مقاله کامل بررسي هوش معنوي و رابطه آن با بهزيستي روانشناختي بيماران ميگرني

مقاله کامل بررسي هوش معنوي و رابطه آن با بهزيستي روانشناختي بيماران ميگرني

دانشگاه پیام نور
واحداردبيل
عنوان
بررسي هوش معنوي و رابطه آن با بهزيستي روانشناختي بيماران ميگرني
استاد مربوطه
جناب آقاي مسلم عباسي
تهيه و تنظيم
اعظم سبحاني، سميه شاهي
گروه آموزشي علوم تربيتي گرايش مشاوره
تابستان 1391
تقديم به؛
تقديم به روح بزرگ ابوعلي سينا
تقديم به خانواده ام
تقديم به روح بزرگ فيلسوفان
تقديم به روح بزرگ دكتر علي شريعتي
تقدير و تشكر:
تقدير و تشكر از آقاي دكتر مسلم عباسي به خاطر تمام تلاشها و رهنمودهاي ايشان كه در اين مسير پشتيبان و راهبر ما بوند.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: كليات پژوهش
مقدمه 2
بيان مسئله 4
اهميت و ضرورت تحقيق 6
اهداف تحقيق 7
تعاريف مفهومي و عملياتي متغيرها 8
فصل دوم: پايه هاي نظري و سوابق پژوهش
مقدمه 11
هوش 12
معنويت 12
هوش معنوي 13
تعريف معنويت 13
رشد هوش معنوي 14
هوش معنوي و سلامت رواني 19
مقايسه هوش معنوي با هوش هاي ديگر 20
نظريات مربوط به هوش معنوي 21
تعريف بهزيستي روانشناختي 23
نظريات مربوط به بهزيستي روانشناختي 24
فصل اول: روش پژوهش
مقدمه 30
روش تحقيق 30
جامعه آماري، حجم نمونه و روش نمونه گيري 31
روش گردآوري اطلاعات 31
ابزاد گردآوري اطلاعات 32
روش تجزيه وتحليل اطلاعات 34
منابع و مآخذ 35
فصل اول
كليات پژوهش
مقدمه:
بدون شك در زندگي خود با افرادي مواجه شده ايد كه همواره گناه شكست خود را به گردن ديگران با عوامل مختلف بيروني مي اندازند و به جاي اينكه آن شكست را حاصل اعمال خود بدانند تلاش مي كنند تا توجه قابل قبولي براي شكست خود فراهم كرده و بدين وسيله از ايجاد تصويري منفي از خود در ذهن ديگران اجتناب كنند. در برخي موارد افراد براي حل مشكلات مربوط به زندگي و ارزش ها خود مورد استفاده قرار مي دهند. و سئوالاتي را در مورد اينكه آيا شكست من مي تواند باعث تكامل من در زندگي شود در ذهن ايجاد مي كند.
هوش معنوي يا SQ را مي توان همان توانايي دانست كه به ما قدرتي مي دهد كه در جهت رسيدن به روياهايمان تلاش كنيم.
سردرد يك علائم شايع با فراواني بالا در بيشتر پژوهش هاي همه گير شناسي است. و يكي از ده حالت شايع مراجعه بيماران به پزشكان مي باشد. سردرد يكي از مشكلاتي است كه افزون بر درد ناتوان كننده، اثرات نامطلوب آن بر همه ابعاد زندگي فرد از جمله كاركرد اجتماعي و زندگي خانوادگي تاثير مي گذارد. از ميان علل سردرد، ميگرن شايع ترين نوع سردرد مزمن مي باشد. كه به صورت حمله اي بروز مي كند. شيوع حملات در خانم ها 17 درصد و آقايان 6 درصد در سال گزارش شده.
براساس معيارهاي انجمن بين المللي سردرد ميگرن به سه نوع بدون او را، با او را، واريانتهاي ميگرن تقسيم مي شود. سردردها بويژه سردردهاي ميگرني نه تنها يك مشكل نورولوژيك و روانشناختي خود فرد مبتلاست، بلكه گاهي منجر به ناتواني هاي كلي شده، كيفيت زندگي، سلامت رواني، بهزيستي روانشناختي بيمار و اعضاي خانواده را مختل مي كند.
بيان مسئله:
مفهوم هوش معنوي در بردارنده نوعي سازگاري و رفتار حل مسئله است كه بالاترين سطوح رشد را در حيطه هاي مختلف شناختي، اخلاقي، هيجاني، بين فردي و… شامل مي شود و فرد را در جهت هماهنگي پديده هاي اطرافش و دستيابي به يكپارچه دروني و بيروني ياري مي نمايد و به فرد ديدي كلي در مورد زندگي و همه تجارب و رويدادها مي دهد و او را قادر مي سازد به چارچوب بندي و تفسير مجدد تجارب خود پرداخته، شناخت و معرفت خويش را عمق بخشد.
فرد داراي آنچه به عنوان اصول اساسي در دين مطرح است (مثل دستيابي به وحدت در وراي كثرت ظاهري، يافتن پاسخ در مورد مبدأ هستي و تشخيص الگوهاي معنوي و تنظيم بر مبناي آنها) محورهاي اساسي هوش معنوي را شامل مي شود.
بنابراين سئوال اصلي پژوهش اين است كه آيا بين افراد مبتلا به ميگرن و افراد سالم از نظر هوش معنوي و معنويت و مؤلفه هاي آن تفاوت معناداري وجود دارد؟
شايد كمتر كسي بتواند ادعا كند كه در طول عمر خود دچار سردرد نشده است طبق گزارش علمي سردرد شديد ناتوان كننده سالانه در سراسر جهان حداقل 40 درصد افراد را دچار مي سازد. بهزيستي روانشناختي يكي ديگر از متغيرها است كه با ميگرن در ارتباط مي باشد. رين (1998) با تاكيد بر اينكه سلامت چيزي فراتر از فقدان بيماري است، پيشنهاد كرد كه بهزيستي روانشناختي به آنچه فرد براي بهزيستي به آن نياز دارد اشاره مي كند.
مفهوم خود كارآمدي از متغيرهاي ديگري است كه در افراد مبتلا به سردرد تحت تأثير قرار مي گيرد اين مفهوم براي اولين بار توسط بندورا مطرح شده است. وي كارآمدي را چنين تعريف مي كند: اعتقاد فرد به اينكه مي
تواند رفتاري را كه براي پيامد مطلوب مورد نياز است به نحو موفقيت آميزي انجام دهد. در بهزيستي روانشناختي سه بعد رضايت از زندگي، عاطفه مثبت و منفي و شادكامي بررسي مي شود. در تحقيقات مختلف نشان داده شده است كه افرادي كه در معرض ابتلا به ميگرن و كساني كه از اين سردردها رنج مي برند رضايت از زندگي كمتر، عاطفه منفي بيشتر و شادكامي كمتري دارند (كافن، رانك و هانكوپ، 2008)
بنابراين سئوال اصلي پژوهش اين است كه آيا بين افراد مبتلا به ميگرن و افراد سالم از نظر باورهاي غيرمنطقي، خودكارآمدي و بهزيستي روانشناختي و مولفه هاي آن تفاوت معناداري وجود دارد؟
اهميت و ضرورت تحقيق:
هوش مفهومي است كه از ديرباز آدمي به پژوهش و تفحص در مورد انتظارات،‌ ويژگي ها و انواع آن علاقه مند بوده است. در اين بين يكي از ابعاد هوش تحت عنوان «هوش معنوي» جزء عرصه هايي است كه تحقيقات چندان منسجم و نظام مندي در جهت شناخت و تبيين ويژگي ها و مؤلفه آن در حد و اندازه ساير انواع هوش صورت نپذيرفته است. و همين امر خود دشواريهاي بسياري را در راستاي تعيين دقيق مؤلفه ها و ويژگي هاي آن بر سرراه محققين ايجاد مي نمايد.
سردرد از جمله مشكلاتي است كه افسون بر درد ناتوان كننده اثرات نامطلوب آن در همه ابعاد زندگي فرد از جمله كاركرد اجتماعي و زندگي خانوادگي تاثير مي گذارد. سولومن (1993) نيز تاثير ميگرن بر ساير اعضاي خانواده مانند روابط با همسر، فرزندان و ديگر اعضاي خانواده را نشان داده است. سردرد همچنين يك مشكل شايع در دوران كودكي است. سردرد شايعترين نشانگان درد مي باشد كه مي توان آن را به عنوان شايعترين نشانه در بيماران اعصاب تلقي نمود. بنابراين با توجه به تاثيري كه ميگرن مي تواند بركاهش سلامتي، شادكامي، كيفيت زندگي،

فایل : 34 صفحه

فرمت : Word

35900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط