مقاله کامل درباره بررسي جامعه شناختي حادثه كوي دانشگاه تهران

مقاله کامل درباره بررسي جامعه شناختي حادثه كوي دانشگاه تهران

بررسي علل و عوامل موجه شورش ها:
زمانيكه عده اي بر مي آشوبند و موضوعي را مورد شورش خود كرده، دست به اقدامات مختلف خشونت آميز مي زنند به فاصله هاي كوتاه اما متفاوت نيروي انتظامي، اطلاعاتي و امنيتي شهر به محل حادثه ميروند و تمام مساعي خود را بكار مي گيرند تا آتش آشوب و فتنه را به طرق مسالمت آميز و در صورت عدم كارآيي چنين شيوه هايي، با توسل به هر طريق ممكن، كنترل و نهايتا خاموش كنند. بنابراين امكان اندازه گيري دقيق متغيرهاي مربوط به علل و عوامل پيدايش حادثه توسط مامورين بسيار ناچيز است و تنها طريقي كه باقي مي ماند پرس و جو از اهالي محل، ناظرين واقعه و يا دستگير و بازداشت شدن متهم به شركت در آشوب و بلواست. به بيان ديگر تنها را ه جمع آوري اطلاعات دست دوم از شاهدان عيني و بازداشت شدگان است. مجموعه اي از اطلاعات و داده هاي جمع آوري شده از اين چند طريق – باز هم با ضريبي از خطا و خلاف – تا حدودي علل و عوامل پيدايش آشوب را مشخص مي سازد. خطا و خلاف از اين بابت كه اظهارات اهالي محل، ناظرين واقعه و بازداشت شدگان پاياني ندارد و هر يك از اين سه گروه طوري به توصيف و مخصوصا تبيين واقعه ميپردازند كه با گفته هاي دو گروه ديگر متفاوت و حتي احتمالا مخالف است اختلاف – گاه كاملا آشكار – بين گزارش هاي مامورين از يك واقعه مساوي نيز ناشي از همين مسئله است.بنابراين بايد پذيرفت كه دست يافتن به اصل ريشه ها و علل و عوامل موجه يك شورش شهري نه تنها ساده نيست بلكه تقريبا غيرممكن است و اظهارات هيچ يك از سه گروهي كه نام برديم بخصوص بازداشت شدگان چندان اعتباري ندارد و مجموعه اظهارات سه گروه ديگر نيز از پايايي كافي برخوردار نيست اما چاره اي جز اكتفاكردن به اطلاعاتي كه كمابيش سيماي واقعيت را ترسيم
مي كند نيست و كاستي هاي تحقيق در اين قسمت را بايد با دقت بيشتري در ساير بخش ها جبران كرد.
از سوي ديگر تئوريهاي موجود در حوزه هاي جامعه شناسي سياسي و روانشناسي اجتماعي به پژوهشگران كمك خواهد كرد تا به تبيين كلي و كلان اغتشاشات و شورش هاي مختلف بپردازند. فرض اصلي چنين تئوري هايي اين است كه ناكامي در دستيابي به اهداف، تبعيض و نابرابري و سركوب شدن خواسته هاي مشروع افراد و آنچه در جامعه براي تحقيق چنين انتظارات وجود دارد، موجب بروز رفتارهاي ناهنجار مي شود و اگر چنين مشكلي فراگير باشد، رفتارهاي ناهنجار نيز دامنه وسيع و گسترده اي خواهد داشت كه به آشوب و اغتشاش مي انجامد.
بدين ترتيب مي توان گفت كه پژوهشگران در تحليل ريشه هاي اصلي آشوبها و اغتشاشات علاوه بر پرسش و پاسخ با شاهدان عيني جريان و منابعي كه قبلا متذكر شديم بايد تئوريهاي مربوطه را نيز مد نظر داشته باشد. البته تئوريها لزوما هيچ يك، علل موجه واقعه خاصي را تبيين نمي كند و به بيان ديگر هيچ تئوري خاصي نمي تواند واقعه معيني را كاملا تحليل كند، بلكه تنها مي توان كلياتي از چرايي وقوع يك حادثه و يا بروز يك آشوب را از آن درك كرده، مبناي رفتارهاي جمعي خشوني خاصي را دريافت. اما به هر حال توسل به چنين شيوه هايي هميشه ضروري است و پژوهشگر را در اندازه گيري متغيرهاي مورد مطالعه خود ياري مي دهد.
از شيوه ديگري نيز نبايد غفلت كرد و آن مقايسه يك واقعه خاص با ساير وقايع مشابه در زمانها و مكانهاي متفاوت و مطالعه تطبيقي واقعه موردنظر با ساير وقايع مشابه و كند و كاو در علل و عوامل بروز و ظهور آن است. چنين شيوه اي در عين مقايسه اي بودن، وجوه تاريخي و پيشينه هاي وقايع مشابه را در نظر مي گيرد و به پژوهشگر فرصت ميدهد تا ويژگيهاي تاريخي حوادث خشوني را وارسي كرده و از اين طريق حتي
حلقه هاي گمشده واقعه مورد مطالعه را نيز به نحوي بازسازي كند.
بخش اول: رفتار جمعي
رفتار جمعي Collective Behavior : حاصل كنشهاي جماعت و جمع است براساس اين تعريف جماعتها مي توانند همچنان به شكل توده و انبوهه باقي بمانند، پراكنده، مضمحل شوند و نيز مي توانند در صورت استمرار و وجود ضرورتها و نيازهاي اجتماعي بالقوه مبناي يك گروهبندي قرار گيرند در اين روند جماعت ممكن است تبديل به دسته شود و از آنجا نوعي خرده فرهنگ ساخته و پرداخته گردد و سپس به ايجاد گروههاي گسترده تري تبديل گردد و خود را پيوسته در جنبش و حركتهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي سازمان دهد(Encyc Lopedia Of The Social Science p.) رفتار جمعي از ابتدائي ترين رفتارهاي گروهي است كه در قالب هم كنشهاي مندرج در بطن جماعتها زمينه بروز مي يابد.
رفتار جمعي آن شكل از رفتار گروهي است كه در موقعيتهاي تعريف نشده و عاطفي ايجاد مي شود و توسعه مي يابد و توسط فرآيندي از كنش متقابل مشخص ميگردد. كه در آن اميال و خلقيات درباره موضوعات خاص كنش متقابل برانگيخته مي شوند، گسترش مي يابند، سازماندهي ميشوند بسيج ميگردند، رفتار جمعي را از آن شكل از رفتار گروهي كه بر حسب هنجارها و خطوط فرهنگ تثبيت شده ساخت اجتماعي سازماندهي مي شوند بايستي متمايز كرد.
رفتار جمعي به فعاليتي اجتماعي اطلاق ميشود كه تحت شرايط زودگذر بدون ساختار و بي ثبات به دليل فقدان آشكار هنجارهاي پذيرفته شده رخ ميدهد. رفتار جمعي غالبا عاطفي، غيرقابل پيش بيني و اتفاقي است و معمولا خارج از محدوده فعاليتهاي اجتماعي روزمره به وقوع مي پيوندد. اگر چه فقدان ساختار متعارف رفتارهاي جمعي مانع مطالعه آنها نمي شود ولي مي تواند اين
مطالعه را بامشكل روبرو كند. بنابر آنچه از مجموع تعاريف فوق برداشت ميشود مي توان رفتار جمعي را رفتاري بدون ساختار عاطفي يا غيرمنطقي، غيرقابل پيش بيني، بي ثبات دانست، در تركيب و تعامل رفتار جمعي با بحران شهري از آنجا كه علل وقوع بحران شهري موضوعي مهم و پيچيده است، در اين زمينه علل جامعه شناسي، روان شناسي و روان شناسي اجتماعي را بايد مدنظر قرار داد. نظريه هاي انگيزشي از نظر تجربي و آزمايشي تا محدودة خاصي مورد تائيد قرار گرفته اند و براي اثبات سه نظريه ذيل، دلايل كافي وجود ندارد.
الف – نظريه سير قحقرايي زيست شناسي جنايي بر مبناي غريزه تهاجمي بنا گرديده و بحران شهري را پس رفتي به سمت رفتار حيواني ميداند.
ب – براساس نگرش سرايت اجتماعي روانكاوي، شركت كنندگان در بحران شهري به وسيلة ضمير ناخودآگاه، احساسات يا غرايز خود، هدايت ميشوند.
ج – بر طبق نگاه آسيب شناسي رواني، اشخاصي كه داراي ويژگيهاي مشابه يا شخصيت غيرعادي و رفتار آماده بوده و يا گروههايي كه در حاشيه جامعه قرار دارند، در شورشها شركت مي كنند اين سه نظريه بر فرد متمركز ميگردند و تنوع رفتار و انگيزه هاي شورشيان را مورد توجه قرار ميدهند به طور مثال برخي از وضعيت هرج و مرج پيش آمده استفاده مي كنند و بعضي تماشاگر صحنه باقي مي ماند. اگر نگرشهاي جامعه شناختي، روان شناختي و روان شناسي اجتماعي به طور مستقل مورد استفاده قرار گيرند. تنها جنبه هاي خاصي از شورش را تبيين مي كنند. چند گانگي علل شورش و روش مديريت و جلوگيري از آن در حوزه اين نظريه ها واقع نمي شوند مگر اينكه با يكديگر تركيب گردند.
پس از پديداري يك رخداد اوليه، يك درگيري درون گروهي ميان آشوبگران و پليس در مي گيرد
كه به ايجاد دو قطب خودي و خارجي مي انجامد. در گروه خودي ثبات بين اعضاء به وجود مي آيد اعضاي اين گروه به آن مي بالند و در مورد آن مبالغه مي كنند و سرانجام فاصله و خصومت اجتماعي با گروه خارجي تشديد مي شود. در طول يك شورش جريان و روند سازنده، مسير خود را طي مي كند بنا بر نظريه كنش متقابل نهادين، گروههاي درگير نه تنها در برابر يكديگر واكنش نشان ميدهند بلكه متقابلا يكديگر را تعريف و تفسير مي كنند گروه خارجي و فعاليتهاي آن مورد سوء‌تعبير قرار مي گيرد. قدرت بالقوه خشونت تبديل به يك مارپيج حلزوني گرديده و در مرحله نخست، رفتار گروه خارجي، تحريك كننده محسوب شده و به تهديدي براي خودآگاهي گروه خودي در مي آيد.
آموزه هاي روان شناسي بيان داشته است كه تمايل به خشونت در گمنامي در جمع افزايش مي يابد زيرا در جمع، ترس از عدم تائيد اجتماعي وجود ندارد و آشوبگران زير پوشش جمع مي توانند به راحتي خشونت به خرج دهند. در اين حال اغتشاش گران از مسئوليتهاي خود رويگردان بوده و ابزار هدايت فرد از كار باز مي ايستد آنها با بكارگيري ماسك و پليس نيز با استفاده از كلاهخود و لباسهاي ايمني هويت خود را پنهان مي كنند افزون به اين، در شورش، بي طرفي و تصميم گيري هاي عجولانه تاثير منفي از خود بر جاي مي گذارد. تجربه روان شناختي ديگر، بر اين واقعيت كه شورش با شروع روند تخريبي و ابزار قدرت پديدار ميگردد تكيه دارد.
مهمترين نظريه هاي مربوط به بحرانهاي شهري به صورت زير قابل تقسيم است:
رهيافت روانشناختي كه شامل تئوريهاي روان شناسانه متقدم و متاخر مانند گابريل تارد(انبوه مردم)، گوستاولوبون (انبوه خلق)، اريك هافر(تئوري ناكامي پرخاشگري) خواهد بود.
رهيافت روانكاوي اجتماعي كه شامل تئوريهاي اريك فروم، رابرت تدگار (محروميت
نسبي)، اورت اي هيگن واوپ (تئوري مبادله) خواهد بود.
رهيافت جامعه شناختي شامل:
1/3. ديدگاههاي كاركرد گرايانه مانند اميل دوركيم، رابرت مرتون، تالكوت پارسونز، نيل اسمسلر، چالمرز جانسون، ساموئل هانتينگتون، آلبورن، وده و مولر و فريدريش.
2/3. ديدگاههاي جامعه توده وار مانند هانا آرنت، ويليام كرون هاوذر، چالزتيلي.
3/3. ديدگاههاي تفهمي ماكس وبر، هربرت بلومر.
4/3. ديدگاههاي تضاد مانند ماركس، لينن، مائو، ماركوتئ، فرانتزنانون، دژي دبره و تداسكاچيل.
5/3. ديدگاههاي ساختاري و خرده فرهنگي انحرافي مانند آبرت كوهن، ريچارد كوارد و لويد اوهلين.
بخش دوم:ديدگاههاي نظري
الف – گوستاولوبون
لوبون پاتروين كتاب ‹‹روانشناسي انبوه هاي مردم›› در سال 1895 پرآوازه گرديد عناصر اصلي در منطق لوبون، تلفيق پذيري و تقليدپذيري توده ها ميباشد و براي اين موضوع براي توده ها خصائص رواني قائل مي باشد. اين خصائل عبارتند از: اتفاق نظر يا همداستاني كه ‹‹قانون وحدت رواني انبوه هاست››. به عبارت ديگر در هر انبوهي هيجانها، باورها، تعبيرها و تفسيرها، نيتها و اعمال افراد يكسان و يكپارچه است و اين اتفاق نظر يا آگاهي نسبت به آن همراه است. سپس نتايجي از قبيل اعتقاد خرمي، تعصب و احساس قدرت شكست ناپذير و تصور عدم مسئوليت را به دنبال خواهد داشت .
دوم اينكه افراد در وضع انبوهي همواره تحت تاثير هيجانها هستند و اين هيجانها ناگهاني،
بسيط افراطي عميق و بسيار متغير است و همين امر نشانه طبيعت زنانه انبوه هاست.
سوم اينكه انبوه ها فكر و تعمق مي كنند، ليكن افكار آنها سطحي و استدلالهاي آنها نارساست و از تداعي امر و ناهمانندي كه روابط ميان آنها ظاهري است و نيز از تصميم بي واسطه و فوري موارد جزئي سرچشمه مي گيرد و از اينرو منطق جمعي نوع بسيار پست منطق است از طرف ديگر براي لوبون دو علت سرايت دروني و اقدام رهبران جهت فعال شدن توده لازم ميباشد. لوبون عقيده داشت كه تقليد جرياني بيش از اندازه فعال و فردي است و به جريانهاي خودبخودي سرايت نيازمند است. در هر انبوهي از مردم، هر احساس و هر عملي مسري است و بدين دليل افكار و اعتقادها اشاعه مي يابند وضع ناگهاني وحشت هاي مختلف نيز در واقع مديون سرايت هيجانهاست و مي توان علت آن را در خواب مصنوعي (هيپنوتيزم) جستجو كرد.
از سوي ديگر عامل ديگر رهبران هستند، به قول لوبون ‹‹انبوه مردم گله اي است كه نمي توانند از شبان بي نياز باشد›› رهبران جهت نفوذ عقايد و نظريات خود به توده مردم از چهار روش استفاده مي كنند كه بصورت تدرجي و كند اثر مي كند:
ادعا: ادعا هر قدر قاطع و مستدل تر باشد موثر تر است.
تكرار: ادعا زماني اثرگذاري مي كند كه همواره با تكرار باشد.
سرايت: هرگاه ادعائي به دفعات تكرار شود، موجب جريان فكري مي شود كه بدان سرايت گويند.
حيثيت: نظرياتي كه براثر تكرار و سرايت منتشر مي شوند، بوسيلة حيثيت قدرتي بزرگ پيدا مي كنند.
آنچه از نظرات گوستاولوبون مي توان استنتاج كرد تحليلي روان شناختي از پديده هاي اجتماعي است از نظر او انسانهاي درگير و آشوب اجتماعي در حد حيوان تنزل يافته و بر اثر عنصر تلفيق پذيري از رهبران و تقليد از اقدامات و رفتار ديگران در واقع دست به اقدامات كور و بدون هدف مي زنند و او در جاي ديگر مي گويد:
توده هايي كه به اعتصاب دست مي زنند به اين سبب نيست كه اضافه دستمزدي دريافت كنند بلكه غالبا از آن لحاظ كه از يك دعوت به مبارزه تبعيت (تقليد) كرده باشند اعتصاب مي كنند.
ب- رابرت تدگار:
او واضع تئوري محروميت نسبي (Relative Deprivation) است. رابرت تدگار محروميت نسبي را يك پديده اجتماعي مي داند و تلاش نموده است تا رابطه بين مفهوم فوق را با خشونت جمعي تبيين نمايد. او كار خود را با سه سؤال اساسي شروع مي كند.
منابع رواني و اجتماعي بالقوه بروز خشونتهاي جمعي چيست؟
چه عواملي، ميزان منابع مذكور را عليه نظام سياسي تعيين مي كند؟
چه شرايط اجتماعي بر ابعاد و شكل و پيامدهاي توسل به خشونت تاثير مي گذارند؟
تدگار اين بررسي را از چهار متغير اصلي آغاز مي نمايد كه دو متغير اصطلاحا متغيرهاي مستقل هستند.
عامل بالقوه بروز خشونت جمعي كه تابعي از بعد و شدت نارضايتي افراد يك جامعه ميباشد.
عامل بالقوه بروز خشونت سياسي كه تابعي از ميزان نارضايتي هايي است كه نظام سياسي و عوامل آن را مقصر قلمداد مي كند و
دو متغير وابسته نيز عبارتند از وسعت و اشكال خشونتهاي سياسي.
او كار خود را از معرفي تئوري ‹‹ناكامي – پرخاشگري›› Aggression – Frustration شروع مي نمايد و آنرا اينگونه بيان مي كند.
‹‹موضوع اساسي ناكامي – پرخاشگري اين است كه هر قدر محروميت از حق مشروع شديدتر باشد كميت پرخاشگري نسبت به منبع اين محروميت بيشتر خواهد بود. اين شرط اساسي، مبناي انگيزه پيرامون موضوع اوليه، خشونتهاي سياسي را فراهم مي سازد. يعني هر چه شدت محروميت بيشتر باشد وسعت خشونت بيشتر خواهد بود››.
سپس او اين فرضيه را بسط داده است و آن را با متغيرهاي وابسته خود در ارتباط مي بيند. بسط اين اصل به رابطه ميان محروميت – خشونت نشان ميدهد كه نسبت جمعيتي كه در خشونت شركت مي كند با متوسط شدت محروميت ملموس نوسان مي يابد. محروميت متوسط افراد اندكي را براي توسل به خشونت برمي انگيزد. محروميت محدود افراد را به آغاز خشونت سوق ميدهد و محروميت شديد به احتمال قوي بخشهاي بزرگي از جامعه را براي توسل به خشونت برمي انگيزد. سپس او از اين مرحله وارد اجزاء سه گانه خشونت سياسي يعني بعد (تعداد افراد شركت كننده) شدت (ميزان قدرت تخريبي افراد) و مدت (طول زمان ادامه خشونت) مي شود و معتقد است كه خشونت سياسي داراي اشكال سه گانه زير است:
آشوب: خشونت سياسي نسبتا خودبخودي و غيرسازمان يافته همراه با شركت جمعيت كثيري از افراد در آن مانند اعتصابات سياسي و طغيانهاي محلي.
توطئه: خشونت سياسي بسيار سازمان يافته مانند تروريسم در ابعاد محدود، جنگهاي چريكي در ابعاد محدود و كودتا.

فایل : 53 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط