مقاله کامل آسيب شناسي انفعال در جنبش دانشجويي و راهکارهاي برون رفت از آن

مقاله کامل آسيب شناسي انفعال در جنبش دانشجويي و راهکارهاي برون رفت از آن

آفات انفعال در جنبش دانشجویی
آسيب شناسي انفعال در جنبش دانشجويي و راهکارهاي برون رفت از آن
دانشجویان، به دلیل آرمان گرایی، آشنایی با متون مدرن و برخورداری از سطح بالای آگاهی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، همواره در مبارزات ملت ها جایگاه رفیعی را به خود اختصاص داده اند.
این قشر به دلیل آنكه از درك فوق العاده ای برای فهم مقولات سیاسی – فرهنگی كلان كشورها برخوردار می باشند و یا اینكه ممكن است در آینده ای نزدیك مصدر مشاغل حساس و تاثیر گذار دولتی (در دانشگاهها، مدارس و یا كارخانجات و…) باشند، همواره مورد توجه طیف ها و جریان های سیاسی فرهنگی بوده و از آن جهت كه حلقه واسط میان روشنفكران، بویژه اساتید دانشگاه از یكسو و مردم عادی از سوی دیگر محسوب می شدند، در فرآیند حركتهای ملی كشورها، از جانب نخبگان این گونه حركتها، نقش تاثیر گذاری بر عهده آنها گذارده شده است.
جنبش های دانشجویی در سراسر جهان، با تكیه به مواردی كه در بالا عنوان نمودیم، آرام آرام شكل یافت و به قدرت سترگی در كشورهای در حال توسعه تبدیل شد.
به هر حال این جنبش ها (جنبش های دانشجویی) در سراسر دنیا، از اثرگذارترین و با سابقه ترین نهادهای مدنی بوده و تا كنون نیز توانسته اند گام های بلندی را در جهت تحقق عدالت، آزادی، و استقلال كشورها برداشته و تامین كننده بزرگ نیروهای انسانی (لجستیك) لازم برای حركت های سیاسی-فرهنگی احزاب و سازمان های غیردولتی در كشورهای مختلف جهان باشند.
جنبش دانشجویی به روایت ایرانی اش نیز از این امر مستثنی نبوده و این جنبش، سرشار از تجاربی است كه در طی بیش از نیم قرن تكاپوی سیاسی – فرهنگی خود و عبور از مراحل بسیار ویژه تاریخ ایران از
جمله جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری آزادمرد تاریخ ایران دكتر مصدق، نفوذ و حضور گسترده ای را در بدنه جبهه ملی، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق ایران، انقلاب اسلامی ایران، تصرف سفارت آمریكا، جبهه های دفاع مقدس و در نهایت جنبش اصلاحات ایران و جبهه دوم خرداد داشته است.
شایان ذكر است، عده ای برآنند كه جنبش دانشجویی ایران، به لحاظ ذاتی متعلق به نگرش های چپ گرایانه مبتنی بر عدالت اجتماعی بوده و با سپری شدن پارادایم عدالت اجتماعی، نقش و جایگاه و ضرورت وجودی خود را از كف خواهد داد و به ورطه فراموشی خواهد افتاد.
به زعم ایشان، این فترت و انفعالی كه هم اكنون گریبان گیر جنبش دانشجویی ایران شده به دلیل تغییر در همین پارادایم های غالب می باشد.
آنها برای اثبات مدعای خود، جنبش دانشجویی كره جنوبی را مثال می آورند كه پس از فروپاشی اتحاد جماهیری شوروی سابق، تغییر ماهیت سیاسی ایدئولوژیك در بلوك شرق و لیبرالیزه و مدرنیزه شدن آن كشور، آفتاب بخت حركت های دانشجویی در آن رو به افول نهاده و این جنبش كه زمانی چالش های شگفت انگیزی برای دولت های حاكم بر كره ایجاد نموده بود كم كم در قالب نهاد های مدنی غیردولتی حل شد.
اینكه این دیدگاه تا چه حدی ممكن است صحیح باشد، امری است كه به امید حق تعالی در آینده ای نزدیك به آن خواهم پرداخت اما باید توجه نمود كه امروزه كشور ما شرایط ویژه ای را در پیش رو دارد و این امر ضرورت حضور جنبش دانشجویی در عرصه سیاسی كشور را اجتناب ناپذیر كرده است.
چرا كه با ناامیدی مردم و حتی بسیاری از نخبگان سیاسی كشورمان از توفیق حركت های اصلاح طلبانه در كشور، هزینه اصلاحات در ایران بالا رفته و جنبش اصلاحات، با خطر برخوردهای شدید، (همانند برخوردی كه با دكتر سید هاشم آقاجری شد) آن هم با تمسك به قانون مواجه شده است.
به خاطر دارم، مدتی پیش كه دادگاه انقلاب، حكم ناعادلانه و نامشروع اعدام را برای دكتر سید هاشم آقاجری استاد دانشگاه به جرم توهین به مقدسات صادر نمود و در این امر از توصیه های روحانیون عالیرتبه كشور نیز بهره مند شد، این حكم موجب بروز موجی از شادی و خوشحالی بی سابقه و زایدالوصفی در اردوگاه استبداد شده و سران، تكیه گاه ها و بیرق های انحصار طلبی و معتقدان به اسلام طالبانی در ایران را به وجد آورد، به گونه ای كه نتوانستند این شوق و ذوق را در درون خود پنهان دارند و به گونه های مختلف از جمله در سخنرانی ها و مصاحبه هایشان از آن استقبال نموده و به دفاع از آن پرداختند.
اما غافل از اینكه با استقامت جنبش دانشجویی ایران، شیرینی و حلاوت این پیروزی جای خود را به شرنگ تلخ شكست خواهد داد و دانشجویان، با خیزش عمومی خود به فزون خواهی انحصار طلبان پاسخی شایسته و درخور خواهند داد.
آری، ایستادگی، حضور و جنبش دانشجویی ایران، در حمایت از دكتر سید هاشم آقاجری به آزادی وی و عقب نشینی انحصار طلبان انجامید و به بركت آن حركتهای عظیم و تاثیر گذار دانشجویی، اینك این فاضل ارجمند در میان ماست.
تجربه آزادی دكتر سید هاشم آقاجری درسی بزرگ برای ماست كه بدانیم تا جنبش دانشجویی ایران زنده، بیدار، فعال و شاداب و در جنب و جوش و شتاب قرار دارد، انحصار طلبان جرات اقدامات
تندروانه نخواهند داشت و در صورت تكرار اشتباهی چون جلب و محاكمه دكتر آقاجری با پشیمانی و سرشكستگی فراوان عقب خواهد نشست. اما زمانی كه این حركت، در حالت انفعالی قرار داشته باشد، زمینه برای پیشروی انحصار طلبان برای سركوبی نیروهای اصلاح طلب، به ویژه بی دفاع ترین نیروهای جنبش اصلاحات مانند روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان مهیا خواهد شد.
چندی است كه بسیاری از فعالان سیاسی، قربانی همین انفعال در جنبش دانشجویی ایران شده اند و بی شك در صورت ادامه این انفعال دیگرانی نیز به تعداد محكومین با حبس های طولانی مدت افزوده خواهد شد.
حداقل كاری كه در این زمینه می توان انجام داد آن است كه نخبگان جنبش اصلاحات را مجاب كنیم تا پس از این در سخنرانی ها و مقالاتشان جنبش دانشجویی ایران را بیش از پیش هدف قرار نداده و بدان آسیب وارد نسازند
دلایل رادیکال شدن جنبش دانشجویی
::« راديكال شدن فعاليت‌هاي جنبش دانشجويي، به دليل نبود تجربه و تمرين است، بايد در نظر داشته باشيم اگر جايي نتوانيم آزاديمان را تجربه كنيم، همين محروميت، خود زمينه‌ساز راديكاليزه شدن و خشونت مي‌شود. بنابراين براي اينكه بتوانيد حدود و آزادي را مديريت كنيد بايد امكان تجربه را بدهيد تا فرد بتواند بداند كه كيست و به عنوان يك شهروند خود را تجربه كند.» «دانشجو همان‌طور كه مي گويد من معترضم، پس هستم؛ در عين حال بايد به خود بگويد من خواهان آگاهي ام پس هستم .» دكتر سوسن شريعتي،استاد دانشگاه، در گفت‌وگويي كه به مناسبت روز دانشجو با خبرنگار سرويس تاريخ خبرگاري دانشجويان ايران (ايسنا)، انجام داد با بيان اين مطلب كاركردهاي جنبش دانشجويي در مقاطع مختلف زماني و مكاني را در ايران و كشورهاي اروپايي مورد بازبيني قرار داد و تصريح كرد
:«نداشتن سياست واحد و برابر در برخورد با نهادهاي رسمي دانشجويي باعث مي‌شود، نهادي که هم سو با عرف مسلط حرف مي زند و نهادي که خود را منتقد مي داند يكي شده و يکي از آنها مي‌شود فرشته خو و ديگري اهريمني. اين مديريت است كه مي‌تواند زمينه‌هاي تشنج را كم كند.»
متن كامل اين گفت‌وگو به شرح زير است: پرسش:« درخصوص تعريف و ترسيم حوزه فعاليت و بايد ها و نبايد هاي جنبش دانشجويي نظرهاي متفاوتي وجود دارد، در شرايط حاضر الگوي مطلقي كه بگويد “اساسا” جنبش دانشجويي بايد وارد سياست شود يا “اساسا” نبايد به اين كارها كار داشته باشد هر دو غلط است. “اساسا و اصولا” درباره دانشجويان ممكن است چندان از درون واقعيت بيرون نيايد. جنبش هاي دانشجويي تک – الگويي نبوده اند و نيستند.براي آن ويژگي‌هايي برمي‌شمرند و گروهي ديگراساسا به وجود جنبشي در دانشگاهها قائل نيستند؛ ايده‌آل تيپ جنبش دانشجويي چيست؟، شما جنبش دانشجويي را چگونه تعريف مي‌كنيد؟ » شريعتي:«اينكه يك ايده‌آل تيپ براي جنبش دانشجويي وجود داشته باشد محل نزاع است. حرکت – هر حرکتي – هر جنبشي محصول خودآگاهي است . آگاهي نسبت به موقعيت و نقشي که مي توان در آن موقعيت عهده دار شد. عوامل کسب اين خودآگاهي ومحرك هر جنبشي در نتيجه متعدد است. مثلاً همين مورد دانشجو و دانشگاه. با شکل گيري اولين دانشگاهها در اروپا- در قرون سيزدهم –چهاردهم و پانزدهم ، استقلال « يونيورسيتا » در برابر نهاد کليسا، و از سوي ديگر در برابر قدرت لائيک ، مهمترين خواسته و محرک اصلي تحرکات دانشجويي آن زمان بود. همه‌ي نهادهاي آموزشي در آن دوره وابسته به كليسا بودند و مواد آموزشي از طرف كليسا كاملا هدايت مي‌شد. استاد و شاگرد خواهان استقلال در برابر نهاد كليسا بودند و علاقه مند به آموزش و ورود رشته هاي جديدي که در مدارس کليسايي به آن بي توجهي مي شد. همين ميل به استقلال در برابر دو قدرت عرفي و کليسايي و
پي گيري آن از طرق مختلف- بست نشيني و تجمع و … زمينه ساز نوعي استقلال شد. حتي منجر به مواجهه هاي سياسي هم مي‌شد. خواسته استقلال در برابر قدرت لائيک را دستگاه کليسايي حمايت مي کرد و استقلال در برابر قدرت کليسا را، متوليان قدرت لائيک . پرنس ها به دنبال فارغ التحصيلان اين مراکز بودند و به دنبال مشاور مي گشتند و کليسا نيز به آنها نيازمند بود . دانشگاهها در اين ايام گذار قرون وسطي که از يکي از مشخصاتش رقابت هاي شديد ميان قدرت لائيک و کليسا بود، هم نقش سياسي بازي مي کردند و هم يکي از ابزارهاي سياسي در دست اين يا آن قدرت بودند. با اين وجود اين استقلال تا قرن بيستم کاملاً بدست نيامد. در قرن 19 که هنوز با صنعتي شدن و شهرنشيني وسيع و گسترده روبرو نيستيم، دانشگاهها محيط‌هاي بسته‌اي هستند، متعلق به طبقات برگزيده، نهادهايي براي تربيت كادرهايي كه قرار است وارد سيستم شوند و به نوعي از هنجارهاي مسلط تبعيت كنند. پس از جنگ جهاني دوم، با افزايش جمعيت و دموکراتيزه شدن تحصيل و در نتيجه ورود گسترده دانشجويان متعلق به اقشار اجتماعي متفاوت، دانشگاه زمينه ساز شکل گيري وجدان سياسي در نزد دانشجويان مي شود. دانشگاه و دانشجو با آگاهي و اراده بيشتري به دنبال همان استقلال ديرين است ، مرکزي كه صرفا توليدكننده‌ي كدهاي فرهنگي مسلط نيست. اين باورشکل مي گيرد که دانشگاه نهادي است مستقل از قدرت مسلط فرهنگي و سياسي ، جايي است که حوزه هاي متکثر آگاهي و شناخت و علم – وجود رشته هاي مختلف- در کنار هم فعاليت مي کنند . دانشجو كسي مي شود که قاعدتاً نگاه و رويکرد انتقادي به عالم و آدم دارد و بر خلاف گذشته الزاما به خود همچون توجيه‌كننده و يا مروج سياست‌هاي فرهنگي اي كه توسط قدرت تعريف مي‌شود، نگاه نمي کند. داشتن رويکرد انتقادي به مولفه هاي فرهنگي – آموزشي و… ، خود به خود دانشجويان اروپايي را به تقابل و به تعبير امروزي به چالش با متوليان رسمي فرهنگ مسلط کشاند و او را وارد حوزه‌اي به نام
سياست کرد. نوعي‌آگاهي اجتماعي، مدني و سياسي ايجاد كرد تا دانشجو به عنوان يك انتلكتوئل جوان، جستجو براي حقيقت را حق طبيعي خود بداند و پرسش را نيز پرسش از فرهنگ مسلط ، سياست فرهنگي مسلط و…. بدين ترتيب عملا در بزنگاهي قرار مي‌گيرد كه نتيجه مشخص آن، سر زدن آگاهي و وجدان اجتماعي است ، هماني که نامش جنبش دانشجويي است. در اين مقطع جنبش دانشجويي ابعاد وسيع تري پيدا مي کند و از طريق پيوند خوردن با مبارزات کارگري و سنديکايي سرمنشاء تحولات اجتماعي وسيعي مي شود. جنبش دانشجويي مه 68 نتيجه همين گسترده شدن حيطه تحرکات دانشجويي است. همين ماجرا بحث هاي زيادي به راه مي اندازد: جنبش دانشجويي چيست، پايگاه طبقاتي اش چيست، چه وظايفي بر عهده دارد و…؟ دانشجو نمي‌تواند به خود به عنوان يك طبقه‌ي اجتماعي نگاه كند . دانشجويان از سوي طبقات اجتماعي مختلفي وارد دانشگاه ‌مي شوند و بنا بر رشته تحصيلي شان به طبقات اجتماعي مختلفي هم خواهند پيوست . دانشجو، به لحاظ طبقاتي طبيعت اجتماعي تعريف شده ندارد. به همين دليل بسياري از جريانات دانشجويي در غرب از پيوند بين جنبش دانشجويي و كارگري انتقاد مي‌كردند و معتقد بودند اين دو به هم ربطي ندارد. دانشجو هنوز وارد سيستم و سلسله مراتب توليد نشده است. هنوز كار نمي‌كند و كارگر نيست ، نه مولد است، نه توليدكننده كار و نه ارزش اضافي. اگر كارگر خواسته‌هاي سنديكايي دارد به اين دليل است كه وارد سيستم كار شده و مي‌خواهد بر سر ارزش نيروي كارش جدل كند و با قدرت چانه بزند. به همه اين دلايل، نداشتن پايگاه طبقاتي واحد و موجوديتي سيال، پروژه‌هايي كه جنبش دانشجويي براي خود تعريف مي‌كند، الزاماً مي بايست پروژه‌هايي كوتاه مدت و ميان مدت باشد. علي رغم همه اين اوصاف، در جوامعي كه به دلايل تاريخي، مشاركت سياسي پايين وتحزب ضعيف است، ديده شده است که جنبش هاي دانشجويي خواسته با ناخواسته سهم قابل ملاحظه اي از جنبش

فایل : 39 صفحه

فرمت : Word

29900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط