مقاله در مورد مغان و نقش مذهبي و اجتماعي آنان در ايران باستان
مقاله در مورد مغان و نقش مذهبي و اجتماعي آنان در ايران باستان
دانشگاه غير انتفاعي سوره
مقطع تحصيلي : كارشناسي ارشد
رشته : نقاشي
موضوع :
مغان و نقش مذهبي و اجتماعي آنان در ايران باستان
استاد :
جناب آقاي داداشي
دانشجو :
مانيا پاك پور
سال تحصيلي : 1386
با تشكر فراوان از زحمات بي دريغ استاد داداشي كه با راهنمائيهاي خود مرا در اين راه ياري رساندند.
فهرست مطالب
فصل اول : مقدمه
فصل دوم : مغان در اوستا و كتيبههاي فارسي باستان
2-1 واژه مگه و مغه نظر نيبرگ راجع به مگه در اوستا
2-2 رابطه واژه مگه و مغه
2-3 نظر نيبرگ راجع به مگه در اوستا
2-4 ترجمه چند بند از گاهان كه در آن واژه مگه آمده
2-5 ارتباط مذهبي و مقام روحانيت در هند و ايران باستان
2-6 مغ در كتيبه بيستون
فصل سوم : تحول معنايي واژه مغ و موبد در ايران باستان
3-1 تحول معنايي واژه مغ
3-2 تحول معنايي واژه موبد
فصل چهارم : مغان و نقش مذهبي و اجتماعي آن در دوران ماد و هخامنشي
4-1 مغان در دوره پادشاهي ماد
4-2 مغان در دوره پادشاهي هخامنشي
4-3 موروثي بودن شغل مغها در اين دوران
4-4 سلسله مراتب مغان در دوران ماد و هخامنشي
4-5 شورش گئومات مغ (بردياي دروغين) و چگونگي به سلطنت رسيدن داريوش اول هخامنشي.
4-6 وضعيت مغان بعد از داريوش اول
فصل پنجم : مغان و نقش مذهبي و اجتماعي آن در دوران اشكاني:
5-1 مغان و نقش مذهبي و اجتماعي آن در دوران اشكاني
5-2 پارس در دوره سلوكي اشكاني
فصل ششم : مغان و نقش مذهبي و اجتماعي آن در دوران ساسانيان :
6-1 دين زردشتي و رسميت آن در دوران ساسانيان
6-2 رابطه دستگاه ديني با دولت در دوره ساساني
6-3 تقسيم بندي طبقات اجتماعي در دوره ساساني
6-4 سلسله مراتب مغان در دوره ساساني
6-5 وظايف مذهبي و آداب و رسوم مغان
فصل هفتم :
فهرست منابع و مآخذ
فصل اول
مقدمه
مقدمه :
دين و عقايد مذهبي در ايران باستان، همچون كليه ملتهاي باستاني نقش مؤثري را بر حيات و نظام اجتماعي – سياسي جامعه بر عهده داشته است.
اين تحقيق شرح سرگذشت مغان ايران است كه جامعه روحانيت ايران باستان را تشكيل ميدادند و چگونگي شكل گيري اين جامعه و عقايد و آداب و رسوم آنان و نيز تأثيرات اجتماعي – سياسي و مذهبي آنان را در ايران پيش از اسلام، از ديرترين زمانها نشان ميدهد و سپس نقش آنان در چگونگي شكل گيري دولت ساساني و رسميت دين زرتشتي در دورة ساساني را مورد برسي و نقد و تحليل قرار ميدهد.
موضوع :
دربارة مغان، به عنوان شخصيتهايي تاريخي و مذهبي، كم و بيش مطالبي در اخبار و روايات قديم و جديد،ياد شده است و اينكه مغان چه كساني بودهاند و اولين بار در جامعه ايرانيان، از چه موقعيتي، برخوردار بودهاند، موضوع بحث و نقد و تحليل قرار گرفته است. واژه مغان در اوستاي غير گاهاني بخصوص در ونديداد، مغه (magha) عنوان شده، در اوستاي گاهاني يا بخش گاثاها، نيز واژه مغ، به صورت جسته و گريخته، بصورت مگه (maga)، به كار رفته است. [28-ص147]
نزد نويسندگان قديم از كلمه مغ (magos) پيشواي دين زرتشتي اراده شده است. همين كلمه است كه در همه زبانهاي اروپايي بصورت maga موجود است.
موثقين از نويسندگان قديم، ميان مغهاي ايراني و مغهاي كلداني فرق گذاشتهاند. مغان ايران، كساني بودند كه به فلسفه و تعلين و زرتشت آشنا بودند. مغان كلده در ضمن تعليم ديني خود از طلسم و جادو و شعبده نيز بهرهاي داشتند. چنانچه ميدانيم در سراسر اوستا، جادو و جادوگري نكوهيده شده است. (يسناهات 8 بند 2 و يسناهات 9 بند18). نظر به اينكه، كلمه مغ به كلدانيان نيز اطلاق شده، برخي از مستشرقين پنداشتهاند كه اين لغت اصلاً از آشور و بابل آمده باشد. در اوستا، يكبار در جزو، يك
كلمه مركب، كلمه موغو (moghu) ذكر شده است. (در يسناهات 65 بند 7). اما كلمات ديگري كه از ريشه همين كلمه است. بطور مكرر در خودگاتها آمده است. از آنجمله است كلمه مگه (maga). كار مغان ايراني، همان اجراي مراسم ديني بوده است. آميانوس مارسلينوس (A.marcellinus)، مورخ رومي كه در قرن چهارم ميلادي ميزيسته، بطور مفصل از مغهاي ايراني صحبت ميدارد و در ضمن مينويسد: از زمان زرتشت تا به امروز مغان، به خدمت ديني گماشته شده هستند. سيسرو (Cicero) خطيب رومي كه در يك قرن پيش از ميلاد مسيح، ميزيسته مينويسد: «مغان نزد ايرانيان از فرزانگان و دانشمندان به شمار ميروند. كسي پيش از آموختن تعاليم مغان، به پادشاهي ايران نميرسد. نيكولائوس (Nikolaos) از شهر دمشق در باب مغان نوشته : كورش دادگري و راستي را از مغان آموخت. همچنين حكم و قضاء در محاكمات با مغان بوده است. در تاريخ چيني كه در سال 572 ميلادي نوشته شده موسوم به وي – شو (Wei – shu)، در آن كتاب از آن جمله از مو – هو (mo-hu) كه در زبان چيني به معني مغ است، نام برده شده و گفته شده كه آنان در جزو اشخاص بزرگ رسمي هستند كه امور محاكمه جتايي و قضايي را اداره و سرپرستي ميكنند. در منابع خودمان، نيز همين مشاغل از براي آنان، معين شده است. موبد، اسمي كه امروزه هم به پيشوايان زرتشتي داده ميشود. همان كلمه مغ است كه صورت فارسي ميانه آن magu pat يا mowbed است. غالباً در شاهنامه آمده كه كار نويسندگي و پيشگويي و تعبير خواب و اختر شناسي و پند و اندرز با موبدان بوده است. با هم طرف شور و مشورت پادشاهاند. در كتيبه بيستون داريوش بزرگ، مكرر به كلمه مگو (magu) به معني مغ برميخوريم. در تورات و انجيل نيز چندين بار به اين اسم برميخوريم. در كتاب ارمياء نبي باب سي و نهم در فقره 3راجع به لشكركشي بخت النصر (قرن ششم ق.م) به اورشليم در جزو سران و خواجه سرايان و سرداران او، بزرگ مغان نيز همراه پادشاه بابل، نام برده شده است. [9- ص 77-75]
زرتشت در گاهان، رهبران مخالف مذهبي زمان خود را بنامهاي كرپن (karapan) و اوسيج (usij) مينامد و در برخي موارد نيز از كوي (kavi) نام ميبرد كه رئيس و يا به عبارتي، امير – كاهن جامعه به شمار ميرفتند. اين امور نشان ميدهد كه در زمان ظهور زرتشت و حتي در برخي از قسمتهاي اوستاي متأخر، هنوز طبقهاي، به عنوان مغان، پديدار شده بوده است و به اصالت اين آيين نامه نو ظهور، دستبردها و انحرافاتي، بصورت كلي و بنيادين نزدهاند. [22- ص56]
گيرشمن در باب مغان مينويسد : هرودوت مورخ يوناني، ميگويد كه مادها از شش قبيله، تشكيل ميشدهاند و نام يكي از اين قبايل را مغها (mages) مينامد. هرودوت در باب مغان ميگويد كه آنان كهانت و سرپرستي دين ايراني را بر عهده داشتند. همچنين اين دسته، غيب گويان و خوابگزاران دولت ماد، به شمار ميرفتند. هرودوت همينطور ميگويد كه همة قربانيها ميبايست با حضور مغان كه جمعيت آنان، اصلاً مادي بودند، انجام ميگرفت. ايشان برخي مزاياي سياسي و ديني را دارا بودهاند. [26-173]
در زمان هخامنشيان، پايگاه اصلي و بزرگ مغان، در پارس و مركز آن، تخت جمشيد بود. مقارن با حمله اسكندر مقدوني، تخت جمشيد به آتش كشيده شد. پارتها يا اشكانيان، به مغان و دين مغان، گويا توجهي نداشتند. و از آنان اطاعت نميكردند. البته بعدها، شايد در اواخر سلسله اشكاني، نفوذي از سوي مغان، در دستگاه شاهي، پديد آمد. هر گاه روايت دينكرد، را معتبر شماريم، شايد از زمان بلاش اول اشكاني، نفوذ مغان آغاز شده باشد. [18-ص187-186]
در دورة حكومت اشكانيان، كه نظام حكومتي آنان بصورت ملوك الطوايفي، بوده است. در ايالت فارس، نيز خاندانهاي مستقلي، حكومت ميكردند، كه مركز حكومت آنان، شهر استخر بود. برخي از نامهاي اين فرمانروايان مانند نامهاي شاهان هخامنشي است. چون اردشير و داريوش، پيش از برافتادن پارتها، برخي از اين فرمانروايان
مانند نامهاي شاهان هخامنشي است. چون اردشير و داريوش، پيش از برافتادن پارتها، برخي از اين فرمانروايان داراي عنوان شاهي بودند، اما عنوان مشخص و جالب شان فرته داره ميباشد. كه به معني نگهبان و حافظ آتش ميباشد. نويسندگان و مورخان اسلامي، از آنان به عنوان هيربد، نام بردهاند. ساسان پدر بزرگ اردشير بابكان، يكي از اين فرته داران يا نگهبانان آتشكده آذر – اناهيت استخر فارس، بوده است.
اردشير بابكان، به سال 226 ميلادي توانست، در دوان پنجم، آخرين پادشاه اشكاني را برانداخته و دولت ساساني را تشكيل دهد. با رسمي شدن آيين مزدايي در دوره ساسانيان، مغان از اهميت بسياري در امپراتوري ساساني، برخوردار گرديدند. آگاسياس، مورخ رومي در باب مغان ميگويد، مغان در نظر جامعه ايران سخت گرامي بودند. كارهاي عمومي با صوابديد و سليقه آنان، سامان مييافت. مغان ميگويد، مغان در نظر جامعه ايران سخت گرامي بودند. كارهاي عمومي با صوابديد و سليقه آنان، سامان مييافت. مغان در اين دوره، داراي طبقات و سلسله مراتب بودند. [18-ص188]
فایل : 76 صفحه
فرمت : Word
- کاربر گرامی، در این وب سایت تا حد امکان سعی کرده ایم تمام مقالات را با نام پدیدآورندگان آن منتشر کنیم، لذا خواهشمندیم در صورتی که به هر دلیلی تمایلی به انتشار مقاله خود در ارتیکل فارسی را ندارید با ما در تماس باشید تا در اسرع وقت نسبت به پیگیری موضوع اقدام کنیم.