مقاله فارسی نظريه اسلام در مديريت‏ منابع انساني

مقاله فارسی نظريه اسلام در مديريت‏ منابع انساني

نظريه اسلام در مديريت‏ منابع انسانى‏
نظريه رشد و مديريت رحمانىمديريت منابع انسانى، كه شرح آن رفت، جايگاه مهمى در مكاتب مديريتى كسب كرده است. در اين مديريت، آن‏چه بايد اداره شود، انسان‏ها هستند كه ركن اصلى هر سازمان به شمار مى‏ روند. نظريه اسلام در اين باره، «نظريه رشد» است كه شامل انسان و مواد، هر دو مى‏شود؛ يعنى رشد انسانى و سازمانى را با هم در نظر مى‏گيرد. اين نظريه را نخستين بار، استاد شهيد مطهرى در بيش از يك دهه پيش از انقلاب، در دو سخنرانى و مقاله «مديريت و رهبرى» و «رشد» عرضه كرد و با اين كار، پيش‏قراول بحث مديريت اسلامى و عرضه كننده نظريه اسلامى براى آن شد.
نخست خلاصه‏اى از نظريه «رشد» استاد شهيد را مى‏آوريم و سپس به استحصال نتايج و قواعدى از آن مى‏پردازيم.
نظريه دوم، كه از قرآن كريم و معارف توحيدى استنباط مى‏شود،«مديريت رحمانى» يا «مديريت رحيمانه» است كه شرح مديريت خداوند تبارك و تعالى بر انسان و جهان است كه مديريت‏پژوهان اسلامى در روند تكاملى مباحث ادارى اسلام، به آن رسيده‏اند و ما با تعريف و تعميق و گسترش آن، شاهد كشف يك مكتب مديريتى وحيانى و فطرى خواهيم بود. اين دو نظريه، به كمك هم، مديريت اسلامى را معرفى مى‏كنند. هر دو نظريه، به اجمال در اين تحقيق بررسى خواهند شد.
– نظريه رشد در مديريت اسلامى‏اگر بخواهيم براى رهبرى و مديريت، با همه گسترش و شمولى كه يافته است، مرادفى در
مصطلحات اسلامى پيدا كنيم، بايد بگوييم كه ارشاد و رشد يا هدايت و رشد، قدرت رهبرى، همانا قدرت بر هدايت و ارشاد است. در اصطلاحات اسلامى، قدرت مديريت، همان است كه در اصطلاح فقه اسلامى، «رشد» ناميده شده است.
«رشد» در اصطلاحات عرفى و معمولى، كيفيتى جسمى و صفتى براى اندام است. قامت‏ها و اندام‏ها در اصطلاح و زبان فارسى امروزى، متصف به صفت رشد مى‏شوند؛ ولى در اصطلاح فقه اسلامى، كيفيتى روحى، يعنى نوعى بلوغ است، در مقابل بلوغ جنسى. از اين رو، گفته مى‏شود كه كودك پس از بلوغ جسمى، بايد بلوغ روحى نيز پيدا كند تا بتوان اموال او را در اختيارش گذاشت. يا گفته مى‏شود كه تنها بلوغ جنسى براى ازدواج كافى نيست، بلكه رشد و بلوغ روحى نيز لازم است. مقصود از رشد و بلوغ روحى، شايستگى و توانايى تشخيص، درك سود و زيان و لياقت اداره و رهبرى است. به بيان ديگر، رشد عبارت است از شايستگى و لياقت براى نگهدارى و استفاده و بهره‏بردارى درست از وسايل و سرمايه‏هاى زندگى. تعبير درست درباره اندام زيبا، «رشاقت» است نه «رشادت».(1)
اگر انسان در يك موضوع به‏خصوص، اين لياقت و شايستگى را داشت، رشد مخصوص به آن موضوع را دارد و براين اساس، مديريت، يكى از فروع مسأله رشد است.(2)
– انواع رشدرشد به چهار دسته تقسيم مى‏شود: رشد ملى، رشد فردى و اخلاقى، رشد اسلامى و رشد اجتماعى.
1. رشد ملى، لياقت و شايستگى يك ملت براى نگهدارى، بهره‏بردارى و سود بردن از سرمايه‏ها و امكانات طبيعى و انسانى خويش است.
2. رشد فردى و اخلاقى، استفاده درست از سرمايه‏هاى فردى و اخلاقى درون يك شخص است. به بيان ديگر، يعنى خود، احساسات و عواطف، غرايز و سرانجام، قلب و دل خود را خوب اداره كردن؛ مانند رشد در عبادت و رشد در مديريت حافظه، كه هر كدام چگونگى بهره‏بردارى بهتر از اين دو امتياز را بيان مى‏كند.
3. رشد اسلامى، احساس مسؤوليت كردن در برابر اسلام، به عنوان يك سرمايه و ثروت معنوى و يك امكان فوق‏العاده است.
4. رشد اجتماعى، توان مجهز كردن، تحريك و آزاد كردن نيروها و در عين حال، كنترل و در مجراى درست انداختن آن‏ها و سامان و سازمان بخشيدن به آن‏ها است.(3)
يكى از سرمايه‏ها و بلكه مهم‏ترين آن‏ها، سرمايه انسانى است و اداره اين سرمايه و نگهدارى آن و هدر ندادن آن و استفاده و بهره‏بردارى صحيح از آن. رشد است بهره‏بردارى از سرمايه‏ هاى انسانى، به كار گرفتن آنها، پرورش دادن آنها و بهره‏بردارى از آنها و سامان دادن به آن‏ها، آزاد كردن، حرارت بخشيدن و از سردى و خمودى خارج كردن آن‏ها و باز كردن آن‏ها، يعنى پاره كردن زنجيرهاى معنوى و روحى آن‏ها، يعنى «يضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم» .(4) اين چنين رشدى همان است كه امروز به نام «مديريت» و يا رهبرى ناميده مى‏شود.(5)
قرآن مجيد تعبير عجيبى درباره پيامبر اكرم(ص) دارد، آن‏جا كه مى‏فرمايد: «الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة و الانجيل يأمرهم بالمعروف و
ينهيهم عن المنكر يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث يضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم».
اين پيامبر، كه در تورات و انجيل از او ياد شده است، چيزهاى خوب را بر آنان حلال مى‏كند و پليدى‏ها را حرام مى‏سازد و بار سنگينى را از دوش آنان برمى‏دارد و غل‏ها را از مردم باز مى‏كند. پيغمبر اين نيروهاى بسته را باز كرده و از ضعيف‏ترين ملت‏ها قوى‏ترين ملت‏ها را مى‏پروراند و اين معجزه رهبرى است. سيره عملى رسول اكرم(ص) در رهبرى و دستورهايى كه در اين زمينه مى‏دهد، او بسيار عجيب است. روش اداره كردن انسان‏ها را به ما نشان مى‏دهد.(6) اين توجه و اهتمام به مديريت منابع انسانى، مبتنى بر چند امر است:
الف. سرمايه‏هاى انسانى هر اجتماع، بزرگ‏ترين سرمايه آن است. اهميت وجود انسان، به ذخاير و نيروهايى است كه در او نهفته است.
ب. اين سرمايه‏هاى انسانى، يعنى انسان‏ها نيازمند مديريت و رهبرى و اكتشاف و استخراج هستند؛ هم‏چنان كه مثلا نفت نيازمند اكتشاف، استخراج، تصفيه و بهره‏بردارى است. بشر برعكس حيوانات، كه مجهز به نيروى خودكار غريزه‏اند، فاقد غريزه است و در هدايت نيازمند تحصيل و اكتساب و به بيان ديگر،نيازمند راهنمايى و رهبرى است و مسأله نيازمندى بشر به رهبرى، اساس تعليمات ايشان و فلسفه بعثت انبيا است. بعثت رسول اكرم(ص) بر اساس فلسفه نيازمندى بشر به رهبرى و مديريت است.
ج. اصل سوم اين است كه انسان‏ها و رفتار و حيات روحى آنان داراى قوانين يا راهكارها و فعل و انفعال‏هاى اختصاصى هستند. اگر بخواهيم با آنان كار كنيم، بايد راهكار و قوانين حاكم بر رفتار آنان را بشناسيم. انسان‏ها به مثابه صندوق رمزند. گشودن كتاب
روح و جلب هم‏كارى آنان بيش از هر چيز، آگاهى و ظرافت مى‏خواهد، نه زور. قوانين رفتار انسانى را بايد مانند قوانين فيزيك و شيمى و فيزيولوژى كشف كرد، نه وضع.
در اسلام اهتمام به هر سه اصل، به طور روشن ديده مى‏شود. اهميت ذخاير انسانى، آن چيزى است كه در اسلام درباره مقام انسانى آمده است كه خليفة اللَّه و مسجود ملائك و داراى روح الهى است و پيامبران آمده‏اند كه دفاين عقول را ظاهر كنند و اين‏كه اى انسان! «خلقت الاشياء لأجلك و خلقتك لأجلى» و«سخر لكم ما فى السموات و الارض جميعا» و «جعلنا لكم فيها معايش» و «هو أنشاكم من الارض و استعمركم فيها».
اصل دوم، همان فلسفه بعثت انبيا است و اصل سوم، آن چيزى است كه امروزه «اصول مديريت» ناميده مى‏شود.(7)
– مديريت مبتنى بر رشد از ديدگاه قرآنقرآن مى‏فرمايد:«و ما امر فرعون برشيد»؛(8) يعنى كار فرعون -كه به تعبير تفسير الميزان، اعم از قول و فعل و عبارت از سنت و روش و برنامه حكومتى او بوده است – مطابق رشد و صواب نبوده است؛ يعنى حكومت و مديريت فرعون داراى رشد نبوده تا به حق و صواب و راه راست دعوت كند، در حالى كه او ادعاى رشد مى‏كرد: (قال فرعون ما اريكم الّا ماارى وما اهديكم الّا سبيل الرشاد)؛(9) يعنى فرعون گفت: من جز آن‏چه معتقدم، به شما ارائه نمى‏دهم و شما را جز به راه صحيح راهنمايى نمى‏كنم.
در حقيقت، خداوند رشد ادعايى او را تكذيب مى‏كند، در حالى كه فرعون از لحاظ پيش‏رفت، فناورى، قدرت مديريت، سياست، به كارگيرى سازمان‏ها و مردم و اثربخشى حكومتى، بسيار قدرتمند بود. او به هامان مى‏گويد: براى من برج و صرحى بساز تا خداى
موسى را بشناسم. اهرام ثلاثه‏اى كه ساخته شده است، در نوع خود، يك طرح بزرگ و ملى بوده است كه با تدبير و به كارگيرى نيروى انسانى عظيمى خلق شده است. فرعون حكومت مصر را اداره مى‏كرد و آن‏چنان جذبه و نفوذ داشت كه در برابر او سجده مى‏كردند. تمدن مصر،كه از تمدن‏هاى بزرگ تاريخ است، ناشى از مديريت مقتدرانه و پر نفوذ فراعنه بوده است. به شهادت تاريخ و قرآن، حكومت او بسيار پيش‏رفته و قدرت‏مند بوده است. عناصر سياست‏مدارى چون هامان و مغزى اقتصادى چون قارون در تشكيلات او بوده‏اند؛ اما با وجود اين، حكومت او رشيد نبوده است، گر چه خود او ادعاى رشد داشته است. قرآن علت عدم رشد او را سه چيز مى‏داند:استضعاف انسان، استخفاف مردم و استعباد زيردستان:1. استضعاف: «يستضعف طائفة منهم»؛(10) يعنى طايفه‏اى از مردم را به ضعف كشيده بود.2. استخفاف: «فاستخف قومه فاطاعوه»؛(11) يعنى مردم را خوار مى‏كرد تا او را اطاعت كنند. شخصيت آنان را منكوب مى‏كرد و سپس بر ايشان فرمان مى‏راند.3. استعباد: «تلك نعمة تمنّ علىّ ان عبّدت بنى‏اسرائيل»؛(12) يعنى آيا اين نعمتى است كه بر من منت آن را مى‏نهى كه بنى‏اسرائيل را به بندگى گرفته‏اى؟علت عدم رشد حكومت و مديريت فراعنه، عدم اعتنابه شخصيت انسان‏ها و برده دانستن آنان و ايشان را از تعالى و تكامل باز داشتن است. در اين جا مى‏توان قواعدى را در باب مديريت منابع انسانى، به دست آورد:اول آن كه صرف پيش‏رفت و افزايش توليد و اثربخشى سازمانى، علامت رشد نيست. دوم آن كه لازمه مديريت رشيد، توجه ويژه به ابعاد وجودى انسان‏هاى سازمانى است و
هرگونه بى‏توجهى به كرامت و شخصيت آنان ضدرشد است و مديريت و رهبرى نامطلوب را نشان مى‏دهد.
سوم آن كه مديريت رشيد، مديريتى است كه رشد مادى و معنوى انسان را همراه با يكديگر ارائه كند و تأمين هر يك به تنهايى، نشانه رشد نيست.
اين خلاصه نظريه «رشد مديريت منابع انسانى»، برگرفته از آيات قرآن و ارزش‏هاى انسانى است. بر اساس اين نظريه، مديريت غربى، صرفاً با موفقيت‏هاى ظاهرى و پيش‏رفت‏هاى مادى و توليدى و آمارى نمى‏تواند موصوف به رشيد شود ومورد تأييد قرار گيرد. ملاك رشد در مديريت، توجه به انسانيت انسان است كه خوش‏بختانه در مكاتب پيش‏رفته مديريتى غربى، همواره توجه به انسان بيش‏تر مى‏شود، هر چند اين توجه، با هدف رشد خود انسان نيست، بلكه با هدف دست‏يابى به اهداف سازمانى و افزايش توليد و اثربخشى سازمانى است. در حالى كه انسان در سازمان در نظريه رشد يا پارادايم رشد، طريقيت به اهداف ندارد، بلكه موضوعيت دارد و بايد اعتلاى همه‏جانبه او لحاظ شود، آن گونه كه پيامبر خدا(ص) و امير المؤمنين(ع) مديريت مى‏كردند و اصر و اغلال را بر مى‏داشتند. قرآن مى‏فرمايد: «استجيبوا لّله والرسول اذا دعاكم لما يحييكم»(13)؛ يعنى از خدا و رسول او اطاعت كنيد كه شما را مى‏خوانند تا به شما حيات ببخشند. زندگى طيبه، حيات، روح و روان و نشاط، دستاورد مديريت الهى و نبوى است.
– مديريت رحمانى يا رحيمانه‏اين مديريت، بر اساس نظريه رحمت است كه بيان‏گر اصلى‏ترين محور براى مديريت خداوند بر جهان و انسان است: «الّا من رحم ربّك و لذلك خلقهم»(14)؛ يعنى مگر آن كس كه خدا به رحمت خاص خود، او را هدايت كند و براى همين (رحمت) خلق شدند.
«و رحمتى وسعت كل شى‏ء»(15)؛ يعنى رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. استاد شهيد مطهرى در كتاب عدل الهى به بيان اصل رحمت پرداخته است كه ما نخست خلاصه‏اى از آن را نقل مى‏كنيم و سپس به پردازش نظريه مديريت رحمانى مى‏پردازيم. گفتنى است كه پردازش اين نظريه، از ابعاد گوناگون ممكن است. اين نظريه، جوان و تازه است و از اين پس، از آن بيش‏تر شنيده خواهد شد. سبك پردازش اين نظريه، در اين تحقيق، استنباط نگارنده است.
– مبانى مديريت رحمانىجاذبه رحمت: براى نيل به سعادت، علاوه بر جريان اعمال و گام‏هايى كه خود انسان برمى‏دارد، يك جريان ديگرى نيز هميشه در جهان است و آن، جريان سابقه رحمت پروردگار است. در متون دينى آمده است كه «يا من سبقت رحمته غضبه».(16)
در نظام هستى، اصالت از آنِ رحمت و سعادت و رستگارى است و كفرها و فسق‏ها و شرور، عارضى و غير اصيل مى‏باشند و همواره آن‏چه كه عارضى است، به سبب جاذبه رحمت تا حدى كه ممكن است، برطرف مى‏گردد. وجود امدادهاى غيبى و تأييدات رحمانى، يكى از شواهد غلبه رحمت بر غضب است.
مغفرت پروردگار و زايل ساختن عوارض گناه، يكى ديگر از شواهد تسلط رأفت و مهربانى و رحمت او بر غضب و قهر او مى‏باشد.
اصل تطهير: در نظام هستى، يكى از جلوه ‏هاى رحمت الهى، نمود تطهير است.(17)
اصل سلامت: از شواهد غلبه رحمت بر غضب در نظام هستى، اين است كه همواره در جهان، اصالت از آنِ سلامت و صحت است و مرض‏ ها و بيمارى‏ها استثنايى و اتفاقى‏اند.(18)
در سرشت هر موجودى، كه از مسير اصلى خود منحرف گرديده است، كششى وجود دارد كه او را به سوى حالت اوليه بر مى‏گرداند. هميشه در جهان نيروى گريز از انحراف و توجه به سلامت و صحت حكم‏فرما است.
اين‏ها شواهدى از چيرگى رحمت بر غضب است. وجود مغفرت نيز از همين اصل ناشى مى‏شود. رحمت عام: اصل مغفرت، يك پديده استثنايى نيست، يك فرمول كلى است كه از غلبه رحمت در نظام هستى نتيجه شده است. از اين جا دانسته مى‏شود كه مغفرت الهى عام است و همه موجودات را در حدود امكان و قابليت آن‏ها فرا مى‏گيرد. و اين اصل در فوز به سعادت و نجات از عذاب، براى همه رستگاران مؤثر است. لهذا قرآن كريم مى‏فرمايد: «من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه»؛ هركس كه در آن روز از عذاب خدا نجات يابد، مشمول رحمت خدا قرار گرفته است؛ يعنى اگر رحمت نباشد، عذاب از احدى برداشته نمى‏شود.(19)
امكان ندارد هيچ‏يك از جريان‏هاى رحمت پروردگار، بدون نظام انجام گيرد. به همين دليل، مغفرت پروردگار بايد از طريق نفوس كمّلين و ارواح بزرگ انبيا و اوليا به گناه‏كاران برسد. اين، لازمه نظام داشتن جهان است. به همان دليلى كه رحمت وحى، بدون واسطه انجام نمى‏گيرد و همه مردم از جانب خدا به نبوت برانگيخته نمى‏شوند، هيچ رحمت ديگر نيز بدون واسطه واقع نمى‏شود.(20)
– نظام مديريتى خداوندآن‏چه در اصطلاح فلسفه، به نام «نظام جهان» و «قانون اسباب» خوانده مى‏شود، در زبان دين، سنت الهى ناميده مى‏شود؛ يعنى كار خدا شيوه مخصوص و فرمول ثابتى دارد و تغييرپذير نيست.(21)
پديده‏هاى جهان، محكوم يك سلسله قوانين ثابت و سنت‏هاى لايتغيّر الهى مى‏باشند. به تعبير ديگر، خدا در جهان، شيوه‏هاى معيّنى دارد كه گردش كارها را بيرون از آن شيوه‏ ها انجام نمى‏دهد.(22)
قانون آفرينش، يك قرارداد و اعتبار نيست؛ زيرا از چگونگى هستى اشيا انتزاع شده است. به همين دليل، تبديل و تغيير براى آن نيز محال است.(23)
جهان هستى با يك سلسله نظامات و قوانين ذاتى و لايتغير اداره مى‏شود و به موجب آن، هر شى‏ء و هر پديده، مرتبه و مقام و موقع خاصى دارد و تغيير و تبديل را در آن، راه نيست.(24)
– پردازش مديريت رحمانىبر اساس آن‏چه از عبارت استاد شهيد مطهرى بر مى‏آيد:اول، هستى داراى نظام است( طولى ياعرضى).دوم، اداره نظام هستى با خدا است.سوم، در نظام هستى، اصالت از آنِ رحمت است.چهارم، هيچ‏يك از جريان‏هاى رحمت پروردگار، بدون نظام و قانون انجام نمى‏گيرد.پنجم، رحمت خدا بر غضب او سبقت دارد.
ششم، اصول سلامت، تطهير، مغفرت، وحى و…، فرع بر اصل رحمت و ناشى از آن است.هفتم، اصول ياد شده بالا، مصاديق و افراد رحمت هستند و هر كدام، يك رحمت محسوب مى‏شوند.هشتم، اين رحمت‏ها بدون واسطه به انسان نمى‏رسند. موارد مذكور، مبانى مديريت رحمانى خدا بر انسان و جهان را تشكيل مى‏دهند. رحمت‏محورى در اداره هستى، به گونه‏اى است كه خداوند خود مى‏فرمايد: «واذا جاءك الذين يؤمنون بآياتنا فقل سلام عليكم. كتب على نفسه الرحمه انه من عمل منكم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحيم»؛(25) يعنى و هر گاه آنان كه به آيات ما مى‏گروند، نزد تو آيند، بگو: سلام بر شما باد! خدا بر خود رحمت را فرض نمود كه هركس از شما كار زشتى به نادانى كرد و بعد از آن توبه كند و اصلاح نمايد، البته خدا بخشنده و مهربان است.
«قال عذابى اصيب به من اشاء و رحمتى وسعت كلّ شى»؛(26) يعنى گفت: عذاب من به هر كه خواهم،رسد؛ وليكن رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. طبق آيات فوق، خداوند رحمت را بر خود واجب كرده است و رحمت، فراگير بوده و عذاب و غضب، ثانوى، موردى و ضرورتى است.
از نشانه‏هاى رحمت‏محورى، آيه شريفه «بسم الّله الرحمن الرحيم» است كه به قولى خلاصه همه قرآن كريم بوده و آغازگر سوره‏ها و همه كارها است. اين آيه، 114 بار در قرآن تكرار شده است و خدا خود را با آن مى‏شناساند و خود را رحمان و رحيم مى‏داند كه هر دو از «رحمت» اشتقاق يافته‏اند. در حقيقت، اين آيه، تفسير آيه «كتب على نفسه الرحمه» است. اگر اصل ديگرى غير از رحمت، محور بود، بيان مى‏شد.
در سوره حمد، كه «فاتحة الكتاب» است، آمده است: «بسم الّله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين. الرحمن الرحيم». خداوند ربوبيت خود را بر عالميان، بين دو رحمان و رحيم قرار داده است. با توجه به اين كه ربوبيت، همان مديريت و مدبريت است، مديريت خود را بر جهان و انسان (عالمين) در ميان دو رحمت زينت داده و محفوف به رحمت كرده است. اين همان نظريه مديريت رحمانى يا رحيمى و مديريت رحمت‏محور است. مطابق اين نظريه، همه قواعد و اصول مديريتى اسلام، بايد مصداقى از «رحمت سابقه» خداوندى باشند. بر اساس اصل رحمت، غضب الهى نيز نوعى رحمت است؛ مانند عضب پدرانه كه ناشى از شفقت و دل‏سوزى بر فرزند خاطى است. سيره مديريتى رسول خدا(ص) در قرآن و سنت، نشان‏گر حضور رحمت در همه ابعاد و زواياى انسانى و سازمانى است. قواعد ادارى و چگونگى مديريتى كه اعمال مى‏كرد، بازتابى از رحمت بود؛ زيرا خدا او را فقط براى رحمت فرستاده بود: «وما ارسلناك الّا رحمة للعالمين».
ما در اين تحقيق، بر آنيم كه نظريه مديريت در اسلام را از دو سيره الهى و نبوى به دست آوريم. روش مديريت خدا و رسول(ص) قابل تأسى‏ترين نوع مديريت براى انسان است. مديريت انسان، به علت ناشناختگى و پيچيدگى او بسيار مشكل است و اين امر، مورد اعتراف فرهيختگان و دانشمندان است. برداشت‏هاى گوناگونى كه افرادى مانند ماكياول، نيچه، كانت و دكارت از انسان داشته‏اند، حاكى از ناتوانى آنان در انسان‏شناسى است. مديريت منابع انسانى، فرع بر شناخت انسان است؛ اما خداوند انسان را خلق كرده و مى‏شناسد و روش اداره او را مى‏داند:«لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد»؛(27) انسان را خلق كرده‏ايم و از وساوس و انديشه‏هاى نفس او كاملا آگاهيم و از رگ گردن به او نزديك‏ تريم.
«ربّكم اعلم بكم ان يشأ يرحمكم او ان يشأ يعذبكم»؛(28) خدا صلاح شما را بهتر مى‏داند. اگر بخواهد، شما را مورد رحمت قرار مى‏دهد و اگر بخواهد، عذاب مى‏كند.
«ربكم اعلم بما فى نفوسكم ان تكونوا صالحين فانه كان للاوابين غفورا»؛(29) خدابه آن‏چه در دل‏هاى شما است، داناتر است. پس اگر همانا در دل، انديشه صلاح داريد، خدا هركس را كه از انانيت پاك و به درگاه او تضرع وتوبه كند، خواهد بخشيد.
وقتى چنين خدايى به اداره انسان بپردازد، او را بر اساس رحمت رشد خواهد داد. در پارادايم مديريت رحمانى، كه پاسخ‏گوى پرسش‏هاى بدون پاسخ پارادايم‏هاى مديريتىِ موجود و معدوم است، قواعدى وجود دارد كه اصول مديريتى خداى رحمان هستند. اين اصول بايد كشف شوند و اين تحقيق، تلاشى در اين جهت است. اين قواعد، همان نظام ارزشى هستند كه مبناى نظريه مديريت در اسلام را تشكيل مى‏دهند.
– چگونگى كشف و تبيين اصول مديريت رحمانىمديريت منابع انسانى، عبارت است از مراحل عضويابى، انتخاب، انتصاب، آموزش و پرورش، انگيزش و تشويق و تنبيه و تأمين روحى و جسمى انسان‏هاى سازمان. اين مراحل، داراى قواعد و اصولى است كه در علم مديريت، به آن پرداخته شده است؛ اما اين كه خداوند چه قواعدى براى گزينش رهبران و مديران و كارگزاران دارد، به‏خوبى و روشنى از آيات قرآن قابل استنتاج است، كه ما ان شاء اللَّه – در فصل خود، به تفصيل به آن مى‏پردازيم؛ مثلاً خداوند مى‏فرمايد: «ما كنت متخذ المضلّين عضدا»؛(30) يعنى من گمراهان را به عنوان عضو و كارگزار انتخاب نمى‏كنم. از اين آيه، اين قاعده استخراج مى‏شود كه گمراهان و مضلين نبايد گزينش شوند.
در جاى ديگر مى‏فرمايد: «ولا تطيعوا امر المسرفين الذين يفسدون فى الارض و لايصلحون»؛(31) اوامر مسرفان و مفسدان را اطاعت نكنيد. به بيان ديگر، مديران نبايد اهل فساد و اسراف باشند.
و درباره انگيزش مى‏فرمايد: «قل لعبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الّله».(32) قاعده‏اى كه از اين آيه استخراج مى‏شود، اين است كه هر كارگزار و مديرى كه خطا كرد، نبايد نااميد شود، بلكه راه جبران براى او باز است.
مهم اين است كه همه قواعد مديريت خداوندى، مبتنى بر اصل رحمت هستند. بدين رو، نام اين مديريت و اين نظريه، «پارادايم مديريت رحمانى» خواهد بود. طبق اصل رحمت. – همه خوبند، مگر اين كه اثبات شود كه بد هستند (برائت). – عيب‏ها پوشانده و بخشيده مى‏شود (مغفرت).- همه به اندازه استحقاقشان از تلاش خويش بهره مى‏گيرند. (عدالت و احسان). – آبروى افراد، محفوظ نگاه داشته مى‏شود(كرامت). – همه از حقوق مساوى برخوردارند (مساوات).و هم‏چنين ديگر قواعدى كه در اين تحقيق به كشف آن‏ها همت گماشته مى‏شود.
– ويژگى ‏هاى قواعد ادارى مديريت رحمانى‏1. همگى از روح رحمت برخوردارند (طبق آن‏چه گفته شد).
2. اين قواعد به مثابه يا مشابه قواعد فقهى هستند كه پس از گرفته شدن از منابع معتبر، به‏ويژه قرآن، قابل تطبيق بر مصاديق خود هستند.
3. ثابت و تغييرناپذير هستند و مقررات متغير، به اقتضاى زمان و مكان، پيرامون آن‏ها خواهد چرخيد.
4. وحيانى و برگرفته از وحى و قرآن هستند. از اين رو، از درستى و اتقان مناسبى برخوردارند.
5. برگرفته از روش مديريتى خداوند رحمان هستند كه بهترين نوع مديريت بر جهان و انسان است.
البته همان طور كه قبلا نيز بيان شد، مديريت نبوى نيز مديريت رحمانى است؛ زيرا مى‏فرمايد: «ان اتبع الّا ما يوحى الىّ»؛ يعنى من جز بر اساس وحى عمل نمى‏كنم و«لا ينطق عن الهوى. ان هو الّا وحى يوحى»؛ و جز بر اساس وحى سخن نمى‏گويد؛ يعنى رفتار و گفتار او طبق وحى است. به اين معنا كه يا مستقيم از وحى سرچشمه گرفته است و يا چون معصوم است، در چهارچوب احكام الهى عمل مى‏كند و سخن مى‏گويد. محال است كه سيره مديريتى نبوى در تعارض با روش اداره خداوندى باشد و همين نسبت، بين حكومت علوى و نبوى هست.
بنابر اين، قواعدى كه از مجموعه سيره‏هاى مديريتى خداوندى و نبوى و علوى كشف مى‏شود، اساس مديريت اسلامى را تشكيل خواهد داد.
روش مديريتى ديگر پيامبران، كه خداوند آن را نقل و امضا كرده است، از ديگر منابع كشف قواعد ادارى رحمانى خواهد بود. بنابر اين، مديريت اسلامى يا نظريه مديريت در اسلام، داراى دو شاخصه مديريت رحمانى و رشد خواهد بود.
– ارتباط مديريت رحمانى و نظريه رشدچه بسا هر دو نظريه «رشد» و «رحمت»، در اين آيه قرآن جمع شده باشند: «ربنا آتنا من لدنك رحمة و هيى‏ء لنا من امرنا رشداً»؛(33) پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا كن و راه رشد و نجات را برايمان فراهم ساز. ارتباط هر دو نظريه با هم مى‏تواند بيان‏گر مديريتى آسمانى و انسانى باشد. نظريه رشد، كه توسط استاد شهيد مطهرى مطرح شد و نظريه «رحمت»، كه محصول طبيعى كوشش‏هاى مديريت‏پژوهان مسلمان در طى چهل سال است، به ضميمه يكديگر، پارادايم مديريت اسلامى را نشان مى‏دهد. اگر اصالت در اداره جهان، با رحمت باشد و ديگر اصول از آن مشتق شده باشند، اصل رشد نيز فرع بر رحمت خواهد بود. با اين حساب، مديريت رحمانى، همان مديريت رشد است. به بيان ديگر، نتيجه مديريت رحمانى، رشد همه‏جانبه انسانى و سازمانى است.
– مديريت رحمانى رسول خدا(ص)مديريت پيامبر اسلام(ص) بر اساس رحمت بوده است:«و ما ارسلناك الّا رحمةللعالمين»؛(34) يعنى و ما تو را نفرستاديم جز رحمت براى جهانيان. «لقد جاء كم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم»؛(35) همانا رسولى از جنس شما براى هدايت و مديريت خلق آمد كه از فرط محبت و نوع‏ پرورى، فقر و پريشانى و جهل و فلاكت شما بر او سخت مى‏آيد و بر (آسايش و نجات) شما بسيار حريص و با مؤمنان مهربان است.
«فبما رحمة من اللَّه لنت لهم فلو كنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على اللَّه ان اللَّه يحب المتوكلين»؛(36) رحمت خدا تو را با خلق خوش‏خو گردانيد و اگر سخت‏دل بودى، مردم از گرد تو متفرق
مى‏شدند. پس چون امت بد كنند، از آنان درگذر و از خدا براى آنان طلب آمرزش كن و براى دل‏جويى آنان در كار، مشورت نما؛ ليكن آن‏چه خود تصميم گرفتى، با توكل به خدا انجام بده، كه خدا آنان را كه بر او اعتماد كنند، دوست دارد.
«و اطيعوا الرسول لعلكم ترحمون»؛(37) رسول ما را اطاعت كنيد، باشد كه مورد لطف و رحمت قرار گيريد.
آيات فوق، رحمت بودن شخص رسول و رحمانى بودن مديريت او را به‏خوبى بيان مى‏كند؛ يعنى مديريت رسول خدا(ص) مانند مديريت خداوند است و رسول، قائم مقام و جانشين خدا در اداره انسان‏ها است، خليفه او بوده و مانند او مديريت مى‏كند. فلسفه قرار گرفتن رسول (ص) در كنار خدا در بسيارى از آيات، همين است. بنابر اين، مديريت الهى و نبوى، هر دو رحمانى است و حاصل آن، رشد همه‏جانبه انسان‏ها است و بر مبناى دو قاعده كلى «تخلقوا با خلاق اللَّه» و «لكم فى رسول اللَّه اسوة حسنه» براى مؤمنان و حاكمان و اداره كنندگان مسلمان، شايسته اقتباس و تأسى است.
نكته: تلاش استاد شهيد مرتضى مطهرى در پردازش نظريه رشد، هم‏سو و مكمل نظريه مديريت رحمانى است و نبايد آن‏ها را دو نظريه متفاوت دانست، بلكه در حقيقت، دو پردازش از يك مديريتند. وظيفه مديريت‏پژوهان، از اين پس، بسط و گسترش نظريه‏هاى «رحمت» و «رشد» است.
پى نوشت ها:
1) ر.ك.: مرتضى مطهرى، مديريت و رهبرى، ص‏209 – 228.2) فصل نامه مصباح، ج 11، ص‏163.3) مديريت و رهبرى، ص‏209 – 228.4) اعراف، آيه 17.5) همان، ص‏232.6) فصل نامه مصباح، ج 11، ص‏166.7) مديريت و رهبرى، ص‏325؛ فصل نامه مصباح، ج 11، ص‏164.
8) هود، آيه 97. 9) مؤمن،آيه 29.10) قصص،آيه 4.11) زخرف، آيه 54.12) شعراء،آيه 22.13) انفال، آيه 24.14) هود 119.15) اعراف،آيه 53.16) مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص‏273.17) همان، ص‏274.18) همان، ص‏275.19) همان، ص‏276.20) همان، ص‏278.21) همان، ص 126.22) همان، ص 128.23) همان، ص 130.24) همان، ص 135.25) انعام، آيه 54.26) اعراف، آيه 153.27) ق، آيه 6.28) اسراء،آيه 54.29) اسراء، آيه 25.30) كهف،آيه 51.31) شعراء، آيه 151.

فایل : 20 صفحه

فرمت : Word

مطلب مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات زیر را حتما بخوانید ...

مقالات زیر را حتما ببینید ...