مقاله کامل رسانه ها و آسیب ها با تاکید بر ارتکاب جرم

مقاله کامل رسانه ها و آسیب ها با تاکید بر ارتکاب جرم

رسانه ها و آسیب ها با تاکید بر ارتکاب جرم
مقدمه
رسانه ها از آن جمله متغيرهاي كارآمد و مؤثري محسوب مي شوند كه عادات و رسوم سابق را تغيير داده و فرهنگ و رويه هاي جديدي را وضع مي كنند. امروزه رسانه ها اولويت ذهني و حتي رفتاري افراد را تعيين مي كنند و اگر چه نتوانند چگونه فكر كردن را به افراد بياموزند، اما مي توانند موضوع فكر كردن افراد را تحت تأثير قرار دهند. همان گونه كه رسانه ها بر تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي اثر گذار هستند، در بزهكاري و ارتكاب جرم نيز نقش دارند و اكثر قريب به اتفاق جرم شناسان نيز به اين نقش و تأثير اذعان داشته اند.رسانه ها به عنوان يك عامل محيطي، بر انگيزه ارتكاب جرم، آموزش شيوه هاي ارتكاب جرم و افزايش خشونت در جامعه تأثير گذار هستند. بررسي هاي روان شناسي و اجتماعي در زمينه نقش و قدرت رسانه ها نشان مي دهد كه رسانه هاي گروهي داراي چنان قدرتي هستند كه مي توانند نسلي تازه در تاريخ پديد آورند؛ نسلي كه با نسل هاي پيشين از جهت فرهنگ، ارزش ها، هنجارها و آرمان ها بسيار متفاوت است. نفوذ و تأثير رسانه ها بر افراد جامعه تا جايي است كه برخي از نظريه پردازان ارتباطي بر اين باورند كه رسانه ها اولويت ذهني و حتي رفتاري ما را تعيين مي كنند(1). رسانه ها بر جرم از دو منظر جرم زايي و پيشگيري از جرم تأثير شگرفي دارند و به مثابه شمشيري دو لبه هستند كه از سويي در اشاعه انحراف، بدآموزي و جرم در جامعه مؤثر هستند و از سوي ديگر با كاركردهاي مثبتي كه دارند، مي توانند نقش فعال و تأثيرگذاري در پيشگيري از جرم داشته باشند. رسانه ها به واسطه ارتباط با طيف گسترده از افراد جامعه اين قابليت را دارا مي باشند كه در بسياري از موارد بر رفتارها و
نگرش هاي آن ها تأثيرات عميق و بنيادين بگذارند و تغييرات مهمي در رفتار مردم ايجاد نمايند.انتقال مفاهيم توسط رسانه ها مي تواند وسيله اي براي هدايت افراد جامعه در پيروي از هنجارها و قوانين به شمار رود، اما در برخي موارد از رسانه ها به عنوان عاملي براي انحراف از ارزش ها و هنجارهاي جامعه ياد مي شود. از آن چه بيان شد، مشخص مي شود پژوهشگران آثار مثبت و يا منفي براي بازتاب رسانه اي جرم قيد كرده اند، لذا در اين مقاله آثار منفي بازتاب رسانه اي جرم مورد بررسي قرار مي گيرد.
الف) محتواي مجرمانه پيام هاي رسانه اي
اغلب تحليل هاي محتوا(2) در مورد نمايش جرم در رسانه ها بر روي اخبار، چاپ تصاوير و پخشآن ها متمركز است، هرچند مطالعاتي در خصوص داستان ها و فيلم هاي مجرمانه نيز وجود دارد. دربازتاب جرايم در رسانه ها مرز حقيقت و
داستان هيچگاه كاملاً روشن نبوده است. جرم همواره حتي پيش از ظهور رسانه ها، منبعي براي نمايش ها و سرگرمي هاي عمومي بوده است. اگر چه در ايران ديگر فيلم هاي مبتذل پخش نمي شود، اماطبق تحقيقات صورت گرفتهمشخص مي شود متأسفانه فيلم ها و سريال هاي جنايي، پليسي وجنگي بيش از نيمي از سرگرمي هاي تلويزيون را تشكيل مي دهند. همچنين مطبوعات كشور نيزمنعكس كننده انواع جرم و جنايت و اعمال خشن هستند كه بي شك انعكاس اين حجم از جرم وجنايت عامل بسياري از مسائل روحي و جسمي افراد جامعه محسوب مي شود. در واقع رسانه ها باگرايش به توصيف رويدادهاي جنايي و تكرار دايمي اخبار مربوط به آن، آگاهي هاي عمومي را در مورد جرايم افزايش مي دهند. امروزه عوامل محيطي يكي از مهمترين علل وقوع جرايم هستند و به رسانه‌هاي گروهي نيز به عنوان يك عامل محيطي
در ارتكاب جرم توجه مي شود. يكي از عواملي كه باعثشده جرم شناسان در ارزيابي نقش رسانه ها در ارتكاب جرم احتياط به خرج دهند، تفكيك عواملشخصيتي و محيطي مؤثر در بزهكاري و نقش رسانه ها به عنوان يك عامل محيطي است. به عبارتديگر مشكل اين ارزيابي، پيوند رسانه ها در سطح جامعه با ساير عوامل جرم زا است. بنابراين اظهار نظر در اين مورد كه آيا رسانه ها في نفسه جرم خيز هستند يا فقط بر افراد مستعد جرم تأثير مي گذارند،دشوار است. البته هيچ يك از جرم شناسان اعتقاد ندارند كه رسانه ها به تنهايي بتوانند عامل اصلي وتنها عامل ارتكاب بزه باشند، بلكه معتقدند برنامه هاي خشونت بار و جنايي تلويزيون يا ديگر رسانه هافقط آمادگي و استعداد جنايي را از قوه به فعل تبديل مي كند. اين تصوير مبالغه آميز است كه كودكان و نوجوانان و يا حتي بزرگسالان را چون موم نقش پذير انگاريم و رسانه ها را به تنهايي عاملينيرومندي بشناسيم كه بتواند بر آنان هر نقشي كه بخواهد بر جاي گذارد و تأثير ساير عوامل اجتماعيهمانند رفتار اعضاء خانواده، همسالان، مذهب و سنت هاي اجتماعي را ناديده انگاريم(3 ). بنابراين قرار گرفتن در معرض رسانه ها عّلّت و شرط كافي ارتكاب جرم نيست.
ب)رسانه هاي گروهي و انگيزه جرم
در مسير تكوين و فرايند پديده جنايي، نخستين مرحله، مرحله اي است كه انديشه و ميل به ارتكاب جرم در ذهن مرتكب ظاهر مي گردد. انديشه مجرمانه نقطه آغاز و جرقه شروع محسوب مي شود. جرم شناسان معتقد هستند انديشه و انگيزه مجرمانه تحت تأثير عوامل متعددي شكل مي گيرد كه اين عوامل، تفكر منطقي را از بزهكار سلب كرده يا ضعيف مي نمايند و جاي آن را تفكر غير منطقي و مجرمانه پر مي
نمايد و در نتيجه انحراف و ناهماهنگي شخص با جامعه پديدار مي گردد(4) اغلب نظريه هاي جامعه شناسي، روان شناسي و جرم شناسي به تأثير رسانه ها بر شكل گيري انديشه و انگيزه مجرمانه اشاره كرده اند. رسانه هاي گروهي با انعكاس مكرر حوادث و جرايم، ديدگاه افراد را نسبت به جرم تغيير مي دهند. رسانه ها با ارائه و عرضه انواع انحرافات اجتماعي و جرايم، كاركردي منفي و مخرب براي جامعه دارند و تأثير بسزايي بر تصوير كلي از جرم در جامعه ايجاد مي كنند، تا آن جا كه تصورات و پندارهاي موجود درباره جرم، عمدتاً محصول رسانه ها است؛ نتيجه اين امر چيزي جز عادي سازي هنجار شكني در جامعه نيست.تا زماني كه ناهنجاري و جرم در نظر كنشگران اجتماعي،امري زشت و غير منطقي جلوه كند، ميزان ارتكاب جرم و خروج از ناهنجاري هاي اجتماعي كاهش خواهد يافت.
رسانه هاي گروهي و آموزش شيوه هاي ارتكاب جرم
بسياري از جرم شناسان، رسانه هاي گروهي را يك دانشگاه جرم معرفي مي كنند و در خصوص تأثير رسانه ها بر روند ارتكاب جرم هشدار داده اند. آنها بيان مي كنند انعكاس جرايم در رسانه ها بر نحوه ارتكاب جرايم تأثير مي گذارد. هرچند كه جزئيات رفتارهاي جنايي و شيوه هايي كه مجرمان براي ارتكاب جرايم خود استفاده مي كنند و يا نمايش فيلم هاي جنايي ممكن است از يك سو نوعي اطلاع رساني در جهت پيشگيري از بزه ديدگي و ضرورت اتخاذ تدابير و تمهيدات پيش گيرنده باشد،اما از سوي ديگر اين اطلاع رساني براي افرادي كه مستعد ارتكاب جرم هستند، نوعي آموزش ترفندها و مهارت هاي ارتكاب جرم محسوب مي شود(5). رسانه ها با انعكاس جرايم، راه‌ها و شيوه هاي ارتكاب جرايم را آموزش داده و موجب بدآموزي، گسترش و نهادينه شدن اين روش ها در جامعه مي شوند.
امروزه رسانه هاي گروهي آموزش شيوه هاي ارتكاب جرم را بر اصل اطلاع رساني ترجيح داده اند، فنون جنايي را به طور صريح و دقيق به نمايش درآورده و مخاطبان خود را با طرق مختلف ارتكاب جرايم آشنا مي كنند. بسياري از تبهكاران بعد از دستگيري اعتراف نموده اند كه فن جنايت خود را از مطالعه مطبوعات و يا مشاهده فيلم هاي جنايي آموخته اند. افزودني است رسانه ها علاوه بر اينكه سرمشق جنايي و يك الگوي دقيقبي خطر براي ارتكاب جنايات نظير آنچه واقع شده است هستند، به افراد مستعد مي آموزند تا چندين نمونه ديگر از آن جنايت را انجام دهند، با اين تفاوت كه در جنايت بعدي،اشتباهات جنايتكاران قبلي تكرار نشود و حتي جرايم ارتكابي فاش نگردد. بنابراين بزهكاران با مشاهده برنامه هاي متنوع جنايي، روش ها و سبك هاي خود را تغيير داده و بهترين شيوه ارتكاب جرم را با حداقل امكان خطر مي آموزند(6). در مواردي نيز رسانه ها گاه اقدام به انتشار جزئياتي محرمانه از روال تحقيقات مقدماتي، نحوه كشف جرم و دستگيري متهم مي نمايند. اين داده ها در برخي موارد به كار مجرمين بعدي آمده و نحوه از بين بردن آثار جرم رامي آموزند. لذا روال كشف جرم و يا دستگيري متهم در جرايم بعدي مختل مي شود. به ديگر سخن، مجرمين مقلد، از مجرمين الگو در رسانه ها درس گرفته و در دام هاي پليس گرفتار نمي شوند.
رسانه ها و حجم خشونت
با نگاهي كوتاه به جهان پيرامون خود در مي يابيم عصر ما، عصر پرخاشگري است. بخش عمده اخبار رسانه هاي گروهي شرح و نمايش خشونت هايي است كه در نقاط مختلف جهان از سوي انسان هايي نسبت به انسان هاي ديگر اعمال مي شود. خشونت همواره به عنوان يك غريزه طبيعي در انسان ها، دستاويز توليد كنندگان سرگرمي هاي رسانه اي قرار گرفته
و اعمال خشونت آميز در برنامه هاي تلويزيوني به سرعت در حال گسترش است؛ زيرا اين امر به تجارتي پر سود براي توليد كنندگان آنها تبديل شده وبازار پر سودي را نصيب آنها ساخته است.بي ترديد شيوع پرخاشگري در ميان افراد جامعه خصوصاً جوانان موجب نگراني بسياري از خانواده ها و مسئولان كشور است. گسترش روز افزون اين ناهنجاري رفتاري در اشكال گوناگون، بر زندگي فردي و اجتماعي انسان ها تأثيرات منفي گذاشته و آرامش و احساس امنيت را مورد تهديد قرار مي دهد. آثار و پيامدهاي وجود خشونت در رسانه ها به ويژه تلويزيون از جمله موضوعاتي است كه مورد توجه جدي پژوهشگران امور رسانه و متخصصان علوم انساني از جمله علوم ارتباطات، جامعه شناسي و روان شناسي قرار دارند. سال ها است كه تجربه هاي آزمايشگاهي، پژوهش هاي ميداني و تحليل رفتارهايي كه در زندگي واقعي رخ مي دهند، پژوهشگران را به اين نتيجه رسانده است كه خشونت مشاهده شده از طريق رسانه هاي گروهي، خصوصاً تلويزيون پيامدهاي زيان باري را متوجه افراد جامعه به ويژه كودكان و نوجوانان مي سازد. رسانه ها به عنوان يكي از عوامل محيطي و فرهنگي تأثيرگذار كه نمايش دهنده الگوهاي رفتاري در جامعه هستند، با انعكاس مداوم انواع خشونت همواره در مظان اتهام به عنوان عامل مؤثر در بروز رفتارهاي خشن هستند.
اما سوال اساسي و مهم در باب خشونت رسانه اي اين است كه آيا قرار گرفتن در معرض خشونت رسانه اي و نمايش مستمر خشونت باعث افزايش سطح پرخاشگري در افراد به ويژه كودكان و نوجوانان مي شود يا خير. موضوع خشونت رسانه اي و تأثير آن بر رفتار مخاطبان به ويژه كودكان و نوجوانان يكي از بحث برانگيز ترين موضوعات اجتماعي است؛ آن دسته از كودكاني كه در محيط هاي ناآرام و پر تنش زندگي مي
كنند، تأثير بيشتري ازبرنامه هاي خشن تلويزيون دريافت مي دارند. افرادي كه در معرض خشونت رسانه اي قرار دارند، خشونت را ابزاري مناسب براي فرار از صحنه هاي درگيري و سخت محسوبمي كنند. با بررسي نتايج تحقيقات انجام شده در باب خشونت رسانه اي، مي توان آثار نمايش خشونت در رسانه ها و ساير سازوكارهاي تحريك كننده خشونت را در موارد ذيل بررسي و تحليل نمود:
تقليد: تقليد نوعي از تأثير است كه در طول ساليان بسيار بيشتر از ديگر انواع تأثيرات، جنجال برانگيز و مورد توجه بوده است. به عنوان مثال بينندگان تلويزيون به خصوص بينندگان كم سن و سال رغبت مي يابند رفتارهايي را كه از شخصيت تلويزيوني سر مي زند، ياد بگيرند و خودشان به عينه آن رفتارها را انجام دهند(7 ).
حساسيت زدايي: بررسي هاي پژوهشگران نشان مي دهد قرار داشتن مكرر و طولاني در معرض خشونت به كاهش قدرت مي انجامد و ماهيت واكنش در قبال تصاوير خشونت آميز بعدي را تغيير مي دهد. بر اين اساس تماشاي مداوم خشونت از طريق رسانه ها به ويژه تلويزيون منجر به كم شدن پاسخ عاطفي به خشونت موجود در صحنه هاي تلويزيوني و به نوعي پذيرش هر چه بيشتر خشونت در زندگي واقعي مي شود(8).
برانگيختگي: انعكاس حوادث خشن با تمام جزئيات در رسانه هاي گروهي مي تواند مخاطبين را برانگيخته و آنها را بيشتر هيجان زده كند، فعاليت سريعي كه معمولاً با خشونت همراه است، مخاطب را مجذوب مي كند. حادثه خشونت آميز سطح هيجان را بالا مي برد و در نتيجه موجب بروز احساسات،افكار پرخاشگر و علاقه به ابراز خشونت نسبت به ديگران مي شود(9).
بي قيدي: بر اين اساس انعكاس مداوم خشونت در رسانه ها مي تواند استفاده از خشونت در زندگي واقعي را براي مخاطبان مشروع جلوه داده و قبح اين اعمال را كاهش دهد. همچنين الگوهايي براي انجام آن در اختيار افراد مي گذارد و در مواردي نيز مي آموزند كه صرفه با عمل جنايت آميز است. البته فقط شخصيت هايي چنين تأثيري از اين صحنه ها بر مي گيرند كه آمادگي قبلي داشته باشند و از زمينه هاي رشدي و تربيتي لازم برخوردار نباشند(10).
نتيجه گيري:
كاركرد رسانه ها در عصر اطلاعات، بي شك در همه عرصه ها انكار ناپذير است. رسانه هاقادرند ميليون ها انسان را در سراسر جهان به خود جلب و جذب نموده و با اطلاعات خود، افكار، رفتارها و الگوهاي زندگي آنان را تحت تأثير قرار دهند. تاكنون تحقيقات و پژوهش هاي فراواني درباره ارتباط ميان خشونت رسانه اي و اعمال خشونت انجام شده است كه همه آنها به جز تعداد معدودي نشان مي دهند كه هر چه بيشتر شاهد صحنه هاي خشن باشيم، تمايل بيشتري به رفتار خشونت آميز داريم.
پخش و انتشار مطالب خشن در رسانه ها، رفتار خشن را در افراد برمي انگيزد، چرا كه خشونت تمايل به خشونت را كاهش نمي دهد، بلكه خشونت موجد خشونت است. اين مسأله نشانگر تأثيرات عميق سرگرمي ها و فيلم هاي رسانه اي بر روح و روان افراد است.
2. تحليل محتوا روش تحقيقي مفيدي است كه در آن اقلام يا موارد مهم محتواي پيام همه رسانه هاي گروهي، شناسايي، شمارش و با اقلام ديگر مقايسه مي شوند. سرانجام با ساير آمار و ارقام مشابه گردآوري شده و از كل جامعه، مقايسه مي گردند. به ديگر سخن، تحليل محتوا روشي از مطالعه و
تحليل ارتباطات به شيوه اي سيستمي، عيني و كمي با هدف اندازه گيري برخي متغيرهاي پيام است.

فایل : 10 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط