مقاله کامل بررسي رابطه هوش عاطفي با کيفيت زندگي و ابعاد آن

مقاله کامل بررسي رابطه هوش عاطفي با کيفيت زندگي و ابعاد آن

بررسی رابطه هوش عاطفی با کیفیت زندگی و ابعاد آن
چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هوش عاطفی بر کیفیت زندگی و ابعاد آن در گروهی از دانشجویان دانشگاه شیراز بود. برای این منظور، 403 دانشجو، با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند.ابری جمع آوری داده ها از فرم های کوتاه پرسشنامه هوش عاطفی (پترایدز و فارنهام، 2001) و مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1998) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش رگرسیون چند گانه نشان داد که هوش عاطفی پیش بین خوبی برای کیفیت زندگی و خرده مقیاسهای آن یعنی سلامت جسمی، سلامت روانی، روابط اجتماعی وکیفیت محیط زندگی در دانشجویان است.
کلید واژه ها:هوش عاطفی، کیفیت زندگی، سلامت روانی، روابط اجتماعی، دانشجو
مقدمه
روانشناسی در نیم قرن گذشته، بر بیماری بیشتر از سلامتی و بر آسیب شناسی عملکرد انسان بیشتر از درک کامل از تمام ابعاد آن تکیه داشته و به ویژگی های انسان سالم و کامل کمتر توجه كرده است (ترجسن و همكاران، 2004). اما اخیرﹰاباظهوررویکردجدیدیبهنامنامروانشناسیمثبتبهعنوانمتممرویکردهایقبلی، اینروندتغییریافتهونگاهها متوجه نقاط قوت و کمالات انسانی شده است (سلیگمن و سیکسزنت میهالی، 2000). در این رویکرد، به مطالعة ویژگی های مثبت انسانها و راهبردهای استفاده از حداکثر استعدادهای ذاتی و محیطی برای بهره مندی از حالت های روانی سالم و زندگی سازنده بیش از پیش تأكیدمی شود (سلیگمن، 2002؛ سلیگمن و سیکسزنت میهالی، 2000). آنچه که هدف این رویکرد است مسأله پیشگیری و تأكید بر شایسته سازی است و نه تصحیح
ضعف ها. هدف دیگر این رویکرد، شناسایی و تعریف مفاهیمی است که به تأمین سلامتی و شادکامی افراد و بهره مندیآنها از یک زندگی سالم کمک كند. یکی از این مفاهیم، مفهوم کیفیت زندگی است که در سه دهة گذشته، تلاش زیادی برای تعریف و اندازه گیری عینی آن انجام شده است (هاگرتی و همكاران، 2001). اما با وجود گستردگی تحقیقات انجام شده در این زمینه، هنوز تعریفی واحد و مورد توافق همگان دربارة کیفیت زندگی ارائه نشده است. برخی از محققان، کیفیت زندگی را با رویکردی عینی تعریف کرده و موارد آشکار و مرتبط با معیارهای زندگی از جمله سلامت جسمی، شرایط شخصی (ثروت، شرایط زندگی و…)، ارتباطات اجتماعی، اقداماتشغلییا دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی را با کیفیت زندگی معادل دانسته اند (لیو، 1974؛ موریس، 1979، ویلیامز، 1979، 1985، به نقل از لیو، 2006). در مقابل این رویکرد، رویکرد دیگری به نام رویکرد ذهنی وجود دارد که کیفیت زندگی را مترادف با شادییارضایت فرد در نظر می گیرد و بر عوامل شناختی در ارزیابی کیفیت زندگی تأكیددارد(كمپبل، 1980؛ هدی و ورینگ، 1988؛ اسکالاک، 1990، 1994، 1996؛ نوردنفلت، 1993، به نقل از لیو، 2006). بین دو رویکرد عینی و ذهنی، رویکرد جدیدی به نام رویکرد کل نگر وجود دارد (فلس و پری، 1995؛ رنویک و براون، 1996؛ به نقل از رحیمی، 1386) که نظریه پردازان آن معتقد هستند کیفیت زندگی، همانند خود زندگی، مفهومی پیچیده و چند بعدی است (مالکیناپیخ و پیخ، 2008) و در بررسی آن، هر دو مؤلفه عینی و ذهنی را مد نظر قرار می دهند. اساس پژوهش حاضر دربارة کیفیت زندگی، رویکرد کل نگر است. در این رویکرد، سلامت جسمی، سلامت روانی، روابط اجتماعی و کیفیت محیط زندگی از مؤلفه های سازندةکیفیت زندگی هستند.
مروری بر ادبیات موجود در زمینة کیفیت زندگی بیان كنندة آن است که محققان علاقمند به پژوهش در این حیطه از روانشناسی مثبت، تا کنون رابطة این سازه را با متغیرهایی همچون ویژگی های فردی افراد مانند سن، وضعیت تأهل، میزان تحصیلات، درآمد و وضعیت شغلی (مییر و همكاران، 2008؛ بونینی، 2008؛ چیونگ و لیونگ، 2008؛ کزاس و همكارا ن، 2007)، شرایط زندگی در نواحی مختلف از لحاظ سطح امنیت اجتماعی و نحوةعملکرد اقتصادی و فرهنگی کشورها(بوهنکه، 2008)؛ و نیز سطح رفاه ملی (بونینی، 2008) بررس ی كرده اند و به طور کلی به این نتیجه رسید هاند که عوامل مذکور تأثیر معنی دار و جالب توجهی بر کیفیت زندگی دارد.
سازه دیگری که در روانشناسی مثبت و تقریبﹰادرسهدهةگذشتهبهآنتوجه شده سازة هوش عاطفی است که از زمان معرفی به جامعة علمی (یعنی سال 1990) تا کنون، پژوهش هایبسیاری دربارة مفهوم سازی آن انجام شده است که اساس آنها به طور کلی بر دو رویکردمتمایز قرار دارد (براکت و همكاران، 2006). در رویکرد اول، که الگوی توانایی نام دارد و سالووی و مایر در سال 1990، آن را مطرح كردندهوش عاطفی به عنوان مجموعه ای از توانایی های ذهنی عمده در قلمرو پردازش فعال اطلاعات هیجانی تعریف شده است (مایر و سالووی، 1997). براساس این رویکرد، شناخت و عواطف در تعامل با یکدیگر بوده و هوش عاطفی به منزله نوعی استدلال انتزاعی دربارة عواطف و احساسات است (یوسفی، 1385). به همین دلیل هم از منظر این دیدگاه، چهار سطح از توانا ییعاطفی اساس هوش عاطفی را تشکیل می دهد که عبارت است از: 1) ادراک حسی عواطف: به معنای توانایی تشخیصعواطف و محتوای آن در خود و دیگران و نیز در محرکهای مختلف دنیای پیرامون شامل لحن صدا، داستان،
موسیقی و آثار هنری است؛ 2) تسهیل عاطفی تفکر٣: به معنای توانایی به کارگیری عواطف در امور شناختی معین، مانند، حل مسأله، تصمیم گیری و ارتباطات بین فردی است. یعنی درک این مسأله که عواطف، حالت های ذهنی متفاوتی را به وجود می آورد که شیوه های مختلف پردازش اطلاعات می گردد (پالفای و سالووی، 1993)؛ 3) درک عواطف: به معنای زبان و تفکر گزاره ای است که توانایی تحلیل عواطف را نشان می دهد. این توانایی مشتمل بر درک زنجیرة هیجانها و عواطف، نحوة تبدیل یک هیجان به هیجان دیگر، ترکیب هیجانها و پیامدهای تجارب هیجانی و عاطفی است؛ 4) مدیریت عواطف: شامل توانایی کاهش، افزایش یا تغییر پاسخ عاطفی در خود و دیگران به منظور ارتقاء رشد عاطفییا عقلی و بهزیستی است (مایر و سالووی، 1997؛ ما یر و همكاران، 2001، 2004؛ سالوو ی و گروال، 2005). ترتیب قرار گرفتن این چهار توانایی عاطفی به نحوی است که فرایندها یروانشناختی اساسی تر (مانند ادراک حس ی عواطف ) در پا یین الگو و فر ایندها ی عا لی ترروانشناختی (مانند تنظیم فکورانه عواطف) در بالای الگو قرار دارند (مایر و سالوو ی، 1997).
توانایی‌های درون هر یک از سطوح هوش عاطفی نیز با افزایش تجربه و سن افراد فزونی مییابد (مایر و همكاران، 1999).
در رویکرد دوم، که الگوی ترکیبی نام دارد هوش عاطفی به طور کلی به صورتمجموعه ای از ویژگی های شخصیتی و توانایی های غیرشناختی تعریف می شود که روانشناسانی همچون گلمن (1995، 1998، 2001) و بار – آن(b، ۱۹۹۷a۱۹۹۷، 2000) از نظریه پردازان معروف آن هستند. طرفداران این رویکرد ترکیب یکه گاهی آن را رویکرد شخصیتیا رویکرد خصیصه نیز می نامندهوش عاطفی را عموماﹰبه صورت آمیزه ای از سازه های مختلف انگیزشی و هیجانی تعریف می کنند
واساس تعریف آنها از هوش عاطفی بر رواج و گسترش مفهوم هوش عاطفی قرار دارد. مطابق با نظر گلمن (1995)، هوش عاطفی به معنای خودآگاهی، شناخت عواطف، ابراز و مدیریت عواطف، کنترل تکانه و به تعویق انداختن ارضای نیازها و کنترل استرس و اضطراب است به گونه ای که می توان آن را معادل “منش”یا “کاراکتر” دانست (ص 285).از نظر او به طور کلی هوش عاطفی به معنای مهارت افراد در حیطه های کلی خودآگاهی، خودتنظیمی، انگی زش، همدل ی و مهارت های اجتماع ی و ز یر مجموعه های تشکیل دهندة آنها است (گلمن، 1995، 1998).از نظربارآن (a1997، b1997) هوش عاطفی به صورت مجموعه ای از توانش ها، مهارتها و توانایی های غیرشناخ تی تعریف می شود که بر سازگاری مؤفقیت آمیز فرد با شرایط استرس زا، مقتضیات و خواسته های محیطی ثتأیر می گذارند. این توانایی های غیرشناختی مشتمل بر عناصری همچون خوش بینی، شادکامی، شایستگی اجتماعی، خودشکوفایی و عزتنفساست.
بدین ترتیب، می توان گفت کههوش عاطفی در رویکرد ترکیب ی، شامل خودآگاهی درحیطة عواطف و هیجانات است و خصیصه هایی را در بر می گیرد که در سطوح پایین تر هرمشخصیت قرار دارند (پترایدز و فارنهام، 2001). به همین دلیل، این رویکرد به حیطة شخصیت نزدیک تر است در حالی که تعریف رویکرد اول از هوش عاطفی، ارتباط نزد ی کی به ح یطةتوانایی ذهنی و هوش دارد. نگاهی به ادبیات هوش عاطفی نشان می دهد که هر یک از این دو رویکرد عمده به هوش عاطفینظریه پردازان و حامی ان خود را دارد که در مجلات معتبر علمی مطالب علمی خود را چاپ و منتشرمیكنند.
تعریف هوش عاطفی از منظر هر یک از این رویکرد ها، شیوه اندازه گیری و تفس یر اطلاعات ناشی از نمره های آزمون های هوش عاطفی را تحت تأثیر قرار می دهد. از نظر رویکرد
توانایی، آزمونهای هوش عاطفی باید شبیه آزمون های هوشی بوده و به گونه ای تعریف شوند که نحوة عملکرد افراد را در موقعیت های شبیه به زندگی واقع ی و در تکا لیف مختلفاندازه گیری كند. اما در رویکرد ترکیبی، معمو ﹰلاازپرسشنامههایمبتنیبرگزارششخصیابریسنجشهوشعاطفیاستفادهمیشودکهشباهت زیادی نیز به پرسشنامه های شخصیتی دارند (براکت و همكاران، 2006). مقایسة ابزار اندازه گیری هوش عاطفی در ا ین دو رویکرد بیان كنندة آن است که رویکرد پرسشنامه ای در مقایسه با رویکرد آزمون توانا یی عمومی ت و رواج بیشتری دارد به نحوی که می توان گفت تا به حال در مقابل تنها دو آزمون رویکرد توانایی به نام هایTMMS و MSCEIT، بیش از 50 پرسشنامه برای سنجش هوش عاطف ی شناسا یی شده (پرز، 2003) که این تعداد همچنان در حال فزونی است(پرز و همكاران، 2005). در رویکرد ترکیبی علاوه بر گلمن و بار آن، افراد سرشناسی همچون کوپر، بوی اتزیس، پارکر، پترایدز و فارنهام نیز وجود دارند که هر یک از این افراد، ابزار خود را بر ای ارز یابی هوش عاطفی از منظر رویکرد ترکیبی دارد.
زیر بنای پژوهش حاضر دربارة هوش عاطفی، الگوی دوم یعنی رویکرد ترکیبی است کهدر آن از پرسشنامه پترایدز و فارنهام (2001) استفاده شده است، که هوش عاطفی را از طریقچهار بعد به نام های درک عواطف، کنترل عواطف، مهارتهای اجتماعی و خوش بینی اندازه می گیرد.
شواهد تحقیقاتی به طور کلی از ارتباط مثبت و معنادار هوش عاطفی با شاخصهای سنجش رضایت از زندگی (پالمر و همكاران، 2002؛ گیگناک 2006؛ لیوینگستون ودی، 2005)؛ شادکامی (جوکار و صفری، 1386)، کیفیت تعاملات اجتماعی با دوستان (لوپز و همكاران، 2004، لوپز و همكاران، 2004)، برقراری ارتباط مثبت با دیگران و رضایت از این ارتباط
(لوپز و همكاران، 2003)، گرم بودن و احساس همدردی با دیگران (کنستانتین وگینور، 2001)، برون گرایی و نیز گشودگی در برابر تجارب مختلف (ون روی و همكاران، 2005) خبر می دهند.
در این راستا باید اضافه کرد که هوش عاطفی می تواند افراد را در برابر رفتارهای انحرافییا خشونت آمیز محافظت کند (براکت و همكاران، 2004). این سازه دارای رابطة منفی و معنی دار با برخی از شاخص های سلامت روانی از جمله افسردگی، احساس تنهایی، (آوستین و همكاران، 2005؛ تجلی، 1386، شوته و همكارا ن، 2001؛ لوپز و همکاران،2003؛ ساکلوفسکی و همكاران، 2003؛ انگلبرگ و اسجوبرگ، 2004؛ چا پمن و های اسلیپ، 2005)، اضطراب و نیز احساس فشار و ناراحتی (سامرفیلدت و همكاران، 2006؛ آوستین وهمکاران، 2005؛ اسلاسکی و کارترایت، 2003)، استفاده از الکل و مواد مخدر، خرابکاری، پرخاشگری، انحرافات اجتماعی و عوامل مستعد کنندة استعمال سیگار در نوجوانان و بزرگسالان (ترینیداد و جانسون، 2002؛ ترینیدادو همكاران، 2004؛ براكت و همكاران، 2004؛ سوئیفت، 2002؛ تسااوسیس و نیكلاو، 2005) است.
بدین ترتیب و با توجه به تحقیقات انجام شده می توان انتظار داشت که بین هوش عاطفی و کیفیت زندگی رابطه وجود داشته باشد. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر 1) پیش بینی کیفیت زندگی و ابعاد آن از طریق هوش عاطفیو 2) پیش بینی ابعاد کیفیت زندگی (سلامتی جسمی، سلامتی روانی، روابط اجتماعی و کیفیت محیط زندگی) از طریق ابعاد هوش عاطفی (درک عواطف، کنترل عواطف، مهارتهای اجتماعی و خوش بینی) است.
روش
پژوهش حاضر از نوع همبستگی است و جامعه آن کلیه دانشجویان کارشناسی رشته های مختلف دانشگاه شیراز را شامل است که در سال تحصیلی 87-1386 مشغول به تحصیل بودند. نمونه مورد پژوهش 403 نفر از دانشجویان کارشناسی سال اول تا چهارم دانشگاه شیراز را شامل بود که از این تعداد، 279 نفر (3/69 درصد) دختر و 117 نفر (29 درصد) پسر بودند.
7 نفر (7/1 درصد) به سؤال مربوط به جنسیت پاسخ ندادند. برای انتخاب آزمودنی ها از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای استفاده شد. بدین صورت كه ابتدا 6 دانشکده به صورت تصادفی از بین فهرست دانشكده های دانشگاه شیراز انتخاب شدند و سپس در هر یک از دانشکده ها 2 کلاس به صورت تصادفی انتخاب و تمام دانشجویان کلاس مورد مطالعه قرار گرفتند. بدین ترتیب دانشجویان 12 کلاس از 6 دانشکده دانشگاه شیراز در نمونه پژوهششرکت داشتند که جدول 1 تعداد و درصد آزمودنی ها را به تفکیک دانشکده محل تحصیل آنهانشان می دهد.
جدول1: تعداد و درصد آزمودنی ها به تفکیک دانشکده
ابزار
1- پرسشنامه هوش عاطفی
این پرسشنامه را در سال 2001 پترایدز و فارنهام ساخته اند و یک مقیاس خودسنجی است که زیربنای نظری آن را الگوی ترکیبی هوش عاطفی تشکیل می دهد. فرم اولیة آن دارای 144 سؤال و 15 زیر مقیاس همسازی، جرأت ورزی، بیان عواطف، کنترل عواطف و هیجانات، تنظیم هیجانها، درک عواطف، همدلی، شادکامی، برانگیختگی، خوش بینی، مهارتهای اجتماعی، خودانگیزشی، حرمت خود، صلاحیت اجتماعی و مهارتنیدگی است (احمد ی ازغندی و همكاران، 1385). این
پرسشنامه یک فرم کوتاه 30 سؤالی دارد. (احمدی ازغندی و همكاران، 1385) که در پژوهش حاضر از آن استفاده شده است. در این فرم، برای نمره گذاری هر عبارت، از نمره ةای 1 (کاملاﹰمخالفم) تا 7 (کاملاﹰموافقم) درنظرگرفتهمیشود که با جمعنمره های به دست آمده از هر بعد، نمره کل پرسشنامه به دست می آید. شایانذکر است کهروش نمره گذاری نیمی از سؤال ها معکوس است.
