زيستگاه است. بنابراين حفظ تعادل اكوسيستم خاك مستلزم مديريت عواملي است كه در جهت حمايت و تقويت جامعه زيستي خاك به كار رود.     امروزه رويكرد جهاني به كشاورزي مبتني بر ساختارهاي زنده خاك است. در اين نوع كشاورزي به كار بردن فرآورده هاي بيولوژيك كه با طبيعت اكوسيستم خاك هماهنگ است، در اولويت قرار دارد و خاك به عنوان يك اكوسيستم پويا و فعال در نظر گرفته مي شود كه مواد و انرژي در آن جريان دارد و موجودات خاكزي و گياهان از اجراي اصلي آن محسوب مي شوند. اين موجودات خاكزي از عوامل اصلي تنظيم كننده زنجيره هاي غذايي و چرخه هاي حياتي روابط مفيد بين اجراي آن مي باشند. دانشمندان علوم گياهي و كشاورزي توجه خود را بيشتر به خطرات مصرف بيش از حد كودها و آفت كش هاي شيميايي و مسايل حفاظت خاك و آب و حفاظت از محيط زيست صرف كرده اند و به طور كلي بايد گفت: كشاورزي پايدار بايد از نظر اكولوژيكي مناسب، از نظر اقتصادي توجيه پذير و از نظر اجتماعي مطلوب باشد. كشاورزي پايدار از اهدافي است كه بايد هر چه سريعتر به آن دست يافت و با استمرار آن نياز به مواد شيميايي گران و مخرب را كمتر كرد و با حفاظت از محيط زيست، موجودات و سلامتي جوامع زيستي از طريق برنامه ريزي دقيق، كشاورزي پايدار را حاصل نمود تا نسل هاي آينده بتوانند از شرايط مناسب محيطي برخوردار شوند و از نعمت هاي آن بهره جويند.
مفهوم کشاورزی پایدار
انسان در طي تكامل تاريخي‌اش در چند مرحله مسير خود را از جريان طبيعي تغيير داده به تدريج زاويه خود را با طبيعت بيشتر كرده است. اولين قدم براي ايجاد فاصله ميان بشر و طبيعت انقلاب كشاورزي است كه در حدود ده هزار سال پيش با كشف قواعد حاكم بر رويش گياهان صورت گرفت، انقلابهاي بعدي مانند انقلاب صنعتي و انقلاب شيميايي، انقلاب انفورماتيك، و انقلاب بيولوژي هر كدام به سهم خود در ايجاد فاصله ميان انسان و طبيعت موثر بوده اند.
در تمام اين جريانات بر عقلانيت انسان تاكيد مي شود، چراكه علمي كه از انقلاب صنعتي شكل گرفت و مبنايش علم رياضي و فيزيك و مكانيستي بود با اين پيش فرض شروع مي كرد كه
انسان عاقل است و با ترازوي عقل خوب و بد را از هم تميز مي دهد، راز طبيعت را مي‌شكافد و روابط ميان اجزا را يافته و از اين روابط استفاده مي‌كند.
اين نوع نگرش كه در واقع يك جريان خردگرا بود با آزمايش تجربه و تكرار و كمي كردن پديده ها، طبيعت را درنورديد و از آن به نفع بشر استفاده كرد و دستاوردهاي بسياري را در پي داشت: استفاده از انرژي هاي متعدد يك ميليون برابر شد، قدرت كشندگي انسان هزار برابر و قدرت غلبه بر مشكلات صدبرابر شد. علم در كنار اين دستاوردهاي ملموس دستاوردهاي پنهان و در واقع ضددستاورد نيز با خود داشته است. اين علمي كه انسان را در بهره برداري از منابع كارآمد كرد از طرفي ناكارآمدي خود را براي حفظ منابع نشان داد، در جوامع انساني غني ها را غني تر و فقرا را فقيرتر كرد، فرهنگها را دگرگون كرد يا از بين برد، زبانها را يكي كرد، جامعه جهاني را به وجود آورد، در استفاده از تكنولوژي الگوهاي فرهنگي را ناديده گرفت و يك تكنولوژي واحد را براي فرهنگ‌هاي متفاوت به كار برد.
تكنولوژيها با خود هجوم فرهنگي به همراه آوردند؛ هجوم فرهنگي شايد اصطلاح خوبي نباشد بهتر است بگوييم تهاجم پذيري فرهنگي چون اينطرف آنقدر گود بود كه جريان اطلاعات و تكنولوژي خيلي سريع مي آمد ونبايد تنها آنطرف را مقصر بدانيم اگر ما بستر را صاف بكنيم اين سيل عبور مي‌كند و مي‌رود و ما تنها از تشعشعات آن استفاده مي‌كنيم لازم نيست سيل بيايد و ما را ببرد. الگوهاي فرهنگي‌اي كه در طي هزاران سال شكل گرفته بود با ورود تكنولوژي محو شدند. آنهايي كه توانستند تكنولوژي را فرهنگي كنند مانند جوامع ژاپني و چيني كمتر آسيب ديدند و هنوز آثار فرهنگ بومي در لابلاي رفتارشان ديده مي‌شود و در واقع جوامعي كه متكي به اصول سنتي خود بودند خيلي مورد تهاجم واقع نشدند چون خلاء فرهنگي نداشتند.
در آغاز قرن بيست و يكم بشر به اين نتيجه رسيده كه فرهنگ بخش زنده طبيعت است فرهنگ زايش دارد پوياست؛ بايد بتواند تغذيه كند و دگرگون شود و از نو بزايد، در سالهاي اخير تنوع زبان و فرهنگ به شدت كاهش پيدا كرده و احتمالا روزي مي رسد كه تنها يك مذهب در دنيا خواهد ماند و يك حكومت نيز و اين همان چيزي است كه مي شود نامش را پديده ضدطبيعت گذاشت، چراكه پويايي و پايايي طبيعت هميشه نتيجه تنوع بوده است. به عبارتي هيچ
چيز بيشتر از تنوع نتوانسته عامل تحرك و ماندگاري طبيعت باشد. به عنوان نمونه در كشاورزي علت آسيب پذيري ما انسانها كم شدن تنوع غذايي مان است، انسان روزگاري پنج هزار گياه را با آن الگوهاي فرهنگي بسيار قوي در تمام دنيا مورد استفاده قرار مي داد، سفره ها محل تجمع فرهنگي بود، تمام تمدنهايي كه در دنيا ماندگار بودند تمدن غذايي داشتند و اين تمدن غذايي محكم ترين حربه براي حفظ فرهنگ است، امروز تعداد گياهان مورد استفاده براي تغذيه انسان به 80 عدد رسيده كه از ميان آنها 12 گونه مهم تر از بقيه است و از اين 12 گونه نيز برنج و گندم و ذرت 65 درصد غذاي مردم جهان را تامين مي‌كند.
همچنين 90 درصد تخم مرغ در دنيا از دو نژاد است، 85 درصد گوشت مصرفي از يك نژاد و 70درصد سيب زمينی از 6 واريته است، اين وضعيت نشان دهنده شدت آسيب پذيري ما انسانهاست. بشر با تقليد از طبيعت سعي كرده چاره مشكلات را بيابد اما نه تنها نتوانسته خوب اداي طبيعت را دربياورد بلكه زيان هاي زيادي هم به خود و هم به طبيعت وارد آورده است؛ ما از طريق به نژادي و از طريق الگوهاي ديگر تنوع به وجود آورديم منتها اين تنوع تنها در سطح ژن است، در حالي كه تنوع طبيعت در سطح اكوسيستم و گونه مي باشد، ما واريته هاي زيادي به وجود آورديم كه به علت ناهماهنگي با طبيعت از رده خارج مي شوند و تنها يك بيماري جديد كافي است كه آنها را از بين ببرد
به كمك علم در دهه 1960 انقلاب سبز به وجود آمد كه سه تغيير عمده در شيوه هاي تامين غذاي بشر به وجود آورد: كود شيميايي، بذر اصلاح شده و آبياري. كارخانه هاي اسلحه سازي جنگ جهاني دوم كه ديگر كاربردي نداشتند تبديل به كارخانه هاي ساخت كودهاي شيميايي شد كه در آنها دو عنصر كربن و ازت را كه در تمام اشكال خود در طبيعت در كنار هم وجود دارند از هم جدا كردند و همه كودها را از ازت ساختند و اين كود را به كشورهاي جهان سوم بردند و آنها را از نظر غذايي خودكفا كردند. تغيير دوم اصلاح نژاد و واريته‌ها بود، بذر به عنوان هديه طبيعت و مادر زايش از مهم ترين اجزاي گياهي است و در جوامع كشاورزي دنيا فرهنگي بسيار غني دارد؛ زارعين قديمي بذر را به هيچ عنوان نمي‌فروختند، فقط به هم تقديم مي‌كردند و يا با هم تعويض مي‌كردند. همراه اين تعويض مبادله فرهنگي، اخوت و برادري و تكنولوژي مبادله مي‌شد و بذر
مانند پلي ميان فرهنگها عمل ميكرده است. اما در حال حاضر تكنولوژيهاي بسيار پيشرفته‌اي حاصل شده و قرار است توليد بذر انحصاري شود يعني جريان اقتصاد جهاني و قدرتهاي بين المللي در حال انحصاري‌كردن توليد بذر هستند.
دانشمندان روي توليد بذرهايي كار مي‌كنند كه خودشان خودكشي مي‌كنند، يعني دوباره نمي‌توان آنرا توليد كرد، و انحصار توليدشان به دست چند كشور ثروتمند دنيا افتاده است. كساني كه امروزه تحت عنوان راهزنان بيولوژيكي منابع به ويژه جهان سوم را غارت مي‌كنند بذرگيران پاي دار هستند. تحول سومي كه با انقلاب سبز به وجود آمد آبياري بود: ما براي توليد يك تن گندم هزار تن آب نياز داريم و اين يك تن گندم را دويست – سيصد دلار مي فروشيم، همين هزار تن آب در صنعت نزديك به دو سه هزار دلار سودآوري دارد. بيشتر از هشتاد درصد آب دنيا صرف كشاورزي مي‌شود، چقدر فرسايش، چقدر شوري، چقدر مشكلات مربوط به آب داريم.
اين سه جرياني كه انقلاب سبز به وجود آورد و همه با شكست مواجه شد، براي ما مشكلات زيست محيطي مهمي را به وجود آورد كه يكي از مهمترين آنها تغييرات اقليمي است و مي‌توان گفت علت 50 درصد آن فعاليتهاي كشاورزي مي باشد. اين بشر خيلي بيش از حقش دارد از طبيعت استفاده مي‌كند اين نسل صد ساله به اندازه هزار نسل از منابع برداشت كرده است. پايداري عبارتست از اينكه از سرمايه نخوريم يعني هر چه توليد مي‌شود استفاده كنيم و سرمايه را مصرف نكنيم. اما به عنوان نمونه در مورد نفت درست يك ميليون برابر آنچه توليد مي‌شود برداشت مي‌كنيم، در مملكت خود ما بر اساس يك برآورد 68 درصد در همه منابع ناپايداري داريم.
آنچه تحت عنوان توسعه پايدار مطرح است در حقيقت نوعي پارادايم در مقابل توسعه رايج است، توسعه رايج نتوانست نيازهاي انسان را برطرف كند؛ در طي يك قرن همه منابعي كه روي زمين موجود بود، گرفتيم و برديم و خورديم و بر باد داديم، براي آيندگان نگذاشتيم، مبناي اقتصادمان اين بود كه هرچه مي‌تواني بيشتر استفاده كن، اما ديدند نمي‌شود با اين روش همه چيز از بين رفت، بنابراين الگوهايي تحت عنوان الگوهاي پايدار به وجود آوردند. اين الگوهاي پايدار نمي‌تواند پايدار باشند مگر اينكه اول مسائل اجتماعي و اقتصادي مربوط به آن حل شود، تا زماني
كه تعداد اندكي در اين دنيا پول و منابع دستشان باشد نمي‌شود درباره پايداري صحبت كرد. توسعه پايدار را توسعه‌اي تعريف كرده‌اند كه منافع نسل فعلي را تامين كند و ضرري به منافع آيندگان نزند. توسعه‌اي كه از نظر سياسي قابل قبول و از نظر اقتصادي توجيه پذير و از نظر محيطي مطلوب باشد. در اين قالب اگر به كشاورزي نگاه كنيم در صورتي پايدار خواهد بود كه بستر اجتماعي و اقتصادي آن فراهم باشد و از الگوهاي اكولوژيكي كه در طي هزاران هزار سال تكامل پيدا كرده استفاده شود و اين الگوها چيزي نيست جز كاركرد چندتايي يا multy function، يعني اگر توانستيم كشاورزي را از حالت تك‌محوري به چند محوري دربياوريم به حالت پايدار نزديك شده‌ايم، كشاورزي پايدار يعني تنوع فعاليت هاي كشاورزي، يعني همان چيزي كه عشاير ما داشتند همان چيزي كه در سيستم‌هاي تعاوني كشاورزي در دوران دور داشتيم، همان چيزي كه در آبياري به وسيله قنات داشتيم همان قاعده كلي عشاير ما يعني نصف داشت نصف برداشت و همان قانون نانوشته كشاورزان ما كه مي‌گفت شما از هر سيستمي هر چه گرفتيد بايد 50 درصدش را بدهيد كاه و كلش را به هيچ عنوان نمي‌بردند.
برای مثال از برج كبوترمیتوان بعنوان الگويي از كشاورزي پايدار در ايران یادنمود فضله كبوترهايي كه در طول شب در اين برج جمع مي‌شدند بعنوان يكي از بهترين كودها مورد استفاده قرار مي‌گرفته و نيز يكي از بهترين استراكچرها براي جابجايي هواست چرا كه يكباره دو هزار كبوتر به پرواز درمي آمدند و به اندازه يك جت نيرو وارد مي‌كرده‌اند.
سطح ردپای اكولوژيك بعنوان مساحتي از زمين كه يك انسان در آن بتواند تمام فعاليتهاي مورد نيازش را براي توليد غذا، دفع زباله و هر فعاليت ديگري انجام دهد افزود: مساحت ردپاي اكولوژيكي براي انسان سي سال پيش دو هكتار بوده كه در حال حاضر به چهار هكتار رسيده است و ميزان آن در بنگلادش نيم هكتار و در آمريكا 9.4 است، تا بيست سال پيش جمعيت جهان بر اساس ردپاي اكولوژيكي با سطح كره زمين متعادل بود، چون سهم هر انسان روي كره زمين دايره ايست به قطر 128 متر، اما امروزه ميزان استفاده ما از كره زمين رسيده به 1.2، يعني به اندازه 0.2 بيشتر از كره زمين داريم استفاده مي‌كنيم. پدران ما زمين را طي دهها هزار سال نگه داشتند اما ما به بهانه دست يابي به رفاه چه ها كه بر سرطبيعت نياورديم، بهره برداري‌هاي بي‌رويه باعث شد كه

فایل : 49 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط