مقاله کامل زبان شناسی و تفاوت آن با دستور سنتی
مقاله کامل زبان شناسی و تفاوت آن با دستور سنتی
زبان شناسی و تفاوت آن با دستور سنتی
چکیده
با توجه به این که زبان مهم ترین وسیله برقراری ارتباط در جوامع بشری است، ساختار هر زبان وابستگی و ارتباط نزدیکی با ساخت و زیربنای جامعه زبانی خاص خود دارد، زیرا جوامع انسانی هیچ گاه ثابت و یکسان نمی مانند و همواره در حال تغییر و دگرگونی هستند، زبان نیز به عنوان امری اجتماعی پیوسته و به تبع تحولات اجتماعی، به گونه ای متناسب با نیازهای جامعه، منحول و دگرگون میشود. از این رو هر زمان در هر زمان، به صورت آیینه ای است که میتواند بافت و ساخت جامعه خاص آن عهد را در خود منعکس کند. بدین ترتیب بسیاری از مشکلات و مسائل ادوار گذشته و میهمات مربوط به تاریخ، جامعه شناسی، مردم شناسی، قوم شناسی، فرهنگ و ادبیات به کمک مکتوبات برجای مانده از زبان آن جامعه گشوده و روشن میشود.
آنچه در این فرصت مقصود ما است، همانا پرداختن به تاریخچه زبان شناسی به عنوان یک علم تو پا و تفاوت آن با دستور زبان سنتی است و این که این علم به چه جنبههایی از زبان میپردازد.
واژههای کلیدی: زبان، زبان شناسی، دستور زبان
1- مقدمه
اکثر مردم وقت زیادی را صرف صحبت کردن، گوش کردن و خواندن و نوشتن میکنند. استفاده از زبان جزء لاینفک زندگی انسان است. کودکان در سنین تقریبایکسائی شروع به ترکیب کلمات باهم میکنند و جای شگفتی است که در تکامل گفتار تقريبا راه یکسانی را میپیمایند. زبان و تفکر انتزاعی با یکدیگر رابطه تنگاتنگی دارند و بسیاری از مردم بر این عقیده اند که این دو ویژگی بیش از هر ویژگی دیگر، انسان را از حیوان متمایز میکند..
زبان از یک سو ابزار بیان مفاهیم و از دیگر سو وسیله ارتباط انسانها با یکدیگر است. به تعبیر دیگر، زبان به عنوان پایگاه محوری در حیات اجتماعی و ابزار ارتباط انسانی، از اهمیت خاصی برخوردار است، چرا که از سویی ابزار بقای انسان و اندیشه است و از سویی دیگر عامل پیشرفت و تکامل اطلاعات بشری است، جوامع انسانی اعم از گسترده و محدود یا شهری و روستایی برای بیان مقاصد خود از زبان بهره مند میشوند. امروزه جای هیچ تردیدی باقی نمانده است که زبانهای مختلف با یکدیگر مرتبط اند و وجوه مشترک گوناگونی دارند، این وجوه مختلف را میتوان از جهات نژادی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مورد بررسی قرارداد.
از دیرباز انسان به اهمیت زبان توجه داشته است به گونه ای که مؤلف ناشناخته كتاب “حدود العالم من المشرق إلى المغرب” زبان را سومین وجه از وجوه چهارگانه تمایز ناحیتی از ناحیت دیگر میداند و نیز به قول “ويلهلم فون هومبولت” انسان با شناختههای خود به همان گونه که زبان ارائه شان میکند ارتباط برقرار میسازد و به همین دلیل است که او زبان را با تار و پود هستی خویش میبافد.» (کاسيرره ۱۳۶۷: ۵۰)
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن در آنجا که بحث از عوامل عقلی و روحی تمدن است، ابتدای مرحله انسانیت را هنگام پیدایش کلمه و كلام قلمداد میکند و این وسیله را آشکار کننده انسانیت انسان معرفی میکند؛ زیرا به عقیده وی مغز انسان در این مرحله درصدد یافتن و اختراع علاماتی برای معرفی دسته ای از اشیاء مشابه بر آمد. در همین راستا، پیدایش اسامی خاص، اسم کلی و مطلق حاصل عمر نسلهای زیادی از ابناء بشر است. مرحله بعدی ظهور اسامی معنی بود که نماینده مجرداتی از قبیل “نغمه”. “عقل” و “کمیت” هستند. این همه مؤید ترقی فکر بشری و رابطه آن با تفکر انسانی است و نتیجه این که کلمات همچون ابزار و ادواتی هستند که به دقت فکر کمک کرده و در واقع رموز و علائم تمدن به شمار میروند. كلمات و الفاظ نه تنها وسیله اندیشیدن واضح و روشن، بلکه سبب پیدایش بهبودی در سازمان اجتماعی بوده است. (دورانت، ۱۳۶۳: ۵۸ و ۵۷)
به هر تقدیر، هرگونه استدلالی در قلمرو مفاهیم، در گرو زبان است؛ زیرا فقط استدلالی قابل انتقال و عرضه به دیگران است که مبتنی بر زبان باشد. «هومبولت مدعی بود که هر زبانی در خود، به واسطه ساختاری که داراست، تحلیلی از جهان خارج را در خود دارد. تحلیلی که ویژه خود اوست و با تحلیل موجود در سایر زبانها تفاوت دارد. پس با فراگیرییک زبان، همزمان، جهان بینی خاصی نیز نتیجه میشود، بنابراین زبان به مثابه عاملی تلقی میشود که قادر است نظام اجتماعی را بنا نهد.» (نظامی زاده، ۱۳۷۳: ۵۰۲)
ناتوانی در استفاده مناسب از زبان بر موقعیت شخص در جامعه تأثیر میگذارد و حتی ممکن است شخصیت او را تغییر دهد. به خاطر اهمیت زبان در زندگی بشر، همه ساله تعداد بسیاری از روان شناسان، جامعه شناسان، انسان شناسان،
متخصصان گفتاردرمانی، دانشمندان علوم کامپیوتر، پدیدآورندگان آثار زبانی و بسیاری دیگر ضرورت مطالعه هر چه عمیق تر زبان را در مییابند؛ بنابراین جای تعجب نیست که زبان شناسی در سالهای اخیر به سرعت گسترش یافته است.
۲- زبان شناسی چیست؟
زبان شناسی علمی است که به مطالعه و بررسی نظام مند زبان میپردازد و ضمن توصیف تمام جنبههای آن، نظریههایی را در مورد چگونگی عملکرد آن ارائه میدهد.» (ایچیسون، ۱۳۷۱: ۱۵)
زبان شناسی به مفهوم جدید آن، علمی نسبتا نوپا بوده که قدمتی تقریبایک صد ساله دارد. این علم بررسی میکند که چگونه زبانها این امکان را فرا روی گویشوران قرار میدهند تا عقاید و احساساتشان را به یکدیگر منتقل کنند، چه طور سبکها و گونههای مختلف زبانی پدید میآیند و چگونه مردم آنها را در ارتباطات روزمره خود به کار میگیرند، حال چه در موقعیتی غیر رسمی و چه در بافتی رسمی.
در زبان شناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب واحدهای درسی صرف و نحوه آواشناسی و واج شناسی، معناشناسی، کاربردشناسی، سخن کاوی جامعه شناسی زبان شناسی، روان شناسی زبان و غیره بررسی میشوند. از آنجایی که زبان پدیده پیچیده انسانی و اجتماعی میباشد، برای مطالعه جامع و دقیق آن، بهره گیری از علوم مرتبط دیگر الزامی است. در واقع مطالعه فراگیر زبان، رویکرد میان رشته ای را میطلبد؛ بنابراین زبان شناسی علاوه بر مطالعه جنبههای توصیفی و نظری زبان به ابعاد کاربردشناختی، روان شناختی، مردم شناختی اجتماعی و هنری و ادبی و فلسفی و نشانه ای زبان توجه مینماید.
در کل زبان شناسی طیف وسیعی از مباحث گوناگون را در بر میگیرد که تعیین حدومرز آن تا حدودی مشکل است اما این شاخههای مختلف تا اندازه ای با یکدیگر همپوشی دارند. در سالهای اخیر روان شناسی زبان و جامعه شناسی زبان سریع تر از همه توسعه یافته اند.
2-1- پیشینه مطالعه
زبان رشته زبان شناسی را میتوان جاده باریکی انگاشت که مسیر پر پیچ و خم و طولانی را پیموده است لاسه جهت اصلی در این رشته وجود دارد
١- قرن نوزدهم: زبان شناسی تاریخی، قبل از قرن نوزدهم زبان در دنیای غرب بیشتر مورد توجه فلاسفه بود. این نکته شایان ذکر است که فلاسفه یونان، چون افلاطون و ارسطو، در مطالعه زبان نقش بسزایی داشته اند. از لحاظ بسیاری از افراد، سال ۱۷۸۶ میلادی، سال تولد زبان است. در ۲۷ سپتامبر سال ۱۷۸۶ میلادییک انگلیسی به نام سر ویلیام جونز گزارشی به موسسه سلطنتی زبانهای آسیایی در کلکته ارائه نمود و اشاره کرد که زبان سانسکریت (زبان هند باستان)، یونانی، لاتین، سلتیک و آلمانی همگی دارای ساختاری مشابه هستند. او سخت تحت تأثیر این شباهتها قرار گرفت و به این نتیجه رسید که این زبانها باید از یک منبع مشترک سرچشمه گرفته باشد. گرچه جونز به عنوان کاشف این مطلب شهرت یافت، ولی در آن زمان بسیاری از محققان دیگر نیز همین عقیده را داشتند. کشف جونز جرقه ای در قوه تخیل محققان زد و تا صدسال بعد، تمام تحقیقات زیانی را تحت الشعاع تهیه دستورهای تطبیقی قرار داد. در تهیه این دستورها، ابتدا به مقایسه شکلهای مختلف زبانی در خانواده زبانهای هند و اروپایی میپرداختند و سپس مبادرت به تعیینیک نیای فرضی میکردند، یعنییک زبان هندواروپایی که همه این زبانها از آن جدا شده بودند،
علاقه ای که در قرن نوزدهم به بازسازییک زبان هندواروپایی اولیه و چگونگی تبدیل آن به زبانهای مختلف امروزی به وجود آمد، زائیده جو روشنفکرانه آن زمان بود، تأکید بر تغییر زبان نهایتا به یک پیشرفت نظرى عمده منتهی شد. اواخر قرن نوزدهم گروهیاز پژوهشگران با عنوان “دستور نویسانجوان” در لایپزیش گرد آمدند و ادعا کردند که تغییرات زبان تابع “نظم” است. آنها معتقد بودند که چنانچه در واژه ای از یک گویش مفروض، یک آوا به آوای دیگر تبدیل شود این تغییر در همه محیطهای آوایی مشابه دیگر نیز رخ خواهد داد. ادعای “دستورنویسان جوان” تأثیر فراوانی بر علم زبان شناسی داشت. امروزه، بسیاری حتی معتقدند که طبقه بندی تغییرات زبان و بازسازی زبان هندواروپایی اولیه باید محور اصلی زبان شناسی نوین باشد.
۲- نیمه اول قرن بیستم: زبان شناسی توصیفی در قرن بیستم، تأکید بر تغییر زبان به تأکید بر توصیف زبان بدل شد. به جای در نظر گرفتن چگونگی تغییر مجموعه ای از عناصره زبان شناسان به توصیف زبانهای منفرد در یک زمان مشخص توجه کردند. فردیناند دو سوسور، پژوهشگر سوئیسی را میتوان بنیان گذار این تغییر دیدگاه دانست. گاه او را پدر زبان شناسی نوین میخوانند. جای بسی تعجب است که او بدون نوشتن اثری مهم درباره زبان شناسی عمومی از دنیا رفت. شاگردان وی پس از مرگش یادداشتهای او را جمع آوری کردند و به صورت مجموعه ای با عنوان “دوره زبان شناسی عمومی در سال ۱۹۱۵ به چاپ رساندند که تأثیر بسزایی در روند زبان شناسی مخصوصا در اروپا به جای گذاشت. کمک وی به زبان شناسی از این لحاظ مهم بود که به طور صریح و روشن اظهار داشت که کلیه عناصر زبان به یکدیگر پیوسته اند. بر پیوستگی عناصر زبان پیش از آن تأکید نشده بود و
هیچ کس به طور جدی ارتباط بینیک عنصر با سایر عناصر را بررسی نکرده بود. همان طور که پیش از این ذکر شده سوسور نخستین کسی بود که ادعا کرد زبان مانند بازی شطرنج است؛ نظامی که هر عنصرش برمبنای ارتباط با دیگر عناصر توصیف میشود. اصرار و تأکیدوی بر دقت ودرهم تنیدگی ساختار زبان، آغازگر عصر زبان شناسی ساختاری شد، ساختارییعنی زبان نظامی طرح مند است که از عناصر پیوسته تشکیل شده است و مجموعه ای از عناصر منفرد و گسسته نیست.
٣- نیمه دوم قرن بیستم زبان شناسی زایشی؛ سال ۱۹۵۷ نقطه عطفی در زبان شناسی است، نوام چامسکی استاد ۲۹ ساله انستیتو تکنولوژی ماساچوست (MIT)، کتابی را به نام ساختهای نحوی منتشر کرد. گرچه این کتاب کمتر از ۱۲۰ صفحه داشت، اما سرآغاز انقلابی در زبان شناسی شد. چامسکی به یقین بانفوذترین زبان شناس این قرن است و مطمئنا او زبان شناسی است که شهرتش از دایره زبان شناسی فراتر رفته است. وی به عقیده بسیاری زبان شناسی را از یک رشته مبهم و پیچیده به علمی اجتماعی بدل ساخت که به روان شناسان، جامعه شناسان، انسان شناسان، فلاسفه و بسیاری دیگر ارتباط مستقیم پیدا کرد. چامسکی مدعی بود که دستور زبان باید چیزی بیش از توصیف گفتههای قدیمی باشد، دستور زبان باید گفتههای احتمالی آینده را هم توضیح بدهد. به طور خلاصه، این دیدگاه سنتی که وظیفه اصلی زبان شناسان را صرفا توصیف پیکره گفتههای بالفعل میانگارد، نمی تواند ویژگی باروری با خلاقیت زبان را توضیح دهد، خلاقیتیعنی توانایی انسان در تولید و درک تعداد نامحدودی از گفتههایی که هرگز نشنیده است. چامسکی خاطر نشان ساخت که هر کس که زبانی را میداند باید مجموعه ای از قواعد را که مشخص کننده توالیهای مجاز آن زبان است در ذهن داشته باشد. به عقیده وی، کار زبان شناس کشف قواعدی است
که دستور زبان موردنظر را میسازند. چامسکی دستور زایشی را مطرح کرد؛ یعنی دستور دارای مجموعه احکام یا قواعد مشخص کننده توالیهای مجاز یا غیر مجاز زبان، در این نوع دستور قواعد باید آن چنان دقیق تنظیم شوند که هر کس قادر به تشخیص دادن جملههای خوش ساخت از جملات بدساخت باشد حتی اگر کوچک ترین اطلاعی از زبان موردنظر نداشته باشد. او فقط آغازگر عصر دستور زایشی نبود بلکه توجه اذهان را به همگانیهای زبان نیز جلب کرد. او خاطرنشان ساخت که چون انسانها بسپار به هم شباهت دارند احتمال دارد که مکانیسمهای زبانی ذهنی شده آنان نیز دارای خواص مشترک مهمی باشند. او معتقد است که زبان شناسان باید توجه خود را به یافتن عناصر و ساختارهایی که در اختیار همه زبانها است معطوف سازند. به عقیده چامسکی، محدودههای زبان بشری موروثی اند او به این هسته موروثی عنوان دستور همگانی را میدهد و معتقد است کار اصلی زبان شناسی مشخص نمودن محتوای آن است.
کثرت علاقه مندان به زبان در میان غیر زبان شناسان نتیجه جانبی کار پرارزش چامسکی است. امروزه زبان شناسی بر توانایی بالقوه زبانی تأکید دارد و نه بر توصیف مفصل زبانهای منفرد، در نتیجه تعداد زیادی از روان شناسان، عصب شناسان، انسان شناسان، جامعه شناسان، فلاسفه و بسیاری دیگر علاقه شدیدی به زبان و زبان شناسی پیدا کرده اند. همکاری زبان شناسان و سایر دانشمندان علوم اجتماعی به پیشرفت رشتههایی انجامیده است که زمانی “زمینههای حاشیه ای” نام داشتند، همچون روان شناسی زبان و جامعه شناسی زبان، اما اکنون خود رشتههایی عمده به شمار میروند. » (همان: ۴۳-۳۳)
٣- تفاوتهای زبان شناسی با دستور سنتی
اغلب تصور میکنند زبان شناسی همان دستور زبان است که در مدارس تدریس میشده و با عناوین جدید به میدان آمده است، در حالی که این دو در چندین مورد اساسی با یکدیگر متفاوت اند.
“نخست و مهم تر از همه این که زبان شناسی توصیفی (Descriptive)است و نه تجویزی، زبان شناسان به آنچه واقعا گفته میشود علاقه مند هستند؛ نه آنچه تصور میکنند باید گفته شود. آنها به توصیف تمام جنبههای زبان میپردازند، اما قواعد “صحیح بودن” را تجویز نمی کنند.
دومین تفاوت مهم زبان شناسی با دستور سنتی در این است که زبان شناسی زبان گفتار را اصل قرار میدهد و نه نوشتار را در گذشته دستورنویسان در اهمیت زبان مكتوب اغراق میکردند و این مسئله بیشتر به خاطر دوام این زبان بود. تعلیم و تربیت کلاسیک را نیز باید تا حدی مسئول این تصور غلط دانست؛ اما زبان شناسان ابتدا به زبان گفتار میپردازند که تا آنجا که میدانیم در همه جای دنیا قبل از نوشتار مطرح بوده است، افزون بر این، بیشتر نظامهای نوشتاری از آواهای گفتار نشأت میگیرند. اگرچه گفتههای شفاهی با جملات نوشتاری از بسیاری از جهات دارایخصوصیات مشترکی هستند، تفاوتهای زیادی نیز دارند؛ بنابراین زبان شناسان شکلهای گفتاری و نوشتاری زبان را نظامهای متفاوت اما همپوش و متداخلی میدانند که باید جداگانه تحلیل شوند: نخست گفتار و سپس نوشتار.
سومین وجه تمایز بین زبان شناسی و مطالعات دستوری سنتی این است که در زبان شناسی زبانها را به زور در چارچوبی که اساس آن زبان لاتین است نمی گنجانند. در گذشته در بسیاری از کتب درسی سنتی با قاطعیت فرض شده بود که زبان لاتین چارچوبی جهانی دارد که تمام زبانها در آنجای میگیرند. در کل زبان شناسان مخالف این نظر هستند
که زبان میتواند چارچوب مناسبی را برای توصیف تمام زبانهای دیگر فراهم کند تلاش آنها بر این است که یک چارچوب همگانی و جهانی ارائه دهند و هیچ دلیلی ندارد که این چارچوب شبیه دستور زبان لاتین با هر زبان دیگری باشد که از بین هزاران زبان انتخاب شده باشد که انسانها بدان سخن میگویند.» (همان: ۸-۴)
۴- نتیجه گیری
زبان شناسی علم مطالعه تمامی جنبههای زبان بشر است. مردم دارای دانش زبانی عظیم، پیچیده و بسیار سازمان یافته ای هستند؛ با این وجود تقریبا تمامی این دانش به صورت ناخودآگاه است. این همان دانشی است که به کار میگیریم تا افکار خود را به زنجیر کلام کشیم و آنچه دیگران به ما میگویند را دریابیم. این همه را با آن چنان سرعتی انجام میدهیم که به ندرت پیش میآید به این روندهای شگرف وقعی بگذاریم و این همه زمانی توجه ما را به خود جلب خواهد کرد که در صدد یادگیری زبانی دیگر برآییم. تلاش زبان شناسان نیز در راستای پی بردن و صورت بندی این دانش ناخودآگاه زبانی است. برخی از آنها از طریق مشاهده و توصیف ساخت زبان به این امر مبادرت میورزند، برخی دیگر بررسی خود را به مسائلی از قبیلیادگیری زبان در کودکان معطوف میکنند و تعدادی نیز به مطالعه جنبه اجتماعی زبان میپردازند آنها همچنین تأثیر مقولات زبانی را بر تفکر و رفتار روزمره انسانها نیز مورد بررسی قرار میدهند و به علاوه به بازسازی زبانهایی میپردازند که متعلق به پیش از تاریخ بوده اند و صدها بلکه هزاران سال پیش به کلی تبارشان برافتاد و خاموش شدند. این گروه از زبان شناسان با بررسی در زبانهای خاموش عهد باستان به نظامی پی بردند که تحول
فایل : 12 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.