مارانی(1382) روایی فرم کوتاه پرسشنامه را برای استفاده در فرهنگ ایرانی از طریقتحلیل عامل بررسی كرده و چهار عامل به نام های درک هیجانها و عواطف در خود و دیگران، کنترل عواطف و هیجانها، مهارتهای اجتماعی و خوش بینی به دست داده است. در تحقیق حاضر به منظور تعیین روایی از همبستگی نمره کلی هر بعد با هر یک از سؤال هایتشکیل دهندة آن بعد استفاده شد. ضرائب همبستگیاز 04/0 تا 78/0 متغیر بودند و همگی آنها در سطح 01/0 معنادار بودند. پایایی پرسشنامه به روش آلفای كرونباخ در تحقیق مارانی(1382) برابر با 81/0 ودر تحقیق احمدی ازغندی و همكاران (1385) برابر با 76/0 گزارش شده است. در تحقیق حاضر میزان آلفای کرونباخ برای کل مقیاس برابر 88/0 به دست آمد.
2-مقیاس کیفیت زندگی
ابری سنجش کیفیت زندگی از فرمکوتاه مقیاس ارزیابی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی(1998) استفاده شد که در اصل حاوی 26 سؤال است، اما در پژوهش حاضر، یکگویة آن به علت ارتباط نداشتن محتوای آن با وضعیت آزمودنی های مورد مطالعه حذف شد. دوگویة این مقیاس برای مطالعه کیفیت آشکار زندگی و سلامت عمومی افراد است که تنها درجمع کل نمره ها لحاظ می شود. به طور کلی این پرسشنامه 4 خرده مقیاس دارد، که 4 دامنه از زندگی را ارزیابی می كند، که
عبارت هستند از سنجش سلامت جسمی(7 گویه )، سلامت روانی ( 6گویه)، روابط اجتماعی (2 گویه)، محیط زندگی (٨ گویه). نمرة هر گویه در دامنه ای از 1 (خیلی کم، هرگز، خیلی ناراضی ام) تا 5 (خیلی زیاد، همیشه، خیلی راضی ام) قرار دارد.
لازم ذکر است که سؤال های٣، ٤ و ٢٥ به صورت معکوس نمره گذاری میشوند. در نتایجگزارش شده توسط گروه سازندگان مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی که در ۱۵ مرکز بین المللی این سازمان انجام شده، ضریب آلفای کرونباخ بین۷۳/۰ تا ۸۹/۰ برای خردهمقیاس های چهارگانه وکل مقیاس گزارش شده است (نصیری، ۱۳۸۵) و در ایران نیز نصیری(۱۳۸۵) برای پایایی مقیاس از سه روش بازآزمایی (با فاصله سه هفته ای) تنصیفی و آلفای کرونباخ استفاده کرد که به ترتیب برابر با ۶۷/۰، ۸۷/۰، ۸۴/۰ بود. همچنین پایایی مقیاس کیفیت زندگی را رحیمی (۱۳۸۶) سنجیده و ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس برابر با ۸۸/۰، برای سلامت جسمی۷۰/۰، برای سلامت روانی۷۷/۰ و برای روابط اجتماعی۶۵/۰ و برای کیفیت محیط زندگی برابر با ۷۷/۰گزارش كرده است. درتحقیق حاضر برای تعیین پایایی از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج آلفای کرونباخ برای کل مقیاس برابر با ۹۰/۰ به دست آمد.
نصیری(1385) به منظور تعیین روایی مقیاس از روش روایی همزمان استفاده کرد و رابطة نمره کل آزمون و خرده مقیاسهای آن را با نمره کل وخرده مقیاس های پرسشنامه سلامت عمومی از طریق ضریب همبستگی سنجید. در پژوهش حاضر برای تعیین روایی از همبستگی نمرة کلی هر بعد با تک تک سؤال های تشکیل دهندة آن بعد استفاده شد. دامنه ضریب

فایل : 25 صفحه

فرمت : Word

38900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط