مقاله کامل تاثیرات انقلاب اسلامی ایران
مقاله کامل تاثیرات انقلاب اسلامی ایران
تاثیرات انقلاب اسلامی ایران
ظهور یک انقلاب دینی و به دنبال آن تأسیس و پایداری نظام سیاسی مبتنی بر آن، یک محال عرفی و علمی در دنیای سکولار قرن بیستم به حساب میآمد، امّا این معجزۀ محال رخ داد و نه تنها راه رهایی از سلطه را به مردم و تودههای کشورها آموخت، بلکه نخبگان دلسوز ملتها را نیز با راهی نو آشنا کرد که خارج از تنگنای شمال و جنوب یا شرق و غرب بود.
امّا برای شمردن تأثیرات بینالمللی انقلاب اسلامی هنوز کمی زود است و باید منتظر رویش کامل بذر امید در دل نخبگان و تودههای ملل جهان بود و تنها پس از تناور شدن درخت تأثیرات جهانی انقلاب میتوان به بررسی کامل ابعاد جهانی انقلاب پرداخت. برهم خوردن سیستم سلطۀ جهانی و تولد بلوک قدرتمند اسلامی از یکسو و افول ماتریالیسم از سوی دیگر را میتوان محورهای اصلی این تأثیرات دانست که فروعات و نتایج فراوانی دارد. در نوشتۀ زیر مروری بر تأثیر انقلاب اسلامی بر روابط بینالملل داشته باشید.
تأثیر انقلاب اسلامی بر روابط بینالملل
درگيريهاي سياسي و نظامي جاري در خاورميانه و جهان گستردة اسلام موضوع هر روز اخباري است كه از تلويزيون مشاهده میکنیم يا در روزنامهها ميخوانيم. مسألۀ اشغال فلسطين به دست صهيونيستها، اشغال عراق به وسيلة نيروهاي امريكايي، اشغال افغانستان توسط ناتو، فساد و بيعدالتي اكثر دولتها در كشورهاي عربي و مبارزات گروههاي تروريستي مانند القاعده با اين دولتها همچنين درگيري ايران با قدرتهاي غربي بر سر برنامۀ هستهاي و تأثير آن بر سياست جهاني، بعضي از موضوعات شاخص موجود ميباشند.
مواجهه با اين موضوعات خبري اغلب ما را از توجه به وقايع مهمتر تاريخي، استراتژيكی، و موضوعات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي اساسيتر كه در منطقه و دنيا در حال اتفاق هستند، باز داشته است كه البته وقايع جاري با اين مسائل اساسي ارتباط دارد. يكي از موضوعات مهم، مسألۀ ايران بهويژه انقلاب اسلامي و استقرار جمهوري اسلامي در این کشور است. بنابراين براي درك بهتر وقايع جاري لازم است تأثيرات انقلاب اسلامي بر روابط بينالملل بررسی گردد.
به طور خلاصه، تأثيرات سياسي، انقلاب اسلامي ايران را از يك مهرة كماهميت در روابط بينالملل به بازيگری مهم تبديل نموده و به واسطة اين تأثيرات، پس از نابودي اتحاد جماهير شوروي و پايان یافتن جهان دو قطبي، آغاز يك بلوك اسلامي را شاهدیم.
از دوران امپراتوري عثماني تاكنون تقريباً هيچ كشور مسلماني در صحنة بينالملل به اندازۀ جمهوري اسلامي ايران (در حال حاضر) فعاليت نداشته و اين مسأله تأثيرات مهمي بر روابط بينالملل، بهويژه بر روابط كشورهاي اروپاي غربي و امريكا با جهان اسلام، داشته است.
از جمله تأثيرات اقتصادي ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه پس از سالها براي اولينبار، منابع يك كشور خاص در خدمت اسلام و پرورش هويت اسلامي قرار گرفته است. اين مسأله دقيقاً بدين معناست كه الگوي بازگشت سپردههاي دلاري حاصلشدۀ مسلمانان از فروش نفت به چرخة اقتصاد غرب برای خريد تسليحات كشورهاي غربي، قراردادهاي زيربنايي، ابزار مالي و مستغلات كه در زمان شاه و در حال حاضر توسط كشورهاي عربي داراي نفت اعمال ميشود، دگرگون گرديده است. در مقابل، درآمدهاي نفتي به منظور
توسعۀ داخلي و پروژههاي اقتصادي و گسترش صنايع بومي و دانش فني به كار ميروند.
همۀ اين تأثيرات بر مبناي تأثيرات اجتماعي و فرهنگي انقلاب اسلامي بر روابط بينالملل است. تأثيرات اجتماعي و فرهنگي به پيدايش نخبگان مسلمان واقعي در برابر روشنفكران وفادار به تفكرات غربي يا شرقي يا اسلام سلطنتي (بعضي از كشورهاي عربي) انجامید. در نتيجه هويت اسلامي سياسي در سراسر جهان اسلام احيا گرديده است.
تأثيرات اجتماعي و فرهنگي
تأثير مستقيم انقلاب اسلامي، برقراري جمهوري اسلامي در كشور كليدي خاورميانه بود. جداي از نوع حكومت، ايران به دليل جمعيت زياد و تحصيلكرده، منابع وسيع نفت و گاز طبيعي، موقعيت استراتژيك جغرافيايي، يعني واقع شدن بين حوزۀ درياي خزر و خليج فارس، بين شبه قارۀ هند و خاورميانه، قدرت فرهنگي، پيشينة طولاني تاريخي در مقايسه با ساير كشورهاي منطقه و جایگاه آن به عنوان امتي با رهبري شيعه، كشوری كليدي و مهم به شمار ميآيد.
انقلاب اسلامي در چنين كشوري به تأسيس اولين جمهوري اسلامي در عصر حاضر دست زد؛ جمهوريای كه
جانشين حكومت سلطنتي 2500 ساله گرديد. انقلاب اسلامي يا به بيان دقيقتر جنبشهاي اسلامي منجر به جمهوري اسلامي، و نيازهاي بعدي اين جمهوري اسلامي سبب پيدايش بعضي از وقايع اجتماعي بسيار مهم گرديد. در همان ابتدا، پرورش نخبگان اسلامي به معناي نخبگان متعهد به اسلام نه به تفكرات غربي يا شرقي يا اسلام سلطنتي پادشاهان گذشته بود. باید توجه کرد كه انقلاب اسلامي در جهاني كه از لحاظ ايدئولوژيكي دو قطبي بود به وجود آمد. اكثر نخبگان و حكومتها، در بيشتر كشورها، يا طرفدار ايالات متحده امريكا، و متحدان سرمايهداري ليبرال غرب بودند يا طرفدار اتحاد جماهير شوروي و اتحاد شرقي استالينيستی ــ كمونيستي. گستردگي جهان سياسي براي اكثر مردم بدين صورت بود.
در چنين محيطي نخبگان مسلمان تا جايي پيشرفت نمودند كه ساختار فلسفي، ايدئولوژيكي و سياسي ديگري براي مسلمانان ارائه کردند. اين امر تأثير ماندگاری بر مسلمانان جهان به جاي گذاشت، به اين خاطر كه نشان داد آنهايي كه نميخواهند اسلام خود را رها كنند، ميتوانند بدون انتخاب يكي از دو مسلك غير اسلامي فوق، از نظر اجتماعي و سياسي نيز فعال باشند. علاوه بر اين، انقلاب و نخبگان اسلامي
نشان دادند كه حكومت يك كشور مهم ميتواند بر پايۀ دستورات و احكام اسلامي استوار گردد و روحانيت اسلام آن را اداره کند.
منظور ما از نخبۀ اسلامي و مسلمان هم افراد روحاني هستند و هم غير روحاني، به اين دليل كه حمايت از اسلام ضرورتاً منوط به بخشي از روحانيت بودن نيست. اين يك انتخاب اخلاقي است كه توسط افراد انجام میشود. بااينحال وجود كشوري كه در رأس آن روحاني مسلمانی باشد حقيقتاً رويدادي انقلابي و گامي عظيم در جهت دوري از حكومت سلطنتي ناعادلانهاي بود كه در بيشتر جهان اسلام ترسيم شده، و همچنين گامي بزرگ بود به سمت تحقق ديدگاه قرآني از سياست، مانند حكومت سياسي حضرت محمد(ص) و امام علي(ع). اين مسأله چه از ديدگاه تاريخچۀ اسلامي بررسي شود و چه از ديدگاه سياست جهاني، در هر حال رويدادي بسيار مهم است.
به ياد آوريد که اين رويداد در جهاني به وقوع پيوست كه از لحاظ فرهنگي و فلسفي، سكولاريسم غربی يا همان جدايي دين از سياست حكمفرما بود. جهان غرب دورهاي را سپري ميكرد كه در آن محافظهكاران مذهبي (براي مثال در ايالات متحده) از لحاظ سياسي اهمیتی نداشتند. در جهاني كه مشخصة آن، سلطة
سياسي سكولاريستها (غير دينمدارها) بود، امّتي مدعي شد نه تنها دين از سياست جدا نيست، بلكه جسورانه ادعا كرد مناسبترين شخص براي هدايت يك امت و جامعه در زمان غيبت معصوم(ع)، فقيه مسلمان است.
حاصل عمل چنين نخبگاني، پرورش نخبگان مسلمان و تأسیس حكومت اسلامي بود و به امري منجر شد كه از ديدگاه سياست جهاني و استراتژيك، اهميت فوقالعادهاي داشت. اين امر همان احياي هويت اسلامي يا به بيان خاص، هويت سياسي اسلامي است كه در ميان گسترة مسلمانان از اقيانوس اطلس تا آرام و جمعيتهاي مسلمان در ساير بخشهاي جهان ميباشد.
دقيقاً انقلاب اسلامي و استقرار جمهوري اسلامي به مسلماناني كه هويت خود را در برابر تبليغات جهاني گستردۀ سكولاريستها که از غرب تا شرق را در بر میگرفت و همچنين در برابر اعمال نفوذ روشنفكران سكولاريست و ضد مسلمان حاكم بر كشورهاي مسلمان، حفظ نموده بودند، اين امكان را داد كه ابراز وجود کنند. به ياد داشته باشيد كه در اكثر كشورها و مناطق مسلماننشين (مانند اتحاد جماهير شوروي و مصر)، مسلمانان و جنبشهاي اجتماعي و سياسي اسلامي، به واسطة سياستهاي دولت، با بيرحمي
مورد آزار و اذيت قرار ميگرفتند و فقط آن اسلامي پابرجا بود كه حكومت آن را تأیید میکرد؛ اسلام سلطنتي وفادار به حكومت كه به بيعدالتيهاي اساسي داخلي و بينالمللي كه بر قلوب مسلمانان سنگيني ميكرد، توجهی نمیکرد.
در اينجا هدف روابط بينالملل، نظم جهاني است كه از طريق پرورش نخبگاني مهيا شده است كه براي حمايت از اين نظم، در سطح هر منطقه حكومت خواهند کرد. از زمان امپرياليسم غربي و روسي در جهان اسلام و پس از فروپاشي سلطنت فاسد عثماني، امپرياليست، نخبگاني را پرورش داده بود كه از لحاظ سياسي، اقتصادي و از همه مهمتر فرهنگي به آنها وفادار بودند. اسلام، استبدادي تلقي ميشد و حتي در كشورهاي مهمي مانند تركيه، مصر و ايران از دُور كنار گذاشته شده بود. این حکومتها به هويت تعصّبي ملّي اهميت بسياري ميدادند و براي سرگرم نگه داشتن افراد محلي، به تحريك احساسات ملّي دست ميزدند، درحاليكه امپرياليست با همدستي نخبگان بومي غربزده و طرفدار سكولاريسم منابع آن محل را غارت مینمود. در چنين محيط فرهنگي و استراتژيكي، فردي نخبه، حكومتي بهوجود آورد كه هويت اسلامي را در رأس هويت ملّي و وطنپرستي قرار
داد و خواستار اتحاد امت اسلام و اخراج غير مسلمانان از جهان اسلام شد.
از لحاظ اجتماعي و فرهنگي، انقلاب اسلامي سبب اهتزاز پرچم اسلام در روابط بينالملل و پرورش نخبگان مسلمان گشته و نشان داده است كه اسلام پايهاي است براي مديريت كليۀ امور مسلمانان. این تأثیر بسیار مهمی بود که انقلاب اسلامی بر روابط بینالملل گذاشت.
تأثيرات اقتصادي
از لحاظ اقتصادي، انقلاب اسلامي در يك حركت، منابع وسيع ايران را در خدمت حكومت اسلامي قرار داد و اين احتمالاً دردناكترين اثر انقلاب بر امپرياليستها بود. حكومت اسلامي قادر بود با پشتيباني منابعي كه ملّت ايران بدان مزين بود (بهويژه درآمدهاي نفتي)، به اهداف مذهبي، فرهنگي و سياسي خود دست يابد. اينجاست كه اهميت انقلاب اسلامي در روابط بينالملل آشكارتر ميگردد. اگر انقلاب اسلامي در جايي كوچك و نسبتاً فقير به وقوع ميپيوست، به جريانی مهم تبدیل نميشد. این انقلاب در كشوري بزرگ، نسبتاً ثروتمند و پرجمعيت پديدار گشت.
روابط اقتصادي كشورهاي منطقه، بهويژه كشورهاي توليدكنندۀ نفت، نشاندهندة وابستگي كامل اقتصاد آنها به امريكا، انگلستان، فرانسه و به ميزان كمتر به ساير كشورهاي غربي بود. الگوي اساسي كار بدين صورت بود كه كشورهاي فروشندۀ نفت پس از فروش نفت به دلار امريكا (كه خود فوايد اقتصادي هنگفتي براي این کشور دربرداشت)، درآمد حاصل شده از اين فروش را صرف واردات انبوه تجهيزات نظامي، ابزارهاي مالي و حتي خريد املاك و مستغلات غربي مينمودند و با اين عمل طي چرخهاي، درآمدهاي نفتي صرف پشتيباني اقتصاد غرب ميشد. اين روش در دورة پهلوي اعمال ميشد و هماكنون نيز در كشورهاي عربي نفتخيز به كار گرفته ميشود.
اين مدل يك شكل توسعۀ كاملاً ناعادلانه است كه به فقر تودههای مردم منجر میشود و مانع پيدايش تجارت ملّي مستقل و وابستگي پیدا نکردن طبقۀ مديريتي به سرمايۀ بيگانه ميگردد. همۀ اين علائم در دورة پهلوي به چشم ميخورد و مابقي آن نيز در بسياري از كشورهاي عربي نفتخيز مشاهده ميشود. در اين كشورها طبقۀ مديران بيشتر غربيها و هنديهاي مهاجر هستند و طبقۀ كارگر، كارگران مستأصلي از حوزۀ شبه قاره هند را شامل میگردد كه با آنها
فایل : 26 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.