مقاله کامل حماسه

مقاله کامل حماسه

نيايش
هرسر مويم ثنا خوان توباد اي چهرة‌جميل ونامتناهي كه درآئينة‌ آفرينش ، همة‌ نقش ها ونقاشي ها وصورت ها وصورتگريها از توست.هردم، نفسم به نام تو معطر باد،اي آنكه گل هاي هزاران رنگ باغ هاي جهان رايحه‌ايي از عطر پروردگار توست . كبوتر بي بال وپر طبعم،هواگرفتة‌عشق توباد،اي واژه آخرين واي توانايي كه به كلام ،جذبه‌ي پرواز وبه شعر ،شور زيست ومعراج مي بخشي وخماران محبتت راجامي از عشق لايزال عشق مي‌نوشاني تا مست جاويد تو باشند مست زيست كنند،مست سربرخاك نهند و مست تو برخيزند.
مقدمه
اين تحقيق محصول تلاش دو ماهة‌من ودوستان عزيزم درگروه ادبيات بوده وما كوشيده ايم تحقيق را متناسب با درك ودريافت نوجوانان ارائه دهيم به همين علت از افراط درساده نويسي پرهيز كرده وخواسته ايم بين نثر ما و شعر فردوسي هماهنگي باشد. تاجايي كه توانسته ايم به سبك وشيوة‌استاد طوس نزديك شده ،به لحن حماسي وزبان پارسي پرداخته ايم واز آوردن واژه هاي سطحي وبيگانه دوري گزيده ايم مگر در مواردي كه ناگزير بوده ايم واين مواردچنانكه دركل شاهنامه اندك است دراين تحقيق نيز از تعداد انگشتان در نمي گذرد.همچنين درگزينش شعرها علاوه برسادگي وزيبايي وظرافت شاعرانه دركلام استاد طوس به آن بخش هايي كه نوجوانان بتوانند با شعر فردوسي رابطة‌حسي برقراركنند نيز توجه داشته ايم براي مثال : سرود دلبستگي پهلوانان به همسران ومادرانشان براي يك نوجوان حائزاهميت بسيار است .درگزينش نمونه هايي از شعرها،براي پرهيز از دراز گويي واطناب كلام،ابياتي را كه درسير وقايع نقشي نداشته حذف كرديم . وناگفته نماند كه ستايش پروردگار وخردورزي پهلوانان راستين .وجه حكيمانه اشعار استاد طوس است كه در اين نوشته نيز مورد نظر بوده ودرهمه حال كارهاي بزرگ با يا د خداوند وياري او با چاره گري فرد سامان مي گيرد ودر آخراميدوارم اين نوشته كه حاصل تلاش ناچيز ما درزمينة‌ادبيات حماسي بوده مورد پسند وقبول خوانندگان گرامي واقع شود.
پيشگفتار
جمع آوري وتدوين اساسي روايات وداستانهاي حماسي ايران كه قرنها سينه به سينه واز نسلي به نسل ديگر نقل مي شده ودرابتدا « پاره اي از آن ها دراوستا – به ويژه بخش يشت ها ـ‌ تأليف شده است .دردورة‌ساسانيان ،به صورت خداينامه ها ومجموعه هايي نظير اياتكار زريران ،داستان بهرام چوبين ،داستان رستم واسفنديار،داستان پيران ويسه ،كتاب پيكار وچند اثر ديگرتأليف مي گردد.
وبعداز اسلام راوياني چون «آزاد سرو» وفرزانگاني مانند: «ماخ» و «شاهوي خورشيد» و «شازان برزين» ويزدان دار وادبايي نظير :ابوالمؤيد بلخي وابوعلي محمد بن احمد بن احمد بلخي ومسعودي مروزي وابورمنصور عبدالرزاق طوسي ودرگردآوري وحفظ اين روايات مي كوشندتابالاخره حماسه سراياني چون دقيقي وفردوسي واسدي طوسي و…
با نظم داستان هاي مزبورشاهكارهايي را درزمينة‌حماسه هاي اساطيري وپهلواني به وجود مي آورند كه از ميان آن ها شاهنامه كتابي است عظيم‌تر وسراينده‌ي تواناوفرزانة آن نسبت به سايرين هنرمنديش بيشتروچشم گيرتر است ودرواقع اوست كه پس ازخاموشي طولاني در قلمرو هنر و انديشة‌ايراني نيروي اعجاب انگيزخود رادرتجديد حيات ملي ايران آشكار مي سازد وهرچند كه شعر دقيقي كه پيشرو فردوسي به شمار مي رود حاكي از رسيدن نوعي حماسه به حد بلوغ خود مي باشد،اما كمال بخشي نوع شعر حماسي درايران به سراينده‌ي شاهنامه تعلق داردودر واقع اين فروسي است كه به واسطة‌«هماهنگي ميان سجاياي اخلاقي واستعداد هنريش ،همچنين نجابت وصفاي ضمير وعشق وي به مجدو بزرگواري وعواطف انساني و وطن‌دوستي واحساسات ژرف اونسبت به خداوند ،همراه با اطلاعات گسترده‌اي كه از مآخذ مورد استفاده خود به دست مي آورد و آن ها را با ذوق شخصيش درهم مي آميزد» ، اثري آنچنان فاخر وشكوهمند را به رشتة‌
نظم مي كشد كه نه تنها در ميان آثار حماسي زبان فارسي ممتاز بلكه دربين آثار بزرگ ادبي جهان نيز كم نظير است.
بنابراين با نظم شاهنامه داستان هاي منظوم حماسي ايران به اوج رفعت وزيبايي مي رسد وبا پيدايي آن كاخي آنچنان بلند واستوار از سخن پي‌افكنده مي شود كه نه فقط از بادوباران روزگاران گزندي نمي يابد بلكه خود موجب نهضتي عظيم درقلمرو ادبيات حماسي فارسي مي گرددوبه گويندگان بعداز فردوسي توان مي دهد با نظم داستانهايي كه مجال تدوين ونظم آنها براي اوفراهم نگرديد ؛ اقدام كنند ، وآنچنان كه مي دانيم اين مهم ، حدود يك قرن پس از فردوسي جامة‌عمل مي پوشد وبا تدوين آثار منظومي چون گرشاب‌نامه ، بهمن‌نامه ، فرامرز‌نامه ،كوش‌نامه ،بانوگشسب‌نامه ،برزو نامه ، شهريار نامه ،آذر برزين نامه ،لهراسب نامه،جهانگيرنامه و… ، ادبيات حماسي ايران به حد اعتلاء‌وكمال خود مي رسد.
فردوسي كيست ؟
حكيم ابوالقاسم فردوسي طوسي زنده كنندة‌داستان هاي ملي ايران باستان و شاعر پرمايه و بزرگ زمان . غزنويان نامش را حسن بي اسحق بن شرف شاه نوشته اند . درسال 324 هجري درقرية‌باژ طوس به دنيا آمده وبه امر سلطان محمود غزنوي شاهنامه را به نظم كشيده ، ومدت سي وپنج سال براي سرودن اشعار شاهنامه زحمت كشيده وآن را درسال 400 هجري به اتمام رسانده بي شك فردوسي ركني از اركان كاخ ادبيات شرق بلكه جهان است.وفاتش را بين 411 تا 416 نوشته اند وعمرش ا زهشتاد سال گذشته وقبرش در طوس است .شاهنامه همچنان كه دل هاي مردم را تسخير كرده است در آثار بسياري ازشاعران بزرگ ايران تأثير ژرف داشته وچه بسيار شاعراني كه به پيروي از او آثار ي پديد آورده اند .اما همة‌آنها دربرابر اثرحكيم طوس به سكوت تاريخ فرو خزيده وفراموش شده اند .
حماسه
حماسه نوعي از اشعار وصفي است كه مبتني بر توصيف اعمال پهلواني و مردانگي ها وافتخارات وبزرگي ها ي قومي يا فرد مي باشد به نحوي كه شامل مظاهر مختلف زندگي انسان گردد .درشعر حماسي دسته اي از اعمال پهلواني خواه از يك ملت باشد و خواه از يك فرد به صورت داستان ويا داستان هايي درمي آيد كه ترتيب ونظم درهمه جاي آن آشكار است .از نقطه يا نقاطي آغاز مي شود وبه نقطه يا نقاطي پايان مي پذيرد. ناقص و ابتر نيست و خواننده مي تواند با خواندن آن داستان مقدماتي آ‌غاز كند و به نتايجي وارد نمي شود و آن را به پيروي ازاميال خويش تغيير نمي دهد.وبه شكلي تازه چنان كه خودبپسندد يا معاصران او بخواهند درنمي آورد وبه همين منوال درسرگذشت يا شرح قهرماني هاي پهلوانان وكساني كه توصيف مي كنند هرگز دخالتي نمي ورزد.
حماسه وآرمان گرايي در آن :
با توجه به معاني لغوي واصطلاحي حماسه كه شامل دلاوري ، شجاعت، رجز ونوعي شعر است كه در آن ازجنگها ودلاوري ها سخن مي‌رود وبه تعبير ارسطو « نوعي تقليد ومحاكات است به وسيلة‌وزن كه از احوال واطوار مردان بزرگ وجدي به عمل مي آيد .»
چنين استنباط مي شود كه مضامين حماسي به صورت داستانهايي توأم با اعمال پهلواني وخوارق عادات وكارهاي شگفت انگيز روايت مي گردد وازمشخصات اين نوع اثرادبي ، عظمت وجلال جنگجويانة‌آن وبرجستگي موضوع وقهرمانان حماسي است كه بايد از هرلحاظ كامل باشند،به طوري كه حتي خطاهاي آن ها نيز خالي از جنبة‌ قهرماني نباشد.
قهرمانان رويدادهاي حماسي ،غالباً ابر مرداني نامجو هستند كه براي كسب افتخارات وحفظ كيان واستقلال يك ملت مي كوشند و نبرد مي كنند وجنگ هاي آنان ـ به ويژه درحماسه هاي ملي ايران ـ نوعي نبرد ميان خير
وشر يا مقابلة‌قدرتهاي اهورايي واهريمني است كه به صورت جرياني سيال ودائمي دربستر حوادثي جالب وعبرت آموز به سوي سرنوشتهايي محتوم پيش مي رود.
منظومه هاي حماسي ، بسته به موضوع ومحتواي آنها به انواعي تقسيم مي شود . زيرا ممكن است شاعري حماسه سرا،موضوع اثر خودر ا صرفاً‌از تاريخ روزگار گذشته‌ي حيات يك قوم بردارد كه دوران نبرد ومبارزة‌شديد آن ها با موانع طبيعي ودشمنان همسايه ومهاجمان بزرگ بوده يا از لحظات مهم تاريخي يك قوم كه درعين تمدن دچار حوادث شگرف وانقلابات عظيم مذهبي واجتماعي شده باشد واين حوادث وانقلابات بزرگ، براي او همان احوال را ايجاد كند كه در آ‌غاز حيات ملي با آنها مواجه بوده است.
مفهوم حماسة‌ ملي
اساطير ايراني كه از خانواده اساطير آريايي يا هند واروپايي نشأت مي‌گيرد، در اثرگذشتن از صافي دين زردشت ،رنگي تازه مي يابد ودر واقع به صورت تركيبي از انديشه ها واعتقادات كهن ايراني وآئين زردشتي درمي آيد.
بنابراين ،اساطير پهلواني شاهنامه كه دنباله اي از اساطير زردشتي است ، معرف ساخت هاي اجتماعي اعصار كهن هند وايراني وساخت هاي رشد يافتة‌بعدي آن مي باشد. آغاز پيدايش حماسه هاي اساطيري وپهلواني ايران بيش از سه هزار سال قدمت دارد وهمزمان با روزگاراني است كه سپيده‌دم زندگي قوم ايراني از افق تاريك وابهام آميز تاريخ بشر مي دمد وايرانيان نخستين بنابراخبار مذهبي اوستادر«ايران ويج»‌كه مهد اصلي نژاد آريايي وسرچشمة‌فرهنگ ومدنيت ايراني است ،مستقر مي شوند.
انسان درمنظومه هاي حماسي زبان فارسي ،به ويژه درشاهكاري كه فردوسي به رشتة نظم كشيده است ،مقامي بس رفيع ووالا دارد. درشاهنامه ، آدمي ، تنها موجودي است ازميان آفريده هاي خداوند عالم كه داراي روح
آسماني و نيروي اراده وخرد بوده ،رتبه اش از طبيعت وسپهر بلند ، برتر است واز او به عنوان نخستين فطرت و پسين شمار » ياد شده است .
زراه خرد بنگري اندكـــــــي كه مردم به معني چه باشد يكي
پذيرنده ي هــوش وراي وخــرد مر او را دد ودام فرمان بـرد
ترا از دوگيتي برآورده انـــــد به چندين ميانجي بپرورده انـد
نخستين فطرت ،‌پسين شمـــــــار تويي خويشتن را به‌بازي مـدار
از ابعاد اصلي روحيات اين قهرمانان ،آرماني گرايي است كه خود انگيزة‌اصلي حركت وكوشش آنان درجهت تعالي اخلاقي وجلال انساني است واز اين رونبرد ايشان درواقع « نبرد ميان خوبي وبدي است كه از آئين مزدايي مايه مي گيرد. چنانكه در دورة‌اساطيري و پهلواني شاهنامه ، يعني تا پايان دورةكيانيان ،اين نبرد به نحو روشن ومداوم ،بدين ترتيب دنبال مي‌شود كه نخست ، جنگ طهمورث با ديوان است ،سپس جنگ فريدون وكاوه ي آهنگر با ضحاك كه پادشاهي دوهزار سالة‌اوايران را در بيداد و ظلمت فروبرده است، از آن به بعد،نبرد بين خوبي وبدي به صورت جنگ هاي كين خواهي درمي‌گيرد.
هدف شعراي حماسه سراي ما ،به ويژه فردوسي ،از نظم داستانهاي حماسي وتوصيف وبزرگداشت اين قهرمانان ،تجسم وارائه ي انسان هاي برتري است كه به كمك نيروي بدني وسجاياي اخلاقي خود رهايي بخش ايران وايرانيان از آفات دشمنان اهرمن خوي وزمينه ساز پيشرفت هموطنان خويش به سوي كمال وبزرگي هستند .
زن در اساطير كهن :
به نام خداوند جان وخرد كزين برتر انديشه برنگذرد
مزدا يعني خداي خرد ،بي جهت نيست كه فردوسي در آ‌غاز سخنانش چنين گفته است . ما بخاطر توجه خاصي كه فردوسي به شخصيتهاي اساطيري در دوران زرتشتيان دارد وبا توجه به اينكه تحقيق دربارة‌زنان شاهنامه است لازم مي دانيم كه شمه اي از وضعيت زن درروزگاري كه ايرانيان زرتشتي بودند،درآغاز بياوريم . درايران باستان مقام زن بسيار والا بود وزن دربسياري از شئونات زندگي با مردهمكاري مي كرد . بنا برنوشته كتاب نيرنگستان پهلوي،زنان مي توانستند در سرودن يسنا و برگزاري مراسم ديني با مردان شركت كنند،ياخود به تنهايي به اينگونه كارها بپردازند.زنان حتي مي توانستند در اوقات معيني به پاسداري آتش مقدس پردخته وطبق كتاب مادگان هزار دادستان به شغل وكالت وقضاوت مشغول گردند درفروردين يشت و ديگر يشت ها و همچنين شاهنامه وديگر حماسه هاي باستاني اين سرزمين ،اسامي بسياري از زنان نامدار وپهلوان وميهن پرست وديندار كه با كارهاي مفيد ونيكشان درگروه زنده‌روانان جاويد ،درآمدند ـ نامبرده شده وبرروان فرهمند آنان درود فرستاده مي شود . زنان درايران باستان حتي به مقام شاهي نيز رسيده اند . در اوستاهرجا از روان مردان پاك وپرهيزكار سخني درميان است بلافاصله روان چنين زناني را نيز بياد آورده وبه روانشان درود مي فرستند . در يسناي چهل و دو ، بندده مي فرمايد :«اي اهرامزدا از ميان مردان و زنان آن كه به بهترين وجه سپاس ترا بجا مي آورد، تو خود به درستي آنرا خواهي دانست . به چنين مردان و زنان بي‌ريا بخشش نيك‌‌منشي عطا فرما .»
باز در كتاب بندهش درباره زن آمده كه : « درروز نخست هورمزد به زن فرمود اي زن ترا آفريده ام تا مردان پارسا وپهلوان به وجود آوري ودرآغوش پرمهر خود پرورش دهي تا به ياري آنان ريشه‌ي نادرستي
وناپاكي ازجهان برافتد.» شادروان فردوسي طوسي دربارة‌اين هنر بزرگ زن مي‌فرمايد:
زنان را همين بس بود يك هنر نشينند وزايند شيران نر
روز زن
درايران باستان ، روز پنجم ماه اسفند كه نام روزوماه برابر مي شود جشني به نام روززن به احترام شايسته بانوان برگزار مي گرديد .درآن روز زنان ودختران از كارهاي منزل آزاد بودند ونيز مردان وپسران علاوه برهدايايي كه به مادران وزنان وخواهران ودختران خودمي دادند در تمام آن روز انجام همه‌ي كارهاي منزل از قبيل پخت و پز ، رفت وروب وشستشورا به‌عهده داشتند وبابرگزاري اين تشريفات مردان وپسران تا اندازه اي ازحمايت زنان ودشواري انجام كارهاي منزل با خبر مي شدند وبدين وسيله از زحمات آنان قدرداني مي كردند.زن درايران باستان با مرد درهمه اجتماعات ومراسم ديني شركت مي كردند و در خانه آزادي اقتصادي داشت وبرخانوادة‌ خود نفوذ زيادي اعمال مي كرد . اومي توانست وكالت از طرف شوهر دعوايي را تعقيب كند و به امورش رسيدگي نمايد . شوهرحق نداشت بدون مشورت با همسر خود دختر مشتركشان را عروس كند . به عنوان شاهد ، زن مي‌توانست مثل يك مرد در دادگاه شهادت دهدوحتي بركرسي قضاوت بنشيند. پرفسوركريستين سن در كتاب خود به نام پادشاهي ساسانيان مي نويسد: «رفتار مردان نسبت به زنان درايران باستان انسان را در دوران دور گذشته به ياد رفتار نزاكت آميز زمان حال مي اندازد . دوشيزگان درآن دوران نه تنها به وظايف خانوادگي آشنا مي شدند بلكه اصول اخلاقي وقوانين مذهبي اوستا را نيز فرا مي گرفتند چه دراجتماع وچه در زندگي خصوصي پس از رسيدن به سن بلوغ از آزادي عمل برخوردار بودند در آن زمان آزادي دختران به حدي بود كه مي توانستند با ارائه دلايل كافي اجازه ازدواج خود را
با مرد دلخواه بدون رضايت پدر ومادر از موبد يا دادگاه دريافت نمايند وعلي رغم ميل پدر ومادر خويش ازدواج كنند . زنان مي توانستند در دوران سالخوردگي ويائسگي به نگهباني آتش مقدس وآتشكده ها بپردازند يا با شغل وكالت دادگستري بر مسند قضاوت بنشينند برابر مندرجات خداي نامه پهلوي وشاهنامه زنان حتي گاهي در شكار وجنگ نيز شركت مي كردند ودراين زمينه در تاريخ ايران باستان داستانهايي از جنگ ودلاوريها وحماسه هاي زنان به يادگار مانده .آ‌نان حتي مي توانستند در مقام شاهي به رتق‌وفتق اموركشور بپردازند . قوانين ازدواج نيز دردين زرتشتي برمبناي تك همسري استوار بود يعني در آن واحد زن يا مرد زرتشتي نمي تواند بيش از يك همسر داشته باشد همچنين ازدواج موقت وجود ندارد وازدواج به صورت دايم ومادام العمر مي باشد، مگر به عللي كه درآئين نامه‌ي احوال شخصيه زرتشتيان بدان اشاره شده وآن استثنايي است .
زناشويي به شيوة‌پهلواني
درشاهنامه زناشويي شاهان وپهلوانان با دختران اقوام بيگانه ، روند كلي پيوندهاست .رودابه ،تهمينه ،سودابه ،جريره ،فرنگيس ،منيژه ،كتايون ،همگي از اقوام بيگانه اند .امّا در داستانهاي پهلواني حتي يك نمونه نمي آيد كه شاه يا پهلواني ايراني دختر به بيگانه بدهد در داستان اسكندر روشنك را شاه تازشگر به زني مي گيرد ،اما آن داستان خارج از دايرة‌حماسه ملي قراردارد.آقاي ويدن گرن مي گويد كه ازدوج با نزديكان رسم مغان بود وچه بسا اصل آن زرواني باشد . پارسيان بهدين ازدواج با نزديكان را در دين قديم زرتشتي انكار مي كنند ولي به‌هر حال به ندرت در شاهنامه نمونه هايي از ازدواج با نزديكان ديده مي شود .دقيقي مي گويد:
« عجم را چنين بود آئين وداد»‌ودرگشتاسب نامه اش ماجراي ازدوج دختر گشتاسب را با برادر گشتاسب به نام اسفنديار مي نويسد .

فایل : 33 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط