مقاله نقد و تحليل آراءادبي غربي‌ها

مقاله نقد و تحليل آراءادبي غربي‌ها

چكيده

در تعريف واژه ي ادبيات، ماهيت، فوايد و نقش آن در زندگي بشر و نيز در حوزه ها و كاركردهاي عملي آن، از قديمترين زمان تاكنون مباحث گوناگوني صورت گرفته است؛ برخي آنرا به مفهوم اخلاقي و برخي در معاني ادبي و عده اي نيز به هر دو مفهوم اخلاقي و ادبي آن به كار برده اند.

اما امروزه ادبيات با ساير علوم جديدي چون روان شناسي، زبان شناسي و نقد ادبي پيوند خورده و اهميت والايي پيدا كرده است.

اگر ما يك سير اجمالي در آراء و نظريه هاي ادبي غربي ها داشته باشيم، با مطالعه ي آراء ادبي افلاطون، ارسطو، سيدني، جان درايدن، جانسن و كالريچ و ديگران در مي يابيم كه:

اولاً جريان فكري ادبي كه از ارسطو شروع و به كالريچ ختم مي شود، متناسب با شرايط فرهنگ اروپايي است؛ به ين صورت كه اگر در آراء آنها ابتدا موضوع اخلاقي در حوزه ي ادبيات داراي نقش و معناي خاصي بود، رفته رفته رنگ باخته و «لذت» جانشين «تعاليم اخلاقي» مي گردد.

ثانياً در تعريف ماهوي شعر و ادبيات با مشكلات و نارسايي هاي چندي روبه رو هستيم كه تعميم آن نظرها به آثار ادبي مهم دنيا، نه تنها مشكل، بلكه گاهي ناممكن و يا حداقل ضعيف مي باشد.

در اين مقاله ضمن تبيين و روشنگري جريانات تاريخي آراء ادبي غربي، كه از اخلاق به التذاذ و از ايضاح به ابهام مي گرايد، سعي شده با كمك از نظريه هاي ادبي خواجه نصير و بند كروچه و استفاده از مفهوم «شهود»، يك تعريف جامع و كاربردي تري از ادبيات ارائه شود تا گره گشاي بسياري از مشكلات ادبي و علمي ما باشد.

كليد واژه ها: آراء ـ ادبي ـ امروز ـ شهود ـ غرب ـ نقد ـ يونان

1ـ مقدمه

در تعريف واژه ي «ادبيات» و تبيين «ماهيت» و «رويكردهاي معرفتي» آن، از قديم ترين زمان ها تاكنون، مباحث گوناگوني از طرف صاحب نظران به عمل آمده است.

امروزه نيز با توجه به پيشرفت هاي علمي جديد و ورود آن به حوزه هاي علوم انساني و تعاملات اجتماعي و معرفتي آن با ادبيات، بيش از پيش توجه علما و انديشمندان علوم انساني را به خود معطوف داشته است.

“سقراط، افلاطون و ارسطو نخستين كساني هستند كه به طور رسمي درباره ي شعر و ادبيات، نظرهاي متقن و منتقدانه اي بيان كرده اند.”(زرين كوب، ج1، 1361،ص 6).

“ظاهراً ارسطو هم اولين كسي بود كه آثار قوه ي ذوق و عقل انساني را، مانند آثار طبيعت، تابع قوانين و نواميس كلي شمرد و شعر و ادبيات را در زمره ي فعاليت هاي ذهني انسان و داراي وجود و ماهيت معرفتي به شمار آورد.”(زرين كوب، ج2، 1361،ص829).

بررسي موضوع “وظيفه” و “كاركرد بيروني ادبيات”، تاريخ طولاني دارد؛ دانشمندان و نظريه پردازان مختلفي با تأثير از آراء ادبي افلاطون و به خصوص ارسطو، به طور عمده بيشتر بر جنبه هاي معرفتي ادبيات تأكيد داشته اند. اما از دوره‌ي رنساس به بعد، و با توجه به توسعه ي روز افزون پيشرفت هاي علمي و صنعتي در غرب، “نظريه پردازان ادبي اغلب از جنبه‌هاي معرفتي ادبيات دور شده و به برآيند لذّت و انفعال نفساني ادبيات، تأكيد بيشتري نموده و آن را از مظاهر و نمودها‌ي عيني و ذاتي ادبيات برشمردند.”(رِنِه ولك، مورگان فوستر؛1370، صص 45-44).

تني چند از نظريه پردازان بر رويكردهاي عملي (Practic) ادبيات و جنبه هاي انساني و اجتماعي آن تأكيد داشته و مفهوم غايي و ماهيت دروني ادبيات را در ساختار عملي و عيني آن تعريف كرده اند. (سارتر؛1363،ص 29).

برخي نيز صرفاً جنبه ي زيبايي «ادبيات» را ماهيت اصلي آن بر شمرده اند؛ و به گفتة اِمِرسون1 (1882-1803)، «زيبايي» خودش را توجيه مي كند و در كنار هرگونه دفاعي كه از شعر به وسيله ي ارسطو، درايدن، كالريچ و ديگران به عمل آمده، بايد گفت كه « نخستين وظيفه و عمده‌ي شعر، وفادار ماندن به ماهيت خودش است.» (رنه وِلِك و آستن وارن؛ 1373،ص31).

عده اي نيز مانند ماثيو آرنولد (1888-1822)،  شاعر و منتقد، به بي طرفي اخلاقي ادبيات توجه داشتند. هدف آرنولد نيز نيل به «مجاهده ي بي طرفانه» و دست يابي به يك «محك عيني» در ارزيابي آثار ادبي بود. و در واقع نوعي تعادل و سازش بين مفهوم زيبايي (Beauty) و وظيفه ي اخلاقي (Duty) را تعليم مي داد.( زرين كوب؛ ج2، 1361،ص 503).

او در ماهيت اخلاقي ادبيات معتقد بود كه “شعر مي تواند جانشين مذهب شود.” در مقابل بعضي ها نيز معتقدند كه «هيچ چيز در اين دنيا يا در آن دنيا، نمي تواند جانشين چيز ديگر باشد».(تي.اس.اليوت؛1933،صص 155-113).

با توجه به سوابق و پايه هاي تاريخي تحقيقات و پژوهش هاي انجام يافته در غرب، در مي يابيم كه در مطالعات و يا نظريه پردازي هاي آنان، تبيين روشن و گويايي از ماهيت اصلي و ذاتي ادبيات به عمل نيامده و در سير جريانات و نظريه پردازي هاي ادبي نيز، بيشتر بر جنبه هاي صوري و مادي سخن ادبي، از جمله موضوع « زيباشناختي» آن و در نهايت بر مفهوم «لذّت گرايي ادبي» تأكيد و توجه داشته اند.

در شرق نيز، از جمله در ايران، بخصوص در ميان حكما، صوفيه و اديبان ايراني، ماهيت سخن ادبي بيشتر بر جنبه هاي اخلاقي و نفساني آن استوار بوده است؛ در بين اعراب نيز، ابتدا صورت هاي مادي و زيباشناختي سخن ادبي مورد توجه قرار داشت. (تهانوي؛1346). عده اي نيز در تبيين ماهيت سخن ادبي، علاوه بر جلوه هاي زيباشناختي آن، موضوع تهذيب نفس و اهميت اخلاقي آن را نيز لازمه ي ذاتي سخن ادبي برشمرده اند.(جاحظ؛1266،ص132).

محققان و صاحب نظران ايراني هم تا حدود زيادي تأثيرات اخلاقي و نفساني ادبيات را جزء ماهيت ذاتي آن برشمرده و در اين مورد آراء مختلفي نيز بيان نـموده اند.(ابن سينا؛1953،ص162). عـده اي نيز به ماهيت تخيّل پردازي ، موزونـيت و جنبه ي هنري سخن ادبي و شعر استناد كرده و غايتي بالاتر از آن را متصور نشدند. (خواجه نصير طوسي؛1326،ص588).

به طور كلي در مجموع  آراء و نظريه‌هاي ادبي ايرانيان در گذشته نيز، يك نظريه و تعريف واحد و جامع الاطرافي كه بتواند ماهيت علمي و واقعي ادبيات و بخصوص شعر را تبيين نمايد، ارائه ننموده اند. لذا ما در اين پژوهش و بررسي، درصدد تبيين وارائه ي يك چارچوب منطقي و فراگيري، مبتني بر واقعيت هاي ذاتي و علمي ادبيات هستيم كه طي آن بتوانيم ضمن روشنگري، كاستي ها، معايب نظريه ها و آراء ادبي غربي ها، به تحليل منطقي ماهيت، فلسفه و اهداف ماهوي ادبيات نيز بپردازيم. براين اساس معتقديم كه:

  • آراء غربي ها در خصوص ادبيات، بيشتر بر جلوه هاي مادي و نفساني آن استوار مي باشد.
  • در نظريه هاي ادبي حكماي عرب و ايران نيز علاوه بر جلوه هاي زيباشناختي و هنري سخن ادبي، بيشتر بر جنبه هاي اخلاقي آن تأكيد شده است.

1 ـ شاعر و متفكر عارف مسلك كه تحت تأثير فلسفه ي كانت بود و معرف يك نوع نهضت فكري بوده به نام «برترگرايي». او طبيعت را شعري رمزي مي دانست كه بايد مفهوم آن را كشف كرد.

مقاله نقد و تحليل آراءادبي غربي‌ها

25900 تومان – خرید
محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.

مقالات مرتبط