مقاله کامل بررسی نقش خانواده و مدرسه در فرایندهای هویت یابی کودکان و اثرات آن در جامعه

مقاله کامل بررسی نقش خانواده و مدرسه در فرایندهای هویت یابی کودکان و اثرات آن در جامعه

بررسی نقش خانواده و مدرسه در فرایندهای هویت یابی کودکانو اثرات آن در جامعه
چکیده:
از نشانه‌های یک معلم بزرگ این است که نه تنها توانایی انتقال دانش را داشته باشد بلکه بداند چه هنگام دانش آموزان را تشویق کند که به تنهایی مسیر را ادامه دهد. در این راستا نقش خانواده و معلم و در نگاه کلی تر جامعه بسیار حساس‌ می‌باشد. محوریت معلم و عوامل آموزشیو پرورشی در فرایند هویت یابی کودکان و فرایندهای اجتماعی اقتضا‌ می‌کند که معلمان و خانواده‌ها با این مفاهیم آشنا باشند. یکی از کارکردهای عمومی آموزش و پرورش اجتماعی شدن افراد است. هر جامعه از لحاظ بزرگی یا کوچکی، سادگی یا پیچیدگی دارای نوعی خاص آموزش و پرورش است. از طرفی مدرسه با آنکه واسطه مهمی در انتقال دانش و مهارت به کودکان‌ می‌باشد به اجتماعی کردن، همسازی و همنوایی آنان با اخلاق اجتماعی از طریق انتقال ارزشها، هنجارها و نگرش‌های اجتماعی مطلوب و مناسب توجه خاص دارد، و از لحاظ تغییر دادن نقش کارکرد مهمی به عهده دارد. این پژوهش بر این باور استوار است که، یک معلم بزرگ یک هنرمند بزرگ است و تعداد آن‌ها نیز به همان اندازه ی هنرمندان بزرگ کم است. معلم بودن حتی شاید بزرگ ترین هنر باشد. زیرا رسانه اش ذهن و روح انسان است.
در این راستا خانواده منشاء اولیه بیشتر عادت‌ها و عواطف و تحصیلات ما است. علاقه ما به درس و مدرسه، مهارت‌های ما در نوشتن، حرف زدن، مطالعه و فکر کردن، همه در ابتدا در خانواده شکل‌ می‌گیرند، و در حقیقت والدین در بیشتر رفتار‌ها اولین معلم فرزندان خود هستند. نگاه خانواده به درس، تحصیل و برنامه ریزی آنان در این باره از تعیین کننده ترین عوامل در آینده فرزندان است که هویت و
ساختار شخصیتی کودکان شکل‌ می‌گیرد و در مدرسه پرورش‌ می‌یابد.
واژگان کلیدی:هویت کودکان، مدرسه، خانواده، جامعه، آموزش و پرورش
طرح مساله:
آموزش و پرورش و اجتماعی شدن:
توجه به تفاوت‌های فردی در شناخت کودکان اهمیت بسیاری دارد. درک تفاوت‌های فردی آنان در شخصیت و خُلق و خُوُ نیز مهم است (سانتراک، 1394). گسترش آموزه‌های روان شناسی سلامت و هم چنین روان شناسی انسان گرا در دهه‌های اخیر، مسائل آموزشی را هم تحت تأثیر قرار داده است. علاوه بر تحولات آموزش در نگاه به تفاوت‌های فردی و مفاهیم استعداد و هوش روان شناسی سلامت هم نگرش انسانی و بالنده را به تفاوت‌ها تقویت کرده است. روان شناسی سلامت به مطالعه نقش عوامل روان شناختی در پیدایش و گسترش بیماری‌ها، سازش و کنار آمدن با عوامل فشارزا و افزایش و گسترش سلامت همه جانبه‌ می‌پردازد. در واقع روان شناسی سلامت به دنبال سالم بودن، سالم ماندن و سالم زیستن است. الگوی شخصیتی، یکی از عواملی است که‌ می‌تواند در تشدید فشارهای روان شناختی موثر باشد. بر این اساس، نگاه فرد به تفاوت‌هایش با دیگران، هم‌ می‌تواند به عنوان مثال فشارزا عمل کند و هم عاملی در جهت پذیرش خود، احساس شایستگی و سازگاری شخصی باشد (مجدفر و همکاران، 1394). که در این میان توجه و اهمیت قرار دادن شخصیت کودکان که هویت کودکان را شکل‌ می‌دهد و اثراتی از لحاظ مثبت و منفی‌ می‌تواند در جامعه داشته باشد. هنر خانواده‌های موفق این است که بین حمایت از بچه‌ها و کنجکاوی‌های آنها تعادلی ایجاد‌ می‌کنند. به این ترتیب کودکان از همان سنین کودکی مزه استقلال عمل و آزادی همراه با پشتیبانی و امنیت خاطر را‌ می‌چشند.
کودکانی که از همان ابتدا در هر کاری به شدت منع‌ می‌شوند، یا بیش از حد به خانواده وابسته‌ می‌شود، و یا هنگام نوجوانی یکباره‌ می‌خواهند همه قید و بندها را پاره کنند و به این ترتیب تعارض‌ها و اختلاف‌ها با خانواده شروع‌ می‌شود. مشکل اینجاست که فاصله گرفتن نوجوان از خانواده زمینه تأثیر منفی دوستان و همسالان را بیشتر‌ می‌کند. در خانواده‌های موفق، دادن استقلال به بچه‌ها یکباره و در مدت کوتاهی نیست، بلکه به تدریج از همان دوران کودکی شروع‌ می‌شود. و با حمایت و پشتیبانی که خانواده و مدرسه انجام‌ می‌دهد بین وابستگی و استقلال بچه‌ها تعادل ایجاد‌ می‌شود. روش درست این خانواده‌ها به این ترتیب است که ضمن دادن استقلال ارتباط والدین هم با کودکان تقویت‌ می‌شود. نکته مهم تر این که کودکان درک‌ می‌کنند که هر چه استقلال آنها بیشتر شود، مسئولیت آنها هم بیشتر‌ می‌شود)محمدی روزبهانی، 1388). اجتماعی شدن همسازی و همنوایی فرد است که با ارزشها، هنجارها و نگرش‌های گروهی تعریف شده است. یا به عبارت دیگر اجتماعی شدن فراگردی است که بواسطه آن فرد دانش و مهارت‌های لازم را برای مشارکت موثر و فعال در زندگی اجتماعی کسب‌ می‌کند. جامعه پذیری که از اوان طفولیت آغاز‌ می‌شود امری است مستمر و در جریان آن است که شخصیت فرد تکوین‌ می‌یابد. به این معنی که هر یک از اعضای جدید گروه به حکم جامعه پذیری، رفتار، خوی و منش،اخلاقیات و نفسانیات خود را موافق مقتضیات گروه و جامعه در‌ می‌آورد، دانسته یا نداسته راه و رسم زندگی را‌ می‌آموزد،‌ می‌پذیرد و به کار‌ می‌بندد. پس جامعه پذیری جریانی است که فرد را عملاًعملا با زندگی گروهی و اجتماعی همساز‌ می‌کند. و موجب‌ می‌گردد که عناصر جامعه و فرهنگ آن جزو شخصیت روانی فرد شود و بخشی از محتوای اساسی ساخت شخصیت را شامل‌ می‌گردد (قرائی مقدم، 1395).
شکل گیری هویت در اجتماعات گوناگون به شکل‌های متفاوتی شکل‌ می‌گیرد. در جوامع سنتی هویت شخصی در پناه هویت اجتماعی به صورت غیر رسمی شکل‌ می‌گرفت و مبنی بر سوابق و ریشه‌های تاریخی گذشته بوده است. افراد در چنین جوامعی از طریق نوعی نظم معنایی یکپارچه ساز که همه گروه‌های متفاوت جامعه را در بر‌ می‌گیرند به یکپارچگی‌ می‌رسند. این نظم معنایی عمدتاً نظم دینی است به عبارتی در جوامع سنتی حوزه‌های تکوین شامل خانواده، دین و محل کار بوده است (طالبی و ملکوتی، 1392). در دوران کودکی هیچ عاملی برای پرورش جسمی و عاطفی و روانی کودک، بهتر و موثرتر از «مادر» نیست. برای اینکه کودکان بتوانند به طور کامل از تمام امکانات مادی و معنوی برخوردار شوند ضروری و حتمی است که تحت حمایت مادران خویش قرار بگیرند. (بهشتی،1393). دنیای ما دنیای تلاش و کوشش و مبارزه و ستیز است. ستیز با همه عواملی که سد راه ترقی و تکامل ما هستند. این اشتباه بزرگی است که انسان هدف خود را در این جهان بسکون و آرامش و باز نشستن از جنب و جوش و تلاش بداند.در نتیجه هویت اصلی کودکان در راستای اهداف برنامه ریزی شده معنایی نخواهد داشت. آلکسیس کارل فرانسوی معتقد است که:« افراد انسانی را نمی توان چون ماشین‌های یک کارخانه یکسان و یک شکل ساخت، از آنجا که افراد آدمی متفاوتند، تربیت دسته جمعی آنان به خوبی ممکن نیست و مدرسه نمی تواند جای تربیت فردی پدر و مادر را بگیرد». نقش پدر و مادر در کنار، مدرسه در این امر آنقدر بزرگ است که نمی توان از آن چشم پوشید (همان، 1393)
انسجام خانوادگی:
خانواده، فقط زیر یک سقف و کنار هم زندگی کردن نیست. انسجام و به هم پیوستگی از پایه‌های مهم خانواده‌های موفق
است. مهمترین عامل انسجام، محبت و پیوندهای عاطفی است که بین اعضای خانواده وجود دارد. البته این انسجام فقط رابطه عاطفی ساده نیست. بلکه در عمل هم امنیت و حمایت لازم برای رشد همه اعضای خانواده را ایجاد‌ می‌کند. یکی از نشانه‌های انسجام این است که برنامه‌های هر یک از اعضای خانواده برای همه مهم است. هر کدام از افراد خانواده در موقع لزوم مورد توجه همه ی خانواده هستند، به عنوان مثال؛ گاهی لازم است فرزندان بیشتر از همیشه در مرکز توجه باشند، به این معنی که دیگران برنامه‌های خود را به خاطر او تغییر دهند و یا نسبت به شکست‌ها و یا عدم موفقیت‌های او ابراز همدردی کنند (محمدی روزبهانی، 1388).
مسئله دیگر سازماندهی موثری است که در خانه وجود دارد. یعنی همه ی افراد در همه کارهای خانه سهیم هستند و هر کدام از افراد وظایف خود را در کارهای روزمره‌ می‌دانند و انجام‌ می‌دهند. قوانینی روشنی در خانه وجود دارد که همه به آن پایبند هستند و رفتار اعضای خانواده هماهنگی و همسانی زیادی با هم دارد. این هماهنگی، افراد خانواده را از نظر فکری به هم نزدیک‌ می‌کند. در واقع خانواده از ابتدای امر نقش مهمی در هویت کودکان و شناساندن آن به خود فرد و دیگران دارد. نکته مهم این است که تمرکز فکر یکی از مهم ترین عوامل موفقیت تحصیلی و پرورش استعدادها است. کودکانی که در خانه تمرکز دارند و از فعالیت‌های درسی لذت‌ می‌برند، در مدرسه هم کمتر مشکل دارند. در کنار خانواده مسئله مهم دیگر مدرسه است. ساعات مدرسه محدود است و زمانی که معلم‌ می‌تواند صرف هر کدام از کودکان کند محدودتر است. برای این که کودکان در مدرسه موفق باشند و شخصیت و هویت اصلی آنها به درستی شکل بگیرد والدین باید فعالانه در امور مدرسه و تکالیف آنها شرکت داشته باشند.
والدین باید خیلی زود و از ابتدای سال تحصیلی در جریان برنامه‌های مدرسه قرار گیرند و در طول سال تحصیلی هم، حضور و ارتباط خود را حفظ کنند. ثابت شده است کارهایی که والدین در ارتباط با تحصیل کودکان انجام‌ می‌دهند بسیار مهم تر از سطح تحصیلات آنها و پولی است که خرج‌ می‌کنند. هر کودکی این توانایی را دارد که در مدرسه موفق شود. و هر پدر و مادری هم‌ می‌تواند به فرزندش کمک کند. بنابراین موضوع تربیت مانند هر مسئله انسانی دیگر نمی توان فرمولی ثابت یا راه حلی نهایی ارائه داد. این پدر و مادر هستند که باید با تفکر و تجربه خود، و با استفاده از تجربه‌های افراد موفق و یافته‌های علمی که از منابع مختلف و معتبر به دست‌ می‌آورند و با شناختی که از فرزند خود و موقعیت پیش آمده دارند، روش‌های تربیتی خود را انتخاب‌ می‌کنند (همان،1388).
نگاهی اجمالی به هویت انسانی:
هویت انسانی، مقوله ای اجتماعی است. همه انسانها به هنگام تولد، فارغ از اینکه در زمین به دنیا‌ می‌آیند و یا از چه تعلق قومی و قبیله ای برخوردارند، دارای ویژگی‌های یکسان نوع انسانی، در میان انواع موجودات زنده هستند و هیچ گونه تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند؛ بنابراین، مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل‌ می‌گیرد، کاملاً اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون و نژاد و رنگ پوست و.. ندارد. عامل تأثیر گذار در شکل گیری هویت اجتماعی انسان، عامل تربیتی است. این عامل، خود بر گرفته از عواملی همچون، نوع روابط اخلاقی، فرهنگی و رفتاری حاکم بر خانواده، مدرسه و همچنین جامعه است. هر یک از این سه حوزه بخشی از حوزه نفوذ تربیت انسان را شکل‌ می‌دهند، ولی بسته به اینکه هر یک از عوامل نامبرده، چقدر گسترده تر عمل کنند و انسان
مورد نظر را تحت پوشش آموزه‌های خود قرار دهند، تربیت انسانی را‌ می‌توانند در حوزه نفوذ خود بگیرند (بهشتی، 1393)
تعریف شخصیت:
ما تمام مدت درباره شخصیت اظهار نظر‌ می‌کنیم و ترجیح‌ می‌دهیم با اشخاصی که نوع شخصیت معینی دارند، معاشر باشیم.اما واژه شخصیت چه معنایی دارد. شخصیت به افکار، احساسات و رفتارهایی اطلاق‌ می‌شود که مشخص کننده سازگاری فرد با محیط هستند. روان شناسان علاقه مندند که ابعاد شخصیت را نیز مانند هوش، شناسایی کنند. بعضی از پژوهشگران که درباره شحضیت مطالعه‌ می‌کنند، معتقدند که (پنج عامل بزرگ) شخصیت را شناسایی کرده اند. ابر خصلیت‌هایی که تصور‌ می‌شود ابعاد اصلی شخصیت را روشن‌ می‌کنند عبارتند از: وسعت نظر، وظیفه شناسی، برون گرایی، مقبولیت و روان رنجور خویی (استواری هیجانی) و پژوهش‌هایی با در نظر گرفتن این عوامل به عنوان ابعاد مهم شخصیت، صورت گرفته است.فکر کردن درباره شخصیت در چارچوب پنج عامل بزرگ‌ می‌تواند مرجعی برای سنجیدن شخصیت کودکان باشد. کودکان از نظر استواری هیجانی، درجه برون گرایی و درون گرایی، باز بودن فکرشان در برابر تجربه‌های جدید، خوشایند بودن و وظیفه شناسی، با هم متفاوت اند (سانتراک،1394).
دیدگاه‌های متفاوت هویت و شخصیت کودکان:
دیدگاه‌های هویت، شخصیت و دیدگاه‌های رفتاری در رشد اخلاقی در چارچوب دو سنت متعارض روان شناختی قرار دارند: سنت روان تحلیل گری و سنت رفتارگرا. در حالی که رفتارگرایان به شدت عینیت گرا و متمرکز بر رفتار مشهود هستند، روان شناسان تحلیلی، ذهن ناهشیار و هیجانات را موضوع بررسی‌های روان شناختی خود قرار داده اند.روان شناسان
تحلیلی، به طور روز افزونی به تأثیر عوامل محیطی و فرهنگی توجه نشان‌ می‌دهند و رفتارگرایان، به تدریج، نقش عوامل سرشتی را به رسمیت‌ می‌شناسند (جهانگیرزاده، 1394).
شخصیت و تحول اخلاقی در کودکان:
روان شناسی رشد اخلاقی از نظریه‌های رشد شناختی و یادگیری اجتماعی، تأثیر‌های فراوانی پذیرفته است. در این دست الگوها درباره، رفتار اخلاقی بیشتر از حیث ساختارهای شناختی یا تأثیرهای محیطی، بحث‌ می‌شود. اما در رویکردهای هویت شخصیت که مستقیماً با نظریه‌های فروید، یونگ، مورای و اریکسون (یعنی روان شناسان سنتی شخصیت) ارتباط دارد، الگوهای رشد اخلاقی از چگونگی شکل گیری شخصیت، متأثر‌ می‌باشند و تفاوت‌های فردی در رفتار اخلاقی با تفاوت‌های فردی در شخصیت ارتباط دارند. جهت گیری‌های اخلاقی، از خلال مراحلی که منعکس کننده متقضیات اجتماعی متناسب با سن‌ می‌باشند، تحول‌ می‌یابند و تفاوت‌های فردی، محصول تجارب متفاوت در این زمینه هستند. از سوی دیگر، رفتار اخلاقی در بزرگسالی به میزان قابل توجهی بر اساس مفاهیمی، از قبیل هویت و حیثیت قابل درک است (همان، 1394). بنیان‌های هویتی افراد معمولاً در کودکی شکل‌ می‌گیرد. شرایطی که کودکان تسلطی بر عناصر هویتی خود ندارند؛ بنابراین حمایت از هویت کودک از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود. بدین جهت، کنوانسیون حقوق کودک، عناصر هویت کودک را شامل نام، تابعیت و ارتباط والدین در نظر گرفته و در جهت حفظ این عناصر، تکالیفی را بر دوش دولت‌های عضو گذارده است. آموزش و پرورش که در قلب آن مدرسه جای دارد، خرده نظام اجتماعی است که قادر به تأثیر گذاری در ابعاد گوناگون بر نگرش، شناخت، عواطف و رفتار اجتماعی افراد‌ می‌باشد. این مهم به طور عمده به واسطه فرایندی به نام یادگیری صورت‌ می‌گیرد.تعامل بین گروه‌های دوستان
همکلاسی در مدرسه نیز یکی از متغییرهای اصلی است که در شکل گیری هویت افراد نقش دارد، به طوری که عضویت خودآگاهانه در گروه به دیگران پیام‌ می‌فرستد، روابط را رقم‌ می‌زند (طالبی، ملکوتی،1394).
آموزش متناسب با فرایندهای هویت یابی کودک:
بر اساس دانش مربوط به رشد کودکان در محدوده سنی خاص و منحصر به فرد بودن کودک شکل‌ می‌کیرد. این نوع آموزش در نقطه مقابل آموزش نامتناسب با رشد قرار دارد. که روش‌های عملی و مجسم تدریس به خردسالان را نادیده‌ می‌گیرد.مدرسه برای رسیدن به هویت و شخصیت کودک بایستی حیطه‌های رشد کودکان ـ جسمانی، شناختی و اجتماعی ـ عاطفی با یکدیگر ارتباط نزدیک داشته باشند تا هر حیطه بتواند بر دیگر حیطه‌های رشد اثر بگذارد. یا از آنها اثر بپذیرد. آگاهی از رابطه بین حیطه‌ها برای برنامه ریزی تجربه‌های یادگیری کودکان مفید است. بنابراین رشد به تربیتی نسبتاً منظم صورت‌ می‌گیرد.به طوری که قابلیت‌های کسب شده بر پایه توانایی‌ها، مهارت‌ها و دانش قبلی بنا‌ می‌شود. از طرفی زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی متعددی بر رشد و شکل گیری هویت کودک اثر‌ می‌گذارد. معلم خردسالان باید درک کند که زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی مانند فقر و قومیت چگونه بر رشد کودکان اثر‌ می‌گذارد. اگر فرهنگ اکثر دانش آموزان با فرهنگ معلم فرق داشته باشد، معلم باید فرهنگ آنان را بیاموزد. کودکان ما فراگیرانی فعال اند و باید آنان را تشویق کرد که خود دنیای اطرافشان را درک کنند. تا در زمینه‌های اجتماعی که در آنها دارای ارزش هستند حتی نیازهای جسمانی شان برآورده شود. و از نظر روانی احساس امنیت کنند و به بهترین نحو رشد کنند. در نتیجه اثرات مطلوب آن را در جامعه در سطح وسیع تری خواهیم دید. در واقع این فرصت‌های متعددی برای پرورش مهارت‌های اجتماعی
مانند همکاری، کمک، مشورت، صحبت با فردی دیگر به منظور حل مسائل مشترک در اختیار کودکان گذاشته‌ می‌شود (سانتراک،1394).
فرایند‌های هویت اخلاقی در فرضیه‌های فروید:
یکی از قدیمی ترین تحلیل‌ها از آموزش اخلاق برنامه درسی پنهان است. که جان دیویی یکی از پیشگامان روان شناسی تربیتی بود. دیویی (1933) معتقد بود که حتی وقتی مدارس برنامه‌های خاصی برای آموزش اخلاق ندارند، از طریق برنامه درسی پنهان چنین آموزشی را‌ می‌دهند. برنامه درسی پنهان، توسط جو اخلاقی که جزیی از هر مدرسه است، القا‌ می‌شود.
جو اخلاقی را قوانین مدرسه و کلاس درس، جهت گیری اخلاقی معلم‌ها، کادر مدیریت مدرسه و مواد درسی پدید‌ می‌آورند.معلم‌ها سرمشقی برای رفتارهای اخلاقی و غیر اخلاقی هستند. قوانین کلاس درس و روابط همسالان در مدرسه نگرش‌هایی چون تقلب، دروغگویی، دزدی و رعایت حال دیگران را انتقال‌ می‌دهند. در همین راستا آموزش شخصیت که روشس مستقیم برای آموزش اخلاق است که از طریق آموزش سواد اخلاقی پایه به دانش آموزان‌ می‌کوشد تا جلوی رفتارهای غیر اخلاقی آنان گرفته شود (سانتراک،1394)
در این رابطه ایده فروید در مورد خاستگاه و نقش وجدان، بر اندیشه‌های تکاملی او )متأثر از داروین( استوار است. از نظر او، رشد مدنیت به ظرفیت و توانمندی جامعه در کنترل خودخواهی افراد وابسته است. در واقع، تمایلات اخلاقی منعکس کننده فرایندهای تکاملی برای حفظ گونة انسانی هستند. جامعه، بخشی از سازوکار بقای گونه است و مستقیماً در خدمت علایق خودخواهانه ما قرار دارد. فروید اخلاق را متفاوت از قواعد و میثاق‌های اجتماعی نمی داند. از نظر او، اخلاق قراردادی ما را از جنبه‌های منفی طبیعت آدمی که همان غرایز جنسی و خشم باشند، محافظت‌ می‌کند.

مقاله در مورد مدرسه خوب

فایل : 24 صفحه

فرمت : Word

37900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط